صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / اقیشر /

فهرست مطالب

اقیشر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 12 آذر 1398 تاریخچه مقاله

اُقَیْشِر، مغیرة بن عبدالله، یا مغیرة بن اسود (د ح 80 ق / 699 م)، از تیرۀ خُرَیم از قبیلۀ اسد، شاعر بنی امیه. به شهادت شعرهایی از خود او، كنیه‌اش ابومُعرِض بود (ابن قتیبه، 352؛ ابوالفرج، 11 / 251؛ نویری، 4 / 52). به گفتۀ منابع، وی را بدان سبب اقیشر خوانده‌اند كه چهره‌ای سرخ گون (اقشر) داشته است، اما این لقب وی را خوش نمی‌آمد و هرگاه كسی او را بدین نام می‌خواند، به هجو شاعر گرفتار می‌شد (ابن قتیبه، 352-353؛ ابوالفرج، 11 / 253؛ ابوعبید، 1 / 261).
اقیشر اهل كوفه بود و از آنجا كه شعری در وصف مسجد سماك بن مَخرمۀ اسدی در زمان خلیفه عمر سروده است، می‌توان پنداشت كه در اوایل اسلام به دنیا آمده است (ابوالفرج، 11 / 251؛ نیز نك‍ : ذهبی، 3 / 224؛ ابن‌حجر، 3 / 500)؛ هرچند كه ابوالفرج تولد او را در عصر جاهلی نیز ممكن می‌داند، اما در این صورت باید عمر او را نزدیك به 100 سال فرض كنیم.
اقیشر به پیروی از قبیلۀ خود، با بنی تمیم ستیز داشت و پیوسته آنان را هجو می‌گفت (ابوالفرج، 11 / 254، 258- 259، 266؛ نویری، 4 / 53-55) و حتى زمانی كه یكی از تمیمیان به نام مطر بن ناجیۀ یربوعی در زمان ضحاك بن قیس، والی كوفه شد، باز از استهزای ایشان دست برنداشت (ابن‌قتیبه، 353؛ ابوالفرج، 11 / 271-272). وی از همان آغاز در كوفه به هرزه‌درایی و باده‌نوشی معروف شد (همو، 11 / 253؛ مرزبانی، معجم ... ، 273) و گفته‌اند حتى پیوسته به دنبال باده به شهر حیره می‌شتافت و از مأموران حكومت نیز بیمی به دل راه نمی‌داد (ابوالفرج، 11 / 257، 264؛ مرزبانی، الموشح، 200).
گویند روزی قیس بن محمد بن اشعث، از بزرگان كوفه در ازای مدیحه‌ای، 300 درهم به اقیشر پاداش داد؛ شاعر نپذیرفت و از او خواست كه مال را به پیشكار خود بسپارد تا او روزانه 2 یا 3 درهم به وی بپردازد (ابن حبیب، 249؛ رقیق ندیم، 215؛ عباسی، 3 / 245-246). با اینهمه، هر كس از دادن صله و اجابت تقاضای شاعر سرباز می‌زد، سخت مورد هجو قرار می‌گرفت (ابوالفرج، 11 / 258، 263؛ نویری، 4 / 53-55؛ عباسی، 246، 249). گویند وی چندان شیفتۀ خمر بود كه گاه جامه‌های خود را نیز در راه آن می‌فروخت (ابوالفرج، 11 / 266-267؛ آبی، 521-522؛ عباسی، 3 / 247). از برخی اشعار او چنین برمی‌آید كه زمانی به قصد جنگ راهی شام شد، اما در میان راه از سپاه كناره گرفت، مركب خود را فروخت و باده خرید (ابوالفرج، 11 / 274-276؛ یاقوت، بلدان، 4 / 35-36).
اقیشر در حیره بارها به جرم شراب‌خوارگی به چنگ مأموران حكومت افتاد، اما او همیشه درصدد انكار برمی‌آمد و خود را تبرئه می‌كرد (ابن‌قتیبه، 354؛ ابوالفرج، 11 / 257، 267- 268؛ رقیق ندیم، 401؛ نویری، 4 / 52).
دانسته نیست كه وی از چه زمانی به دربار امویان راه پیدا كرد، اما یك بار بشر بن مروان، حاكم بصره و كوفه را در حضور ایمن بن خریم شاعر مدح گفته، و ایمن نیز شعر وی را ستوده است (ابوالفرج، 11 / 270). اقیشر به دربار عبدالملك (حك‍ 61-86 ق) نیز رفت و آمد می‌كرد و او را مدح می‌گفت (مرزبانی، الموشح، 172). حتى یك بار در حضور خلیفه شعر زیبایی در وصف باده سرود و شعر چندان زیبا بود كه خلیفه هم شعرش را ستود و هم در او گمان شرابخوارگی برد (ابوالفرج، 11 / 269؛ نویری، 4 / 54). با اینهمه، از آنجا كه او برخی از والیان بنی امیه را هجو گفته (ابن قتیبه، 353؛ دینوری، 314)، و از طرف دیگر در رثای مصعب بن زبیر نیز شعر سروده (بلاذری، 5 / 343)، شاید بتوان گفت كه زمانی به مكتب زبیریان تمایل داشته است؛ اما تنها سند در این باب، همین دو قطعه شعر است.
عامل مرگ وی را عبدالله بن اسحاق بن طلحه دانسته‌اند، چه شاعر وی را بسیار هجو می‌كرد و زمانی كه اقیشر از حیره به سوی كوفه بازمی‌گشت، عبدالله غلامان خود را به قتل او فرمان داد. ایشان شاعر را گرفتند، به آتش خان حمام در بیرون كوفه بردند و چندان در معرض دود و آتش نهادند تا كشته شد (ابن حبیب، 249-250؛ نویری، 4 / 55-56؛ عباسی، 249-250). اما شعر او از یادها نرفت و عبدالملك چون از مرگ شاعر مطلع شد، 3 بیت از اشعار او را كه به خاطر داشت، برای چند تن از اسدیان برخواند (ابوالفرج، 11 / 257- 258). شعر او را پس از آن نیز راویان نقـل می‌كردند و گویی انتشـار گسترده‌ای نیز داشت (نك‍ : همو، 11 / 273). با اینهمه، اقیشر را دیوانی نبود، زیرا هیچ یك از نویسندگان كهن به چنین چیزی اشاره نكرده‌اند. آنچه اینك از او باقی مانده، حدود 160 بیت است كه در مآخذ پراكنده است. خلیل دویهی آنها را گردآوری كرده، و در مجموعه‌ای به چاپ رسانده است (بیروت، 1991 م). علاوه بر این، بنا به قول یاقوت ( ادبا، 6 / 2483)، ابوجعفر محمد بن حبیب (د 245 ق) كتابی با عنوان شعر الاقیشر داشته كه در آن اشعار شاعر را جمع‌آوری كرده بوده است.

 

مآخذ

آبی، منصور، نثر الدر، به كوشش سیده حامد عبدالعال، قاهره، 1989 م؛ ابن حبیب، محمد، «اسماء المغتالین»، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1374 ق / 1954 م، شم‍ 6؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1982 م؛ ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن، 1902 م؛ ابوعبید بكری، عبدالله، سمط اللآلی، به كوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، 1354 ق / 1936 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، 1963 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، بغداد، 1936 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، بغداد، 1960 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، قاهره، 1368 ق؛ رقیق ندیم، ابراهیم، قطب السرور، به كوشش احمد جندی، دمشق، 1969 م؛ عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1367 ق / 1947 م؛ مرزبانی، محمد، معجم الشعراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1379 ق / 1960 م؛ همو، الموشح، به كوشش محب‌الدین خطیب، قاهره، 1385 ق؛ نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان.


رضوان مساح

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: