صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آذر گشنسپ /

فهرست مطالب

آذر گشنسپ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 25 آذر 1398 تاریخچه مقاله

آذَرْ گُشْنَسْپ [āzar gošnasp]، یکی از 3 آتش بزرگ ایران باستان که به گزارش بندهش (ص 90) هرمزد در آغاز آفرینش آن‌را به‌همراه دوآتش‌مقدس دیگر، یعنی فرنبغ و برزین‌مهر، به پاسبانی جهان فراز آفرید. مطابق روایتی دیگر که در «گزیده‌های زادسپرم» (ص .54ff) آمده است، این 3 آتش به هنگام شهریاری هوشنگ در جهان پیدا شدند. جزء گشنسپ (ایرانی باستان: *vərəšnaspa-، به معنی «دارندۀ اسبان نر») احتمالاً نام شخص ناشناخته‌ای بوده است که این آتش را برپا داشت (بویس، III/74). اگرچه تاریخ تأسیس آن به تحقیق معلوم نیست، اما چنین می‌نماید که در اواخر دورۀ هخامنشیان و یا در دورۀ اشکانیان در ایالت ماد استقرار یافته باشد؛ زیرا اشاره‌ای به این آتش بزرگ در گزارشهای بطلمیوس، منجم و جغرافی‌دان معروف یونانی در سدۀ 2م نیز به چشم می‌خورد که از محلی به‌نام «Ouesaspē»، واقع در شمال غربی ایران یاد می‌کند (نک‍: اشپیگل، I/129؛ بویس، III/74-75؛ ویکاندر، 100). 
آتش آذرگشنسپ احتمالاً در اوایل دورۀ ساسانیان توسط موبدان و روحانیان زردشتی به طبقۀ جنگجویان و ارتشتاران که پادشاهان نیز از همان طبقه بودند، اختصاص یافت؛ ظاهراً پرستاران آذرگشنسپ با تبلیغِ ارتباط و پیوستگی این آتش با شهریاری و سلطنت، و با خلق و ابداع روایات و افسانه‌هایی که زمان برپایی آن را با صدر دیانت زردشتی مرتبط می‌ساخت، آگاهانه کوشیده‌اند تا اعتبار و اهمیت آن را بیش از پیش افزایش دهند، چنان‌که براساس گزارشی در بندهش (ص 91) آتشکدۀ آذرگشنسپ، پس از آنکه کیخسرو بتکدۀ کنار دریای چیچست را ویران کرد، بر فراز کوه اَسنَوَند نشانده شد (قس: فردوسی، 2/275-277). 
هرچند که استنتاج وقایع تاریخی از یک گزارش تقریباً اسطوره‌ای دور از منطق می‌نماید، به احتمال می‌توان روایت بندهش را بازتابی از فعالیت خسرو انوشیروان در پی خراب کردن بتکده‌ها به‌شمار آورد که بخشی از فعالیت ساسانیان بر ضد پرستش تندیس ایزدان محسوب می‌شد (بویس، III/80)؛ گزارش مسعودی (مروج الذهب، 2/243) نیز در خصوص آتشکدۀ «شیز» تا اندازه‌ای صحت چنین احتمالی را تأیید می‌کند، زیرا به گفتۀ این مورخ، آتشکدۀ واقع در شیز و اران نخست جایگاه بتها بود و انوشیروان آنها را برانداخت. 
اطلاعات و گواهیهای تاریخی درخصوص آذرگشنسپ، نسبت به دو آتش بزرگ دیگر بیشتر است و این امر را می‌توان حاصل دو عامل عمده به‌شمار آورد: نخست اینکه نزدیکی این آتشکده به سرحدات غربی امپراتوری ایران، پیوسته توجه سیاحان و جهان‌گردان بیگانه را به خود جلب می‌کرد؛ دیگر اینکه آتش مذکور از آغاز قرن ۵م تحت حمایت پادشاهان ساسانی قرار داشت و درنتیجه، نام آن بارها در خدای‌نامۀ پهلوی و به تبع آن در شاهنامۀ فردوسی ذکر شده است. با اینکه همۀ شواهد و قراین بر استقرار آتشکدۀ آذرگشنسپ در آذربایجان دلالت می‌کند، به تحقیق معلوم نیست که نخستین‌بار این آتشکده در کدام ناحیۀ آذربایجان برپا شده است. در «گزیده‌های زادسپرم» (ص 44, 54) آمده است که آذرگشنسپ در ساحل دریاچۀ چیچست و بر فراز کوه اسنوند در آذربایجان واقع است (نیز نک‍ : روایت پهلوی، 28، 55؛ زندبهمن یسن، 12). 
گواهیهایی دلالت دارند بر اینکه نام چیچست را همگان در مورد دریاچۀ ارومیه به کار می‌بردند و «چیچ» و «چیژ»، صورت کوتاه‌شدۀ این نام بعدها در دورۀ اسلامی به «شیز» بدل گردید (بویس، III/74). از مجموع روایات چنین برمی‌آید که آتشکدۀ آذرگشنسپ نخست بر فراز تپه‌ای در مجاورت دریاچۀ ارومیه، نزدیک «گنزک»، پایتخت شاهان قدیم آذربایجان قرار داشت. بعدها این آتش بزرگ مقدس، ظاهراً در حدود قرن 5م و یا اندکی پیش از آن، به تپۀ بسیار زیبایی منتقل گردید که بر فراز آن دریاچه‌ای ژرف قرار داشت. مغان مادی احتمالاً این تپه را با کوه اسنوند منطبق ساختند و آن را به همان نام بازخواندند. ارتباط و پیوستگی آذرگشنسپ با دریاچۀ ارومیه (چیچست) چندان بود که پس از انتقال آتش مقدس به محل جدید، پرستاران آن، دریاچۀ بالای تپه را نیز چیچست خواندند، شاید به این سبب که تصور می‌کردند دریاچۀ این تپه از طریق مجرای زیرزمینی با دریاچۀ ارومیه متصل است. 
به لحاظ اطلاق نام چیچست به این دریاچه، بعدها خود تپه و بنایی که در آن بود، به «چست» یا «شست» (گونه‌های کوتاه‌شدۀ چیچست) معروف گردید (بویس، III/77, 80). این محل را بعدها در دورۀ اسلامی «شیز» خواندند و اکنون آن را «تخت‌سلیمان» می‌نامند. 
تخت سلیمان یا شیز در فاصلۀ 45 کیلومتری شمال شرقی بخش تکاب، از توابع آذربایجان غربی(حدود160 کیلومتری جنوب شرقی دریاچۀ ارومیه) قرار دارد (مشکوٰتی، 21). کاوشهای باستان‌شناسی نشان می‌دهد که آتش مقدس آنجا پیش از سدۀ 5م برپا نبوده است (بویس، III/75). مؤلفان دورۀ اسلامی دربارۀ این شهر کهن و آتشکده‌ای که در آن قرار داشت، اطلاعات مبسوطی آورده‌اند. به گفتۀ مسعودی ( التنبیه...، 83) شهر شیز پایتخت تابستانی اشکانیان بود، و آتشکدۀ معروف آذرخُش (تصحیف آذر جُشْنَس، معرّب آذرگشنسپ، نک‍: ابن خردادبه، 120) در آن قرار داشته است. پادشاهان ایران پس از جلوس بر تخت، برای تعظیم آتشکدۀ آذرگشنسپ پیاده به شیز می‌رفتند، و نذرها و تحفه‌ها بدان‌جا می‌بردند. آثار شگفت و نگاره‌های عجیب آتشکدۀ آذرگشنسپ در زمان مسعودی (همانجا) باقی بوده، و صور افلاک و اختران، نقشۀ عالم از برّ و بحر، آبادیها، تصاویر نباتات و حیوانات و غیره از جملۀ این عجایب بوده است. یاقوت به نقل از ابودُلَف مِسْعَر بن مُهَلْهَل می‌گوید که آتش آتشکده‌های زردشتیان از خاور تا باختر از این آتشکده روشن می‌شد و بر بالای قبۀ آن هلالی از نقره نصب شده بود که طلسم آن به‌شمار می‌رفت. به گفتۀ ابودلف از شگفتیهای این خانه آن بود که کانون آن از 700 سال پیش مشتعل بوده است، در حالی که نه خاکستری در آن وجود داشت و نه شعلۀ آن لحظه‌ای خاموش می‌گردید (3/353-356). با اینکه گزارش ابودلف با خرافات آمیخته است، اما بیانگر اهمیت فوق‌العادۀ این آتش در زمان ساسانیان و در نزد زردشتیان است. مردم شیز جشنهای دینی خود را با آداب و رسوم خاص برگذار می‌کردند. یکی از مواد پیمان صلح میان مرزبان آذربایجان با حذیفة بن الیمان این بوده است که مسلمانان مردم شیز را در برگذاری اعیاد و آیینهای خود آزاد بگذارند، و آتشکده‌های آنان را ویران نکنند (بلاذری، 2/400). احتمالاً قلعۀ «وِرا» که برخی از محققان آن را با «فرااسپه» یکی دانسته‌اند (مارکوارت، 108)، همان قلعۀ شیز بوده است. 
از اقوال مؤلفان دورۀ اسلامی به خوبی آشکار می‌گردد که پادشاهان ساسانی آتشکدۀ آذرگشنسپ را سخت بزرگ می‌داشتند و نذرها و هدایای فراوان بدان تقدیم می‌کردند. بنابر افسانه‌ای، نخستین شهریاری که آن را غنا بخشید و موبدانش را توانگر ساخت، کیخسرو بود که به همراه نیای خود، کیکاووس، به این آتشکده آمد، در آنجا به نیایش پرداخت و از آتش مقدس برای غلبه و دست‌یابی بر افراسیاب یاری خواست و پس از حصول مقصود به آذرگشنسپ بازآمد و ضمن ستایش آتش مقدس، اموال بسیاری وقف آن نمود و موبدان را خلعت و سکه و سیم و زر بی‌شمار بخشید (فردوسی، 4/ 98، 106). به گفتۀ طبری (2/76-77)، چون بهرام پنجم ساسانی پس از پیروزی بر ترکان، به مملکت خود بازگشت، گوهرهای افسر خاقان را در آتشکدۀ آذربایجان نهاد. خسروپرویز نیز پیش از جنگ با بهرام چوبین، به آتشکدۀ آذرگشنسپ رفت و درآنجا بر آتش مقدس گوهر افشاند و لابه‌کنان از خدا خواست تا اورا درجنگ با بهرام یاری دهد(فردوسی،7/72).
از ویرانه‌های تخت سلیمان اشیائی که تاریخ آنها مقدم بر سدۀ 5م باشد، به دست نیامده است، تنها در یکی از اتاقهای مجاور دروازۀ اصلی مهرهایی پیدا شده است که تقریباً متعلق به 400 تا 425م است و بر روی آنها کتیبه‌ای به این مضمون نقل شده است: «موبدِ خانِ(آتشکدۀ) آذرگشنسپ». از این‌رو، می‌توان گفت که آذرگشنسپ در این تاریخ در تخت‌سلیمان برپا بوده است (دوشن گیمن، 69). 
در 623م، هراکلیوس، امپراتور روم در جنگ با خسروپرویز، آتشکدۀ آذرگشنسپ را غارت کرد و سپس آن را به آتش کشید، اما خسرو موفق شد تا آتش مقدس را از گزند رومیان نجات دهد و به همراه خود ببرد (شیپمان، 317-318؛ کریستن‌سن، 469). پس از چندی، بار دیگر این آتش در جایگاه اصلی خود بر فراز تپۀ معروف به تخت‌سلیمان افروخته شد و سالها پس از آمدن اسلام نیز دست‌کم تا سدۀ 4ق/10م و یا چندگاهی پس از آن،فروزان‌بود و سپس‌اندک‌اندک رو به‌خاموشی نهاد(فرای،130). 

مآخذ

ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک والممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره، 1956م؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1367ش؛ زندبهمن‌یسن، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1370ش؛ طبری، تاریخ؛ فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1363ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش ژول مُل، تهران، 1363ش؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، 1367ش؛ مسعودی، علی، التنبیه والاشراف، بیروت، دارصعب؛ همو، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، 1363ش؛ مشکوٰتی، نصرت‌الله، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران، 1349ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: 

Anthologie de Zādspram, tr. Ph. Gignoux and A. Tafazzoli, Paris, 1993; Boyce, M. and F. Grenet, A History of Zoroastrianism, Leiden, 1991; Duchesne-Guillemin, J., Religion of Ancient Iran, tr. K. M. Jamasp Asa, Bombay, 1973; Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Schippmann, K., Die iranischen Feuerheiligtümer, Berlin, 1971; Spiegel, Fr., Erânische Alterthumskunde, Leipzig, 1871; Wikander, S., Feuerpriester in Kleinasien und Iran, Lund, 1946. 
چنگیز مولایی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: