صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / اصیلا /

فهرست مطالب

اصیلا


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 21 مهر 1398 تاریخچه مقاله

اَصیلا، شهر بندری در شمال كشور مغرب در ساحل اقیانوس اطلس. نام این شهر كه گفته می‌شود به معنی «نیكو»ست (ابوعبید، 2 / 792)، در منابع اسلامی به صورتهای گوناگون ازجمله ازیلا (ازیلى) (ادریسی، 2 / 530؛ لئون، 1 / 311؛ ابن حوقل، 1 / 60، 61)، اصیلى (ادریسی، همانجا؛ ابوعبید، 2 / 762)، اصیله (ابن‌فرضی، 249؛ ابوعبید، 2 / 790؛ ضبّی، 328؛ ابن عبدالمنعم، 42)، ازیله (اصطخری، 39؛ حدود العالم، 180؛ ضبی، ابن‌عبدالمنعم، همانجاها) و گاه زیلا (خوارزمی، 34؛ قس: سهراب، 43: ذیلا) آمده است. ظاهراً در گویش افریقی، حرف «ز» به جای «ص» معمول بوده است (نک‍ : لئون، همانجا). به نظر می‌رسد كه این نام برگرفته از واژۀ زلیس (استرابن، II / 17)، زیلیس و یا زیلیا ست (EI2).
از تاریخ كهن این شهر كه احتمالاً در اصل مركز تجارتی فینیقی بوده (همانجا؛ نیز نک‍ : بستانی، 14 / 371؛ عصفور، 70)، آگاهی روشنی در دست نیست. منابع جغرافیایی اسلامی اصیلا را از شهرهای اقلیم هفتم (خوارزمی، سهراب، همانجاها) دانسته‌اند كه از آنجا به اندلس می‌رفته‌اند. این شهر از توابع طنجه بوده، و تا فاس 8 مرحله فاصله داشته است (اصطخری، 39، 41، 49؛ ابن حوقل، نیز حدود العالم، همانجاها؛ اشكال العالم، 63). ابوعبید بكری (د 487 ق) وصف جامعی از این شهر به دست داده است. وی اصیلا را شهری نوبنیاد و اولین شهر در برابر كفار از سمت غرب خوانده است كه تا طنجه یك مرحله فاصله داشت. شهر در زمینی هموار در ساحل دریا و در میان تپه‌هایی كوچك واقع بود كه دیواری با 5 دروازه آن را در برمی‌گرفت. مسجد جامع آن با 5 صحن بر دریا مشرف بود. گورستان شهر در سوی مشرق قرار داشت. گذر بندرگاه امن آنجا از شرق بود. در سمت قبله و مغرب اصیلا دسته‌هایی از قبایل بربر لواته و هواره ساكن بودند و در هر دو سو خندقهایی قرار داشت (2 / 790-792؛ نیز نک‍ : ابن عذاری، 1 / 232-235؛ ابن عبدالمنعم، همانجا). به گفتۀ ابن حوقل (1 / 79، 103-104) فرآورده‌های كشاورزی این شهر مانند جو و گندم فراوان بود و ساكنان بربر معیشتی فراخ در نهایت وفور و ارزانی داشته‌اند (نیز نک‍ : مونس، 585-586؛ لئون، 1 / 312).
ابن عذاری به نقل از المسالك و الممالك محمد بن یوسف قروی، معروف به وراق (292-363 ق) جغرافی‌نگار اندلسی، اصیلا را از شهرهای كهن و باستانی ساحلی می‌داند كه در اثر پیشروی آب دریا ویران، و بعداً از نوساخته شده است (1 / 232)، اما وی از تاریخ این بازسازی یاد نمی‌كند (نیز نک‍ : مونس، 73-74)؛ گرچه برخی روایات تاریخی (مثلاً نک‍ : اصطخری، 44؛ اخبار مجموعة، 62) از وجود این شهر در آستانۀ استیلای امویان بر اندلس حكایت دارد. لئون افریقی (حسن وزان فاسی) روایتی متفاوت و مفصل‌تر در این باره آورده است. به گفتۀ وی این شهر به دست رومیها ساخته شده بود، و از سوی آنان، امیر سبته بر آنجا فرمان می‌راند. پس از دورۀ استیلای گتها، مسلمانان در 94 ق آنجا را گرفتند و 220 سال (تا حدود سال 314 ق) در تصرف خود داشتند. در این زمان انگلیسیها به تحریك گتها با ناوگانی بزرگ به آنجا هجوم بردند و آن را به آتش كشیدند و كشتار كردند. پس از این اصیلا نزدیك به 30 سال ویران و متروك بود، تا اینكه خلفای قرطبه آن را به نحوی بهتر از گذشته بازسازی كردند و مردم آنجا به ثروت و فرهنگ و جنگاوری شهره شدند (1 / 311-312). اما ابوعبید بكری بنیاد و بازسازی این شهر را به زمانی پیش‌تر از این، یعنی پس از دومین ورود نرمانها (روایات اسلامی: مجوس یا اردمانیین) به بندرگاه این شهر یاد می‌كند. به گفتۀ وی آنان بار نخست در 229 ق به بهانۀ استخراج اموال و گنج بدانجا آمدند، اما پس از مداخلۀ بربرها راهی اشبیلیه در اندلس شدند. بار دوم نیز كه جریان باد كشتیهای آنان را از اندلس بدین سو آورد، شمار بسیاری از كشتیهای آنان نزدیك دروازۀ بندرگاه شكسته شد (2 / 791-792)؛ از این رو، این دروازه را تا روزگار ابوعبید بكری، دروازۀ مجوس می‌نامیدند. بعدها مردم در محل اصیلا پایگاهی (رباطی) ساختند و مساجدی در آنجا بنا كردند و مردم از هر جا بدان رو آوردند. بجز بازار دائمی، در بازار بزرگی نیز كه سالانه 3 بار برپا می‌شد، مردمانی از اندلس و دیگر جاها با كالاهای گوناگون بدانجا می‌آمدند. به تدریج در آنجا ساختمانهایی بنا شد و شهر رو به آبادانی نهاد (همانجا؛ نیز نک‍ : ابن اثیر، 7 / 16- 18، 90، كه از دو بار تهاجم مجوس به اندلس در 230 و 245 ق یاد كرده است؛ یعقوبی، 354).
بر این اساس به نظر می‌رسد كه اصیلا به روزگار ادریسیان در مغرب اقصى (172-363 ق) به رونق و شكوفایی رسیده بوده است. وقتی محمد بن ادریس حسنی در 213 ق به حكومت رسید و در فاس مستقر شد، حكومت شهرهای اطراف را به برادران خویش واگذارد (ابوعبید، 2 / 806؛ قس: ابن ابی زرع، الانیس ... ، 51؛ ابن خلدون، 4(1) / 27- 28). از روایت ابوعبید برمی‌آید كه اصیلا در این هنگام هنوز به صورت شهری درخور توجه در نیامده بود. نخستین بار قاسم بن ادریس به دنبال ستیز با محمد و دیگر برادران خویش راهی اصیلا شد و آنجا را تصرف كرد. وی بارو و كاخی برآورد و گویا پس از این بود كه زهد و ورع پیشه كرد و در مسجدی كه در اصیلا بر ساحل دریا بنا كرد، به عبادت پرداخت. پس از او پسرش ابراهیم بر آنجا حكومت یافت. وی با عمر بن حفصون كه در بُبَشْتَر (اندلس) بر دولت اموی شوریده بود، مكاتباتی داشت. به دنبال آن نوادگان قاسم آنجا را در دست گرفتند. از این میان حسن حجّام والیانی بر آنجا می‌گماشت (ابوعبید، 2 / 792، 806-807؛ ابن عذاری، 1 / 233-234؛ ابن ابی زرع، همان، 52؛ ابن خلدون، همانجا). مدتی پس از این، جغرافی‌نگارانی چون اصطخری (ص 41) و مؤلف حدود العالم (ص 180) از اصیلا به عنوان شهری بزرگ یاد كرده‌اند.
در 323 ق، موسی بن ابی العافیه كه به نام عبدالرحمان الناصر امیر اموی اندلس، و به ضدیت با فاطمیان افریقیه، در سرزمین عدوه دعوت آغاز كرده بود (ابن حیان، چ مادرید، 5 / 369)، سراسر مكناسه را به سلطه درآورد و ادریسیان را از فاس و اصیلا و شهرهای دیگر مغرب بیرون راند و بر این منطقه چیره شد (ابوعبید، 2 / 792؛ ابن ابی زرع، همان، 83-84؛ سلاوی، 1 / 186). به دنبال آن وی حاكمی بر اصیلا گمارد و مردم والی اندلس را گردن نهادند (ابن حیان، همان، 5 / 325-326؛ ابن عذاری، 1 / 234).
گفتنی است كه امیر این شهر در 322 ق بر حكومت اندلس شورید. از این رو خلیفۀ اموی با فرستادن ناوگان خویش به فرماندهی عبدالملك بن سعید بن ابی حمامه آنجا را به اطاعت بازآورد و ابراهیم ابن علا یكی از بربرهای وفادار به امویان را بر آنجا گماشت و نیرویی نظامی در اختیار او قرار داد (ابن‌حیان، همان، 5 / 347). اگرچه در همین سال (322ق) گروهی از وابستگان ادریسیان به نام بنی میاله، به هنگامی كه لشكر اندلس با فاطمیان درگیر بود، برای بازپس‌گیری اصیلا دست به كار شدند، اما این تلاش بی‌نتیجه ماند (همان، 5 / 349). بدین سبب، ابن ابی العافیۀ مكناسی در 323 ق در نامه‌ای به خلیفۀ اندلس بر ضرورت گسیل داشتن نیرو برای حفظ طنجه و اصیلا كه موقعیت نظامی آسیب‌پذیرتری داشت، تأكید كرد (همان، 5 / 369-371). اما با تهاجم مجدد ادریسیان كه چند سال پس از این روی داد، به رغم كمك نظامی شهر سبته كه به دستور خلیفۀ اندلس به آنان پیوست، اصیلا در 326 ق به تصرف ادریسیان درآمد (ابن‌عذاری، 1 / 234-235). به هر روی، بعدها ادریسیان توانستند قدرت خویش را با وفاداری به حكومت قرطبه تثبیت كنند. ابوالعیش احمد بن كنون (قنون) مشهور به الفاضل با فرمانبرداری از عبدالرحمان الناصر، در 337 ق سبته و طنجه را به او واگذار كرد و به همراه دیگر ادریسیان در اصیلا و بصره مستقر شد (ابن ابی زرع، همان، 88؛ قس: ابن قاضی، 1 / 111-112). به این ترتیب، قلمرو گستردۀ این دولت در سراسر مغرب اقصى، بر اثر فشار دو قدرت بزرگ فاطمیان مصر و افریقیه و امویان اندلس، به اصیلا و بصرۀ مغرب (نک‍ : ابن‌ابی‌دینار، 76: اصیله) محدود گردید (ابن‌قاضی، 1 / 177).
سالها بعد كه كار حسن بن كنون (حك‍ 343-364 ق) جانشین ابوالعیش احمد با اعلام جانبداری از فاطمیان بالا گرفت (نک‍ : ابن حیان، چ بیروت، 102)، وزیر و سردار اندلسی محمد بن قاسم بن طُملس در اواخر سال 361 ق با لشكر اندلس شهر اصیلا را گشود. وی وارد مسجد جامع شهر شد و منبری را كه به نام معدّ بن اسماعیل پیشوای شیعه به تازگی برپا شده بود، بركند و سوزاند و كتیبه‌ای را كه به نام او منقوش بود، برچید و به همراه نامه‌ای نزد خلیفۀ اندلس فرستاد (همان، 90-91؛ ابن عذاری، 2 / 246). چندی پس از مكاتبۀ حَكَم المستنصر در جمادی‌الآخر 362 با سرداران خویش در طنجه، و عبدالرحمان بن یوسف بن ارمطیل فرمانده اصیلا (نک‍ : ابن حیان، همان، 96-97) در نبردی شدید كه در همین سال میان این سرداران با حسن بن كنون روی داد، حسن هزیمت یافت و فتح‌نامه‌ای از سوی سرداران مستقر در اصیلا برای حكم فرستاده شد (همان، 102-103؛ ابن‌عذاری، همانجا). با این حال تا مدتی بعد نیروی دریایی اندلس با استقرار در طنجه و اصیلا همچنان درگیر نبرد با حسن بود (نک‍ : ابن‌حیان، همان، 116، 136).
در اواخر سدۀ 4 ق با بالا گرفتن كار زیری بن عطیه در مغرب و مخالفت با ابن ابی عامر كه بر دستگاه خلافت اندلس چیره شده بود، ابن ابی عامر غلام خود واضح را حكومت مغرب داد و برای نبرد با زیری گسیل داشت. وی بر دژ اصیلا مستولی شد و سپاهیان زیری را در نواحی اصیلا هزیمت داد (ابن خلدون، 7(1) / 67). در این دورۀ ضعف و انحطاط امویان، هنگامی كه سلیمان المستعین پسر حكم دوباره قدرت را در اندلس به دست گرفت (403-407 ق)،حكومت شهرهایی از مغرب را به علویان بنی حمود كه نسب به ادریسیان می‌بردند، سپرد. از این میان قاسم بن حمود ولایت اصیلا و طنجه یافت (ابن عذاری، 3 / 113-114؛ ابن خطیب، اعمال ... ، 119).
نزدیك یك سده و نیم بعد، در اواسط سدۀ 6 ق، ادریسی (د 560 ق) از اصیلا به عنوان شهری خُرد یاد كرده است كه تنها قسمت كوچكی از آن برجای مانده بود (2 / 530). پس از این دیری نكشید كه ضبی (ص 328) و یاقوت (1 / 302) از آن به عنوان شهری ویران یاد كردند. در 663 ق نیز فقیه ابوالقاسم محمد بن احمد عَزَفی كه براثر ضعف حكومت موحدان در مغرب، حكومت مستقل سبته را در دست گرفته بود (647-677 ق)، با فرستادن نیرویی به اصیلا، مركز آن شهر را كه از سكنه خالی شده بود، از بیم استقرار دشمن ویران ساخت (ابن ابی زرع، الذخیرة ... ، 101، الانیس، 303-304؛ مقری، 2 / 374؛ سلاوی، 3 / 34).
پس از ظهور امیر ابوسالم ابراهیم حاكم مرینی (حك‍ 760-762 ق) در صحنۀ حوادث مغرب، چیزی نگذشت كه اصیلا و سپس طنجه و سبته سلطۀ او را گردن نهادند (ابن خطیب، الاحاطة، 1 / 315، نفاضة ... ، 233-234؛ نیز نک‍ : عبادی، 26-27). در این دوره بود كه ابن بطوطه به هنگام سیاحت خود در شهرهای مغرب اقصى چند ماهی را در اصیلا گذراند (ص 672)، اما هیچ گونه وصفی از دیدار خود به دست نداده است.
گفته می‌شود كه در قرن 9 ق / 15 م تجارت در اصیلا از رونق برخوردار بوده است. چه، در 1437 م كه در مقابل طنجه، مصیبت دامنگیر پرتغالیها شد، بازرگانان یهود و كارگزاران جنوایی و قشتالی، در آنجا حضور داشته‌اند؛ چنانكه سلاطین وطّاسی فاس اصیلا را از مراكز مهم خود كرده بودند (EI2).
از اواخر حكومت مرینیان در مغرب اقصى (592-957ق) دورۀ جدیدی از تاریخ این منطقه آغاز می‌شود. چه، از این زمان پرتغالیان بر بیشتر بندرهای مغرب اقصى استیلا یافتند. در 876 ق / 1471 م اصیلا به دست آنان سقوط كرد (زركشی، 158؛ سلاوی، 4(2) / 110؛ قس: لئون، 1 / 312) و تمام مردم آنجا در اسارت به پرتغال منتقل شدند. در این میان محمد وطاسی (معروف به پرتغالی) 7 ساله بود كه سلطنت فاس را بر عهده داشت (همانجا). این حمله به فرماندهی آلفونسوی پنجم (حك‍ 1438-1481 م) ملقب به افریقی و كمك پسرش كه بعداً با عنوان ژان دوم پادشاه پرتغال شد، صورت گرفت. به دنبال سقوط اصیلا، طنجه نیز به راحتی به تصرف مهاجمان درآمد. حاكمان جدید در اصیلا قلعه‌ای مستحكم و یك زندان و بارویی كه تمام شهر را در بر می‌گرفت، ساختند. آثار این استحكامات تا به امروز باقی است (EI2، نیز نک‍ : بستانی، 14 / 372-373).
سلطان محمد پس از آزادی و به قدرت رسیدن، بارها كوشید از پرتغالیان انتقام، و اصیلا را بازپس گیرد. در نخستین و خطرناك‌ترین این حملات كه در 914 ق / 1508 م روی داد، وی با لشكریان خود به اصیلا هجوم برد و بخش بزرگی از باروهای شهر را ویران كرد و وارد آنجا شد و كلیۀ اسرای مسلمان را آزاد ساخت، اما مسیحیان به قلعه پناه بردند و با بهره‌گیری از ناوگان كوچكی كه از پرتغال به كمك آمد و به زودی با ناوگان بزرگ اسپانیایی به فرماندهی پدرو ناوارو تقویت شد، نجات یافتند و سلطان محمد وطاسی ناگزیر به خروج از اصیلا شد و پرتغالیان شهر را استحكام بخشیدند (لئون، 1 / 313؛ EI2). سلطان فاس دو سه بار دیگر در فاصلۀ سالهای 914-921 ق به حملاتی برای تصرف اصیلا دست زد، اما به گفتۀ لئون افریقی (همانجا) كه خود در این حملات شركت داشته است، هر بار با برجای گذاشتن كشته‌هایی مجبور به عقب‌نشینی شد.
در شعبان 957 / اوت 1550 ژان سوم (حك‍ 1521-1557 م) پادشاه پرتغال چند هفته پس از تخلیۀ قصر صغیر فرمان ترك اصیلا را داد تا تمام نیروهایش را در طنجه و سبته در شمال مغرب متمركز كند. از این رو شهر به تصرف سلطان محمد سعدی درآمد (EI2؛ بستانی، 14 / 372).
پرتغالیها در 985 ق / 1577 م به فرماندهی پادشاه سباستیان (1557- 1578 م) اقدام به اشغال اصیلا كردند. سپاه مسیحی در اصیلا پیاده شد و از آنجا بود كه در 29 ژوئیۀ 1578 برای مصاف با سپاه مراكش خارج شد. پس از آن فیلیپ دوم پادشاه پرتغال كه از 1580 م بر تخت سلطنت نشست، شهر را در 997 ق / 1589 م به سلطان منصور سعدی بازپس داد. بعداً اسپانیاییها یك چند اصیلا را اشغال كردند و سرانجام سلطان مغرب اسماعیل بن علی در 1102 ق / 1691 م آنجا را بازپس گرفت (EI2؛ بستانی، همانجا؛ نیز نک‍ : سلاوی، 5 / 78، 119، 7 / 77). از این تاریخ به بعد اصیلا دوره‌ای آرام و تاریك را گذراند. به هنگامی كه اسپانیاییها در 1912 م دوباره آنجا را اشغال كردند، بخشی از قلمرو تحت سلطۀ شریف ریسونی را تشكیل می‌داد. سرانجام در 1956 م اصیلا به پادشاهی مغرب بازپس داده شد (EI2؛ بریتانیكا، I / 634).
در اصیلا آثار اسلامی چندی از دورۀ سعدیان و علویان مانند باب الحبل، باروهای پیرامون شهر قدیم، باب البحر، و همچنین قصری كه مولای احمد ریسونی ساخت، برجای مانده است. قصر یاد شده با صحن و سالنها و اتاقهای مزین و منقوش به اشكال هندسی زیبا، اثری شگفت در معماری است. از دورۀ سلطۀ پرتغالیها نیز صومعه‌ای با ساختمانی چشمگیر در بالای باب البحر هست كه ساكنان شهر آن را «القمراء» می‌نامند. گفته می‌شود كه دختر پادشاه پرتغال برای مشاهدۀ سواحل سرزمینش فرمان ساختن آن را داده است (صدیق، 57).
از اصیلا علمایی نام‌آور برخاسته‌اند. از این جمله می‌توان از ابومحمد عبدالله بن ابراهیم اصیلی (د 392 ق)، فقیه، متكلم و آشنا به حدیث یاد كرد (ابن فرضی، 249؛ ضبی، 327- 328؛ ابن عبدالملك، 6 / 252-253).
شمار ساكنان اصیلا، براساس آمارهای اسپانیایی، از بیش از 6هزار تن در 1935 م، به حدود 16 هزار تن در 1949 م افزایش یافت كه بیشتر آنان را مسلمانان، اقلیتی ناچیز یهودی و شماری اندك از مسیحیان كه بیشتر اسپانیایی هستند، تشكیل می‌دهند (EI2؛ قس: بریتانیكا، I / 634).

مآخذ: ابن ابی دینار، محمد، المؤنس، به كوشش محمد شمام، تونس، 1387 ق؛ ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، 1972 م؛ همو، الذخیرة السنیة، رباط، 1972 م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1384 ق / 1964 م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1938 م؛ ابن‌حیان، حیان، المقتبس، به كوشش چالمتا و دیگران، مادرید، 1979 م؛ همان، به كوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، 1384 ق / 1965 م؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1375 ق / 1955 م؛ همو، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956 م؛ همو، نفاضة الجراب، به كوشش احمد مختار عبادی و عبدالعزیز اهوانی، قاهره، دارالكاتب العربی؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن عبدالملك، محمد، الذیل و التكملة، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1973 م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1975 م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به كوشش كولن و لوی پرووانسال، لیدن، 1948-1951 م؛ ابن فرضی، عبدالله، تاریخ علماء الاندلس، قاهره، 1966 م؛ ابن قاضی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973 م؛ ابوعبید بكری، عبدالله، المسالك و الممالك، به كوشش وان لون و فره، تونس، 1992 م؛ اخبار مجموعة، مادرید، 1867 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ اشكال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، به كوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، ترجمۀ فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛ بستانی؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ خوارزمی، محمد، صورة الارض، به كوشش هانس فون مژیك، وین، 1345 ق / 1926 م؛ زركشی، محمد، تاریخ الدولتین الموحدیة و الحفصیة، تونس، 1966 م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1954-1956 م؛ سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به كوشش هانس فون مژیك، وین، 1347 ق / 1929 م؛ صدیق بن عربی، المغرب، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ ضبی، احمد، بغیة الملتمس، مادرید، 1884 م؛ عبادی، احمد مختار، مقدمه و حاشیه بر نفاضة الجراب (نک‍ : هم‍ ، ابن‌خطیب)؛ عصفور، محمد ابوالمحاسن، المدن الفینیقیة، بیروت، 1981 م؛ لئون افریقی، حسن، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983 م؛ مقری، احمد، ازهار الریاض، به كوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1359 ق / 1940 م؛ مونس، حسین، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیین فی الاندلس، قاهره، 1406 ق / 1986 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ نیز:

 

Britannica, 1986; EI2; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1960


محمدرضا ناجی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: