صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع معاصر / پژوهشهای ایران‌شناسان / بیشاپ، سفرنامه /

فهرست مطالب

بیشاپ، سفرنامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 11 دی 1398 تاریخچه مقاله

بیشاپ، سَفَرْنامه، گزارش سفر ایزابلا بیشاپ، سیاح انگلیسی، با عنوان «سفر بـه ایران و کردستان» (مل‍ ‌)، که در رجب 1308 / فوریۀ 1890 از مسیر بغداد به ایران وارد شد. بخشی از سفرنامۀ او در ایران، با نام از بیستون تا زردکوه بختیاری ترجمه شده است (نک‍ : مآخذ فارسی).بیشاپ پیش از سفر به ایران، به مناطق مختلفی از جهان همچون آمریکا و جزایر اطراف آن تا مالزی، ویتنام و ژاپن سفر کرده بود (بازورث، 89؛ نیز نک‍ : بیشاپ، سراسر کتاب). ارزشهای سفرنامۀ بیشاپ بسیار است؛ به ‌ویژه اقامت وی در حدود 100 سال پیش در میان ایل بختیاری، و اطلاعاتی که از شیوۀ زندگی، کوچ، اقتصاد و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آنها ارائه داده، و بر ارزشهای این سفرنامه افزوده است؛ چنان‌که برای قوم‌شناسان یا مردم‌شناسان و پژوهشگران تاریخ اجتماعی ایران که بخواهند تاریخ ایلات و عشایر ایران، به‌ویژه ایل بختیاری را بررسی کنند، سفرنامۀ بیشاپ از منابع اصلی به شمار می‌رود.
لرد کرزن سفرنامۀ او را یگانه منبع کامل شناخت بختیاریها دانسته است (II / 283). همچنین سفرنامۀ بیشاپ یکی از مهم‌ترین منابع مربوط به مطالعات زنان در ایران دورۀ قاجار به شمار می‌رود و بخش عمده‌ای از مباحث و خاطرات سفرنامۀ او دربارۀ اوضاع زنان شهری، روستایی و ایلیاتی است.
بیشاپ پس از ورود به ایران در کرمانشاه اقامت می‌گزیند و با وکیل و نمایندۀ بریتانیا در کرمانشاه دیدار می‌کند. وی به ‌وضع خراب و نابسامان کرمانشاه که چند قحطی و طاعون را پشت سرگذاشته بود، اشاره می‌کند. جور و ستم حاکمان نیز اوضاع را به‌حدی نامناسب کرده بود که مردم ناگزیر به خاک ‌عثمانی، و یا شهرهای آذربایجان مهاجرت می‌کردند (I / 101). بیشاپ در تهران در ملاقاتی غیررسمی، به ناصرالدین شاه معرفی می‌شود و اجازۀ رفتن به مناطق بختیاری را دریافت می‌کند. او در تهران بیشتر در سفارت بریتانیا به سر می‌برد و با مقامات عالی‌رتبۀ ایران و بریتانیا دیدار داشت. وی اوضاع سیاسی ایران را که از روسها ناامید شده، و به انگلیسیها روی آورده بودند، چندان رضایت‌بخش نمی‌دید و احتمال نفوذ بیشتر انگلیس در ایران را ناموفق پیش‌بینی می‌کرد (I / 178-210).
بیشاپ در سفر به اصفهان ضمن شرح خرابی و کثیفی این شهر، به بازار پررونق آن اشاره می‌کند. وی در اصفهان به منزل یکی از مقامات و متنفذان شهر به‌نام میرپنج می‌رود و به اندرون خانۀ وی راه می‌یابد و با همسرش که به ‌شنیدن اوضاع و احوال سیاسی و آموزش و پرورش و وضعیت زنان در بریتانیا مشتاق بوده است، گفت‌وگو می‌کند. او براساس این ملاقات، وصف دقیقی از لباس و آرایش مرسوم زنان شهری را ارائه می‌دهد (I / 261-264).
اوضاع اقتصادی اصفهان مورد توجه بیشاپ بوده است. وی به بازرگانی در اصفهان و واردات کالاهایی چون پارچه‌های فاستونیِ اتریش و آلمان، بلور و شیشه، ظروف سفالی، چینی، شمع و نفت و نیز صادرات کالاهایی چون تریاک، تنباکو، قالی، پنبه و برنج اشاره می‌کند. وی اوضاع اصفهان به‌ویژه بناهای کهن آن را در حال نابودی گزارش کرده، و به قطعِ مکرر درختان کهن‌سال چهارباغ اشاره می‌کند و این روند رو به خرابی را نتیجۀ حملۀ افغانها و کشتار آنها در اصفهان می‌داند (I / 267-268). با این حال به رونق کارگاههای سفال‌سازی، آهنگری، قلم‌زنی، مخمل‌بافی، چادردوزی، متقال‌بافی، تفنگ و تپانچه‌سازی، تذهیب‌کاری، مقواسازی و جز آنها نیز اشاره می‌کند (I / 268-269).
بیشاپ از اصفهان به بروجرد می‌رود و امکان اقامت در میان ایل بختیاری را از آنجا فراهم می‌کند. وی سیاحان پیش از خود را که مخاطرات سفر به قلمرو بختیاری را پذیرفته، و با دقت و موشکافی گزارشهای قابل توجهی را ارائه کرده بودند، تحسین می‌کند. از این گفته روشن می‌شود که او گزارشهای لایارد، 
 مکنزی، دوبد و مهم‌تر از همه، راولینسن را مطالعه کرده بوده، و نسبت به اوضاع و احوال بختیاریها آگاهی داشته است (I / 286؛ نیز نک‍ : پوربختیاری، 161-163).
آشنایی با عادات و رسوم بختیاریها برای بیشاپ بسیار مهم بوده است. مترجمِ همراه او، میرزا یوسف، نقش مؤثری در تفسیر پدیده‌های اجتماعی و جزئیات آداب و رسوم بختیاریها برای وی داشته است (I / 287). او نخست به شرح اوضاع اقلیمی سرزمین بختیاری می‌پردازد و پوشش گیاهی و جانوری، منابع آبی، راهها و مسیرهای کاروان‌رو، و فواصل قلمرو بختیاری تا شهرهای نزدیک را بیان می‌کند (I / 287-293) و پس از آن، اطلاعاتی از اوضاع ایل بختیاری، تقسیمات آن و طوایف مهم، و محلهای اسکان و کوچ و نیز سلسله مراتب قدرت و نظام سیاسی آنان ارائه می‌دهد (I / 293-297). 
به‌‌رغم انتقادها و نگاههای بدبینانه‌ای که سیاحان پیشین به بختیاریها داشته، و اوصافی از آنها ارائه کرده‌اند که موجب ناخرسندی بختیاریها شده است (مثلاً نک‍ : راولینسن، 107)، بیشاپ نگاه مثبت‌تری دارد و پدیده‌ها را معمولاً پیش از داوری شخصی، تجزیـه و تحلیل، و در بستر و زمینۀ اجتماعی ـ تاریخی واکاوی می‌کند. همین امر سبب شده است که وی توانایی برقراری ارتباط گسترده با اقشار جامعۀ ایلی بختیاری را داشته باشد و از همۀ زوایای زندگی خانوادگی و سیـاسی ـ اقتصادی آنها اطلاع یابد. بیشاپ در برابر سختیهای سفر چنان مدارا و خویشتن‌داری به کار می‌برد که از سوی جامعۀ بختیاری پذیرفته می‌شود.
وی در بخشی از یادداشتهای سفرش به‌طور ضمنی، به هدف خود از مسافرت به سرزمین بختیاری اشاره می‌کند و بدین ترتیب، معلوم می‌شود که از نظر اقتصادی، منطقۀ لرستان تا چه حد برای دولت بریتانیا مهم بوده است و به‌جز کنجکاوی شخصی، بیشاپ مأموریتی برای کسب اطلاعات دقیق از قلمرو استراتژیک بختیاریها داشته است (پوربختیاری، 163). سرزمین بختیاریها و قرارگرفتن آن بر سر راه بین‌المللی که از تهران به اهواز و از آنجا تا خلیج فارس ادامه داشته است، اهمیت استراتژیک این موضوع را روشن می‌کند؛ از این رو، دولت بریتانیا برای تضمین موفقیتهای تجاری‌ خود، به شناخت کامل لرها و جلب نظر مساعد آنها نیاز داشته، و سفر بیشاپ و اسنادی که از اوضاع بختیاریها فراهم می‌آمد، در راستای همین موضوع بوده است (I / 298-299).
سیاه‌چادرهای عشایری بافته‌شده از موی بز، توجه بیشاپ را به خود جلب کرده است (I / 371-372)؛ همچنین وصف وی از پوشاک زنان و مردان بختیاری جالب توجه است. وی چهرۀ زنان بختیاری را زیبا با چشمان درشت و ابروهای کمانی و چانه‌ای کشیده با موهای سیاه بلند بیان می‌کند. آنها شلوارهای چیت کتانی آبی‌رنگ با دامنهای چین‌دار می‌پوشیدند و نوعی روسری گل‌دار به نام مَینا که تمام سر و سینه را می‌‌پوشاند، بر سر می‌کردند (I / 316). به‌گزارش بیشاپ، مردها یک نوع کلاه‌‌نمدی بر سر می‌گذاشتند و قبای گشاد و آبی‌رنگ کتانی و زیرشلواری سفید و مخطط می‌پوشیدند. شالی روی قبا قرار می‌گرفت که قمقمه و چپق مردان به آن آویزان می‌شد (همانجا). 
معمولاً زنان ایلیاتی از کسی رو نمی‌پوشاندند و آزادانه به فعالیتهای روزانۀ خود مشغول بودند؛ اما زنان خانها راه و رسم زنان شهری را داشتند و هنگام بیرون آمدن از خانه، چادر به سر می‌کردند. بیشاپ که به اندرونی خان بختیاری در مقر ایلخانی در قلعۀ اردل راه یافته بود، وضعیت زنان اندرونی را با جزئیات بیان می‌کند: زنان با حنا و وسمه، موهای پرپشت خود را رنگ می‌کنند و هفته‌ای یک‌بار با گِل سرشوی (خمیری که از خاک رس کوههای اطراف تهیه می‌شود)، موهای خود را می‌شویند. زنان بختیاری یک یا چند نوع خال به شکل ستاره در پیشانی یا در امتداد ابروها یا روی چانه ‌دارند و گهگاه بر پشت دستشان نیز خال می‌کوبند (I / 319-320, 333-334).
سؤالات زنان خانهای بختیاری از بیشاپ نیز جالب توجه است، زیرا وضعیت اجتماعی و طرز فکر و روحیۀ آنها را بازگو می‌کند. مثلاً اینکه مردان انگلیسی هم چند زن دارند؟ یا زنان تا چه زمانی می‌توانند فرزندانشان را نزد خود نگه دارند؟ یا آیا مردان بریتانیا هم زنان را پس از 40سالگی طلاق می‌دهند؟ آیا بیشاپ نیز مانند سیاحان دیگر کیمیاگر است و قصد دارد طلا به‌ دست آورد (I / 321). 
ایلخانان بختیاری قدرت نظامی فراوانی داشتند. آنان معمولاً 8 تا 10 هزار سوار مسلح را وارد میدان جنگ می‌کردند. فرمان ایلخانی برای طوایف بختیاری به مثابۀ قانون به شمار می‌آمد و اطاعت از آن برای همۀ وابستگان به ایل لازم الاجرا بود (I / 327). در هرم قدرت در ایل بختیاری، پس از ایلخانی، ایل‌بیگی قرار دارد.
انواع پلوها و کبابها به همراه چاشنیهایی چون آب‌لیمو، غذای افطار ایلخانان و خانوادۀ آنها در ماه رمضان بود. بیشاپ از زولبیا به‌ عنوان شیرینی اشتهاآور ویژۀ ماه رمضان نام می‌برد. پس از افطار تا سحر، موسیقی محلی و عنتربازی و نقالی و شاهنامه‌خوانی مردم را سرگرم می‌کرده است (I / 330-331). به شیرینی گز نیز چند‌بار در سفرنامه اشاره شده، و ظاهراً مورد علاقۀ بیشاپ بوده است؛ زیرا به شیوۀ تهیۀ آن نیز توجه کرده است (I / 335).
دوشیدن شیر، تهیۀ ماست، پخت‌وپز، شست‌وشو، دوخت‌ودوز، و جز آنها نیز از نگاه وی دور نمانده است (I / 336-338). خوراک توده‌های ایلیاتی ماست، سرشیر، پنیر، روغن، دوغ، نان، کرفس، سیر و تخم‌مرغ و گهگاه گوشت شکار عنوان شده است (II / 22). 
نکتۀ قابل توجهی که چند بار در سفرنامۀ بیشاپ دیده می‌شود، نبود بهداشت عمومی، و شیوع بیماریهای واگیر‌دار است. معمولاً بیماریهای گوارشی و تبهای مزمن و تراخم از عمده‌ترین بیماریهای رایج در ایران بوده که به ‌مرگ‌ومیر فراوان منجر می‌شده است و یکی از عوامل کاهش جمعیت در دورۀ قاجار شناخته می‌شود؛ ‌از این‌رو، مردم که معمولاً از روشهای درمان سنتی سودی نمی‌جستند، به سیاحان خارجی به‌عنوان پزشکان معجزه‌گری می‌نگریستند که داروی مناسب دردهای آنها را با خودشان دارند. بیشاپ در مدت اقامتش در قلمرو بختیاری به این موضوع اشاره می‌کند که هر روز صبح مشغول معاینه و درمان بیماران بوده است (نک‍ : II / 21 I / 338, 361-362,). 
برخی از شیوه‌های پزشکی عامه نیز قابل توجه است؛ بیشاپ ماجرای پسر یکی از خانهای بختیاری را بیان می‌کند که به‌سبب بیماری ناشنوا شده بود و بختیاریها برای بهبود او درمانهایی چون پیچیدن و دوختن او در پوست گوسفند، نوشاندن خون تازۀ پشت گوش مادیان، پرکردن گوش از تکه‌پارچه‌های خون‌آلود، و انداختن اوراد و دعا در آب و نوشاندن آن به بیمار را به کار برده بودند (II / 6-7). 
گهگاه طبابتهای عامیانه و تجربی به درمان بیماریها می‌انجامید؛ مثلاً جراحیهای کوچک، به‌ویژه خارج کردن گلوله از بدن توسط برخی زنان که مهارت خاصی در این کار داشتند (II / 74-75). بختیاریها برای درمان زخم از خمیر مازو که از درخت بلوط گرفته می‌شود، استفاده می‌کردند. برای درمان سوء‌هاضمه و کم‎خونی، قیر معدنی را به‌عنوان داروی شفابخش به کار می‌بردند. اگر کسی از سوی جانوران موذی گزیده می‌شد، او را در گهواره‌ای آن قدر تکان می‌دادند تا حالت قی و استفراغ به وی دست دهد. سپس پرهای پشت مرغی را می‌کندند و قسمت عریان بدن مرغ را روی زخم می‌گذاشتند؛ همچنین برای درمان تب، پوست درخت بید را می‌جوشاندند و به بیمار می‌خوراندند (II / 74). بختیاریها عامل اصلی بیماریها را «باد» می‌دانستند؛ بدین معنی که باد به درون بدن می‌رود و موجب پادرد و کمردرد و جز آنها می‌شود (II / 75). 
به‌نظر بیشاپ، رعایت نکردن نظافت و نبود وسایل بهداشتی، سبب شیوع بیماریهای چشم در میان بختیاریها بوده است. آنها معمولاً سالی یک‌بار لباسهای خود را در آب سرد، و بدون صابون می‌شستند (همانجا).
اعتقاد به ارواح خبیث و همزاد به‌عنوان مولد بیماری از اعتقادات بختیاریها به ‌شمار می‌رفته است؛ از این رو غالباً دعاهایی را بر روی کاغذی می‌نوشتند و به ‌همراه تعویذها بر بازوی بیمار می‌بستند. گـاه در شب چهاردهم ــ کـه قرص مـاه کامل است ــ بیمار را 7 بار از زیرشکم مجسمۀ شیر سنگی عبور می‌دادند و دعا و اورادی را زیرلب زمزمه می‌کردند (همانجا).
شیوۀ همسرگزینی و چگونگی آداب عروسی، از دیگر مطالب مهم و جالب سفرنامۀ بیشاپ است. به رسم بختیاریها که کم‌وبیش، در بیشتر مناطق ایران نیز مرسوم بوده است، پدر و مادر تشریفات خواستگاری را ترتیب می‌دادند و نامزد را برای فرزند خود انتخاب می‌‌کردند. جشن نامزدی را بایست خانوادۀ داماد باشکوه و مفصل برگزار می‌کرد. در این مراسم پدر و مادر داماد یک دستمال بر سر عروس می‌بستند و داماد دست پدر و مادر عروس را می‌بوسید. پایین‌ترین سن برای ازدواج دختران 12 سال، و برای پسران 15- 18 سالگی بود. خانوادۀ داماد می‌بایست مقداری پول و کالا را به‌عنوان شیربها به خانوادۀ عروس می‌پرداخت. جشن عروسی تا 3 روز برپا می‌شد که طی آن، زنان و مردان با هم به رقص و پای‌کوبی می‌پرداختند و سوارکاران سوارکاری و تیراندازی می‌کردند (I / 355-356). بیشاپ رقص بختیاریها را که در یک دایره و همراه با آهنگ ساز و دهل است، شبیه رقص یونانی می‌داند (I / 356).
در میان ایل بختیاری، کشت خشخاش و فروش و صادرات تریاک به‌عنوان یکی از کالاهای اساسی مرسوم بوده است (I / 357). خانهای بختیاری به رعایای خود فرمان می‌دادند تا بخشی از زمینها را خشخاش بکارند و بدین ترتیب، هر سال عایدات فراوانی از فروش آن به‌دست می‌آوردند.
از توابع قلمرو بختیاریها دهات ارمنی‌نشین بود که یکی از آنها به نام لیباسگون 120 خانوار جمعیت داشت. آنها موظف بودند هر سال به خان بختیاری مالیات بدهند. 000‘ 2 رأس گوسفند و چندین رأس گاو و اسب و قاطر دارایی مردم این ده بود. یک عصاری نیز در آنجا قرار داشت که محصول روغن آن به مردم اصفهان فروخته می‌شد. زنان ارمنی نیز قالی‌بافی و قلاب‌دوزی می‌کردند (I / 365-367). زنان ارمنی با لباسهای نو و پاکیزه و صورتهای زیبا وصف شده‌اند که چادرهای سفیدی به سر، و لباسهای زرد و سرخ ملیله‌دوزی شدۀ قشنگی بر تن داشتند و با دهان‌بند، نیمی از صورت خود را می‌پوشاندند؛ چنان‌که موقع نوشیدن و خوردن نیز آن را برنمی‌داشتند و از زیر آن چیزی می‌خوردند (I / 364).
هرچند زنان خانهای بختیاری وظیفه و کار روزانۀ خاصی نداشتند و فقط به آراستن خود و خرید و کاربرد سحر و باطل‌السحر برای زایایی و جلب محبت بیشتر شوهر می‌پرداختند، زنان طبقات پایین ایل وظایف روزانۀ دشواری را برعهده داشتند. آنها از سپیدۀ صبح به کار می‌‌‌پرداختند، از کودکان نگهداری می‌کردند و در هموار کردن زمینها با مردان همکار بودند و برپایی و پاکیزه نگه‌داشتن سیاه‌چادرها، آب آوردن از سرچشمه و تهیۀ نان و غذا را نیز عهده‌دار بودند (I / 371-373). آنها دائماً به بافندگی اشتغال داشتند و پوشاک خود و خانواده‌شان را تهیه می‌کردند؛ همچنین، شبها کره‌‌ای را که از ماست گرفته‌اند، در دیگهای بزرگ می‌جوشاندند و روغن تهیه می‌کردند (II / 112).
بیشاپ به قلمرو لر کوچک (استان لرستان) نیز سفر کرده است. گزارش وی از منطقۀ لر کوچک نشان می‌دهد که بیماریهای مسری و تبهای مزمن به‌ویژه تیفوئید (حصبه) در سراسر منطقه شایع بوده است (II / 119). بیشاپ ملاقاتی هم با حاکم لرستان و ساکنان حرم‌سرای او داشته، و با میرزا کریم خان، فرماندار بروجرد، نیز دربارۀ امنیت راهها گفت‌وگو کرده است (نک‍ : II / 121, 129-130). 
بیشاپ در ادامۀ سفر به همدان می‌رود و وارد منطقۀ کردستان می‌شود. خرابی و وضع فلاکت‌بار شهر همدان، که در عین حال از مراکز عمدۀ تجارتی ایران بوده است، مایۀ تعجب بیشاپ می‌شود. خانه‌های ویران، سیستم آب‌رسانی غیربهداشتی، و مردان فقیر و ژنده‌پوش، بخشی از نمای بیرونی این شهر بوده است (II / 148-149). او دربارۀ بازار همدان می‌گوید: با آنکه بخشی از آن تخریب شده است و وضعیت مطلوبی ندارد، اما به‌خوبی با اجناس داخلی و صنایع دستی محلی در کنار محصولات فرنگی از خرت‌وپرتهای روسی گرفته تا انگلیسی تأمین شده است. حضور بازرگانان خارجی و معرفی محصولات آنان در این شهر باعث می‌شد تا مردم آن با اجناسی آشنا شوند که در هیچ جای دیگر ایران نیست (II / 150).
بیشاپ برخی از محصولات همدان مثل گیوه‌های زنانه، خرجینها و نمدهایی را که روی چهارپایان خود می‌گذاشتند، می‌ستاید. او همچنین صنایع مسگری و رنگ‌آمیزی پارچه‌ها را در همدان بسیار معروف خوانده است. تولید شراب که ارمنیها آن را بـرعهده داشتند، از دیگـر محصولات ایـن شهر بوده است (نک‍ : II / 151-152). 
او در ادامه به تفصیل به مقبرۀ استر و مردخای در همدان و ویژگیهای معماری آنها می‌پردازد. در آن زمان، حدود 500‘ 1 تا 000‘ 2 یهودی در همدان ساکن بودند که به گفتۀ وی، در پست‌ترین شرایط اجتماعی به سر می‌بردند. توهین به آنها و فرزندانشان، کتک خوردن روزانۀ آنها از اهالی شهر، و رفتار با آنان در حد حیوانات، برخی از مشاهدات بیشاپ در این شهر بوده است (II / 153-155). مشاغلی چون عرق‌فروشی از آنِ آنها بوده است؛ در عین حال برخی از آنان به اسلام گرویده، و گروه بزرگ‌تری پیرو فرقۀ بابیه شده بودند (II / 155). 
ارمنیان از دیگر اقوام همدان بودند که فارسی صحبت می‌کردند و لباسشان ــ دست‌کم نزد مردان ــ آنها را از دیگران متمایز می‌کرد (II / 156). سطح زندگی آنها رو به رشد بود و بیشاپ این امر را ناشی از فعالیتهای مدارس آمریکاییها در این شهر می‌داند. 
از آنجا که ورود او به همدان هم‌زمان با آغاز ماه محرم بوده است، وی فلسفۀ این ماه نزد ایرانیان شیعه و مراسم آن مثل تعزیه و سینه‌زنی را برای مخاطب خود توضیح می‌دهد. بیشاپ شاهد قمه‌زنی هم بوده است تا جایی که افراد از شدت خون‌ریزی بی‌هوش می‌شدند (II / 159). 
چاروادارها و قاطرهایشان از دیگر موضوعاتی است که نظر بیشاپ را به خود جلب کرده است؛ از رفتارهایشان گرفته تا گفتار و مهارتهایشان. در مسیر حرکت به‌سوی بیجار و کول‌تپه، سرمای شدید هوا منجر به بیماری سخت او می‌شود. با این حال در ورود به بیجار، با میهمان‌نوازی حاکم شهر روبه‌رو می‌شود. او از یکی از صاحب‌منصبان محلی نقل می‌کند که به او گفته است: «دروغ گفتن در این کشور نقل و نبات است. ایرانیها پیش از زبان باز کردن، دروغ گفتن را یاد می‌گیرند» (II / 174). در آن زمان بیجار، 4 کاروان‌سرای غیرقابل اقامت، 7 حمام، چند مسجد و چند مکتب‌خانه داشته است. او می‌افزاید که مردم محل به‌ندرت آدم خارجی دیده بودند و ظرف دو روزی که ساکن آنجا بوده است، مدام دور چادر وی حلقه می‌زدند (II / 178). او در اشاره به ترکیب قومی منطقه، آنها را شامل کرد، ترک‌ و فارس می‌داند که هر کدام کدخدای خاص خود را داشتند (II / 182). 
وصفی که او از سوارکاران منطقۀ ساوجبلاغ (مهاباد کنونی) که به اسلحه و خنجرهای کمری و قلیانهای آویزان مجهز بودند، به دست داده، جالب توجه است (II / 189). زیبایی زنان کرد منطقه و اجزاء مختلف لباسشان مثل سربندهای سیاه مزین به سکه‌های نقره، گیسوان پرپشت آرایش شده با سنجاقهای نقره‌ای، و طرز راه رفتن و حرکات بدنشان از دیگر وصفهای وی است (II / 121). رفتار مردمان کرد تأثیری دل‌نشین بر وی گذاشته است (II / 126).
وی در ادامۀ سفر خود با طوایف ایلیاتی، چادرها، و گله‌های گوسفند و شتر آنها روبه‌رو می‌شود. در منطقۀ ساوجبلاغِ کردستان از هزاران سنگ قبر که در تپه‌های مشرف به شهر پراکنده بودند، سخن می‌گوید و تعریفی غم‌بار و وحشتناک از آن ارائه می‌دهد و تعبیری دارد مبنی بر اینکه هیچ تصوری از «زندگی و جاودانگی» از آن احساس نمی‌شود (II / 206). در این منطقه نیز افزون بر طوایف کرد و ترک، ارمنیها و یهودیان نیز ساکن بودند و همچون مناطق دیگر، ارمنیان در کار تولید شراب و عرق، و یهودیان به کارهایی چون داروفروشی یا ربادادن مشغول بودند (II / 207).
بیشاپ در سفر به اورمیه این شهر را از قول مردم «بهشت ایران» خوانده است و خود نیز این تعبیر را تأیید می‌کند و معتقد است که منظرۀ این شهر از بالای تپۀ مشرف به آن کم‌نظیر است (II / 217). از دیگر مناظر بی‌نظیر برای بیشاپ در اورمیه، درختان میوه، صنایع چوبی دست‌ساز، کانالهای آبیاری، گاومیشهای بزرگ، مزارع گندم، لوبیا، خربزه، سیب‌زمینی، هویج، خشخاش، پنبه، تنباکو و انواع دانه‌های گیاهی بوده است. او می‌نویسد که در این مزارع و تاکستانها زن و مرد و کودک همگی در حال کار و فعالیت‌اند؛ مثلاً شستن گاومیشها به‌عهدۀ پسربچه‌ها، و جمع‌آوری و خشک کردن گیاهان و تهیۀ سوخت از سرگین حیوانات ازجملۀ کارهای زنانه بوده است. 
بیشاپ در ادامه، فصلی را به پرُتستانهای اورمیه اختصاص داده است، که حاوی اطلاعات باارزشی است. او فرهنگ مردم شهر اورمیه را به‌سبب‌ غنای باستانی‌اش که ترکیبی از فرهنگ آشوری، زردشتی، میترایی و اسلامی است، بسیار جالب توجه خوانده است (II / 236). این شهر خانۀ نسطوریها ــ که گاه کلـدانی خطاب می‌شدند ــ به شمار می‌آمد. نصرانی نیز نامی بود که مسلمانان بر مسیحیان آسوری نهاده بودند (II / 237). 
بیشاپ لباس زنان مسیحی در منطقه را به زیبایی تشریح می‌کند و می‌نویسد: در این دشت لباس مردان مشابه لباس دیگر ایرانیها ست؛ اما زنان لباس سنتی خود را می‌پوشند. پوشش زیرین آنها پیراهنی است رنگی که بر روی آن، نیم‌تنه‌ای آستین‌دار می‌پوشند. بر روی آن نیز لباس بلند جلوبازی تا زانو به‌ تن می‌کنند. شلوار آنها بسیار گشاد و پف کرده است، همراه با یک پیش‌بند و کمربندی سنگین و نقره‌ای. سربند ایشان نیز بسیار جذاب است و شامل یک کلاه پارچه‌ای یا ابریشمی زردوزی یا جواهرنشان است (II / 242). 
وی در فصل 27 کتاب خود به شکلی موجز و مفید، ابعاد مختلف سرزمین ایران را، از جغرافیای طبیعی گرفته تا مردم و زندگی اجتماعی آنها، بیان می‌کند. معیشت، آموزش و پرورش، ادبیات، مذهب، عرف و شرع، دولت، دربار، سیاست روز و دورنمای این سرزمین و مردمش ازجمله مباحثی است که وی به آنها می‌پردازد (نک‍ : II / 247-260). 
پس از آن، درواقع، سفر او کاملاً به مناطق کردنشین اختصاص می‌یابد و اطلاعات بسیاری از زندگی این مردمان، در لابه‌لای توضیحات و گزارشهای سفر خود، ارائه می‌دهد که برای مطالعات کردشناسی بسیار سودمند است. طوایفی که او با آنها دیدار، و از میان سرزمینشان عبور کرده است، امروزه در کشورهای عراق، سوریه و ترکیه قرار دارند. وی بیشترین توجه خود را به مسیحیان آسوری (سریانیها) معطوف داشته و به آیینها و باورهایشان توجه خاص نموده است (برای نمونه، نک‍ : II / 300-302, 305-308). به‌جز آسوریان، او از یزیدیها نیز یاد کرده است که به شیطان‌پرست معروف بوده‌اند. بیشاپ نظر مثبتی نسبت به باورها و آداب این فرقه نداشته است (نک‍ : II / 317). او گاه، حتى ضمن وصف آنان، از واژه‌های تحقیرآمیز و خفت‌بار استفاده می‌کند؛ مثلاً هنگام ملاقات با مردم وان (در ترکیۀ امروزی) می‌نویسد که تمام زنان و کودکان مثل خرگوش از سوراخهای خود بیرون آمدند و مردانشان ظاهری وحشی داشتند و همچون کردها لباس بر تن کرده بودند (II / 329). 
زندگی تجاری، مذهبی و اجتماعی ارمنیان در میان مسلمانان و تأثیر اروپاییان بر زندگی آنها از مطالب عمدۀ مورد بحث وی است (نک‍ : II / 338-341). 
بیشاپ سفر پرماجرای خود را پس از عبور از سرزمینهای کردنشین، سرانجام در ارزروم و طرابوزان به پایان رسانده است.

مآخذ

 بیشاپ، ایزابلا، از بیستون تا زردکوه بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1375 ش؛ پوربختیاری، غفار، «تاریخ و فرهنگ بختیاری در آیینۀ گزارش سیاحان»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تهران، اسفند و فروردین، 1382-1383، شم‍ 77، 78؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر امان‌اللٰهی بهاروند، تهران، 1356 ش؛ نیز:

Bishop, I., Journeys in Persia and Kurdistan, New York / London, 1891; Bosworth, C. E., «The Intrepid Victorian Lady in Persia: Mrs. Isabella Bishop …», Iran, London, 1989, vol. XXVII; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London / Edinburgh, 1966.

معصومه ابراهیمی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: