صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / حیدرعمو اوغلی /

فهرست مطالب

حیدرعمو اوغلی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

حِیْدَرْعَمواوغْلی (1297- 1340 ق/ 1880-1922 م)، از فعالان سیاسی و مبارزان انقلابی در دورۀ مشروطۀ ایران و اواخر دورۀ قاجار. 
حیدر فرزند علی‌اکبر که در منابع از او با عناوین حیدر خانِ چراغ‌برقی و حیدر بُمْبی (بمب‌ساز) نیز یاد شده است (نوایی، 198)، نام خانوادگی تاری‌وردی‌اُف (خداداد‌زاده) داشت، ولی از این نام استفاده نمی‌کرد و اغلب با عنوان «عمواوغلی» که نخستین بار کارگران بادکوبه به او داده بودند، شناخته می‌شد (شمیده، 23؛ امیرخیزی، علی، 190؛ نیز نک‍ : بازرگان، 61، که مدعی است پدر حیدر به عمو معروف بود و به همین سبب، حیدر را عمواوغلی می‌خواندند).
حیدر بنا‌به نقل برخی از منابع، در اورمیه زاده شد (رئیس‌نیا، 8؛ رضازاده، 17؛ شمیده، 15؛ قس: کسروی، تاریخ مشروطه ... ، 448) و در کودکی همراه خانواده به ارمنستان و شهر الکساندروپل مهاجرت کرد (روستا، 2/ 170؛ قس: شاکری، «حیدر خان ... »، 9). حیدر در شهرهای الکساندروپل، ایروان و تفلیس به تحصیل پرداخت و از مدرسۀ صنعتی تفلیس دیپلم مهندسی برق گرفت. او پیش از سفر به ایران، در قفقاز فعالیت سیاسی داشت و چنان‌که خود مدعی‌ است از 12سالگی وارد چنین فعالیتهایی شده بود (حیدر عمواغلی، تقریر ... ، 63؛ نیز رضازاده، شاکری، همانجا‌ها)، در 1316 ق/ 1898 م، مقارن تحصیل در مدرسۀ صنعتی تفلیس، با نهضت سوسیال دموکرات روسیه و جمعی از سوسیالیستها آشنا شد (رئیس‌نیا، 23)، و در 1319 ق/ 1901 م به عضویت حزب سوسیال دموکرات روسیه، شاخۀ قفقاز، در شهر باکو درآمد (همو، 31؛ قس: اقبال، «ورقی ... »، 62؛ جاوید، 25). حیدر در این زمان، در تأسیس نیروگاه برق بائیلوف به‌عنوان مهندس برق، با چند تن از سوسیال دموکراتهای باکو و قفقاز همکاری می‌کرد (شمیده، 22).
در 1320 ق/ 1902 م به عنوان تکنسین برق کارخانۀ برق به مشهد دعوت شد و به ایران آمد (کسروی، همانجا). او طی 11 ماه اقامت در مشهد در شورش مردم برضد نیرالدوله، حاکم آن شهر، نقش داشت و همچنین کوشید دسته‌ای انقلابی تشکیل دهد، ولی نتوانست؛ و به گفتۀ خودش، تنها یک نفر به او پیوست (حیدر عمواغلی، همان، 68). حیدر از رجب 1321 ق به تهران آمد و به ترتیب، مدتی در ماشین‌خانه (ادارۀ راه‌آهن تهران ـ شاه عبدالعظیم)، تجارت‌خانۀ روسی «حمل و نقل ایران»، و کارخانۀ چراغ برق امین‌الضرب به کار پرداخت (همانجا؛ روستا، همانجا). حیدر ازجمله کسانی بود که در جریان تحصن مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس، دستورالعملهای لازم را به تحصن‌کنندگان می‌داد؛ و حتى به ‌گفتۀ خودش، طلاب مدرسۀ سپهسالار را تشویق به تحصن در سفارت کرد (حیدر عمواغلی، همان، 69). گفته‌اند در 1323 ق به باکو بازگشت و در نخستین انقلاب روسیه که به شکست انجامید، شرکت داشت و پس از آن به اروپای غربی رفت و با لنین ملاقات کرد (شاکری، همان، 10؛ ﻧﻜ : رضازاده، 35-36، که سفر حیدر را برای آموزش ساخت بمب می‌داند). حیدر در شرح حال خود به این سفر اشاره ندارد و برخی بر آن‌اند که احتمالاً چنین سفری رخ نداده است (رئیس‌نیا، 30). 
با صدور فرمان مشروطه و تأسیس مجلس اول، حیدر انجمنی در تهران موافق با آرمان سوسیال دموکرات تشکیل داد. پس از آن به دستور حزب سوسیال دموکرات روسیه با شعبۀ مسلمانان این حزب موسوم به «همت» (تأسیس: 1322 ق) و شعبۀ ایرانیان قفقاز موسوم به «مجاهد» ارتباط یافت. انجمنی که حیدر آن را سازمان‌دهی کرد، نخستین اعضای آن از تجار و کسبۀ بازار بودند و دو حوزۀ خصوصی و عمومی داشت. به زودی حوزۀ عمومی آن منحل شد و تنها 7 عضو حوزۀ خصوصی باقی ماندند (حیدر عمواغلی، همان، 70؛ رئیس‌نیا، 47). 
انجمن برای ترساندن مخالفان مشروطه تصمیم به بمب‌گذاری در خانۀ بعضی از دولتمردان گرفت و حیدر خود بمبی در خانۀ علاءالدوله منفجر کرد (حیدر عمواغلی، همان، 71- 74). 
حادثه‌ای که باعث شهرت حیدر در محافل سیاسی زمان مشروطه شد، قتل امین‌السلطان، اتابک اعظم بود که دربارۀ عامل یا عاملان آنها اتفاق نظر ندارند (نک‍ : هدایت، 47- 48؛ کسروی، تاریخ مشروطه، 449-450؛ ملک‌زاده، 3/ 471). اما حیدر خود آورده است که حکم قتل اتابک پس از تصویب در حوزۀ مخفی از طریق کمیتۀ اجرایی، به او که رئیس «هیئت مدهشه» بود، ابلاغ شد. حیدر همراه چند تن از فداییان نقشۀ قتل اتابک را اجرا کرد (اقبال، «قاتل ... »، 50-51). قتل عباس آقا صراف، قاتل اتابک، بلافاصله پس از حادثه، به ابهام مسئله می‌افزود. نامعلوم‌بودن هویت انجمنهای سری تا مدتها عاملان قتل را ناشناخته گذاشت. افرادی که در عملیات‌ انقلابی با حیدر همکاری داشتند، از تهران انتخاب نمی‌شدند. بلکه معمولاً از انقلابیان آذربایجانی قفقازی یا گرجی بودند و به صورت ناشناس به اجرای مأموریت می‌پرداختند (کسروی‌، همان، 447؛ نوایی، 129). حیدر که به هنگام حادثه در بهارستان حاضر بود (همو، 133-134)، متهم شد که برای پنهان ماندن جزئیات حادثه، پس از قتل اتابک به دست عباس آقا، او را به قتل رسانده است (کسروی، همان، 448، 449). او پس‌از قتل اتابک مدتی بازداشت شد، ولی اتهامش به اثبات نرسید و آزاد گشت (نوایی، 134). 
حیدر در حادثۀ سوء قصد به محمدعلی شاه (25 محرم 1326 ق) نیز مشارکت داشت. این‌بار نیز طرح قتل از سوی کمیتۀ انقلاب یا حوزۀ مخفی مطرح شد و حیدر که رئیس کمیتۀ اجرایی بود، مأمور اجرای آن شد. 4 نفر از مهاجمان، که از مجاهدان کمیتۀ باکو بودند، بمبی به سوی اتومبیل شاه پرتاب کردند، اما شاه در اتومبیل نبود و جان سالم به در برد (کسروی، همان، 542؛ نیز ﻧﻜ : رائین، انجمنها ... ، 110). آورده‌اند که حیدر و کمیتۀ باکو با کشتن محمدعلی شاه مخالف بودند، ولی حیدر ناچار شد که طرح بمب‌اندازی را اجرا کند (شمیده، 36). 10 روز پس از حادثه و به دستور محمدعلی شاه، حیدر و چند تن دیگر را به اتهام سوء قصد بازداشت کردند. آذربایجانیهایی نیز که متهم به شرکت در بمب‌اندازی بودند، بازداشت و بازجویی شدند (کسروی، همان، 550؛ آدمیت، مجلس ... ، 277). دستور مستقیم شاه برای بازداشت متهمان جنجال برانگیخت. انجمنهای تهران، به‌ویژه انجمن آذربایجان، بازداشت مظنونان را غیرقانونی اعلام کردند و کوشیدند مانع ادامۀ بازجویی شوند. محمدعلی شاه ناچار در 14 ربیع‌الاخر دستور آزادی حیدر و دیگر مظنونان را صادر کرد (کسروی، همان، 550- 551)؛ تقی‌زاده می‌نویسد: چون حیدر تبعۀ روس بود، با دخالت دولت روسیه آزاد شد و چندی پس از به توپ بستن مجلس روانۀ خارج شد (ص 95؛ رضازاده‌، 124-125). او به صورت ناشناس به انزلی رفت. در آنجا با کمک سازمان سوسیال دموکرات روسیه، که در انزلی فعالیت زیرزمینی داشت، به سلامت به بادکوبه رسید (حیدر عمواوغلی، «بازمانده ... »، 14-16؛ رئیس‌نیا، 117). در باکو با همکاری دو کمیتۀ امداد باکو و تفلیس، که مشهدی عزیز بگوف و نریمان نریمان‌اف آنها را اداره می‌کردند، جمعی از مسلمانان و انجمنها را برای تدارک اسلحه و گردآوری اعانه با خود همراه کرد (حیدر عمواوغلی، همان، 16- 18؛ نوایی، 237). 
حیدر پس از سازمان‌دهی کمکها برای مجاهدان آذربایجان خود را به تبریز رساند و به سازمان‌دهی فرقۀ اجتماعیون عامیون با عنوان مرکز غیبی پرداخت (رئیس‌نیا، 132؛ قس: جاوید، 25) و در نامه‌ای به محمدعلی شاه، خود را سرپرست کمیتۀ انقلاب ایران معرفی کرد (حیدر عمواوغلی، همان، 19-20). 
ازجمله اقدامات حیدر در تبریز قتل شجاع‌نظام مرندی، یکی از ملاّکان محلی بود که با مجاهدان می‌جنگید. سپس او به مرند بازگشت و راه جلفا به تبریز را بست (امیرخیزی، اسماعیل، 219-220، 221-222؛ رائین، حیدر خان ... ، 2/ 21-23؛ تقی‌زاده، 115). پس‌‌از پیروزی مجاهدان، حیدر از سوی ستارخان مأمور برقراری امنیت در مرند و سپس خوی شد (امیرخیزی، اسماعیل، 229). در خوی بعضی دوایر دولتی را تأسیس کرد و نیز دبستانی به نام خیریه و روزنامه‌ای به نام مکافات به مدیریت میرزا آقا خان مرندی بنیان نهاد و مشکل کمبود نان را به سرعت حل کرد (کسروی، تاریخ مشروطه، 873؛ امیرخیزی، اسماعیل، 236، 237؛ نوایی، 238- 239؛ بهرنگی، 41). او همچنین مجاهدان را برای مقابله با نیروهای نظامی خان ماکو تجهیز کرد (رئیس‌نیا، 139). حیدر در این دوره با ورود نیروهای ارمنی وابسته به انجمن داشناک به خاک ایران به مخالفت برخاست و انگیزۀ مخالفت خود را اختلاف آرمانهای داشناک و ایرانیان مشروطه‌خواه دانست (مرندی، 188- 189؛ نیز ﻧﻜ : رئیس‌نیا، 123).
برخی گزارشهای دیگر که گفته‌اند حیدر در حوادثی که در ذیحجۀ 1326 ق منجر به فتح اصفهان شد، در آنجا حضور داشت (دانشور، 37)، مخالف این گزارش است، اما ممکن است حیدر بعد از فتح اصفهان به دست نیروهای مشروطه‌خواه، به آن شهر رفته باشد (رئیس‌نیا، 141- 142). همچنین گفته‌اند حیدر پیش از فتح تهران، خود را به رشت رساند و در فتح تهران همراه اردوی گیلان حضور داشت (کسروی، تاریخ هیجده‌ساله ... ، 834- 835؛ نوایی، 198). در این‌باره نیز باید گفت: حیدر نمی‌توانست در فتح رشت (عاشورای 1327 ق) حاضر باشد، ولی ممکن است که همراه اردوی رشت در فتح تهران شرکت کرده باشد (رئیس‌نیا، 142- 145؛ اقبال، «ورقی»، 76؛ قس: جاوید، 31).
حیدر پس از فتح تهران، فعالیت خود را در حزب سوسیال دموکرات (اجتماعیون عامیون) متوقف کرد و به حزب اصلاح‌طلب دموکرات پیوست (شاکری، میلاد ... ، 536). نوایی مدعی است حیدر حزب دموکرات را تأسیس کرد (ص 240)، اما سندی مؤید این دعوی وجود ندارد (شاکری، «حیدر خان»، 11)؛ گرچه شعبه‌‌های حزب در مشهد، قم، کاشان و اصفهان را ظاهراً خود او سازمان‌دهی کرد. ملک‌الشعرا بهار، از اعضای آن حزب در مشهد، از حضور حیدر در این شهر سخن گفته است (ص «ه‍‌ »؛ نوایی، همانجا).
در صفر 1328 ق، بنا بر مصوبۀ مجلس، مجاهدانِ دستۀ نظامی حیدر در شمار نیروهای دولتی درآمدند و در چند مأموریت نظامی شرکت کردند ( کتاب ... ، 4/ 58، 141، نیز نک‍‌ : 131، که در همین ایام، قتل امین‌الملک پسر وزیر دربار را به گروه حیدر نسبت داده است). چون سید عبدالله بهبهانی در 9 رجب 1328 به قتل رسید، هیچ حزب یا گروه سیاسی مسؤلیت قتل او را بر عهده نگرفت. اما اعتدالیون سوء قصد را به دموکراتها و گروه حیدر نسبت دادند (نوایی، 240- 241؛ کسروی، همان، 131). بعدها برخی از نویسندگان با جانب‌داری از دموکراتها کوشیدند حیدر را از اتهام قتل بهبهانی مبرا کنند (مثلاً ﻧﻜ : امیرخیزی، اسماعیل، 462؛ نوایی، همانجا؛ قس: آدمیت، فکر دموکراسی ... ، 146- 147). اعتدالیون به تلافی قتل بهبهانی تلاش کردند تا برخی از رهبران دموکرات و عاملان حادثه را مورد سوء قصد قرار دهند. در پی آن، علی‌محمد تربیت به قتل رسید. حیدر نیز جداگانه مورد سوء قصد قرار گرفت، اما از مهلکه گریخت (ملک‌زاده، 6/ 1338). او چندی بعد از سوی نظمیه بازداشت شد. در جریان بازجویی، اطلاعاتی دربارۀ مشارکت او در قتل به دست نیامد و در 11 شعبان 1328 با دخالت حزب دموکرات آزاد شد (محمود، 334؛ نوایی، همانجا؛ رئیس‌نیا، 180- 181). اگر حیدر تا 11 شعبان در بازداشت بوده است، گزارشهای مربوط به حضور وی در پارک اتابک برای خلع‌ سلاح یاران ستارخان (کسروی، همان، 141؛ نوایی، 242- 243؛ امیرخیزی، اسماعیل، 490) نادرست خواهد بود. 
بنا به اظهار محمودِ محمود، حیدر پس از رهایی از توقیف نظمیه، در شعبان 1328 برای انجام دادن مأموریتی مخفی به میان ایل بختیاری فرستاده شد و در ربیع‌الاول 1329 از مأموریت بازگشت و پس از چند ماه اختفا در تهران به اشارۀ یفرم، رئیس نظمیه، با لباس مبدل از طریق مشهد و عشق‌آباد به روسیه رفت (ص 334-335). اما شواهد نشان از آن دارد که مأموریت حیدر به جنوب ایران پس از ربیع‌الاول 1329 بوده است. پس از سقوط کابینۀ مستوفی‌الممالک، سپهدار تنکابنی در 10 ربیع‌الاول به صدارت رسید. سپهدار به تحریک اعتدالیون دستور تبعید حیدر را داد. به گزارش روزنامۀ ایران ‌نو (1 ربیع الآخر 1329) حیدر با مشایعت یفرم ‌خان، رئیس نظمیه، به قصد اروپا، اما از مسیر قم و کاشان، حرکت کرد (ص 2؛ نیز نک‍ : افشار، س 7، ص 526-527). حیدر به دستور سپهدار، حق نداشت در مسیر سفر در هیچ شهری بیش از دو ساعت توقف کند (همو، س 7، ص 526، س 8، ص 830؛ کسروی، تاریخ هیجده‌ساله، 157). حیدر که اعلام کرده بود از طریق دریا به بمبئی خواهد رفت، خود را به اصفهان رساند و از آنجا به فارس و یزد رفت؛ اما با شنیدن خبر بازگشت محمدعلی میرزا به گمش‌تپه، به تهران بازگشت (رئیس‌نیا، 194-197؛ قس: نامه‌ها ... ، 281، 322). او سرانجام، از طریق مشهد به عشق‌آباد رفت و روانۀ اروپا شد. حیدر در مسیر سفر و در روسیه با محمدعلی میرزا ملاقاتی داشت و به ‌گفتۀ خودش برای کاستن از دارایی او به بهانۀ یاری‌رساندن به شاه مخلوع مبلغی پول از او گرفت (رئیس‌نیا، 197- 199). حیدر از روسیه به سویس و فرانسه رفت و پس از مهاجرت دموکراتها به لندن، با آنها ملاقات کرد (محمود، 335). 
در جریان جنگ جهانی اول (1914- 1918 م) حیدر به آلمانها گرایش داشت و به‌عنوان افسر ارتش عثمانی با روسیه و انگلستان در جبهۀ ایران جنگید و با کمیتۀ ایرانی طرف‌دار آلمان در برلین در تماس بود (شاکری، میلاد، 181، 536، 602). 
پس از شکست آلمان در جنگ، حیدر فعالیت خود را در روسیه متمرکز کرد (همان، 182، 536؛ نوایی، 243). او را یکی از مؤسسان دفتر مرکزی سازمانهای کمونیستی مسلمان می‌دانند. همچنین او را نمایندۀ حزب عدالت در نخستین کنگرۀ بین‌الملل سوم دانسته‌اند، اما باید گفت نمایندۀ رسمی حزب عدالت در این کنگره حسین‌زاده بوده‌ است (شاکری، «حیدرخان»، 11). در 1919 م، حیدر به هنگام اقامت در پطروگرداد (لنینگراد) حوزه‌ای از حزب اجتماعیون عامیون را به نام «حزب انقلابی ایران» ایجاد کرد که در کنار حزب عدالت به فعالیت می‌پرداخت. در همین سال، به همراه سلطان‌زاده به آسیای مرکزی اعزام شد تا در آنجا مهاجران ایرانی را بسیج کند (همانجا). حیدر در نشست کمونیستها در تاشکند به تاریخ آوریل 1920 حضور داشت، اما در کنگرۀ انزلی (نخستین کنگرۀ حزب کمونیست ایران) به دلایل نامعلومی غایب بود (همان، 12؛ قس: روستا، 2/ 183). حزب کمونیست ایران پس از کنگرۀ انزلی به دو دستۀ ملی ـ انقلابی و کمونیستی ناب تقسیم شد. جناح ملی ـ انقلابی را که از آن به گرایش راست یا معتدل نیز یاد شده است، حیدر رهبری می‌کرد. این جناح از حمایت دفتر قفقاز حزب کمونیست روسیه (بلشویک) برخوردار بود. سرژو اورژونیکیدزه، نزدیک‌ترین همکار لنین، ریاست دفتر قفقاز را بر عهده داشت (شاکری، میلاد، 201، 263).
در سپتامبر 1920/ شهریور 1299 «نخستین کنگرۀ ملل شرق»، تحت حمایت انترناسیونال کمونیستی، کمینترن، با حضور حیدرعمواوغلی و 200 تن از ایرانیان در باکو برگزار شد (همان، 312). کمونیستهای گروه حیدر خان که با سیاستهای رقبای چپ خود به رهبری سلطان‌زاده مخالف بودند، برای برکناری سلطان‌زاده تلاش کردند. آنها در 20 شهریور موفق به تشکیل کنگره‌ای شدند که در آن کمیتۀ جدید حزب کمونیست ایران به رهبری حیدر تشکیل شد (همان، 312- 313، «حیدرخان»، همانجا؛ رواسانی، 188). کمیتۀ مرکزی دوم به رهبری حیدر توانست عملکرد حزب کمونیست ایران در نهضت جنگل را نقد، و حمایت دفتر قفقاز حزب بلشویک (تحت نفوذ استالین) را جلب کند. در پی آن، حیدر در 1921م/ 1300 ش وارد ایران شد (شاکری، میلاد، 314- 316). یک ماه بعد حیدر در گیلان به سر می‌برد (همو، «حیدر خان»، همانجا، میلاد، 391) و در آنجا می‌کوشید اختلاف بین میرزا کوچک خان و احسان‌الله‌خان را که با دخالت کمونیستهای چپ‌گرا بالا گرفته بود، از میان بردارد و با انتخاب دوبارۀ میرزا کوچک به رهبری نهضت، در میان سران جنگل آشتی برقرار کند. با حضور حیدر، کمیتۀ انقلابی جدیدی سازمان داده شد که در آن میرزا کوچک‌خان، خالو قربان، محمدی، و سرخوش حضور داشتند و حیدر کمیسر خارجه بود (فخرایی، 326- 329؛ رواسانی، 197، 215؛ رضازاده، 248- 249). کمیتۀ انقلابی جدید عمر درازی نیافت و اختلافات میان اعضای کمیته به درگیری مسلحانه در ملاسرا انجامید. حیدر در حملۀ طرف‌داران میرزا کوچک به اعضای کمیتۀ انقلاب در ملاسرا به دست نیروهای جنگلی به اسارت درآمد و مدتی بعد به قتل رسید (فخرایی، 420- 422؛ رائین، حیدر خان، 1/ 291 بب‍ ). 

مآخذ

آدمیت، فریدون، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، تهران، 1363 ش؛ همو، مجلس اول و بحران آزادی، تهران، 1355 ش؛ افشار، ایرج، «سندی دربارۀ تبعید حیدرخان عمواوغلی به دست یفرم‌جان»، آینده، تهران، 1360 ش، س 7، شم‍ 8، 1361 ش، س 8، شم‍ 12؛ اقبال آشتیانی، عباس،«قاتل حقیقی میرزا علی‌اصغر خان اتابک»، یادگار، تهران، 1325 ش، س 3، شم‍ 4؛ همو، «ورقی از تاریخ مشروطه»، همان، شم‍ 5؛ امیرخیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز، 1388 ش؛ امیرخیزی، علی، «حیدر عمواوغلی»، حیدر خان عمواوغلی (نک‍ : هم‍ ، رائین، ج 2)؛ ایران نو، تهران، 1329 ق، س 3، شم‍ 6؛ بازرگان، فریدون، «راجع به مرحوم حیدر خان عمواوغلی»، یادگار، تهران، 1326 ش، س 3، شم‍ 8؛ بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران، 1323 ش؛ بهرنگی، صمد، «آذربایجان در جنبش مشروطه»، آرش، 1347 ش، ش 18؛ تقی‌زاده، حسن، زندگی طوفانی من، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1372 ش؛ جاوید، سلام‌الله، دو قهرمان آزادی، تهران، 1342 ش؛ حیدرعمواوغلی، «بازماندۀ یادداشتها»، حیدر خان عمواوغلـی (نک‍ : هم‍ ‍، رائین، ج 2)؛ همو، تقریر احوالات خود بـه ابراهیم‌خان منشی‌زاده، مندرج در «ورقی از تاریخ مشروطه»، یادگار، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1325 ش، س 3، شم‍ 5؛ دانشور علوی، نورالله، تاریخ مشروطۀ ایران و جنبش وطن‌پرستان اصفهان و بختیاری، تهران، 1335 ش؛ رائین، اسماعیل، انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1345 ش؛ همو، حیدر خان عمواوغلی، تهران، ج 1، 1352، ج 2 (اسناد و خاطره‌ها)، 1358 ش؛ رضازاده ملک، رحیم، حیدر خان عمواوغلی، تهران، 1351 ش؛ رواسانی، شاپور، نهضت میرزا کوچک خان جنگلی، تهران، 1363 ش؛ روستا، رضا، «یکی از درخشان‌ترین مردان انقلابی ایران»، حیدر خان عمواوغلی (نک‍ : هم‍ ، رائین، ج 2)؛ رئیس‌نیا، رحیم، حیدر عمواوغلی در گذر از طوفانها، تهران، 1360 ش؛ شاکری، خسرو، «حیدر خان (طرحی انتقادی بر سرگذشت)»، اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی، به کوشش دستمالچی شالچی، تهران، انتشارات پادزهر، ج 19؛ همو، میلاد زخم، ترجمۀ شهریار خواجیان، تهران، 1386 ش؛ شمیده، محرمعلی، آزادلیق قهرمانی، باکو، 1350 ش/ 1972 م؛ فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، تهران، 1357 ش؛ کتـاب نـارنجی، تـرجمۀ پروین منزوی، تهران، 1368 ش؛ کسروی، احمد، تـاریخ مشروطۀ ایران، تهران، 1330 ش؛ همو، تاریخ هیجده‌سالۀ آذربایجان، تهران، 1384 ش؛ مرندی، آقاخان، «در پیرامون تاریخ مشروطه»، پیمان، 1316 ش، س 4، ش 3؛ ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1363 ش؛ نامه‌های مشروطیت و مهاجرت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1386 ش؛ نوایی، عبدالحسین، فتح تهران، تهران، 1356 ش؛ هدایت، مهدیقلی، «قاتل حقیقی میرزا علی‌اصغر خان اتابک»، یادگار، تهران، 1325 ش، س 3، شم‍ 4.

مسعود تاره
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: