صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / پژوهشگران و شخصیتهای مؤثر در فولکلورشناسی / ابن سینا /

فهرست مطالب

ابن سینا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 12 آذر 1398 تاریخچه مقاله

اِبْنِ‌سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (370- 428‌ق / 980-1037م)، دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی که در میان خواص به حجت‌الحق، شرف‌الملک، امام‌الحکما، شیخ‌الرئیس، و در میان عامۀ مردم به همان نام و کنیۀ خود، ابن‌سینا و بیشتر به ابوعلی (بوعلی) سینا معروف است. 
ابن‌سینا به گفتۀ خودش، در خَرمَیثن، از روستاهای بخارا و در خانواده‌ای آشنا به خواندن و نوشتن که گرایش اسماعیلیه داشتند، متولد شد («متنی ... »، 4) و پیش از 18‌سالگی بسیاری از علوم زمان خود مانند منطق، طبیعیات، الٰهیات، فقه و ادب عربی را فرا گرفت و در بیشتر آنها صاحب رأی و نظر شد و هنوز به 21 سالگی نرسیده بود که به تألیف کتاب پرداخت (صفا، جشن نامه ... ، 2 / 413). 
وی در آغاز جوانی، بیماری نوح بن منصور سامانی را که پزشکان در تشخیص آن درمانده بودند، معالجه کرد و بدین‌گونه در همان سن کم، میان 16 تا 18 سالگی، پزشک دربار سامانیان شد و توانست به کتابخانۀ دربار، که به گفتۀ خود بسیاری از کتابهای آن را که دیگران حتى نامشان را نشنیده بودند، به مطالعه گیرد («متنی»، 6-7؛ نیز نک‍ : غنی، 15؛ نفیسی، 120-121). به گفتۀ خود و شاگرد وفادارش، ابوعبید جوزجانی، در دوره‌های بعدی زندگی و در برخی دیگر از حکومتهای محلی به چنین موقعیتی دست یافت. ابوعلی در دوره‌ای از زندگی خود به منصب وزارت در حکومت شمس الدوالۀ دیلمی رسید، چند بار مغضوب حکومتها شد و به زندان افتاد. با این همه، با بسیاری از دانشمندان بزرگ و مشهور زمان خود از همان جوانی مراوده و مکاتبه داشت و بخش مهمی از زندگی‌اش را نیز در سفر گذراند. وی که بسیاری از پادشاهان، شاهزادگان و مردم عادی را معالجه کرده بود («متنی»، 4-7) از معالجۀ بیماری خود عاجز ماند و در 58‌سالگی، و به روایتی 53 سالگی درگذشت (ابوعبید، 8-15).
این نوع زندگی و این فراز و نشیبها زمینه‌ای فراهم آورد که برخی از وجوه زندگی این دانشمند به افسانه بیشتر شباهت داشته باشد تا به احوال یک فرد عادی و زندگی آرام معاصران او (صفا، همان، 2 / 414). همین ویژگیها درعین‌حال سبب شد که پس از مرگ زود‌هنگامش حکایات و افسانه‌های فراوانی از طرف مردم دربارۀ وی پدید آید و رواج یابد و حتى برخی از این حکایات به آثار مکتوب نیز راه یابد. این گونه افسانه‌سازیها در میان همۀ ملتها نسبت به شخصیتهای برجستۀ علم و ادب و سیاست کم‌و‌بیش رایج است؛ به‌گونه‌ای که آنها را از صورت یک وجود تاریخی به یک فرد افسانه‌ای یا نیمه تاریخی درمی‌آورد (همو، «ابن‌سینا ... »، 601). مصادیق آن در ایران افسانه‌ها و حکایتهایی است که مردم دربارۀ کورش، انوشیروان، بهرام‌گور، بزرگمهر، ابومسلم، مشایخ صوفیه، و در اعصار متأخر دربارۀ شاه‌عباس صفوی برساخته‌اند. اگر‌چه همۀ نویسندگانی که دربارۀ زندگی ابن‌‌سینا مطالبی نوشته‌اند، به حکایات منسوب به وی نیز اشاره کرده، یا برخی از آنها را نقل کرده‌اند، اما در این میان فقط ذبیح‌الله صفا و صبحی‌مهتدی به‌طور اختصاصی دربارۀ این وجه از زندگی او کاری مستقل انجام داده‌اند. 
صفا در 1331ش ضمن همایش «هزارۀ ابن‌سینا»، مقاله‌ای در این باره قرائت کرد و یک سال بعد در مجلۀ سخن (شم‍ 8- 9) حکایاتی را که خود از زبان مردم همدان گردآوری کرده بود، با عنوان «ابن‌سینا در افسانه‌های عامیانۀ ایران» (نک‍ : مآخذ) با مقدمه و توضیحاتی دقیق منتشر کرد. صفا در این مقاله حکایات منسوب به ابن‌سینا را متناسب با مهارتهای او تقسیم‌بندی می‌کند. از نظر وی این حکایات یا راجع به قوۀ خارق‌العادۀ ادراک و حواس ابوعلی است، یا مربوط به هوشیاری او در زمان تحصیل، یا راجع به قدرت وی در مسائل حکمی است. دستۀ چهارم از این‌گونه حکایات دربارۀ نحوۀ معالجات او ست، و سرانجام دستۀ پنجم حکایاتی است که «ذکاوت بالاتری از هوش او را نشان می‌دهد» (نک‍ : ص 603). 
صبحی ‌مهتدی نیز که بخشی از حکایات و افسانه‌های منسوب به ابن‌سینا را تحت عنوان افسانه‌های ابوعلی سینا منتشر‌کرده، اگرنه‌ به‌طور صریح، اما به‌صورت ضمنی آنها را دو بخش کرده است: دسته‌ای از حکایات که در آثار مکتوب نقل شده‌اند، و دسته‌ای دیگر که فقط در افواه مردم جاری هستند (نک‍ : سراسر کتاب). با توجه به اینکه آنچه در کتابها نیز نقل شده است ساختاری شفاهی دارند، به‌نظر می‌رسد که بهترین نوع تقسیم‌بندی این‌گونه مطالب از لحاظ نوع‌شناسی، ادبیات شفاهی است. از این‌رو، می‌باید مجموعۀ روایتهایی را که به صورت مکتوب و شفاهی دربارۀ این دانشمند وجود دارد، به دو نوع کلی حکایتها و افسانه‌ها تقسیم کرد (برای تفاوت حکایت و افسانه، نک‍ : ه‍ د، ادبیات شفاهی). 
حکایات مربوط به ابن‌سینا افزون بر اینکه در افواه مردم جاری است، بخشی از آنها در کتابهای تاریخ، ادب و تذکره نیز نقل شده‌اند، اما افسانه‌های منسوب به وی که بخشی از آنها را صبحی گردآوری کرده، فقط به صورت شفاهی رایج بوده است و در کتابها نشانی از آنها وجود ندارد. شاید علت این امر آن باشد که حکایت با آنکه بخشی از آن غیر واقعی است، اما چون بر بستری از واقعیت و با استناد به برخی مؤلفه‌های واقعی نقل می‌شوند، از نظر نویسندگان کتابها قابل توجیه بوده‌اند، اما دروغ و جعلی بودن افسانه‌ها به اندازه‌ای است که اهل کتاب نمی‌توانسته‌اند آنها را به شخصیتی علمی مانند ابن‌سینا منسوب کنند. اینک به اختصار به برخی از این‌گونه حکایتها، اعم از آنچه در ادبیات مکتوب یا شفاهی آمده، اشاره می‌شود: 
کهن‌ترین روایت از این حکایات را نظامی‌عروضی نقل کرده است. یکی از این حکایتها مربوط به مداوای بیماری عشق خواهر‌زادۀ قابوس وشمگیر است (ص 71-74). بوعلی ضمن شرح سرگذشت خود تصریح می‌کند هنگامی که از خراسان رهسپار گرگان می‌شود تا امیر قابوس را ملاقات کند، شورشی برضد وی درمی‌گیرد و قابوس در یکی از دژها زندانی می‌شود و در همان‌جا نیز فوت می‌کند («متنی»، 7). صفا معتقد است که منشأ این حکایت نظری است که بوعلی در کتاب قانون راجع به کیفیت «نبض عاشق و طریقۀ شناختن معشوق و معالجت عاشق و بازگرداندن او به سلامت» دارد (نک‍ : «ابن‌سینا»، 415-417). برپایۀ همین حکایت مولوی در دفتر اول مثنوی، داستان کنیزک و پادشاه را سروده است (ص 6-10). پس از مولوی نیز، زکریای قزوینی در آثارالبلاد، قاضی احمد غفاری در نگارستان و ملا عبدالعلی بیرجندی، از نویسندگان دورۀ صفوی در مسالک و ممالک این حکایت را نقل کرده‌اند که در این میان فقط روایت قزوینی با روایت چهار مقاله اختلاف دارد (صفا، همان، 417). 
حکایت دیگری از همین نوع در چهار‌مقاله آمده که مربوط به معالجۀ «یکی از اعزۀ آل بویه» است که به مالیخولیا دچار بود و چنین می‌پنداشت که گاو شده است (نظامی، 75-76). این حکایت را جامی نیز در دفتر سوم «سلسلة الذهب» به نظم کشیده است (ص 299-300). ملا‌محمدباقر سبزواری نیز در روضة الانوار عباسی آن را نقل کرده است (ص 690-692). 
حکایتهای دیگری نیز از ابن‌سینا وجود دارد که برخی از آنها بعید نیست که واقعی باشند؛ مانند معالجۀ فردی که سکته کرده بوده و مردم به گمان اینکه مرده است، می‌خواسته‌اند او را دفن کنند. این حکایت به بقراط نیز منسوب است (اسفزاری، 1 / 294- 299). حکایات شگفت‌انگیز دیگری نیز به وی نسبت داده شده که دربارۀ خارق‌العاده بودن قوۀ یادآوری دوران نوزادی او به هنگام بزرگ‌سالی است. مانند اینکه نقل شده است هنگامی که هنوز به یک‌سالگی نرسیده بود، گردن‌بند مادرش را کلاغی بر‌می‌دارد و در چاه می‌اندازد که وی پس از بازکردن زبان موضوع را به مادرش می‌گوید. این حکایت را که صفا به چند روایت در همدان شنیده است («ابن‌سینا»، 603)، برخی از مؤلفان گذشته نیز نقل کرده‌اند (فزونی، 264-265). 
افزون بر اینها انجوی نیز ضمن نقل روایتهای مختلفی از داستان مَثَل «شتر دیدی، ندیدی»، یکی از این روایتها را به ابوعلی منسوب کرده است (1 / 221). این مثل و داستان آن به اشخاص دیگری مانند سعدی نیز منسوب شده است (نک‍ : همو، 1 / 219-220). روایت متفاوتی از آن را امیرخسرو دهلوی نیز در هشت‌بهشت نقل کرده و آن را به 3 برادر زیرک و هوشیار منسوب کرده است (ص 88 بب‍‌ ). 
حکایتهای مربوط به ابن‌سینا به این موارد محدود نمی‌شود، بلکه دربارۀ تولد (تنکابنی، 315) و سن او نیز حکایتهایی برساخته‌اند. مثلاً دربارۀ سن او گفته‌اند که عمر او 81 سال بوده و در سمرقند وفات یافته، و همان‌جا هم به خاک سپرده شده است و بعدها به سعی و تدبیر ابن‌رشد جسد او را به اندلس منتقل کرده‌اند (صفا، جشن‌نامه، 1 / 41). حکایتهای متعدد دیگری نیز دربارۀ دیگر وجوه زندگی وی در دست است (نک‍ : تنکابنی، 313-316؛ حمدالله، 802-803؛ محمد‌بن‌منور، 194-195؛ فزونی، 306-308؛ نفیسی، 234- 249، جم‍ ‍(. رضا حجت از نویسندگان معاصر براساس مجموعۀ این حکایتها زندگی ابن‌سینا را در قالب کتاب مرد هزار ساله جمع‌آوری کرده است. 
همان‌گونه که پیش از این گفتیم، افزون بر حکایتها، دربارۀ ابوعلی افسانه‌هایی نیز وجود دارد که صبحی‌مهتدی برخی از آنها را از میان مردم گردآوری کرده است (ص 30 بب‍ ‍(. برخی از متنهایی که به‌عنوان افسانۀ مستقل در کتاب صبحی نقل شده‌اند، درواقع روایتهای متفاوتی از یک افسانه هستند، مانند افسانۀ «شاگرد جادوگر» (نک‍ : مارتسلف، 86-87، کد 325)که با عنوانهایی مانند «بوعلی سینا»، «خواجه بوعلی»، «بوعلی و استاد» و «دفتر جهان‌نما» ثبت شده‌اند. 
نام و شخصیت ابن‌سینا در مثلهای فارسی نیز بازتاب یافته است، مانند «روستایی اگر ولی بودی / خرس در کوه بوعلی بودی» (هبله‌رودی، 81؛ بهمنیار، 302). این مثل به صورت «خرس در کوه بوعلی‌سینا ست» نیز ضبط شده است (شکورزاده، 326). نیز «اگر تو در مکتب ملانصرالدین درس خوانده‌ای، من هم در مکتب ابوعلی درس خوانده‌ام» (ذوالفقاری، 1 / 358)؛ همچنین «نه هرکه فلسفه خواند، ابن‌سینا شد» (همو، 2 / 1816). تمثیلی نیز دربارۀ وی وجود دارد، بدین صورت که روزی از یکی از شاگردانش می‌پرسد: آرزو داری مثل چه کسی شوی؟ شاگرد می‌گوید مثل تو. بوعلی می‌گوید خاک بر سرت من می‌خواستم مثل ارسطو شوم، این شدم که می‌بینی و تو که آرزو داری مثل من بشوی چه خواهی شد (نفیسی، 301). این تمثیل بی‌انتساب به ابوعلی به صورتهای مختلف امروزه نیز در میان مردم رایج است. 
آرامگاه ابن‌‌سینا در همدان است و از قدیم در میان مردم شهر به نام «بابا علی سینا» معروف بوده است. با آنکه بیشتر مؤلفان کهن بر دفن جسد وی در همدان تأکید کرده، و حتى نشانی دقیق آن را نیز یاد کرده‌اند، اما برخی نیز گفته‌اند که مدتی پس از خاک‌سپاری در همدان جسد او را به اصفهان منتقل، و در محلۀ «کون گنبد» دفن کرده‌اند (همو، 238-240). ظاهراً تا 1330‌ش در محلۀ «در‌دشت» اصفهان ساختمانی کهن وجود داشته که مردم محل آن را گنبد و قبر «علی سینای حکیم» و بیشتر مدرسۀ وی می‌نامیده‌اند؛ همین موضوع سبب شده است که برخی بر محل دفن ابن‌سینا در اصفهان تأکید کنند (نک‍ : صدر‌هاشمی، 168-173).

مآخذ

ابو عبید جوزجانی، «تکمله»، یادبود هزارۀ ابن‌سینا، ترجمۀ سعید نفیسی و علی‌محمد طباطبایی، تهران، 1331ش؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات، به کوشش محمد‌کاظم امام، تهران، 1338‌ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1357‌ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361‌ش؛ تنکابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، 1396‌ق؛ جامی، عبدالرحمان، هفت اورنگ، به کوشش مرتضى مدرس گیلانی، تهران، 1385‌ش؛ حجت، رضا، مرد هزار‌ساله، تهران، 1368ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، لندن، 1328ش / 1910م؛ دهلوی، امیرخسرو، هشت‌ بهشت، با مقدمۀ جعفر افتخار، مکبا (تاجیکستان)، 1972م؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388‌ش؛ سبزواری، محمد‌باقر، روضة الانوار عباسی، به کوشش اسماعیل چنگیزی اردهایی، تهران، 1377‌ش؛ شکورزاده، ابراهیم، ده هزار مثل فارسی، مشهد، 1372‌ش؛ صبحی‌مهتدی، فضل‌الله، افسانه‌های بوعلی سینا، تهران، 1333ش؛ صدر‌هاشمی، محمد، «قبر ابوعلی سینا حکیم و فیلسوف مشهور»، سالنامۀ کشور ایران، تهران، 1330ش، س 6؛ صفا، ذبیح الله، جشن‌نامۀ ابن‌سینا، تهران، 1331-1334ش؛ همو، «ابن‌سینا در افسانه‌های عامیانۀ ایرانی»، سخن، تهران، 1332‌ش، س 4، شم‍ 8؛ غنی، قاسم، ابن‌سینا، تهران، 1315ش؛ فزونی استرابادی، محمود، بحیرة، تهران، 1328‌ق؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371‌ش؛ «متنی که ابن‌سینا خود تقریر کرده است»، یادبود هزارۀ ابن‌سینا، ترجمۀ سعید نفیسی و علی محمد طباطبایی، تهران، 1331ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1366‌ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، تهران، 1371‌ش؛ نظامی‌عروضی، احمد، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1329‌ش؛ نفیسی، سعید، پورسینا، به کوشش عبدالکریم جربزه‌دار، تهران، 1384‌ش؛ هبله‌رودی، محمد علی، مجمع الامثال، به کوشش صادق‌کیا، تهران، 1344‌ش.

محمد جعفری (قنواتی)
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: