صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / آلتین اردو /

فهرست مطالب

آلتین اردو


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

روابط خانهای آلتین اردو با ممالیک مصر

روابط آلتین اردو با ممالیک مصر از 660 ق / 1262م یعنی از همان هنگامی آغاز گشت که روابط آلتین اردو با هولاکو تیره گردید. پیش از تیرگی روابط با هولاکو، برکه خان گروهی را به یاری هولاکو در جنگ با مصریان (واقعۀ عین الجالوت، 658 ق / 1260م) فرستاده بود. مصریان عده‎ای از این تاتارها یا مغولان را در حالی که می‎خواستند از دمشق به مصر بروند، بگرفتند. پس از آن در 661 ق / 1263م جنگی میان هولاکو و برکه درگرفت که پیروزی نخست از آنِ هولاکو و پس از آن از آنِ برکه بود. سپاهیان برکه ربیع‎الاول 661 ق /  ژانویۀ 1263م در کنار آب تِرِک لشکر هولاکو را شکست سختی دادند و چون این خبر به مصر رسید، سلطان مصر، ‎الملک‎ الظاهر، و نیز مردم مصر از اینکه هولاکو در جای دیگر دچار گرفتاری شده و از شام و دمشق منصرف گشته است، شادمان شدند. الظاهر نامه‎ای به نواب خود نوشت تا آن تاتارها را که به فرمان برکه روی به مصر نهاده و گرفتار شده بودند گرامی بدارند و پذیرایی کنند (مقریزی، 473-475).
اما، چنان‌که از برخی منابع تاریخی برمی‎آید، پذیرایی از تاتارها پیش از شکست سپاهیان هولاکو از برکه و ظاهراً زمانی بوده است که روابط میان برکه و هولاکو تیره شده، اما هنوز به جنگ نینجامیده بود، زیرا به گفتۀ رشیدالدین (3 /  89) جنگ در ربیع‎الاول 661 ق /  ژانویۀ 1263م رخ داده بود (جامع‎التواریخ، به کوشش علی‎زاده، 3 /  89) در حالی که سپاهیان برکه در 660 ق / 1262م به مصر رسیده بودند و سلطان مصر با آگاهی از اختلاف میان دو دولت مغول درصدد جلب حمایت برکه برآمده بود. در 9 محرم 661 ق / 23 نوامبر 1262م خلیفۀ عباسی الحاکم بامرالله که از جانب سلطان مصر منصوب شده بود، در نماز جمعه که در آن سپاهیان برکه نیز حضور داشتند، خطبه‎ای خواند. سپس نامه‎ای مبنی بر دلجویی از برکه و تحریض او بر جهاد نوشته شد. پس از آن سلطان مصر نیز نامه‎ای به برکه نوشت و او را به جنگ با هولاکو برانگیخت (مقریزی، 1 / (2) 477-479).
برکه در اول رجب 661 ق / 11 مۀ 1263م به سلطان مصر نامه نوشت و در آن از اسلام خود و قومش آگاهی داد و از سلطان مصر خواست که او را در جنگ با هولاکو یاری دهد. در 16 شعبان 661 ق / 25 ژوئن 1263م خلیفه الحاکم بامرالله نماز جمعه را با حضور فرستادگان برکه برپا کرد و در خطبۀ نماز سلطان و برکه‎خان را دعا گفت. در رمضان /  ژوئیۀ همین سال فرستادگان برکه در قلعۀ جبل قاهره حاضر شدند و خلیفه بر ایشان لباس پوشانید و سلطان هدایای بسیاری برای برکه آماده کرد که تفصیل آن در کتاب مفرج الکروب، نوشتۀ ابن‌واصل و نیز در کتاب النهج السدید آمده است (مقریزی، 497، حاشیه). نامه در 70 ورق به قطع بغدادی نوشته شده و در آن سلطان، برکه را به جهاد بر ضد هولاکو ترغیب کرده بود.
چون این هدایا با فرستادگان به قسطنطنیه رسیدند، امپراتور بیزانس، میخائیل هشتم پالئولوگوس، از حرکت فرستادگان به سوی برکه جلوگیری کرد، زیرا در همان زمان فرستادگانی از سوی هولاکو به دربار بیزانس آمده بودند و امپراتور از ترس اینکه فرستادگان هولاکو از رسیدن رسولان سلطان مصر آگاه شوند، آنان را از حرکت مانع آمد. این امر مایۀ خشم الملک الظاهر گردید و سرانجام امپراتور ناچار شد فرستادگان را آزاد کند و به سوی دشت قبچاق روانه سازد. در کتاب النهج السدید تفصیل مهمی دربارۀ رسیدن سفیران مصر به دربار برکه‎خان هست که در آن از آداب و رفتار مغولان و لباس و قیافۀ برکه تصویر دقیقی آمده است (مقریزی، 514، حاشیه).
برکه در 63 ق / 1265م (رشیدالدین، جامع التواریخ، به کوشش علی‎زاده، 3 / 104) در کنار رود کُر در حال لشکرکشی به اران درگذشت و «صندوق او را به سرای باتو بردند» و منکوتمر پسر توقوقان (طغان) پسر باتو در 664 ق / 1266م به جای او نشست.
منکوتمر مسلمان نبود، اما با ممالیک مصر روابط حسنه داشت. وفات او به گفتۀ رشیدالدین (جامع التواریخ، به کوشش بلوشه، 2 / 142) در 681 ق / 1282م بود و پس از او تودا مونککا (تودامنکو، تُدان منکو) پسر سوم توقان در همان تاریخ بر تخت نشست. او در 682 ق / 1283م نامه‎ای به خط مغولی به سلطان مصر نوشت و در آن از اسلام آوردن خود آگاهی داد (مقریزی، 1 (3) / 716).
در 686 ق / 1287م سلطان مصر، ملک منصور سیف‎الدین قَلاوون الفی، نامه‎ای به دشت قبچاق (آلتین اردو) نوشت و 000’2 دینار برای تعمیر مسجد جامع قرم فرستاد و فرمود تا القاب سلطان را بر آن بنویسند. در همین سال تدان منکو از سلطنت اردوی زرین استعفا کرد و راه پارسایی و گوشه‌گیری در پیش گرفت و خواست تا برادرش تلابُغا پسر منکوتمر را بر تخت بنشانند (مقریزی، 738). رشیدالدین (جامع التواریخ، به کوشش بلوشه، 2 / 142) می‎گوید پسران منکوتمر وپسران تارتو، تدان منکو را به عنوان دیوانگی از پادشاهی برکنار ساختند و خود به مشارکت، 5 سال پادشاهی کردند. پس از آن به تفصیلی که رشیدالدین آورده، توقتا پسر منکوتمر به کمک نوقای به پادشاهی اردوی زرین رسید. تفصیل جنگهای توقتا با نوقا و کشته شدن نوقا را رشیدالدین آورده است (همان، 145-150).
روابط ممالیک مصر با آلتین اردو در زمان سلطنت ازبک‎خان بر اردوی زرین (712- شوال 742ق / 1313-مارس 1342م) و سلطنت ملک ناصر محمد بن قلاوون (بار سوم پادشاهی: شوال 709-21 ذیحجۀ 741ق /  مارس 1310-7 ژوئن 1341م) به اوج خود رسید. ملک ناصر قلاوون از بزرگ‌ترین سلاطین مملوک مصر بود و همو بود که در دومین دوران پادشاهی خود در 702 ق / 1303م در جنگ معروف شَفْحَب، سپاهیان غازان را شکست سختی داد، اما سلطان (محمد) ازبک پسر طغریلجه پسر منکوتمر که او را ملک مظفر غیاث‎الدین می‎خوانند نیز بزرگ‌ترین پادشاه خاندان جوچی از آلتین اردو است که در رمضان 712ق /  ژانویۀ 1313م پس از عمش توقتا (طقطای مورخان عرب) در سرای به تخت نشست. او مسلمان بود و در مسلمانی تعصب داشت و بسیاری از بخشیان (روحانیون مغول) و جادوگران را کشت و با سلطان الملک الناصر روابط بسیار نزدیکی برقرار کرد. در زمان او فرستادگان از هر دو طرف به دربار یکدیگر آمد و رفت داشتند، چنان‌که یک‎بار شمار فرستادگان ازبک به دربار سلطان مصر به 174 نفر می‎رسید (مقریزی، 2 / 132، حاشیه به نقل از النهج السدید). ملک ناصر دختری از خاندان جوچی را از سلطان ازبک خواستگاری کرد که نخست به علت درخواست مهر سنگین از سوی ازبک، ناصر از آن چشم پوشید و بعد ازبک دختری را به نام طُلُنْبای یا دُلُنْبیه از خاندان جوچی با جلال و شکوه فراوان فرستاد که تفصیل آن در کتابهای مورخان مصر آن زمان آمده است. این دختر را ملک ناصر نپسندید و پس از چندی او را طلاق داد و به عقد یکی از امیران خویش درآورد. سرانجام این زن پس از چند ‎بار ازدواج در قاهره درگذشت و این امر موجب سردی روابط دو کشور شد که بعداً اصلاح شد (برای تفصیل، نک‍ : مقریزی، 2 / 203، 204، 205، 298).
مسألۀ دیگری نیز مایۀ بروز رنجشی میان ازبک‎خان و الملک الناصر گردید و آن حملات ازبک‎خان به قلمرو ایلخانان بود. ازبک‎خان توقع داشت که الملک الناصر در این حملات او را یاری دهد. به گفتۀ وصاف (صص 635- 638) ازبک‎خان در زمان پادشاهی سلطان ابوسعید بهادر، آخرین ایلخان بزرگ مغول در ایران، در «قلب شتاء» 718 ق /  1319م به اران لشکرکشی کرد و تا کنار رود كُر آمد و سپس جنگ ناکرده بازگشت، زیرا به او گفته بودند که امیر چوپان، سردار ابوسعید، با 10 ترمان لشکر (000’100 نفر) در راه او کمین کرده است. سمرقندی این بازگشت را هزیمت می‎داند (ص 33). بار دیگر در 725ق / 1325م امیر چوپان از سوی ابوسعید، لشکر به دیار ازبک کشید و تا کنار آبِ تِرِک پیش رفت (همو، 59). در 736ق / 1336م سلطان ابوسعید برای دفع حملۀ ازبک خان، به اران و شروان رفت و همان‌جا فوت کرد (همو، 98-99).
به نقل رمزی (1 /  528)، ازبک‎خان از ملک ناصر در جنگ با سلطان ابوسعید یاری خواسته و ملک ناصر به این استمداد پاسخ نداده بود زیرا گویا ابوسعید و امیرچوپان از ملک ناصر درخواست آشتی کرده بودند و ملک ناصر، ابوسعید را از قصد ازبک در حمله به اران و آذربایجان آگاه ساخته و امیرچوپان از این امر سپاسگزاری کرده هدایایی به ارزش 000’50 تومان برای ملک ناصر فرستاده بود. این مسأله بر ازبک‎خان گران آمد و نامه‎ای عتاب‌آمیز برای ملک ناصر فرستاد. ناصر عذر آورد که این امر برای پاسخ به دعوت به اقامۀ شعایر اسلام بوده و او نمی‎توانسته از آن تخلف کند.
مقریزی در ذکر رویدادهای سال 717ق /  1318 م می‎گوید که در این سال نامۀ اسماعیل بن محمد بن یاقوت سلامی به الملک الناصر رسید که ابوسعید پسر اُلجایتو (یعنی سلطان محمد خدابنده) و وزیرش خواجه علیشاه و امیرچوپان و امیران بزرگ مغول به صلح (با سلطان مصر) گردن نهاده‎اند و با این نامه هدیه‎ای از خواجه رشیدالدین همراه بود. از سوی سلطان مصر هدیۀ بزرگی برای سلطان ابوسعید فرستاده شد (2 / 175). این گفته نشان می‎دهد که نامۀ ابوسعید در همان آغاز سلطنت او و پیش از قتل رشیدالدین بوده است. نیز می‎رساند که سیاست دربار ابوسعید (چون خود ابوسعید در آن زمان نوجوان بود) تغییر کلی کرده بود و دربار او می‎خواست به هر وسیله اتحاد سلطان مصر را با آلتین اردو بر هم بزند و در این کار توفیق هم به دست آورده بود. شاید بزرگ‌ترین علت این کار، نومیدی کلی دربار ایلخان از هدف قدیمی خود، یعنی رخنه در شام بوده است و از این‎رو می‎خواسته‎اند با آشتی با ممالیک مصر تمام هم خود را متوجه دشمن شمالی یعنی آلتین اردو سازند.

روابط آلتین اردو با امیران روسیه

امیران روسیه در مسکو و شهرهای دیگر تابع و باجگزار خانهای آلتین اردو بودند. آلکساندر نوسکی (616-661 ق / 1220-1263م) امیر بزرگ روسیه که در مغرب، آلانها و سوئدیها و لیتوانیاییها را شکست داده بود و به علت مغلوب ساختن سوئدیها بر روی رودخانۀ نوا (در 637 ق / 1240م) به لقب نوسکی معروف شده بود، در مشرق و جنوب در برابر مغولها یعنی خانهای آلتین اردو سیاست فرمانبری و تبعیت را در پیش گرفت و فرمان مغولان را مبنی بر سرشماری، برای گرفتن مالیات از روسها، گردن نهاد. باتو او را در 640 ق / 1242م با برادرش اندری به قراقوروم نزد خان بزرگ اوگتای فرستاد. آلکساندر نوسکی در 661 ق / 1263م هنگام بازگشت از دربار آلتین اردو از دنیا رفت.
در زمان اوزیک‎خان دخالت آلتین اردو در امور امرای روس به اوج خود رسید و به حوادث مهمی در تاریخ روسیه انجامید. میخائیل، امیر تِوِر با گئورگی (یورمی) امیرِ مسکو در رسیدن به مقام امارت بزرگ روس به ستیز پرداختند و روسها به عللی جانب میخائیل امیر تِوِر را گرفتند. پس از مرگ توقتا و جلوس ازبک‌خان، میخائیل برای بیعت با ازبک و تبریک جلوس او به دربارش رفت و 2 سال در سرای ماند. ازبک فرمانی دایر بر تصدیق امارت (کینیاز بودن) او صادر کرد و او را روانۀ تِوِر ساخت. در این میان گئورکی امیرِ مسکو به وسایل بسیاری متشبث گشت تا فرمان کینیاز بودن خود را از ازبک‎خان گرفت و میخائیل از امارت عظمێ معزول گردید. میخائیل به فرمان ازبک گردن ننهاد، ولی فرستادگان مغول را با احترام پذیرفت. پس از آن میخائیل و گئورکی برای محاکمه به دربار ازبک‎خان رفتند و گئورگی معایب و نافرمانیهای میخائیل را برشمرد تا آنجا که ازبک فرمان قتل وی را صادر کرد (718ق /  1318م) و گئورکی کینیازِ بزرگ روس گردید. پس از آن دیمتری پسر میخائیل به آلتین اردو رفت و خدمات و اخلاص پدر خود را به ازبک‎خان گوشزد کرد تا آنجا که ازبک دیمتری را به جای پدرش میخائیل به مقام کینیازی منصوب کرد. در 725ق / 1325م گئورگی به اردوی زرین رفت و دیمتری نیز به آنجا شتافت و چون چشمش به گئورگی افتاد او را همان‌جا به قتل رسانید. ازبک پس از چندی دیمتری را به قصاص قتل گئورگی بکشت و مقام کینیازی را به آلکساندر برادر دیمتری و پسر میخائیل داد. پس از آن ازبک، شفقال‎خان پسرعم خود را برای اصلاح برخی امور به تِوِر فرستاد ولی کینیاز آلکساندر با برخورداری از حمایت مردم تِوِر شفقال‎خان را با بسیاری از فرستادگان ازبک به قتل رساند. ازبک، ایوان اول پسر دائیل و برادر گئورگی مقتول را که کینیاز مسکو بود به دربار خود فرا خواند و فرمان داد به تِوِر لشکرکشی کند. ایوان (ایوان دانیلوویچ) با سپاهیانی از مسکو و سوزدال و مغول، تِوِر را در محاصره گرفت و آن شهر را به تصرف درآورد و بیشتر مردم آن را کشت. ازبک به پاس این موفقیت ایوان دانیلوویچ را کینیاز بزرگ سرتاسر روسیه کرد و از آن تاریخ شهر مسکو روی به ترقی نهاد و دیگر امیران روسیه به فرمان کینیاز مسکو درآمدند. ایوان حق جمع‌آوری مالیات برای آلتین اردو را از نواحی روسیه به دست آورد و از این‎رو به لقب «کالیتا» (کیسۀ پول) مشهور گردید. ایوان دانیلوویچ در اثر اطاعت از آلتین اردو نفوذ خود را در داخل روسیه استحکام بخشید. او تا شوال 741ق /  مارس 1341م زنده بود (رمزی، 1 / 535-541؛ بریتانیکا، ذیل ایوان اول دانیلوویچ).
پس از مرگ ازبک‎خان در 742ق / 1341م پسرش جانی بیک خان به پادشاهی رسید. جانی بیک‎خان در 758ق / 1357م پس از بازگشت از تبریز و رهانیدن مردم آذربایجان از بیداد ملک اشرف چوپانی درگذشت. پس از او پسرش بردی‎بیک به پادشاهی رسید و او نیز پس از دو سه سال درگذشت و كرسی آلتین اردو با مرگ او از اخلاف باتو خالی ماند و همه‌جا ازجمله در استراخان و قرم (کریمه) مدعیان سلطنت و استقلال پیدا شدند. اگرچه بعضی از مورخان از‌جمله ابن‌خلدون توقتمش‌خان را پسر بِردی‎بیک دانسته‎اند، اما ظاهراً توقتمش‌خان از اولاد خانهای آق اردو است (نک‍ : آق اردو، توقتمش‌خان). در این میان مردی نیرومند به نام مَمای‎خان در قرم ظهور کرد و بر شهر سرای مسلط شد. به این سبب که او گاه به گاه یکی از افراد را به‌عنوان اینکه از خاندان باتوست به تخت می‎نشاند، به تاج‌بخش معروف گشت. امیر ممای که در کارهای کینیاز‎های روس نیز دخالت می‎کرد، سرانجام مجبور به جنگ با کینیاز بزرگ روس شد.
دیمتری دُنسکوی در 9 سالگی، با عنوان امیر یا کینیاز مسکو، جانشین پدرش ایوان دوم شد. وی پس از تأمین موفقیت خود در شمال شرقی روسیه، توجه خود را معطوف آلتین اردو در جنوب ساخت. ممای توانسته بود موقتاً از اضمحلال اردوی زرین جلوگیری کند و به اراضی روسیه که از باجگزاری سر باز می‎زدند، حمله کند. ولی روسها لشکریان ممای را شکست دادند و سرانجام ممای با جمع‌آوری لشکری عظیم به مقابله با دیمتری شتافت. جنگ بسیار سختی در دشت کالیکوو در ملتقای رود دُن با نپریادوا درگرفت که به شکست اردوی زرین انجامید و چون این پیروزی برای دیمتری در کنار رود دُن اتفاق افتاد، او در تاریخ روسیه به دیمتری دُنسکوی معروف گردید (7 جمادی‎الثانی 782ق /  8 سپتامبر 1380م). پس از آن ممای در جنگ با توقتمش‎خان شکست خورد و هلاک شد.
چیزی نگذشت که توقتمش‎خان با سپاهی فراوان روی به مسکو نهاد (783ق / 1381م) و دیمتری دُنسکوی از ترس او از مسکو بیرون رفت و توقتمش‎خان شهر را در 13 جمادی‎الثانی 785ق / 13 اوت 1383م گرفت و به باد چپاول داد. پس از آن باز تا مدتی کینیازهای روسیه و مسکو ناچار به فرمانبری از خانهای اردوی زرین گشتند.

زوال حکومت آلتین اردو

توقتمش‎خان یکی از پادشاهان بزرگ آلتین اردو بود، اما در روزگار او امیرتیمور 2 بار به دشت قبچاق لشکر کشید و شهر سرای را به باد چپاول و کشتار داد و توقتمش‎خان با همۀ قدرت خود از او شکست خورد و دیگر نتوانست قد راست کند و سرانجام پس از سالها دربه‌دری در 807 ق / 1404م در ناحیۀ تولس درگذشت.
تیمور در یورش اول خود به دشت قبچاق در 793ق / 1391م، تیمور قُتْلُغ پسر تیمور ملک و ایدی‌گو (یِدی‌گو) پسر بالتی چاق (نطنزی، 95: منجم‌باشی النجاق آورده که نادرست است) و قویری جق اغلان از خاندان جوچی را نزد خود خواند و تیمور قتلغ (از شاخۀ آق اردو) را بر اُلوس جوچی فرمانروا ساخت و قویری جق (یا کویجه) اغلان را با او شریک نمود و ادی‌گو را نیز با ایشان همراه کرد. تیمور قتلغ و ایدی‌گو از ادامۀ خدمت در نزد تیمور سر باز زدند و قویری جق اغلان در خدمت او ماند. بار دوم که تیمور توقتمش را شکست داد (797ق / 1395م) قویری جق را احضار کرد و او را بر اُلوس آلتین اردو حاکم ساخت. قویری جق که نوادۀ اروس خان از شعبۀ آق اردو بود، در 797ق /  1359م بر تخت آلتین اردو نشست (منجم‌باشی،نسخۀ خطی) و در 811ق /  1408م مرد. تیمور قتلغ که از وفاداری به تیمور سر باز زده بود، در 797ق /  1359م به گفتۀ منجم‌باشی 15 جنگ با توقتمش‎خان کرد. وفات تیمور قتلغ در 802 ق / 1400م اتفاق افتاد و پس از او شادی‎بیک پسر تیمورملک (همانجا) به تخت نشست و تا 811 ق /  1408م فرمان راند. به گفتۀ نطنزی (ص 99) میان وی و ایدی‌گو اختلاف افتاد و شادی بیک به شیخ ابراهیم امیر شروان پناه برد و در آنجا از دنیا رفت. پس از شادی بیک پسرش فولادخان 2 سال پادشاهی کرد و پس از او تیمور سلطان پسر تیمور قتلغ بر تخت نشست و باز میان وی و ایدی‌گو اختلاف واقع شد تا آنکه سرانجام پسران توقتمش‎خان روی کار آمدند و ایشان نیز کاری از پیش نبردند و کار آلتین اردو به تباهی و فروپاشی گرایید.
ایدی‌گو در دوران اقتدار خود اگرچه نام خانی نداشت، اما حاکم واقعی اردوی زرین بود و همو بود که در 801 ق /  1399م در ورسکلا لیتوانیاییها را شکست داد و در 810 ق / 1407م در زمان حکومت واسیلی اول کینیاز بزرگ مسکو، این شهر را در حصار گرفت و پس از گرفتن جزیه و باج بازگشت.
آخرین پادشاه معروف آلتین اردو محمد سلطان معروف به «کوچک محمدخان» پسر تیمور سلطان پسر تیمور قتلغ است که به گفتۀ منجم‌باشی در 830 ق / 1427م بر تخت نشست و با امیران مسکو و روس به جنگ پرداخت و از ایشان خراج گرفت و با مردم به عدل و داد رفتار کرد. منجم‌باشی او را جد پادشاهان قرم می‎داند.
اشارۀ منجم‌باشی به جنگ محمدخان با مسکو، مربوط است به جنگهایی که میان او و کینیاز بزرگ مسکو به نام واسیلی دوم یا واسیلی کور روی داد و شهر مسکو در 842 ق /  1438م به محاصرۀ خان مغول درآمد و نیز جنگ سوزدال در 848 ق / 1444م بود که در آن واسیلی اسیر شد (بریتانیکا، ذیل واسیلی). اردوی زرین در سدۀ 9ق / 15م به 3 خان‎نشین منقسم شد: خان‎نشین استراخان، خان‎نشین قرم یا کریمه و خان‎نشین قازان.
اردوی زرین اگرچه بر پایۀ امپراتوری مغول بود و پادشاهان و خانهای آن از اولاد چنگیز بودند، اما ماهیت دولت و حکومت، ترک بود. عنصر ترکی به زودی بر عنصر مغولی غلبه یافت و خط اویغوری با زبان ترکی قبچاقی زبان رسمی مملکت گردید. دشت قبچاق منبع بی‎پایانی برای سپاهیان عالم اسلام در مصر شد؛ بیشتر ممالیک مصر (تا زمان سلطان برقوق) و اکثریت سپاهیان مصر از ترکان دشت قبچاق بودند که به عنوان غلام در آنجا خریده می‎شدند و از راه دریای سیاه و امپراتوری بیزانس به مصر انتقال می‎یافتند. این غلامان در نتیجۀ کفایت و شجاعت و قدرت جسمانی خود به مقامات بزرگ نظامی و سیاسی می‎رسیدند، چنانکه ممالیک آن سرزمین در جنگ با ایلخانان ایران بر نیروهایی که از ترکان دشت قبچاق تشکیل می‎شد متکی بودند. در حقیقت دشت قبچاق در آن زمان جز پوستهای گرانبها و بردگان نیرومند چیزی برای عرضه به دنیای متمدن نداشت و منبع اصلی ثروت و اقتصاد آن همان بازرگانی برده بود. در نتیجۀ گرویدن پادشاهان بزرگ اردوی زرین به دین اسلام، تمدن اسلامی در سراسر دشتهای جنوب روسیه رواج پیدا کرد و شهرهای اردوی زرین پر از عالمان و مدارس و مساجد و خانقاهها گردید، اما خانهای اردوی زرین تسامح سنتی مغول را در برابر ادیان همچنان حفظ کردند و ادیان دیگر را با معابد خود آزاد گذاشتند و مخصوصاً به مسیحیت و روحانیون کلیساهای ارتودوکس و نسطوری آن به چشم احترام می‎نگریستند. آوازۀ دادگستری شاهان اردوی زرین در سراسر ممالک اسلامی پیچیده بود، اما حملات امیرتیمور و ویرانیهای حاصل از آن در دشت قبچاق موجب تلاشی حکومت آلتین اردو گردید.

مآخذ

ابن بطوطه، محمد بن ابراهیم، رحلة، بیروت، دارصادر، 1384ق؛ ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 8 / 155-285، 9 / جم‍ ؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، انباء الغمر بابناء العمر، به کوشش عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، دائرةالمعارف العثمانیة، 1388ق، جم‍ ؛ بریتانیکا، (ذیل ایوان اول، واسیلی)؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، به کوشش محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن، بریل، 1329ق، 1 / فهرست، ذیل «باتو بن توشمی بن چنگیز»؛ دایرةالمعارف اسلام؛ ذیل سرای، آق کرمان، باتو، باتوییان؛ رشیدالدین فضل‎الله، جامع التواریخ، به کوشش ادگار بلوشه، 1329ق؛ همو، همان، به کوشش عبدالکریم علی اوغلی علی‎زاده، باکو، 1957م؛ رمزی، م. م، تلفیق الاخبار، اورنبورگ، 1908م، ص 364؛ سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، طهوری، 1353ش؛ غفاری، قاضی احمد، تاریخ جهان‌آرا، به کوشش حسن نراقی، تهران، حافظ، 1343ش، ص 236؛ قطبی اهری، ابوبکر، تاریخ شیخ اویس، به کوشش بن فن لون، لاهه، 1373ق، صص 141، 142، 147، 152؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ کاشانی، ابوالقاسم، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین اسماعیلی، 1348ش؛ گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میکده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353ش؛ مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، 1362ش، ص 517؛ مقریزی، احمد بن علی، السلوک، به کوشش محمد مصطفێ زیاده، قاهره، لجنة التألیف والترجمة والنشر، 1956م؛ منجم‌باشی، احمد افندی، جامع الدول، نسخه خطی، ذیل اولاد جوجی؛ نطنزی، معین‎الدین، منتخب التواریخ، به کوشش زان اوبن، تهران، 1336ش؛ وصاف، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ابن‎سینا، 1338ش؛ نیز:

Barthold, W., Hhistoire des Turks d’Asie Centrale, Paris, 1945, Passim; Gibb, H. A. R., Ibn Battuta, Travels in Asia and Africa, Translated and selected with an Introduction and notes, London, 1939; Spuler, B. Geschichte Mittelasiens (Handbuch der Orientalistik), Leiden, 1966; id, the Muslim world, Part II, the Mongol period, Leiden, 1969.

عباس زریاب

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: