صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / طب / ادرار /

فهرست مطالب

ادرار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 7 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

‌اِدْرار،  شاش، پیشاب، زهراب یا بول، مایعی زرد رنگ، شور و کمی تلخ حاوی آب و اوره و املاح دفعی از کلیه‌ها. ادرار در فارسی به‌جز معنای بول کردن فراوان، معانی دیگری نیز دارد؛ همچون پیوسته بخشش کردن، راتبه و وظیفه، روان شدن شیر، گردانیدن تیر بر ناخن ( آنندراج) که امروز کمتر استعمال می‌شوند. گاه به آن گُمیز و شاشه هم گفته شده است ( لغت ... ، 54). 
از میان این واژه‌ها، آنچه در میان همگان تداول دارد، واژۀ شاش است که همراه با آن ترکیبات بسیاری مثل شاش‌بند (حبس بول)، شاشِ موش (با لحن تحقیر، کنایه از آب اندک)، شاشو (کسی که بسیار می‌شاشد یا بستر خود را خیس می‌کند)، شاشی (آلوده به شاش)، شاش کوچک، شاش خالی و شاش بزرگ ساخته شده است، و به کار می‌رود (نک‍ : نجفی، 2 / 947- 948؛ جمال‌زاده، 239). اصطلاحـات رایجی نیز بـا واژۀ شاش ساخته شده است که کاربرد دارند، مثل «شاش و گُه کسی با هم قاطی‌شدن» (پریشانی حواس و مشغولی ذهن)، به خود شاشیدن (از ترس خود را باختن)، به کسی شاشیدن (به شدت کسی را تحقیر کردن) و شاشوسگ (دشنامی که به کودکان شاشو می‌دهند) (همانجاها). 
جدا از کاربردی که این اصطلاحات و مَثَلها در متون کهن و جدید و داستانها داشته‌اند (برای مثال، نک‍ : ریاض ... ، 93؛ انجوی، قصه‌ها ... ، 2 / 128-131؛ سادات، 89؛ آل‌احمد، 66؛ میرصادقی، 69)، در مواردی نیز داستان امثال آنها روایت شده است. مثلاً انجوی شیرازی در کتاب تمثیل و مثل (1 / 217- 218) روایتهایی در این باب، همچون: «نشاشیدی شب درازس (دراز است)»، یا «شاشیدی تَرِش کردی، ریدی بدترش کردی» نقل کرده است (نیز نک‍‌ : امینی، 56). احمد بهمنیار نیز در باب «شاش سختت نگرفته که عاشقی و گرسنگی هر دو را فراموش کنی»، آورده است: «3 نفر رفیق با هم صحبت می‌داشتند. یکی از درد عشق و جفای معشوقه شکایت می‌کرد. دیگری گفت گرسنگی نکشیده‌ای که عاشقی از یادت برود. سومی که سخت ادرارش گرفته بود، به مزاح گفت، شاش سختت نگرفته که هر دو را فراموش کنی» (ص 351). امروزه یکی از رایج‌ترین اصطلاحات عامیانه که نشان از رسیدن به سن بلوغ پسران دارد، اصطلاح «شاشش کف کرده» است (نک‍‌ : نجفی، 2 / 947- 948). 
ادرار از دو سوی در فرهنگ مردم ایران دارای اهمیت است. این دیدگاهها خاستگاهی کاملاً متضاد با هم دارند. یکی از آنها اهمیت بخشیدن به ادرار به عنوان ماده‌ای التیام‌بخش و درمان‌کننده و حتى پاک‌کنندۀ کثافات و پلیدیها ست که احتمالاً به نقش کهن ادرار انسان و چهارپایانی چون گاو، بز و شتر در اعمال مذهبی، بهداشتی و مراسم تطهیر طی آموزه‌های زردشتی اشاره دارد (نک‍ : دنبالۀ مقالـه). دیدگاه دیگر به نقش ادرار به‌عنوان ماده‌ای نجس و آلوده‌کننده و مخرب مربوط می‌شود که از آموزه‌های اسلامی گرفته شده است؛ هرچند گاه تمیز این دو ویژگی در کاربردهای ادرار در فرهنگ عامه دشوار می‌شود. در جامعۀ مزدیسنان گاو ازجملۀ مقدس‌ترین موجودات محسوب می‌شده است، و ادرار او جنبۀ تقدس و تطهیر داشت. هرگونه نجاست یا درواقع حلول دیو در بدن از طریق شاش گاو تطهیر می‌شده، هرچند با قوانین و تشریفات ویژه‌ای این امر رخ می‌داده است (برای انواع تشریفات تطهیر زنان حائض، مرده‌شویان و وضو، نک‍ : رضی، 1 / 316، 528، 4 / 1913، 2307، 2316). مثلاً در قوانین مندرج در وندیداد آمده است: «اما اگر روی پوشاک با منی، خون، مدفوع و آنچه از گلو بیرون ریخته شود، آلوده نگشته باشد، مزداپرستان می‌توانند با شاش گاو بشویند و پاک نمایند» (ص 145).
در وندیداد افزون بر تأکید بر استفاده از شاش گاو، در برخی از شرایط خاص استفاده از شاش انسان (مرد یا زن) را برای تطهیر تن و گیسوی مرده‌کشها در مراسم دفن مردگان توصیه می‌کند (ص 160). گاه غسل با شاش گاو مقدم است بر غسل با آب (همان، 166؛ نیز نک‍ : شایست ... ، 160). سیریل الگود رسم شست‌و‌شوی سالانۀ پارسیان با ادرار گاو را صرفاً یک رسم مذهبی نمی‌داند، بلکه معتقد است که نگرش کهن دربارۀ خاصیت ضدعفونی‌کنندۀ ادرار سبب دیگری برای برپایی این مراسم است (تاریخ ... ، 32). هرچند در دورۀ اسلامی نسبت به این موضوع، یعنی استفاده از بول برای تطهیر با تردید نگریسته شده (برای نمونه، نک‍‌ : اشکال ... ، 112)، اما همواره به‌ خواص درمانی آن اشاره و توصیه شده است. 
رازی به نقل از دیوسکوریدس بسیاری از خواص درمانی، ضدعفونی‌کننده و جلادهندگی ادرار انسان و نیز چهارپایانی نظیر گاو نر، خوک وحشی، بز و خر را یاد کرده است (20 / 106-107). همو به نقل از جالینوس می‌گوید: «طبیعت تمام انواع ادرارها گرم است، اما ادرار حیوانات مختلف با هم تفاوتهایی دارند و ادرار انسان ممکن است ضعیف‌ترین نوع ادرار باشد و ادرار خوک اهلی اخته‌‌شده ضعیف‌تر از ادرار انسان است. طبیعت ادرار را می‌توان از بوی آن تشخیص داد» (20 / 107). اشاره به خواص درمانی ادرار در دیگر چهارپایان مثل شتر و نیز خاصیت ادرارزایی گیاهانی چون پرسیاوشان، بصل (پیاز)، اِذخِر (کوم)، اَشَق (بدران)، اسارون و افتیمون، در متون معتبر کهن پزشکی سنتی ایران بسیار است (برای نمونه، نک‍ : اخوینی، 295؛ ابومنصور، 20-21، 24، 35، 52، 56). 
به‌جز متون طبی، دیگر متون نیز به خواص بول و تأثیرات آن اشاره کرده‌اند‌، ازجمله در عجایب المخلوقات (سدۀ 6 ق / 12م) آمده است: «اگر بول آدمی بر صوفی (پارچۀ پشمی) کنند، بر عضة ‌الکلب (گزیدگی سگ) نهند، رطوبتی مثل گوشت‌آب بیرون آرد و نیک کند و عضة ‌الکلب را مداوی بهتر از بول کهن نیست» (طوسی، 398). تا همین سده‌های اخیر استفاده از ادرار برای مداوای برخی از بیماریها نظیرگزیدگیها و نیز جَرَب توصیه می‌شده است (نک‍ : حکیم فریدالدین، 119؛ پولاک، 411). ظاهراً شست و شوی بدن در خزینه‌ها که عمداً در آن ادرار هم می‌کرده‌اند، به‌خصوص برای ضدعفونی کردن مجرای ادرار، در بیماریهایی چون سوزاک در دهه‌های پیشین نگرشی رایج بوده است (جودت، 101-102). 
در کتاب تریاق کبیر حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است بدین شرح: «از حضرت سؤال نمودند از آشامیدن بول انسان از برای مرض، فرمودند نیاشامند آن را، سائل عرض نمود که مریض محتاج است به آشامیدن آن، فرمودند اگر چنین است که داروی دیگر نیابد، پس باید که بیاشامد بول خود را، نه غیرخود را و از آن حضرت سؤال نمودند از آشامیدن بول شتر و گاو و گوسفند فرمودند «لابأس فیه» (حکیم سید بن حسن، 18- 19). 
در باورهای امروزی ایرانیان مسلمان، ادرار مایعی است نجس، برای همین تا حد امکان سعی می‌کنند با آن آلوده نشوند، یا اماکن پاک را به آن آلوده نسازند. سرپا شاشیدن ازجملۀ رفتارهای نکوهیده بوده و هست که پولاک نیز در سفرنامۀ خود به‌تفصیل به آن پرداخته است (ص 57). از طرفی، تودۀ مردم بر این باورند که شاشیدن در حالت ایستاده یا شاشیدن در حمام (خزینه) موجب نسیان و فراموشکاری می‌شود. شاشیدن در آب نیز نزد مردمان مناطق مختلف ایران عملی زشت و حتى گناه‌آلود محسوب می‌شود (بـرای باورهای مـردم در ایـن‌بـاره، نک‍ : مقدم، 578؛ شهاب، 158؛ هدایت، 91؛ ماسه، 402). این اعتقاد، احتمالاً دو منشأ دارد. یکی برخاسته از باورهای کهن ایرانیان مربوط به پاک و مقدس بودن آب (در کنار خاک و آتش و باد) و دیگر احترام به آب به عنوان مهریۀ حضرت فاطمه (ع) نزد شیعیان است. حتى در برخی از مناطق مانند سیرجان شاشیدن در آب جاری را باعث کوری می‌دانند (مؤید، 476). 
در مجموع باورهای مردمی مربوط به ادرار را در دو دسته می‌توان تقسیم‌بندی کرد: یکی باورهای عام است، دربارۀ قدرتهای جادویی ادرار، و دوم اعتقاد به خواص ویژۀ درمانی و بهداشتی آن. ازجمله قدرتهای جادویی ادرار در افواه عامه، این است که اگر پای درخت ‌انگور ترش ادرار کنند، میوه‌اش شیرین می‌شود و یا اینکه قماربازی که مرتب در حال باختن است، اگر روی دست خود ادرار کند، برنده می‌شود (شاملو، 1 / 187). مردم میناب معتقدند اگر انسان در گردباد و طوفان ادرار کند، تغییر جنسیت می‌دهد (سعیدی، 290). برخی دیگر از باورهای عجیب اینکه شاشیدن پشت دیوار نکبت می‌آورد، در حمام کسی بشاشد کور می‌شود و قورباغه به کسی بشاشد، تب می‌آورد (هدایت، 112). در گیلان اعتقاد بر این است اگر بچه‌ای که می‌شاشد، هم‌زمان بچۀ دیگری روی شاش او بشاشد، باید یک مو از مژۀ چشم خود را بکند و روی شاش بیندازد، وگرنه مادر شاش‌کنندۀ دوم دوقلو می‌زاید (پاینده، 224). 
یکی از مهم‌ترین باورها دربارۀ ادرار، قدرت باطل السحری آن و خنثى‌سازی جادو ست. در گیلان مردم باور دارند که اگر دختر نابالغ (نوجوان) در مسیر کسی که برایش جادو شده است، بشاشد، جادو باطل می‌شود و یا اگر شاش 7 دختر نابالغ را در مسیر زنی که برایش جادو کرده‌اند، بپاشند، جادو باطل می‌شود (همو، 224-225). مردم ایلام هم معتقدند ادرارکردن کودک در پاشنۀ در یا گذشتن از روی ادرار، جادو را باطل می‌کند (اسدیان، 174؛ نیز نک‍‌ : هدایت، همانجا). 
از منظر بهداشتی و طبی، نقش ادرار را در باورهای مردمی می‌توان به چند مورد محدود کرد. یکی باور به خاصیت التیام‌بخشی و ضدعفونی‌کنندگی آن است در بریدگیها و گزیدگیها (مؤید، 386؛ همایونی، 516؛ طباطبایی‌فر، 259)، دوم روشهای خانگی است برای درمان دو مشکل رایج شب‌ادراری و شاش‌بندی؛ به‌عنوان مثال در تهران قدیم برای جلوگیری از شب‌ادراری کودکان به آنها ساییدۀ سوختۀ سم بز با عسل، می‌دادند یا بی‌اختیاری ادرار را با خوراندن نیم قاشق فضلۀ خرگوش و شیر و دنبلان مداوا می‌کردند (شهری، 4 / 250). روش درمان شاش‌بندی نیز چنین بود: پیوسته خوراندن مواد آبکی و خنک. نشاندن فرد در آب نیمگرم و مالیدن روغن بادام و انداختن گل بنفشۀ پخته پشت زهار فرد. نوشتن لا حول و لا قوة الا باللٰه العلی‌‌العظیم زیر ناف او و شپش انداختن در اهلیلش (سوراخ آلت تناسلی مرد) (همو، 3 / 177). گیاهانی چون تاج خروس، دم‌کردۀ کاه و گل آفتابگردان هم برای این مشکل توصیه شده است (ساعدی، 129-130). 
یکی دیگر از نقشهای درمانی و جادویی ادرار، نقش آن در موضوع نازایی است. سیریل الگود به روشهای جالبی برای تشخیص نازایی و قدرت باروری مردان در دوران صفویه اشاره کرده است. ازجمله آزمایشهای آن زمان این بوده که هر یک از طرفین 7 دانۀ گندم، 7 دانۀ جو، و 7 دانۀ لوبیا را در خاک می‌کاشتند و روی آن ادرار می‌کردند. اگر هر یک از این دانه‌ها سبز نمی‌شد، دلیل بر آن بود که ادرار آن را سوزانده است و صاحب ادرار عقیم محسوب می‌شد (طب ... ، 287). در گیلان اعتقاد بر این بوده است که اگر شاش دختر نابالغ (نوجوان) را روی سر زن نازا بریزند، آن زن آبستن می‌شود (پاینده، 224). در دهات اطراف قوچان برای معالجۀ نازایی مرسوم بوده است که زن نازا بر بام خانۀ یک زائو می‌رود و پنهانی در ناودان آن خانه می‌شاشد و عقیده دارد که از این راه زائویی که در آن خانه است، چله رویش می‌افتد و دیگر فرزندی نخواهد زایید و در عوض خود او باردار خواهد شد. در این موقع اگر زن زائو متوجه موضوع شود، فوراً برای دفع بلا به در خانۀ آن زن می‌رود و فریادزنان می‌گوید: چل مو که به تو نیفتایه بو، بری چی تو خنه‌ی مو پیشاب کردی؟ زن که می‌بیند کارش لو رفته است و عملش بی‌نتیجه خواهد ماند، برای آنکه زن زائو مثل خودش همۀ عمر عقیم نشود، فوراً مقداری نمک و اندکی خمیرترش تهیه می‌کند و با چند قاشق از پیشاب شوهرش به زائو می‌دهد. زائو هم به خانه برمی‌گردد و خمیرترش و نمک و ادرار را با مقداری آب در کاسه‌ای می‌ریزد. پس از آن لخت می‌شود و آب درون کاسه را بر سر خود می‌ریزد و در حقیقت با آن چله‌بری می‌کند و عقیده دارد که به این طریق خطر نازایی از او دفع خواهد شد (شکورزاده، 270-271). 
از دیگر کاربردهای درمانی ادرار، استفاده از آن در مادۀ ترکیبی (ماست و شیر و یا آب پیاز و ادرار) است برای مداوای تریاک‌خوردگی و تورم پوست سر در اثر ضربه؛ مثلاً هنگامی که سر در اثر ضربه یا برخورد متورم می‌شود، مقداری ادرار در پیاله‌ای می‌ریزند و روی آتش می‌جوشانند. سپس یک سفیدۀ تخم‌مرغ با اندکی زمه در پیاله می‌‌اندازند. همین‌که سفیدۀ تخم‌‌مرغ نیم‌بند شد، پیاله را از روی آتش برمی‌دارند و پیشاب جوشیده را روی ورم سر می‌مالند (همو، 242).

مآخذ

آل‌ احمد، جلال، نفرین زمین، تهران، 1346ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1363ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358ش؛ اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، تهران، 1368ش؛ الگود، سیریل لوید، تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ باهر فرقانی، به کوشش محمدحسین روحانی، تهران، 1356ش؛ همو، طب در دورۀ صفویه، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، 1357ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، اصفهان، 1351ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1357ش؛ همو، قصه‌های ایرانی، تهران، 1353ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1341ش؛ جودت، حسین، تهران در گذشتۀ نزدیک از زمان، تهران، 1356ش؛ حکیم سید بن حسن، تریاق کبیر، تهران، 1383ش؛ حکیم فریدالدین، طب فریدی، به کوشش حکیم عبدالقادر احمد، تهران، 1383ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384ش؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381ش؛ ریـاض الحکایـات، تهران، 1352ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های اشکور بالا، تهران، 1352ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌ شهر، تهران، 1354ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361ش؛ شایست ناشایست، ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383ش؛ طباطبایی‌فر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، 1381ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1387ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355ش؛ مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، 1367ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381ش؛ میرصادقی، جمال، پشه‌ها و داستانهای دیگر، مشهد، 1367ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378ش؛ وندیداد، ترجمۀ جیمس دارمستتر، به کوشش موسى جوان، تهران، 1342ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348ش

پیمان متین

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: