صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / حفصه بنت الحاج /

فهرست مطالب

حفصه بنت الحاج


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

حَفْصه بِنْتُ الْحاج (د 586 ق/ 1190 م)، یا حفصۀ رَکونیّه، از نامورترین زنان شاعر اندلس در سدۀ 6 ق/ 12 م. همۀ منابع اندلسی و نیز بسیاری از منابع شرقی، ماجراهای عاشقانۀ شورانگیز او را همراه با اشعارش ــ که غالباً شعر مناسبت و مربوط به کش‌وقوسهای زندگی او ست ــ نقل کرده‌اند. 
مهم‌ترین منابع موجود عبارت‌اند از: 

الف ـ منابع شرقی کهن

1. یاقوت (د 626 ق/ 1229 م) (10/ 219-226)؛ 2. ابن‌دواداری (د 736 ق/ 1336 م) (6/ 542-543)؛ 3. صفدی (د 764 ق/ 1363 م) (13/ 107- 108)؛ 4. سیوطی (د 911 ق/ 1505 م) (ص 40-43). 

ب ـ منابع اندلسی

1. ابن‌دحیه (د 633 ق/ 1236 م) (ص 10)؛ 2. ابن‌ابار (د 658 ق/ 1260 م) ( التکملة ... ، 4/ 261، تحفة ... ، 240)؛ 3. ابن‌سعید مغربی (د 685 ق/ 1286 م) ( رایات ... ، 92-93، المغرب، 138- 139)؛ 4. ابن‌خطیب (مق‍ 776 ق/ 1374 م) (1/ 223-224، 227)؛ 5. مقری (د 1041 ق/ 1631 م) (4/ 171- 179). 

ج ـ منابع معاصر

1. فواز عاملی (ص 165- 169)؛ 2. شکعه (ص 219- 229)؛ 3. بوفلاقه (ص 155- 178)؛ 4. کحاله (1/ 267-271)؛ 5. اعلمی حائری (2/ 21-22)؛ 6. یموت (ص 221-225)؛ 7. وائلی (1/ 128-131)؛ 8. پلا (نک‍ : EI2)؛ و سرانجام در 1947 م، لوئی دی جاکومو، عضو «انجمن آموزش عالی مراکش»، مقالۀ بسیار مفصلی دربارۀ این بانو، در مجلۀ هسپریس (شم‍ 1 و 2) منتشر کرد. وی سپس همین مقاله را اساس کتاب کوچکی به نام حفصة بنت الحاج قرار داد که در مجموعۀ هسپریس (نک‍ : مآخذ) منتشر ساخت. پیوست این مقاله، دیوان شاعر است که از منابع گوناگون به دست آمده است و از 71 بیت فراتر نمی‌رود. اینک بهتر آن است که همین کتاب را ــ که از هر جهت جامع است ــ خلاصه کرده در اینجا بیاوریم: 
مؤلف در آغاز لازم دیده است کتاب‌نگاری خود را که بر روایاتی اندک، و حدود 50 بیت شعر استوار گردیده است، توجیه کند. وی ملاحظه می‌کند که شاعران زن در اندلس و مغرب بسیار متعددند؛ مقری (نک‍ : 2/ 536-545، 563-567) از 25 زن شعرسرا نام برده و هنر و ذوقشان را ستوده است (نک‍ : جاکومو، 1, 7, 15). از این میان، حفصه، به‌سبب ماجراهای فراوان و زیبایی اشعارش، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. این بانو را تنها با دو بانوی شاعر دیگر، یعنی نزهون و وَلّاده می‌توان قیاس کرد (همو، 17). دیگر آنکه مردان معروفی پیرامون این بانو پدیدار گشته و گاه سخت به عشق او گرفتار شده‌اند. این گونه رابطه‌ها، پای او را به درون ماجراهای سیاسی و حتى توطئه‌ای مرگ‌بار گشوده است. مجموعۀ آگاهیهایی که از این روایات به دست می‌آید، راه را برای پژوهشهای جامعه‌شناختی نیز می‌گشاید. از شعرهای فاش و بی‌پروای حفصه و شیوۀ کنش او با مردان اندلسی آشکار می‌شود که زنان اندلسی نسبت به زنان شرقی، از آزادی بیشتری برخوردار بوده، و به همین سبب، نقش مهم‌تری در ادب و هنر به عهده داشته‌اند. 
حفصه هم به‌سبب زیبایی بسیار، هم با اعتباری که نزد بزرگان یافته بود و به‌خصوص به‌سبب شعرهای پرشور و پرده‌در، به جایی رسیده بود که مثلاً ابن‌خطیب (1/ 499) او را از نظر زیبایی رو، «ظرف» و در ادب «مروارید یگانه» خوانده است (نک‍ : جاکومو، 18). 
حفصه دختر مردی از نژاد بربر به نام الحاج بود که ظاهراً در غرناطه اعتباری داشت و خاندان او به ثروتمندی وصف شده‌اند. حفصه احتمالاً حدود سال 530 ق/ 1136 م در غرناطه زاده شده است؛ دوران نوجوانی را در همین شهر گذرانده و بی‌گمان از آموزشهای شایسته‌ای نیز برخوردار بوده است. شیوۀ آموزش در اندلس شبیه به آموزش در سرزمینهای خاوری اسلام، اما در سطحی بالاتر بود. کار با آموزش قرآن آغاز می‌شد و با خواندن شعر و نثر، به خصوص نثرهای مسجع ادامه می‌یافت تا سرانجام آنچه «ادب» می‌نامیم، در نوآموز فراهم می‌آمد (همو، 20-22). 
مرابطون که در این روزگار بر بخشهای بزرگی از اندلس فرمان می‌راندند، به تعصب دینی شهرت داشتند، اما نباید پنداشت که این تعصب تأثیر شدیدی در سطح جامعه داشته است. مثلاً می‌دانیم که زنان قبیلۀ لمتونه همه بی‌حجاب بودند، یا زنان شاعر ــ ازجمله حفصه ــ بسیار ناگفتنیها را فاش می‌گفتند (همو، 24). یکی از مزایای مرابطون آن بود که توانستند آرامش را بر کشور حکم‌فرما کنند. تنها حادثۀ مهم، حملۀ سیف‌الدوله مستنعر، امیر سرقسطه به غرناطه، و تصرف همۀ آن سرزمینها در 539 ق/ 1144 م بود که آن هم دیری نپایید و سیف‌الدوله سرانجام در 540 ق/ 1145 م تنها پس از یک‌ماه فرمانروایی در غرناطه، ناچار گریخت و به قلعۀ جیّان پناه برد و کار را دوباره به مرابطون سپرد. آرامش غرناطه تا فرا رسیدن موحدون (549 ق/ 1154 م) پابرجا بود. 
احتمالاً در همین روزگاران بود که حفصه به یُمن زیبایی روی و شهرت به شاعری، نظر ابوجعفر احمد بن عبدالملک بن سعید را ــ کـه در ادبیـات بیشتر بـه ابن‌سعید شهرت دارد ــ به خود جلب کرد. ابوجعفر که روزبه‌روز به حفصه شیفته‌تر می‌شد، فرزند عبدالملک، امیر قلعۀ یَحْصُب یا قلعۀ بنی سعید بود. ادب‌دوستی این امیر موجب شده بود که قلعۀ وی پناهگاه اهل فضل و ادب و شعر قرار گیرد (همو، 29). سپس ابوجعفر در فضایی آکنده به ادبیات پرورش یافت. به ویژه آنکه دو شاعر بزرگ اندلس، یعنی ابن‌خفاجه و ابن‌زقّاق عهده‌دار آموزش ادبیات کلاسیک به او شدند و بیش از همه، اشعار شریف رضی و مهیار دیلمی را به او آموختند. 
دیری نپایید که ابوجعفر ادیب و شاعر زبردستی گردید، چندان که پدر می‌خواست در کارهای ادبی او را شریک خود کند، و نیز زمانی که موحدون اندلس را فتح می‌کردند، پدرش عبدالملک به نوعی استقلال دست یافت و فرزند را وزیر خود خواند. پس حدود سال 549 ق ابوجعفر جوان اشرافی معروفی بود و همان زمان حفصه به هنرمندی و زیبایی شهرت یافته بود. این دو، بی‌تردید با یکدیگر آشنا بودند؛ حتى ممکن است این آشنایی از زمان کودکی آغاز شده باشد (همو، 30-32). ابوجعفر در پی آن برآمد که این آشنایی را به رابطه‌ای استوارتر تبدیل کند. به همین جهت، از حفصه تقاضای دیدار کرد. حفصه که گویا به شهادت قطعه‌ای 4 بیتی (شم‍ 3 دیوان) به فرد دیگری عشق می‌ورزید، پس از دو ماه به او پاسخ منفی داد. ابوجعفر در قطعۀ 8 بیتی دیگری خطاب به او، از عشق سوزناک و آرزوی دیدار سخن گفت. حفصه این بار به او پاسخ داد (قطعۀ 9 بیتی شم‍ 5 دیوان) و عاشق را به‌سبب شتاب‌زدگی در عشق و ناشکیبایی ــ که در آیین عشق ناپسند است ــ سخت نکوهش کرد (نک‍ : همو، 40-83). 
نامه‌رسان که از خشونت شعر و ستیز حفصه نسبت به خود او بسیار نگران شده بود، نزد ابوجعفر شتافت و حکایت با او بگفت، اما ابوجعفر به زیرکی از واژۀ «کمامه» در شعر دریافت که معشوق در قبة الکمامه، کوشک متعلق به خود او، وعدۀ دیدار نهاده است. مقری که این روایت را به تفصیل تمام آورده (4/ 172-175)، چند حادثۀ شوخی‌آمیز دیگر نیز که در اثنای آن دیدار رخ داده، نقل کرده است و از این دیدار عاشقانه، یک صحنۀ مجادلۀ شاعرانه ساخته است (جاکومو، 41-48). ابن‌خطیب (1/ 499-500) نیز به دیدار شبانۀ دیگری که از شعر سرایی عاشقان بی‌بهره نبود، اشاره کرده است. ماجراهای عاشقانه همیشه به خوشی نمی‌گذشت؛ مثلاً روزی حفصه را آگاه کردند که ابوجعفر به کنیزکی سیاه‌پوست عشق می‌ورزد. همین موضوع به مبادلۀ چند قطعه شعر ازجمله پوزش‌خواهی ابوجعفر، و سرانجام بخشش معشوقه انجامید. 
دیدارهای عاشقانه تا 549 ق/ 1154 م ادامه یافت. در آن سال، حاکم شکست‌خوردۀ مرابطون در غرناطه، شهر را به سپاه موحدون واگذار کرد. ظاهراً دو سال پس از فتح، ابوسعید عثمانی، فرزند خلیفه عبدالمؤمن که هنوز بسیار جوان بود، امور شهر را به عهده گرفت و ابوجعفر را که دیگر سخت نامور شده بود، به وزارت برگزید. این انتخابِ ملکِ جوان، رشک بزرگان موحدی را برانگیخت؛ چندان‌که حفصه نیز در شعری (شم‍ 11 دیوان) به آن اشاره کرده است. این «ملک» سخت شیفتۀ شعر و ادب بود. دربارش به زودی محفل ادبی بزرگی گردید که در تاریخ اندلس کم‌مانند است (جاکومو، 58-60). 
نمی‌دانیم ابوسعید چه زمان با حفصه آشنا شد؛ اما می‌دانیم در 553 ق/ 1158 م او را که تحت حمایت خود گرفته بود، به پیغام‌بری نزد پدرش در مراکش فرستاد. حفصه در اردوی خلیفه که در رباط‌الفتح (نزدیک سلا) برپا شده بود، به دست‌بوس خلیفه رفت و بالبدیهه قصیده‌ای در مدح او سرود و در پایان آن خواست که خلیفه یک «صَکّ» با توقیع خود به وی ببخشد. خلیفه که نام شاعر را پیش از آن نیز شنیده بود، مزرعۀ رکونه را به او بخشید، نسبت رکونیۀ حفصه نیز از همین‌جا برخاسته است (از این قصیده تنها 3 بیت باقی مانده، شم‍ 12 دیوان). 
ابوسعید، شهریار جوان غرناطه سرانجام نتوانست در برابر زیبایی و قصاید ستایش‌آمیز حفصه طاقت بیاورد؛ اما نمی‌دانیم چه زمان با او پیوند عاشقانه برقرار کرد و بدین سان، رقیب ابوجعفر گردید. در 557 ق/ 1162 م سرکشیها و خودسریها و جنگهای داخلی میان امیران عرب، اوضاع غرناطه را سخت پریشان کرد. خلیفه عبدالمؤمن چون از شکست موحدون آگاه شد، سپاهی به یاری ابوسعید فرستاد و دوباره بر همۀ غرناطه و اطراف آن چیره شد (همو، 67-70)؛ اما خلیفه خود در 558 ق/ 1163 م درگذشت و فرزندش ابویعقوب به جایش نشست. 
هم‌زمان با بازگشت آرامش، کشمکشهای عاشقانه از سرگرفته شد و رقابت و کینه‌توزی میان دو عاشق ابوسعید و ابوجعفر شدت یافت، چندان‌که ابوجعفر از شغل خود استعفا داد، اما «ملک» نپذیرفت. سپس در شکارگاه، ابوجعفر در قصیده‌ای، 3 بیت نیش‌دار در نکوهش ملک سرود. پس از آن نیز، چون می‌دید ابوسعید دل حفصه را به خود جلب کرده، اشعار هجایی دیگری سرود و به دست مردم داد. ملک در مقابل، ابوجعفر را از کار دیوانی بیرون راند و کوشید حفصه را از او دور نگه دارد. اما حفصه، حتى در آن زمان پرخطر، به دیدار عاشق دل‌سوختۀ خود شتافت و همان زمان از بیم ابوسعید قصیده‌های مهرآمیز در مدح ملک می‌سرود (همو، 70-78). 
اما کار بر ابوجعفر سخت می‌شد. خاندان او در قلعۀ یحصب که در آغاز بی‌هیچ مقاومت، گردن به فرمان موحدون نهاده بودند، اینک سرشورش داشتند و با دشمنان دیرینۀ موحدون پیمان بسته، توطئه‌ای ساز کردند؛ اما توطئه فاش شد و ابوجعفر به سوی مالقه گریخت. در مالقه، مردان ابوسعید او را دستگیر کردند. ابوجعفر سرانجام در 560 ق/ 1165 م به دستور ابوسعید در مالقه به صلیب کشیده شد. 
حفصه به شهادت قطعاتی سوزناک که از شعرش باقی مانده (شم‍ 16، 17 و 18 دیوان) سخت افسرده شد و پس از قتل ابوجعفر، بی‌آنکه بیمی به خود راه دهد، و چنان‌که گویی بیوۀ ابوجعفر است، جامۀ سیاه به تن کرد و به سوگ نشست. کسانی که بی‌گمان از جانب ابوسعید مأموریت داشتند، وی را تهدید به مرگ کردند؛ اما او نه‌تنها از کار خود پشیمان نشد، بلکه در قطعه‌ای (شم‍ 18 دیوان) هم به این تهدید دشمنان اشاره کرد و هم مرثیۀ غم‌انگیز سرود. 
پس از آن گویا حفصه از شعر رو برتافت و به کار آموزگاری روی آورد. ابن‌بشکوال که معاصر او بود، او را بهترین معلم زمان خوانده است (نک‍ : ابن‌خطیب، 1/ 501، که از الصلۀ ابن‌بشکوال نقل کرده است). وی چندان در کار آموزش نامور شد که خلیفه منصور او را برای تدریس به زنان حرم به مراکش دعوت کرد. نمی‌دانیم سفر او به مراکش در چه زمان رخ داد، زیرا در زندگی‌نامۀ او حفره‌ای 20 ساله مشاهده می‌شود. در این دوران احتمالاً رابطۀ او با ابوسعید که گاه‌به‌گاه به مراکش می‌رفت، گرم بود؛ به ویژه آنکه جایی دیده نشد که «ملک» غرناطه حفصه را به‌سبب سوگواری در مرگ ابوجعفر سرزنش کرده باشد (جاکومو، 85-88). 
زیستگاه جدید حفصه، مراکش، رو به گسترش داشت، اما هنوز چیزی از زیباییهای غرناطه کسب نکرده بود. اگر بپذیریم که حفصه در 571 ق/ 1176 م در این شهر می‌زیسته، ناچار باید طاعون هولناکی را که هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد، دیده باشد. از خاندان خلیفه، دومین کسی که به طاعون درگذشت، ابوسعید بود. متأسفانه نمی‌دانیم عکس‌العمل حفصه در مرگ عاشق دیرین خویش چه بوده است (همو، 89-91). 
در همین شهر مـراکش بود که به قول صـاحب الاحـاطه (نک‍ : ابن‌خطیب، 1/ 502)، حفصه در 586 ق/ 1190 م وفات یافت. وی در آن هنگام بیش از 55 سال نداشت (جاکومو، 93). 
از مجموعۀ 19 قطعه‌ای (71 بیت) که از حفصه بر جای مانده، البته نمی‌توان نظر قاطعی دربارۀ هنر شاعری وی ابراز داشت. این اندک مقدار که اینک در دست داریم، سراسر شعر عاشقانه و غالباً شعر «مناسبت» است؛ کوششی در کار لفظ‌پردازی و مغلق‌گویی احساس نمی‌شود و هر چند که گاه اعمال جناس (مانند حِداد: سوک، و حُداد: آهن در قطعۀ 19 دیوان)، نشان از صنعت‌گرایی دارد. شعرها پیوسته با واقعیات زندگی، یا احساس بانوی شاعر رابطه دارد و همین امر، سخن وی را به صداقت و بی‌پیرایگی آکنده است. بسی دریغ است که سرچشمۀ این شعر صادقانه با مرگ ابوجعفر خشکید (یا اگر چیزی وجود داشته به دست نرسیده است) و ما را از احساسات حفصه در زندگی و مرگ عاشق دوم بی‌خبر گذاشت. 

مآخذ

ابن‌ابار، محمد، تحفة القادم، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ همو، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عبدالسلام هراس، بیروت، 1995 م؛ ابن‌خطیب، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1375 ق/ 1955 م؛ ابن‌دحیه، عمر، المطرب من اشعار اهل المغرب، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، 1950 م؛ ابن‌دواداری، ابوبکر، کنزالدرر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره، 1380 ق/ 1961 م؛ ابن‌سعید مغربی، علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، به کوشش نعمان عبدالمتعال قاضی، قاهره، 1393 ق/ 1973 م؛ همو، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1955 م؛ اعلمی حائری، محمدحسین، تراجم اعلام النساء، بیروت، 1407 ق/ 1987 م؛ بوفلاقه، سعد، الشعر النسوی الاندلسی، بیروت، 1424 ق/ 2003 م؛ سیوطی، نزهة الجلساء فی اشعار النساء، قاهره، مکتبة القرآن؛ شکعه، مصطفى، الادب الاندلسی، بیروت، 1975 م؛ صفـدی، خلیل، الـوافی بالوفیـات، به کـوشش محمد حجیری، ویسبـادن، 1404 ق/ 1984 م؛ فواز عاملی، زینب، الدر المنثور، بیروت، 1312 ق؛ کحاله، عمررضا، اعلام النساء، بیروت، 1404 ق/ 1984 م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر؛ وائلی، عبدالحکیم، موسوعة شاعرات العرب، عمان، 2001 م؛ یاقوت، ادبا؛ یموت، بشیر، شاعرات العرب فی الجاهلیة و الاسلام، بیروت، 2006 م؛ نیز: 

EI2; Giacomo, L. di, Une Poétesse grenadine du temps des Almohades (Ḥafṣa Bint al-Ḥājj), Collection Hespéris, Paris, 1949, no. 10. 
آذرتاش آذرنوش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: