صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / آچه /

فهرست مطالب

آچه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مهر 1398 تاریخچه مقاله

انحطاط امپراتوری

دولت آچه از اختلاط ناهمگون سرزمینهایی به‌وجود آمده بود كه هریك دارای بافت اجتماعی و حتى طرز حكومت خاص خود بودند و آن را حتی در زمان قدرت و وسعت آچه كم‌وبیش حفظ كرده بودند و تنها مالیاتی به دولت مركزی می‌پرداختند. چنین دولتی طبعاً نمی‌توانست مدت زیادی پایدار بماند. رونق و عظمت امپراتوری آچه معلول شرایط سیاسی مساعدی بود كه بدان اشاره رفت و همین كه آن شرایط دستخوش تغییر شد، انحطاط و افول دولت آچه كه پایگاه اقتصادی منسجمی نداشت،‌ آغاز گردید.

در 1051ق / 1641م استعمارگران هلندی در شبه‌جزیرۀ مالاكا جای پرتقالیها را گرفتند و كمپانی هلندی هند شرقی تسلط خود را بر آن شبه‌جزیره و همچنین مجمع‌الجزایر هند شرقی استوار ساخت. انحصارگران هلندی كه دولت آچه را مانع بسط سلطۀ اقتصادی خود در منطقه می‌دیدند به مبارزه با آن پرداختند. ابتدا آنها نفوذ آچه را بر فرمانروایان مغرب شبه‌جزیرۀ مالاكا (مركز تهیۀ زیتون) از بین بردند، سپس در 1073ق / 1663م ضربۀ مهلكی بر پیكر آچه وارد ساختند، بدین ترتیب كه با عده‌ای از اوله بالانگهای سوماترای باختری قراردادی منعقد ساختند و طبق آن انحصار فلفل را به چنگ آوردند و از پرداخت عوارض در املاك آچه آزاد شدند. آچه كه نتوانست حكومت خود را بر سوماترای باختری حفظ كند، تسلط خود بر نواحی كشت و تولید فلفل را هم از دست داد (تورین، 20). مقارن این زمان (دهۀ آخر قرن 11ق / 17م) سلطنت آچه به دست 4 شاهزاده‌خانم افتاد كه یكی بعد از دیگری بر آچه حكومت كردند. این زنان، قدرت ادارۀ كشور را نداشتند و حتى از عهدۀ جلوگیری از سركشیهای داخلی هم برنمی‌آمدند. علاوه بر این، بسیاری از مردم آچه از حكومت آنها ناراضی بودند و به حكم فتوایی كه از مكه گرفته بودند، فرمانروایی آنان را نامشروع اعلام می‌كردند. در سالهای آخر این قرن و اوایل قرن بعد یك رشته جنگهای سلسله‌ای در آچه بروز كرد و كار كشمكشهای داخلی در سلطان‌نشین بالا گرفت به گونه‌ای كه در آن سالها عملاً در هر گوشۀ آچه سلطانی مستقل حكومت می‌كرد (همانجا).
بعضی از مدعیان تاج و تخت ساداتی از اولاد امام حسین(ع) بودند كه در آچه به دنیا آمده بودند. معروف‌ترین آنان جمال (1115-1139ق / 1703-1627م) بود كه پس از خلع، مدت درازی در برابر سلاطین بعدی ازجمله احمد و همچنین پسرش جهان شاه (1148-1174ق / 1735-1761م) مقاومت كرد.
استعمارگران اروپایی از این نابسامانی آچه سود فراوان می‌بردند و همواره می‌كوشیدند تا آتش اختلاف را دامن بزنند و از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. از طرف دیگر، كمپانی انگلیسی هند شرقی كه در هندوستان ریشه دوانده بود، به فكر ایجاد پایگاهی در مشرق خلیج بنگاله افتاد و در 1178ق / 1764م كاپیتان انگلیسی به نام فورست برای مذاكره در این زمینه به آچه آمد. در 1186ق / 1772م حكمران مدرس سفیری به نام مُنكتون را به همان نیت روانۀ آچه كرد و بالاخره هیستینگز فرماندار كل معروف هندوستان در 1199ق / 1785م یك هیأت نظامی به منطقه اعزام كرد و جزیرۀ پینانگ را به تصرف درآورد. سپس متجاوزان انگلیسی شبه‌جزیرۀ مالاكا را نیز از اختیار هلندیها خارج ساختند و موقتاً از آچه چشم پوشیدند.
تلاش مجدد استعمارگران انگلیسی برای تسلط بر آچه با نام توماس استامفورد رافلز بستگی دارد كه به دستور دولت متبوع خود به قصد ایجاد مستعمره‌ای در كنار خلیج مالاكا به منطقه اعزام گردید. ابتدا در 1235ق / 1820م سنگاپور را تصرف كرد و سپس در همان سال قراردادی با علاءالدین جوهرالعالم شاه (1210-1240ق / 1795-1825م)، سلطان وقت آچه، منعقد ساخت كه به موجب آن درواقع آچه را تحت اختیار انگلیس درآورد. براساس این قرارداد انگلیسیها به علاءالدین وعدۀ مساعدت دادند و او مقابلاً متعهد گردید كه اتباع دیگر كشورهای اروپایی را به آچه راه ندهد. استعمارگران انگلیسی به اتكای همین قرارداد، نفوذ خود را بر كرانۀ باختری سوماترا گسترش دادند و حتى در 1239ق / 1824م افسر عالی‌رتبه‌ای را بدانجا اعزام كردند، ولی تفاهمهای قبلی انگلیسیها و هلندیها دربارۀ تقسیم مناطق نفوذ در آسیای جنوب شرقی مانع تحكیم بلامنازع موقعیت انگلستان در آچه گردید (همو، 21).
در 1240ق / 1825م بین دو دولت انگلیس و هلند قرارداد مجددی منعقد گردید كه به موجب آن انگلیسیها متصرفات خود را در سوماترا به هلند وا گذاردند و تعهد كردند كه با حكام محلی قرارداد تنظیم نكنند. هلند متقابلاً اطاق بازرگانی خود در هند را به انگلیسیها واگذار كرد و از مالاكا و سنگاپور هم به نفع انگلستان چشم پوشید. در این میان انگلستان موفق شد از هلند تعهد بگیرد كه استقلال آچه را به رسمیت بشناسد و بر ضد آن اقدام خصمانه به عمل نیاورد.
آشفتگی و نابسامانی كماكان در آچه ادامه داشت و سلاطین ضعیف یكی بعد از دیگری بر تخت سلطنت نشستند، در حالی كه اقربای سلاطین و فئودالهای مناطق كرانۀ باختری و خاوری و كوهستانها عملاً از كنترل دولت مركزی خارج بودند و دولت مركزی درنتیجه روز به روز ضعیف‌تر می‌شد (همو، 22). از زمانی كه علی مغایت شاه به عنوان اولین سلطان آچه بر اریكۀ سلطنت نشست تا اوایل سدۀ 14ق / 20م، 34 سلطان، ازجمله 4 ملكه، در آچه سلطنت كردند. مقتدرترین این سلاطین اسكندر مودا و جانشین او اسكندر ثانی بودند و در زمان آنها بود كه سلطان‌نشین آچه به اوج عظمت و وسعت خود رسید.

جنگ آچه

در سدۀ سیزدهم 13ق /  19م فعالیتهای دریایی مردم آچه و تسلط آنها بر دریاها و هجوم آنها به سرزمینهای مجاور و دخالت آنها در امر تجارت، مزاحمتهایی برای استعمارگران اروپایی به وجود آورد. در ابتدا دولت هلند كه به موجب پیمان 1240ق / 1825م با انگلستان تعهد كرده بود، متصرفات سوماترایی خود را به سمت شمال گسترش ندهد، در وضعی نبود كه با آچه روبه‌رو گردد، ولی با عقد قرارداد جدیدی كه در 1288ق / 1871م با انگلستان منعقد ساخت، این وضع تغییركرد و هلند توانست نیروهای خود را به منطقه بیاورد و با این عمل هلند در 1290ق / 1873م در منطقه جنگی آغاز شد كه به جنگ آچه معروف گردید و با كمی فترت از همان سال تا 1328ق / 1910م تقریباً مدت 30 سال به درازا كشید. جنگ آچه نمونۀ بارزی از روح سركش و اطاعت‌ناپذیر مردم آچه بود كه در میان اقوام دیگر كمتر نظیر داشته است (اسمیت، 97). عامل اصلی جنگ آچه از یك طرف سیاست استعماری هلند بود كه می‌خواست تسلط خود را بر سوماترا و آزادی تجارت خود را در تنگۀ مالاكا تضمین كند ( اینترنشنال) و از طرف دیگر مقاومت و سرسختیی بود كه آچه‌ایها در مقابل چنین سیاستی از خود نشان می‌دادند. این مقاومت از 3 مركز مشخص اعمال می‌گردید: مجتهدان و اوله بالانگها و سلطان. از این میان مجتهدان از همه نیرومندتر بودند و دستگاه سلطنتی از همه ضعیف‌تر بود.
هلندیها پس از اعلان جنگ، كوتاراجه را كه قلعۀ مستحكم سلطنتی به‌شمار می‌رفت، به تصرف خود درآوردند و با این عمل حكومت سلطان را تمام‌شده گرفتند. این واقعه در زمان حكومت محمودشاه (1287-1291ق / 1870-1874م) رخ داد. ولی پس از مرگ محمودشاه، محمد داود شاه نوۀ سلطان منصور شاه، كه قبل از محمود شاه 34 سال بر اریكۀ سلطنت آچه تكیه كرده بود، به سلطنت انتخاب شد. او به دربار خود در كومالا در پیدیه پناه جسته بود و همواره مورد تعقیب هلندیان بود و از نهانگاهی به نهانگاه دیگر می‌گریخت و بالأخره در 1321ق / 1903م خود را تسلیم كرد و در 1336ق / 1918م هلندیها به علت فعالیتهای پنهانیش او را از آچه تبعید كردند. مجتهدان و اوله‌بالانگها مبارزۀ ممتدی را در برابر بیگانگان و به‌ویژه هلندیها آغاز كردند، اما مجتهدان كه رهبران روحانی مردم آچه بودند الهام‌بخش اصلی مخالفت و مبارزه با استعمارگران بودند. آنها در سراسر كشور سفر می‌كردند و مردم را به جهاد می‌خواندند. مخارج جهاد از زكاتی تأمین می‌شد كه از مردم می‌گرفتند و در چنین وضعی جنگ آچه به خاطر احساسات و تعصبات دینی كه همراه داشت، از همۀ خصوصیات یك جهاد واقعی برخوردار بود. این جهاد كه از زمان آغاز به صورت مبارزات چریكی با هلندیها درآمده بود، با تمام تحولات همواره ادامه داشت تا اینكه در سالهای اول سدۀ 14ق / 20م در اثر نبردهای نظامی فرمانداران هلندی منطقه مانند فان هوتس (1316-1322ق / 1898-1904م) و فان دالن (1323-1336ق / 1905-1918م) و سوارت (1326-1337ق / 1908-1919م) و تحولات ناشی از جنگ جهانی اول به پایان رسید. سوارت آخرین كسی بود كه در آچه هر دو منصب فرماندهی نظامی و فرمانروایی كشوری را توأماً عهده‌دار بود (دانشنامۀ ایران و اسلام).

وضع آچه بعد از جنگ آچه تا استقلال اندونزی

با از میان رفتن دستگاه سلطنت آچه ادارۀ كشور را هلندیها به نواب سلطان یعنی اوله‌بالانگها سپردند و این طرز اداره كه از عرف و «عادت» محلی گرفته شده بود،‌ وارد نظام اداری هلندیان گردید. سرزمینهای اوله بالانگها به عنوان تحت‌الحمایه شناخته شد و روابط آنها با هلند از طریق «قرارداد كوتاه» تنظیم گردید.
در این میان حكومت یا والی‌نشین آچۀ بزرگ و توابع آن كه توسط یك والی اداره می‌شد، به 4 بخش تقسیم گردید كه هریك را یك معاون یا نایب والی اداره می‌كرد. این 4 بخش عبارت بودند از آچۀ بزرگ، كرانۀ شمالی، كرانۀ شرقی و كرانۀ غربی كه هریك به نوبۀ خود به 21 ناحیۀ جزء تقسیم شده بودند كه به‌وسیلۀ بخشداران یا مدیران ناحیه اداره می‌شدند.
دستگاه سلطنت به كلی اهمیت خود را از دست داده بود و آخرین سلطان ادعایی كه تبعید شده بود، در 1358ق / 1939م در باتاویا در حال تبعید درگذشت و به پسرش اجازه داده شد كه به آچه بازگردد.
افكار ملت‌خواهی جدید در میان مردم آچه نفوذی نداشت، ولی كینه نسبت به كافران و اندیشۀ جهاد در آنها جای خود را به وطن‌دوستی مثبت و محلی آچه‌ای داد كه تجلی آن میل شدید به در اختیار گرفتن سرنوشت خود بود. در این میان نهضت دینی جدید «محمدیه» كه هدف آن ترقی حیات دینی بود،‌ در جاوه به وجود آمد و به سراسر مجمع‌الجزایر سرایت كرد، ولی در آچه واكنش چندانی نداشت. در مقابل این نهضت در آچه در 1358ق / 1939م پوسا با رهبری برجسته‌ترین مجتهدان، تشكیل شد و این دستگاه كه عضویت آن منحصر به مجتهدان بود وسیلۀ انتقال حیات دینی كاملاً سنتی آچه گردید. به دنبال آن نهضتی از جوانان با عنوان پمودا پوسا تشكیل شد كه مركز آن در ایدی بود. عناصر پیشرفته‌تر و مبارزتر كه در مقابل فشار «عادت» عكس‌العمل نشان می‌دادند، این نهضت را پناهگاه و وسیله‌ای برای بیان افکار خود ساختند و درنتیجه نهضت جوانان به سرعت رنگ مبارزه‌جویی و تخریب پیدا كرد و بدین ترتیب پوسا رفته رفته در دست مجتهدان و روحانیون به صورت سلاحی نیرومند بر ضد حكومت هلندیها و اوله بالانگها درآمد (دانشنامۀ ایران و اسلام). با كشیده شدن جنگ جهانی دوم به مشرق آسیا در ربیع‌الاول 1361ق /  مارس 1942م آچه به تصرف نیروهای ژاپنی درآمد و شورش در برابر هلند كه قبلاً در آچۀ بزرگ و نواحی شمالی و غربی شروع شده بود با ورود ژاپنیها به سرعت گسترش یافت. در این انقلابات هم مانند جنگ آچه، مهم‌ترین عامل نهضت مجتهدان و رهبر نهضت محمدداوود بوروئه، رئیس پوسا و پموداپوسا بود كه این هر دو در این زمان به صورت سازمان واحدی درآمده و در سراسر آچه گسترش یافته بود و مركز مناسبی برای تبلیغ جهاد به‌شمار می‌رفت. این بار انقلاب در بعضی نواحی مانند ساگی «22 مكیم» رنگ نهضت ملی و در برخی دیگر از قبیل پالانگ رنگ بازگشت سلطنت به خود گرفته بود.
ژاپنیها كه در تشدید نهضت دخالت داشتند، در بدو اشغال آچه نسبت به اوله بالانگها و مجتهدان سیاستی متفاوت با هلندیها اختیار كردند. به‌طور خلاصه، سیاست آنها این بود كه نظم اجتماعی موجود مبتنی بر «عادت» و «حكم» را از بین نبرند تا بتوانند از همكاری جمیع مردم استفاده كنند (دانشنامۀ ایران و اسلام). درنتیجه قدرت اوله بالانگها نه فقط محفوظ ماند بلكه استحكام بیشتری هم پیدا كرد، چون در بسیاری موارد اینان خود یا اولاد آنان جای مأموران هلندی را گرفتند و در انجمن مشورتی كه در 1363ق / 1943م برای آچه تشكیل شد، اكثریت اعضای آن از اوله بالانگها بودند. در آغاز سال 1362ق / 1943م عبدالعزیز به عنوان مشاور دینی سراسر آچه برگزیده شد و چند ماه بعد به ریاست شورای امور دینی كه تازه تأسیس شده بود رسید. محمد داود بوروئه نایب‌رئیس این شورا بود. او و عده‌ای دیگر از مجتهدان در شورای اول و دوم عضویت داشتند.
در سالهای اشغال ژاپن مجتهدان و اوله‌بالانگها در كشمكش و ستیز شدید با یكدیگر بودند. در این میان فشار ژاپنیها كه ناچار بودند برای رفع نیازمندیهای خوراكی و نیروی انسانی برای راهسازی و ایجاد استحكامات از نواحی تحت اشغال استفاده كنند روزبه‌روز شدیدتر می‌شد و این فشار با مقاومت شدید مردم آچه مواجه می‌گردید. در 1361ق / 1942م عبدالجلیل كه ریاست یك مدرسۀ دینی را برعهده داشت مردم را به جهاد در برابر ژاپنیها دعوت كرد و در مبارزۀ خونینی كشته شد. در 1362ق / 1943م بازداشتهای جمعی در آچه صورت گرفت كه عده‌ای از اوله‌بالانگها هم جزء بازداشت‌شدگان بودند. در 1363ق / 1944م چند اوله‌بالانگ به اتهام فعالیت زیرزمینی و همكاری با هلندیها اعدام شدند.
اشغال آچه كه در بدو امر كینه نسبت به كافران را در اهالی برانگیخته بود، به حس وطن‌دوستی محلی تبدیل شد و موجب پیدایش این فكر شد كه زمام امور آچه باید به دست مردم آچه باشد و بالأخره این حس وطن‌دوستی به فكر وحدتی مبتنی بر دین اسلام كه سراسر مجمع‌الجزایر را شامل شود، انجامید.
با شكست نهایی ژاپن در جنگ جهانی دوم هلندیها نتوانستند به متصرفات خود برگردند و تنها یك جزیرۀ سابانگ را در اختیار داشتند. اكنون راه برای تسویه‌حسابها باز شده بود و علماها و اوله‌بالانگها در یك جنگ داخلی سه ماهه (از محرم تا ربیع‌الاول 1365ق /  دسامبر 1945 تا فوریۀ 1946م) به جان همدیگر افتادند. این جنگ موجب از بین رفتن قدرت اوله‌بالانگها و كشته شدن گروهی از خانواده‌ها تا آخرین فرزند ذكور آنها، چه در حین مبارزه و چه در اردوگاهها، ‌شد. به محض اینكه پوسا یعنی روحانیون در این جنگ پیروز شدند، رهبر آنان یعنی محمد داود بوروئه فرماندار نظامی آچه شد و طرفداران وی مناصب اداری و امنیتی و دادگستری را كه در دست اوله‌بالانگها بود اشغال كردند. با این عمل كم‌تجربگی و فساد فرمانروایان جدید كه تنها اقلیت ناچیزی از آنها پشتیبانی می‌كردند به زودی ناامنی را افزون كرد. پس از انتقال قدرت از هلندیها به جمهوری جدید‌التأسیس اندونزی در پایان 1369ق / 1950م دولت مركزی توانست در امور آچه دخالت كند. در این موقع آچه از نظر اداری به صورت جزئی از ایالت سوماترای شمالی درآمد. محمد داود بوروئه مقام فرمانداری خود را از دست داد. وی در 1373ق / 1954م به همراهی پیروانش بر ضد حكومت مركزی قیام كرد و نبرد چریكی خونینی درگرفت كه تا نیمۀ 1377ق / 1957م دوام یافت و در آن سال به صلح غیررسمی میان محمد داود بوروئه و دولت مركزی انجامید. یك سال پیش از این تاریخ یعنی در 1376ق /  اكتبر 1956 آچه بار دیگر به صورت ایالتی خودمختار درآمده بود (دانشنامۀ ایران و اسلام).
ایالت خودمختار آچۀ امروزی: در تقسیمات اداری كشور اندونزی، سرزمین آچه در 1376ق / 1956م به عنوان یك ایالت خودمختار پذیرفته شده است. وسعت آچه 390‘55 كم‍ 2 است و جمعیت آن در 1980 بالغ بر 271‘611‘2 نفر (شامل 462‘315‘1 نفر مرد و 809‘295‘1 نفر زن) یعنی 47 نفر در كم‍ 2 بوده است. مسلمانان 66 / 97٪ جمعیت آچه را تشكیل می‌دهند و درمیان مابقی 64 / 1٪ پروتستان و 55 / 0٪ بودائی و 14 / 0٪ كاتولیك و 01 / 0٪ هندو سرشماری شده‌اند. ساكنین سرزمین آچه به چند زبان صحبت می‌كنند كه با الفبای عربی نوشته می‌شد. آچه دارای 9 دانشگاه است كه 2 دانشگاه به دست دولت اداره می‌شود. فرآورده‌های مصرفی كشاورزی شامل برنج، ذرت، كاساوا، سیب‌زمینی شیرین، لوبیای سویا، پستۀ زمینی، انواع سبزیجات و میوه‌های استوایی و محصولات صنعتی كشاورزی آن شامل كائوچو، روغن نخل، نارگیل، فلفل، نیشكر، توتون و انواع دانه‌های استوایی است.
در آچه انواع دام شامل گاو، گاومیش، اسب، بز، گوسفند، خوك و طیور اهلی نگاهداری می‌شود و ماهیگیری و صید میگو نیز اهمیت زیاد دارد. مصنوعات آن شامل الوار، تخته سه‌لایی، لاستیك، سیگار، انواع روغنهای نباتی و البسۀ دوخته است. در آچه مقداری گاز طبیعی و نفت نیز به دست می‌آید. این ایالت دارای 945‘6 كم‍ جادۀ اصلی و بنادر متعددی است كه در میان آنها می‌توان بندر آزاد سابانگ و مالاهایاتی كرونگ رایا و كوالالنگسا و سینگ كیل را كه مخصوص صادرات الوار است نام برد «سالنامۀ رسمی اندونزی»، ‌79).

مآخذ

آزیاتیكا؛ آمریكانا، اسمیت دینوس، سرزمین و مردم اندونزی، ترجمۀ پرویز داریوش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1350ش، اینترنشنال؛ بائوزانی، الساندرو، «تأثیر فرهنگ و زبان فارسی در ادبیات اندونزی»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات دانشگاه تهران، س 14، شم‍ 1‌ (مهر 1345ش)، صص 2-15؛ بریتانیكا؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، دایرة‌المعارف فارسی؛ دانشنامۀ ایران و اسلام؛ قاموس الاعلام (تركی)؛ نیز:

Hordjono, J., Indonesia, Land and People, 1970; Republic of Indonesia, 1985; Loeb, Edwin M., Sumatra, its History and People, Kualalumpur, 1972; Turin, V. A., Achekhskaya Voyna, Moscow, 1970.

محمدحسن گنجی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: