صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / خ /

فهرست مطالب

خ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

خ، حرف نهم از الفبای فارسی، هفتم از الفبای عربی و بیست و چهارم از الفبای ابجدی. نام آن در کتابها و فرهنگها به شکل خ، خی، خا، خای نقطه‌دار یا معجمه یا منقوطه ذکر شده، و نشانۀ آن در آوانگاری «X» است. خ در حساب جُمَّل معادل 600 است و به همین سبب از حروف مئات یا صدگان، و به سبب شباهت با ح از حروف ذووجهین و نیز از حروف متشابه، روادف، استعلا یا مستعلیه، مصمته، مکسور، مبانی، مهموسه، حلقی و ملبوبی (حروفی که نام آنها دو حرفی است: خا) به‌شمار می‌آید (حمزه، 132؛ شمس‌قیس، 164؛ ابن‌منظور، ذیل حرف؛ معین، حواشی ... ، ذیل خای نقطه‌دار؛ برهان ... ، ذیل هفت حرف استعلا؛ سپهر، 152-153؛ هدایت‌نامه، 4- 6؛ صدری، «ز»؛ سمیعی، 254، 256؛ باقری، تاریخ ... ، 126؛ المنجد، ذیل حرف؛ انیس، 22، 87؛ قس: نیساری، 88 – 89، که خ را حرف دهم از نظم ابتثی و بیست و هشتم در ترتیب ابجدی دانسته است). همچنین به سبب آنکه چون بعد از الف و لام تعریف قرار گیرد، لام تلفظ می‌شود، در زبان عربی از حروف قمری به شمار می‌رود (نجفی، شمس‌الدین، 1/ 46). این حرف از حروف مشترک بین زبان عربی و فارسی است و در فارسی باستان وجود داشته است. خ همچنین از حروف پیوسته، و دارای دو شکل کوچک و بزرگ است. شکل کوچک آن همیشه در آغاز و وسط کلمه و شکل بزرگ در آخر کلمه می‌آید (نیساری، 63، 102؛ نیز نک‍‌ : انوری، ذیل حرف؛ وثوقی، 1/ 346؛ خانلری، 1/ 213). در کتابهای حدیث رمز مؤلف کتاب صحیح بخاری است. همچنین نماد مؤخر است و نیز رمزی برای نسخه محسوب می‌شود ( لغت‌نامه ... ، ذیل حرف). در تقویم نجومی نشانۀ مریخ و در جدول اتصالات نشانۀ خفای کواکب است (مصفّا، ذیل حرف). منجمان قدیم آن را از حروف خاکی مجزوم و بارد و یابس می‌دانند و به برج عطارد نسبت می‌دهند (آملی، 2/ 102؛ لغت‌نامه، همانجا؛ برهان، ذیل هفت حرف خاکی؛ معین، تحلیل ... ، 61، نیز نک‍ ‌: 67، که خ از حروف آبی دانسته شده است؛ نیز نک‍ : ابن‌سینا، کنوز ... ، 41، 44- 45، 47، نیز نک‍ : ص 49-53، که خ را به بروج دیگر منسوب می‌کند).
در دانش زبان‌شناسی خ صامت انقباضی، سایشی، بی‌آوا و ملازی، بی‌واک نرم‌کامی و در بعضی از گویشها ازجمله گویش مردم‌ قاین صامت تو دماغی و غنّه‌ای توصیف شده است که از نزدیک‌شدن بیخ زبان به پردۀ کام پدید می‌آید (خانلری، 1/ 45، 51؛ زمردیان، 1/ 191-192؛ وثوقی، 1/ 332-333؛ ثمره، 97؛ جهانبخش، 208؛ نجفی، ابوالحسن، 56؛ باقری، مقدمات ... ، 103؛ انوری، همانجا؛ نیز نک‍ : انیس، 88). ابن‌سینا چگونگی پدید آمدن آن را مانند «حاء» می‌داند و معتقد است مخرج «خ» بیرونی‌تر و موضع آن سخت‌تر و رطوبت آن کمتر است و از فشردن هوا به سوی حد مشترک میان ملازه و کام پدید می‌آید و هوا به طریقی رها می‌شود که رطوبتها می‌لرزند و به پیش رانده می‌شوند، و چون هوا به حبس شدن نزدیک می‌گردد، پس از نیرو آوردن به قوّت بیرون می‌جهد و تلفظ خ را مانند می‌کند به آن که با جسمی سخت و نازک بر جسمی خشک، خراش ایجاد می‌کنند (مخارج ... ، 27، 73، 87).
خ در فارسی باستان، میانه و فارسی امروز ابدالاتی داشته است ازجمله: خ / غ: شخار = شغار؛ ه‍ / خ: هجیر = خجیر؛ ش / خ: افراشتن = افراختن؛ خ / ک: خندریس = کندریس؛ خ / ش: فراخه = فراشه؛ خ / غ: ستیخ = ستیغ؛ خ / ف: درخشان = درفشان؛ خ / ج: اسپاناخ = اسفناج؛ خ / ن: نشاختن = نشاندن؛ خ / س: نشاختن = نشاستن؛ و / خ: لوت = لخت؛ خ / ه‍ : خاک = هاک؛ خ / ح: طماخر = طماحر؛ خ / غ: خنه = غنه؛ خ / ق: چقماخ = چقماق؛ خ / ح: خشم = حشم؛ ی / خ: یشتی = خشت (جوالیقی، 125؛ لغت‌نامه، همانجا؛ جهانبخش، 209- 215؛ خانلری، 1/ 352، 2/ 98؛ بهار، 1/ 202- 216؛ آنندراج، ذیل حرف). گاه نیز خ حذف شده است، مانند شماخ = شما (بهار، 1/ 213) و گاه «خ» و «ر» قلب شده‌اند، مانند čaxra در فارسی باستان ← čaxr در میانه ← چرخ در فارسی نو (نک‍ : جهانبخش، 212). 
در فارسی باستان هر گاه صامت پایان ریشۀ فعل چ = č بوده، در بن مضارع به ج = J و سپس به ز = z بدل شده است: Tač ← تازم ← تاختم و هرگاه در پایان ریشۀ گروه دو صامت خ و ش = xš قرار داشته، در بن‌مضارع صامت خ و در بن‌ماضی صامت ش افتاده است: Far + vaxš ← فروشم، فروختم (خانلری، 1/ 98- 99؛ نیز قس: احمدی، 2/ 31، 35 - 36؛ مشکوة‌الدینی، 148). یدالله ثمره واجگونه‌های مهم X = خ را بدین‌سان برمی‌شمارد: 1. سخت و محل وقوع آغاز کلام: خار = Xar ؛ 2. سخت و در موضع تکیه: شاخه = šâxe ؛ 3. ملایم و غیر کشیده و محل وقوع بین دو واکه بدون تکیه: اخوان = axa văn؛ 4. ملایم و غیرکشیده و محل وقوع قبل از همخوانهای سایشی: درخشان = daraxšân؛ 5. کشیده و محل وقوع پایان واژه پیش از سکوت: آخ = âx؛ 6. کشیده و محل وقوع پیش ‌از همخوانهای انفجاری: سخت = sax: th؛ 7. گرد و محل وقوع قبل از ū , o: خرما = xormâ، خوشه = xūše؛ 8. بدون آمادگی محل وقوع قبل از x: مرخص = moraxxas؛ 9. بدون انجام محل وقوع بعد از X : مرخّص = moraxxas (ص 76). در زبانهای باستانی هند و اروپایی واکی با تلفظی مشابه خ وجود داشته که متمایز از این صامت نوشته می‌شده، و به اعتبار صورت مکتوب آن واو معدوله و در اصطلاح زبان‌شناسی صامت ملازی و لبی یا لب و نرم‌کامی نامیده شده است. این واج در آن واحد از دو واجگاه لب و نرم‌کام یا به بیان دقیق‌تر از تماس و انقباض بیخ زبان و نرم‌کام و در عین حال از میان دو لب گرد شده ادا می‌شده، و در نتیجه آوایی که از گلو برمی‌آمده، صدای X و آوایی که از لبها بر می‌آمده، صدای W داشته است. این واج مرکب در آوانگاری به شکل Xw به نمایش درمی‌آید و نمونۀ آن در واژۀ خواهر = harâXw دیده می‌شود. ویژگی لبی آن که در تلفّظ فارسی دری نخستین قرون اسلامی ملفوظ و محسوس بوده، به مرور از میان رفته، اما هنوز در افغانستان و تاجیکستان و برخی از نواحی ایران باقی است و تغییری هم در مصوت دنبالۀ آن روی داده، به این معنی که اگر مصوّت دنباله، a بوده به o تبدیل شده است. خوش = Xwaš به Xoš بدل شده است. این تحوّل در دوره‌های متأخر صورت گرفته، به گونه‌ای که در همۀ اشعار فارسی تا یکی دو قرن گذشته واژه‌هایی از قبیل خوش و خور (= خورشید) را باید Xaš و Xar تلفظ کرد و گرنه در بسیاری از موارد قافیه مخدوش می‌گردد (نجفی، ابوالحسن، 63-64؛ خانلری، 1/ 50، 2/ 50؛ مشکور، 14).

مآخذ

آملی، محمد، نفایس ‌الفنون، به‌ کوشش ابوالحسن شعرانی و ابراهیم میانجی، تهران، 1379 ق؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1370 ش؛ ابن‌سینا، کنوز المعزمین، به‌کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1331 ش/ 1371 ق؛ همو، مخارج الحروف، یا اسباب حدوث الحروف، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1348 ش؛ ابن‌منظور، لسان؛ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی، تهران، 1377- 1368 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویه، قاهره، 1975 م؛ باقری، مهری، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1381 ش؛ همو، مقدمات زبان‌شناسی، تهران، 1383 ش؛ برهان قاطع؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، 1369 ش؛ ثمره، یدالله، آواشناسی زبان فارسی، آواها و ساخت آوایی هجا، تهران، 1371 ش؛ جوالیقی، موهوب، المعرب، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1361 ق؛ جهان‌بخش، فرهنگ، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1383 ش؛ حمزۀ اصفهانی، التنبیه علی حـدوث التصحیف، به کوشش محمدحسن آل یاسین، بغداد، 1387 ق/ 1967 م؛ خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1369 ش؛ زمردیان، رضا، «ویژگیهای گویش قاین»، مجموعۀ خطابه‌های نخستین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش مظفر بختیار، تهران، 1350 ش؛ سپهر، محمدتقی، براهین العجم، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، 1351 ش؛ سمیعی، کیوان، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، 1361 ش؛ شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، به‌ کوشش محمد قزوینی، تهران، 1314 ش؛ صدری، مهدی، حساب جمل در شعر فارسی و فرهنگ تعبیرات رمزی، تهران، 1378 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مشکور، محمدجواد، دستورنامه، در صرف و نحو زبان فارسی، تهران، 1368 ش؛ مشکوة‌الدینی، مهدی، دستور زبان فارسی بر پایۀ نظریۀ گشتاری، مشهد، 1373 ش؛ مصفّا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، 1366 ش؛ معین، محمد، حواشی برهان قاطع (هم‍‌ )؛ همو، تحلیل هفت پیکر، تهران، 1385 ش؛ المنجد، تهران، 1366 ش؛ نجفی، ابوالحسن، مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران، 1371 ش؛ نجفی، شمس‌الدین، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگ علامه حلی، 1367 ش؛ نیساری، سلیم، دستور خط فارسی، پژوهشی دربارۀ پیوستگی خط فارسی با زبان فارسی، تهران، 1374 ش؛ وثوقی، حسین، «مقایسۀ‌ دستگاه صرفی زبان فارسی و زبان اردو»، مجموعۀ خطابه‌های نخستین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به‌ کوشش مظفر بختیار، تهران، 1350 ش؛ هدایت‌نامه، مجموعه رسایل حروفیه، به کوشش کلمنت هوارت و رضا توفیق، لیدن، 1909 م/ 1327 ق.

ملیحه مهدوی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: