صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / ارمنیان /

فهرست مطالب

ارمنیان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 5 دی 1398 تاریخچه مقاله

در سده‌های 10 و 11م که دورۀ شکوفایی دولت مستقل باگراتونی ارمنستان، دولت آرتسرونیِ واسپوراکان و نیز دولت سیونیک بود، ادبیات، هنر و معماری ارمنی بس آزادانه‌تر از هر زمان دیگر از سدۀ 5م به این‌سو رونق یافت. چهرۀ ادبی مهم سدۀ10م، قدیس گریگور نارِکاتسی، نخستین شاعر بزرگ ارمنی بود که به سبب اشعار و سروده‌های عرفانی و نیز آثار منثوری چون «شرحی بر غزل غزلهای سلیمان» مشهور است. پیش از او درهمان سده،توماس(تُوْما) آرتسرونی«تاریخ خاندان آرتسرونی» را نوشت که به‌رغم هواداری خانوادگی، منبع عمدۀ اطلاعات در باب تاریخ ارمنستان تا 936م است. بعداً نویسنده‌ای ناشناس این تاریخ را تا 1121م ادامه داد. «تاریخ ارمنستان» نوشتۀ جاثلیق هِوْهانِس ششم (دراسخاناکِرتسی)، به سبب بررسی مناسبات اعراب و ارمنستان بسیار ارزشمند است، زیرا خود مؤلف نقش مهمی در رویدادهای آخر کتاب داشته است. در پایان سدۀ 10 و اوایل سدۀ 11م اسقف اوختانِس «تاریخ ارمنستان» و «تاریخ شقاق میان گرجیها و ارمنیها» را نوشت. آغاز سدۀ 11م مصادف با تکمیل کتاب معتبر و معروف «تاریخ جهان» نوشتۀ استِپانُس آسُغیک بود. «تاریخ ارمنستان» نوشتۀ آریستاکِس لاستیوِرتسی که سقوط حکومت باگراتونی (1045م)، انهدام آنی (1064م) و پیروزیهای سلجوقیان را باز می‌گوید، بیشتر مرثیه‌ای منثور است، تا تاریخ.
پس از فروپاشی سیاسی ارمنستان بزرگ (ح 1100م)، و در نتیجۀ تغییر مرکز فرهنگی به‌سمت جنوب،یعنی ارمنستان کوچک یا ارمنستان کلیکیه، ادبیات ارمنی به دو شاخۀ غربی و شرقی تقسیم شد. در هر دو شاخه، نویسندگان هم به زبان گفتاری و هم به زبان کلاسیک می‌نوشتند. هجوم ممالیک در 777ق/ 1375م و حملۀ تیمور لنگ در 787ق/ 1385م دورۀ طولانی افول فرهنگی و ادبی را در پی داشت. در سدۀ 17م نشانه‌هایی از سر برآوردن ارمنیها از انحطاط فرهنگی سده‌های پیشین پدید آمد. اقدامات حاکمان ترک و ایرانی به شکلی نمایان در تاریخهای آراکِل تبریزی، زکریای شمّاس و اِرِمیا چلبی کومورْجیان شرح داده شده است،اما آشناییهایی نیز بادانشمندان‌غربی و آثار لاتینی پیدا شد. اُسکان یِرِوانتسی (ایروانی) که در سال 1614م در منطقۀ تجاری جدیدالتأسیس جلفای نو در اصفهان متولد شد، با همکاری پیر اندِلّیِ دُمینیکی نخستین کتاب مقدس ارمنی را در آمستردام به چاپ رساند(1666م). از سدۀ13م، نوشته‌های خیال‌پردازانۀ ارمنی توسط گروهی‌از شاعران دوره‌گرد عرضه‌شده‌بود که معروف‌ترین آنان ناهاپِت کوچاک (سدۀ 16م)، از معدود شاعران ارمنی که دربارۀ عشق جسمانی شعر سرود، و نیز هُوْناتان ناغاش (1661-1722م) بودند. در سدۀبعد،مشهورتر از همۀآنان،آروتین سایادیان (صیادیان) بود که سایات ـ نُوا نامیده می‌شد. 
سدۀ18م شاهد نوزایی فرهنگ و ادبیات ارمنی بود و در نیمۀ سدۀ 19م، زمان پیدایی ادبیات نوین ارمنی فرا رسیده بود. با این‌همه، زبان ارمنی وضع آشفته‌ای داشت؛ اینکه کدام شکل باید به عنوان ابزار اندیشه‌های نو به خدمت گرفته شود، به مباحثات پردامنه میان هواداران زبان قدیم کلاسیک و زبانهای گفتاری معاصر، در ارمنستانِ عثمانی و روس‌انجامید. سرانجام، نوپردازان موفق شدند؛ درنتیجه، ادبیات شرقی به شکل اصلاح شدۀ گویش ایروانی نوشته شد و ادبیات غربی نیز به صورت گویش اصلاح شدۀ استانبول درآمد. 
نویسنده‌های ارمنی،برای یافتن الگوها و بسیاری از آرمانهای خود به اروپا نظر داشتند. در میان نویسندگان ارمنستان غربی، باید از رمان‌نویسان طنزپرداز برجسته، هاکوب پارُنیان و اِرواند اُتیان، و نویسندۀ داستانهای کوتاه و واقع‌گرایانه، گریگور زُهراپ، نام برد. پارنیان نمایش‌نامه‌های خوبی هم نوشته است که کمدیهای او («جهیزیه»، «ارباب بالتازار» و «دندان پزشک شرقی») هنوز هم محبوبیت دارند. 
رمان که در ادبیات ارمنی‌غربی بسیارضعیف بود،در ارمنستان روسیه با قدرت ارائه گردید و همچون وسیله‌ای برای تحقق آمال اخلاقی و اجتماعی و سیاسی مردم به کار گرفته شد. خاچاتور آبُویان، پدر ادبیات نوین ارمنی در 1841م «زخمهای ارمنستان» را نوشت. مشهورترین‌رمان‌نویس ارمنی،هاکوب مِلیک هاکوبیان، یا رافّی بود. در میان شاعران شرقی، هُوْهانِس تومانیان شعرهای تغزلی و روایی سرود. شاهکار او، حماسۀ کوتاه آنوش پر از ترانه‌هایی است که ورد زبان مردم شده است؛ این اثر در آغاز برای اُپرا به کار گرفته شد. برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویس ارمنی، گابریِل‌سونْدوکیان بودکه کمدیهای او(«دادوفریاد»،«کدوحلوایی» و «اجاق شکسته») که همگی به گویش ارمنیان تفلیس نگاشته شده‌اند، جامعۀ ارمنی تفلیس زمان خود را به‌خوبی نشان می‌دهند.
افول سریع استانبول به‌عنوان مرکز اصلی ادبیات ارمنی غربی (پس از کشتار ارمنیان در ربع اول سدۀ 20م) دورۀ تازه‌ای از انحطاط ادبیات ارمنی را پدیدآورد. با این‌همه، ارمنیهای پراکنده در خارج به نوشتن در پاریس،بیروت، و بُستن ادامه دادند. برخی از ارمنیان ترکیه نیز به شرق‌گریختند و درآنجا تا اندازه‌ای از خودمختاری بهره گرفتند.     (112)

الفبای ارمنی

این الفبا در سدۀ 5م برای نگارش زبان ارمنی به وجود آمد و هنوز هم از آن استفاده می‌شود. این خط احتمالاً برگرفته از الفبای پهلوی، همراه با تأثیرهایی از الفبای یونانی است. بنابر روایات محلی، خط ارمنی را قدیس مِسروپ ماشتُتْس با کمک قدیس‌ساهاک بزرگ ــ جاثلیق (والاترین مقام) کلیسای مُرسلی ارمنی ــ و فردی یونانی به نام روفانُس، ابداع کرد.
ساهاک قدیس مدرسه‌ای برای تربیت مترجمان بنیاد نهاد و فرمان داد که کتاب مقدس را به زبان ارمنی ترجمه کنند و به خط جدید بنویسند. کهن‌ترین اسناد ارمنی موجود به سده‌های 9 و 10م/ 3 و 4ق مربوط می‌شوند.
الفبـای ارمنی متشکـل از 38 حـرف است ــ 31 صامت و 7 مصوِّت ــ که با نیازمندیهای زبان ارمنی به خوبی سازگار است. اگرچـه خط ارمنـی احتمالاً بـر الگـوی خط پهلوی ــ از اخلاف الفبای آرامی ــ مبتنی است، وجود حروفی برای مصوتها و نگارش از چپ به راست این خط، حاکی از تأثیر بارز الفبای یونانی بر آن است. این الفبا که موجب رسمیت یافتن و تثبیت زبان گفتاری ارمنی شد، از عوامل مهم وحدت مستمر قوم ارمنی و نیز کلیسای آن بوده است.    (101)

ارمنیان ایران

ایرانیان ارمنی را می‌توان تقریباً در هر شهر بزرگ ایران دید که در مشاغل و حرفه‌های متنوعی ازجمله استادی دانشگاه،پزشکی، دبیری دبیرستانها، مهندسی، هنرپیشگی، و حتى در قالب کارگران ماهر، رانندگان کامیون، کاسب‌کاران، تکنسینها، صنعتگران، ورزش‌کاران حرفه‌ای و جز آن، سرگرم به کارند. 
3 اسقف که دارای اختیارات جداگانه در 3 خلیفه‌گری آذربایجان، اصفهان (شامل جنوب ایران و نیز هندوستان) و تهران (شامل قزوین،رشت، مشهد،بندرانزلی، همدان، اراک و کرمانشاه) هستند، رهبری ارمنیان ایران را به‌عهده دارند. آنها تابع کاتولیکوس (جاثَلیق) کیلیکیه در لبنان‌اند. او3 تن را برای هریک از 3 عنوان اسقفی یاد شده پیشنهاد می‌کند که از میان آنها یک نامزد از سوی مجمع نمایندگان محلی برگزیده می‌شود؛ آن‌گاه کاتولیکوس فرد برگزیده را به‌طور رسمی به‌مقام اسقفی منصوب می‌کند و به کار می‌گمارد. 
ارمنیان ایران تا دهۀ1950م، بنابر سنت، مرجعیت کاتولیکوس اِچْمیادْزین (واغارْشاپات، پایتخت باستانی ارمنستان، امروزه در جمهوری ارمنستان) را پذیرفته بودند، ولی از آن زمان به دلایل سیاسی، کاتولیکوس لبنان جای او را گرفت. این امر موجب شکاف در جامعۀ ارمنی گردید، زیرا شمار زیادی به پیروی از کاتولیکوس اچمیادزین که از ادعای مرجعیت خود بر کل جامعۀ ارمنیان ایرانی چشم نپوشیده بود، ادامه دادند. 
هر اسقف به عنوان مدیر عالی‌مقام و مرجع دینی در جماعت خویش عمل می‌کند و در انجام وظایف خود از معاونت شورای کلیسایی ویژه‌ای که خود آن را تأیید می‌کند، بهره می‌برد. اعضای این شورا از سوی مجمع نمایندگان (معمولاً برای هر دو هزار تن، یک نماینده) نامزد می‌شوند. این شورا مانند نهادهای قانون‌گذاری، هر 4 سال یک‌بار با رأی مردم، برای اداره و تنظیم امور داخلی جامعۀ ارمنیان برگزیده می‌شود. همچنین یک «کمیتۀ ملی ارمنی» وجود دارد که نمایندۀ کل جامعۀ ارمنیان، و عهده‌دار حمایت از منافع آنان است. 
بیشتر ارمنیان ایران از کلیسای سنتی گریِگوری ارمنستان (کلیسای مُرسَلی ارمنی) پیروی می‌کنند، اما پیروان کلیساهای دیگر، مانند کاتولیکها، کَرْمَلیان (شماری بسیار اندک)، پرُتستانها و سَبتیان (شنبه‌داران) هم میان ایشان وجود دارد؛ برخی از ارمنیها، به‌ویژه در آذربایجان، از کلیسای ارتدکس شرقی پیروی می‌کنند، اما شمار همۀ اینها در مقایسه با ارمنیان گریگوری ناچیز است. 
ارمنیان از نیمۀ سدۀ 19م مدرسه‌هایی ویژۀ خود داشتند. در این مدرسه‌ها زبان ارمنی زبان‌آموزش بود و درکنار آن زبانهای فارسی و فرانسوی به عنوان زبان خارجی آموزش داده می‌شد. این مدرسه‌ها در 1315ش/ 1936م در پی برنامۀ گستردۀ رضاشاه برای فارسی‌کردن همۀ مؤسسه‌های آموزشی ایران، بسته شدند. ارمنیان ایران در 1322ش/ 1943م اجازه یافتند تا مدارس خود را بازگشایند، اما فرمان رسمی دولت از به کارگیری زبان ارمنی به عنوان زبان آموزشی، جز در آموزش دروس دینی که بین 8 تا 10 ساعت در هفته بود، جلوگیری می‌کرد. 
با این اقدام، زبان ارمنی آسیب دید، اما هنوز هم مهم‌ترین، و غالباً تنها زبان ارتباط گفتاری در جامعۀ ارمنی بود. با این‌همه، آگاهی از تاریخ و فرهنگ ارمنی، و نیز شمار آموزگاران فاضل و توانای ارمنی کاهش یافت. 
در آغاز دهۀ 1340ش/ 1960م یعنی از زمانی که دانشگاه اصفهان برای تربیت معلمانی توانا در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ارمنی، اقدام به ایجاد رشتۀ تاریخ، زبان و ادبیات ارمنی در دورۀ کارشناسی (لیسانس) کرد، چشم‌انداز آیندۀ این زبان بهتر شد. گشایش بخش ارمنی در دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران(1349ش) از آن نیز امیدبخش‌تر بود. در این دانشگاه، دورۀ دوسالۀ کارشناسی ارشد(فوق لیسانس) شامل دروس زبان ارمنی کلاسیک، تاریخ ادبیات ارمنی، تاریخ فلسفۀ ارمنی، کلیسای ارمنی، معماری ارمنی و جز آن دایر شد. 
ارمنیان درعکاسی،تئاتر و صنعت فیلم‌سازی در ایران پیشگام بودند. نخستین سالن سینمایی که درایران آغاز به‌کار کرد(تبریز، 1295ش/ 1916م) متعلق به فردی ارمنی بود. همچنین ارمنیها در شمار نخستین کسانی بودند که موسیقی و رقص غربی، و نیز غذای حاضری را به مردم ایران شناساندند. افزون بر این، ورزش‌کاران ارمنی به نمایندگی از سوی ایران در پیکارهای جهانی، به‌ویژه در ورزشهایی چون بوکس، وزنه‌برداری، فوتبال و والیبال شرکت کرده‌اند. 
آذربایجان، به‌ویژه مناطق شمال غربی آن دارای کهن‌ترین تاریخ سکونت ارمنیان در ایران است. در گذشته‌ای نه چندان دور، گروههای بزرگی از ارمنیان در بسیاری از شهرهای مهم آذربایجان، مانند تبریز، خوی، ارومیه و مراغه زندگی می‌کردند و شماری از روستاها نیز مدت مدیدی به‌طور کامل ارمنی‌نشین بودند. مقر خلیفه‌گری (اسقف‌نشین) آذربایجان در تبریز است. 
ارمنیهای تبریز در دومحلۀ قلعه و لیل‌آباد متمرکز بودند و هر منطقه کلیسای خاص خود را داشت. کلیسای سورْب آسْتواتْساتْسین (حضرت مریم) در قلعه، کهن‌ترین کلیسای تبریز (تأسیس در 1196ق/ 1782م)، توسط کشیش ارشد، و با همکاری کشیش دیگری که زیر نظر او کار می‌کرد، اداره می‌شد. هم‌اکنون کنار این کلیسا موزه‌ای قرار دارد که به یادبود مِلیک تانْگیان، اسقف آذربایجان (1291-1327ش)، تأسیس، و به نام او نام‌گذاری شده است. کلیسای سَرْگیس قدیس در لیل‌آباد که کوچک‌تراست، تنها با یک کشیش اداره می‌شد. 
ارمنیان را می‌توان پیشگام آموزش و پرورش «نوین» به شیوۀ غربی در آذربایجان به‌شمار آورد. پیشینۀ نخستین مدرسۀ آنها در تبریز به سال1270ق/ 1854م باز می‌گردد. آنها در هریک از دو محلۀ قلعه و لیل‌آباد (لیلاوا) یک مدرسۀ ابتدایی و یک کودکستان داشتند که هردو مختلط (دخترانه و پسرانه)، و دارای کتابخانه بود. بعدها در 1327ق/ 1909م دبیرستانی به نام «دبیرستان مرکزی ارمنیان آذربایجان» هم در آن شهر تأسیس شد. ارمنیان تبریز افزون‌بر انجمنهایی که به‌فعالیتهای بشردوستانه و فرهنگی می‌پرداختند، دارای گروههایی سازمان یافته و دارای اهداف سیاسی نیز بودند. «انجمن زنان نیکوکار ارمنی تبریز» یکی از نخستین انجمنهای انسان دوستانه بود که در 1308ق/ 1891م درآذربایجان تأسیس شد. «انجمن فرهنگی تبریز» انجمنی بود که گروهی از روشنفکران ارمنی در 1295ش/ 1916م تأسیس کردند و منظور از آن پیشبرد فرهنگ ارمنی از طریق برگذاری سخنرانیها، گفت‌وگوها، کنفرانسها و فعالیتهای هنری (نمایش، رقص و جز آن) بود. اندکی بعد،این انجمن با بهره‌گیری از امکانات دبیرستان مرکزی ارمنیان، فعالیتهای خود را گسترش داد و کتابخانه‌ای را با نام «رُستم گاسْپار» در همین دبیرستان ساخت که حدود10 هزار جلد کتاب چاپی، و شمار بسیاری کتاب خطی داشت. 
ارمنیان آذربایجان دارای دو سازمان سیاسی اصلی بودند که غالباً با یکدیگر اختلاف داشتند. سازمان بزرگ‌تر و تندروتر «فدراسیون انقلابی ارمنی» (داشْناکتسوتیون)نام داشت که از دهۀ 1890م در ایران فعال بود و در تبریز، بیشتر در محلۀ لیل‌آباد طرفدار داشت. این فدراسیون با استفاده از مراکز دینی به منزلۀ پایگاه عملیاتی، بیشتر به کار فراهم آوردن گذرگاهی امن برای انتقال جنگجو و جنگ‌افزار از قفقاز به بخش ارمنی‌نشین امپراتوری عثمانی مشغول بود. آنها برای این کار از صومعه‌های طاطائوس قدیس در نزدیکی ماکو، و اِسْتِپانوس قدیس در کرانۀ رود ارس استفاده می‌کردند. فدراسیون انقلابی ارمنی حتى در تبریز کارخانۀ اسلحه‌سازی برپا کرده بود. این فدراسیون در تبریز هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌هایی را نیز به چاپ می رساند. 
دومین سازمان یعنی حزب سوسیال دمکراتِ هِـنْچاک کوچک‌تر،کمتر سازمان یافته،و بیشتر مخالف روشهای فدراسیون انقلابی ارمنی بود. این حزب سرانجام در 1339ش منحل شد. 
خوی با کلیساهای تاریخی سَرْگیس قدیس (نزدیک شهر خوی)،طاطائوس قدیس(قره کلیسا) و استپانوس قدیس، از مراکز مهم ارمنیان در آذربایجان است. افسانه‌ای زمان بنای کلیسای طاطائوس قدیس را به سدۀ ۴م می‌رساند. این کلیسا زیارتگاه هزاران مؤمنی است که هرساله در ماه ژوئیه برای مراسم زیارت سالانه در آن گرد هم می‌آیند. سازمان‌دهندۀ مراسم این زیارت شورای خلیفه‌گری است. کلیسای طاطائوس صحنۀ مقاومت قهرمانانۀ ارمنیان در سالهای1296-1297ش/ 1917- 1918م در برابر تجاوز نیروهای عثمانی بود، مقاومتی که طی آن،جمعیت ارمنیان این منطقه بسیار کاهش یافت؛ همۀ ساکنان منطقه یا قتل عام شدند، یا به روسیه و مناطق داخلی ایران گریختند. پس از جنگ، بازگشت برخی از خانواده‌های ارمنی به آنجا نیز برای احیای موقعیت گذشتۀ آن کافی نبود و هنگامی که بازپسین کشیش کلیسای طاطائوس قدیس در 1327ش/ 1948م به جمهوری ارمنستان مهاجرت کرد، هویت ارمنی این منطقه به‌طور کامل از میان رفت. 
سلماس نیز جمعیت ارمنی پویایی داشت که در کم وبیش200 روستا پراکنده بودند. این شهر مدارسی داشت که پیشینۀ آنها به دهۀ 1880م بازمی‌گشت. هاکوب مِلیک هاکوبیان(رافّی)، نویسندۀ سدۀ 19م در یکی از روستاهای این شهر زاده شد. ارمنیانی که با تجاوز عثمانی به آذربایجان در جنگ جهانی اول، از این منطقه گریخته بودند، پس از بازگشت، تبریز را برای زندگی برگزیدند. 
جلفا یا جلفای نو شهرکی است که در گذشته در نزدیکی اصفهان قرار داشت و اینک بخشی از آن شهر، و مقر سنتی خلیفه‌گری ارمنیان جنوب ایران و هندوستان است. تاریخ این شهر که در دوران معاصر، تنها شهری است که به‌طور کامل توسط مسیحیان در ایران ساخته، و مسکون شده است، به آغاز سدۀ 11ق/ 17م بازمی‌گردد، یعنی زمانی که هزاران خانوادۀ ارمنی به فرمان شاه عباس اول، پادشاه صفوی مجبور شدند خانه‌های خود در بخش شرقی ارمنستان را ترک کنند، خانه‌هایی که بعداً به دست سپاهیان صفوی درگیر جنگ با عثمانی ویران شد. گفته می‌شود که حدود 60 هزار خانوادۀ ارمنی در زمستانی سرد از شهر ثروتمند و تجاری جلفای قدیم، واقع در کرانۀ رود ارس، و نواحی پیرامون آن آواره شدند. آنها را وا داشتند که پیاده از رود ارس بگذرند و به داخل خاک ایران بیایند. بسیاری در طول راه از سرما جان باختند و هزاران تن به دلیل بیماری در محل زندگی جدیدشان (برای نمونه گیلان) مردند. سرانجام حدود ۳ هزار خانوار به اصفهان رسیدند و به فرمان شاه، زمینهای وسیعی در جنوب پایتخت، کنار زاینده‌رود به آنان داده شد. ارمنیان در آنجا شهر تازه‌ای ساختند و آن را به یادبود جلفای قدیم، واقع در کرانه‌های ارس، جلفا (جلفای نو) نام نهادند. مهاجرت اجباری ارمنیان چند سال دیگر هم ادامه یافت و هزاران ارمنی که در میان آنان شمار زیادی صنعتگر ماهر و بازرگان مجرب در امر تجارت بین‌المللی بود، به اصفهان و حومۀ آن آورده شدند. با پشتیبانی شاه عباس اول و جانشینان او که ارزش مهارت و کارآمدی ارمنیان را می‌دانستند، جلفای نو در اندک زمانی به مرکز پررونق صنعتگری و بازرگانی بین‌المللی تبدیل شد. اما این رونق و رفاه به دلیل بی‌ثباتی و جنگ خانمان‌سوزی که در پی سرنگونی پادشاهی صفوی رخ داد، دیری نپایید. با حمایت دربار صفوی، جلفای نو با شتاب چهره‌ای مسیحی به خود گرفت که تا به امروز هم باقی است. نخستین کلیسای آن میان سالهای 1015-1016ق/ 1606-1607م، یعنی تنها یک سال پس از ورود ارمنیها به اصفهان ساخته شد و تا 1074ق/ 1664م این شهر دارای 20 کلیسا بود. 
از حدود 30 کلیسایی که این شهر در پایان سدۀ 18م داشت، امروزه تنها 13 کلیسا دایر است. جلفا با وجود جذب شدنش در شهر اصفهان و به‌رغم گرایش مهارناپذیر ساکنانش به تجدد در دهه‌های اخیر که سبب تخریب بسیاری از ساختمانهای کهن شده است، همچنان مقداری از جذابیتهای سنتی و کهن خود را حفظ کرده است. 
جامعۀ ارمنیان تهران مدتها ست که بزرگ‌ترین و متنوع‌ترین جامعۀ ارمنیان ایران است. در آغاز در شهر تهران تنها دو کلیسای ارمنی وجود داشت، یعنی کلیساهای گِوُرْگ قدیس و بارْتوغیمِئوس(بَرتولِماوس) قدیس، به ترتیب واقع در دروازۀ شاه عبدالعظیم(تأسیس در 1235ق/ 1820م) و دروازۀ قزوین (تأسیس در 1250ق/ 1835م). همچنین کلیسای سومی (تأسیس 1291ق/ 1875م) نیز در ده ونک، واقع در حومۀ شهر تهران قرار داشت. برای همۀ جمعیت ارمنی تهران تنها یک مدرسه وجود داشت. بعدها که جمعیت ارمنیان تهران افزایش یافت و کارشان رونق گرفت، چندین کلیسای دیگر نیز ساخته شد که برجسته‌ترین آنها کلیساهای حضرت مریم (سورْب آسْتواتْساتْسین، تأسیس در 1317ش/ 1938م) و سَرْگیس قدیس است که کلیسای دوم دربرگیرندۀ ساختمان خلیفه‌گری نیز هست. 
مهاجرت گستردۀ ارمنیان از آذربایجان، به‌ویژه به دنبال هجوم ترکهای عثمانی به آن منطقه در جنگ جهانی اول، و نیز مهاجرت ایشان از خود ارمنستان، در پی انقلاب روسیه، به سرعت تهران را به پناهگاهی دلخواه برای ارمنیان تبدیل کرد که سرانجام بیش از 65٪ جمعیت ارمنیان ایران را در خود جای داد (در 1345ش/ 1966م از کل جمعیت 421‘108 تنی ارمنیان ایران، 121‘72 تن، یعنی52/ 66٪ آنها در تهران زندگی می‌کردند). بزرگ‌ترین کتابخانۀ جامعۀ ارمنیان ایران متعلق به خلیفه‌گری تهران است. این کتابخانه بیش از 18 هزار جلد کتاب دارد که بیشترشان به زبان ارمنی است. 
ارمنیهای تهران از مدتها قبل در باشگاهها و انجمنهای فرهنگی،بشردوستانه، حرفه‌ای و ورزشی، مانند انجمن نیکوکاری زنان ارمنی(تأسیس در1323ق/ 1905م)سازمان‌دهی شده‌اند. برخی از این انجمنها به‌ویژه زمانی که جنگ جهانی اول تهران را با هجوم پناهندگان از آذربایجان، ترکیه و سرانجام روسیه، دچار مشکل کرده بود،سودمند بودند. فعال‌ترین سازمان فرهنگی ارمنی طی دهه‌های گذشته،به‌ویژه درزمینۀ برنامه‌های مربوط به جوانان «انجمن فرهنگـی ـ ورزشی آرارات» بـوده است. ایـن انجمن در 1325ش/ 1946م در تهران تأسیس شد و به زودی موفق گردید تا در همۀ مناطقی که در آنجا جمعیت قابل توجه ارمنی وجود داشت، شعبه‌هایی تأسیس نماید. 
حوزۀ فعالیت انجمن آرارات در زمینه‌های موسیقی، تئاتر، سازمانهای پیشاهنگی دختران و پسران، و ادبیات بوده است. این انجمن دارای باشگاه ورزشی بزرگی نیز هست.■     (219)

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: