صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / حمویه /

فهرست مطالب

حمویه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

حَمّویه، ابوجعفر حمویة بن علی، معروف به حمویۀ کوسه، از سرداران نامدار سامانیان و سپهسالار خراسان در روزگار امیر نصر دوم سامانی (301-331 ق/ 913-942 م). وی نقش مهمی در تثبیت قدرت این امیر داشت. آگاهی بسیار اندک ما از جزئیات زندگی وی حاکی از آن است که او از روستای فریمان اسفراین بود (نک‍ : حاکم، 216؛ ثعالبی، 4/ 437). 
از حمویه نخستین بار در حوادث مربوط به منازعۀ امیر نصر اول سامانی با برادر کهتر خود، امیر اسماعیل بن احمد در 272 ق/ 885 م یاد شده است. ظاهراً پس از آن بود که با ابراز تدبیر و دارایت، نزد امیر اسماعیل تقرب یافت. در همین سال نصر اول در پی اختلاف با برادر خود امیر اسماعیل بر سر خراج بخارا، با لشکری انبوه از سمرقند آهنگ بخارا کرد. در این هنگام امیر اسماعیل از جانب امیر نصر، امیر بخارا بود. وی برای دفع برادر از رافع بن هرثمه ــ حاکم خراسان ــ مدد خواست و او هم به اسماعیل پیوست. اما حمویه فرستادۀ امیر اسماعیل به سوی رافع، از امکان قدرت یافتن رافع پس از این نبرد و استیلای او بر ماوراءالنهر اندیشناک شد. از این رو برای آنکه رافع را از ماوراءالنهر دور کند، نهانی او را از احتمال اتحاد دو برادر بر ضد وی ترساند و از او خواست تا میان دو برادر میانجیگری کند. بدین سان رافع پای در میان نهاد و کار دو برادر به صلح انجامید. امیر اسماعیل هم تدبیر او را پسندید (ابن اثیر، 7/ 281-282؛ میرخواند، 4/ 31؛ خواندمیر، 2/ 353). 
حمویه پس از مرگ امیر اسماعیل، در زمان دو امیر بعدی همچنان موقعیت خود را نزد امیران سامانی حفظ کرد. در 21 جمادی‌الآخر 301 ق/ 22 ژانویۀ 914 م نصر بن احمد ملقب به نصر دوم که پس از کشته شدن پدرش ــ احمد بـن اسماعیل ــ در 8 سالگی بر تخت نشست، با عصیان عموی پدرش، اسحاق بن احمد، امیر سمرقند مواجه شد. حمویه که به سپهسالاری نصر منصوب شده بود، به سوی اسحاق تاخت و در نبردی سخت، نیروهای او را درهم کوبید. اسحاق به سمرقند عقب نشست و سپاهی به سرکردگی فرزندش الیاس به نبرد با حمویه گسیل داشت. این بار نیز سپاه اسحاق هزیمت یافت حمویه به تعقیب او پرداخت و بر سمرقند تسلط یافت، اسحاق را فراچنگ آورد و به بخارا فرستاد (نرشخی، 129-130؛ گردیزی، 150-151؛ ابن‌اثیر، 8/ 80؛ خواندمیر، 2/ 357؛ میرخواند، 4/ 39-40؛ منهاج، 1/ 208). 
در حدود سال 306 ق/ 918 م نیشابور دستخوش شورش یکی از سرداران نصر به نام احمد بن سهل شده بود. حمویه برای دفع او از بخارا به مرو شتافت، اما چون ورود به مرو را که حصاری بلند داشت، دشوار یافت، از سرداران خویش خواست تا به نیرنگ با احمد بن سهل مکاتبه و به او اعلام وفاداری نمایند. بدین سان احمد بن سهل با این پندار که سرداران حمویه پیش از هر منازعه‌ای وی را تحویل خواهند داد، با لشکری نه چندان آماده از مرو بیرون آمد و از سپاه حمویه شکست خورد و پس از تسلیم به بخارا فرستاده شد (گردیزی، 152؛ ابن اثیر، 8/ 120؛ خواندمیر، 358؛ میرخواند، 4/ 40-41). 
در این ایام نواحی خراسان به خصوص نیشابور، علاوه بر شورشهای گاه و بیگاه سرداران سامانی، صحنۀ هجوم سرداران داعی علویان طبرستان نیز بود. در 308 ق/ 920 م یکی از این سرداران به نام لیلی بن نعمان بر نیشابور چیره شد و به نام داعی حسن بن قاسم خطبه خواند. حمویه برای سرکوب او با سپاهی انبوه راهی نیشابور شد و پس از نبرد با او در ناحیۀ طوس، شکست خورد و به مرو عقب نشست، اما با تدبیر سرکردگان سپاهش در نبردی دیگر بر او غلبه یافت و پس از دستگیری سرش را بریده، بر نیزه زدند. سپاه او با دیدن سر بریدۀ لیلی تسلیم شدند (ابن فضلان، 75؛ ابن اثیر، 8/ 124-125؛ ابن اسفندیار، 1/ 278؛ میرخواند، 4/ 41). گویا حمویه در این دوران علاوه بر سپهسالاری خراسان، از طرف امیر نصر حاکم نیشابور هم بود (نک‍ : مقدسی، 238؛ خواندمیر، 2/ 358؛ میرخواند، 4/ 41-42). 
هرچند ثعالبی به گونه‌ای مبالغه‌آمیز از 40 نبرد فاتحانۀ حمویه یاد کرده، با این حال وی را به عنوان فردی عادل و خیّر ستوده است (4/ 437). نیز به سبب نقش مؤثر او در حوادثِ حساس بوده است که به گفتۀ نرشخی (ص 120) وی را «صاحب وجود خراسان خواندندی». 
گفتنی است که پسر حمویه، احمد، و نیز نوه‌اش ابوالفضل بن احمد نیز پس از او نقش مهمی در بسیاری از حوادث بعدی خاندان سامانی ایفا کردند. 

مآخذ

ابن اثیر، الکامل؛ ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320 ش؛ ابن فضلان، احمد، رسالة، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1409 ق/ 1988 م؛ ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1366 ق/ 1947 م؛ حاکم نیشابوری، محمد، تاریخ نیشابور، ترجمۀ محمد بن حسین خلیفۀ نیشابوری، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1375 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408 ق؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1342 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد نصر قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363 ش. 

عبدالحمید مرادی
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: