حصار، تپه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 4 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/236559/حصار،-تپه
یکشنبه 21 اردیبهشت 1404
چاپ شده
21
حِصار، تَپّه، یکی از بزرگترین محوطههای پیش از تاریخی شمال شرقی فلات ایران. تپهحصار با مساحت دستکم 12 هکتار، در حاشیۀ جنوبشرقی شهر دامغان واقع است. بر اساس پژوهشهای انجامشده، این محوطه از اواخر هزارۀ 5 تا نیمۀ نخست هزارۀ 2 قم مسکون بوده است. تاکنون پژوهشهای باستانشناختیِ چندی در تپهحصار انجام شده است. این محوطه نخستینبار توسط هیئتی از موزۀ دانشگاه پنسیلوانیا، به سرپرستی اریش اشمیت، در سالهای 1310 و 1311 ش/ 1931 و 1932 م به طور گسترده کاوش شد (نک : دایسن و توزی، 2؛ اشمیت، «کاوشهای تپهحصار دامغان»، سراسر کتاب، «کاوشهای تپهحصار 1931»، سراسر مقاله). در 1335 ش/ 1956 م رابرت دایسن برای پژوهشی دربارۀ سفالهای سادۀ تپهحصار که در گزارش نهایی اشمیت به آنها پرداخته نشده بود، به بررسی سطحی کوتاهمدتی در این محوطه پرداخت. در 1351 ش/ 1972 م گراتسیا بولگارلی برای مطالعۀ دستساختههای سنگی تپهحصار، بررسی سطحی دیگری در این محوطه انجام داد (دایسن و توزی، 1)، و در 1355 ش/ 1976 م هیئتی مشترک از دانشگاه پنسیلوانیا، دانشگاه تورین و مرکز باستانشناسی ایران، به سرپرستی رابرت دایسن و ماوریتسیو توزی کاوشها و پژوهشهای هدفمندی برای بازنگری کارهای اشمیت در تپهحصار به انجام رساند (همانجا). در 1374 ش/ 1995 م، در پی قطعی شدن ساخت خط دوم راهآهن تهـران ـ مشهد، هیئتی بـه سـرپرستی احسان (اسمـاعیل) یغمایی از پژوهشکدۀ باستانشناسی به کاوشهای نجاتبخشی در تپهحصار پرداخت (روستایی، 1). وی در این برنامۀ میدانی، محدودهای به مساحت 10×250 متر را در راستای ریل اول که در زمان پهلوی اول از دل تپه گذرانده شده بود، کاوش کرد (همو و کوهی، 70). آخرین پژوهش میدانی انجامشده در تپهحصار، گمانهزنی برای تعیین عرصه و حریم این محوطه بود که توسط هیئتی از پژوهشکدۀ باستانشناسی به سرپرستی نگارندۀ مقاله در 1385 ش انجام شد (روستایی، 1، 5، 302). ازآنجا که تپهحصار دارای پستیوبلندیهای متعددی است، اشمیت به بخشهای مختلف آن نامهای گوناگونی داد: پهنۀ سفال منقوش، تپۀ اصلی، تپۀ جنوبی، تپۀ سرخ، تپۀ گنج، پهنۀ شمالی، تپهدوقلو و کاخ ساسانی («کاوشهای تپهحصار 1931»، لوحههای LXXIX و LXXVIII). هرچند اشمیت بخش زیادی از محوطه را کاوش کرد (حدود 000‘1 مـ2) (روستایی، «تپهحصار: یک مرکز ... »، 224)، اما وی برای دورهبندی این محوطه نه آنگونه که متداول و منطقیتر است، لایهنگاری نهشتههای استقراری، بلکه سبکشناسیِ ظروف سفالی متعددی را که از تدفینهای پرشمار (637‘1 تدفین) تپهحصار به دست آمده بود، معیار قرار داد. بر این اساس، وی 3 دورۀ اصلی فرهنگی برای این محوطه تعریف کرد و آنها را از پایین به بالا حصار I، حصار II و حصار III نامید. سپس این دورهها را براساس تغییرات جزئیتر در ظروف سفالی به مرحلههایی تقسیمبندی کرد: دورۀ حصار I (از قدیم به جدید)، به 3 مرحلۀ حصار IA، IB و IC، دورۀ حصار II به دو مرحلۀ حصار IIA و IIB، و دورۀ حصار III را به 3 مرحلۀ حصار IIIA، IIIB و IIIC تقسیم کرد («کاوشهای تپهحصار دامغان»، 19). بدینترتیب، حصار IA قدیمترین مرحلۀ فرهنگی، و حصار IIIC جدیدترین مرحلۀ فرهنگی این محوطه است. براساس تاریخگذاریهای مطلق منتشرشده، دورهبندی تپهحصار را به بیان تاریخهای مطلق، میتوان چنین دانست: حصار I از نیمۀ دوم هزارۀ 5 قم تا حدود 700‘ 3 قم، حصار II از حدود 700‘ 3 قم تا 900‘2 قم، و حصار III از حدود 900‘2 قم تا 800‘1 قم (ترنتن، 99, 102). نخستین دورۀ استقراری تپهحصار (حصار I) بیش از هر چیز با سفال منقوش آن شناخته میشود. سفال اوایل این دوره (حصار IA) دارای زمینهای به رنگ قرمز مایل به قهوهای و نقوش هندسی به رنگ سیاه یا قهوهای است و در مرحلههای بعد (IB و IC) رنگ زمینه به نخودی متمایل و استفاده از چرخ سفالگری متداول میشود. در مرحلۀ IA ظروف سفالی منحصراً با نقوش هندسی تزیین میشد، ولی در مرحلۀ بعد (IB) نقشهای گیاهی، حیوانی (بهویژه بز کوهی) و پرندگان ظاهر میشود. در مرحلۀ آخر از دورۀ I حصار، یعنی حصار IC، نقش شاخص عبارت است از بز کوهی و نقش پلنگ که منحصراً در این مرحله دیده میشود. متداولترین شکل ظروف، پیالههای سادۀ نیمکروی و سبوهای پایهدار است (نک : اشمیت، همان، 39-53؛ نیز نک : تصویر 1).
معماری مردمان دورۀ حصار I عبارت بود از خانههایی خشتی و چینهای که بدون نظم خاصی در کنار یکدیگر ساخته شده بود. دیوارها در بیشتر موارد دارای اندودی گِلی و فضای داخلی اتاق دارای محلهایی برای افروختن آتش و ایجاد انبارک بوده است (همان، 298). مردمان این دوره اشیاء گوناگونی از گِل پخته (مانند پیکرک، سردوک و اشیائی شبیه مُهرهای دکمهای)، سنگ (تیغه، مته، سرپیکان، تبر، هاون و دستههاون، سنگ وزنه و انواع مهرهها) و استخوان میساختند. در دورۀ حصار I فلز مس شناخته شده بود، ولی از آن تنها اشیائی ساده مانند سوزن و مهرههای تزیینی و بهندرت چاقو و تبر ساخته میشد (همان، 300-301). دورۀ حصار II، با مشخصۀ سفال خاکستری، به نسبت دورههای پیش و پس از خود دورۀ کوتاهی بوده است. اشمیت نهشتههای این دوره را در محدودهای به مساحت حدود 400‘ 3 مـ 2 کاوش کرد (همان، تصویر 61). براساس یافتههای اشمیت، ساختوسازهای این دوره تفاوت مشخصی با دورۀ پیش ندارد، و از خشت بیشتر از چینه استفاده شده است. سفال این دوره شامل بازماندههایی از سفال منقوش دورۀ حصار I است، ولی اساساً با سفال خاکستری، بهویژه ظروف پایهدار، شناخته میشود. این ظروف پایهدار مشخصۀ سفال خاکستری دورۀ حصار II است که در دورۀ بعد دیده نمیشود (همان، 303-304). در کنار ساخت انواع اشیاء از جنسهای گوناگون، ساخت اشیاء مسی، هم از نظر کمّی و هم کیفی، رشد چشمگیری پیدا کرد. اقلامی نظیر سرگرز، انگشتر، دستبند و گوشواره نخستینبار در این دوره ساخته شد (همان، 119، لوحههای XXVIII-XXIX). همچنین در این دوره نخستینبار اشیاء کوچکی از زر و سیم نیز یافت شد که از قدیمیترین نمونهها در محوطههای کاوششدۀ مرکز فلات ایران است (همان، 121، لوحۀ XXXA). دورۀ حصار III از نظر فراوانی و گوناگونی یافتهها که اساساً از تدفینها به دست آمد، در میان دورههای حصار بیهمتا ست. ساختوسازهای مربوط به این دوره، که نسبت به دورههای پیش بسیار آسیبدیدهتر هستند، بیشتر در بخشهای مرتفع تپه آشکار شد. ویژگی شاخص این دوره، فراوانی گورهای غنی از نظر گورآوند است (همو، «کاوشهای تپهحصار 1931»، 438-440، «کاوشهای تپهحصار دامغان»، 232-233). هرچند بقایای ساختمانی این دوره یا به دلیل نزدیکی به سطح یا به دلایل دیگر خوب حفظ نشده است، اما بقایای معروفترین و خوب حفظشدهترین ساختمان تپهحصار از این دوره به دست آمد. این بنا موسوم به «ساختمان سوخته» و مربوط به مرحلۀ حصار IIIB است (همانجا، تصویرهای 89, 90, 94). این ساختمان در «پهنۀ شمالی» آشکار شد و سبب نامگذاری آن این بود که در زمان کشف، آثار سوختگی و خاکستر بر کف آن دیده شد.این ساختمان در مجموع شامل 9 فضای معماری به این شرح است: 1. اتاق اصلی، که براساس یافتههای بسیار خاص آن (نک : دنبالۀ مقاله)، اصلیترین اتاق این ساختمان بوده است؛ 2. انبار، که بقایای دستکم 15 خمرۀ بزرگ ذخیرۀ آذوقه در آن یافت شد؛ 3. دروازۀ ورودی؛ 4. اتاق «گندم»، که نامگذاری آن بهسبب یافتن مقداری گندم سوخته در آن بود؛ 5. اتاقی سردابی شکل، که میان اتاق اصلی و فضای 7 (آشپزخانه) قرار دارد؛ 6. فضای کوچک سردابیشکل، که میان «اتاق گندم» و آشپزخانه قرار دارد و توسط مجرای کوچکی به فضای اخیر راه مییابد؛ 7. فضای معماری موسوم به «آشپزخانه»؛ 8. جرز مستطیلشکلی در کنار ورودیِ ساختمان که به باور اشمیت برج بوده است؛ 9. فضایی که کاوشگر آن را «مستراح» نامیده است (همان، 157-171). شواهد به دست آمده اشمیت را متقاعد کرد که این ساختمان بر اثر هجوم دشمن و آتشسوزیِ ناشی از آن نابود شده است. در مجموع، 10 اسکلت سوخته در بخشهای مختلف این ساختمان یافت شد. افزون بر این، شمار فراوانی اشیاء تزیینی از جنس زر، سیم، لاجورد، عقیق و مس در میان بقایای سوخته به دست آمد که حاکی از تخریب بنا بر اثر آتشسوزی است. همچنین، شمار فراوانی سرپیکان سنگی در داخل اتاق اصلی و بیرون ساختمان یافت شد که از درگیریِ ساکنان این بنا با مهاجمان حکایت داشت. دربارۀ کارکرد این ساختمان نظریات گوناگونی ارائه شده است: اشمیت و بعدها دایسن بر این باورند که این ساختمان متعلق به بازرگانی ثروتمند بوده است؛ مَلُوان براساس پلان معماری، این ساختمان را قابل مقایسه با معابد دورۀ آشور در بینالنهرین میداند و ساریانیدی براساس بقایای اسکلتها و دیگر دستساختههای یافتشده در این بنا کاربرد آن را مذهبی دانسته است (دایسن و رمسن، 89-90).
سفال دورۀ حصار III اساساً خاکستری است، ولی در اینجا شکلهای پایهدار دورۀ حصار II تقریباً دیده نمیشود. از شکلهای شاخص ظروف سفالیِ اوایل این دوره میتوان به ظرفی شبیه کوزه اشاره کرد، درحالیکه در پایان این دوره ظرفی قمقمهمانند، شاخصۀ اصلی سفالی است (اشمیت، «کاوشهای تپهحصار دامغان»، 178). کمیت و کیفیت اشیاء ساختهشده از مواد گوناگون در دورۀ حصار III بسیار چشمگیر است (نک : تصویر 2). در مجموعۀ اشیاء مسی این دوره میتوان به پیکرکهای انسانی و حیوانی، مهرهای مسطح، ظروف، تعلیمی یا عصاهای کوچک مسی، خنجر، سرنیزه، زوبین، چاقو، پیکان، تبر، کلنگ، دستبند، سنجاق و مانند آن اشاره کرد (نک : اشمیت، همان، 201-208). افزون بر این، از سرب، زر و سیم نیز اشیاء گوناگون ساخته میشد. در تپهحصار و تنها از این دوره فقط یک ظرف زرین یافت شد. این ظرف، به شکل استوانه و بدون هیچ نقش تزیینی، بر کف ساختمان سوخته به دست آمد (همان، 360، تصویر 123). ظروف سنگی و رخامی تنها در آخرین مرحلۀ این دوره، یعنی حصار IIIC، یافت شد (تصویر 3) و از این نظر شاخصۀ این مرحلۀ فرهنگی به شمار میروند. گفتنی است که در تپۀ گنجْ دو دفینه که دارای شمار زیادی اشیاء گوناگون بود، به دست آمد (تصویر 4). عجیبترین این اشیاء، ستونهای مینیاتوری و صفحههای گردی است که برای آنها کارکرد مشخصی پیشنهاد نشده است (همان، 171-175, 216).
هرچند در نتیجۀ کاوشهای اشمیت بود که تپهحصار بهعنوان یکی از محوطههای مهم پیش از تاریخی و آغاز تاریخیِ شمال مرکزی فلات ایران شناخته شد، اما اهمیت اقلام گوناگون تولیدشده در این محوطه تا هنگام کاوشها و پژوهشهای هیئت موسوم به بازنگری دانسته نشد (نک : «تپهحصار، گزارشها ... »، سراسر کتاب؛ روستایی، «تپهحصار: یک مرکز»، سراسر مقاله). نتایج این بررسیها نشان داد که تپهحصار در هزارۀ 3 قم یکی از مراکز عمدۀ تولید اقلامی مانند اشیاء فلزی بهویژه مفرغ، دستساختههای سنگی بهویژه ظروف سنگ آهکی و مهرههایی از جنس لاجورد و عقیق، ظروف سفالی و اشیائی از جنس استخوان و شاخ بوده است. شواهد به دست آمده گویای آن است که تپۀ جنوبی در واقع «محلۀ صنعتگران» برای ساخت اشیاء سنگی و استخوانی و تا اندازهای فلزی، و تپهدوقلو اساساً محل ذوب کانسنگهای فلزی و ساخت اشیاء مفرغی بوده است (توزی، 14).
افزون بر این، یافت شدن چند تکه لیتارژ (ظروف مخصوص استحصال نقره از ذوب کانسنگ سرب) در تپۀ جنوبی، گویای وجود فناوری مربوط به استحصال نقره در تپهحصار است (همانجا). به نظر میرسد لاجوردی که برای ساخت مهره در تپهحصار استفاده میشد، از درۀ بدخشان افغانستان استخراج، و محصول نهایی نیز به مراکز شهری بینالنهرین و سوریه صادر میشده است (هلوینگ، 45). پژوهشهای میدانی اخیر حاکی از وجود شمار قابل توجهی منابع معدنی فلزی، از جمله مس، سرب و زر، در فاصلۀ حدود 100 کیلومتری جنوب تپهحصار است که برخی از آنها، به گواهی شواهدِ یافتشده، میتوانسته است مورد استفادۀ ساکنان این محوطه بوده باشد (روستایی، همان، جم ). یکی از برجستگیهای متعددی که در مجموعْ تپهحصار را تشکیل میدهد، تپهای به نام «ساختمان یا کاخ ساسانی» است. این برجستگی در جنوبغربی برجستگی اصلیِ تپهحصار واقع شده است. ویژگی اصلی این ساختمان، ایوان یا تالار ستونداری است که در پشت به تالار دیگری، احتمالاً با سقف گنبدی، منتهی میشود. ستونهای تالار و احتمالاً بخشهایی از دیوارهای آن دارای تزیینات گچبری بوده است که بخشهایی از آن هماکنون در موزۀ ملی ایران نگهداری میشود. افزون بر این، پلاکهای گچی متعددی با نقش انسان، گراز، آهو و نقشهای نمادین، دیوارهای این بنا را تزیین میکرده است (اشمیت، «کاوشهای تپهحصار 1931»، 455-456، لوحههای 159-166). همچنین، بخشهایی از نقاشی دیواری به رنگهای ارغوانی، آبی، جگری و قرمز اُخرایی نیز یافت شده که گویای استفاده از این نوع تزیین در این محل است. گفتنی است که 3 سکه در این ساختمان به دست آمد که دو سکه متعلق به شاهان اشکانی سدۀ 1 م، و سکۀ سوم متعلق به پادشاهی خسرو اول ساسانی (سل 531- 579 م) است. در مجموع، هرتسفلد این بنا را مربوط به اوایل دورۀ ساسانی میداند، ولی واچموث آن را به اواخر سدۀ 6 م نسبت میدهد (همانجا، نیز «کاوشهای تپهحصار دامغان»، 337-338). یکی از پرسشهایی که دربارۀ تپهحصار توجه پژوهشگران را به خـود جلب کرده، مـوضوع پیچیدگیهای اجتماعی ـ اقتصادی و فن مدیریت بازرگانی در این محوطه است. در کاوشهای اشمیت تنها چند مهر استوانهای (همان، تصویر 118)، و در کاوشهای هیئت بازنگری نیز شماری لوحهای گلی نانوشته به دست آمد (توزی و بولگارلی، 39, 41، تصویرهای 5, 8)، که نشانههایی از وجود چنین سازوکارهایی در جامعۀ باستان تپهحصار است. اما مدارک مطمئنتر از کاوشهای نجاتبخشی یغمایی در 1374 ش به دست آمد که هنوز منتشر نشده است. این مدارک عبارتاند از تکههای گلی کوچکی با خط میخی بابلی قدیم («آغاز ... »، بش ؛ روستایی و کوهی، 70). در آخرین پژوهش میدانی انجامشده در تپهحصار نادانستههای دیگری از این محوطه آشکار شده است. در گمانهزنی برای تعیین عرصه و پیشنهاد حریم این محوطه در 1385 ش، شواهد روشنی از حضور و استقرار نهچندان دیرپایی از عصر آهن، که تا آن زمان در تپهحصار شناسایی نشده بود، و نیز گورستانی از این دوره در حاشیۀ غربیِ برجستگی اصلی تپهحصار آشکار شد (همان دو، 69-71). از یافتههای جالب توجه این پژوهش، بوتۀ ذوب کانسنگ مس را میتوان نام برد که در بستر باستانشناختیِ کارگاه کوچک فلزگری در جنوب تپهحصار به دست آمد. براساس تاریخگذاریهای رادیوکربن، این کارگاه مربوط به اوایل هزارۀ 1 قم است (روستایی، «تپهحصار، باری دیگر»، 616-617؛ همو و کوهی، 71). دانشگاه پنسیلوانیا که نیمی از یافتههای کاوشهای گستردۀ اشمیت در تپهحصار و نیز تمامی مدارک این کاوشها در آنجا نگهداری میشود، اخیراً پروژهای را به مدیریت عایشه گورسان سالزمن آغاز کرده، و خوانش انتقادی مدارک کاوش و یافتن مشکلات لایه شناختی اشمیت در انتساب اشتباه گورها به لایههای گوناگون را در پیش گرفته است (ترنتن، iv، نیز 99-101). با انتشار نتایج این پژوهش، میتوان امید داشت که به شماری از ابهامات در تاریخگذاری یافتهها و لایهنگاری تپهحصار پاسخ داده شود. تپهحصار با شمارۀ 287‘1 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است (پازوکی، 208).
«آغاز شناسایی فرهنگهای همدورۀ فلات مرکزی ایران»، فصل نو (مل )؛ پازوکی طرودی، ناصر، استحکامات دفاعی در ایران دورۀ اسلامی، تهران، 1376 ش؛ روستایی، کورش، گزارش گمانهزنی به منظور تعیین عرصه و حریم تپهحصار دامغان، تهران، 1386 ش؛ همو و مجید کوهی گیلوان، «تپهحصار در عصر آهن»، نامۀ پژوهشگاه، 1386 ش، شم 20 و 21؛ نیز:
Dyson, R. H. and M. Tosi, Introduction to Tappeh Hesār, Reports of the Restudy Project, 1976, eds. R. H. Dyson and S. M. Howard, Firenze, 1989; id and W. C. Remsen, «Observations on Architecture and Stratigraphy at Tappeh Hesār», ibid; Fasleno, www.fasleno.com/ ngo/ news/ 001142.php; Helwing, B., «The Rise and Fall of Bronze Age Centers Around the Central Iranian Desert- A Comparison of Tappe Hesār II and Arismān», Archäologische Mitteilungen aus Iran und Turan, 2009, vol. XLI; Roustaei, K., «Tepe Hesār, Once Again», Proceedings of the 6th International Congress on the Archaeology of the Ancient Near East, eds. P. Matthiae et al., Wiesbaden, 2010, vol. II; id, «Tappeh Hesār: A Major Manufacturing Centre at the Central Plateau», Persiens Antike Pracht, eds. R. Slotta et al., Bochum, 2004; Schmidt, E. F., Excavations at Tepe Hissar Damghan, Philadelphia, 1937; id, «Tepe Hissar Excavations 1931», The Museum Journal, Philadelphia, 1933, vol. XXIII, no. 4; The Splendeur of Iran, London, 2001; Tappeh Hesār, Reports of the Restudy Project, 1976, eds. R. H. Dyson and S. M. Howard, Firenze, 1989; Thornton, Ch. P., The Chalcolithic and Early Bronze Age Metallurgy of Tepe Hissar, Northeast Iran: A Challenge to the 'Levantine Paradigm', Unpublished PhD Dissertation, University of Pennsylvania, 2009; Tosi, M., «The Distribution of Industrial Debris on the Surface of Tappeh Hesār as an Indication of Activity Areas», Tappeh Hesār, Reports of the Restudy Project, 1976, eds. R. H. Dyson and S. M. Howard, Firenze, 1989; id and G. M. Bulgarelli, «The Stratigraphic Sequence of Squares DF 88/ 89 on South Hill», ibid. کورش روستایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید