صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / البرز /

فهرست مطالب

البرز


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 29 آذر 1400 تاریخچه مقاله

آمونیاك)، آب گرم (دارای بی‌كربنات دو سود)، آبهای محمدآباد و عمارت در اطراف وانه (دارای منیزیم و مورد استفاده به عنوان مسهل) و همچنین شمار بسیاری چشمه‌های گوگردی برای معالجۀ امراض پوستی (كیهان، 1 / 17).


ویژگیهای اجتماعی ـ اقتصادی

دامنه‌های جنوبی و شمالی رشته كوه البرز نه تنها از لحاظ شرایط محیطی، بلكه از نظر اجتماعی ـ اقتصادی نیز دو چشم‌انداز متفاوت دارند. البته اینگونه تفاوتها بیشتر در قسمتهای میانی این رشته كوه دیده می‌شود ( ایرانیكا، I / 813؛ سعیدی، 21-22؛ نیز نك‍ : بارتولد، 142). دامنه‌های شمالی البرز كه عمدتاً از شیب تند و پوشش گیاهی متراكم و دائمی برخوردار است، در نتیجۀ جریان رودخانه‌ای و عمل فرسایش به صورت خطوط موازی توسط دره‌های رودخانه‌ای بریده شده است كه این پدیده مانع شكل‌گیری فعالیتهای زراعی و برپایی سكونتگاهها در این قسمت شده است. در مقابل، در دامنه‌های جنوبی، كوهپایه‌ها به سبب داشتن شیب كمتر، زمینۀ لازم را برای فعالیت زراعی و ایجاد سكونتگاهها فراهم ساخته است (سعیدی، 22).
گذشته از اینكه آبادانی مناطقی از ایران ــ به ویژه گیلان و مازندران ــ را به وجود همین كوهها و رودخانه‌های جاری از آن نسبت داده‌اند (گیرشمن، 24؛ رابینو، 5-6)، شكل‌گیری نواحی تاریخی در دامنه‌ها و دشتهای میانكوهی این رشته كوه نقش مهمی در رویدادهـای تـاریخی كشور داشته است. ناحیۀ قومس ــ به مركزیت دامغان ــ بخشی از دامنه‌های جنوبی رشتۀ البرز را در بردارد؛ همچنین است طبرستان در دامنه‌های شمالی این رشته كوه (لسترنج، 7, 368-369)؛ نواحی گیل و دیلم همراه با نواحی طارم، طالقان و الموت و نیز ناحیۀ تالش از همین گونه نواحی به شمار می‌آیند (همو، 172-173).
بسیاری از مهم‌ترین مراكز كهن شهری در ایران در محور پایكوهی البرز شكل گرفته‌اند كه ضمناً یكی از مهم‌ترین راههای تجاری ـ ارتباطی باستان نیز در همین محور پدید آمده است. از مهم‌ترین این شهرها می‌توان قزوین، ری، تهران، دامغان و سمنان را نام برد (فرای، 11-12؛ گیرشمن، 25). قزوین نه تنها از لحاظ تأمین آب به رشته كوه البرز متكی است، بلكه به سبب برخورداری از موقعیت ممتاز طبیعی به عنوان محل دسترسی به آن سوی كوههای البرز و سواحل خزر، اهمیت ویژه‌ای داشته است (فرای، همانجا).
ریزابه‌های دامنه‌های جنوبی البرز نیز موجب شكل‌گیری روستاهای بسیاری در ارتفاعات شده است («راهنمای»، 39؛ فلاتری، 70-71). پرجمعیت‌ترین اینگونه نواحی، درۀ شاهرود و دو شاخۀ آن، یعنی طالقان و الموت است (همو، 71). روستاهای كوهستانی دامنۀ جنوبی و دره‌های البرز مركزی دست كم از هنگام پایتختی تهران محل اقامت تابستانی اهالی تهران بوده است (پولاك، 61، 78؛ نیز نك‍ : «راهنمای»، همانجا؛ كرزن، I / 342).
رشته كوه البرز گروههایی قومی ـ فرهنگی گوناگونی را در خود جای داده است، تا جایی كه نوشته‌اند، «12 هزار شهر و ولایت و قصبه و روستا در جوانب آن آباد و 300 طایفه به مذاهب مختلفه» در اطراف آن زندگی می‌كردند (حكیم، 40)، با اینهمه، این رشته كوه در پاره‌ای قسمتها مرز تمایز گروههای قومی ـ فرهنگی به شمار می‌رود (مرگان، 1 / 94). در دامنه‌های جنوبی البرز حدود 20 گروه عشایری زندگی می‌كنند كه در اصل از مناطق مختلف كشور به آنجا كوچ داده شده‌اند. از میان آنها می‌توان به عنوان نمونه هداوند (لرستان)، كوتی (شیراز)، كلهر (كردستان)، گیلك (منطقۀ خزر)، كرد (قوچان)، قرایی (قشقایی شیراز)، علی كای (مازندران)، تاتها (بومی ناحیه) و نیز مهم‌تر از همه سنگسریها را نام برد (هوركاد، 130-132). این پدیده نتیجۀ جابه‌جاییهای سیاسی گروههای قومی در دوره‌های مختلف است. به عنوان نمونه، در زمان صفویه 850 خانوار از كردان غیاثوند در دامنه‌های جنوبی البرز ــ در اطراف قزوین ــ كوچانده شدند. همچنین در زمان آغامحمدخان 400 خانوار از آنان (از كرمانشاه و لرستان) به مازندران انتقال یافتند؛ ضمناً عده‌ای از غیاثوندها، چگینیها و رشوندها میان لوشان و منجیل اسكان یافته‌اند (میرنیا، 40). بدین‌سان، در ناحیۀ عمارلو ــ میان كوههای دیلمان و قزوین ــ مخلوطی از كردها و طایفه‌های دیگر ساكن هستند كه عمدتاً از راه دامداری زندگی می‌كنند (كیهان، 2 / 273). همچنین كردهای رشوند در كناره‌های شاهرود و كنارۀ راست سفیدرود و طایفه‌های تركی زبان در عمارلو، رحمت‌آباد و رودبار ساكن شده‌اند (ستوده، از آستارا ... ، 1(1) / 6). غیاثوندها ضمناً در اطراف قزل اوزن و درۀ شاهرود، و رشوندها در رودبار زندگی می‌كنند («راهنمای»، 364). این جابه‌جایی و تركیب عشایری موجب شده تا در البرز غربی و درۀ شاهرود زندگی نیمه شبانی غلبه یابد (همانجا). تالشها كه در 5 قسمت از گیلان از جمله هشتپر و رودبار زندگی می‌كنند، تابستانها را معمولاً در ارتفاعات البرز می‌گذرانند (ستوده، همانجا).
یكی از راههای اصلی و بسیار قدیمی ایران از طریق دامنه‌های البرز، همدان را به هرات متصل می‌ساخته است (گیرشمن، 25؛ نیز نك‍ : فرای، 11-12؛ گابریل، 27). گذشته از راه آهن سرتاسری ایران كه در منطقۀ البرز، تهران را به مازندران متصل می‌سازد، 6 راه آسفالته از این رشته كوه می‌گذرد: آستارا ـ اردبیل، قزوین ـ رشت، تهران ـ آمل، تهران ـ چالوس، تهران ـ فیروزكوه ـ ساری، و شاهرود ـ گرگان. راه مشهور فیروزكوه (از خوار به فرح‌آباد) كه در 1031 ق / 1622م با «ماده تاریخ» «كارخیر» به دستور شاه عباس اول ساخته شد (رابینو، 7، حاشیۀ 1)، هنوز یكی از راههای اصلی است كه ایران مركزی و پایتخت را با گذشتن از كوههای البرز به ساحل جنوبی خزر و استانهای مازندران و گلستان متصل می‌سازد.
گذشته از راهها به عنوان زیر ساخت ارتباط اجتماعی ـ اقتصادی، منابع جنگلی و معدنی البرز از منابع مهم اقتصادی كشور به شمار می‌آید. ذخایر زغال سنگ در دامنه‌های شمالی و جنوبی، از جمله در شمشك و لشكرك و همچنین در زیر آب (مازندران) و كرج («راهنمای»، 464) و همچنین ذخایر آلومینیوم (كیهان، 3 / 48)، مس در دامنه‌های شمالی (كرزن، II / 515) و گوگرد ــ به ویژه در دماوند ــ (مرگان، 1 / 193-194) و دیگر كانیها در البرز یافت می‌شود. منابع زغال سنگ و آهن البرز لااقل از زمان صفویه شناخته شده بود (كرزن، همانجا). از مهم‌ترین منابع دیگر البرز، منابع آبی این رشته كوه است كه برای آبیاری، تولید نیرو و تأمین آب مصرفی شهرها، به ویژه تهران، مورد بهره‌برداری است. مهم‌ترین سدهایی كه بر رودخانه‌های این رشته كوه احداث شده، عبارتند از سد سفیدرود، سد كرج و سد لتیان.


اهمیت تاریخی البرز

تاریخ باستان البرز با افسانه‌ها و اسطوره‌های گوناگون درهم آمیخته است. ورود آریاییان كه در وهلۀ نخست شمال شرقی و سپس شمال ایران را در دامنه‌های البرز تصرف كردند، در هزارۀ 3 ق‌م از دو راه اصلی صورت گرفت (نفیسی، 1 / 4-5، 130). گیرشمن این دو راه را «دو رخنه‌گاه زره محافظ كوهستانی ایران»، یعنی البرز می‌خواند و می‌نویسد: این دو معبر اصلی در طول تاریخ، پیوسته گذرگاه اقوام مختلف همچون مادها، مغولان و تاتارها به داخل ایران بوده است (ص 22-23).
آشوریان در دورۀ سلطنت اسرحدون (681- 668 ق‌م) تا البرز و دماوند پیش آمدند (بارتولد، 152). آنان این منطقه را «سرزمین رودكها» می‌نامیدند كه مهم‌ترین و مناسب‌ترین ناحیه برای زیست و كشاورزی به شمار می‌آمد (دیاكونوف، 122). البته ایشان نه تنها قادر نشدند كادوسیان ــ ساكنان میان رشته كوههای البرز ــ را شكست دهند، بلكه از شكل‌گیری دولت مقتدر مادی در دورۀ بعدی نیز نتوانستند جلوگیری كنند (بارتولد؛ همانجا؛ باوزانی، 17). در دورۀ هخامنشی و ساسانی، نواحی ماوراء البرز به واسطۀ وجود دیوارۀ كوهستانی به عنوان مانعی جدی بر سر راه نفوذ دیگران، پیوسته حكومتی نیمه مستقل داشت (طاهری، 2-3).
اگر چه گفته‌اند كه این كوهها هرگز به طور جدی مانع گذار سپاهیان و دیگر مردمان نبودند (بازورث، «تاریخ ... »، 9)، اما ولایات ساحلی دریای خزر در پناه این رشته كوه از حملات سپاه فاتح عرب به هنگام پیشروی به سوی خراسان در امان ماند و حمله‌های نخستین مسلمانان در این نواحی با موفقیت ناچیزی همراه بود (مادلونگ، 198). معاویه در 41 ق مصقلۀ بن هبیرۀ شیبانی را برای فتح طبرستان و آرام كردن قیامهای ساكنان البرز به این منطقه فرستاد، اما او و سپاهش به هلاكت رسیدند (طبری، 6 / 535-536). بر همین اساس نوشته‌اند كه مردم ایالات ساحلی به واسطۀ وجود رشته كوههای البرز تا مدتها در مقابل اعراب مقاومت كردند (ممتحن، 167- 168) و تا اواسط سدۀ 3 ق / 9 م هنوز به اسلام نگرویده بودند (بازورث، «طاهریان ... »، 103؛ گابریل، 76). بلاذری جبال شروین را كه در خلافت مأمون فتح شد، یكی از نفوذ ناپذیرترین و سخت‌ترین كوههای طبرستان دانسته است (ص 476).
در اوایل سدۀ 3 ق سادات علوی زیدی از بیم خلفای عباسی به پشت كوههای البرز پناه بردند و به تبلیغ و گسترش دین اسلام در طبرستان پرداختند (مشكور، 5 / 1442).
مردم نواحی واقع در دامنه‌های شمالی البرز، به سبب برخورداری از راههای صعب العبور و كوهستانی و جنگل پر درخت معمولاً از در نافرمانی درمی آمدند و از همین رو، این نواحی در تمامی دورۀ غزنویان و سلجوقیان در اختیار حكومتی نیمه مستقل بود كه این وضع تا دورۀ صفوی ادامه یافت (طاهری، همانجا؛ نیز نك‍ : ماركوارت، 126).
ناحیۀ دیلم در البرز موطن دیلمیان یا آل بویه بود كه در خلال سدۀ 4 ق / 10 م بغداد و خلافت را زیر سلطه داشتند (لسترنج، 172-173). در این دوره كوههای البرز یكی از عوامل اصلی مقاومت به شمار می‌رفت (كسروی، 1 / 5). جغرافی‌نویسان قدیم اسلامی دامنه‌ها و نواحی جنوبی البرز غربی و مركزی را جبال خوانده‌اند. حسن صباح كه در روزگار ملكشاه در ری فعالیت داشت، در 483 ق / 1090 م قلعۀ الموت را در كوههای البرز به تصرف آورد (نك‍ : بازورث، «تاریخ»، 101-102) و 34 سال در كوههای البرز به زندگی و مبارزۀ خود ادامه داد و «پیر كوهستان» لقب گرفت (گابریل، 99). وجود دژهای متعدد در البرز حاكی از نفوذناپذیری این منطقه است. چندین دژ اسماعیلی در كوههای البرز شناخته شده است. قلعه‌های دیگری نیز در شرق البرز قرار داشت كه گرد كوه در دامغان از مهم‌ترین دژهای اسماعیلی به شمار می‌رفت (هاجسن، 448؛ لویس، 76).
مطالعات باستان‌شناختی نشان داده است كه رشته كوه البرز زیستگاههایی بسیار قدیمی را در دل خود جای داده است كه غالباً به واسطۀ گذر زمان مدفون شده‌اند و به نظر تپه‌های طبیعی می‌آیند. تنهـا برخی از این تپه‌ها ــ همچون مارلیك ــ كاوش و بررسی شده است (نگهبان، 9، 17). آثار به دست آمده در كلاردشت، املش و رحمت‌آباد رودبار نیز مؤید این نظر است (نفیسی، 1 / 212).

 

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1979م؛ ابن خلدون، العبر؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به كوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367 ش؛ بارتولد، و.، تذكرۀ جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، 1358 ش؛ باوزانی، الساندرو، ایرانیان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1359 ش؛ بكران، محمد، جهان نامه، به كوشش محمد امین ریاحی، تهران، 1342ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، ترجمۀ محمد توكل، تهران، 1367 ش؛ بهرامی، ا.، فرهنگ واژه‌های اوستایی، تهران، 1369 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، كوچ‌نشینی در شمال خراسان، ترجمۀ اصغر كریمی، تهران، 1371 ش؛ پورداود، ابراهیم، حاشیه بر یشتها (هم‍‌ )؛ پولاك، ادوارد یاكوب، سفرنامه، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، 1362 ش؛ جعفری، عباس، كوهها و كوه‌نامۀ ایران، تهران، 1368 ش؛ جغرافیای كامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1356ش؛ جكسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، 1357 ش؛ حجازی كناری، حسن، پژوهشی در زمینۀ نامهای باستانی مازندران، تهران، 1372 ش؛ حكیم، محمدتقی، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به كوشش محمدعلی صوتی و جمشید كیانفر، تهران، 1366 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به كوشش گ. لسترنج، تهران، 1362 ش؛ خسرو تهرانی، خسرو، چینه‌شناسی و مقاطع تیپ تشكیلات، تهران، 1367ش؛ درویش‌زاده، علی، زمین‌شناسی ایران، تهران، 1370ش؛ دیاكونوف، ا.م.، تاریخ ماد، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1345 ش؛ رابینو، ه‍ . ل.، ولایات دارالمرز ایران (گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامی‌زاده، تهران، 1357 ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، 1349 ش؛ همو، «البرز»، مهر، تهران، 1331 ش، س 8، شم‍ 2، 4؛ سعیدی، عباس و دیگران، شیوه‌های سكونت‌گزینی و گونه‌های مساكن روستایی، تهران، 1375 ش؛ شایان، عباس، مازندران، تهران، 1364 ش؛ طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی گیلان، مازندران، آذربایجان از نظر جهانگردان، تهران، 1347 ش؛ طبری، تاریخ؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، 1354 ش؛ فرهنگ جغرافیایی
كوههای ایران، سازمان جغرافیایی كشور، تهران، 1357 ش؛ فلاتری، د. س. و محمدحسن گنجی، «جغرافیای ایران»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش، ج 1؛ كارنامۀ اردشیر بابكان، ترجمۀ بهرام فره‌وشی، تهران، 1354 ش؛ كسروی، احمد، شهریاران گمنام، تهران، 1335 ش؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1310-1311 ش؛ گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوری، تهران، 1348 ش؛ لویس، برنارد، فدائیان اسماعیلی، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران، 1348 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به كوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، 1345ش؛ مرگان، ژاك، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ كاظم ودیعی، تبریز، 1339 ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به كوشش دخویه، لیدن، 1893 م؛ مشكور، محمدجواد، ایران باستان (تاریخ سیاسی ساسانیان)، تهران، 1366 ش؛ مفخم پایان، لطف‌الله، دریای خزر، ترجمۀ جعفر خمامی‌زاده، تهران، 1375 ش؛ همو، فرهنگ كوههای ایران، تهران، 1352 ش؛ ممتحن، حسینعلی، رازبقای تمدن و فرهنگ ایران، تهران، 1355 ش؛ میرنیا، علی، ایلها و طایفه‌های عشایری كرد ایران، مشهد، 1368 ش؛ نامۀ تنسر، ترجمۀ ابن اسفندیار از ترجمۀ عربی ابن مقفع، به كوشش مجتبى مینوی، تهران، 1311 ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1342 ش؛ نگهبان، عزت‌الله، مارلیك (چراغعلی تپه)، تهران، 1343 ش؛ هوركاد، برنار، «كوچ و اقتصاد شبانی در دامنه‌های جنوبی البرز»، ایلات و عشایر، مجموعۀ كتاب آگاه، تهران، 1362 ش؛ یاقوت، بلدان؛ یشتها، به كوشش ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش؛ نیز:

 

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961; Bosworth, C. E., «The Political and Dynastic History of the Iranian World», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. V; id, «The The Ṭāhirids āhirids and Ṣaffārids», ibid, 1975, vol. IV; Britannica, 1978; BSE3; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Ehlers, E., Iran, Grundzüge einer geographischen Landeskunde, Darmstadt, 1980; Frye, R. N., The History of Ancient Iran, München, 1984; Gabriel, A., Die religiöse Welt des Iran, Wien, 1974; Ghirshman, R., Iran, from the Earliest Time to the Islamic Conquest, Middlesex, 1954; Godard, A., L’Art de l’Iran, Paris, 1962; Hodgson, G. S.,«The Ismāʾīlī State», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. V; Iranica; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, Cambridge, 1930; Madelung, W., «The Minor Dynasties of Northern Iran», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1975, vol. IV; Marquart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; The Middle East Intelligence Handbooks, Persia, London, 1987; Rabino, H. L., Māzandarān and Astarābād, London, 1928; Spiegel, F. R., Erânische Alterthumskunde, Leipzig, 1871; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1961; Tehran and Northwestern Iran, ed. L. W. Adamec, Graz, 1976.
عباس سعیدی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: