صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / خان احمد خان گیلانی /

فهرست مطالب

خان احمد خان گیلانی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

خانْ اَحْمَدْ خانِ گیلانی، فرمانروای محلی گیلان در دورۀ صفوی و آخرین حاکم از خاندان کارکیا. وی پسر کارکیا سلطان حسن (د 5 جمادی‌الآخر 943 ق/ 19 نوامبر 1536 م) حاکم لاهیجان (بیه‌پیش) بود. نسب این خاندان به احمدالاکبر مشهور به عقیقی کوکبی از نبیرگان امام زین‌العابدین (ع) می‌رسد (نوایی، شاه طهماسب ... ، 102). چون کارکیا سلطان حسن درگذشت، شاه طهماسب صفوی (930-984 ق/ 1524-1576 م) پسر یک‌سالۀ وی موسوم به خان احمد خان را به حکومت بیه‌پیش منصوب کرد (رابینو، 29؛ هدایت، روضة... ، 8/ 122)؛ اما به گزارشی دیگر امیر‌عباس، سپهسالار کارکیا، خان احمد را در 944 ق بر تخت حکومت نشاند (روملو، 363). 
در باب آغاز کار خان احمد، منابع ما اطلاعات متناقض به دست می‌دهند. به گفتۀ اسکندربیک (1/ 110) شاه طهماسب که می‌دانست خان احمد با خطراتی از سوی مدعیان حکومت روبه‌رو خواهد شد، به استدعای کیاخور کیای طالقانی ــ وکیل سلطان حسن و از امرای گیلان ــ برادر خود بهرام میرزا را برای سامان دادن کار او به گیلان فرستاد. اما چون بهرام میرزا بر اثر سعایت سخن‌چینان کیاخورکیای طالقانی را گرفت، امرای گیلان از او روی برتافتند. از این‌رو بهرام میرزا از گیلان گریخت و به قزوین رفت (944 ق/ 1537 م) و حکومت بیه‌پیش را به خان احمد سپرد (نیز نک‍ : پیربوداق، 98؛ نوایی، همانجا). ولی امرای بیه‌پیش مخالفت کردند و خان احمد را برداشتند و به کوههای اشکور رفتند (همان، 102-103). این گزارش با توجه به اقدامات بعدی شاه طهماسب، محل تردید است؛ زیرا شاه صفوی با قتل امیره دباج (943ق) ملقب به مظفر سلطان ــ حاکم بیه‌پس (رشت) ــ حکومت آن ناحیه را نیز به قلمرو خان احمد افزود (فلسفی، 3/ 155).
 خان احمدخان در 17 جمادی‌الاول 945 ق/ 11 اکتبر 1538 م سرفراز سلطان چپک را با سپاه بر سر امیره سلطان محمد کهدمی و پسرش امیره شهنشاه به بیه‌پس فرستاد و هر دو را از میان برداشت و رشت و کوچصفهان را تسخیر کرد (فومنی، 28- 29). همچنین با امیره ساسان حاکم گسکر و کامران میرزا حاکم کهدم جنگید و آن نواحی را به قلمرو خود افزود. منابع تاریخی عمدتاً فاقد اطلاعاتی دربارۀ حوادث رشت پس از استیلای خان احمد تا جلوس جمشیدخان است. تنها عبدالفتاح فومنی اطلاعاتی دربارۀ ستمگری والیان خان احمدخان در بیه‌پس به دست می‌دهد. به گزارش وی سرانجام، مردم آن ناحیه در شوال 950/ ژانویۀ 1544 امیره شاهرخ از خاندان اسحاقیه را از خلخال به گیلان آوردند و به حکومت نشاندند. اما دیری نپایید که شاه طهماسب بر اثر سعایت خان احمدخان، امیره شاهرخ را از میان برداشت (ص 31-32؛ نیز نک‍ : سجادی، 154) خان احمد هم سپس به دست مولانا محمد پسر غیاث‌الدین منصور شیرازی، سلطان محمودخان پسر مظفر سلطان و جانشین امیره شاهرخ را به قتل رساند (فومنی، 36). 
شاه طهماسب به سبب دادخواهی همسر سلطان محمود، به خان احمد دستور داد نیروهایش را از بیه‌پس عقب نشاند. آن‌گاه جمشیدخان پسر محمودخان را به حکومت بیه‌پس و امیره ساسان را به حکومت گسکر منصوب کرد (اسکندربیک، 1/ 111؛ قاضی احمد، 1/ 467، 469؛ پارسادوست، شاه تهماسب ... ، 564). اما خان احمد خان به جای اطاعت از فرامین شاه، علم طغیان برافراشت و رهسپار رشت گردید و پسر خود سلطان حسن را مأمور جمع‌آوری لشکر برای مقابله با سپاه شاه کرد، ولی سلطان حسین به زودی درگذشت (اسکندربیک، همانجا). 
شاه طهماسب برای عقب راندن خان احمد روشی مسالمت جویانه پیش گرفت، ولی خان احمد به نمایندگان شاه وقعی ننهاد (نویدی، 128؛ قاضی احمد، 1/ 468؛ نوایی، شاه طهماسب، 121)، و بلکه پنهانی با بایزید شاهزادۀ فراری عثمانی که به ایران آمده بود، ارتباط برقرار کرد ( نامه‌ها ... ، 67). بنابراین شاه طهماسب امیره ساسان را مأمور سرکوبی و اخراج خان احمدخان از بیه‌پس کرد و او نیز طی نبردی گسکر را گرفت (قاضی احمد، همانجا؛ روملو، 559؛ هدایت، روضة، 8 / 124-125؛ قس: رابینو، 56). 
دیگر سپاهی که شاه طهماسب به رشت فرستاد، کیارستم، والی خان احمدخان بر آن ولایت را درهم شکست و خود او را دستگیر کرد (اسکندر بیک، همانجا؛ قاضی احمد، 1/ 468، 469؛ پیر بوداق، 145؛ روملو، 559) و خان احمدخان تنها کوچصفهان را در تصرف داشت (همو، 560) و همچنان در مخالفت خود پافشاری می‌کرد (پارسادوست، همان، 568). 
شاه طهماسب نماینده‌ای برای مذاکره با خان احمد دربارۀ تسلیم کوچصفهان به جمشیدخان، به بیه‌پس فرستاد ( نامه‌ها، 66؛ قاضی احمد، 1/ 469)، ولی با قتل فرستادۀ شاه و لشکرکشی خان احمدخان به رشت، دشمنی بالا گرفت (فومنی، 42؛ پیر بوداق، همانجا؛ قاضی احمد، 1/ 470؛ اسکندربیک، 1/ 111-112) آن‌گاه شاه دستور داد خان احمدخان از گیلان بیرون رود. دو مکاتبۀ منظوم میان خان احمد و دربار شاه نیز به‌رغم آنکه خان احمد خود را مطیع خواند (قاضی احمد، 1/ 462-467)، فایده نکرد و شاه نامه‌ای تهدیدآمیز فرستاد و ضمن اشاره به رفتار ناشایست خان احمدخان و رابطۀ پنهانی‌اش با سلطان بایزید عثمانی او را اطمینان داد که اگر به حضور آید، بر او خواهد بخشید و مانند دیگر سادات، او را تیول و مواجب خواهد داد. نیز تصریح کرد که چون «گیلان الکای خاصه است» مایل به ویرانی آن نیست (قاضی احمد، 1/ 470؛ برای اطلاع از متن نامه، نک‍ : نوایی، همان، 118-126؛ نامه‌ها، 62- 69). 
پاسخ خان احمد گرچه مشتمل بر اظهار پشیمانی و کوشش برای جلب نظر مساعد شاه طهماسب بود (همان، 71-76؛ نوایی، همان، 127-132)، ولی به پیشنهاد شاه وقعی ننهاد و شاه هم مصمم به سرکوبی و دستگیری او شد. او طی فرمانی در جمادی‌الاول 975/ نوامبر 1567 معصوم بیک صفوی را با سپاهی بزرگ مأمور حمله به بیه‌پس کرد (اسکندربیک، 1/ 112؛ نویدی، 129؛ قاضی احمد، 1/ 471-472؛ پیر بوداق، 144؛ افوشته‌ای، 68). 
خان احمد به مقابله آمد، ولی شکست خورد و گریخت. چون سپاه شاه روی به لاهیجان نهادند، خان احمد لشکری دیگر به جنگ فرستاد، اما این بار نیز کاری از پیش نبرد و لاهیجان به دست سپاه شاه طهماسب افتاد (فومنی، 45؛ روملو، 561-562؛ قاضی احمد، همانجا؛ واله، 352؛ پارسادوست، شاه تهماسب، 575-576). 
به دنبال این شکست خان احمدخان، وزیر خود عبدالرزاق گیلانی را با چند نفر از بزرگان لاهیجان به شفاعت نزد شاه فرستاد (قاضی احمد، همانجا)؛ اما شاه نپذیرفت و خان احمدخان به کوههای اشکور گریخت (نویدی، 129). به گزارش شرف خان بدلیسی سپاهیان معصوم بیک و امیران قزلباش با تسلط بر بیه‌پیش برای یافتن محل اختفای خان احمدخان، در گیلان به ستمگری دست زدند (ص 578- 579). خان احمدخان چند ماه در کوهستان اشکور متواری بود تا سرانجام حسام بیک پسر بهرام بیک قرامانلو در 22 جمادی‌الآخر 975 ق/ 24 دسامبر 1567 م او را دستگیر کرد (اسکندر بیک، 1/ 476؛ نویدی ، همانجا)؛ و به قولی شرف خان حاکم تنکابن، او را گرفت و نزد معصوم بیک فرستاد و این نیز خان احمد را در 6 رجب 975 ق/ 6 ژانویۀ 1568 م به قزوین نزد شاه روانه کرد (اسکندربیک، همانجا؛ قاضی احمد، 1/ 475-476؛ سجادی، 155، 156). 
ملک اویس رستمداری (972-986 ق) داماد خان احمد خان نیز که حاکم بخشی از نور بود (نویدی، 138) و پیوسته وی را همراهی می‌کرد، در 975 ق به دست سپاهیان شاه صفوی دستگیر شد (اعظمی، 169). 
شاه طهماسب به سبب خدمات کارکیاییان از خون خان احمد درگذشت و او را به قلعۀ قهقهه مشهور به قلعه ماران تبعید کرد و حکومت گیلان را به الله‌قلی سلطان استاجلو داد (همانجا؛ ابوالفضل، 144؛ روملو، 566؛ اشراقی، 81؛ سجادی، همانجا). 
خان احمدخان حدود 6 سال به همراه شاهزاده اسماعیل میرزا (شاه اسماعیل دوم صفوی) در قهقهه حبس بود، تا در 981 ق/ 1573 م به دژ اصطخر فارس انتقال یافت (وحید، 67؛ هدایت، روضة، 8 / 127) و «یکصد تومان نیز هرساله برای ضروریات او مقرر گشت» (پیر بوداق، 147؛ نیز نک‍ : پارسادوست، همانجا؛ فومنی، 520؛ رابینو، 135). شاه اسماعیل دوم نیز ظاهراً در دورۀ کوتاه حکومت خود نتوانست او را آزاد کند (سجادی، همانجا؛ قس: هدایت، مجمع ... ، 1/ 4). 
چون سلطان محمد خدابنده بر تخت نشست (984 ق/ 1576 م)، خان احمد عریضه‌ای به مهد علیا همسر سلطان محمد خدابنده نوشت (نوایی، شاه عباس، 1/ 64-67) و شاه صفوی طی حکمی در 985 ق/ 1577 م او را آزاد کرد (قس: رابینو، 29). خان احمد از آن پس مورد توجه شاه قرار‌گرفت و او مریم بیگم دختر شاه طهماسب را به ازدواج وی درآورد (نوایی، همان، 1/ 7؛ وحید، 84؛ پارسادوست، شاه اسماعیل ... ، 30؛ رابینو، 135) و چندی بعد نیز به حکومت بیه‌پیش منصوب کرد. خان احمدخان اندکی بعد بر بیه‌پس نیز مستولی شد (همو، 70). 
موقعیت و اهمیت خان احمد در این دوره چنان بود که واسیلچیکوف سفیر تزار روس در 16 شوال 996 ق/ 8 سپتامبر 1588 م برای گفت‌وگو با او وارد گیلان شد و دربارۀ گسترش روابط دولت روسیه با کارکیاییان سخن گفت و نامۀ تزار روس را تسلیم وی کرد (فاخته جوبنه، 141). 
چون شاه عباس اول بر تخت نشست (996 ق/ 1588 م)، به سبب تمایل او به ایجاد حکومتی متمرکز و اضمحلال حکومتهای محلی، روابط صفویان با خان احمد وارد مرحله‌ای جدید شد و شاه عباس تصمیم به تصرف گیلان گرفت. منابع تاریخی دلایل مختلفی برای این اقدام شاه عباس ذکر کرده‌اند. مثلاً عزل خواجه مسیح (شوال 997/ اوت 1589) از مقام وزارت و گماردن خواجه حسام‌الدین لنگرودی به جای وی که سپس نقش مهمی در روابط خان احمد با دولت عثمانی و روسیه بازی کرد (سجادی، همانجا). همچنین گریختن برخی از امرای ایلات استاجلو و شاملو از قزوین به گیلان (فلسفی، 3/ 159) و پناهنده شدن آنان به خان احمدخان و امتناع وی از تحویل آنها به دربار صفوی (فاخته جوبنه، همانجا) از آن جمله است. خان احمد نه تنها محمدشریف خان چاوشلو را به شاه عباس تحویل نداد، بلکه او را از راه شیروان به استانبول فرستاد و مدعی شد که وی را به سفر حج فرستاده است (نوایی، همان، 1/ 14؛ سجادی، همانجا). 
خان احمد از سوی دیگر برای فرو نشاندن خشم شاه عباس، نماینده‌ای با پیشکش و هدایا به دربار صفوی فرستاد؛ و چون از این اقدام نتیجه‌ای نگرفت، در رجب 997/ مۀ 1589، خواجه حسام‌الدین لنگرودی وزیر خود را با چند تن دیگر به‌عنوان سفیر دربار کار‌کیاییان به روسیه فرستاد تا با تزار روس دربارۀ گسترش روابط سیاسی و تجاری و عقد پیمان مودت گفت‌وگو نمایند. سفیر خان احمد در رجب 998 ق دو بار با تزار روس فئودور ایوانویچ در کاخ کرملین گفت‌وگو کرد (فاخته جوبنه، 142). او در شعبان 998 ق همراه با هدایا و نامه‌ای از تزار مبنی بر پشتیبانی از وی و گسترش روابط تجاری بین گیلان و روسیه نزد خان احمد بازگشت. بوریس گودونف مرد مقتدر روسیه نیز نامه و هدایایی برای خان احمد فرستاد (همانجا، 142؛ فلسفی، 3/ 1033). 
خان احمد در همین سال (998 ق) خواجه حسام‌الدین لنگرودی را به استانبول نزد سلطان مراد سوم عثمانی فرستاد و او را به حمله به گیلان تشویق کرد و متذکر شد در صورت حملۀ دولت عثمانی به قزوین، وی خاک گیلان را در اختیار لشکریان عثمانی قرار خواهد داد و آنان را در تصرف قزوین یاری خواهد رسانید (فاخته جوبنه، 143)، اما در پاسخ توبیخ شاه، مدعی شد که خواجه حسام‌الدین را فقط اجازۀ حج داده است. چندی بعد که بین ایران و عثمانی صلح شد، صحت تحریکات خان احمد به اثبات رسید (هدایت، روضة، 8 / 263؛ سجادی، همانجا). 
شاه عباس در 999 ق ملا جلال‌‌الدین منجم یزدی را برای خواستگاری خان بیگم دختر خان احمد برای پسر خود صفی میرزا به گیلان فرستاد، ولی خان احمد موافقت نکرد (منجم، 107؛ فخرایی، 231). اندکی بعد در ربیع‌الاول همان سال علی بیک سلطان، نایب‌السلطنۀ فومن به تحریک شاه عباس بر محمدامین خان والی منصوب خان احمد بر بیه‌پس تاخت و آن ولایت را گرفت (فاخته جوبنه، 143-144). شاه عباس بار دیگر در 8 جمادی‌الثانی 999 ق/ 3 آوریل 1591 م ملا جلال‌الدین منجم یزدی را به گفت‌وگو با خان احمد فرستاد. خان احمد خود را مطیع خواند و در10 شعبان 999 ق/ 3 ژوئن 1591 م دختر خود را به عقد صفی میرزا درآورد (همو، 144) و برخی امرای پناهنده به گیلان را، به شرط آنکه شاه از کشتن آنها خودداری کند، نزد شاه فرستاد (فلسفی، 3/ 159؛ وحید، 113-114)، اما شاه عباس پیش از رسیدن آنان به قزوین، همه را کشت و این امر باز سبب تیرگی روابط شد (فاخته جوبنه، 145). 
خان احمد در شوال 999 / ژوئیۀ 1591، برای جلب حمایت دربار روسیه هیئتی نزد فئودور ایوانویچ تزار روس به مسکو فرستاد و نامه‌ای نیز نزد سلطان مراد سوم عثمانی ارسال کرد و از او خواست مانع حملۀ شاه عباس به گیلان شود (فلسفی، 3/ 1032؛ فاخته جوبنه، همانجا). 
شاه عباس در 1000 ق از خان احمد خواست تا برای دیدار او عازم قزوین شود. چون خان احمد از این کار خودداری ورزید، شاه عباس برخی از امرای گیلان و اردبیل را با لشکرهای آذربایجان و طوالش بر سر او فرستاد (وحید، 115؛ منجم، 115؛ حسینی، 153؛ فاخته جوبنه، 146). خان احمد هم لشکری به نبرد فرستاد و از فئودور ایوانویچ، تزار روسیه درخواست کمک نظامی کرد (وحید، همانجا؛ حسینی، 154) و خود با تمام نقدینه‌اش به لنگرود رفت (وحید، 116). در نبرد خونین کیش کله (5 شوال 1000 ق/ 5 ژوئیۀ 1592 م) سپاه خان احمد شکست خورد و خود او به رودسر گریخت و گیلان در 1000 ق به دست شاه عباس افتاد که برای استمالت مردم گیلان، در 13 شوال همان سال فرمانی صادر کرد و حکام و تیولداران را از گرفتن مالیاتهای خودسرانه منع کرد (رهربرن، 90). چندی بعد یکی از امرای خان احمد به نام کیا فریدون خانوادۀ او را در روستای دیوشل رانکوه دستگیر کرد و نزد شاه عباس فرستاد (فاخته جوبنه، 147). با این همه خان احمدخان در 1001 ق/ 1592 م همراه چند تن از یارانش با کشتی به شیروان گریخت (وحید، همانجا؛ بیات، 250؛ حسینی، همانجا) و در شهر شماخی اقامت گزید (قس: افوشته‌ای، 401-402). خان احمدخان از شماخی سفیری به مسکو فرستاد و از بوریس گودونف و تزار روس خواست تا او را در تصرف گیلان یاری دهند. همچنین خواجه حسام‌الدین لنگرودی را به دربار عثمانی فرستاد و از سلطان مراد سوم خواست تا میان او و دربار صفوی میانجیگری کند. برخی منابع می‌نویسند خان احمد خود از شیروان به استانبول رفت و به سلطان مراد سوم پناه برد و از او یاری خواست (فلسفی، 3/ 1038؛ فخرایی، 232). 
کوششهای سلطان مراد عثمانی فایده‌ای نبخشید (فاخته جوبنه، 148؛ فلسفی، 3/ 1044) و چون خان احمدخان ناامید شد، در 1003 ق/ 1594 م به عراق رفت و از آنجا نامه‌ای شکوه‌آمیز به جلال‌الدین اکبر پادشاه هند نوشت (ابوالفضل، 666؛ فلسفی، همانجا). وی مدتی در کربلا و نجف و از طریق درآمد مستغلاتی که در این شهرها داشت، روزگار گذراند و سرانجام در 1005 ق/ 1596 م در استانبول درگذشت (وحید، 137؛ اسکندر بیک، 1/ 529) و در نجف اشرف به خاک سپرده شد (فلسفی، 3/ 1047). 
خان احمدخان مردی ادیب، شاعر و هنرپرور بود. دربار وی یکی از بزرگ‌ترین انجمنهای دانشمندان و شاعران به شمار می‌رفت. هنرمندان را تشویق می‌کرد و به آنان جایزه‌های گران می‌داد و توجه خاصی به استاد زیتون چارتازی معروف به کابلی و برادرش میر عزیز کمانچه داشت (نوایی، شاه عباس، 1/ 4؛ خورشاه، 220)، چنان‌که سپهسالاری ناحیۀ حاصلخیز تولم را به استاد زیتون داد و علاوه بر آن مبلغ 400 تومان نیز برای وی حقوق سالیانه تعیین کرد ( نامه‌ها، 154-156). 
خان احمد به موسیقی و فرا گرفتن آن نیز علاقه داشت (قاضی احمد، 1/ 474) و گفته‌اند در نواختن سازها ماهر بود (خورشاه، همانجا). همچنین در حکمت، علم نجوم و هیئت نیز تبحر داشت (حسینی، 153؛ صادقی، 13). ملاحسین خلخالی از علمای آن عصر، در گیلان به تعلیم وی اشتغال داشت و خان احمد شرح مختصر عضدی را پیش او خواند. سرانجام این استاد بزرگ در بحثهای راجع به مذهب شیعه در برابر خان احمد مغلوب گردید (منجم، 109). 
خان احمد اهل شعر نیز بود و احمد تخلص می‌کرد. اشعاری از سروده‌های او هنگامی که در قلعۀ قهقهه زندانی بوده، باقی است (برای اشعار او، نک‍ : رازی، 3/ 140-141؛ خورشاه، 221؛ روملو، 705؛ هدایت، مجمع‌، 1/ 5، روضة، 8 / 126-127؛ صادقی، همانجا) برخی از شاعران چون میرحیدر کاشی (همو، 84) و حافظ صابونی اشعاری در مدح وی سروده‌اند (همو، 179). از‌جمله شاعران نامداری که در خدمت او به سر برده‌اند، می‌توان از مولانا کامی لاهیجانی، غریبی کاشانی ملک‌الشعرای وی و غنی لاهیجی یاد کرد (فلسفی، 3/ 1048) دیوان اشعاری از خان احمدخان نیز باقی بوده است (آقابزرگ، 9 / 286). 
خان احمد به مذهب شیعۀ دوازده امامی اعتقادی راسخ داشت و با مذهب زیدی مخالف بود. این امر از خلال بیتی که سروده و در نامه‌ای به میرجلیل قاری‌گو نوشته، مشهود است ( نامه‌ها، 184؛ نوایی، شاه عباس، 1/ 108). از دیگر نشانه‌های علاقۀ وی به مذهب تشیع، قصیده‌ای 68 بیتی است که در پاسخ به قاضی محمد ورامینی سروده (پارسادوست، شاه تهماسب، 561) و همچنین بیتی که از سروده‌های خود او ست و نقش نگینش بوده است (غفاری، 87). 
به گفتۀ رابینو، خان احمد در قزوین از مذهب زیدی دست کشید و مذهب شیعه را پذیرفت و در بازگشت به لاهیجان به تبلیغ این آیین پرداخت. او ماده‌تاریخ رواج این آیین را در بین قلمرو خان احمد «ترک طریق زیدی» گفته که با توجه به حساب ابجد 970 می‌شود و با دوران حکمرانی وی انطباقی ندارد. 
مؤلف تاریخ ایلچی نظام شاه، خان احمدخان را فردی وصف می‌کند که «قدم از طریق عدالت و نصفت بیرون ننهاد و... به حسن خلق و صفای طبع و زیور سخا و کرم موصوف و به حلاوت گفتار و محاسن کردار و حلیۀ فضل و افاضل معروف. به صحبت علما و ارباب فضل به غایت مایل و همگی همتش مقصور بر تحقیق مسائل ... » (نک‍ : خورشاه، 220)؛ اما با این فضایل، مردی انتقامجو، جاه‌طلب، عیاش و خون‌ریز نیز بود. 
مجموعه‌هایی از اسناد و نامه‌های خان احمد در جُنگها و مجموعه‌های دورۀ صفوی در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران و کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است. مکاتیب خان احمد گیلانی به اهتمام رابینو در 1330 ش در رشت منتشر شد (مشار، 3/ 6). شماری از نامه‌های خان احمد نیز به کوشش عبدالحسین نوایی در مجموعۀ شاه طهماسب صفوی و شاه عباس انتشار یافت. مجموعه‌ای دیگر از نامه‌های وی نیز به همت فریدون نوزاد منتشر شد. 

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابوالفضل علامی، اکبر‌نامه، کلکته، 1886 م؛ اسکندر‌بیگ منشی، عالم‌آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ اشراقی، احسان، «گیلان در حکومت صفویه»، تاریخ (نشریۀ تحقیقی گروه آموزشی تاریخ) ضمیمۀ مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1356 ش، شم‍ 2؛ اعظمی، چراغعلی، گاوبارگان پادوسپانی، تهران، 1354 ش؛ افوشته‌ای، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1350 ش؛ بدلیسی، شرف خان، شرف‌نامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343 ش؛ بیات، اروج بیک، دون ژوان ایرانی، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1338 ش؛ پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل دوم، شجاع تباه شده، تهران، 1381 ش؛ همو، شاه تهماسب اول، تهران، 1376 ش؛ پیر بوداق منشی، جواهر ‌الاخیار، به کوشش محمدرضا نصیری و کوئیچی ‌هانه‌دا، توکیو، 1999 م؛ حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی ( تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1364 ش؛ خورشاه بن قباد حسینی، تـاریخ ایلچی نظام شاه، به کـوشش محمدرضا نصیری و کوئیچی هانه‌دا، تهران، 1379 ش؛ رابینو، ه‍. . ل.، فرمانروایان گیلان، ترجمۀ م. پ. جکتاجی و رضا مدنی، رشت، 1369 ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ رهر برن، ک. م.، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1349 ش؛ سجادی، صادق، «خان احمد خان گیلانی»، گیلان‌نامه، مجموعه مقالات گیلان‌شناسی، به کوشش م. پ. جکتاجی، رشت، 1369 ش، ج 2 ؛ صادقی افشار، صادق، مجمع الخواص، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، 1327 ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران، 1343 ش؛ فاخته جوبنه، قربان، کرونولوژی تاریخ گیلان، رشت، 1383 ش؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، 1354 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1339 ش؛ فومنی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1349 ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359 ش؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی، تهران، 1340-1344 ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران، 1366 ش؛ نامه‌های خان احمدخان گیلانی، به کوشش فریدون نوزاد، تهران، 1373 ش؛ نوایی، عبدالحسین، شاه طهماسب صفوی، تهران، 1350 ش؛ همو، شاه عباس، تهران، 1366 ش؛ نویدی، زین‌العابدین، تکملة الاخبار، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1369 ش؛ واله، محمدیوسف، خلد برین، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1372 ش؛ وحید قزوینی، محمدطاهر، تاریخ جهان‌آرای عباسی، به کوشش سعید میرمحمدصادق، تهران، 1383 ش؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ همو، مجمع الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش. 

نادره جلالی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: