صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع تاریخی / منابع ادبی / بختیارنامه /

فهرست مطالب

بختیارنامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 6 دی 1398 تاریخچه مقاله

بَخْتیارْنامه، یا ده وزیر، از داستان‌واره های کهن ایرانی با بن‌مایۀ اصلی داستان‌گویی با هدف به تعویق انداختن زمان مرگ و مهلت خواستن برای اثبات بی‌گناهی. ساختار آن تودرتو یا داستان در داستان است و از یک داستان اصلی و 9 داستان فرعی تشکیل شده است. 
خلاصۀ داستان اصلی به این شرح است: آزادبخت پادشاه سیستان (در برخی از روایتها پادشاه ملک عجم) در غیاب سپهسالارش با دختر وی ازدواج می‌کند. برخی از درباریان این موضوع را «بر سبیل خصومت» به آگاهی پدر دختر می‌رسانند، به گونه‌ای که دل سپهسالار در اضطراب می‌آید و آتش غیرت در دل او شعله می‌زند و کینۀ آزادبخت را به دل می‌گیرد و پنهانی لشکریان را با خود همراه کرده، بر ضد شاه شورش می‌کند. پادشاه به همراه زن باردار خود (دختر سپهسالار) می‌گریزد. در میان راه، زن پادشاه زایمان می‌کند و پسری به دنیا می‌آورد. شاه و همسرش پسر را با مقداری جواهر همان‌جا رها می‌کنند، و خود به کرمان رفته، به پادشاه آنجا پناهنده می‌شوند. شاه پس از مدتی با یاری پادشاه کرمان تخت شاهی را باز می‌یابد. از سوی دیگر گروهی از دزدان نوزاد را بر سر چاهسار می‌بینند. رئیس دزدان او را به فرزندی می‌گیرد و بزرگ می‌کند. روزی در حمله به کاروانی از مردم سیستان، رئیس دزدان به همراه فرزندخوانده‌اش دستگیر می‌شود. آنها را نزد آزادبخت می‌آورند. پادشاه با دیدن جوان مهر پدری بر دلش می‌جنبد و دل‌بستۀ او می‌شود، نام بختیار را بر وی می‌گذارد و در بارگاه او را به کار می‌گمارد. بختیار به سبب کفایت مدارج ترقی را طی می‌کند و خزانه‌دار شاه می‌شود و ازاین‌رو وزیران شاه که 10 نفر هستند، بر او حسادت می‌ورزند و او را متهم به چشم‌ناپاکی و نظربازی می‌کنند. شاه خشمگین شده بختیار را به دست جلاد می‌دهد تا به دار بیاویزد. بختیار خود را بی‌گناه می‌خواند و از شاه می‌خواهد که در کشتن او شتاب نکند تا بی‌گناهی وی روشن شود. سپس داستانی فراخور حال خود برای شاه نقل می‌کند. پادشاه تحت تأثیر داستان قرار می‌گیرد و او را به زندان می‌فرستد. روز بعد وزیران نزد شاه می‌آیند و او را به کشتن بختیار تشویق می‌کنند. این بار نیز بختیار داستانی در مذمت تعجیل برای شاه نقل می‌کند و از وی می‌خواهد که شتاب نکند تا بی‌گناهی وی ثابت شود. پادشاه او را به زندان می‌فرستد. این موضوع تا 10 روز ادامه می‌یابد و هر بار بختیار با نقل داستانی توطئۀ وزیران را ناکام می‌گذارد. روز دهم براثر ابرام وزیران شاه تصمیم به دارکشیدن بختیار می‌گیرد. در همان هنگام رئیس دزدان، پدرخواندۀ وی، او را می‌بیند و هویت او را برای شاه آشکار می‌کند. شاه از طریق نشانه‌ها، متوجه می‌شود که بختیار فرزند خود او ست. وزیران را سیاست می‌کند و بختیار را به جای خود  بر تخت می‌نشاند. 
دربارۀ قدمت بختیارنامه میان پژوهشگران اختلاف‌نظر وجود دارد. خلاصه‌ای از داستان در اسکندرنامۀ منثور آمده است که نکات اساسی متن موجود را دربر دارد. مؤلف اسکندرنامه در پایان تأکید می‌کند که این داستان «مفرد کتابی است چه به نظم و چه به نثر» که در میان مردم رایج است و «همانا که این داستان بعد از اسکندر بوده است» (ص 198- 199). 
در تاریخ سیستان از فردی به نام سپهبد بختیار، از نوادگان رستم، یاد شده که جهان‌پهلوان خسروپرویز بوده است. نویسندۀ ناشناس این کتاب تأکید می‌کند که «به بختیارنامه قصۀ او باز خوانند» (ص 8). در احیاء الملوک نیز (تألیف در ابتدای سدۀ 11 ق / 17 م)، همین موضوع با شرح و بسط بیشتر نقل شده است (شاه حسین، 47- 48). در نسخه‌ای از الفهرست، از کتابی به نام اختیـارنامه یـا سیرة الفرس تـألیف اسحاق بن یـزید یاد شده (نک‍ : ابن‌ندیم، 305، حاشیه) که بهار احتمال می‌دهد این عنوان تصحیف بختیارنامه باشد (1 / 156). 
در تحریرهای مصنوع و مزین بختیارنامه نیز به رواج این داستان در میان مردم اشاره شده است (راحة ... ، 8؛ لمعة ... ، 8). صفا با توجه به این نکته و نیز با استناد به آنچه در تاریخ سیستان آمده، همچنین با توجه به موارد درون‌متنی مانند «نوع تمثیلات و کیفیت استنتاج از آنها و نامهایی که در آنها به کار رفته و در ترجمه‌های عربی و گاه در تحریرات فارسی باقی مانده»، نتیجه می‌گیرد که بختیارنامه از داستانهای ایرانی پیش از اسلام است که در سده‌های اولیۀ اسلامی به همراه کتابهای دیگر از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده و بعدها (سدۀ 6 ق / 12 م) مانند کتابهای کلیله و دمنه و سندبادنامه از عربی به فارسی برگردانده شده است (مقدمه بر راحة، 5-6). بهار نیز به اشاره همین نظر را دارد و حتى بختیارنامه را با تلفظ پهلوی بختیارنامک ثبت کرده است (1 / 145، 154-157). 
اما کومپارتّی و باسه با توجه به ساختار و موضوع بختیارنامه که شباهتی کلی به سندبادنامه دارد، اصرار دارند که بختیارنامه در دورۀ اسلامی و بـا تقلید از سندبادنامه تدوین شده است (نک‍ : نولدکه، 18). نولدکه ضمن تأیید نظر این دو می‌نویسد: «برخلاف سندبادنامه که نسخ آن به زبان پهلوی و احتمالاً به سنسکریت یا پراکریت هم وجود داشته است، بسیاری از شواهد و اشارات در دست است که قصۀ آزادبخت و پسرش در دورۀ اسلامی تحریر شده و برای اثبات خلاف آن نیز دلیلی در دست نیست» (ص 19). البته او از این شواهد و اشارات چیزی بیان نمی‌کند. هرمان اته (ص 223) و تفضلی (ص 301) نیز کم‌وبیش همین نظر را دارند. 
هنوی اعتقاد دارد که با استناد به تشابه ساختاری و موضوعی بختیارنامه و سندبادنامه نمی‌توان اوّلی را تقلیدی از دومی دانست، زیرا بن‌مایۀ جوانی که مورد اتهام قرار گرفته، از نظر مکانی و زمانی بیش از آن گسترده است که بتواند به عنوان شاهدی در تقلید مورد استناد قرار گیرد. وی در عین حال تأکید می‌کند که شاهدی دال بر تعلق بختیارنامه، به صورت روایت امروزی آن، به ایران پیش از اسلام در دست نیست (ص 564). 
با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان رأی و نظر صفا را دربارۀ قدمت بختیارنامه به صواب نزدیک‌تر دید. با این توضیح که احتمالاً بختیارنامه در ضمن ترجمه از زبان پهلوی به عربی سرنوشتی مانند بسیاری از کتابهای دیگر پیدا کرده و برخی از نکات آن متناسب با محیط دورۀ اسلامی دچار تغییرات اساسی شده است، زیرا همان‌گونه که می‌دانیم این‌گونه ترجمه در آن دوره کاملاً رایج بوده است (محمدی، 191). از جمله تغییراتی که در بختیارنامه می‌توان به آن اشاره کرد، چگونگی ازدواج آزادبخت با دختر سپهسالار است که در روایت مزین و مصنوع، کوشش راوی بر آن است تا عمل پادشاه را مشروع جلوه دهد (راحة، 24؛ لمعة، 24- 25).

روایتهای بختیارنامه

 روایتهای متعدد منثور و منظوم به زبان فارسی و چند روایت منثور به زبان عربی از این داستان در دست است. کهن‌ترین آنها روایتی است به عربی به نام عجائب البخت فی قصة الاحدیٰ عشر وزیراً و ماجرى لهم مع ابن الملک آزادبخت که میشل عورا آن را در 1304 ق / 1886 م به همراه مقدمه‌ای در مصر چاپ کرد و سپس صفا آن را با بعضی تصحیحات جزئی در 1347ش در تهران به چاپ رساند (صفا، مقدمه بر بختیارنامه، 10). اصل این روایت در 309 ق / 921 م به حروف سریانی نوشته شده است. صفا حدس می‌زند که مستقیماً از پهلوی به عربی ترجمه شده باشد (همانجا). در این تحریر، وزیران آزادبخت 11 نفر و شمار داستانهای فرعی 10 فقره است. روایتهای عربی دیگری نیز وجود دارد که نولدکه از برخی از آنها در پژوهش خود استفاده کرده است. این داستان در بعضی از چاپهای هزارویک‌شب نیز وجود دارد (نولدکه، 19-23). 
روایتهای فارسی بختیارنامه را می‌توان به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: 

الف ـ روایت مزین و مصنوع

 کهن‌ترین نسخۀ فارسی موجود که مشتمل بر روایتی مزین و مصنوع است، در 663 ق / 1265 م تحریر شده است (بلوشه، شم‍ 2035). این نسخه را صفا با عنوان اصلی راحة ‌الارواح فی سرور المفراح و عنوان فرعی بختیارنامه در 1345 ش تصحیح و منتشر کرده است. او با استناد به موارد متن‌شناسی گمان می‌برد که تألیف آن پیش از 609 ق / 1212 م انجام گرفته باشد (مقدمه بر راحة، 16) . نسخه‌ای دیگر از این روایت را که در 695 ق / 1296 م تحریر شده، محمد روشن با عنوان لمعة السراج لحضرة التاج در 1348 ش و با عنوان بختیارنامه در 1367 ش منتشر کرده است. با استناد به گفتۀ عوفی دربـارۀ موارد متن‌شنـاسی و سبک مصنوع و مزین روایت (نک‍ : لباب ... ، 1 / 212)، صفا و هنوی (همانجاها) به درستی آن را تألیف شمس‌الدین محمد دقایقی مروزی می‌دانند. روشن قطعیت این انتساب را مردود می‌داند و به ناشناس بودن مؤلف اعتقاد دارد (ص 504). 
دقایقی در مقدمۀ کتاب تصریح کرده است که اساس کار وی بر روایتی از بختیارنامه استوار بوده که در آن دوران در شب‌نشینیها خوانده می‌شده است. ذوق خواص آن دوران متن سادۀ بختیارنامه را نمی‌پسندید، زیرا «عبارات او را عُلّوی» نبود. به همین سبب دقایقی به اشارۀ ممدوح خود «سرو این چمن را پیراست و اطراف این گلشن را بیاراست» و حتى نام آن را نیز تغییر داد (ص 8- 9؛ لمعه، 8، 9). در آن دوران تغییر متنهای سادۀ بازمانده از زمان سامانیان که خالی از هرگونه تصنع و تکلف بودند (صفا، تاریخ ... ، 1 / 607) به متنهای مصنوع و مزین، کاملاً مرسوم و رایج بود و محدود به بازنویسی بختیارنامه نمی‌شد. از نظر ظهیری سمرقندی نیز متنهای پیشین عاری از تحلّی و تزیّن بودند (ص 25). سعدالدین وراوینی نیز همین نظر را دارد و متن قدیم مرزبان‌نامه را دارای لغت نازل و عبارت سافل می‌داند (1 / 10). ازاین‌رو، برخلاف نظر نولدکه، باید گفت که متن مصنوع و مزین بختیارنامه منبعث از فضای فرهنگی و مناسباتی بوده که مؤلف در آن می‌زیسته است. 
روایت مصنوع بختیارنامه سرشار از آیات قرآن، احادیث، امثال، اشعار و جمله‌های حکمت‌آمیز عربی است. در نسخۀ چاپ محمد روشن ( لمعة السراج) که اشعار عربی آن نسبت به نسخۀ چاپ صفا (راحة ‌الارواح) کمتر است، شمار 246 بیت عربی و 5 مصرع مستقل و بیش از 200 فقره آیات، احادیث و امثال و حکم عربی وجود دارد و اینها همه به جز واژه‌هایی است که حتى بسیاری از آنها از لغات دشوار و مهجور عربی به شمار می‌رود. طبیعی است که چنین متنی نمی‌توانست در طول زمان مورد استفادۀ عامۀ مردم قرار گیرد.

ب ـ روایتهای ساده

 بختیارنامه به واسطۀ بن‌مایه و موضوع آن مورد توجه عامۀ مردم بوده است. به همین سبب روایتهای دیگری از آن با زبانی ساده و عامه‌فهم تحریر شده‌اند. از این روایتها نسخه‌های فراوانی به صورت مستقل یا در مجموعه‌های مختلف وجود دارد. صفا کهن‌ترین نسخۀ این روایت را که در 809 ق / 1406 م تحریر شده، و در کتابخانۀ ملی پاریس نگهداری می‌شود، در 1347 ش تصحیح و با عنوان بختیارنامه منتشرکرده است. نسخۀ دیگر از همین روایت در این کتابخانه وجود دارد (بلوشه، IV / 14-18). روایتی کامل در مجموعۀ خطی جامع الحکایات کتابخانۀ آستان قدس (شم‍ 191) موجود است که با عنوان «در قصۀ بختیار و ده وزیر فرخ‌سوار و ... » طی برگهای 279 الف تا 297 ب آمده است. این مجموعه در 1390 ش منتشر شده است. روایت دیگری را ابوالفضل قاضی در 1355 ش (تجدید چاپ: 1379 ش) براساس یک نسخۀ خطی شخصی در مجموعه‌ای با عنوان آورده‌اند که ... چاپ کرده است. روایتی را نیز وحید دستگردی در 1310 ش براساس چاپ برتلس چاپ کرده است. اساس چاپ برتلس نیز یک چاپ سنگی در تبریز بوده است. در مجموعۀ جامع الحکایات کتابخانۀ ایندیا آفیس 9 داستان فرعی بختیارنامه که از زبان بختیار روایت می‌شوند، به صورت مستقل طی برگهای 333 ب تا 374 الف نقل می‌شود. نسخۀ دیگری از همین مجموعه نیز بی‌هیچ تفاوتی در کتابخانۀ ملی پاریس موجود است (همو، IV / 84-85). روایتی مستقل نیز در انستیتو آثار خطی تاجیکستان وابسته به آکادمی علوم آن کشور وجود دارد (موجانی، 1 / 317). 
همۀ این نسخه‌ها پس از سدۀ 10 ق تألیف شده‌اند. افزون بر این نسخه‌ها، نسخه‌های فراوان دیگری نیز در دیگر کتابخانه‌های جهان وجود دارد (نک‍ : منزوی، 1 / 285-287). این نسخه‌ها اگرچه در خطوط کلی به هم شبیه‌اند، در برخی از جزئیات با هم تفاوت دارند. ویژگیهای عمومی این نسخه‌ها عبارت‌اند از: نثر ساده و روانی که در مواضعی مانند زبان گفتاری است، کمبود واژه‌های عربی و نبود امثال و حکم عربی، وجود واژه‌های گفتاری مانند «دهن» (به جای دهان)، «غله» (به جای گندم)، «الکه» (آبادی)، «کارسازی» (آماده شدن و تدارک دیدن)، «یراق کردن» (آماده کردن)، «خزینه» (خزانه)، و وجود شعرهایی ساده که مأخوذ از فرهنگ مردم بوده و متضمن مسائل اخلاقی است، مانند «خواهی که بدی نیایدت پیش / زنهار بدکسان میندیش / / آزار کسان مساز پیشه / کآزردگیت رسد همیشه» («بختیار و ده وزیر ... »، برگ 278 ب)، وجود جملات دعایی و خواهشی منطبق با زبان گفتاری و شعر شفاهی مانند «هزاران رحمت حق بر کسی باد / که کاتب را به الحمدی کند شاد» («بختیارنامه»، 300)، یا: هر که خواند دعا طمع دارم / زانکه من بندۀ گنهکارم (بختیارنامه، 152). 
سرانجام باید از گزاره‌های قالبی این تحریرها یاد کرد که ویژۀ داستانهای ادب عامه‌اند و در روایت مصنوع و مزین کمتر نشانی از آنها وجود دارد، مانند «راویان اخبار چنین روایت کرده‌اند»، «اما چنین روایت کنند»، «مؤلف اخبار چنین روایت کند»، «اما شمه‌ای از ... بشنو» و «قضا را». نکتۀ دیگری که در تحریرهای ساده مشترک است و آنها را از متن مصنوع متمایز می‌کند، این است که در هیچ یک از آنها خلاف متن مصنوع، مقدمه‌ای وجود ندارد. در متن اخیر، انشاکننده شرحی دربارۀ ممدوح خود و همچنین سبب بازنویسی داستان نقل کرده است. 
در کنار روایتهای یادشده باید از 3 روایت منظوم بختیارنامه نیز یاد کرد. کهن‌ترین آنها که بر وزن لیلی و مجنون نظامی است، احتمالاً در سدۀ 8 ق / 14 م یا اوایل سدۀ 9 ق / 15 م سروده شده است و شاعر آن شناخته نیست (صفا، مقدمه بر راحة، 19). قطعات فراوانی از آن در نسخۀ شم‍ 036‘2 کتابخانۀ ملی پاریس که صفا با عنوان بختیارنامه چاپ کرده، نقل شده است. روایت دیگر را شاعری به نام پناهی که معاصر جهانشاه‌خان قره‌قویونلو (حک‍ 839-872 ق / 1435-1467 م) بوده در 851 ق به نظم کشیده است (ملک، 2 / 53). وزن این منظومه هزج مسدس مقصور یا محذوف است. روایت سوم در 1019 ق / 1610 م (تربیت، 1 / «ج») در بحر متقارب مثمن مقصور سروده شده است. جدیدترین تحریر که در 1210 ق / 1795 م سروده شده، متعلق به شاعری به نام کدخدا مرزبان است و نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ ایندیا آفیس نگهداری می‌شود (اته، I / 936-937).

داستانهای فرعی

 چنان‌که گفته شد بختیار پس از آنکه به اتهام نظربازی گرفتار می‌شود، طی 9 روز، 9 داستان با هدف به‌تعویق‌انداختن مرگ خود برای پادشاه نقل می‌کند، به این امید که سرانجام بی‌گناهی‌اش ثابت شود. این داستانها هماهنگی فراوانی با هم و نیز با وضعیت قهرمان اصلی یعنی بختیار دارند. از برخی از این داستانها روایتهایی در سایر متون ادبی و نیز روایتهایی شفاهی در میان مردم وجود دارد که به آنها اشـاره می‌شود: «حکایت ابـوصابر» (نک‍ : بختیارنـامه، 53 بب‍‌ ) در جوامع الحکایات عوفی (2(1) / 349 بب‍‌ )، هزارویک‌شب (4 / 31-34) و اسکندرنامۀ منثور (ص 173) نقل شده است. در کتاب دریای اسمار که ترجمۀ مجموعۀ هندی کَتَاسَرِتْ سَاگَرْ است، نیز روایتی از آن وجود دارد (ص 97). از این افسانه که با کد 938 در تیپ‌شناسی آرنه ـ تامپسون مشخص می‌شود، 6 روایت در کرمان و بندرلنگه (انجوی، 2 / 175-182)، اشکورات گیلان (سادات اشکوری، افسانه‌های اشکور ... ، 135-137)، شوشتر (رحمانیان، 118-121)، نطنز (الول ساتن، 232-241) و اهواز (جعفری، روایتها ... ، 159-165) ثبت شده است. 
«حکایت شاه دادبین» (بختیارنامه، 79 بب‍‌ )، از قصه‌هایی است که مرشدهای پرده‌خوان نقل می‌کنند و نقاشی آن نیز روی پرده‌های آنها وجود دارد. روایتهای دیگرگونه‌ای از این افسانه در طوطی‌نامه (نخشبی، 265 بب‍‌ )، الٰهی‌نامۀ عطار (ص 27 بب‍‌ ) و کلیات شیخ بهایی (ص 132 بب‍‌ ) وجود دارد. از این افسانه‌ که با کد 881 (نجابتی که مکرراً به اثبات رسید) در تیپ‌شناسی آرنه ـ تامپسون مشخص شده است (مارتسلف، 167)، روایتهایی در اشکورات (سادات اشکوری، همان، 140-143) و رودبار الموت و گچساران (نک‍ : جعفری، قصه‌ها ... ، 81-94) ثبت شده است. «حکایت بوتمام» (بختیارنامه، 132-140) در جوامع الحکایات عوفی (3(1) / 43-52) و دریای اسمار (ص 248-252) نیز آمده است. 

روایت شفاهی

 الول ساتن، ایران‌شناس اسکاتلندی، به همراه سادات اشکوری در 1352 ش روایتی بسیار مختصر از این داستان را از زبان شخصی به نام عباس ماقایی در ابیانه از توابع نطنز ثبت کرده است (الول ساتن، 210-212؛ نیز سادات اشکوری، افسانه‌های دهستان ... ، 13-15). در این روایت قسمت اول داستان حذف شده است. پادشاه نیز به همراه زنش به قصد مسافرت از شهر خارج می‌شوند. نام بختیار را پدرخواندۀ دزد وی بر او می‌گذارد. بختیار پس از بزرگ شدن به شهر می‌آید و در دستگاه شاه مشغول کار می‌شود. وزیران به او حسادت می‌کنند و به شاه می‌گویند که او «بی‌ناموسی و ظلم می‌کند». هنگامی‌که شاه قصد کشتن بختیار را دارد، راوی فقط می‌گوید که بختیار برای شاه به مدت 10 روز قصه گفت و اضافه می‌کند: «یادم نیست، 10 تا قصه گفت». پایان‌بندی آن مانند روایت کتبی است.

مآخذ

 ابن‌ندیم، الفهرست؛ اته، هرمان، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ صادق رضازاده شفق، تهران 1351ش؛ اسکندرنامه (روایت فارسی کالیستنس دروغین)، تحریر عبدالکافی بن ابی‌البرکات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1343 ش؛ الول ساتن، ل. پ.، توپوزقلی میرزا، به کوشش احمد وکیلیان و زهره زنگنه، تهران، 1386 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصه‌های ایرانی، تهران، 1352 ش؛ «بختیارنامه»، آورده‌اند که ... از ابوالفضل قاضی، تهران، 1379 ش؛ «بختیار و ده وزیر ... »، همراه جامع الحکایات، نسخۀ خطی کتابخانۀ آستان قدس، شم‍ 191؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، 1347 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314 ش؛ تربیت تبریزی، «بختیارنامه»، ارمغان، 1310 ش، ضمیمۀ سال 12؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376ش؛ جامع‌الحکایات (46 حکایت)، نسخۀ خطی کتابخانۀ آستان قدس، شم‍ 191؛ همان، نسخۀ خطی کتابخانۀ ایندیا آفیس لندن، شم‍ 797؛ جعفری (قنواتی)، محمد، روایتهای شفاهی هزار و یک شب، تهران، 1384ش؛ همو، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه و کنار ایران، تهران، 1386 ش؛ دریای اسمار (ترجمۀ کتاسرت ساگر)، ترجمۀ مصطفى خالق‌داد عباسی، به کوشش تارا چند و سید امیرحسن عابدی، دهلی نو، 1375 ش / 1997 م؛ دقایقی مروزی، محمد، مقدمه بر راحة الارواح (هم‍‌ )؛ راحةالارواح، تحریر محمد دقایقی مروزی، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1345ش؛ رحمانیان، داریوش، افسانه‌های لری، تهران، 1379 ش؛ روشن، محمد، «راحة‌الارواح فی سرور‌المفراح»، راهنمای کتاب، تهران، 1345 ش، س 9، شم‍ 5؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های اشکور بالا، تهران، 1352 ش؛ همو، افسانه‌های دهستان برزرود، تهران، 1386 ش؛ شاه‌حسین بن غیاث‌الدین، احیاء الملوک، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1343 ش؛ شیخ بهایی، محمد، کلیات، به کوشش غلامحسین جواهری، تهران، کتابخانۀ سنایی؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1347 ش؛ همو، مقدمه بر بختیارنامه (هم‍‌ )؛ همو، مقدمه بر راحة‌الارواح (هم‍‌ )؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش احمد آتش، تهران، 1362 ش؛ عطار نیشابوری، الٰهی‌نامه، به کوشش فؤاد روحانی، تهران، 1384 ش؛ عوفی، محمد، جوامع‌الحکایات، به کوشش امیربانو مصفا، تهران، 1352- 1359 ش؛ همو، لباب‌الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1324 ق / 1906 م؛ لمعة السراج لحضرة التاج، به کوشش محمد روشن، تهران، 1348 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، تهـران، 1356 ش؛ ملـک، خطـی؛ منـزوی، فهـرستـواره؛ مـوجانی، علی و امریزدان علی‌مردان، فهرست نسخ خطی فارسی انستیتوی آثار خطی تاجیکستان، تهران، 1376 ش؛ نخشبی، ضیاء‌الدین، طوطی‌نامه، به کوشش فتح‌الله مجتبائی و محمدعلی آریا، تهران، 1374 ش؛ نولدکه، تئودر، «دربارۀ متن ده وزیر»، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، لمعة السراج لحضرة التاج (هم‍‌ )؛ وراوینی، سعدالدین، مقدمۀ مرزبان‌نامۀ مرزبان بن رستم، به کوشش محمد روشن، تهران، 1374 ش؛ هزارویک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی تبریزی، تهران، 1337 ش؛ نیز:

Blochet, E., Catalogue des manuscrits Persans de la Bibliothèque nationale, Paris, 1934; Ethé, H., Catalogue of Persian Manuscripts in the Library of the India Office, Oxford, 1903; Hanaway, W. L.,«Bakhtiar-nama», Iranica, vol. III.

محمد جعفری (قنواتی)

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: