صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / پدیده های طبیعی / پاییز /

فهرست مطالب

پاییز


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 23 آبان 1400 تاریخچه مقاله

پاییز در باورهای عامه

زنهای تهرانی و حتى اهالی تاجیکستان، براساس آنچه دربارۀ تأثیر طبیعی پاییز برای برگ‌ریزان و بهار برای روییدن می‌بینند، برای نوازش فرزندان ذکور خود این‌گونه می‌خوانند: «فصل پاییزه، پشماش می‌ریزه، فصل بهاره، مو درمیاره» (شهری، 509؛ ذوالفقاری، 2 / 1363). شهریار شاعر معاصر نیز دیدن عاقبت کار جهانیان را به خزان طبیعت ارجاع می‌دهد (ص 164). تقریباً در تمام نقاط ایران، به‌عنوان نمونه، تهران (دهخدا، 2 / 591؛ شاملو، 299)، شهرستانهای پارس‌آباد، بیله‌سوار و گرمی در دشت مغان آذربایجان (قاسمی، 1 / 140)، نطنز (ذوالفقاری، 1 / 756)، فسا (رضایی، 496)، لرستان (عسکری عالم، 3 / 145)، و حتى ساکنان ایران فرهنگی مثل هرات، با توجه به اینکه تیرماه نام دیگر پاییز است (ذوالفقاری، همانجا)، و با علم به اینکه جوجه‌ها از بهار تا پاییز دچار تلفات و مرگ‌و‌میرهای احتمالی می‌شوند، برای سنجش عاقبت هر کاری مثل «جوجه را آخر پاییز می‌شمرند» را به کار می‌برند؛ بروجردیها می‌گویند: «هر بهاری که خوش و خرم است، از پاییزش پیدا ست» (کرزبر، 111)؛ کردها دربارۀ فصل پاییز می‌گویند: «پاییز برای فقیر آمد» (فتاحی، 2 / 57؛ ذوالفقاری، 1 / 623) و همچنین از آنجا‌ که می‌دانند در روزهای کوتاه پاییز نمی‌توان کار زیادی انجام داد، می‌گویند: «روز پاییز هیچش به بر نیست» (فتاحی، 2 / 139).
مازندرانیها می‌گویند «پاییز که پلو می‌پزی، به فکر بهار هم باش که زنبیل به دوش از این خانه به آن خانه باید بروی» (ذوالفقاری، همانجا). همین سخن را اهالی سوادکوه به این صورت بیان می‌کنند: «پاییز که زیاد می‌پزی، بهار را به یاد داشته باش» (همانجا). با توجه به این موضوع که در کشاورزی، کرت‌بندی زمین در فصل پاییز نیروی زیادی را می‌طلبد و آبیاری زمین در فصل بهار برعکس آن است، اهالی ملایر می‌گویند: «پاییز گرده (نان) بخور و کَردگری (کرت‌بندی) کن، بهار شِنگ بخور و آبیاری کن» (همانجا)؛ مازندرانیها به شخص بی‌تجربه و سرد و گرم روزگار نچشیده به کنایه می‌گویند: «جوجه خروس پاییزه است» (همو، 1 / 756)؛ یا مثلاً تهرانیها با توجه به همین امر می‌گویند: «جوجۀ پاییزه سر جوجۀ بهاره را می‌خواهد کلاه بگذارد» (شاملو، 156).
پاییز فصل برداشت محصول کشاورزان است. در کرمانشاه به دوستی که لطف چندانی به دوست خود ندارد و فقط در فصل پاییز، گاهی سری به او می‌زند، به کنایه «برادر پاییزی» می‌گویند (شمس، 12)؛ اما لرها برای هیچ‌یک از دو فصل بهار و پاییز امتیاز خاصی قائل نمی‌شوند و می‌گویند: «بهار با بهاری خودش، پاییز با پاییزی خودش» (ذوالفقاری، 1 / 548). مازندرانیها هر فصلی را با امکانات خودش قبول دارند و گفته‌اند: «بهارْ باد، پاییزْ لحاف» (همانجا)؛ اما اهالی هشترود برای محصول پاییزه اعتبار خاصی قائل‌اند و می‌گویند: «هرچه در بهار بکاری، به پای محصول پاییزه نمی‌رسد» (همو، 2 / 1858)؛ رامسریها هم می‌گویند: «هم نشای پیش‌کاشت و هم نشای پس‌کاشت را در پاییز درو می‌کنند» (همو، 2 / 1933).
برای مردم لرستان و ایلام، فصل پاییز (سرداوا) از دوم مرداد آغاز، و در یکم آبان ماه پایان می‌یابد (اسدیان، 207). آنان همچنین معتقدند وقتی هدهد به محل بیاید پاییز فرا رسیده است. از 7 مهر تا 7 آبان را «کهل‌خیزون» یا «کُهلو پاکَر» (تنبل‌خیزان یا قاصدک) می‌نامند که فصل سوم پاییز است. کهل‌خیزون خبر از رسیدن زمستان می‌دهد (همو، 210).

پاییز و هواشناسی عامه

هواشناسی مردم بر پایۀ مشاهدات و تجربیات آنها را شاید نتوان به‌عنوان باور به حساب آورد، زیرا بر اثر تجربه دریافته، و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. برخی از اهالی شرق گیلان دریافته‌اند که اگر در اواخر آذر ماه (ماه آخر فصل پاییز)، درخت میوه‌ای دوباره شکوفه بزند و میوه بدهد، زمستان سختی توأم با برف و کولاک و بارانی شدید در پیش رو ست (شهاب، 162؛ پاینده، 349)؛ مردم دماوند جیک‌جیک گنجشکان در فصل پاییز را علامت طلب باران می‌دانند (علمداری، 184)؛ مردم آمل می‌گویند اگر در فصل پاییز بر روی درختان برف ببارد، زمستان زودرس و سختی در پیش رو خواهند داشت (مهجوریان، 28)؛ مردم گیل و دیلم به تجربه دریافته‌اند اگر در اواخر پاییز، مار در گذرگاهها دیده شود، هوای زمستان آن سال ملایم است (پاینده، 278)؛ مردم تنکابن می‌گویند: اگر در پاییز و زمستان ابر از کوه بالا بیاید، یعنی کوه را ابر بگیرد، نشانۀ خرابی هوا ست (خلعتبری، 98)؛ مردم ریکان باور دارند اگر در پاییز رعد‌و‌برق بزند، آسمان کره انداخته و دیگر بارندگی خوبی در آن سال نخواهد شد (حسنی، 206)، و اگر در فصل پاییز بز یا گوسفند، خزۀ روی درختان را بخورد، زمستان آن سال سخت خواهد بود (پاینده، 349؛ شکورزاده، 340)؛ مردم آمل می‌گویند: «بهار کوه، پاییز رو»، یعنی در بهار وقتی که هوای کوه (ییلاق) ابری باشد، هوا خوب است، و در پاییز که هوای دریا ابری باشد، باران در راه است (مهجوریان، 26)؛ خراسانیها باور دارند اگر در تابستان باد زیاد بوزد، در پاییز و زمستان آن سال باران بیشتری خواهد بارید (شکورزاده، 337)؛ اهالی هشترود می‌گویند: «ابتدای پاییز که پرباران باشد، اواخر بهار گاوآهن طلا ست» (ذوالفقاری، 1 / 268).

پاییز و کشاورزی

پاییز فصل هرس درختان، برداشت میوۀ انگور، شخم رگ‌بُر (عرضی) زمینهایی است که در بهار یک بار شخم خورده‌اند، فصل جمع‌کردن و انبار‌کردن محصولات، فصل ازدواج، و فصل زیارت است. پاییز تقریباً فصل فراغت کشاورزان است و برای انجام امور به نیروی انسانی کمتری احتیاج دارند.
در بروجرد دربارۀ تازه‌عروسی که در فصل بهار از شوهرش قهر می‌کند و به خانۀ پدر می‌رود و پدر هم تا پایان فصل تابستان از وجود دختر برای کارهای کشاورزی استفاده می‌کند و در فصل پاییز دختر را با چشم گریان و پشیمان راهی خانۀ شوهر می‌کند، می‌گویند: «با ناز می‌رود اما برمی‌گردد، بهار میره پاییز برمی‌گردد» (کرزبر، 56). «بهاره، پاییزه می‌کاره؟»: تهرانیها به کسی می‌گویند که پشت‌هم‌انداز است؛ کسی که در هر کار و مشکل خود را کار‌راه‌انداز و مشکل‌گشا توصیف می‌کند، و دربارۀ رعیت و زارعی نیز گفته می‌شود که زمین و خودش را فوق‌العاده، مثل قابلیت‌داشتن کشت در دو فصل در سال معرفی کند (شهری، 178).
در خراسان، کشاورزان و باغداران برای پربارتر کردن درختان، آنها را در فصل پاییز، در روزهای آخر ماه مهر که درختان رشد خود را متوقف کرده و به خواب رفته‌اند، از سرشاخه‌های درختان به اندازۀ یک وجب می‌برند که به این عمل میزان‌بُر می‌گویند (شهرامی). در فشندک طالقان، باید قبل از بارانهای پاییزی و پیش از برفهای زمستان، همۀ کارها تمام شده باشد: خرمن را بکوبند، گندم را آرد کنند، کاه را به کاه‌انباریها بریزند، زمینهای شخم‌دیده را بذرافشانی کنند، و ماله هم بکشند تا از زمستانی که در پیش دارند، با اطمینان خاطر استقبال شود (پورکریم، 44). برای مردم پیرسواران کشت دیم زحمت کمتری دارد؛ زمین را در بهار شخم می‌زنند و در اوایل پاییز دوباره شخم می‌زنند و بذر می‌پاشند و به امید لطف خدا و بارش بارانهای پاییزی می‌سپارند (رسولی، 119).
در سروستان زمینهایی را که می‌خواهند در پاییز بکارند، 40 روز پیش از عید نوروز شخم عرضی می‌زنند و رها می‌کنند و در شهریور شخم طولی می‌زنند. این عمل را نوروزَ می‌گویند. کشت شتوی / زمستانی در فصل پاییز روی همین زمینها انجام می‌گیرد. زارع بذر مورد نیاز یک روز را از مالک یا نمایندۀ او تحویل می‌گیرد و با نظارت او بر زمین می‌افشاند (همایونی، 183). در ایزدخواست، بیشتر زمینهای مزارع دور را در پاییز به‌صورت نمکار همراه با افشاندن بذر گندم شخم می‌زنند و می‌کارند (رنجبر، 104).
همچنین در هر سال به نسبت بارندگی و آب رودخانه، از 6 تا 9 مزرعه را کشت گندم، و یک مزرعه یا دو مزرعه را جو ‌پاییزه، و در صورت بارندگی‌خوب زمستان، یک تا 3 مزرعه را جو ‌بهاره می‌کارند (همو، 106). در قلمرو ایل پاپی در 1314 ش، مزارعی را که در ارتفاع پایین‌تر قرار دارند، در فصل بهار، و مزارعی را که در ارتفاع بالاتری قرار دارند، در فصل پاییز بذرافشانی می‌کردند (فیلبرگ، 144). در میان همین مردم، یک ماه از پاییز رفته موقع چیدن بلوط است که آن را طی فرایندی طولانی و سخت تبدیل به آرد می‌کردند و برای اینکه رنگشان زرد و خودشان بیمار نشوند، با اندکی آرد گندم می‌آمیختند و از آن نان می‌پختند (همو، 173-174).
شاهرودیها بعد از آخرین ماه تابستان که به آن انجیل‌پزان می‌گویند، اولین ماه فصل پاییز را مطابق با رسم قدیمیها برج میزان می‌نامند که هوا معتدل می‌شود. پس از آن ماههای عقرب و قوس است. به باور کشاورزان شاهرود، آبیاری هویج و شلغم و چغندر با آب ماه قوس موجب پربرکت و شیرین‌شدن محصول می‌شود (شریعت‌زاده، 511-512). مردم ابیانه در درۀ هنجن کاشان برای ماههای پاییز، این نامها را به کار می‌برند: اول پاییز (مهر)، ماه تمکار (تخمکار)، ماه آذر؛ و بر این باورند در شب بیست‌و‌پنجم ماه مهر (پاییز) ستارۀ سهیل ظاهر می‌شود و نور این ستاره به میوه‌ها می‌تابد و میوه‌ها را رنگ قرمز می‌دهد و از آن پس، موقع چیدن سیبهای درختی است (خوانساری، 148)؛ در گروس (بیجار و حومه) زمان کاشت جو آبیِ پاییزه از اواسط مهر تا اوایل آبان است (هاشم‌نیا، 25)؛ در اردکان پسته را 5 بار آب می‌دهند که بار پنجم آن در ماه مهر است، به‌سبب اینکه درخت جوانه‌های سال آینده را نگاه دارد (طباطبایی، 116). به نظر می‌رسد که محصول برنج صدری در فصل پاییز به بازار می‌رسد، زیرا نوازندگان محلی دهکدۀ کندلوس در مهمانیها و جشنها می‌خوانند: «کی پاییز میشه که برنج صدری بخوریم» (جهانگیری، 306-307).
گرفتاریهای دامی فوق‌العاده زیاد در فصل پاییز، اجازۀ پرداختن افراد ایل قشقایی را به کشت و زرع نمی‌دهد (کیانی، 84). ایلات کوچ‌نشین اکثر مایحتاج خود را که در ارتباط با زراعت است، از یکجانشینان مجاور یا واقع در مسیر کوچ تهیه می‌کنند. فصل پاییز در سروستان، زمان رویارویی یکجانشینان و کوچ‌نشینان، و نمادی از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز آنها ست. در فصل پاییز، ایل باصری، یکی از ایلات خمسۀ فارس، از سروستان می‌گذرد و دوغ، کره، ماست، روغن، مو، کشک، گوسفند و پشم به سروستانیها می‌فروشند و از آنها قند، چای، پارچه، سیگار، توتون، گیوۀ ملکی و کلاه می‌خرند (همایونی، 231).
در گذشته که کشت خشخاش در سروستان رایج بود، آن را معمولاً در اواخر پاییز، و اوایل زمستان می‌کاشتند (همو، 260). در سروستان رسم است که در فصل پاییز نیمی از شیرِ بزها و میشها به چوپان گله می‌رسد (همو، 205).
فصل مناسب برای شکار، فصل پاییز است. مثلاً عشایر کهگیلویه و بویراحمد در اواخر پاییز و اوایل زمستان، صبح یا عصر، به شکار می‌روند (لمعه، 41) و فصل شکار در کومله بیشتر پاییز و زمستان است (شهاب، 161).
نادرمیرزا در کتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، دربارۀ خوراکهای مردم آذربایجان خصوصاً تبریزیها نوشته است که در پاییز و تابستان از گوسفند فربه بریانی پزند. در زمستان و پاییز، شورباهای گوناگون درست می‌کنند که احتیاج به سبزی ندارد. غذای معمول خیاو و سایر شهرهای آذربایجان در پاییز و زمستان شوربا ست که یکی از آنها سوغان‌سو (پیازداغ مخلوط با آب) و دیگری شوربایی متشکل از نخود و عدس و لوبیا و گوشت است (نک‍ : ص 219-220). مردم کوچه و بازار تهران می‌گویند: «از آمدن لبو، آدم می‌فهمد که باید پاییز آمده باشد» (ذوالفقاری، 1 / 268).
سیرجانیها در مصرف میوه بسیار زیاده‌روی می‌کردند. در پاییز و زمستان انگور را کیسه کرده یا انار ذخیره‌شده (در گنجۀ تاریک) را گهگاهی به‌طور تفننی استفاده می‌کردند (خیراندیش، 214). بعضی مواقع در فصل پاییز، طبیعت دگرگون ‌شده و هوا معتدل می‌گردد. درختان میوه مثل پرتقال و لیموشیرین و گوجه‌سبز و گلابی گل می‌دهند و به بار می‌نشینند و اغلب میوه‌ها روی شاخه سالم و ماندگار می‌شوند. خوردن این میوه‌ها را مفید و نوبرانه می‌دانند و از آن، بیشتر به زن آبستن یا زائو می‌دادند (شهاب، 163).
بیرونی روزهای «خزان خاصه» و «خزان عامه» از فصل پاییز را روزهای عید معرفی کرده، و نوشته است برای فشردن انگور‌ند ( التفهیم، 267- 268). در ایزدخواست، شیره‌پزی انگور در تقویم فعالیتها جایگاهی خاص دارد. این فعالیت از پانزدهم مهرماه تا پانزدهم آبان ادامه دارد. هر خانواری هیزم لازم را گرد می‌آورد و به باغ منتقل می‌کند؛ خانواده کلاً با آنچه که برای زندگی و شیره‌پزی لازم است، از‌جمله مواد خوراکی، پوشاک، رختخواب، فرش، وسایل شیره‌پزی، مرغ، خروس و گوسفندان به باغهای خود کوچ می‌کنند (رنجبر، 340). در تقویم محلی کردی، به‌خصوص کردی گورانی، انگور یا میوۀ رز نقش مهمی دارد. کردها فصل پاییز را همان پاییز می‌نامند و ماه اول آن را «بِران» به معنی بهره‌ها، و در کردی گورانی «رِزْبِر» به معنی میوۀ رز می‌نامند (ایوبیان، 187- 188).
در جشن مهرگان عهد باستان، ظاهراً نظم معمول از میان برداشته می‌شد و پادشاهان هخامنشی که هرگز نباید مست شوند، در ایام جشن مهرگان در باده‌پیمایی با دیگر می‌خواران شرکت می‌کردند و حتى می‌رقصیدند (بهار، 499). جالب است که در اسطوره‌های یونانی هر فصلی خدای خاص خود را داشت و نماد خدای پاییزْ انگور و برگهای تاک، و خدای آن دیونوسوس / باکوس بود (هال، 354- 355).

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به‌کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1363 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امینی سام، محمد‌حسین، نوروز، تهران، 1371 ش؛ اورنگ، مراد، جشنهای ایران باستان، تهران، 1335 ش؛ ایوبیان، عبیدالله، «تقویم محلی کردی»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1343 ش، س 16، شم‍ 1؛ بلوکباشی، علی، قالی‌شویان: مناسک نمادین قالی‌شویی در مشهد اردهال، تهران، 1379 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1386 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1923 م؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1352 ش؛ پانوسی، استفان، «ریشه‌شناسی واژه‌های پاییز و خزان»، فرهنگ، تهران، 1366 ش، ج 1؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، 1341 ش؛ تقی‌زاده، حسن، گاه‌شماری در ایران قدیم، تهران، 1316 ش؛ جنیدی، فریدون، زروان، تهران، 1358 ش؛ جهانگیری، علی‌اصغر، کندلوس، انتشارات جهانگیری، 1367 ش؛ حسنی، ابوالفضل، ریکان، شکوه دیروز، افتخار امروز، سمنان، 1388 ش؛ حصوری، علی، «تیر‌ماه = پاییز تازیکان»، آینده، تهران، 1366 ش، س 13، شم‍ 13؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ خیراندیش، محمدحسین، سیرجان در خشت خام، کرمان، 1384 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، شیراز، 1387 ش؛ رضی، هاشم، آیین مهر، تهران، 1371 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ مردم کرد، تهران، 1381 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1338 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1385 ش، حرف «پ»، دفتر اول؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمس، صادق، نگاهی به فرهنگ مردم کرمانشان، تهران، 1378 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهرامی، معصومه، پژوهشگر مرکز، یادداشتهای داخل پرونده؛ شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، 1370 ش؛ شهریار، محمدحسین، کلیات دیوان، تبریز، 1349 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، گاه‌شماری و جشنهای ملی ایرانیان، تهران، بی‌تا؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1297 ق؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، به‌کوشش فرهاد فیاض، تهران، 1379 ش؛ فتاحی قاضی، قادر، امثال و حکم کردی، تبریز، 1375 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ قاسمی، احد، مغان، نگین آذربایجان، تهران، 1377 ش؛ قزوینی، زکریا، عجائب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ق؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، بی‌جا، 1371 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893 م؛ مشکور، محمدجواد، فرهنگ هزوارشهای پهلوی، تهران، 1346 ش؛ مصفّا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز، 1357 ش؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1379 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمـل، ساری، 1374 ش؛ مهـر، فرهنگ، دیـدی نـو از دینی کهن (فلسفۀ زرتشت)، تهران، 1374 ش؛ نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1360 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس، بیجار، 1380 ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش.

اصغر کریمی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: