صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / اغواط /

فهرست مطالب

اغواط


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

اَغْواط، یا الاغواط، استان و شهری در جنوب الجزایر. این نام كه در منابع غربی لاغوات آمده، می‌تواند واژه‌ای عربی باشد: جمع غَوْط و غاط (قس: غوطة دمشق) و در این صورت می‌توان آن را به معنای سرزمینهای واحه‌ای (پست و هموار) دانست. از سوی دیگر با توجه به بسیاری از نامهای این ناحیه كه عربی نمی‌نماید، می‌توان آن را واژه‌ای بربری یا یكی از لهجه‌های بومی شمرد.
استان اغواط در 420 كیلومتری جنوب الجزیره، و شهر اغواط در °2 و ´55 طول شرقی و °33 و ´48 عرض شمالی قرار گرفته است (EI2, V / 595). در آغاز سال 1984 م / 1362 ش جمعیت این استان 817‘391 نفر و مساحت آن 052‘112 كمـ2 برآورد شده است («خاورمیانه ... »، 284). اقتصاد این ناحیه بیشتر متكی به نخلستانهای فراوان و پرورش گوسفند و تولید پشم بود ــ كه این خود دلیل بر وجود منابع كافی آب در آنجاست ــ و از آنجا كه بر سر راه نقاط مختلف قرار گرفته است، اهمیت تجارتی مهمی داشت و بدین‌سبب، در دوران اشغال فرانسویان یكی از پایگاههای نظامی آنان بود. شهر و واحۀ اغواط در كنار سمت راست وادی مزی قرار گرفته، و واحه به شكل نیم دایره در امتداد شمال غربی و جنوب شرقی است. شمال غربی آن وسیع‌تر، و مركز نخلستانها و زمینهای كشت غلات است.
از حوادث تاریخی این منطقه ــ جز چند مطلب كوتاه ــ اطلاعی در دست نیست. در قرن 4 ق / 10 م به تسلط فاطمیان درآمد و در قرن 5 ق / 11 م پس از راه یافتن بنی هلال در این سرزمین اقوام دیگر عرب نیز بدانها پیوستند و طوایف بربر در اطراف آنان می‌زیستند. در قرن 10ق / 16م مالیات به پادشاه مراكش می‌پرداختند و از قرن 12 ق / 18 م به بعد اطلاعات بیشتری به طور پراكنده می‌توان یافت (EI2, V / 595-596). البته گفتنی است كه مراكش نفوذ خود را در این ناحیه كلاً از دست نداد، چه از راههای نظامی و چه از طرق مذهبی ـ سیاسی مخصوصاً از راه نفوذ پیروان طریقتهای صوفیانه به نوعی با حكومت تركان عثمانی به ستیز برمی‌خاست و احساسات استقلال‌طلبانۀ مردم محلی را تهییج می‌كرد، اما در پایان به شكست و عقب‌نشینی تن در می‌داد. در حكومت تركان، 4 بخش از الجزایر مستقیماً زیرنظر فرماندهان ترك، و 3 بخش دیگر هر یك زیر نظر یك «بای» (كارگزار) بود كه برای مدت محدودی از طرف تركان گمارده می‌شدند؛ ولی بیشتر عشایر و قبایلی كه در الجزایر پراكنده بودند، در سرزمین خود كه «وطن» می‌نامیدند، رئیسی داشتند، همچون امرای اقطاعی و نظام معمولی قرون وسطى كه در ادارۀ امور داخلی خویش مستقل بودند و ضمن وفاداری به حكومت تركان، به هنگام نیاز، از كمكهای انسانی و مالی دریغ نمی‌كردند (جیلالی، 3 / 20). همین اندازه از اختیارات سبب می‌شد كه گه گاه سرپیچی كنند و شورش نمایند. محمد بن شریف، فرمانروای سجلماسه، بر این بود كه الجزایر (مغرب میانه) را به مغرب اقصى پیوند دهد و گامی در راه تحقق وحدت مغربی بردارد (همو، 3 / 136). چون سلطان علوی مغرب به الجزایر حمله كرد و بر اغواط و اطراف آن مسلط شد، تركان خود را برای مقابله با سلطان آماده كردند و سلطان با غنایمی كه به دست آورده بود، عقب‌نشینی كرد. حاكم ترك برای فیصله دادن به مخاصمه گروهی را كه همراه با دو فقیه بود، نزد وی فرستاد و معاهدۀ صلح و دوستی در 1064 ق / 1654 م برقرار شد (همو، 3 / 137)، ولی غائله به همین جا ختم نشد.
در 1110 ق / 1698م سیدی الحاج عیسى تلمسانی كه از نفوذ معنوی و روحانی برخوردار بود، توانست بخشی از سرزمینها را از نفوذ طرفداران مراكشی خارج سازد و مردم اغواط به رهبری او نخست به پیروزی دست یافتند، ولی سرانجام مجبور به پرداخت جزیه به سلطان مراكش مولای اسماعیل شدند (1120 ق / 1708م) كه در بیرون باروی شهر اردوی خود را مستقر كرده بود. پس از مرگ عیسى تلمسانی (1151 ق / 1738م)، اختلاف میان دو گروه یعنی ساكنان جنوب غربی با مردم شمال شرقی درگرفت و در این میان چند بار قدرت دست به دست شد (EI2, V / 596).
در 1192 ق / 1778م پیروان طریقۀ «درقاویه» كه از حكومت تركان عثمانی ناراضی بودند، بر آن شدند كه از اطاعت تركان سرپیچی كنند. «بای» ایالت غربی كه به مقابله با آنان برخاسته بود، پس از چندی درگذشت. آنگاه محمد الكبیر بای ایالت غربی شد و او توانست شورش درقاویه را فرونشاند و دیگر قبایل متمرد را سركوب كند (احمد، 17)؛ سپس به جنوب صحرای الجزایر حمله‌ور شد و شهر اغواط را تصرف كرد (1199 ق / 1785 م) و در نتیجه تمامی قبایل گرداگرد اغواط حكومت تركان را پذیرفتند و به پرداخت مالیات سالیانه تن در دادند (همو، 17- 18).
ریشۀ این شورشها را باید در احساسات شدید استقلال‌طلبانۀ مردم محلی جست‌وجو كرد كه از بدرفتاری كارگزاران دولت عثمانی و بستن مالیاتهای سنگین و نیز تشویق و كمكهای مستقیم و غیرمستقیم دولت مغرب ــ برای گسترش قلمرو خود ــ و همچنین نیرنگهای دول استعماری اروپایی ناشی می‌شد. از سوی دیگر عده‌ای از رهبران دوراندیش، بدرفتاری عثمانیان را بر تسلط خارجیان خاصه فرانسویان ترجیح می‌دادند و معتقد بودند كه ضعف حكومت عثمانی منجر به استقلال آنان نمی‌شود، بلكه باعث تسلط بیگانگان می‌گردد. در نتیجۀ این تضارب آراء شورشهای مكرر و پی‌درپی روی داد. تركان عثمانی نیز از اختلاف و نزاع خاندانهای سرغینه (ساكنان جنوب غربی) و الهلاّف (ساكنان
شمال شرقی) در اغواط بهره‌ها بردند. مثلاً بر اثر كشتار بی‌رحمانۀ محمد تشاقر، بای قسنطینه، ناحیۀ اغواط سر به شورش برداشت و به مناطق اطراف نیز سرایت كرد (1229 ق / 1813 م) كه با نیروهایی از شهرهای الجزیره و وهران، و حضور شخص بای فرونشانده شد (جیلالی، 3 / 311).
از حوادث مهم دیگر می‌توان از شورش محمد الصغیر تجینی یاد كرد. او فرزند كوچك سیداحمد، از اشراف مغرب بود كه مدتی در میان بنی تجین زندگی می‌كرد. محمد تجینی با كمك بنی اغواط غربی به شورش پرداخت و چون امیر عبدالقادر الجزایری، حكمران عثمانی، در 12 ربیع‌الاول 1254 ق / 12 ژوئن 1532 م با 6 هزار سواره و 3 هزار پیاده و عراده‌های توپ بر قلعۀ عین ماضی حمله برد و پس از مدتها نبرد آنجا را تسخیر كرد، تجینی به بنی اغواط غربی پناهنده شد. امیر عبدالقادر پس از چند هفته با 5 هزار سوار به جنوب رفت و ناگهان به جایگاه بنی اغواط غربی كه در بیش از 10 هزار چادر می‌زیستند، حمله كرد و پس از كشتار فجیع، آنان مجبور به اظهار اطاعت و تقدیم 4 هزار نفر شتر و 30 هزار گوسفند و پرداخت زكات 5 ساله شدند. امیر از تنبیه بیشتر آنان خودداری كرد و به مركز خود بازگشت (الجزایری، 1 / 301-305) و این شورش در 29 شعبان 1259 ق / 24 سپتامبر 1843 م با امضای محمد تجینی به پایان رسید (جیلالی، 4 / 157).
از این پس زد و خوردهایی میان اغواط شمال شرقی و جنوب غربی اتفاق افتاد و در 1844 م احمد بن سالم خود را تحت الحمایۀ فرانسویان قرار داد و از طرف ایشان خلیفۀ آن سرزمین شد و سپاه فرانسه نزدیك باروی شهر پایگاه خود را برقرار كرد. مرحلۀ بعدی اشغال در 1847 م و استیلای كامل فرانسویان در 1852 م رخ داد (EI2، همانجا) و بدین ترتیب، حكومت 326 سالۀ عثمانیان بر الجزایر پایان گرفت. گرچه مقاومت ملی به رهبری امیر عبدالقادر الجزایری ادامه یافت، اما سرانجام ناچار به سلطان مراكش پناهنده شد (جیلالی، 4 / 202-203).

 

مآخذ

احمد بن هطال تلمسانی، رحلة محمد الكبیر، به كوشش محمد بن عبدالكریم، عالم الكتب؛ الجزایری، محمد، تحفة الزائر فی تاریخ الجزائر و الامیر عبدالقادر، به كوشش ممدوح حقی، بیروت، 1384ق / 1964م؛ جیلالی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائر العام، بیروت، دارالثقافه؛ نیز:

 

EI2; The Middle East and North Africa, 1986, London.
عبدالامیر سلیم

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: