حیدرانلو

حِیْدَرانْلو، از طایفه‌های کرد سنی شافعی‌مذهب ساکن در نقاط مرزی ایران و ترکیه، به‌ویژه در شهرستان چالدران واقع در استان آذربایجان غربی. این طایفه در دورۀ قاجار از طوایف بزرگ کرد به شمار می‌آمد (جلیل، 26؛ فیلد، I/ 80؛ بیات، 40) و از دورۀ فتحعلی شاه قاجار (سل‍ 1212-1250 ق/ 1797-1834 م) به این سو در جنگ‌ونزاعهایی که میان دو کشور ایران و عثمانی (1236- 1238 ق/ 1821-1823 م) روی داد و سرانجام، به عقد عهدنامۀ اول ارزروم (1239 ق/ 1824 م) میان دو دولت منتهی شد، نقشی مهم داشت (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 

سبب نام‌گذاری

در برخی از منابع، نام طایفه را برگرفته از نام بنیان‌گذار آن، حیدر فرزند زیل بنیان‌گذار ایل زیلان می‌دانند؛ به روایت شفاهی، برخی از مردم نام این طایفه را به «حیدر»، لقب حضرت علی‌ (ع) نسبت می‌دهند (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : اسکندری‌نیا، 50-51، 116). 

خاستگاه جغرافیایی

زیستگاه اولیۀ طایفۀ حیدرانلو را به‌سبب درگیریهای مرزی میان دو کشور ایران و عثمانی به درستی نمی‌توان معین کرد (بیات، 42-43). برخی از مورخان و جغرافی‌دانان، خاک عثمانی را خاستگاه اصلی این طایفه نوشته‌اند. به نوشتۀ جودت، حیدرانلو‌ها پیش‌تر جزوی از ایل شکاک، و در ابتدا در ایالت دیاربکر در سنجاق (شهرستان) میافارقین (واقع در خاک عثمانی) ساکن بوده‌اند که بعداً گروهی از آنها به موش، ملازگرد و ارجیش در خاک عثمانی مهاجرت کردند (12/ 4-5). 
مفتون دُنبلی این طایفه را برخاسته از «ولایت عثمانی» دانسته (ص 459)، و اسکندری‌نیا، درۀ زیلان، زیستگاه ایل زیلان را در خاک عثمانی، مسکن نخستین عشایر این طایفه انگاشته و نوشته است که بعدها پس از وفات بنیان‌گذار ایل زیلان، فرزندانش هرکدام به نام خود طوایفی را تشکیل دادند که حیدرانلو نیز از همان طوایف به‌شمار می‌رود (ص 50-51). 
به استناد اسناد و مکاتباتی که پس از جنگ ایران و عثمانی (1236- 1238 ق) و در آستانۀ عقد عهدنامۀ ارزروم (نک‍ : دنبالۀ مقاله) به دست آمده است، فتحعلی شاه قاجار و عباس میرزا نایب‌السلطنه بارها این طایفه را در اصل متعلق به ایران دانسته، و معتقد بوده‌اند که ایران مولد و مدفن اجداد این طایفه بوده است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : گزیده ... ، 1/ 143-144؛ اسناد ... ، 1/ 230-231، 241-242، 2/ 42-43). همچنین در نامۀ مورخ 1235 ق محمدحسین خان بـه قاسم حیدرانلو ــ رئیس وقت این طایفه ــ طایفۀ حیدرانلو را از طوایف ایرانی ساکن در ایران دانسته، و سابقه‌ای دویست‌ساله برای آن قائل شده است (همان، 1/ 246). 

تاریخچه

عشایر طایفۀ حیدرانلو که از 920 ق/ 1514 م به این سو در مناطق مرزی مورد اختلاف ایران و عثمانی می‌زیستند (موسوی، 79)، به‌سبب ویژگیهای کوچندگی که همواره ییلاق ـ قشلاق می‌کردند، با توجه به وضعیت زمانی و زیستی، خود را گاهی تابع ایران و گاهی تابع عثمانی به شمار می‌آوردند ( اسناد، 1/ مقدمه، 28، نیز 230-231). 
در ذیل وقایع 1235 ق در اسناد و مکاتبات تاریخی ایران قاجاریه آمده است که قاسم حیدرانلو طایفۀ حیدرانلو را از حوالی چالدران و محلات خوی، با دسیسه و تحریک سلیم پاشا ــ حاکم بایزید و موش ــ به این مناطق برد (هدایت، 9/ 583؛ مفتون، 454؛ خاوری، 1/ 520-521؛ سپهر، 1/ 318). همچنین در ذیقعـدۀ همـان سال بـه فـرمان محمدعلی میرزا دولتشاه ــ فرزند فتحعلی شاه قاجار و حاکم کرمانشاه ــ قاسم حیدرانلو موظف به بازگرداندن طایفه‌اش به محل اصلی خود در خاک ایران می‌شود ( اسناد، 1/ 234). 
در پی دسیسۀ سلیم پاشا به کوچاندن طایفۀ حیدرانلو به خاک عثمانی، و درخواست بازگرداندن آنها به خاک ایران از طرف دولت ایران، همچنین به سبب شورش عشایر ایران در 1236 ق/ 1821 م و در خطر سقوط قرار گرفتن حدود شرقی عثمانی و قطع جادۀ بایزید ـ ارزروم آتش جنگ میان دو کشور ایران و عثمانی شعله‌ور شد (زکی، 2/ 27؛ جودت، 12/ 4) و در 12 ذیحجۀ همان سال به دستور عباس میرزا نایب ارسلان، قوای ایران به مناطق توپراق و بایزید در خاک عثمانی حمله کردند. دسته‌ای از قوای ایرانی در تعقیب طایفۀ حیدرانلو به سوی دیار بکر رفتند و بتلیس را تصرف، و سپس ویران کردند و بسیاری از اهالی را به اسارت گرفتند (بـرای آگاهی بیشتر، نک‍ : خاوری، 1/ 533-536؛ مفتون، 458-471؛ زکی، 2/ 28). 
در 1239 ق با اعلام آتش‌بس و عقد عهدنامۀ ارزروم این جنگ به پایان رسید. براساس مادۀ سوم این عهدنامه، دولت ایران پذیرفت که طایفۀ حیدرانلو در تابعیت دولت عثمانی باقی بماند، اما به شرطی که هرگاه افراد طایفۀ حیدرانلو به مرزهای ایران تجاوز کنند، مرزداران عثمانی موظف به بیرون راندن آنان شوند. همچنین طبق این معاهده، اگر افراد طایفۀ حیدرانلو با رضایت خود به ایران آمدند و در آنجا استقرار یافتند، دولت عثمانی مانع استقرار آنان نشود. از سوی دیگر اگر حیدرانلوها خواستند مجدداً به خاک عثمانی بازگردند، دولت عثمانی آنان را نپذیرد. دولت ایران نیز متعهد شد که هرگاه افراد این طایفه به سرحدات عثمانی دست‌اندازی کردند، با آنها برخورد کند (مشیرالدوله، 20؛ جودت، 12/ 77- 78؛ معاهدات ... ، 112-113). 
در 1250 ق/ 1834 م، جهـانگیر میـرزا ــ پسـر عبـاس میـرزا نایب‌السلطنه ــ به بهانۀ کوچ دادن طایفۀ حیدرانلو به ایران، رهسپار خاک عثمانی (شهر بایزید) شد. محمد یونس، رئیس وقت طایفۀ حیدرانلو از بیم روبه‌رو شدن با سپاه ایران با سواران همراهش که از پیش پاشا به بایزید می‌آمدند، فراری شد، سپاهیان جهانگیر میرزا دست به غارت طایفۀ حیدرانلو زدند و سپس به ایران بازگشتند (هدایت، 10/ 80-81؛ جهانگیر میرزا، 206-207). 
در 1310 ق/ 1892 م، برای حل و فصل مسائل مرزی و رفع اختلافهای دو کشور ایران و عثمانی دربارۀ تعیین تابعیت برخی از طایفه‌های عشایری، ازجمله طایفۀ حیدرانلو کمیسیونی مشترک تشکیل شد (بیات، 43). گفت‌وگو در این کمیسیون به نتیجه‌ای نرسید و اختلافها همچنان به قوت خود باقی ماند. هنگامی که گروهی از حیدرانلوهای ساکن در ایران به سرپرستی مصطفى بیک بـه خاک عثمانی مهاجرت کردند، اقبال‌السلطنۀ ماکویی ــ حاکم ماکو ــ در مقام مقابله برآمد و محمد صدیق ــ سرپرست یکی دیگر از گروههای حیدرانلوی ساکن خاک عثمانی ــ را به ایران دعوت کرد. محمد صدیق بیک در 1321 ق/ 1903 م با حدود 500 تا 600 خانوار از اتباعش به ایران آمدند و مستقر شدند و اقبال‌السلطنه حاکم وقت، سیه چشمه (چالدران) را به آنها واگذار کرد و قول داد که حدود 500 خانوار دیگر از حیدرانلوها را به ایران آورد (همو، 43-44؛ گزیده، 4/ 280-283). در سالهای بعد نیز حیدرانلوها در نبردهای مرزی میان ایران و عثمانی شرکت داشتند (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : افتخاری، 34-35؛ وقایع ... ، 6؛ ارفع، 39) 

ساختار اجتماعی و تقسیمات طایفه‌ای

برخی طایفۀ حیدرانلو را جزو ایل زیلان (اسکندری‌نیا، 115؛ قربانی، 157)، و برخی جزو ایل حسنانلو از ایلات ساکن در خاک ترکیه دانسته‌اند (زکی، 2/ 219). در رده‌بندی طایفۀ حیدرانلو، همچون رده‌بندی سنتی در طایفه‌های کُرد دیگر مانند زیلان می‌توان به ترتیب به تقسیم‌بندی طایفه، باو، اوبه، و مال یا خانوار اشاره کرد (اسکندری‌نیا، 28-29؛ قربانی، 158). تاکنون دربارۀ تقسیمات طایفه‌ای حیدرانلو تحقیقی جامع نشده و آگاهی ما فقط از شمار برخی باوهای این طایفه مانند باشمیان، لاچکیان، طرطوریان، سوران، آقوبیان، سه‌چارکیان، پنج‌حسنان و جنکانو ساکن در خاک عثمانی در دورۀ قاجار است ( اسناد، 1/ 242). 
 دربارۀ دستگاه رهبری و چگونگی ادارۀ طایفه و باوها اطلاع دقیقی در دست نیست. می‌توان گفت که از آغاز طایفه سرپرستانی داشته که نام برخی از آنها در منابع آمده است. نام برخی سران این طایفه از ابتدا تاکنون بدین قرار است: محمد صدیق بیک (بیات، همانجا)؛ موسى حیدرانلو (افتخاری، همانجا)؛ مجید حیدرانلو (خلیلی، 226)؛ قاسم حیدرانلو (مفتون، 454؛ سپهر، 1/ 318)؛ محمد یونس (هدایت، جهانگیر میرزا، همانجاها)؛ و حمید فیروزی (کاویان‌پور، 188). 

قلمرو امروز و جمعیت

زیستگاه کنونی طایفۀ حیدرانلو در نقاط مرزی ایران و ترکیه، در شهرستان چالدران است. محدودۀ جغرافیایی این طایفه از شمال بـه دومانلو ـ زیوه، از جنوب به اَلند و سُکمن‌آباد (نام دو دهستان در شهرستان خوی)، از باختر بـه مرز ترکیـه، و از خـاور بـه جادۀ سکمن‌آبـاد ـ چالدران است (همانجا). به گزارش سرشماری عشایر کوچنده در 1387 ش، افراد این طایفه در مناطق ییلاقی، شماری در دهستان آواجیق جنوبی در بخش دشتک، و شماری دیگر در دهستان چالدران جنوبی در بخش مرکزی شهرستان چالدران زندگی می‌کنند. قشلاق آنها کلاً در ناحیه‌ای در شهر سیه‌چشمه، مرکز شهرستان چالدران است (سرشماری ... ، جمعیت ... ، 35). برخی از مهم‌ترین آبادیهای حیدرانلونشین اینها ست: ولیک‌داش، چخورکند، باباکند، حسوبرو، سدل، قلعه‌خاج، سه‌گریگ، عیسى‌کولیک، قاشقه‌بلاغ و ناور (کاویان‌پور، همانجا). 
از دورۀ قاجار تا به امروز جمعیت طایفۀ حیدرانلو به سبب جنگها، پراکنده شدن و مهاجرت به شهرها یا روستاهای منطقه و رها کردن شیوۀ زندگی ایلیاتی کاهش یافته است. مردوخ شمار جمعیت طایفه را با اختلاف بسیار، حدود 000‘2 خانوار آورده (1/ 88)، و ایرانشهر در 1342ش حدود 300 خانوار (1/ 119) نوشته است. جمعیت عشایر کوچندۀ این طایفه در حالی که در 1382 ش حدود 249 خانوار (بلوکباشی، 107) گزارش شده، با توجه به سرشماری اجتماعی و اقتصادی عشایر کوچنده در 1387 ش، به 46 خانوار و 297 تن تقلیل یافته است (سرشماری ... ، نتایج ... ، 15). از این جمعیت کوچنده 42 خانوار (273 تن) در دهستان چالدران جنوبی در بخش مرکزی و 4 خانوار (24 تن) در دهستان آواجیق جنوبی در بخش دشتک در شهرستان چالدران به سر می‌برند (سرشماری، جمعیت، همانجا). اقتصاد طایفه براساس کشاورزی و دامداری استوار است (کاویان‌پور، 188- 189). 

مآخذ

اسکندری‌نیا، ابراهیم، ساختار سازمان ایلات و شیوۀ معیشت عشایر آذربایجان غربی، به کوشش حسن انزلی، اورمیه، 1366 ش؛ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، قاجاریه، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1366- 1368 ش؛ افتخاری بیات، حسینقلی، تاریخ ماکو، به کوشش حسین احمدی، تهران، 1381 ش؛ ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، 1342 ش؛ بلوکباشی، علی، جامعۀ ایلی در ایران، تهران، 1382 ش؛ بیات، کاوه، شورش کردهای ترکیه و تأثیر آن بر روابط خارجی ایران (1307-1311)، تهران، 1374 ش؛ جلیل، جلیل، کردهای امپراتوری عثمانی، ترجمۀ صلاح الدین آشتی، تهران، 1381 ش؛ جودت، احمد، تاریخ، استانبول، 1309 ق؛ جهانگیر میرزا، تاریخ نو، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1384 ش؛ خاوری شیرازی، فضل‌الدین، تاریخ ذوالقرنین، به کوشش ناصر افشارفر، تهران، 1380 ش؛ خلیلی عراقی، محمدرضا، خاطرات سفر آذربایجان و کردستان، تهران، 1328 ش؛ زکی، محمدامین، خلاصة تاریخ الکرد و الکردستان، ترجمۀ محمدعلی عونی، بغداد، 2005 م؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1377 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچندۀ کشور (1387 ش)، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، 1388 ش؛ همان، نتایج تفصیلی؛ قربانی، حافظ، مونوگرافی شهر ماکو، بی‌جا، 1370 ش؛ کاویان‌پور، احمد، تاریخ عمومی آذربایجان، تهران، 1346 ش؛ گزیدۀ اسناد سیاسی ایران و عثمانی، تهران، 1369-1370 ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ مشیرالدولۀ تبریزی، جعفرخان، رسالۀ تحقیقات سرحدیه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1348 ش؛ معاهدات و قراردادهای تاریخی در دورۀ قاجاریه، به کوشش غلامرضا طباطبایی‌مجد، تهران، 1373 ش؛ مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثر سلطانیه، به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد، تهران، 1383 ش؛ موسوی ماکویی، اسدالله، تاریخ ماکو، تهران، 1376 ش؛ وقایع آرارات، به کوشش کاوه بیات، تهران، 1378 ش؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روضة الصفا، قم، 1339 ش؛ نیز: 

Aref, H., The Kurds, An Historical and Political Study, London, 1966; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939. 
حسن موسوی‌زاده