صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه تهران بزرگ / مددکاری اجتماعی تهران، مدرسه /

فهرست مطالب

مددکاری اجتماعی تهران، مدرسه


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 27 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

مددکاری اجتماعی تهران، مدرسه \ madrese-ye madad-kārī-ye ejtemāºī-ye tehrān \ ، نخستین مدرسۀ آموزش حرفۀ مددکاری اجتماعی در ایران، با مدیریت ستاره فرمانفرماییان. 
در اواخر دهۀ 1330 ش، نزدیک به 70٪ کل جمعیت ایران در بیش از 000‘60 روستا زندگی می‌کردند. این روستاها از ابتدایی‌ترین خدمات عمومی همچون راه، برق، آب لوله‌کشی، و مراکز آموزشی، بهداشتی و درمانی محروم بودند. در این میان، تهران نیز به‌عنوان پایتخت ایران، هنوز از امکانات شهری مناسبی برخوردار نبود؛ جنوب این شهر منطقه‌ای پرجمعیت، کثیف و پر از فقر و بیماری، و امور بهداشتی آن تنها بر عهدۀ چند درمانگاه عمومی و خیریه بود (فرمانفرماییان، ستاره، 266). 
مقارن این احوال جولیا اندرسن، مدیر وقت دفتر تازه‌تأسیس امور اجتماعی سازمان ملل متحد، از ستاره فرمانفرماییان برای شرکت در طرح مددکاری اجتماعی خاورمیانه دعوت به عمل آورد (همو، 234). ستاره که در 1327 ش، به‌عنوان نخستین دانشجوی ایرانی در رشتۀ خدمات اجتماعی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی با مدرک کارشناسی ارشد فارغ‌التحصیل شده بود، به همراه دیگر کارشناسان سازمان ملل متحد به خاورمیانه اعزام شد تا به امور اجتماعی قبایل بدوی عرب سامان بخشد. او در جریان یکی از این سفرهای مأموریتیِ خود به بغداد، با ابوالحسن ابتهاج که به‌تازگی مدیریت سازمان برنامه و بودجه را بر عهده گرفته بود، آشنا شد. 
ابتهاج ستاره فرمانفرماییان را به فعالیت در ایران تشویق کرد؛ ازاین‌رو، ستاره به دنبال یافتن فرصتی برای ارائۀ خدمات مددکاری اجتماعی به تهران آمد. در 1337 ش، حسین علاء، وزیر وقت دربار که ریاست هیئت مدیرۀ شورای نظارت بر خدمات اجتماعی را هم بر عهده داشت، با ستاره به گفت‌وگو نشست و در جریان اهداف و برنامه‌های اجتماعی او قرار گرفت. بنابراین، پس از مطرح‌شدن طرحهای اجتماعی ستاره فرمانفرماییان در شورای نظارت بر خدمات اجتماعی، او از سوی این شورا مجوز تأسیس یک مدرسۀ تربیتی در تهران را کسب کرد (همو، 263-264، 267- 269؛ فرمانفرماییان، علینقی). 
در آن زمان، حرفۀ نوپای مددکاری اجتماعی در ایران، طیف گسترده‌ای از خدمات را در بر می‌گرفت. ارتقای سطح مهارتهای شغلی؛ برپایی کلاسهای سوادآموزی؛ کمک به بیماران با هدف دستیابیِ آنها به مراقبتهای درمانی؛ ارتقای شاخصهای بهداشتی؛ آموزش مادران برای مراقبت صحیح از نوزادان؛ ارائۀ آموزشهای کاربردی اقتصادی به خانواده‌ها؛ تفهیم ضرورت تنظیم خانواده؛ و اعزام کارشناسانی به نقاط دورافتادۀ کشور برای آموزش اصول صحیح آبیاری و کشاورزی، از جملۀ اهداف و وظایف دانش‌آموزان رشتۀ مددکاری اجتماعی پس از فراغت از تحصیل به شمار می‌آمدند (فرمانفرماییان، ستاره، 269). 
در ابتدا ساختمانی استیجاری در خیابان تخت جمشید (خیابان آیت‌الله طالقانی کنونی) توسط فرمانفرماییان به محل استقرار مدرسه اختصاص یافت. او نام این مدرسه را مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران نهاد. مطابق اساسنامۀ این مدرسه، شماری از وزیران و همچنین شهردار تهران، اعضای هیئت امنای آن را تشکیل می‌دادند. ریاست عالی هیئت امنای مدرسه همواره برعهدۀ وزیر وقت دربار بود. همچنین به‌موجب این اساسنامه ستاره فرمانفرماییان به‌عنوان مدیر اجرایی مدرسه تنها پاسخ‌گوی هیئت امنای مدرسه بود (فرمانفرماییان، علینقی). 
مدرسۀ خصوصی آموزش حرفه‌ای ستاره فرمانفرماییان با پشتیبانی دولت در نیمۀ نخست سال 1337 ش آمادۀ پذیرش دانشجو شد. در این مرحله، مدرسه با دو مشکل مهم روبه‌رو بود: نخست نبود کتابهای درسی تخصصی؛ دیگر نداشتن استادانی برای تدریس دروس تخصصی رشتۀ مددکاری اجتماعی. در آن زمان فرمانفرماییان برای رفع این مشکل، با تکیه بر دانش و تجربۀ شخصی خود به تربیت مددکاران اجتماعی پرداخت (فرمانفرماییان، ستاره، 263، 269). 
همچنین با وجود بودجۀ ناچیز مدرسه استادانی از دانشگاه تهران و نیز چند استاد از دانشگاه تربیت معلم، آمادگی خود را برای همکاری با مدرسه اعلام کردند. افزون بر این، شماری از اعضای خانوادۀ فرمانفرماییان که دارای تخصصهای مختلفی بودند، به طور داوطلبانه برای کمک به او به تدریس در مدرسه اقدام کردند؛ برادر ستاره، حافظ فرمانفرماییان، که فارغ‌التحصیل رشتۀ تاریخ از دانشگاه استنفورد بود، تدریس درس تاریخ و فرهنگ ایران را بر عهده گرفت و الله‌وردی، برادر دیگر او که دانش‌آموختۀ رشتۀ فیزیولوژی و کمکهای اولیه از همان دانشگاه بود، به تدریس دروس مرتبط با تخصص خود مشغول شد. به‌تدریج درسهایی چون جامعه‌شناسی، فلسفه، آمار، روش تحقیق، زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی، و تاریخ ایران نیز در برنامۀ آموزشی مدرسه گنجانده شد. 
در همان زمان، 3 زن آمریکایی که از کارشناسان بین‌المللی در رشتۀ مددکاری به شمار می‌آمدند و در یک مرکز خدمات بین‌المللی در تهران فعالیت می‌کردند. به کمک مدرسۀ مددکاری اجتماعی آمدند و بدون دریافت کمترین دستمزدی، به‌عنوان ناظر تجربی در این مدرسه مشغول به کار شدند (همو، 271-272). 
از سوی دیگر، برای برپایی کتابخانۀ مدرسه و به‌سبب نبودِ بودجه‌ای برای تأمین منابع، حدود 50 جلد کتاب در زمینه‌های آمار، حقوق، سازمانهای دولتی و بهداشت عمومی از انتشارات دانشگاه تهران به امانت گرفته شد؛ نیز با ارسال نامه‌هایی به ناشران تهران و مدارس مددکاری فعال در خاورمیانه، هندوستان، انگلیس و ایالات متحدۀ آمریکا، از آنها برای اهدای کتاب درخواستهایی به عمل آمد که این امر با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد. برای مثال، آولین جانسون، رئیس پیشین دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، همۀ کتابهای تخصصی خود را به کتابخانۀ مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران اهدا کرد (همو، 272). 
مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران برای سال تحصیلی 1337- 1338 ش، طی فراخوانی از علاقه‌مندان برای تحصیل در رشتۀ مددکاری اجتماعی ثبت‌نام به عمل آورد که از میان آنها 30 دانشجوی دختر و پسر برگزیده شدند. در دورۀ نخست، دانشجویان می‌توانستند پس از گذراندن یک دورۀ دوسالۀ رایگان، گواهی تحصیلات عالی را کسب کنند. 
مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران گرچه به هیچ دانشگاهی وابسته نبود، اما وزارت آموزش عالی براساس مصوبۀ شورای نظارت بر خدمات اجتماعی، موظف بود آن را به‌عنوان یک مرکز آموزش عالی به رسمیت بشناسد. در آن زمان شماری از دانشجویانِ پذیرفته‌شده را افرادی از اقلیتهای دینی تشکیل می‌دادند که این امر موجب خرسندی مسئولان مدرسه شد، زیرا براساس تصمیم‌گیریهای اولیه، مدرسه تربیت مددکاران غیرمسلمان و استخدام آنها پس از فراغت از تحصیل را نیز در دستور کار خود داشت (همو، 269-270، 271). 
مددکاران این مدرسه افزون‌بر مطالعۀ دروس نظری، برای گذراندن دروس عملی خود با نظارت ستاره فرمانفرماییان به مکانهایی که از نظر سلامت، رفاه و امنیت در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند، می‌رفتند. تیمارستان و یتیم‌خانۀ امین‌آباد از جملۀ این مکانها بودند؛ ستاره با کمک موسى مهام، شهردار وقت تهران و عضو هیئت امنای مدرسه، در امین‌آباد دفتری دایر کرد و به اصلاح امور این دو مرکز پرداخت. 
به‌تدریج کمبود کادر آموزشی مدرسه تا حد زیادی برطرف شد. در آن زمان از سوی جولیا اندرسن، مدیر دفتر امور اجتماعی سازمان ملل متحد و نیز کمیسیون فولبرایت آمریکا، ناظرانی به مدرسه فرستاده، و شماری بورسیۀ تحصیل در خارج از کشور برای مدرسه در نظر گرفته شد. همچنین سازمان امور استخدامی کشور موافقت نمود که برای فارغ‌التحصیلان رشتۀ مددکاری، عنوان رسمی و حقوق و مزایای ویژه مقرر کند (همو، 274-291). 
ارائۀ خدمات به سیل‌زدگان تهران در بهار 1340 ش، کمک به زلزله‌زدگان قزوین در 1341 ش و بسیاری از خدمات دیگرِ مددکاران این مدرسه در گوشه‌وکنار تهران، توجه بیشتر وزیران و خانوادۀ سلطنتی را به خود جلب کرد. مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران همواره در حال مبادلۀ تجربیات و اطلاعات با کشورهای مختلف خاورمیانه، هندوستان، فیلیپین، اروپا و ایالات متحدۀ آمریکا بود (فرمانفرماییان، علینقی). 
در 1341 ش، در این مدرسه نخستین دورۀ چهارسالۀ کارشناسی (لیسانس) در زمینۀ مددکاری اجتماعی آغاز شد. مدرک این مدرسه ارزش بین‌المللی داشت و این مدرسه از آن پس با استقبال زیاد علاقه‌مندان مطالعۀ رشتۀ تحصیلی مددکاری اجتماعی روبه‌رو شد. این امر مورد توجه شاه قرار گرفت و او طی بازدیدی از این مدرسه، ماهانه مبلغ 000‘2 تومان برای کمک به آن مقرر کرد (فرمانفرماییان، ستاره، 295، 302- 309). 
در 1343 ش، بودجۀ دولتی قابل توجهی برای مدرسه در نظر گرفته شد، و مدرسه به بنایی جدید و سه‌طبقه در زمینی بزرگ، واقع در خیابان ولیعصر (ع)، بالاتر از میدان ونک، جنب ساختمان سازمان بهزیستی منتقل گردید. ساختمان نمای آجری مناسبی داشت، و با تزیینات مشبک آبی‌رنگی آراسته شده بود. در این ساختمان شمار زیادی کلاس و دفترهای اجرایی، نیز کتابخانه و سالن غذاخوری و یک واحد چاپ و تکثیر وجود داشت که نتیجۀ پژوهشهای مددکاران در آن به چاپ می‌رسید و در اختیار مقامات دولتی قرار می‌گرفت. همچنین در طرح توسعۀ ساختمان، محلی برای سالن آمفی‌تئاتر و ساختمانی اختصاصی برای واحد تنظیم خانواده و یک بخش اداری و ورزشی بزرگ در نظر گرفته شد. حیاط مدرسه نیز همچون بوستانهای تهران، سرسبز و پرگل، با نیمکتهای متعدد بود (همو، 317؛ اتحادیه). 
مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران در جریان توسعۀ روزافزون خود، در پاییز 1345 ش، مرکز رفاه اجتماعی جوادیه را با مدیریت یکی از فارغ‌التحصیلان قدیمی مدرسه افتتاح کرد. در این مرکز کلاسهای سوادآموزی، دوره‌های مراقبت از کودکان و نوزادان، آموزش بهداشت زنان و همچنین دوره‌های آموزش صنایع دستی دایر شد که مهارتهای مورد نیاز زنان را برای افزایش درآمد خانواده، به آنها می‌آموخت. افزون بر این، در این مرکز یک درمانگاه مدرن تنظیم خانواده هم احداث گردید. مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران در آن زمان به عضویت رسمی فدراسیون بین‌المللی کنترل خانواده درآمد (فرمانفرماییان، ستاره، 320). 
پس از بازدید فرح پهلوی در 1346 ش از مرکز رفاه اجتماعی جوادیه و تصویب لایحۀ تنظیم خانواده توسط دولت، و با حمایتهای فرح آنچه در مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران و در محدوده‌ای کوچک انجام می‌گرفت، در قالب لایحۀ ملی تنظیم خانواده به برنامه‌ای سراسری در کل کشور بدل شد (همو، 321). 
از آن پس، به‌تدریج مراکز رفاه اجتماعی وابسته به مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران که در مناطق مختلف شهرداری تهران و با حمایت شهرداری دایر شده بودند، گسترش می‌یافتند. در 1346 ش، در بیش از 12 منطقۀ فقیرنشینِ شهرهای مختلف کشور، زمینهایی برای راه‌اندازی مراکز رفاه اجتماعی توسط افراد نیکوکار و همچنین دولت به مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران اهدا شد (فرمانفرماییان، علینقی). 
در 1349 ش، دورۀ دوسالۀ کارشناسی ارشد نیز که مدرک آن دارای اعتبار بین‌المللی بود، به مقاطع آموزشی مدرسه افزوده شد (فرمانفرماییان، ستاره، 328). در 1351 ش، مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران با کمک وزارت آموزش و پرورش، برنامه‌ای را برای آشنایی دانش‌آموزان مقاطع ابتدایی و متوسطه با مسئولیتهای زندگی شهری ترتیب داد (همو، 321). در اوایل سال 1356 ش، با ایجاد تغییراتی در وضعیت سیاسی کشور، مدرسه تعطیل شد، اما ستاره فرمانفرماییان هر روز در دفتر کار خود حضور می‌یافت (همو، 369-371). 
با پیروزی انقلاب اسلامی، یک روز ستاره فرمانفرماییان که در دفتر کار خود حاضر بود، به اتهام همکاری و رابطۀ نزدیک با خاندان پهلوی دستگیر گردید و به مدرسۀ علوی ــ جایی که رهبر انقلاب به طور موقت در آن سکونت داشت ــ منتقل شد. اما بازداشت او بیش از یک روز طول نکشید و وی پس از آزادی، به‌سرعت کشور را ترک کرد. مدرسۀ مددکاری اجتماعی تهران پس از پیروزی انقلاب، مدتی توسط برخی از شاگردان انقلابی همان مدرسه اداره می‌شد؛ تا آنکه سرانجام، در 1360 ش منحل گردید و پس از آن رشتۀ تحصیلی مددکاری اجتماعی نیز با وجود همۀ تلاشهای انجام‌گرفته برای شکل‌گیری آن در ایران، برچیده شد (همو، 467؛ فرمانفرماییان، حمیرا؛ فرمانفرماییان، علینقی). 

مآخذ

 اتحادیه، منصوره، مصاحبه با مؤلف؛ فرمانفرماییان، حمیرا، مصاحبه با مؤلف؛ فرمانفرماییان، ستاره و دونا مانکر، دختری از ایران، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، بازنویسی ناصر پورپیرار، تهران، 1377 ش؛ فرمانفرماییان، علینقی، مصاحبه با مؤلف. 

علی‌محمد مرادیان منفرد
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: