صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / اغمات /

فهرست مطالب

اغمات


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

اَغْمات، شهری قدیم و كوچك در جنوب كشور مغرب حدود 40 كیلومتری جنوب شرقی شهر مراكش كه در كنار نهری به نام وادی وریكه یا وادی اغمات واقع است (عنان، حاشیه، 2 / 118؛ صدیق، 58، 59). نام این شهر در منابع، غالباً اَغمات (مثلاً نك‍ : سمعانی، 1 / 320؛ یاقوت، 1 / 225) و به ندرت آغمات (نك‍ : عبدالله، 171؛ ابن خطیب، اعمال ... ، 164، 235) آمده است.

منابع تاریخی و جغرافیایی از دو محل متمایز به نامهای اغمات وریكه و اغمات ایلان یا اغمات هیلانه یاد كرده‌اند (ابوعبید، 2 / 842؛ ابن‌عذاری، 4 / 15؛ ابن‌عبدالمنعم، 46؛ نیز نك‍ : یاقوت، همانجا؛ قس: بیذق، 49: اغمات ان وایلان؛ همو، 60: اغمات علی هیلانه). مقدسی این دو را از توابع طرفانه، مركز سوس به شمار آورده است (ص 57: لطرفانة اغمات ویلا وریكه، نیز 221). اغمات ایلان در مشرق اغمات وریكه و در فاصلۀ 6 تا 8 میلی آن و، هر دو در دشت واقع بوده‌اند. اغمات وریكه مقر رئیس و اعیان شهر و محل استقرار و توقف بازرگانان و مسافران بوده است (ابوعبید، 2 / 842-843؛ ابن عبدالمنعم، همانجا؛ ادریسی، 1 / 235). بعداً در زمان علی بن یوسف، امیر مرابطی، یهودیان در اغمات اقامت می‌كردند، چه، به دستور او اقامت و توقف شبانۀ آنان در مراكش ممنوع بود (ادریسی، ابن عبدالمنعم، همانجاها؛ ابوالفدا، 124).

یاقوت به نقل از ابن حوقل مردم اغمات را از دیدگاه اعتقادی دو دسته دانسته است كه میان ایشان پیوسته جنگ و نزاع بوده است و هر یك در مسجد جامع به طور جداگانه نماز می‌گزارده‌اند: یكی فرقۀ شیعی «موسویه» پیروان ابن وَرصند كه تا امامت موسی بن جعفر (ع) را پذیرفته‌اند، و دیگر فرقۀ سنی «مالكیۀ حشویه» كه هر دو دسته خویی خشك و خشن داشته‌اند (همانجا؛ نیز نك‍ : ابن حوقل، 90، كه این مطلب را دربارۀ مردم سوس آورده است)؛ اما گویا این ستیز بعدها از میان رفته بوده است (عبدالمؤمن، 1 / 98). در اغمات مردمی از قبایل بربر صنهاجه، مصموده و هواره سكنى داشته‌اند (یعقوبی، 116؛ ابوعبید، 2 / 843؛ ادریسی، 1 / 232؛ یاقوت، همانجا).

نزدیك اغمات آبگیری بود كه تمام آبهای شهر در آن جمع می‌شد (زهری، 117). به سبب خاك خوب و آب كافی و هوای سالم، پیرامون آن را باغهای انبوه با میوه‌های بسیار و مراتع و مزارع فرا گرفته بود (یعقوبی، زهری، همانجاها؛ ادریسی، 1 / 233؛ وزان، 136؛ قس: ابوعبید، 2 / 843، كه از هوای بد، ساكنان زردچهره و عقربهای كشندۀ آنجا سخن می‌گوید). به سبب این فراوانی، قیمتها ارزان بود و ذبح فراوان دام در آنجا حكایت از انبوهی جمعیت داشت (همانجا). رود نه چندان بزرگ اغمات كه از كوههای اطلس سرچشمه می‌گرفت، از میان شهر به سمت شمال می‌گذشت و در مسیر آن آسیابهای گندم قرار داشت. گاه چند روز از جریان آب به درون شهر جلوگیری می‌كردند تا زمینهای زراعی و باغها را آبیاری كنند (همو، 1 / 238؛ ادریسی، 1 / 231؛ نیز نك‍ : ابن‌حوقل، 68). آب اغمات تا مراكش نیز هدایت می‌شد. این آب در نزدیكی اغمات در كانالهای زیرزمینی جریان می‌یافت (وزان، همانجا؛ الحلل الموشیة، 145). ابن‌خطیب از دو رود كه از آب شدن برفها در شهر جریان می‌یافته، و آسیابهای دو سوی آنها سخن گفته است. یكی از این دو رود از شرق مسجد جامع می‌گذشت و پلی محكم و ساحلی خرّم داشت ( نفاضة ... ، 55). در اغمات، همچون سوس، از درختی به نام هلجان دانه‌ای روغنی به فراوانی به دست می‌آمد كه تقریباً نیاز آنان را مرتفع می‌ساخت (ابوعبید، 2 / 855-856).

در ناحیۀ اغمات كه ابن حوقل آن را «رُستاقی» بزرگ خوانده است (ص 90)، شهر اغمات موقعیت تجاری ویژه‌ای داشت. چنانكه یاد شد، در اغمات وریكه بازرگانان و مسافران ساكن بودند (ابوعبید، 2 / 842) و بازارهای بزرگ، از جمله یكشنبه بازاری داشت كه انواع كالاها در آنجا عرضه می‌شد (همو، 2 / 843). از این شهر كالاها به مقصد صحرا بارگیری می‌شد (حمیری، 46). مردم ثروتمند و تاجر پیشۀ اغمات، از قبایل بربر هواره، كاروانهای خود را، هر یك متشكل از 70، 80 و یا 100 شتر به سودان می‌فرستادند. این كاروانها حامل اموال بسیار و كالاهای مختلف مانند مس، پارچه، جامه‌های پشمی، عمامه، انواع رشته‌ها از مهره‌های شیشه‌ای، صدفها، سنگها، عطرهای گوناگون، مصنوعات آهنی و پوستهای دباغی شده بود. اینان در زمان حكومت مرابطون نیز مردمی ثروتمند بودند، لیكن در زمان ادریسی (د 560 ق) با دست انداختن مصامده بر امور، تا حدودی این ثروتها كاستی گرفته بود (ادریسی، 1 / 232؛ یاقوت، همانجا).

اغمات با مراكز مغرب بزرگ روابط تجاری استواری داشت. به گفتۀ ابوعبید بكری مردم اغمات و سوس بیش از همه به كسب درآمد می‌كوشیدند و زنان و كودكان را نیز به كار وامی‌داشتند (2 / 855). در شرق سرزمین قمنوریه (قیموریه) در كرانۀ اقیانوس صحرایی بود كه راه ارتباطی تجار اغمات و سجلماسه از آنجا می‌گذشت (ابن عبدالمنعم، 488).

منطقۀ اغمات، پیش از اسلام، ظاهراً دارای روابطی با روم و یا دست كم متأثر از تمدن رومی بوده است. مردمان این شهر كه مسیحی بودند، به مقابله با عُقبة بن نافع فهری بیرون نیامدند و در شهر پناه گرفتند. پس از آنكه عقبه والی اموی افریقیه (حك‍ 49-55 و 62-67 ق) آنجا را مدتی در حصار گرفت، به فرمان او گردن نهادند (عبدالحمید، 1 / 201؛ نیز نك‍ : ابن عذاری، 1 / 27). پس از آن بربرها به اسلام گرویدند و مساجدی در شهرهای آنان ساخته شد. از جمله موسی بن نصیر والی افریقیه (حك‍ 78-96 ق) مساجدی در اغمات بنا كرد (حسن، 48؛ نیز نك‍ : عبدالحمید، 1 / 231). بعدها ادریس بن ادریس حسنی كه در 197 ق سلطۀ خود را بر شهرهای مصامده گسترد، به اغمات درآمد (ابن ابی زرع، 50). جانشین او محمد بن ادریس برادران خویش را بر این مناطق گمارد و حكومت اغمات و بلاد مصامده و سوس اقصى را به عبدالله، یكی از برادران خود داد (ابن قاضی، 1 / 203؛ ابن ابی زرع، 51).

در اوایل سدۀ 3 ق شمار فراوانی از اندلسیان به دنبال حادثۀ ربض در قرطبه در عصر حكم اموی، به اغمات روی آوردند. با انقراض دولت ادریسیان، اغمات امارتی تابع حكومت زناتیان شد و امیران مغراوه تا فتح مرابطون بر آنجا حكومت كردند (صدیق، 59). در نیمۀ سدۀ 5 ق مرابطون بر اغمات دست انداختند و دولتی را در آنجا پایه نهادند (نك‍ : یاقوت، 1 / 225). عبدالله بن یاسین كه رؤسای بربرهای صنهاجه به اقتدار روحانی او گردن نهادند، در 449 ق از سجلماسه آهنگ اغمات وریكه و اغمات هیلانه كرد و شهر اغمات را از دست آخرین امیر دولت كوچك بربری مغراوه، لقوط بن یوسف به جنگ خارج ساخت (ابن ابی زرع، 129؛ ابن خلدون، 6(2) / 376، 7(1) / 95). وی قبایل مصامده را از جنگ و نزاع بازداشت. پس از این موفقیت ابوبكر بن عمر به اشارۀ عبدالله بن یاسین با لشكری به اغمات وریكه رفت و با برخی از سران قبایل مصامده دیدار كرد و از بعضی قبایل آنجا بیعت گرفت و با پیشوای خود عبدالله چندی در آنجا ماند. بدین ترتیب عبدالله بن یاسین تا پیش از مرگ خویش در 451 ق بر مناطق وسیعی از جمله سجلماسه و توابع آن، اغمات، سوس و دیگر شهرها استیلا یافت (ابن عذاری، 4 / 15-16؛ ابوعبید، 2 / 863؛ ابن عبدالمنعم، 46). جانشین وی ابوبكر بن عمر از مقر خویش اغمات، بارها بر قبایل برغواطه و شهرهای اطراف تاخت و كارگزارانی بدانجا فرستاد. وی در اغمات با زینب نفزاوی زن پیشین لقوط كه به ساحری مشهور بود، ازدواج كرد (ابن ابی زرع، 133-134؛ ابن عذاری، 4 / 18؛ ابن خلدون، 6(2) / 376). بعداً كه یوسف بن تاشفین قدرت خود را از مراكش به تمام شهرهای غربی بسط داد، ابوبكر بن عمر زمام كارها را در صحرا به او تسلیم داشت و در 465 ق به اغمات بازگشت (ابن‌عذاری، 4 / 24). اما چندی بعد در 469 ق پسر او ابراهیم به هوای بازیافتن ریاست پدر با مردانی بسیار از لمتونه، نزدیك اغمات موضع گرفت، ولی فرستادۀ یوسف او را از این تصمیم بازداشت (همو، 4 / 29). یوسف بن تاشفین در دورۀ دراز امارت خویش (453-500 ق) تا پیش از تأسیس مراكش سالها در اغمات حكم راند (ابن قنفذ، 101). وی طی فتوح خود در اندلس كه دولتهای محلی چندی را برچید، در رجب 483 عبدالله بن بلقین، آخرین امیر زیری غرناطه، و در رجب 484 ق معتمد بن عباد امیر اشبیلیه را گرفت و به اغمات فرستاد (عبدالله، 171؛ ضبی، 32؛ ابن عذاری، 4 / 122؛ ابن خطیب، اعمال، 163-164، نفاضة، 56؛ نیز نك‍ : یاقوت، همانجا). معتمد تا مرگ خویش (488 ق) در اغمات محبوس بود (ابن اثیر، 9 / 288، 10 / 190). ابن‌خطیب دیوانی به خط او را كه پس از خلع، در شهر اغمات تألیف كرده، و در آن احوال خویش را بیان داشته، دیده بوده است ( اعمال، 235؛ نیز نك‍ : ابن ابار، الحلة ... ، 2 / 55). امیرعبدالله زیری نیز در ایام بازداشت خود بدانجا تاریخی تدوین كرد (نك‍ : ابن خطیب، همانجا؛ الحلل الموشیة، 71) كه با نام مذكرات به كوشش لوی پرووانسال به چاپ رسیده است.

در آغاز سال 470 ق، یوسف بن تاشفین شهر مراكش را در 12 میلی شمال اغمات طرح افكند. این شهر به تدریج از بزرگ‌ترین شهرهای مغرب اقصى و پایتخت دولت مرابطون شد (ادریسی، 1 / 233-234؛ ابن عبدالمنعم، 540؛ قس: یاقوت، 1 / 225؛ ابن سعید، 59). به این ترتیب اغمات كه زمانی آبادترین و بزرگ‌ترین شهر مغرب بود (یاقوت، همانجا)، با تأسیس مراكش، مركزیت خود را از دست داد و تابع شهر جدید شد (ابن سعید، همانجا؛ ابوالفدا، 135؛ مراكشی، 246؛ برای روایات دیگر دربارۀ تاریخ بنای مراكش، نك‍ : ابن عذاری، 4 / 19، 123؛ ابن عبدالمنعم، همانجا؛ وزان، 129؛ ابن قنفذ، 102؛ الحلل الموشیة، 15-16).

در زمان مرابطون، اغمات از مراكز مهم تصوف در غرب اسلامی، و دارای رباطهای فراوان بود و گرایندگان به زهد و تصوف از اطراف افریقیه و قیروان بدانجا روی می‌آوردند (دندش، 450؛ صدیق، 59).

ابن تومرت پیشوای موحدون در آغاز حركت تبلیغی خویش و در زمان علی بن یوسف امیر مرابطی، از مراكش به اغمات ایلان و سپس به اغمات وریكه رفت و در جامع آنجا مدرس شد؛ آنگاه به شهرهای دیگر رفت و به دعوت پرداخت و مردانی را پیرامون خود فراهم آورد (بیذق، 49-50؛ الحلل الموشیة، 101) و سپس سپاهی از یاران فداكار خویش برای مصاف با مرابطون به كوههای اغمات فرستاد، اما آنان شكست خوردند و كشتۀ بسیار دادند (ابن اثیر، 10 / 576)؛ ولی در نبرد شدید دیگر كه در این منطقه روی داد، وی بر مرابطون پیروز آمد (نك‍ : ابن ابی زرع، 177، 178؛ ابن خلدون، 6(2) / 471؛ الحلل الموشیة، 112). پس از چندی گروهی از سپاهیان اغمات در لشكركشی به مراكش و محاصرۀ نافرجام آنجا ابن تومرت را همراهی كردند (بیذق، 60؛ ابن اثیر، 10 / 576-577؛ ابن عذاری، 4 / 75). پس از این شكست، و مرگ ابن‌تومرت، وقتی عبدالمؤمن بن علی به حكومت موحدون رسید، در 524 ق اغمات را در محاصره گرفت و در مصاف با سپاهیان علی بن یوسف آنان را به هزیمت راند (ابن عذاری، 4 / 84). به این ترتیب، از آغاز سدۀ 6 ق موحدون با دعوتی گسترده و جنگهایی پی‌گیر با مرابطون، بر قلمرو آنان دست انداختند. اغمات پایتخت پیشین مرابطون از شهرهایی بود كه تا مدتها بعد همچنان شكوفایی خود را حفظ كرد، چنانكه در دورۀ موحدون، مراكش دوم نامیده می‌شد (وزان، 135-136). در دوره‌های بعد بود كه اغمات راه انحطاط پیمود. ابن خطیب (د 776 ق) كه در قرن 8 ق در بلاد مغرب در تبعید به سر می‌برد، در دیدار از اغمات وصف مفصلی از این شهر به دست داده است. وی پس از بیان موقع طبیعی اغمات، از باروی سرخ فام، خندق و مسجد جامع یاد كرده است. به گفتۀ وی مسجد جامع بنایی كهن و حیاطی بزرگ و گلدسته‌ای مخروطی شكل داشت كه مایۀ شهرت و شگفتی بود؛ چنانكه كاخهای سلطانی نیز درخور توجه بود. ولی به گفتۀ همو در نتیجۀ آشوبهای پیاپی ویرانی به شهر راه یافته بود ( نفاضة، 55-56). دو قرن بعد در زمان وزان (د ح 957 ق) اغمات دیگر سخت بی‌رونق شده بود. وی آنجا را جایگاه وحوش و پرندگان خوانده، گوید در دژ،جز زاهدی با 100 تن از مریدانش زندگی نمی‌كند (وزان، 136).

در ربع اول سدۀ 14 ق شمار ساكنان اغمات به 6 هزار تن رسید كه حدود هزار تن آنان یهودی بودند (خانجی، 1 / 311). عنان كه در 1956 م از اغمات دیدن كرده، آنجا را روستایی كوچك در نزدیك مراكش و بلندیهای پوشیده از برف اطلس خوانده است كه باغهای زیتون و انجیر آن را فرا گرفته‌اند و ساكنان آن بیش از 3 هزار نفر نیستند ( دول ... ، 351). در بیرون این روستا، در میان آثار و خرابه‌هایی كه از شهر كهن برجای مانده است، قبر معتمد بن عباد قرار دارد كه دیواری كوچك آن را احاطه كرده است. در 1960 م ضریحی بر قبر او ساخته شد (همانجا؛ صدیق، 59).

آنچه در كتب تراجم خاصه منابع اندلسی آمده است، حكایت از این دارد كه اغمات یك مركز كاملاً فعال فرهنگی بوده است (EI2) و علما و فقهای بسیاری از آنجا برخاسته‌اند و یا در پی اوضاع نابسامان افریقیه و اندلس از شهرهای قیروان و قرطبه بدانجا كوچیده‌اند. از این افراد ابوهارون موسی بن عبدالله اغماتی فقیه و مناظره‌گر را می‌توان نام برد كه به سرزمینهای شرقی سفر كرد و سالها بعد در 516 ق به سمرقند درآمد و یك سال بعد در همانجا درگذشت (سمعانی، 1 / 320-321؛ برای دیگر علما، نك‍ : ابن زیات، 61، 68، 83، 92؛ ابن ابار، المعجم ... ، 99، 321؛ ابن خطیب، نفاضة، 63، 66؛ ابن قاضی، 1 / 251، 254).

مآخذ

ابن ابار، محمد، الحلة السیراء، به كوشش حسین مونس، قاهره، 1985 م؛ همو، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابی علی الصدفی، مادرید، 1885 م؛ ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، 1972 م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1979 م؛ ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956 م؛ همو، نفاضة الجراب، به كوشش احمد مختار عبادی، قاهره، دارالكاتب العربی؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن زیات، یوسف، التشوف الى رجال التصوف، به كوشش ادولف فور، رباط، 1958 م؛ ابن سعید مغربی، علی، بسط الارض فی الطول و العرض، به كوشش خوان ورنت، تطوان، 1958 م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1975 م؛ ابن‌عذاری، احمد، البیان المغرب، ج 1، به كوشش ج. س. كولن و لوی پرووانسال، بیروت 1983 م، ج 4، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1967م؛ ابن‌قاضی مكناسی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973 م؛ ابن‌قنفذ، احمد، الفارسیة، به كوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید تركی، تونس، 1968 م؛ ابوعبید بكری، المسالك و الممالك، به كوشش ا. وان لون و ا. فره، تونس، 1992 م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان،، پاریس، 1840 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، قاهره، مكتبة الثقافة الدینیه؛ بیذق، علی، اخبار المهدی بن تومرت، به كوشش عبدالحمید حاجیات، الجزائر، 1986 م؛ حسن، ابراهیم حسن، انتشار الاسلام و العروبة فیمایلی الصحراء الكبرى، قاهره، 1957 م؛ الحلل الموشیة، به كوشش سهیل زكار و عبدالقادر زمامه، دارالبیضاء، 1399 ق / 1979 م؛ خانجی، محمدامین، منجم العمران، قاهره، 1325 ق / 1907 م؛ دندش، عصمت عبداللطیف، الاندلس فی نهایة المرابطین و مستهل الموحدین، بیروت، 1408 ق؛ زهری، محمد، الجغرافیة، به كوشش محمد حاج صادق، قاهره، مكتبة الثقافة الدینیه؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، حیدرآباد دكن، 1382 ق / 1962 م؛ صدیق بن عربی، المغرب، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ ضبی، احمد، بغیة الملتمس، مادرید، 1884 م؛ عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسكندریه، المعارف؛ عبدالله زیری، مذكرات، به كوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1955 م؛ عبدالمؤمن بن عبدالحق، مراصد الاطلاع، به كوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1373 ق / 1954 م؛ عنان، محمدعبدالله، حاشیه بر الاحاطة فی اخبار غرناطۀ ابن خطیب، قاهره، 1394 ق؛ همو، دول الطوائف، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ مراكشی، عبدالواحد، المعجب، به كوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، 1368 ق / 1949م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن،1906 م؛ وزان، حسن، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983 م؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ یعقوبی، احمد، البلدان، نجف، 1337 ق / 1918 م؛ نیز:

EI2.

محمدرضا ناجی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: