صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / حیره /

فهرست مطالب

حیره


آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

حیره، از شهرهای مشهور ایران در دورۀ ساسانی در کرانۀ غربی فرات و تختگاه لخمیان یا آل‌منذر. این شهر در جنوب شرقی نجف کنونی (EI2, III/ 462) و در نزدیکی محلی واقع بود که بعدها شهر کوفه در آن ساخته شد (حمدالله، 40) و رودی منشعب از فرات، به نام الکافر این شهر را مشروب می‌ساخت که به رود حیره معروف بود (دایرةالمعارف ... ، 11/ 377).
در منابع کهن دربارۀ سبب نام‌گذاری حیره اختلاف‌نظر است. برخی آن را مشتق از «حَیر» به معنای منزلگاه، و گروهی دیگر از «تحیّر» به معنی سرگردان شدن، دانسته‌اند و برآن‌اند که چون در روزگار گشتاسب تُبّع از ملوک یمن عزم انبار کرد، در تاریکی شب راه خویش گم کرد و با یارانش در آنجا سرگردان ماند (تَحَیَّر)، پس، آن منزلگاه را حیره نامیدند (طبری، 1/ 566؛ ابن‌فقیه، 216؛ یاقوت، 2/ 375؛ ابوالفدا، تقویم ... ، 299). برخی محققان معاصر برآن‌اند که حیره همان واژۀ «حرتا» یا «حرثا»، به معنی اردوگاه یا لشکرگاه است که در عربی تغییر شکل یافته است و به هر حال، برای آن ریشۀ سامی قائل شده‌اند (زرین‌کوب، 228؛ مشکور، جغرافیا ... ، 865 ؛ آیلرز، 487؛ بازورث، 597).
در منابع کهن و اشعار برخی شاعران جاهلی از حیره با عنوان حیرة‌البیضاء و حیرة‌الروحاء نیز یاد شده است (نک‍ : واقدی، 185؛ ابن‌فقیه، همانجا؛ یاقوت، 2/ 375-376) و به گفتۀ برخی، به سبب زیبایی چشمگیر به حیرة البیضاء شهرت داشته است (تاج ... ، ذیل حیر).
دربارۀ آغاز تأسیس حیره آگاهی دقیقی در دست نیست. مورخان اسلامی بنای اغلب شهرهای کهن را که از پیشینۀ تاریخی آنها اطلاعی نداشته‌اند، همچون حیره و انبار، به بخت‌نصّر (605-562 ق‌م) نسبت داده‌اند. به روایتی، بخت‌نصر حیره را در روزگار معدّ بن عدنان بنا نهاد و گروهی از بازرگانان عرب را که در بابل نافرمانی پیشه ساخته بودند، در آنجا اسکان داد. سپس وی چون انبار را ساخت، مردم حیره به آنجا کوچیدند و حیره خالی از سکنه شد تا اینکه در روزگار عمرو بن عدی (سدۀ 3 م) دوباره رو به آبادانی نهاد و نزدیک به 530 سال تختگاه لخمیان بود (طبری، 1/ 558- 559؛ حمزه، تاریخ ... ، 77؛ یاقوت، 2/ 376، 379). برخی نیز بنای حیره را به اردوان از پادشاهان اشکانی، یا یکی از تبّعان یمن یا شاپور اول نسبت داده‌اند (نک‍ : همو، 2/ 375-376؛ نیز نک‍ : ادامۀ مقاله).
در طول سدۀ 2 م، میان اشکانیان و رومیان سلسله جنگهایی درگرفت و رومیان چندین بار، تیسفون پایتخت غربی پارتیان را مورد حمله و دست‌اندازی قرار دادند. در 116 م، ترایانوس (تراژان) و در 164 م، وروس یا دیوس کاسیوس و نیز در 197 م، سپتیموس سوروس بر تیسفون و نواحی غربی فرات تاختند و همه را به تصرف خود درآوردند. در این حملات ظاهراً حیره نیز متحمل خسارات، و دستخوش غارت شد. اما تسلط رومیان بر این نواحی چندان به طول نینجامید و اشکانیان آنان را به عقب‌نشینی واداشتند (مشکور، همان، 867 ؛ آیلرز، 490-491 ؛ یارشاطر، مقدمه، 51).
در دورۀ اشکانی پادگان شهرهای خاراکس مرکز امیرنشین خاراسن یا مسنه (در منابع عربی: میشان یا میسان) میان بصره و واسط، و نیز هاترا (در منابع عربی: الحضر) در شمال عراق و جنوب غربی موصل به عنوان خطوط دفاعی ایرانیان در برابر تهاجم رومیان به شمار می‌رفتند. در سدۀ 3 م، با الحاق خاراکس به قلمرو ساسانی، و نیز ویران شدن هاترا به دست اردشیر، ایرانیان در بین‌النهرین مهاجرنشینها و پادگانهای جدیدی به جای آنها تأسیس کردند که در واقع یک کمربند دفاعی در برابر هجوم رومیان از یک‌سو، و سدی استوار در برابر حملات بدویان عرب از سوی دیگر به شمار می‌رفت. از مهم‌ترین و کهن‌ترین این مهاجرنشینها یا پادگان‌شهرها که به تدریج به صورت امارتی نیمه‌مستقل درآمد، حیره بود که در دورۀ ساسانی نقش عمده‌ای در حفظ سلطۀ ایرانیان بر سواحل جنوبی فرات تا شرق و شمال شرقی شبه‌جزیرۀ عربستان و بادیة الشام داشت (ویسهوفر، 241؛ تقی‌زاده، تاریخ ... ، 16-21؛ یارشاطر، مقدمه، 59؛ بازورث، 600، 596؛ آیلرز، 491).
گرچه حیره سالها پیش از برآمدن ساسانیان بنا شده بود، ظاهراً از حدود سال 240 م هم‌زمان با روی کارآمدن شاپور اول توجه ایرانیان را به خود جلب کرد و شاپور، عمرو بن عدی را بر آنجا گماشت و چنان‌که پیش‌تر گفته شد، از آن روزگار تختگاه لخمیان شد و رو به آبادانی نهاد (نیز نک‍ : امین، 16). از همین‌رو، برخی منابع کهن برآن‌اند که حیره را شاپور بنا نهاد و لخمیان را در آنجا جای داد (نک‍ : دینوری، 54). همچنین در رسالۀ «شهرستانهای ایران» (ص 335) ــ که به فارسی میانه نگارش یافته ــ از شاپور پسر اردشیر به عنوان بانی حیره و شخصی به نام مهرزاد، مرزبان آن یاد شده است. طبری نیز در روایتی ورود خاندان ربیعه به حیره را در روزگار شاپور دانسته و بر آن است که چون ایشان از یمن به عراق کوچیدند، از شاپور بن خرزّاد یاری خواستند و او ایشان را در حیره اسکان داد (1/ 628). برخی محققان معاصر تشکیل امارت حیره را در روزگار اردشیر بابکان می‌دانند و برآن‌اند که وی با تشکیل این امارت قصد داشت بین‌النهرین را از هجوم بدویهای صحرای شام ایمن سازد (دیاکونف، 378).
اردشیر بابکان با شکست اردوان پنجم اشکانی، پادشاهی اشکانیان را برانداخت و به عنوان نخستین پادشاه ساسانی به روایتی در 226 م بر تخت نشست (مشکور، جغرافیا، همانجا). در همین روزگار گروههایی از قبایل مختلف از جمله تنوخ از یمن به نواحی حیره کوچیدند و در آنجا اقامت گزیدند که مالک بن فهم نخستین امیر ایشان بود و منزلگاهش در انبار و به روایتی در نواحی فروسوی انبار در نزدیکی حیره بود. وی در 210 م به حکومت رسید و 20 سال بر آنجا حکمروایی کرد و پس از وی برادرش عمرو بن فهم جانشین وی شد (طبری، 1/ 609-612؛ ابن‌فقیه، 216؛ حمزه، تاریخ، 74-75، 77؛ یاقوت، 2/ 378). 
در آن روزگار، اهالی حیره و قبایل اطراف آن به 3 گروه تقسیم می‌شدند: تنوخیان که در سرزمینهای غربی فرات میان حیره و انبار در سایبانها و خیمه‌های مویی زندگی می‌کردند و به اعراب ضاحیه شهرت داشتند؛ عباد که در حیره ساکن شدند و منازلی در آنجا برای خود بنا کردند و از اردشیر بابکان فرمانبرداری می‌کردند؛ و احلاف که بعدها به مردمان حیره ملحق شدند (طبری، 1/ 609، 2/ 42-43؛ حمزه، همان، 77؛ یاقوت، 2/ 379). افزون بر تنوخیان، گروههایی از قبایل ازد، لخم، جذام، عامله و قضاعه که در اواخر سدۀ 2 م هم‌پیمان شده، اتحادیه بزرگی را تشکیل داده بودند و نیز تعدادی از قبایل بنی لحیان همچون کلب و تمیم و طیء که از بقایای جرهم به شمار می‌رفتند، از نخستین قبایلی بودند که از یمن و بحرین به حیره کوچیدند و در آنجا سکنا گزیدند. مورخان مهاجرت این قبایل به حیره و نواحی آن را در فاصلۀ زمانی میان آخرین سالهای سلطنت پارتیان تا اوایل روی کار آمدن اردشیر بابکان دانسته‌اند (طبری، 1/ 566-567، 609-610؛ نیز نک‍ : پیگولوسکایا، 564-570؛ «القبائل ... »، 79). 
بخشی دیگر از اهالی حیره را نیز نبطیان، یعنی ساکنان اصلی و بومی عراق تشکیل می‌دادند که به کار کشاورزی اشتغال داشتند و گروهی از ایرانیان نیز در آنجا به تجارت مشغول بودند (علی، صالح احمد، 1/ 75؛ تقی‌زاده، تاریخ، 16- 17). به روایتی، چون اردشیر بر عراق دست یافت، گروه بسیاری از قبایل تنوخ و قضاعه که به همراه عمرو بن فهم و برادرش مالک به حیره آمده بودند، به فرمانبرداری از وی تن در ندادند و به ناچار حیره را رها کرده، به شام کوچیدند (طبری، 2/ 42-43؛ حمزه، همان، 74-77؛ نیز نک‍ : بازورث، 597).
پس ‌از عمرو بن فهم، برادرش جذیمه، معروف به جذیمة الابرش از سوی اردشیر کارگزار حیره شد (نک‍ : طبری، 1/ 609-611). در کتیبه‌ای نبطی از وی به عنوان شاه تنوخ یاد شده است (نک‍ : بازورث، همانجا). جذیمه نخستین کسی بود که سپاهی تدارک دید و بر قبایل عرب ساکن نواحی حیره تاخت و مناطق میان حیره و انبار را زیر نفوذ خود درآورد. در آن روزگار زبّاء (زنوبیا) ملکۀ تدمر ــ کـه دست‌نشاندۀ رومیان بـود ــ بخشی از عراق از جمله سواحل شرقی و غربی فرات را زیر سلطۀ خود داشت. جذیمه بر آن شد تا نواحی فرات را از چنگ وی به درآورده به قلمرو خود بیفزاید، اما در جنگ با او شکست خورد و به قتل رسید (یعقوبی، 1/ 208؛ مسعودی، مروج ... ، 2/ 69-70؛ حمزه، همان، 75). 
بنا به برخی روایات جذیمه در زمان پارتیان کارگزار حیره شد و تا زمان اردشیر بابکان همچنان بر آنجا حکمروایی داشت (مسعودی، همان، 2/ 65؛ ابوعبید، المسالک ... ، 1/ 356؛ قس: حمزه، همانجا). برخی شاعران جاهلی در ابیاتی به ماجرای کشته شدن جذیمه (با کنیۀ ابومالک) به دست زبّاء اشاره کرده‌اند (مسعودی، همان، 2/ 65 ؛ طبـری، 1/ 614-615 ؛ حمزه، همان، 75-76). 
از آنجا که مورخان کهن برای ثبت و ضبط وقایع تاریخی جز روایات شفاهی آمیخته با افسانه‌ها منابع دیگری در دست نداشته‌اند، گفته‌های آنان دربارۀ تاریخ اعراب پیش از اسلام به خصوص مدت حکومت حاکمان یا سلطنت پادشاهان گاه بسیار اغراق‌آمیز و غالباً آکنده از تناقضات است و برخی از نویسندگان یا راویان گاه برای حل این تناقضات ناچار شده‌اند بر عمر افراد یا دورۀ حکومت آنان بیفزایند. از همین رو، منابع کهن برخی حاکمان حیره را عمری دراز بخشیده‌اند و گاه مدت حکومت آنان را به گونه‌ای غیرمعقول طولانی ساخته‌اند. چنان‌که حکومت جذیمه بر حیره را 118 سال و عمر جانشین وی عمرو بن عدی را 150 سال دانسته‌اند (مسعودی، همانجا ؛ قس: حمزه، همان، 76، 77 ؛ قس: طبری، 1/ 610، 627- 628).
با کشته‌شدن جذیمه حکومت به خاندان ربیعة بن نصر لخمی یا آل‌نصر در حیره رسید که از آنان با نام لخمیان یا مناذره (آل‌منذر) یاد می‌شود. برخی منابع تاریخ حیره را با آمدن ربیعة ابن نصر از یمن به حیره آغاز کرده‌اند. به روایتی چون ربیعة بن نصر آیندۀ یمن را نگران‌کننده یافت، فرزندش عمرو را نزد شاپور (یا یزدگرد؟) روانه ساخت و از وی خواست تا به خانواده و فرزندانش اجازه دهد، در عراق ساکن شوند. پس به دستور پادشاه ساسانی حیره بنا گردید و خاندان نصر در آنجا ساکن شدند و از آن هنگام ارتباط لخمیان با شاهان ایران آغاز شد و حکومت حیره به آنان واگذار گردید (دینوری، 54 ؛ طبری، 1/ 611-612). 
ابوحنیفۀ دینوری نخستین کارگزار ساسانی در حیره را عمرو بن ربیعه و پس‌از وی، فرزندش جذیمه و سپس خواهرزاده‌اش عمرو بن عدی ذکر کرده، و از مالک بن فهم و جانشین او عمرو ابن فهم سخنی به میان نیاورده است. ضمن اینکه جذیمه را نیز از خاندان ربیعه دانسته است (ص 54-55). با مرگ اردشیر بابکان قبایل ساکن حیره و نواحی آن از پریشانی اوضاع سیاسی در اوایل سلطنت شاپور استفاده کرده، شهرهای مرزی ایران را مورد تاخت و تاز قرار دادند و چون شاپور بر اوضاع مسلط شد، با لخمیان ائتلافی برضد دولت روم پدید آورد و پس از آن امارت حیره با دولت لخمیان قوت بیشتر گرفت و به تدریج با حمایت پادشاهان ایران قلمروش از فرات تا شام گسترش یافت (تقی‌زاده، از پرویز ... ، 122).
بیشتر منابع کهن عمرو بن عدی بن نصر خواهرزادۀ جذیمه را نخستین حاکم لخمیان و بنیان‌گذار دولت منذریان می‌دانند که در نیمۀ دوم سدۀ 3 م (ح 268 م) از سوی شاپور (سل‍ 240-270 م) (و به روایتی نادرست: یزدگرد) بر حیره، حجاز و سرزمین جزیره (بین‌النهرین) حکمروایی داشت (طبری، 1/ 611؛ دینوری، 55؛ حمـزه، تـاریخ، 75-76؛ بغـدادی، 8/ 269-270؛ نیـز نک‍ : عـزاوی، 1/ 103). برخی منابع برآن‌اند که وی حیره را در روزگار اردشیر بابکان تختگاه پادشاهان عراق ساخت و 55 سال بر آنجا حکمروایی کرد (ابن‌فقیه، 216؛ یعقوبی، 1/ 208- 209؛ مسعودی، مروج، 2/ 66؛ طبری، 1/ 610؛ نیز نک‍ : نولدکه، 24). 
مورخان دربارۀ مدت حکومت کارگزاران حیره و اینکه هر کدام از ایشان با کدام پادشاه ساسانی هم روزگار بوده‌اند، اختلاف نظر فراوان دارند. چنان‌که طبری حکومت عمرو بن عدی بر حیره را از روزگار ملوک‌الطوایف (پارتیان) تا برآمدن اردشیر بابکان (226 م) می‌داند (1/ 611). در حالی‌که دینوری حکومت وی را در روزگار یزدگرد بن شاپور بن بهرام‌گور دانسته است (همانجا). اگر منظور دینوری یزدگرد دوم (سل‍‍ 438- 459 م) باشد، این تاریخ با تاریخی که طبری ذکر کرده است، حدود 250 سال تفاوت دارد.
پس ‌از عمرو بن عدی فرزندش امرؤالقیس معروف به امرؤالقیس البدء جانشین او شد که به روایت طبری کارگزار 3 پادشاه ایران یعنی شاپور اول (سل‍ 240-270 م)، هرمز اول و بهرام اول در حیره بود. وی قبایل ربیعه و مضر را در اطاعت خود داشت و قلمرو حکومتش از حجاز تا بین‌النهرین را شامل می‌شد (2/ 53، 61-62؛ نیز نک‍ : یعقوبی، 1/ 209؛ ابن‌قتیبه، المعارف، 646). نام او در کتیبۀ «النماره» در جنوب سوریه به عنوان شاه همۀ اعراب آمده است. ظاهراً وی در اواخر حکومت خود از اطاعت ساسانیان سرپیچید و به رومیان پیوست (بازورث، 597-598؛ مشکور، جغرافیا، 867 – 868). طبری در روایتی وفات وی را در روزگار شاپور دوم (سل‍ 309- 379 م)، معروف به ذوالاکتاف دانسته است (2/ 61) که در این صورت با روایت پیشین که وی را از کارگزاران شاپور اول دانسته، تناقض آشکار دارد. از سوی دیگر، تاریخ وفات امرؤالقیس در کتیبۀ النماره مطابق با 328 م است (نک‍ : زیدان، 1/ 190-191؛ تقی‌زاده، تاریخ، 18)، که در این صورت با روایت دوم طبری که وی را با شاپور دوم هم‌روزگار دانسته، همخوانی بیشتر دارد.
لخمیان نزدیک به 400 سال (و در برخی منابع با اغراق بیش از 600 سال)، از سوی پادشاهان ساسانی بـر حیره حکم راندند. در طول این مدت حیره به عنوان امارت دست‌نشاندۀ ایران از اهمیت سیاسی و نظامی خاصی برخوردار بود و نقش مؤثری در معادلات و مناسبات سیاسی و جنگهای میان ایران و روم داشت و در واقع سپری دفاعی در مقابل حملۀ رومیان و دست‌نشاندگان آنان یعنی غسانیان به سرحدات ایران و مانعی در برابر یورش عربهای بادیه به مناطق مرزی ایران به شمار می‌آمد (نک‍ : مسعودی، التنبیه ... ، 158، مروج، 2/ 80؛ بغدادی، 8/ 270؛ نیز نک‍ : مشکور، همان، 867).
از حدود 25 تن از حاکمان حیره که نام آنان در منابع تاریخی آمده است (نک‍ : حمزه، همان، 74- 88؛ ابن‌قتیبه، همان، 645-650؛ یعقوبی، 1/ 209-211)، دست‌کم تاریخ نیمی از آنان به درستی شناخته نیست. یکی از معروف‌ترین حاکمان حیره، نعمان فرزند امرؤالقیس، معروف به نعمان اکبر است که کاخ خَوَرنَق را در حومۀ حیره به دستور یزدگرد اول (سل‍ : 399-420 م) برای بهرام‌گور ساخت (طبری، 2/ 65؛ یعقوبی، 1/ 209-210؛ حمزه، تاریخ، 79؛ ابن‌قتیبه، همان، 647؛ بغدادی، 1/ 293). او بارها با حمایت ایرانیان به شام لشکر کشید و به یاری سپاهیان ایرانی که در حیره مستقر بودند، به قلمرو غسانیان تاخت و اسیران و غنایم فراوان به چنگ آورد (طبری، 2/ 66-67). 
دولت ساسانی برای حمایت از کارگزاران حیره و پاسداری از مرزهای غربی خود همیشه سپاهیانی که به گفته‌ای شمار آنان 000‘1 تن بود، در حیره آماده داشت که هر سال جای خود را به نیروهای تازه‌نفس می‌دادند. علاوه بر این، دو لشکر نیز با نامهای «دوسر» و «شهباء» در حیره مستقر بودند، که به هنگام نیاز به یاری کارگزاران حیره می‌شتافتند. نعمان در حملات خود به قلمرو غسانیان در شام و سرکوب عربهای بادیه که گاه مناطق مرزی ایران را مورد حمله قرار می‌دادند، از این سپاهیان استفاده می‌کرد (نک‍ : طبری، همانجا؛ ابن‌اثیر، 1/ 559-565؛ ابن‌جوزی، 2/ 92؛ بازورث، 599-600).
پس‌از نعمان در دوره‌های بعد نیز این دو سپاه همچنان وظیفۀ پشتیبانی از نیروهای حیره را برعهده داشته‌اند. این دو سپاه تا اواخر دورۀ ساسانی در حیره مستقر بوده و در روزگار ایاس بن قبیصه در جنگ ذوقار شرکت داشته‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 24/ 60-62؛ یاقوت، 4/ 294).
پس‌از نعمان فرزندش منذر بن نعمان به حکومت حیره گماشته شد و 44 سال کارگزار ایرانیان در آنجا بود (طبری، 2/ 68؛ ابن‌قتیبه، همانجا). بنا به‌روایتی مشهور یزدگرد اول فرزند خود بهرام را در کودکی به حیره نزد وی فرستاد و منذر به تربیت او همت گماشت. بهرام در آنجا تیراندازی و سوارکاری را به خوبی فراگرفت و توسط معلمان و مربیانی که یزدگرد از ایران روانۀ حیره کرد، علاوه بر سوارکاری، علم و ادب و آیین مملکت‌داری را نیز به خوبی آموخت (طبری، 2/ 68- 69؛ دینوری، 51؛ ثعالبی مرغنی، 539-540؛ نک‍ : براون، 1/ 379؛ فرای، «تاریخ ... ‌»، 144-145). 
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: