صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه تهران بزرگ / امامزاده قاسم /

فهرست مطالب

امامزاده قاسم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 15 آذر 1398 تاریخچه مقاله

گله‌داران بزرگ، در اوایل بهار گله‌های خود را برای چرا به چوپانها می‌سپردند. تا پیش از گرم شدن هوا چوپانان گله‌ها را در محدودۀ آبادی و چراگاههای پایین‌دست می‌چرانیده‌اند و با گرم شدن هوا گله‌ها به چراگاههای کوهستانی برده می‌شدند. گاوهای نر توسط گوگَل ‎(گاوچران)ها در چراگاههای بالادست رها می‌شدند و هفته‌ای یک‌بار این گوگلها به آنها سرکشی می‌کرده‌اند. در فصلهای بهار و تابستان، علفهای موجود در علف چینها، پس از درو و خشک کردن، برای خوراک دامها در زمستان ذخیره می‌شدند. محل فروش شیر و فراورده‌های حاصل از آن، بازار تجریش بود و معمولاً به سبب نبودن مشتری به سختی به فروش می‌رسیدند (لطفی، 55 - 56).

نام شماری از علف‌چینها و علف‌چرهای بالادست آبادی اینها بود: سرچال کوچک، سرچال بزرگ، چالیزون، سیالیز، کُلک‌چال که به آن کُردُچال نیز می‌گفتنـد، دَرزَق نـو یـا دُزَق‌نـو، گُـرزه دره، چـاشته ـ خورون، پیازچال، پِهِنه، هَف‌بِرار، شیرپلا، فراخ لا، میرِمین، چال او و یخچال (ستوده، 1/ 46).

نام شماری از کشتزارهای آبادی امامزاده قاسم بر جای مانده است که بررسی آنها از لحاظ زبان‎شناسی برای شناخت گویش مردم شمیران خالی از فایده نیست؛ همچون نُه گیریه (نه جریبی)، پنج گیریه، سه‌گیریه، پاچارتو درخت، زمینهای بغل جوی چیذر و لوار. درگذشته زمینهای آبادی با واحد جوم خرید و فروش می‌شد. هر جوم، مقدار زمینی بود که یک جفت ورزا (گاو نر) در یک روز آن‎را شخم می‌زد. این مقدار زمین از 5 ری بذرافشان تجاوز نمی‌کرد که به حساب امروز برابر با 400‘1 مـ 2 بود. این مقدار زمین حدود 50 تا 75 تومان خرید و فروش می‌شد (همو، 1/ 42-43).

در دهۀ 1320 ش، افزون بر بقعۀ امامزاده قاسم، 7 مسجد به نامهای مسجد ده یا مسجد حاجی سیدجلال، مسجد گذر پایین، مسجد گذر بالا، مسجد سرآسیاب، مسجد گذر رودخانه، مسجد قنات و مسجد کوچه‌باغ، و یک تکیه و دو یخچال و 3 آسیاب ــ که به سبب بی‌آبی هـر 3 از کار افتـاده بـودند ــ و 20 بـاب دکـان و یک مدرسۀ ابتدایی دولتی به نام روان‌بخش و دو مکتب‌خانۀ دخترانه در آبادی امامزاده قاسم وجود داشت (همو، 1/ 48) و در سالهای بعد دبستان ملی آرزو در محلۀ ظهیرالدوله برپا گردید. مردم روستای امامزاده قاسم را دو دسته مردم محلی و غیرمحلی تشکیل می‌دادند. در میان مردم بومی نیز شماری در زمانهای گذشته از مازندران به این آبادی کوچ کرده بودند.

در 1266 ق، شخصی از سادات به نام غلامعلی، معروف به میرولی از نیاکِ لاریجان در روستای امامزاده قاسم اقامت گزید و به آباد کردن زمینهای بایر پرداخت. او در 1331 ق درگذشت و در صحن امامزاده قاسم به خاک سپرده شد. میرولی طبع شعر داشت و ترانه‌ می‌سرود (همو، 1/ 45). در دهۀ 1380 ش ریش‌سفیدان بومی محلۀ امامزاده قاسم هنوز از پسران میرولی به نامهای سید مرتضى و سید یحیى خاطراتی نقل می‌کردند. امروزه (1390 ش) کوچه‌ای بن‌بست منشعب از خیابان شیبانی در محلۀ امامزاده قاسم به نام میرولی خوانده می‌شود. مهاجران نیاکی (لاریجانیها) در محله‌ای به همین نام در جنوب آبادی سکونت داشتند و در همین محله آسیابی هم بر پا کرده بودند.

مردم بومی آبادی امامزاده قاسم همه با هم خویشاوند بودند و همدیگر را تحت تأثیر زبان ترکی ــ که در زمان قـاجارها بـا آن آشنـا شـده بـودند ــ عم‌قلـی (اوغلی)، دایی‌قلی و عم‌قزی خطاب می‌کرده‌اند. در دورۀ پهلوی اول تنها خانوار غیربومی شناخته‌شده در بافت اصلی آبادی، با عنوان غریب مشخص بوده است و فرزندان این خانواده را به نام پسران حسین غریب می‌شناخته‌اند. دیگر مردم غیر بومی کسانی بوده‌اند که با خرید باغ و آباد کردن زمینهای بایر و بدل ساختن آنها به باغ در همان محلها خانه‌هایی بنا کرده بودند و در هنگام گرمای هوای تهران در آنجا به سر می‌برده‌اند. باغبانها و سرایدارهای شماری از این باغها هم غیربومی بوده‌اند که بعدها با برخورداری از سابقۀ خدمت، تکه‌‌زمینی از صاحب باغ گرفته و سرپناهی برای خود در آن برپا ساخته‌اند (لطفی، 46).

خانه‌های مردم بومی از سنگ و گِل و چوب بنا شده بود، اما در خانۀ کسانی که از شهر آمده بودند، آجر و گچ و آهک نیز به کار می‌رفته است. در میانه‌های دهۀ 1320 ش، جمعیت آبادی امامزاده قاسم را حدود 200 خانوار در زمستانها، و حدود 300 خانوار در تابستانها تشکیل می‌داده‌اند (ستوده، 1/ 42، 48). از حدود دهۀ 1330 ش به‌بعد به تدریج خانه‌های متروکِ بافت قدیمی آبادی هم توسط اهالی به خریداران غیربومی فروخته شد. این خریداران بیشتر از میان مهاجرانی بودند که از دیگر مناطق ایران به تهران وارد شده بودند و به سبب عدم توانایی خرید خانه‌ در تهران به امامزاده قاسم آمده بودند.

آذربایجانیها و لرها که بیشترین مهاجران آبادی را تشکیل می‌دهند، از حدود دهۀ 1350 ش در روستای امامزاده قاسم اقامت گزیده‌اند. نسلهای بعدی این مهاجران هنوز در محل زندگی می‌کنند. شمار مهاجران آذربایجانی ساکن در آبادی امامزاده قاسم به حدی بوده است که امروزه زبان ترکی، زبان دوم محله‌های امامزاده قاسم و گلاب‎دره به شمار می‌رود. طایفه‌های اسفندیاری، ایجادی، وزوایی، قاسمی، قادری و سادات قادری از معروف‎ترین طایفه‌های آبادی امامزاده قاسم‌اند که از قدیم در آنجا ساکن بوده‌اند. وجود نسبتهایی همچون اصفهانی و کاشانی در پی شماری از نامهای خانوادگی نشان از حضور مهاجرانی از نواحی مرکزی ایران در آبادی امامزاده قاسم دارد (لطفی، 46-47).

محله‌های آبک، حصار فرج، گلاب‎دره، یکه‌باغ، باغ پشت‌وزوا، باغ انجیری، صحرایی، گله‌سرک، باغ افشار، سرچال کوچک، سرچال بزرگ، کمر سه قاچ و گورستان ظهیرالدوله از محله‌های معروف آبادی امامزاده قاسم، همچنین گذرها و کوچه‌های باغ پشت، کوچۀ قنات، گذرجنی، کوچۀ امامزاده، گذر پایین، گذر رودخانه و کوچه‌باغ ازجمله گذرها و کوچه‌های آبادی امامزاده قاسم بوده‎اند (ستوده، 1/ 41، 45). تا پیش از ادغام زمینهای آبادی امامزاده قاسم در کلان‌شهر تهران، مردم زمینهای بالادست آبادی را کوه، و زمینهای پایین‌دست آن را صحرا می‌گفته‌اند (لطفی، 20).

روستای امامزاده قاسم توسط راههایی به آبادیهای اطراف مرتبط می‌شد. راه توچال که از آنجا به شهرستانک می‌رفتند، راه جماران، راه دزاشیب، راه تجریش، راه دربند، و راه پشت باغ ملک به دربند، راههای اصلی آبادی بوده‎اند (ستوده، 1/ 42). مسیر راه توچال از نیاوران به سمت شمال غربی می‌آمده، و پس از گذشتن از پایین‎دست منظریه و جماران و تنگ دَروَر وارد اراضی کوهستانی آبادی امامزاده قاسم می‌شده و از آنجا به سینه‌سرخی و کلک‌چال می‌رسیده، آن‌گاه از طریق درۀ پس‌قلعه به پیازچال و از آنجا به سوی قلۀ توچال می‌رفته است. پیش از رسیدن به قله، با بریدن خط‎الرأس به سوی چمن مخمل سرازیر می‎شده، و به سمت شهرستانک و عمارت معروف ناصرالدین‌شاهی منتهی می‎گردیده است. از جانب شرقی آبادی راهی به جماران وجود داشت. این راه از باغ درویش یا همان باغ حسن‌آباد که بعدها به باغ مولوی معروف شد، می‌گذشته است. راه دزاشیب، از کوچه‌باغ محلۀ گورستان ظهیرالدوله عبور می‌کرده، و از کنار یخچال حاج محمدعلی (خیابان مژدۀ کنونی) به دزاشیب می‌رسیده است. راه دربند هم از غرب آبادی و از روی پل به حصارفرج و از آنجا به دربند می‌رفته است.

اما برای حمل بار به تجریش با چهارپا از میان باغ ملک می‌گذشته‌اند. مردم آبادی معمولاً پیاده آمدو‌شد می‌کرده‌اند؛ حتى آمدو‌رفتشان به تهران بیشتر پیاده بوده است و از ‌‌‌‌بازار امامزاده قاسم تا بازار تهران را حدود 3 ساعت طی می‌کرده‌اند. گاهی نیز تا حضرت عبدالعظیم پیاده می‌رفته‌اند. بار را در جاهای سخت‌گذر بر پشت و در راههای مالرو با چهارپا حمل می‌کرده‌اند.

در دورۀ پهلوی اول با افزایش شمار جمعیت ساکن در شمیران، وضعیت راهها کمی بهتر شد و در فصل تابستان با گاری هم بار می‌برده‌اند. اما در محدودۀ روستا و بخشهای تصرف‌شده هنوز هم گذرگاههای پلکانی هست که فقط پیاده می‌توان از آنها بالا و پایین رفت.

محل دادوستد عمدۀ مردم آبادی، بازار تجریش و به‌ندرت برای خرید بعضی کالاها بازار تهران بوده است. راه دسترسی به تجریش هم از دربند، جعفرآباد و خیابان دربند کنونی می‌گذشته است (لطفی، 63، 68- 69).

سرانجام با گسترش تهران در خلال دهۀ 1340 ش، روستای امامزاده قاسم در کلان‎شهر تهران ادغام، و به محله‌ای از محله‌های شمال شهر تهران بدل شد. محلۀ امامزاده قاسم کنونی از جنوب به خیابان باهنر (نیاوران) حد فاصل میدان تجریش تا سه راه یاسر، از غرب به خیابان دربند تا تقاطع آبرفت گلاب‎دره و ادامۀ این دره به سوی شمال تا زیر سرچال کوچک، از شرق به خیابان صادقی قمی از سه راه یاسر به سمت شمال تا کوه، و از شمال به کوهپایه‌های توچال محدود است.


مآخذ

اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به‌ کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ همو، مرآة ‌البلدان، به‌کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367 ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، قسمت مرکزی و مضافات، قم، 1350 ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به‌کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ (تاریخ قاجاریه) به‌کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1377 ش؛ ستوده، منوچهر، جغرافیای تاریخی شمیران، تهران، 1371 ش؛ عضدالدوله، احمدمیرزا، تاریخ عضدی، به‌کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1355 ش؛ فووریه، ژان‌ باتیست، سه‌‌سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1326 ش؛ کامبخش‌فرد، سیف‌الله، نگاهی به تهران در سه هزار سال پیش، تهران، 1380 ش؛ لطفی، سهند، امامزاده قاسم، دزج بالا یا بالادژ، تهران، 1386 ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی تهران، تهران،‌ 1375 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، وقایع‌‌‌الزمان، به‌کوشش خدیجه نظام‌مافی، تهران، 1361 ش/ 1403 ق؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، تهران، 1339 ش.

علی‌ کرم‌همدانی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: