آلتاییان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 4 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237635/آلتاییان
جمعه 12 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
برای درک ویژگیهای روانی قوم آلتایی توجه به معتقدات دینی آنان از سدههای کهن امری ضروری است. متأسفانه از نوشتهها نمیتوان به نکات قابل ملاحظهای دست یافت. بنابر نوشتۀ بعضی محققان طی سدۀ اول ق / 7م در آلتای نظام مذهبی وجود داشت. روحگرایی و همزادگرایی با زندگی مردم سیبری ازجمله اقوام آلتایی مرتبط بود. پرستش ارواح گذشتگان که صیغۀ توتمگرایی داشت از سوی کوچنشینان ترک و مغول در آلتای شایع گردید. کوچنشینان مزبور از صحراهای جنوب به سرزمین آلتای راه یافتند. آیین بزرگان عمدتاً پرستش ارواح گذشتگان بود که با آیین مردم متفاوت مینمود (گومیلف، «ترکان باستان»، 80). در میان آلتاییان پرستش «ارباب طبیعت» نیز رواج داشت. پس از کشف سنگنبشتۀ اورخون متعلق به سدۀ 2ق / 8 م معلوم شد که مردم آلتای زمین و آب (یر ـ سو) را میپرستیدند و آن را در برابر روح آسمان قرار میدادند. گمان میرود این آیین توسط مهاجران ارکیت و سویون به میان مردم آلتایی راه یافته باشد. آلتاییان امروز «یر ـ سو» را روح کوهستان مینامند. در گذشته، قوم مذکور روح اصنام را اولگن مینامیدند یکی از خدایان مورد پرستش ترکان به نام اومای یا روح نیکوکار، که روح حامی کودکان و شیرخوارگان بود، مورد ستایش آلتاییان قرار داشت (بارتولد، IX / 675). پرستش اومای هنوز هم در میان ترکان شمنی ساکن آلتای رایج است (همو، V / 27). آینا از ارواح خبیثۀ مردم آلتایی محسوب میشد (همو، IX / 674). مغولها در سدۀ 7ق / 13م از وجود آینا آگاهی داشتند (همو، V / 27). اختلاط میان مهاجران و اهالی بومی ساکن کوهستانهای آلتای سبب پدید آمدن آیین التقاطی در میان مردم آلتایی شد (گومیلف «ترکان باستان»، 82). بیگمان آیین ترکان و اویغوران، مردم تبت و ساکنان آسیای مرکزی در معتقدات دینی مردم آلتایی مؤثر افتاد. در سدۀ 5 ق / 11م آیین و فرهنگ کهن ایران از نواحی شمال خاوری این سرزمین به آسیای مرکزی و تبت راه یافت (ساگالایف، 29). اطلاعات بهدستآمده از مطالعات انسانشناسی مؤید آن است که پیش از هزارۀ نخست قم عناصری از قبایل ایرانی با قوم تبت ممزوج شدند. گسترش معتقدات اقوام ایرانیزبان در نواحی آسیای مرکزی و جنوب سیبری پایه و اساس مشترکی پیرامون باورهای دینی مردم این نواحی پدید آورد. البته در این مورد نمیتوان امکان ارتباط میان اقوام سایانوـ آلتای و گروه مردم تبت را از نظر دور داشت (همو، 30). مشابهت میان آیین شمنی سایوناـ آلتای و تبت مربوط به پیش از نفوذ آیین بودا در جنوب سیبری است. بعضی محققان طی سالهای اخیر نظریاتی پیرامون وجود فرهنگهای واسطه در روابط کهن میان اقوام سیبری و آسیای مقدم ابراز داشتهاند. در آیین شمنی اقوام آسیای مرکزی و منطقۀ کوههای هندوکش سنتهایی وجود دارد که مربوط به اقوام ایرانیزبان است. در نخستین هزارۀ م آلتاییان با اصنام مورد پرستش پیروان آیین شمنی در تبت آشنا شدند. پرستش آفتاب به هنگام برآمدن نه تنها از عادات مذهبی ترکان شمنی، بلکه از عادات مذهبی مغولان نیز بود. ابن اثیر از مغولانی یاد کرده که به هنگام طلوع آفتاب آن را سجده و نیایش میکردهاند (12 / 360). نیایش به سوی مشرق در میان آلتاییان نیز رواج داشت (بارتولد، IV / 393). آلتاییان به هنگام ذبح اسب سر حیوان را به سوی مشرق میگرفتند. پیش از نفوذ آیین مانی در سرزمین اویغوران، آیین بودا به میان اقوام ترک و آلتایی راه یافت. تاریخ نفوذ آیین مانی در این سرزمین را 146ق / 763م دانستهاند. در خاقانات اویغور آیین مانی به دین رسمی بدل گشت. در سدههای 7- 8 ق / 13-14م اقوام آلتایی به صورت بخشی از تابعان اولوس جوچی درآمدند. دولت مغول پیرامون معتقدات اقوام تابع شکیبایی ابراز میداشت و حتێ زمینه را برای گسترش آیین بودا در مغولستان فراهم میآورد. بوداییان در طی سدۀ 7ق / 13م در دربار مغولان با نمایندگان دیگر ادیان ازجمله اسلام، مسیحیتِ نسطوری و کاتولیک و آیین شمنی به رقابت پرداختند (ساگالایف، 35). آیین نسطوری طی سدۀ 3ق / 9م به درون قرقیزهای ساکن حوالی رود ینیسئی راه یافت (همو، 36). از اینرو وجود نمونههایی از معتقدات نسطوریان، پیرامون خلقت عالم در افسانهها و روایات حماسی آلتاییان را نمیتوان تصادفی دانست (همانجا). بعضی محققان ظهور روایات حماسی آلتاییان را با خدای آسمان یوچ (اوچ) ـ کوربوستان (سه کوربوستان) و نفوذ مغولان مربوط دانستهاند. کوربوستان بهعنوان خدای آسمان در میان توواها و بوریاتها با نام «هورموس، خان تیورماس تنگری» و در میان مغولان با نام «خان، تیورماس، هورموسدا» مشهور بود که از نام «اهورامزدا = هرمزد» (خداوند دانای) ایرانیان باستان منشأ گرفته است (همو، 48). در متون مانوی که از تورفان به دست آمده نام مذکور به صورت هُرمُسد ذکر شده است. در روایت بودایی مردم اویغور نیز نام اهورامزدا به همین صورت آمده است. در میان اقوام ترک و مغول سرنوشت «هورموسدا یا هورموستا» با انتشار آیین بودا مرتبط بود. در رویدادنامههای مغولی «آلتان ـ توبچی» متعلق به سدۀ 11ق / 17م آمده است که ظهور چنگیزخان تولد مجدد «هورموستاـ تنگری» بود. در اساطیر شمنی بوریاتها، مغولها و توواها، هورموستا دارای طبیعتی دوگانه است. هورموستا از یک سو خدای آسمان و از سوی دیگر نفس آسمان خوانده میشد، ولی هورموستا تحت تأثیر آیین بودا رنگ تازهای به خود گرفت. بنابر روایات لامایی، هورموستا در تبت دینگپو نامیده میشد. طبق روایات مذکور هورموستا بر تنگریها (ارواح آسمان) و سراسر جهان فرمان میراند (همو، 50). در آیین شمنی مغولان، هورموستا در رأس 33 «روح تنگری سپید» قرار داشت و پیشوای 55 تنگری غربی بود. در اساطیر قبایل آلتایی هورموستا دارای خصایل و صفات ویژهای بود که از هورموستای تنگری و دیگر اقوام ترک و مغول آسیای مرکزی متمایز مینمود، ولی در ضمن میان آنها مشابهتهای زیادی نیز وجود داشت. نزد مردم آلتای، یوچ ـ کوربوستان جانشین «اولگن» خدای کهنِ ترکان بود. شمنیان بوریات نیز اولگن را میشناختند (همانجا) در میان بعضی گروههای قوم آلتایی «یوچ ـ کوربوستان» به نام هورموستا ـ تنگری شهرت داشت. از تبدیل هورموستا ـ تنگری به فرمانروای 33 موجود آسمانی کوربوستان در اساطیر آلتایی چنین مینماید که واژۀ «کوربوستان» را آلتاییان از مغولان و چه بسا از اویراتها به عاریت گرفته باشند (همو، 51). یوچ ـ کوربوستان را بعضی محققان نشانهای از تثلیث مسیحیت دانستهاند (همو، 52). گاه در اساطیر آلتایی به عنوان «یوچـ کوربوستان» نام کودای (خدای) نیز افزوده شده است. بعضی بر این عقیدهاند که نام کودای از زبان پارسی اخذ شده و مربوط به سدههای 4- 9ق / 10-15م است (همو، 54). در یکی از اسطورههای آلتایی، قهرمان داستان، یوچ ـ کوربوستان را مخاطب قرار داده او را «یوچـ کوربوستان کودایم» (خدایم) نامیده است. بارتولد نفوذ نامهای «کودای» (خدای) و شیطان را در میان مردم آلتایی نموداری از نفوذ مستقیم فرهنگ اسلامی بر مردم آلتایی دانسته است (V / 490). یوچ ـ کوربوستان که فرمانروایان آسمان بودند، در برابر ارلیک (یرلیک) یا زمینی قرار داشتند که بر جهان زیرزمینی فرمان میراند. نام دیگر ارلیک، ایبیستان بود (ساگالایف، 55). آیین سنتی مردم آلتایی از سدۀ 12ق / 18م دستخوش دگرگونیهایی شد و عوامل خارجی در آن مؤثر افتاد. دو آیین مسیحیت و اسلام به سرزمین آلتای راه یافتند. آیین مسیح به وسیلۀ مبلغان مسیحیت ارتدکس روسیه در آلتای مورد تبلیغ قرار گرفت. در سالهای 1204-1214ق / 1790 تا 1799م طی فرامین رسمی، مقام مذهبی ارتدکس در آلتای صورتی رسمی یافت. از 1246ق / 1830م تبلیغ آیین مسیحی ارتدکس به سبب حمایت دولت امپراتوری روسیه شدت گرفت، ولی وضع جغرافیایی آلتای و شرایط قومی مردم آن سرزمین برای پذیرش اسلام مناسبتر مینمود. هنوز در اوایل سدۀ 13ق / 19 م تاتارها، تلنگیتها و بخشی از قیرقیزهای ساکن آلتای بتپرست بودند. طی 70 سال تنها 300 تن از مردم آن سرزمین غسل تعمید یافتند و آیین مسیح را پذیرا شدند. در اواسط سدۀ 13ق / 19م شمار مسیحیان آلتایی فزونی یافت و در 1303ق / 1886م جمعاً به 062’14 نفر رسید. در جنوب آلتای، قالموقها حاضر به پذیرش مبلغان مسیحی نشدند. دربیتسکی مبلغ مسیحی که به جنوب آلتای سفر کرده بود در 1271ق / 1855م پیرامون قالموقها چنین نوشت: «کالموکهای این ناحیه به اندازهای وحشی هستند که از هرگونه برخورد با ما امتناع میورزند» (همو، 79). در حدود سدۀ 13ق / 19م دین اسلام به سرزمین آلتای راه یافت. در نیمۀ دوم سدۀ 13ق / 19م شمار مسلمین در آلتای رو به فزونی نهاد. بخشی از کسانی که اسلام آوردند قزاقهای تختهقاپوشدۀ ساکن آلتای و بخشی دیگر بومیان آلتای بودند. در 1286ق / 1869م شمار مسلمانان ناحیۀ بییسک آلتای در حدود 483 نفر بود. مبلغان مسیحی روسی مقیم آلتای که میکوشیدند از نفوذ اسلام در آلتای جلوگیری کنند در 1298ق / 1881م بخش خاصی به منظور مبارزه با اسلام پدید آوردند. هدف آنان ممانعت از گسترش اسلام در میان قرقیزان استان بییسک و بخشهایی از استان سمی پالاتینسک بود. ولی اسلام از این پس در سرزمین آلتای رو به توسعه نهاد و گروه قابل ملاحظهای از اهالی آلتای جنوبی به اسلام گرویدند. در 1916م در آلتای جنوبی شمار مسلمانان از 000’8 نفر تجاوز کرد. باید یادآور شد که طبق آمار، جمعیت سراسر آلتای در 1959م حدود 000’45 نفر بود (دایرةالمعارف بزرگ شوروی، چ 3، 461).
در هنر مردم آلتای، مجسمههای سنگی مقام خاصی را دارا هستند. این مجسمهها با عنوان «زن سنگی» شهرت یافتهاند. هنرشناسان عنوان مذکور را متعلق به سدۀ 12ق / 18م دانستهاند. گویا پیش از آن تاریخ مجسمههای آلتایی با عناوین «مرد سنگی ـ انسان سنگی» و «دختر سنگی» شناخته شده بودند (کوبارف، 89). مجسمههای سنگی آلتایی دارای چشمان تنگ بادامی هستند که تا اندازهای تیره و نژاد ساکنان آن سرزمین را معلوم و مشخص مینماید. مجسمههای مردان اغلب با ریش و سبیلهای بلند ارائه شدهاند. گاه در گوش مجسمهها تصاویری از گوشواره دیده میشود. کلاه مدور و ردای ویژۀ آلتاییان را نیز در این تصاویر میتوان مشاهده کرد. گاه نمونههایی از خفتان در پوشاک مجسمههای آلتایی مشهود افتاده است. نخستین هیأت اعزامی روسی که به مجسمههای آلتایی در کوهستانهای آن سرزمین دست یافتند، تحت سرپرستی پتر شلگین قرار داشت. وی در 1158ق / 1745م از سوی دولت امپراتوری روسیه در رأس هیأتی بدان صوب اعزام شده بود. مطالعۀ آثار هنری مردم آلتای از دیدگاه نژادشناسی همچنان ادامه یافت. از 1968 تا 1982م هیأتی زیر نظر و. د. کوبارف طی مطالعات خویش به موفقیتهایی دست یافتند و به تقریب نیمی از مجسمههای سنگی آلتایی را کشف کردند (ص 10). بخشی از مجسمههای آلتایی از گور مردگان به دست آمده است. تعدادی مجسمه مشهور به «زن آلتایی» نیز در سدۀ 19م توسط رادلوف کشف شد که اغلب صورتی خشن داشتند. در آلتای نمونههایی از هنر سکایی و ایرانی نیز مشاهده شده است که گمان میرود از طریق آسیای مرکزی بدان سرزمین راه یافته باشند.
ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، 1982م، ج 12؛ پولو، مارکو، سفرنامه، ترجمۀ منصور سجادی و انجلاری جوانی رومانو، تهران، گویش، 1363ش؛ دایرةالمعارف بزرگ شوروی (روسی، چ 2 و 3)؛ نیز:
Bartold, V. V., Sochineniia, Moskva, Nauka, Vol. III, 1965, vols. IV, V, 1968, vol. IX, 1977; Gumilev, L. N., «Altaiskaia vetva Turok-Tugiu», SA, Moskva, Nauka, 1959; id, Drevnie Turki, Moskva, Nauka, 1967; Kubarev, V. D., Drevnectiurkskie izueianiia Altaita, Novosibirsk, nauka, 1984; Sagalaev, A. M. ,Mifologiia I verovaniia altaitsev, Tsentraino- Aziat skie vliianiia, Novosibirsk, nauka, 1984.
عنایتالله رضا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید