خازمی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/236752/خازمی
پنج شنبه 9 فروردین 1403
چاپ شده
21
خازِمی، ابوعبداللٰه محمد بن احمد سعیدی، منجم، ریاضیدان و ابزارساز (زنده در 452-453 ق/ 1060-1061 م) در اصفهان. او احتمالاً در دورهای نیز در مرو فعالیت داشته است (نک : دنبالۀ مقاله). از زندگی او اطلاعی در دست نیست و در هیچ زندگینامهای شرح احوال او نیامده است. با توجه به ناشناختهبودن خازمی، در برخی از نسخههای خطی و همچنین برخی از آثار جدید، نام او به صورتهای «خازنی» و «خوارزمی» نیز نوشته شده است. همچنین برخی از محققان او را با عبدالرحمان خازنی اشتباه کردهاند (نک : کافی، گ 1 پ؛ لُرچ، 287-288؛ دانشپژوه و افشار، 2/ 106). مهمترین سند برای دورۀ فعالیت خازمی، المجسطی خود او ست. وی در این کتاب (ص 13-14، 24-27) به رصدهای متعدد خود در 452 ق و 453 ق در اصفهان اشاره کرده است. مفضل بن سعد ابن حسین مافروخی (فعال در نیمۀ دوم سدۀ 5 ق)، مورخ و مصنف محاسن اصفهان، ذیل نام منجمان و ریاضیدانان اصفهانی، از «ابوالفتح محمد بن عبداللٰه، شاگرد حازمی» نام میبرد (ص 35، نیز ترجمه، 126) که اگر «حازمی» را خطای کاتب، و درست آن را «خازمی» بدانیم، میتوان گفت که وی در آن شهر شاگردانی هم داشته است.
تا کنون 3 نسخه از این اثر در کتابخانههای بادلیان آکسفرد، آستان قدس، و اصغر مهدوی شناخته شده است (نک : GAS, VI/ 92). نسخۀ مهدوی نسخهای متأخر و پرغلط است. شاید این اثر خازمی را بتوان کوتاهترین بازنویسی مجسطی بطلمیوس (ه م) در دورۀ اسلامی دانست. خازمی در دیباجه میگوید که این اثر را با نقل عبارات مجسطی بهصورتی که مورد اعتماد محققان متأخر است، و تغییر بیشتر عبارات، حذف قضایای تکراری، حذف جداول به این سبب که نقشی فرعی در مجسطی دارند، استفاده از قضیۀ سینوسها (شکل مغنی) به جای قضیۀ منلائوس (شکل قطاع)، و استفاده از جیب (ه م) به جای وتر، تألیف کرده است. سپس او مقدمهای در دو بخش با عنوان «مصادرات» و «مقدمات» آورده است. در مصادرات، وی اصطلاحاتی را که در کتاب خود به کار برده، بهصورت مختصر شرح داده است، و در بخش مقدمات به اثبات برخی از قضایای هندسی پرداخته است. اثبات شکل مغنی به روشی که حسامالدین سالار (گ 44 پ) آن را اثبات خود معرفی کرده است، و اثبات شکل ظلی به روشی که مشابه آن با تفاوتهایی در کشف القناع نصیرالدین طوسی وجود دارد، از جملۀ قضایایی است که خازمی در این مقدمه آورده است. این مقدمه را شاید بتوان مهمترین بخش این اثر دانست. پس از آن، خازمی به شکل بسیار فشرده تقریباً تمام مطالب مجسطی را آورده است. مهمترین ویژگی روش بیان خازمی این است که برخلاف بطلمیوس، که همۀ مسائل را براساس مقادیر مشخص ورودی حل میکند (و از پارامتر استفاده نمیکند). خازمی بدون اینکه مسائل را درواقع حل کند، روش حل آنها را شرح میدهد؛ بدین ترتیب او در هر مرحله از حل مسئله از عبارت «فهو معلوم» یا مشابه آن استفاده میکند. بدین سبب نمیتوان مختصر المجسطی را اثری کاربردی دانست، بلکه بیشتر به نظر میرسد برای مخاطبی نوشته شده که بر همۀ مقدمات و محاسبات مجسطی واقف است و بهعنوان راهنما به این اثر خازمی مراجعه میکند. میتوان نسخههای اندک این اثر را شاهدی بر خاصبودن مخاطب آن دانست. کافی بن محتشم قائنی (قرن 11 ق/ 17 م) شرحی بر مختصر المجسطی خازمی نوشته است که تنها نسخۀ آن در کتابخانۀ آستان قدس به شمارۀ 345‘ 7 موجود است (نک : گلچین، 8/ 96).
سزگین تنها نسخۀ خطی ناقص این اثر (نسخۀ شم 1/ 314 کتابخانۀ دانشگاه استانبول) را با عنوان ملتقطات من کتاب لمحمد بن احمد الخازمی بهصورت عکسی منتشر کرده است. این عنوان در حقیقت از عبارات آغازین نسخه برگفته شده است. اما عنوان کتاب المجسطی در صفحۀ عنوان این نسخه آمده هرچند کمی محو شده است. افزون بر این، قطبالدین شیرازی (د 710 ق) در کتاب فعلت فلا تلم (گ 42 ر)، از این کتاب خازمی با ذکر عنوان یاد کرده است (مطالب مورد اشارۀ شیرازی ناظر بر ص 12 کتاب خازمی است). معلوم نیست منتخب مذکور توسط چه کسی گرد آمده است. در این منتخب، عنوان برخی از بخشها همراه متن دو بخش از آن آمده است. براساس این عناوین، به نظر میرسد این کتاب به دو مقاله، هر مقاله به چندین «جمله»، و هر جمله به بخشهایی (بدون عنوان فصل یا باب) تقسیم شده بوده است. برخی جملهها نیز به تعدادی «نوع»، و هر نوع به بخشهایی تقسیم شدهاند. از این میان، تنها متن جملۀ پنجم مقالۀ اول و جملۀ اول مقالۀ دوم به دست ما رسیده است. از بقیۀ جملات مقالۀ اول و از جملات 12-14 مقالۀ دوم نیز تنها فهرست آنها باقی مانده است. موضوع مقالۀ اول مطالب کلی نجوم کروی، مثلثات، و توابع مختلف نجوم کروی است. مقالۀ دوم نیز ظاهراً به حرکات کواکب، محاسبۀ گرفتها، ستارگان ثابت و مطالب مربوط به آنها اختصاص داشته است. لذا به نظر میرسد از لحاظ موضوع و مطالب، این اثر با ساختاری مشابه مجسطی بطلمیوس نوشته شده است، اما آن را نمیتوان تنها تحریری از آن به حساب آورد؛ چرا که مطالب بسیاری در آن وجود دارد که در مجسطی بطلمیوس نیست. به نظر میرسد که جداول این اثر برای اصفهان تنظیم شدهاست (نک : ص 34، سطر 2، 11). از فهرست این اثر تسلط خازمی بر مخروطات نیز به دست میآید. او در محاسبات توابع نجوم کروی مختلف، روشهایی با استفاده از مقاطع مخروطی نیز ارائه کرده است. جملۀ پنجم مقالۀ اول دربارۀ رصد میل کلی و یافتن عرض شهر و تعین سِعَت مشرق است. در این جمله، خازمی بعد از تعریف مختصر دوایر و قوسهای مورد بحث، به رصد میل کلی پرداخته است. او میگوید که منجمان مقدار میل کلی را مختلف یافتهاند. به نظر خازمی، این اختلاف به این دلیل نیست که قطب فلکالبروج روی دایرهای حول قطب معدلالنهار در گردش است؛ چنانکه ابراهیم بن سنان بن ثابت (ه م) و ابوجعفر خازن (ه م) گفتهاند. او پس از بیان مختصری در این باره، ادامۀ مطالب را به بخش تعیین زمان سال خورشیدی ارجاع میدهد که خوشبختانه متن آن موجود است. خازمی سپس به رصدهای پیشین میل کلی اشاره کرده است. افزون بر این، وی در جدولی مقدار میل کلی بهدستآمده در هریک از این رصدها را آورده است (ص 12). دلیلی که خازمی برای اختلاف در مقادیر میل کلی در این رصدها میآورد، تفاوت دقت ابزارهای بهکاررفته است. خازمی میگوید که چون بسیار تمایل داشت تا مقدار میل کلی را پیدا کند، ابزاری ساخت که 3 برابر ابزار خالد بن عبدالملک مرورودی (ه م) بود و ساخت ابزاری بزرگتر از آن برای او امکان نداشت. این ابزار را تا یکبیستم دقیقه (= 3 ثانیه) درجهبندی کرد و برای تعیین میل کلی و عرض اصفهان در روز پنجشنبه 17 و جمعه 18 ذیعقدۀ 452، و پنجشنبه 23 و جمعه 24 جمادی الاول 453، با آن ارتفاع نصفالنهاری خورشید را اندازه گرفت و با استفاده از این رصدها میل کلی را °23 و ´33 و ´´56، و عرض اصفهان را °32 و ´27 و ´´25 به دست آورد. او در به دست آوردن این مقادیر، اختلاف منظر خورشید را براساس مجسطی بطلمیوس، و فاصلۀ خورشید را از نقاط انقلاب از زیج بتانی (ه م) وارد کرده است. افزون بر این، او این مقادیر را بدون در نظر گرفتن اختلاف منظر نیز محاسبه کرده است. وی روش دیگری نیز برای به دست آوردن این مقادیر عرضه کرده است. در ادامۀ این جمله، خازمی به رصدهای دیگری در 453 ق اشاره کرده است. او سپس به توضیح ساخت 5 ابزار برای اندازهگیری عرض جغرافیایی محل پرداخته است (ص 27-32). در توضیح ابزار چهارم، خازمی به قضیۀ 21 مقالۀ اول کتاب مخروطات آپولونیوس اشاره کرده است (ص 32). پس از این مطالب، تنها فهرست مطالب باقیماندۀ این جمله ذکر شده است (ص 33-34). عبدالرحمان خازنی در زیج معتبر سنجری (تألیف: پس از 515 ق) در مبحث رؤیت هلال ماه (گ 97 پ) به نقل قول سعیدی از حبش حاسب (ه م) اشاره کرده است. طبق فهرست مطالب این کتاب، چنین مطلبی احتمالاً در «جملۀ دوازدهم» مقالۀ دوم اثر حاضر خازمی (ص 94) آمده بوده است، ولی متأسفانه متن این جمله در منتخبات باقیمانده نیامده است. در جملۀ اول مقالۀ دوم خازمی با استفاده از رصد ارتفاع خورشید در 27 شعبان 453 در اصفهان مقدار حرکت وسط روزانۀ خورشید را 59 دقیقه و 8 ثانیه و 20 ثالثه و 45 رابعه و 51 خامسه و 11 سادسه به دست میآورد که این مقدار بسیار به مقدار بتانی نزدیک است. خازمی سپس در جداولی مقدار حرکت وسط خورشید، محل و تاریخ رصد افرادی که رصد میل کلی را نیز از آنها نقل کرده بود، آورده است. پس از این جداول، جدول حرکت وسط خورشید آمده است. خازمی سپس به بررسی مدل خورشید میپردازد. او برای محاسبۀ مقدار خروج از مرکز فلک خورشید به رصد ارتفاع خورشید به 3 روش در تاریخهای شنبه 27 ربیعالاول 453، سهشنبه 3 رجب 453، 5 شوال 453، 17 ربیعالثانی 453، 8 رجب 453، و 27 شعبان 453 اشاره کرده است (ص 50-52). تعدیل خورشید (ص 56) و دلیل اختلاف در تعیین طول سال شمسی (ص 76) مطالب بعدی است که خازمی بدانها پرداخته است. خازمی سپس با پرداختن به مسئلۀ حرکت نطقۀ اوج خورشید میگوید (ص 81): «چون میخواستیم این کتاب شامل هر آنچه در این باره گفته شده است، باشد و خواننده را از هر چیز دیگر در علم هیئت، بینیاز سازد، آنچه را ابراهیم بن سنان در این باره ادعا کرده است، به خلاصهترین شکل ذکر میکنیم». او سپس به نقد نظری میپردازد که ظاهراً برگرفته از رسالۀ فی حرکات الشمس ابنسنان است، اما سرانجام نظر ابن سنان را رد میکند و پیبردن به حرکت قطب فلکالبروج برگردد قطب معدلالنهار را برای انسان، با توجه به کوتاهی عمر او نسبت به دورۀ تناوب این حرکت، ناممکن میداند (ص 90-91).
از این رساله دو نسخه در ظاهریۀ دمشق و بادلیان آکسفرد، و 3 نسخه در کتابخانههای مختلف ایران وجود دارد (نک : دانشپژوه و منزوی، 5/ 426؛ حسینی، 151؛ دانشپژوه، 11/ 237؛ درایتی، 9/ 1119). از میان این نسخهها تنها نسخۀ ظاهریه مقدمه دارد. لُرچ براساس نسخۀ ظاهریه این رساله را تصحیح، و به انگلیسی ترجمه و شرح کرده است. وی این کتاب را نوشتۀ عبدالرحمان خازنی (ه م) دانسته است، اما در همۀ نسخههای موجود این رساله آمده است: «هذه مقالة للخازمی». اما خازمی فردی مشهور و آثار او کاملاً شناختهشده بوده است، بنابراین بعید به نظر میرسد که کاتبان در همۀ نسخههای موجود این اثر، نام مؤلف را به شکل واحدی تصحیف کرده باشند. لرچ برای انتساب رسالۀ کره به خازنی دو دلیل برمیشمرد: اول اینکه این رساله با ستایش «عمید ابوالحسین علی بن محمد بن عیسى» آغاز شده است. «عمید» لقبی بوده است که به امرای دولت سلجوقی اطلاق میشد. از افراد بسیاری در دورۀ سلجوقی در منابع با چنین لقبی یاد شده است. اسم مشابهی در صفحۀ عنوان نسخهای از میزان الحکمه در بمبئی آمده است. در این نسخه آمده است: «کتاب میزان الحکمة و هو الجامع للموازین و وجوه الوزن و ما یتعلق به تولی جمعه و تدوینه الشیخ الاجل السید عبدالرحمان الخازنی مولی الشیخ العمید الماضی (؟) ابی الحسن علی بن محمد الخازن رحمهما اللٰه مما اشار الیه الحکماء المتقدمون و بسطه المتأخرون فی شهور سنة خمس عشرة و خمس مائة هجریة». بیهقی (ص 161) در شرح احوال خازنی میگوید: «غلام اختۀ رومی علی خازن مروزی». بنابراین آنچه در نسخۀ بمبئی آمده، دور از ذهن نیست. اما اگرچه کنیۀ ذکرشده در رسالۀ کره با کنیۀ ذکرشده در نسخۀ بمبئی تفاوت دارد، لرچ مقصود در هر دو جا را فردی واحد دانسته و از آن یکیبودن مؤلف را نتیجه گرفته است؛ در حالی که حتى با چنین فرضی، چنین نیز میتوان در نظر گرفت که دو دانشمند آثار خود را به شخص واحدی تقدیم کرده باشند. دلیل دیگری که لرچ آورده، مشابهت متن رسالۀ کره با میزان الحکمه است. اما او دو نکته را دربارۀ میزان الحکمۀ خازنی در نظر نگرفته است. اول اینکه میزان الحکمه از آثار مؤلفان مختلف گردآوری شده است. دوم اینکه برخی مانند خانیکف (ص 1-5) در انتساب میزان الحکمه به خازنی تردید کردهاند. در رسالۀ کره (ص 6) مثالی برای یافتن سمت قبلۀ مرو آمده است که میتوان از آن نتیجه گرفت که این رساله در مرو نوشته شده است. این حقیقت را میتوان تأییدی برای نظر لرچ دانست، چرا که جداول زیج معتبر سنجری ــ که تألیف خازنی است ــ برای مرو محاسبه شده است. اما هیچیک از این دلایل را نمیتوان برای انتساب رسالۀ کره به خازنی کافی دانست، زیرا لرچ در زمان انتشار مقالهاش از وجود منجمی ابزارساز به نام خازمی در میانۀ قرن پنجم اطلاع نداشته است. گذشته از این، خازمی در المجسطی به ساخت 5 ابزار نجومی اشاره کرده است که تمایل او را به طراحی ابزارها نشان میدهد. دستگاهی که خازمی در این رساله توصیف میکند، شامل کرهای است که روی آن ستارگان و دایرههای معمول سماوی رسم شدهاند. این کره تا نیمه درون صندوقی قرار دارد و همواره فقط یک نیمه از آن قابل رؤیت است. کارکرد سطح این صندوق برای کره همچون کارکرد افق برای کرۀ سماوی است. کره با سرعتی برابر سرعت گردش روزانۀ آسمان یعنی یک دور در 24 ساعت، میچرخد و به این ترتیب در هر لحظه، وضعیت آسمان بازسازی میشود. نیروی لازم برای گردش کره با پایینرفتن وزنهای تأمین میشود که درون یک مخزن استوانهای پر از ماسه و روی سطح ماسه قرار گرفته است. با خارجشدن ماسۀ درون این مخزن از روزنهای که در زیر آن تعبیه شده است، وزنه پایین میآید. کرۀ چرخان خازمی، ابزاری است برای نمایش و بازسازی وضعیت آسمان که در عین حال میتوان از آن همچون یک ساعت استفاده کرد. دانستن ارتفاع خورشید و ستارگان، قوسالنهار، دایر، میل اول و دوم، مطالع بروج، سِعَت مشرق، عرض اقلیم رؤیت، فاصلۀ میان دو شهر، سمت قبله و کاربردهای دیگر که همگی از مسائل مهم مثلثات کروی در دورۀ اسلامی بودهاند، از کاربردهایی است که خازمی در این رساله برای کرۀ خود برمیشمرد.
خازمی در «المجسطی» (ص 42) از اثر دیگر خود با عنوان کتاب الاطوال و العروض یاد کرده که تاکنون نسخهای از آن شناسایی نشده است.
چنانکه دیدیم یکی از آثار موجود خازمی به وصف یک ابزار نجومی اختصاص دارد و نیز وی در المجسطی خود از یک ابزار بزرگ نجومی سخن میگوید که با آن میل کلی را اندازهگیری کرده است. از توصیف خازمی چنین پیدا ست که این ابزار با ابزارهایی چون ابزار خالد بن عبدالملک مرورودی، سدس فخری خجندی (ه م) و ابزارهای رصدخانههای مراغه و سمرقند قابل مقایسه بوده است. ساخت چنین ابزاری عملی دشوار و پرهزینه بوده است. از طرف دیگر، چنین ابزار بزرگی قاعدتاً باید بر منجمان دیگر هم شناخته میبود؛ در حالی که بهجز کتاب خازمی، تا کنون در منابع دیگر اشارهای به این ابزار دیده نشده است. اگر بتوان ابزار خازمی را بخشی از یک رصدخانه دانست، حتى میتوان احتمال داد که رصدهایی که در دوران ملکشاه سلجوقی (سل 465-485 ق) گفته میشود با مشارکت خیام (ه م)، اسفزاری (ه م)، و میمون بن نجیب واسطی (فعال در نیمۀ دوم سدۀ 5 ق) صورت گرفته (نک : ابناثیر، 8/ 409؛ ابوالفدا، 2/ 191-192؛ بنوردی، 1/ 525)، با همین ابزار انجام شده باشد. البته در هیچیک از منابع که به این رصد اشاره کردهاند (وابکنوی، گ 23 پ؛ نوروزنامه، 12؛ نیز نک : صاییلی، 161-163)، اشارهای به محل رصد نشده است؛ جز اینکه علی بن زید بیهقی در تتمة صوان الحکمة (ص 163) اشارهای دارد که نشان میدهد رصدخانۀ ملکشاه در اصفهان واقع شده است (نک : صاییلی، 164). بیهقی میگوید که محمد بن احمد معموری بیهقی بهسبب رصدی که ملکشاه دستور آن را داد، به اصفهان رفت. برخی از محققان چون سارتن، اصفهان را گزینۀ محتملی برای محل رصدهای ملکشاهی دانستهاند (I/ 760). اما مطمئناً ابزار خازمی نمیتوانسته بدون حامی و بهصورت شخصی ساخته شده باشد. در سالهای 452 و 453 ق که خازمی در اصفهان به رصد میپرداخت، ری مرکز حکومت سلجوقیان بود؛ اما سلطان سلجوقی، طغرل (سل 431-455 ق)، در بیشتر اوقات در حال لشکرکشی به نقاط مختلف بود. او اصفهان را در محرم 443 ق فتح کرد (ابناثیر، 9/ 563) که گزارشهایی در مورد حضور مجدد او در این شهر در 444 ق (همو، 9/ 589) و 455 ق (همو، 9/ 594) در دست است. طغرل پس از فتح اصفهان، ادارۀ آن را به فردی جوان به نام خواجه عمید نیشابوری سپرد (ناصرخسرو، 154). این شخص همان عمید ابوالفتح مظفر بن محمد نیشابوری است که فخرالدین اسعد گرگانی (د نیمۀ دوم سدۀ 5 ق) ویس و رامین را بـرای او سـروده است (نک : دیباچـه و خـاتمه؛ آقابزرگ، 9/ 813؛ ذهبی، 32/ 283). مافروخی نیز اثر خود را به ابوالفتح عمید، حاکم اصفهان، اهدا کرده است و در چند نقطه از کتابش حکایتهایی در مورد او آورده است (ص 105، نیز ترجمه، 112). با اینکه عباس اقبال (ص «د») این ابوالفتح را پسر خواجه نظامالملک (د 485 ق) دانسته، به نظر میرسد این فرد همان ابوالفتح نیشابوریِ مورد اشارۀ فخرالدین اسعد گرگانی و ناصرخسرو باشد. در منابع از دوران حکومت عمید نیشابوری بر اصفهان سخنی به میان نیامده است. شاید بتوان رصدهای خازمی را در اصفهان به دوران امارت خواجه عمید مربوط دانست. از طرفی شاید میان رصدهایی که خازمی در اصفهان انجام میداده است، با فعالیتهای نجومیای که با حکایت عمیدالملک کُنْدُری (د 456 ق) وزیر طغرل انجام میشده، ارتباط وجود داشته باشد. حسامالدین سالار در مقدمۀ قوانین علم الهیئة ــ که احتمالاً آن را در فاصلۀ سالهای 447-456 ق در اصفهان تألیف کـرده است (معصومی، 75-76، 100-101) ــ به رصدهایی که با حمایت عمیدالملک کندری انجام میشده، اشاره کرده است. گویا قصد از انجام این رصدها تنظیم زیجی جدید با عنوان «قانون عمیدالملکی» بوده است و حسامالدین سالار کتاب خود را به این امید که بخشی از این زیج بشود، نوشته است. به هر حال، اینکه رصدهای خازمی بخشی از فعالیتهای تحت حمایت عمیدالملک کندری بوده باشد نیز محتمل به نظر میرسد. میدانیم که خازمی با کتاب حسامالدین سالار آشنا بوده است. او در «المجسطی» (ص 88) نامی از کتاب مذکور حسامالدین سالار (بدون نام مؤلف) آورده است و نیز در مختصر المجسطی (گ 1 ر) اثباتی را که حسامالدین سالار در جامع قوانین علم الهیئة از خود دانسته (گ 44 پ)، بدون ذکر منبع نقل کرده است. در این مورد همچنین باید اضافه کرد که هوخندایک (ص 9-10) براساس عناوین جملۀ یازدهم مقالۀ اول المجسطی خازمی ــ که دربارۀ «سمت و فاصلۀ شهرها و سمت قبله» است ــ و متن بخشی از جملۀ پنجم مقالۀ اول همان کتاب دربارۀ ساخت نوعی ابزار، سعی کرده است میان این اثر خازمی و قبلهنمای اصفهان (نک : کینگ، 197-212) ارتباطی برقرار کند و مبنای هندسی طراحی این ابزارها را در مطالب این بخش از کتاب خازمی جستوجو کند.
آقابزرگ، الذریعة؛ ابناثیر، الکامل، به کوشش عبدالله قاضی، بیروت، 1415 ق؛ ابنوردی، عمر، تاریخ، نجف، 1389 ق؛ ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، قاهره، 1325 ق؛ اقبال آشتیانی، عباس، مقدمه بر محاسن اصفهان مافروخی، ترجمۀ فارسی کهن (نک : هم )؛ بیهقی، علی، تتمة صوان الحکمة، لاهور، 1351 ق؛ حسامالدین سالار، جامع قوانین علم الهیئة، نسخۀ خطی کتابخانۀ احمد سوم موزۀ توپکاپی سرای استانبول، شم 342‘ 3؛ حسینی اشکوری، احمد، «مکتبة العلامة الطباطبایی»، تراثنا، قم، 1407 ق، س 2، شم 2 و 3؛ خازمی، محمد، «المجسطی» (کتاب فی الهیئة)، مجموعة رسائل عربیة فی علم الفلک و الریاضیات، چ عکسی، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 2001 م؛ همو، مختصر المجسطی، نسخۀ خطی کتابخانۀ آستان قدس، شم 387‘5؛ همو، مقالة فی اتخاذ کرة تدور بذاتها، به کوشش ریچارد لرچ (مل )؛ خازنی، عبدالرحمان، الزیج المعتبر السنجری، نسخۀ خطی واتیکان، شم Arab.761؛ دانشپژوه، محمدتقی، فهرست کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، تهران، 1340 ش؛ همو و ایرج افشار، نشریۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، تهران، 1341 ش؛ همو و علینقی منزوی، فهرست کتابخانۀ سپهسالار، تهران، 1356 ش؛ درایتی، مصطفى، فهرستوارۀ دستنوشتههای ایران (دنا)، تهران، 1389 ش؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، 1407-1414 ق؛ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1337 ش؛ قطبالدین شیرازی، محمود، فعلت فلا تلم، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شم 945‘ 3؛ کافی قائنی، تفسیر مختصر المجسطی، نسخۀ خطی آستان قدس، شم 345‘7؛ گلچین معانی، احمد، فهرست کتب خطی کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تهران، 1350 ش؛ مافروخی، مفضل، محاسن اصفهان، به کوشش جلالالدین تهرانی، تهران، 1312 ش؛ همان، ترجمۀ فارسی کهن از حسین بن محمد آوی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328 ش؛ معصومی همدانی، حسین، «حسامالدین سالار و جامع قوانین علم الهیئة او»، تاریخ علم، تهران، 1389 ش، شم 9؛ ناصرخسرو، سفرنامه، ترجمۀ یحیى خشاب، بیروت، 1983 م؛ نوروزنـامه، منسوب بـه عمر خیـام، به کوشش مجتبى مینـوی، تهـران، 1333 ش؛ وابکنوی، شمس منجم، الزیج المحقق سلطانی على اصول الرصد الایلخانی، نسخۀ خطی کتابخانۀ ایاصوفیۀ استانبول، شم 694‘2؛ نیز:
GAS; Hogendijk, J. P., «Het musterie van de Mekkawijzers van Isfahan», Nieuwe Wiskrant, 2002, vol. XXII, no. 2; Khanikoff, N., «Analysis and Extracts of Kitab Mezan al-Hikmah ... », Journal of the American Oriental Society, 1858, vol. VI; King, D. A., World-Maps for Finding the Direction and Distance to Mecca, London etc., 1999; Lorch, R., «Al-Khāzinnī’s "Sphere That Rotates by Itself"», Journal for the History of Arabic Science, 1980, vol. IV, no. 2; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Washington, 1962; Sayili, A., The Observatory in Islam, Ankara, 1988. سجاد نیکفهم خوبروان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید