آفرینش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 27 آذر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/238018/آفرینش
سه شنبه 29 اسفند 1402
چاپ شده
1
بنابر تصویر خلقت در دین مندایی، نخست تنها خدا بود و هیچچیز جز او وجود نداشت. بنابر آنچه در بوتۀ آفرینش بیان شده، خلقت جهان هستی بهواسطۀ صوت یا صدای خداوند تحقق یافت ( کتاب ... ، 16). البته تعریف روشنی از صدای خداوند مطرح نشده، لیکن علیالقاعده باید مقصود، کلمه یا کلام بوده باشد. جهان هستی به ترتیب از «حیات اول»، «حیات دوم»، «حیات سوم» و «جهان مادی» تشکیل شده است (همانجا).مراد از «حیات اول»، جهانی است که در آن آب به وجود آمد و از همان بود که رودهای موجود در جهان مادی جاری شد. آب موجود در حیات اول، آبی جاری و زنده است و از آن است که گیاهان، درختان و ثمرات فراوان آنها به وجود آمده است، و اینها همه تسبیحگوی خداوندند.از آبهای «حیات اول»، نور درخشیدن گرفت و موجودات متعالی بسیار ــ گاه منظور از آن فرشتگان است ــ به وجود آمدند ( گنزاربا، 61)؛ ازاینرو در «حیات دوم» وجودهای روحانی و فرشتگان هستی یافتند که شمارشان بسیار است (همان، 61-62). فرشتگان همه به تسبیح و تقدیس خداوند مشغولاند. متون مندایی از اینکه «حیات سوم» مشتمل بر چه مخلوقاتی است، مستقیماً سخنی به میان نیاوردهاند و بهدشواری میتوان اعتقادات منداییان را در این خصوص دریافت. با این همه، با توجه به اینکه بعد از «حیات دوم» پیوسته از جهان تاریکی و موجودات مستقر در آن جهان سخن گفته شده، و نیز بر اساس قراین دیگر، میتوان حدس زد که منظور از «حیات سوم» همان جهان تاریکی است (همان، 63-96). جهان تاریکی جهانی است که در آن شیاطین و موجودات پلید، ساحران، گناهکاران و آبهای بدبو و متعفن وجود دارد و آتش سوزان بر موجودات آن حاکم است. وجود جهان اول، دوم و سوم هریک مستقل از دیگری است (همانجا).دربارۀ آفرینش زمین یا «جهان مادی» گفته شده است آنگاه که زمین خلق شد، گرم و غیرجامد بود و سپس به دستور خداوند و به وسیلۀ فرشتگان سخت و سفت گشت. آفرینش زمین در مدت 360 هزار سال انجام شد (همان، 107؛ کتاب، 17). پس از سخت شدن زمین، آسمان گسترش یافت و خورشید و ماه و ستارگان در آن قرارگرفتند؛ آب روان و آتش هم در زمین قرارداده شدند. درختان و حیوانات از هر نوعی، از مذکر و مؤنث نیز در زمین آفریده شدند ( گنزاربا، 17). در بوتۀ آفرینش دربارۀ فاصلۀ زمانی آفرینشِ مراحل حیات گفته شده است که حیات اول از حیات دوم به مدت 6 هزار روبان سال (هر روبان برابر با 10 هزار سال است)، یعنی 60 میلیون سال، مقدم بود و حیات دوم نسبت به حیات سوم 6 هزار روبان سال تقدم داشت ( کتاب، 16). پس از آفرینش هرم هستی یعنی «حیات اول»، «حیات دوم» و «حیات سوم»، و در پایان آفرینش «جهان مادی»، آدم بر روی زمین پا نهاد و ظاهراً آفرینش مجموعۀ هستی مقدمهای برای این بود که در خدمت انسان باشد. جسم انسان از خاک شکل گرفت و پیش از آنکه روح وارد بدن شود، بیحرکت و بیجان بود. وقتی روح در بدن آدم دمیده شد، با شنیدن صدایی از خواب بیدار گشت و متوجه جهان نور گردید ( گنزاربا، 128)؛ در این لحظه بود که انسان صاحب قدرت، درک و شعور شد (همان، 116). خداوند برای آدم زوجهای به نام حوا خلق کرد و آدم و حوا آفریده شدند تا سرسلسلۀ تمامی بشریت باشند (همان، 108). وقتی که آدم و حوا بر روی زمین پا نهادند، فرشتگان، به دستور خداوند، احکام دین و چگونگی تسبیح خداوند را به آن دو آموختند (همان، 120). دربارۀ هبوط انسان اطلاعات قابل توجهی از متون مندایی به دست نمیآید.
کتاب انیانی (رشامه و براخه، وضو و نماز)، ترجمۀ سالم چحیلی، اهواز، 1384ش؛ گنزاربا ( کتاب المندائیین الکبیر)، ترجمۀ کارلوس گیلبرت، سیدنی، 2000م.
عادل شیرالی
آنچه در اینجا مطمحنظر است، فقط 3 دین است که سرانجام به دو دین تحویل میشود: ادیان یهودی، مسیحی و اسلام. دین مسیحی تمامی تاریخ و متون مقدس دین یهود را پذیرفت و آنان را مقدس گرفت. اما دین اسلام با کتب مقدس ماقبل خود چنین نکرد، لیکن از جهت دیگر، تاریخ مقدس مذکور در کتاب مقدس را کمابیش پذیرفت؛ روایت قرآنکریم از پیدایش عالم و آدم با روایت عهدعتیق تفاوتهایی دارد، بهطوری که مواردی را بر آن افزوده و بخشهایی را از آن کاسته است.
خلقت آسمان و زمین و روز و شب همه در روز نخستِ تکوین عالم صورت گرفت (پیدایش، 5:1)، اما برحسب قرآنکریم خلقت آسمانها (7 آسمان) در دو روز انجام شد (فصلت / 41 / 12) و خلقت زمین نیز در دو روز (همان / 9)، و با توجه به اینکه قرآن در چندین جا خلقت آسمانها و زمین را فقط در 6 روزمعین فرموده (مثلاً اعراف / 7 / 54؛ یونس / 10 / 3؛ هود / 11 / 7)، پس میتوان نتیجه گرفت که بقیۀ خلقت (که مربوط به آنچه در زمین و در آسمان، و آنچه که میان آسمان و زمین است) در دو روز انجام شده، درحالیکه در سورۀ فصلت (41)، آیۀ 10 آمده که تمام اینها در 4 روز فراهم گشته است. در تورات هم، خلقت آنها در 5 روز به اتمام رسیده است. نکتۀ گفتنی آن است که در قرآن کریم، مقصود از یک روز، یکهزار سال است (سجده / 32 / 5)، و در عهدعتیق نیز به همین سان، یک هزار سال برای خداوند مثل یک روز است (مزامیر، 4:90).بنابر آیۀ 30 از سورۀ انبیاء (21)، آسمانها و زمین «بسته» بودند و خداوند آنها را باز کرده است؛ احتمالاً مقصود آن است که آسمان و زمین به هم چسبیده بوده و سپس از هم جدا شدهاند، و ای بسا که مراد کوچک بودن آنها در آغاز است که بعدها فراخ شدند. در سِفْر پیدایش آنها که به هم بسته بودند، آبهای آسمانی و زمینی بود. در روز دوم خلقت، خداوند امر کرد که آبهای آسمانی و زمینیِ پیوستهبههم به دو بخش تقسیم، و آبهای آسمانی از آبهای زمینی جدا شوند (6:1). فاصلۀ میان این دو آب، هم در قرآن و هم در عهدعتیق، گاهی فلک و آسمان، و گاهی افلاک و آسمانها خوانده شده است. در عهدعتیق آبهای تحتالفلک در دریاها جمع شدند (پیدایش، 10:1) و آسمان هم دارای روزنههایی است که باران از آنها فرو میریزد (همان، 10:7). در قرآن کریم عرش خداوند بر آب قرارگرفته (هود / 11 / 7) و از آنجا که عرش به معنای تخت سلطنت است (ازجمله در سورۀ یوسف / 12 / 100)، میتوان گفت که تختگاه خداوند است. افزون بر آن، غالباً از عرش به همراه آسمانها سخن به میان آمده است (مثلاً مؤمنون / 23 / 86). با توجه به این موارد، ممکن است در کیهانشناسی قرآنی به ترتیب بعد از مقر پروردگار (عرش)، آبهای آسمانی، آسمانها یا افلاک، فاصلۀ میان افلاک و زمین ــ که در قرآنکریم چند بار بدان اشارت رفته (مثل احقاف / 46 / 3)، ولی ماهیت آن روشن نشده است ــ سپس آبها و آنگاه زمین را برشمرد.در روز سوم، انواع نباتات و درختان رویانده شدند (پیدایش، 11:1-13). به روز چهارم خورشید و ماه خلق شدند؛ خورشید سلطان روز، و ماه سلطان شب است و خلقتشان از این روی بود که «روشنایی را از تاریکی جدا کنند» (همان، 14:1- 19) که مقصود از آن کاملاً روشن نیست. در قرآن کریم خورشید و ماه برای تابش نور و روشنایی قرار داده شدهاند (یونس / 10 / 5)؛ از سفر پیدایش نیز برمیآید که روشنان آسمانی یا ماه و خورشید برای روشنایی زمیناند (15:1). در قرآن کریم (حجر / 15 / 16) خداوند در افلاک، برجها و کاخهایی برپا داشته و آنها را زینت کرده و در درون آنها چراغهایی گذاشته است (فرقان / 25 / 61) که همان ستارگاناند، و اینها همه زینت آسمان دنیا (فصلت / 41 / 12) و برای التذاذ ناظرین هستند (حجر، همانجا). نکتۀ جالب توجه که در قرآن کریم به چشم میخورد، توجیه وجود شهاب است که برحسب آن، هرگاه شیاطین بخواهند به قلمرو این کاخها حمله کنند، مورد تعقیب شهابها قرار خواهند گرفت (همان / 16- 18). افزون بر آن، خداوند خورشید و ماه را مسخر نمود و مدت حرکت هریک را معین فرمود (رعد / 13 / 2). برحسب قرآن کوهها ستونها، لنگر یا میخهای زمین هستند (مثلاً نک : نبأ / 78 / 7؛ نازعات / 79 / 32؛ جم ) و این هدف آفرینش آنها ست، ولی در اسفار تورات از این امر یاد نشده است. سفر پیدایش بلافاصله به شرح خلقت موجودات ذیروح میپردازد: به روز پنجم دریاها پر از موجودات آبزی شدند، و در آسمانها پرندگان به زیور خلق آراسته گشتند (20:1-23)؛ در روز ششم سطح زمین را جانوران پر کردند و انسان در چنین روزی پا به عرصۀ گیتی گذاشت (24:1-31)؛ در روز آخر خداوند از خلقت آرام گرفت و آن روز را مبارک خواند و تقدیس کرد (1:2-3). در قرآن کریم نیز طبیعتاً جانوران آفریدۀ خداوندند و بر این تأکید شده است که خدا آنها را بر زمین پراکند (بقره / 2 / 164؛ لقمان / 31 / 10؛ شورى / 42 / 29؛ جاثیه / 45 / 4) و در یکجا هم گفته شده که هر جنبندهای را خداوند از آب آفرید (نور / 24 / 45).
بنابر تورات انسانها از یک وجود (آدم) تکثیر یافتند (پیدایش، 27:1؛ 7:2، 18)، و بنابر قرآن کریم خلقت انسان از یک نَفْس («نفس واحده») بوده است (نساء / 4 / 1؛ انعام / 6 / 98؛ اعراف / 7 / 189؛ زمر / 39 / 6). از آن یک نفس زوجی آفریده شد و آنها بسیار شدند و کرۀ خاک را پوشاندند. تکوین آدمی برحسب سفر پیدایش از «خاکِ زمین» بوده است (2: 7)، ولی در قرآن کریم بارها این مطلب آمده که انسان از «گِل» پدید آمد ــ درحالی کـه جن از جرقۀ آتش بود (رحمٰن / 55 / 15) ــ البته در جایی از گل خشک، در جایی از گل خالص و در جایی دیگر از گل ورزیده یا استحالهشده (حجر / 15 / 26؛ مؤمنون / 23 / 12؛ رحمٰن / 55 / 14؛ جم ) سخن رفته است و اینها هیچیک مباین یکدیگر نیستند و با بیان تورات نیز منافاتی ندارند.حیات انسان از نَفَسی است که خداوند در آدم (از طریق بینی) دمید (پیدایش، 7:2) و در اسفار خمسه البته نَفَس، نَفْس و روح ماهیت واحد دارند. در قرآن نیز پروردگار از روح خود در آدم دمید (حجر / 15 / 29) و او را خلیفۀ خویش بر زمین گردانید (بقره / 2 / 30). در کتاب مقدس از خلیفةاللٰهی آدم خبری نیست، ولی خدا او را به تصویر خودش و مشابه خویش آفریده است (پیدایش، 27:1؛ 1:5). در قرآن کریم پس از آفرینش انسان از ماجرایی سخن رفته که در تورات نیست (اگرچه در تفاسیر آن هست): چون خداوند عزم کرد که انسان را به خلعت خلقت بیاراید، فرشتگان را از مقصود خویش آگاهی داد. فرشتگان حیرتزده پرسیدند که آیا میخواهد بر روی زمین کسی را قرار دهد که تباهی کند و خون بریزد؟ خداوند پاسخ داد که به چیزهایی واقف است که آنان نمیدانند (بقره / 2 / 30)، اما از اینکه این چیزها چه هستند؟ سخنی به میان نمیآید. باری، خداوند انسان را از گل خلق و به فرشتگان امر کرد که به او سجده برند. همگی اطاعت کرده، سجده بردند، الّا شیطان که از این کار ابا نمود، زیرا غرور، او را در خود گرفته بود (بقره / 2 / 34). خداوند شیطان را مورد عتاب و خطاب قرار داد و علت را جویا شد. شیطان در پاسخ گفت که او از جوهری برتر از جوهر انسان است: انسان از گِل ساخته شده و او مثل سایر جنیان از آتش. این گفته خشم پروردگار را برانگیخت و او را ملعون داشت (اعراف / 7 / 11- 13؛ حجر / 15 / 33- 35؛ جم ). خداوند مهلت مورد درخواست شیطان را به وی داد (اعراف / 7 / 15) و از خود دورش کرد (همان / 18).آفرینش حوا بنابر روایت عهدعتیق از دندۀ چپ مرد است. بهاینترتیب که خداوند بر آدم خوابی گران مستولی کرد و دندهاش را درآورد و به جای آن گوشت پر کرد؛ آن دنده را هم تبدیل به زنی نمود که همسر او شد (پیدایش، 21:2-24). اما قرآن کریم به این ماجرا اشارهای نکرده، منحصراً میگوید که حوا از آن «نفس واحد»، به وجود آمده است (نساء / 4 / 1). البته در حدیثی منسوب به پیامبر اکرم(ص) به دندۀ آدم اشاره شده است.محل سکونت اولیۀ آدم و زنش برحسب بیانات تورات، باغی بوده است در عَدَن، به سوی مشرق (پیدایش، 2: 8) که معنای نکتۀ اخیر نامعلوم است. بعدها یهودیان باغ عدن را همان بهشت خداوندگرفتند، چنان که در اشعیاء (3:51) و حزقیال (13:28؛ 9:31) از آن با عنوان «باغ خداوند» نام برده شده است. قرآن کریم مکان آدم و حوا را صریحاً بهشت میخواند (طٰه / 20 / 117). باغ عدن پر از درختان گوناگون، ازجمله دو درخت «حیات» و «معرفت نیک و بد» بود (پیدایش، 9:2) و خدا آدم را مخیّر نمود که از هر درختی و میوهای که میل دارد بخورد (همان، 16:2). قرآن کریم نیز به همین امر اشاره دارد (بقره / 2 / 35). در سفر پیدایش، تنها درخت معرفت نیک و بد درخت ممنوعه خوانده شده و پروردگار آدم را از خوردن آن اکیداً منع کرده است (17:2). در قرآن یک جا این درخت ممنوعه درخت «جاودانگی» نامیده شده (طٰه / 20 / 120)، و شاید همان «درخت حیات» باشد، ولی بیشتر اوقات به درختی مبهم («آن درخت») اشاره دارد. پس از آن، موضوع نامگذاری حیوانات پیشمیآید که هم در کتاب مقدس و هم در قرآن کریم ذکرش رفته است. «خداوند هر حیوان صحرا و هر پرندۀ آسمان را نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد؛ و آنچه آدم هر موجود زنده را خواند، همان نام او شد» (پیدایش، 19:2). اما در قرآن خداوند نام جانوران را به آدم آموخت، آنچه فرشتگان نمیدانستند (بقره / 2 / 31). بدینسان مقام جانشینی خدا برای آدم محرز گردید. این مقام البته در قرآن کریم مخصوص آدم ابوالبشر نیست، بلکه یک جا حضرت داوود(ع) نیز خلیفةالله خوانده شده (ص / 38 / 26) و در جاهای دیگر (انعام / 6 / 165؛ نمل / 27 / 62؛ فاطر / 35 / 39) این عنوانی است برای تمام بشریت، و بهنظر میرسد که در نهایت هدف خداوند از کل آفرینش قراردادن جانشینی برای خود بوده که همانا انسان است.
عهد جدید؛ عهد عتیق؛ قرآن کریم.
مسعود جلالیمقدم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید