صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / ارباب انواع /

فهرست مطالب

ارباب انواع


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

اَرْبابِ اَنْواع [arbāb-e anvāʾ]، جمع ربّ‌النوع، اصطلاحی که هم در مباحث مربوط به تاریخ ادیان و مذاهب، و هم در نوشته‌های فیلسوفان به کار رفته است. 
در میان فلاسفۀ اسلامی نخستین بار سهروردی به‌طور صریح واژه‌های ارباب انواع و رب‌النوع را به کار برده، و آنها را با مُثُل افلاطونی، طباع تامّ هرمسیان، و فرشتگان محافظ و مدبر انواع در آیین مزدیسنا، یعنی امشاسپندان مترادف گرفته است. 
ایده برای افلاطون دربرگیرندۀ مفهومهای کلی، ذات، صورت و جوهر است و چیزها با بهره داشتن از ایده‌ها هستند و شناخته می‌شوند. 
متفکران اسلامی نظریۀ ایده‌ها، یا مُثُل را با تعبیرهای خاص خود ــ که گاهی‌متفاوت‌با سخن افلاطون است ــ مطرح کرده‌اند. به عقیدۀ این متفکران، افلاطون برآن بود که هر نوعی از انواع جسمانیِ محسوس، مثالی در عالم عقل دارد و آن صورتِ بسیط نورانی‌ای است قائم به خود که در مکان نیست. به دیدۀ تحقیق، این صورتهای نورانی همانا حقایق‌اند، چرا که از لحاظ مجرد بودن به منزلۀ ارواح صورتهای نوعی جسمانی‌اند، و صورتهای نوعی جسمانی از نظر مادی بودن، به مثابۀ انگاره‌ها (اصنام) و سایه‌های آنها هستند. این صورتهای نوری همانها هستند که مُثُل خوانده می‌شوند.

 پیش از سهروردی فیلسوفان دیگری مانند فارابی و ابن سینا دربارۀ نظریۀ ایده‌ها یا مثل بحث کرده‌اند و با تعبیرات گوناگونی از آن سخن گفته‌اند: فارابی، با تأثر از حوزۀ اسکندریه، مثل را «صورتهای علمی قائم به ذات خدا» می‌داند. ابن‌سینا صریحاً وجود مثل افلاطونی را مردود دانسته است، اما سهروردی برای هر نوعی از چیزهای جهان محسوس، رب‌النوعی در عالم معنوی و حوزۀ نور می‌پذیرد و می‌گوید: مبدأ همۀ این «طلسمات» نور قاهر است که همان «صاحب طلسم» و «نوع قائم نوری» است؛ و انواع نوری قاهر عقلاً مقدم بر افرادند و «امکان اشرف» وجود این «انواع نوری مجرد» را اقتضا می‌کند. در این عبارت منظور از «طلسمات» همان محسوسات، و مقصود از «صاحب طلسم» یا «نوع قائم نوری» یا «انواع نوری مجرد» همان رب‌النوع یا مثال افلاطونی است. 
وی می‌گوید: به عقیدۀ بسیاری از پیشینیان هریک از انواع جسمانی دارای مثال و صورتی است که قائم به ماده نیست، بلکه جواهری عقلی است که با معنای معقولِ حقایق مطابقت می‌کند. گاهی برای اثبات وجودِ این صورتها و جوهرهای معقول به قاعدۀ امکان اشرف متوسل شده، و گفته‌اند این انواع جسمانی، انگاره‌ها و نشانه‌ها و سایه‌هایی از آن صورتها و جوهرهای معقول‌اند و حقایق اصلی همان جوهرهای عقلی، یعنی همان مثل افلاطونی‌اند. رب‌النوع هر چیز، همیشه همان است و دگرگون نمی‌شود. او ست که مدیر و مدبر نوع و حافظ خصوصیات ذاتیِ نوع است. 
اعتقاد به ارباب انواع نقشی اساسی در فلسفۀ سهروردی دارد. وی مثل افلاطونی را از دیدگاه فرشته‌شناسی زردشتی و با اصطلاحات آیین مزدیسنا تعبیر و تفسیر می‌کند؛ به این ترتیب، مُثُل به فرشتگان یا ارباب انواعی تبدیل می‌شوند که در این جهان وجود دارند و تمامی جهان‌شناسی آیین زردشتی ایران باستان در مکتب نوافلاطونی ادغام می‌گردد. این تفسیر مبنی بر این نظر است که در آیین زردشتی هریک از انواع موجودات تحت حمایت و تدبیر یکی از امشاسپندان (ه‍ م) قرار دارند و هر نوع، مظهر و نماد مادی یک امشاسپند است.
سهروردی در برخی از نوشته‌های خود از رب‌النوع انسان به «طباع تام» تعبیر می‌کند. به عبارت دیگر چنان‌که هر نوعی از انواع موجودات، رب‌النوع یا فرشته‌ای خاص خود دارد، رب‌النوع انسان نیز همان فرشته‌ای است که از آن به«طباع تام» تعبیر شده است. 
پس از سهروردی بحث دربارۀ ارباب انواع یا مثل مورد توجه پیروان و شارحان اندیشه‌های او قرار گرفته، و نقد و بررسی شده است. صدرالدین شیرازی از یکه‌تازان این میدان بوده، و بر نظریۀ مثل به شدت تأکید کرده، و اصرار ورزیده است. وی در کتابهای اسفار و شواهدالربوبیة پس از ردّ ادلۀ ابن سینا در نفی مثل و اشکالات او بر این نظریه، وجود مثل یا ارباب انواع را می‌پذیرد و می‌کوشد تا بر مبنای حرکت، ادراک و آثار صادر از انواع جسمانی، وجود مثل افلاطونی را اثبات کند.*

مآخذ

آشتیانی، جلال‌الدین، شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا، تهران، 1360ش؛ بدوی، عبدالرحمان، الانسانیة و الوجودیة فی الفکر العربی، قاهره، 1947م؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1362ش؛ پورداود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، بمبئی، 1928م؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تهران، 1380ق؛ سهروردی، یحیى، مجموعۀ مصنفات، ج 1 و 2، به کوشش هانری کربن، تهران، 1355ش، ج 3، به کوشش حسین نصر، تهران، 1372ش؛ صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار الاربعة، بیروت، 1410ق/1990م؛ همو، الشواهد الربوبیة، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، مشهد، 1346ش؛ قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، چ سنگی، 1315ق؛ کربن، هانری، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ اسدالله مبشری، تهران، 1352ش؛ همو، فلسفۀ ایرانی و فلسفۀ تطبیقی، ترجمۀ جواد طباطبایی، تهران، 1369ش؛ مطهری، مرتضى، درسهای الاهیات شفا، تهران، 1370ش؛ نصر، حسین، «هرمس و نوشته‌های هرمسی در جهان اسلامی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات، تهران، 1341ش، شم‍ 38؛ نیز:

Copleston, F., A History of Philosophy, New York, 1962
صمد موحد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: