صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع معاصر / پژوهشهای ایران‌شناسان / آلمانی، سفرنامه /

فهرست مطالب

آلمانی، سفرنامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 10 آذر 1398 تاریخچه مقاله

فصل ششم به‌طورکلی به «زنان ایرانی» اختصاص یافته است و مجلد دوم این اثر 4 جلدی با این فصل آغاز می‌شود؛ به نظر می‌رسد مؤلف سخت مجذوب زیبایی زنان ایرانی است، زیرا قسمتهای مختلف چهره و بدن زن ایرانی را از گیسو و لب و دندان گرفته، تا اعضا و جوارح و اندام، می‌ستاید. وی در ادامه به تفصیل پوشش زنان را توصیف و شرح می‌کند. او دربارۀ لباسهای بیرون از خانۀ زنان می‌نویسد: «لباس بیرون از خانۀ زنهای ایران ناسازترین و زشت‌ترین لباس است که به تصور درمی‌آید؛ این لباس تقریباً لباس طیلسان مانندی است که اروپاییان در بالماسکه‌ها به تن می‌کنند. پیرلوتی در هر صفحه از کتابش (نک‍ : ه‍ د، لوتی، به سوی اصفهان) دربارۀ شهر اصفهان از زنان ایرانی به نام اشباح سیاه و سفید یاد می‌کند، اشباحی که واقعاً عاری از هرگونه ظرافت و زیبایی‌اند» (II / 7-8، نیز 1 / 415). وی به دنبال آن به تحلیل مسئلۀ حجاب ‌پرداخته، و آن‌را برخلاف تصور عموم یک سنت کاملاً ایرانی برمی‌شمارد که بعدها اعراب مسلمان‌شده از آن تبعیت کردند و در شرع نیز مطرح گردید. 
آلمانی ضمن انتقاد از رواج سقط جنین نزد زنان ایرانی، به آداب دوران بارداری و زایمان می‌پردازد که اغلب مطالب کتاب کلثوم ننه یا عقایدالنساء اثر آقا جمال خوانساری را نقل قول می‌کند. او به بسیاری از آداب و رسوم ایرانیان مانند مراسم نام‌گذاری نوزاد و حتى نحوۀ نام بردن و طرز برخورد با زنان در ایران نیز پرداخته است. روابط میان زن و شوهر از قبیل نشست و برخاست، غذا خوردن کنار سفره، راه رفتن در بیرون و در اجتماع از دیگر مسائلی است که آلمانی به آن توجه نشان داده است؛ مثلاً دربارۀ زنان اظهار می‌دارد که زنان، از هر طبقه، مطلقاً اهل مطالعه نیستند و گویی چشمۀ استعداد علمی این گوشه‌نشینان ابدی بر اثر بیکارگی خشک شده است (II / 30). 
فصل هفتم دربارۀ «هنر و صنعت در ایران» است. این فصل به اسباب خانه، نجاری و قفل‌سازی، چاقوسازی و اسلحه‌سازی، انواع سرامیک، شیشه‌گری، نساجی، کتابها و مینیاتورها اختصاص یافته است (نک‍ : II / 37 ff.، نیز 1 / 459 بب‍‌ ). بخش مربوط به اسباب خانه به‌ویژه مطالب مربوط به چراغها و وسایل روشنایی و نیز انواع ظروف چون آفتابه و قهوه‌جوش و قوری و آبگردان، جذاب و خواندنی است، به‌ویژه که با طرحها و تصاویر متعدد تدوین شده است. یکی از ابزارهای جالب، آینه‌هایی سحرآمیز بوده که معمولاً برای معالجۀ بیماریهای صعب‌العلاج به‌کار می‌رفته است. برای این منظور، آیاتی از قرآن را بر آینه‌ای می‌نوشتند، سپس آن‌را با عطری خوشبو کرده به دست بیمار می‌دادند و از او می‌خواستند که ضمن خواندن اورادی معین، از فرشتگان و قدیسان زمینی و آسمانی بخواهد که بیماری وی را شفا بخشند (II / 35). 
بقیۀ مطالب این فصل شرح مبسوطی است از جوانب مختلف هنری و ذوق و سلیقۀ ایرانیان در صنایع مختلف. وی در مبحث مربوط به تصویرگری و نقاشی، از رنگهای طبیعی به‌کار رفته در هنرهای دستی و منشأ تهیۀ آنها نام می‌برد؛ مثلاً رنگ سفید از صدف یا مرمر سفید یا سفیداب یا اکسید آلومینیوم، و رنگ سیاه از دودۀ درختهای سوختۀ جنگل یا از مازو یا مرکب چین به دست می‌آمد. رنگ آبی از مواد معدنی مثل سنگ لاجورد یا سنگ زرنیخ ساییده شده، رنگ سرخ از شنجرف یا روناس یا چوبهای رنگین، رنگ زرد از حبوبات رنگین یا گِل اُخرا، و رنگ سبز را از ماده‌ای ساده مثل زنگار مس یا ترکیبی از نباتات مختلف می‌گرفتند (II / 170-171). 
مجلد 3 برخلاف دو مجلد قبلی که بیشتر کلیاتی دربارۀ ایران و ایرانیان بود، شرح سفر آلمانی از پاریس تا عشق‌آباد و به دنبال آن 3 ماه سیاحت در ایران از عشق‌آباد به مشهد، از آنجا به نیشابور تا سبزوار و شاهرود و در پایان به تهران و قم و اصفهان و سرزمین عشایر بختیاری را در بر دارد. 
فصل اول این مجلد با عنوان «از پاریس تا عشق‌آباد» به‌طور کلی به منطقۀ قفقاز و مردم آن اختصاص یافته است و نیز شامل مطالب مهمی از آداب و خصلتها، پوشاک و خوراک مردم شهرها و روستاهای مختلف است. در این فصل ترکمنها، طوایف آنها و ابعاد مختلف زندگی، و حتى اسبهای آنان مورد بررسی قرار می‌گیرد. 
فصل دوم با عنوان «از عشق‌آباد تا مشهد» مطرح می‌شود. در این فصل مؤلف به سنت ختنه ــ که آن را با سنت تعمید یکی دانسته ــ اشاره کرده است؛ آلمانی گزارش می‌دهد که کودکان را در 7 سالگی ختنه می‌کردند و انجام آن به عهدۀ سلمانی یا دلاک محل بوده است؛ پس از این عمل و اتمام آن، معمولاً برای ترمیم زخم، خاکستر گرم بر موضع جراحی شده پاشیده می‌شد (III / 54، نیز 2 / 95). 
در ادامه وی از طوایف کرد کوچانده شده به خراسان به‌ویژه کردهای مسکون در قوچان نظیر طوایف شادلو، زعفرانلو و کیوانلو یاد می‌کند و می‌نویسد: «در حال حاضر تعداد کردهای خراسان به 15 هزار خانوار می‌رسد که اغلب در قوچان، بجنورد و دره‌گز پراکنده‌اند. کردها چه از لحاظ قیافه و چه از لحاظ لباس ایرانی‌ اصیل‌اند ... . گروه بسیاری از کردهای ایرانی زندگی دهقانی دارند و از طریق زراعت و گله‌داری امرار معاش می‌کنند. زارعان کرد اغلب در دشتها و پستی و بلندیهای اطراف شهرها کشت و کار می‌کنند و دامداران به تربیت گوسفند و گاو و بز و دیگر چهارپایان اشتغال دارند. مسافرانی که مدتی در میان کردها به‌سر برده‌اند، آنها را مردمانی مهمان‌نواز معرفی کرده‌اند ... » (III / 55، نیز 2 / 97). تصاویر این فصل نیز به‌ویژه از جهت بررسی پوشاک مردم قابل توجه است.
ازجمله مطالبی که نشان می‌دهد آلمانی نگاهی ظریف و دقیق به جوانب فرهنگی مردم ایران داشته، مباحث مربوط به شیوه‌های درمانهای عامیانه است. وی در شرح نظام درمانی ایران، درمانگران را به دودسته تقسیم می‌کند: یکی دعانویسان و درویشان و ملاها، و دیگری حکیمان (III / 60). تجویز مسهل و گرفتن خون (حجامت و فصد) در کنار جوشانده‌های گرم و ادویۀ معطر مخلوط با شراب از درمانهای متداول حکیمان به‌شمار می‌رفت. انتخاب طبیب مورد اعتماد و حتێ مصرف و استعمال داروی تجویز‌شده معمولاً پس از انجام استخاره صورت می‌گرفت (همانجا). برخلاف جراحی که پیشۀ محترمی به‌شمار نمی‌رفت و توسط دلاکان و نعل‌بندان صورت می‌گرفت، شکسته‌بندی وجاهت بیشتری داشته است. 
عنوان فصل سوم «مشهد» است. این فصل نیز شامل تصاویر گویا و ارزشمند به‌ویژه از خانه‌های مشهد در آن عصر است. تصاویر این بخش بر ارزشهای مردم‌شناسانۀ سفرنامۀ آلمانی افزوده است. او تصاویری از برخی مشاغل نظیر الوار فروشی، پینه‌دوزی، سفال‌سازی و نیز تصاویری از زنان رخت‌شوی، دراویشِ عتیقه‌فروش و توصیفاتی جالب توجه از حمامهای عمومی، مراسم حنابندان، موزدایی و آداب حمام رفتن ارائه می‌دهد (نک‍ : III / 75 ff.، نیز 2 / 131 بب‍‌ ). 
در فصل چهارم با عنوان «از مشهد تا نیشابور» بیشتر شرح رویدادهای سفر آمده است؛ هر چند در لابه‌لای این گزارشها، مطالب متنوعی از زندگی اجتماعی مردم نیز به چشم می‌خورد (نک‍ : III / 101 ff.، نیز 2 / 177 بب‍‌ )؛ مثلاً دربارۀ فلسفۀ استعمال حنا به عنوان رنگ طبیعی و شیوۀ رنگ‌آمیزی دستها و پاها با آن اطلاعاتی به دست می‌دهد (III / 111). او در جای دیگر به زنان کولی و ویژگیهای ایشان اشاره می‌کند (III / 113). 
آلمانی به دکانهای آشپزی یا آشپزخانه‌های سر راهی اشاره می‌کند؛ این دکانهای کوچک در بیشتر راسته بازارها، فضایی نشاط‌انگیز را فراهم می‌ساختند. آشپزها بشقابهای پر از غذا و آمادۀ فروش را روی میز می‌گذاشتند و زنگولۀ بزرگی بر سردر دکان می‌آویختند و با به صدا در آوردن آن، نظر مشتریان را به خود جلب می‌کردند. صدای زنگ به این معنا بود که غذا تازه از دیگ کشیده شده و آمادۀ تحویل به مشتری است (III / 123-124). در این فصل به یکی از رسمهای رایج ایرانیان در عزاداری ماه محرم، یعنی مراسم علم‌گردانی اشاره شده است. 
عنوان فصل پنجم «از نیشابور تا سبزوار» است (نک‍ : III / 131 ff.، نیز 2 / 227 بب‍‌ ). نگاه دقیق و نسبتاً همه‌جانبۀ آلمانی در این فصل به مردم، زندگی و فرهنگ آنها درخور تقدیر است. فیروزۀ نیشابور نظر وی را به خود جلب کرده، شرح و تفسیر گسترده‌ای در این باره آورده است. او از سبزوار خاطرات فراوان دارد و با زبانی جذاب و داستان‌گونه، دیدارها و ملاقات خود با کسبه و اهالی از جمله آهنگران، قصابان، عتیقه‌فروشان و داستانهایی را که از زبان آنها شنیده، بازگو می‌کند. 
«از سبزوار تا شاهرود» و «ازشاهرود به تهران» عناوین فصلهای ششم و هفتم کتاب است که شرح سفر آلمانی در مناطق سمنان، سرخه، لاسگرد و سپس مازندران و ایوانکی و ورامین تا تهران است (نک‍ : III / 177 ff.، نیز 2 / 295 بب‍‌ ). 
فصل هشتم با عنوان «تهران» آغاز می‌شود. این فصل نیز از‌جمله فصولی است که مطالب مربوط به نحوۀ زندگی و فرهنگ عمومی مردم در آن بسیار به چشم می‌خورد (نک‍ : III / 211 ff.، نیز 2 / 353 بب‍‌ ). آلمانی در آغاز این فصل ضمن بیان تاریخچۀ تهران و وصف میدان توپ‌خانه و خیابان الماسیه، از توپ مروارید نام برده، و حکایاتی را که پیرامون آن وجود دارد، بازگو می‌کند: از کرامات آن این است که هر زن نازایی که 3 بار از زیر دهانۀ آن بگذرد، زایا می‌شود (III / 218). وی توصیف اماکن مهم تهران از قبیل ارگ، کاخ گلستان، تکیۀ دولت، موزه و کتابخانۀ سلطنتی را به‌تفصیل بیان کرده، و تصاویر فراوان از آنها آورده است (نک‍ : III / 230). 
او دربارۀ شبهای تهران می‌نویسد: «در شهر اندوه‌زای تهران هرگز نشانی از شب‌نشینی نیست و همۀ مردم موظف‌اند که پیش از ساعت 9 شب، در خانۀ خود باشند. در محله‌ها، کسانی که بعد از ساعت 9 شب در کوچه و خیابان مانده باشند، توسط پاسبانها به داروغه تحویل داده می‌شوند تا مجازات گردند (III / 237). 
گبرها یا زردشتیان تهران، موضوع دیگری است که نظر نویسنده را به خود جلب کرده است. او به‌طور مفصل مراسم ازدواج و آیینهای سوگواری آنها را شرح می‌دهد؛ مثلاً در شرح دقیق کفن‌ودفن اموات از سوی زردشتیان می‌نویسد: « ... بعد از تکفین میّت تشریفات دیگری را معمول می‌دارند که «سگ دید» نامیده می‌شود. این تشریفات که سابقه‌ای بسیار قدیمی دارد، عبارت از رؤیت جسد مرده به وسیلۀ سگی است که ارواح پلید را از وی دور می‌کند. برای این کار ابتدا چند قطعه نان بر جسد قرار می‌دهند، آن‌گاه سگی ولگرد را بر بالین مرده می‌آورند که پس از بلعیدن نانها ــ غافل از کار مهمی که انجام داده است ــ پی ولگردی خود برود. پس از آن جسد مرده را به زاد و مرگ یا گورگاه می‌برند ... » (III / 246، نیز 2 / 403). 
پینه‌دوزی، سمساری، چلنگری، سراجی، دلاکی و فرش‌فروشی ازجمله مشاغلی است که وی در بازار تهران به آنها اشاره کرده است. چشمه‌علی و چنار کهن‌سال آن و حجاریهای شاهان قاجار در آنجا از دیگر اماکنی بوده که نظر آلمانی را به خود جلب کرده است. 
فصل نهم کتاب تحت عنوان «از تهران به قم» با مجلد چهارم آغاز می‌شود (نک‍ : IV / 1 ff.، نیز 2 / 435 بب‍‌ ). آلمانی در این بخش از کتاب برخی عادات نابجای ایرانیان را مورد انتقاد قرار می‌دهد؛ بی‌قیدی و لاابالی‌گری نسبت به قول و قرار در زمانهای پیش‌بینی شده برای عزیمت یا شروع فعالیتی را، ازجمله معایب ایرانیان دانسته است. او به مسافران اروپایی که همواره با قطار و سر ساعت معین سفر کرده‌اند و حتى از تأخیر چند دقیقه‌ای هم ناراحت می‌شوند، توصیه می‌کند تا برای تمرین شکیبایی در این‌گونه موارد سری به مشرق‌زمین بزنند تا متوجه نقض عهد و تأخیرهای چند ساعته شوند (IV / 2-4). 
وی در این بخش به برخی باورهای ایرانیان دربارۀ از ما بهتران و موجودات وهمی اشاره می‌کند؛ ازجمله تصورات مردم دربارۀ درۀ ملک‌الموت. تصور عوام این است که این دره‌ها از انواع شیاطین و موجودات عجیب‌الخلقه انباشته است. به موجب افسانه‌ای که ساخته و پرداختۀ ذهن عوام است «ملک عذاب خدا» در روی کرۀ زمین استراحتگاههایی دارد که این نقطه از خاک ایران، یکی از مطلوب‌ترین آنها ست. اما ملک عذاب را همواره غولهایی وحشتناک احاطه کرده‌اند، غولهایی که پس از آنکه به فرمان وی جان مسافران را گرفتند در اطراف اجسادشان به رقص و پایکوبی می‌پردازند. شکل طبیعی این غولها وحشتناک است، اما آنها قادرند خود را به شکل حیوانات اهلی و نیز به شکل آدمیان درآورند. صدای معمولی آنها زوزه‌مانند و وحشت‌انگیز است، اما می‌توانند صدای خود را به صدای آدمی تغییر دهند. همچنین می‌توانند خود را همچون انسانهای زیبا درآورند به طوری که اغلب مسافران فریفتۀ آنها شده، به سوی آنها می‌روند؛ شیاطین به آنها شراب می‌خورانند و آنها را مست کرده و می‌کشند؛ اما اگر نام خدا و پیامبر(ص) را به زبان بیاورند یا دائماً صلوات بفرستند، از گزند آنها ایمن خواهند بود (IV / 7-8). همچنین از خورشید و سیارات براساس افسانه‌های ایرانی تصاویری ارائه شده است. در ادامۀ این فصل ضمن شرح تاریخ و موقعیت شهر قم به فعالیتهای معمول در این شهر به‌خصوص مشاغل مرتبط با مرگ و میر می‌پردازد (IV / 24). 
فصل دهم با عنوان «از قم به اصفهان» بیشتر به مناطق کاشان و اطراف آن اشاره دارد (نک‍ : IV / 25 ff.، نیز 2 / 471 بب‍‌ )، مؤلف در این فصل وجه تسمیۀ عامیانۀ شهر را بازگو می‌کند (IV / 33، نیز 2 / 484-485). در میان تصاویر این فصل به دو طرح از زنان رقاصه برمی‌خوریم. 
فصلهای یازدهم و دوازدهم دربارۀ اصفهان است. برخی بخشهای این دو فصل آشکارا به مسائل مردم‌شناختی مربوط می‌شود (نک‍ : IV / 53 ff.، نیز 2 / 515 بب‍‌ )؛ مثلاً بخشی به طور مفصل به لباس ارامنۀ جلفا اختصاص یافته و با یک تصویر از زنان و دختران ارمنی در لباس مهمانی تکمیل شده است (IV / 58-60). 
بسیاری از رفتارهای مردمی، در لابه‌لای گزارشهای آلمانی از شهرها، مشاغل و مراسم شناخته می‌شود؛ برای نمونه در بحث مربوط به قنادان می‌نویسد: «قنادان ایرانی درست مانند آمریکاییها برای جلب مشتری، شیرینی خود را با رنگهای الوان می‌آرایند و نبات و آب‌نبات و نقل رایج‌ترین شیرینیهای ایرانی است ... اروپاییان در موقع خرید میوه و شیرینی باید دقت داشته باشند که به بساط این نوع کسبه دست نزنند، زیرا مسلمانان مؤمن آنچه را که فرنگی لمس کرده باشد، نجس می‌دانند و جداً از خرید و مصرف آن امتناع می‌کنند» (IV / 92-93، نیز 2 / 572). همچنین تصویری از یک بساط میوه‌فروشی ارائه شده که بسیار دیدنی است. برخی خصلتهای منسوب به اصفهانیها نظیر خست و تعصب مذهبی به تفصیل شرح داده شده است. 
از دیگر مباحث جالب این فصول، پرداختن به یهودیان اصفهان و موقعیت سیاسی ـ اجتماعی آنها در منطقه است. اهمیت و ارزش زاینده‌رود نزد مردم محل به حدی بوده که باعث شده است برای آن افسانه‌سرایی کنند (IV / 109-110). هرچند در فصل دوازدهم به برخی مشاغل یا نمایشهایی چون معرکه‌گیری و خرس‌بازی اشاره شده است، اما این فصل را می‌توان فصلی مختص به ارامنه و جوانب مختلف زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی آنها دانست. 
فصل سیزدهم نیز با عنوان «از اصفهان تا جونقون» با موضوع بابی‌گری شروع می‌شود که کنجکاوی نویسنده را برانگیخته است (نک‍ : IV / 137 ff.، نیز 2 / 635 بب‍‌ ). تصاویر این فصل از جذاب‌ترین تصویرهای این کتاب به شمار می‌رود؛ مخصوصاً تصاویر مربوط به دهقانی که در دامنۀ کوه گبرها مشغول شخم زدن است، و یا بچه‌های نجف‌آباد، سیدی در حال قلیان کشیدن، یک خانواده بر پشت خر، یک روستایی جوان کپنک پوشیده، ریش سفیدان دهکدۀ سامان، گروهی طفل و گدا در حوالی دهکدۀ چال شتر، و سکنۀ جوان دهکدۀ چرکچیان. 
فصل چهاردهم به‌طور کامل به «عشایر بختیاری»، فرهنگ و زندگی، فولکلور و ادبیات آنها اختصاص یافته است. وضعیت جغرافیایی، گیاهان، آبها، راهها، آب و هوا، ییلاق و قشلاق، دامداری، خلقیات، سوارکاری، اسلحه، زنان بختیاری، طرز تغذیه، پوشاک، بهداشت، زناشویی، کودکان، دین، خاک‌سپاری، زراعت، آبیاری، تقسیم محصول، بزرگان بختیاری و خوانین از جمله مباحث این فصل است (نک‍ : IV / 171 ff.، نیز 2 / 683 بب‍‌ ). 
آلمانی غذای اصلی بختیاریها را ماست، پنیر و تخم‌مرغ می‌داند که اغلب آن را زیر خاکستر داغ می‌پزند و تنها یا با کته می‌خورند. آنها غذایی مقوی‌تر دارند که طاس‌کبابی است مرکب از گوشت گوسفند و چاشنی آب لیمو و ادویه یا ترکیب پلو و کله‌گنجشکیهایی از گوشت کوبیده با انواع ادویه. نان آنها نیز ورقه‌های نازکی است از خمیر ورآمدۀ آرد گندم یا جو یا بلوط که در تنور پخته می‌شود (IV / 181). 
به گزارش آلمانی کار طبابت نزد بختیاریها به عهدۀ زنان بوده است که به آنها حکیم می‌گفتند. این حرفه به‌طور ارثی به دختر بزرگ می‌رسیده است. روشهای محلی و سنتی برای درمان ناخوشیها بر پایۀ مواد طبیعی و نیز طلسمات و اوراد بوده است. آلمانی در ادامه می‌نویسد: «بختیاریها تنبلی را مرضی واقعی تلقی می‌کنند و سعی دارند آن را منکوب کنند و برای درمان کسی که فاقد نیرو و جسارت کافی برای انجام کار است، نخست تعویذ یا آیاتی از قرآن را بر روی قلبش گذاشته، یا به گردنش می‌آویزند؛ اگر این مقدمات کافی نبود، بیمار را مجبور می‌کنند که در شبی ماهتابی به گورستان رفته و 7 بار از زیر مجسمۀ شیری سنگی که بر گور جنگجویان شجاع نصب گردیده است، بگذرد» (IV / 191-192، نیز 2 / 709-711). تصاویر این فصل نیز همانند مطالب آن ارزشهای مردم‌شناسی فراوان دارد. برای مثال در تصویر مربوط به پوشاک طایفۀ فیلی می‌توان با جزئیات تمام اجزاء پوشاک مردانه، یا تصاویر مربوط به نعل کردن یک خر یا شیوۀ پختن نان و نیز تصاویری از کودکان بختیاری را دید. 
فصل پانزدهم به بعد، شرح بازگشت آلمانی به اصفهان و تهران و دریای خزر است. او سعی کرده است در سفر بازگشت، مطالعات و دیدنیهای خود را افزایش دهد و مواردی را که طی مسیر اول از نظر نگذرانده، یا به آنها توجهی نکرده بوده است ــ همچون مطالب مفصلی دربارۀ قوش (باز) بازی در ایران، ابزار، مهارتها و شکار کردن به وسیلۀ باز را ــ بیان کند. نمایشهایی نظیر معرکه‌گیری از دیگر سرگرمیهایی است که به آن اشاره شده است و تصویر معرکه‌گیر در حال نمایشِ یک صحنۀ آدم‌کشی در نوع خود جالب توجه است (نک‍ : IV / 238). 
فصل شانزدهم به ماجراهای انقلاب مشروطه اختصاص یافته، و دربرگیرندۀ مسائل تاریخی و سیاسی روز است (نک‍ : IV / 235 ff.، نیز 2 / 773 بب‍‌ ). 
فصل هفدهم نیز شرح سفر در مسیر تهران به قزوین و منجیل و انزلی است. وی شهرهای شمالی نظیر رشت و معماری خانه‌ها و نیز شالیزارهای آنجا را به‌طور گسترده وصف کرده است (نک‍ : IV / 269 ff.، نیز 2 / 823 بب‍‌ ). 
اهمیت فصل پایانی در این است که آلمانی به اوضاع جاری ایران در روزهای انقلاب مشروطه به شکلی گسترده پرداخته است (نک‍ : IV / 291 ff.، نیز 2 / 857 بب‍‌ ). آلمانی در خاتمۀ کتابش می‌نویسد: «در حال حاضر کشور ایران به وسیلۀ مردانی بسیار امین و درستکار اداره می‌شود که چون بیش از هرکس به اشتباهات و زیاده‌رویهای سیاسی چند قرنۀ سیاستمداران کشور خویش واقف‌اند، مصمم هستند که دست به اصلاحاتی اساسی بزنند تا در آینده، کشورشان قادر باشد در برابر دیگر قدرتهای جهانی نقشی متناسب با گذشتۀ افتخارآمیز خویش ایفا کند» (IV / 320، نیز 2 / 900).

مآخذ

آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378ش؛ دانش‌پژوه، منوچهر، سفرنامه، تهران، 1380ش؛ قجقی، محمد، پیراگی (مل‍ )؛ نیز:

Allemagne, Henry-René de, Du Khorassan au pays des Bakhtiaris, Paris, 1911; «Allemagne Henry d’Henry René», Cths, http: / / cths. fr / an / prosopo. php? id=1783; Autorbis, http: / / autorbis. net / henry-rene-d-allemagne; Pyragy, www. pyragy.blogfa.com / post-791.aspx.

پیمان متین

 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: