صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / اشنهی /

فهرست مطالب

اشنهی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 23 شهریور 1398 تاریخچه مقاله

اُشْنُهی، یا اشنوی، تاج‌الدین محمود بن حداد (یا خدا داد، نك‍ : دانش‌پژوه، 50-51؛ عابدی، 824؛ انصاری، 770)، عارف سدۀ 6 و 7 ق / 12 و 13 م. نسبت او در مآخذ به صورتهای شنهی، شنوی و اشنوئی (سهروردی، 8، 98، 137؛ واعظ، 37؛ جامی، 360؛ نیز نك‍ : حمدالله، 673) و جز آنها (نك‍ : یاقوت، 1 / 285؛ سمعانی، 1 / 276) آمده است. برخی نیز ابشیهی آورده‌اند (كربن، 24) كه بی‌گمان تصحیف اشنهی است. فرزند او صدرالدین محمد در اشعار خود «شنوئی» و «اشنهی» تخلص می‌كرده است (نك‍ : مایل هروی، 15-16).
تاریخ ولادت، وفات و جزئیات زندگی اشنهی روشن نیست، اما از مجموع آگاهیهای پراكنده چنین بر می‌آید كه وی از مریدان شمس‌الدین محمد بن عبدالملك دیلمی بوده است؛ با برخی قراین موجود تاریخ وفات وی را می‌توان پس از 589 ق دانست. حكایتی نیز آورده‌اند كه از مضمون آن چنین برمی‌آید كه اندكی پس از روزبهان بقلی (د 606 ق / 1209 م)، اشنهی خود پیری مرشد و راهبر به شمار می‌رفته است (شرف‌الدین، 27- 28). حمدالله مستوفی نیز نام او را جزو مشایخ عهد مغول آورده است (ص 670، 673). از این رو، می‌توان تولد او را در اواسط نیمۀ دوم سدۀ 6 ق / 12 م انگاشت.
نسبت وی نشان می‌دهد كه زادگاه او به احتمال بسیار، «اُشنُه» (نك‍ : ه‍ د، اشنویه)، قصبه‌ای در آذربایجان، نزدیك ارومیه (یاقوت، 1 / 284) بوده است، یا آنكه اجداد او در آن منطقه می‌زیسته‌اند. عبداللطیف فرزند روزبهان ثانی در روح الجنان (ص 208) روایتی در باب كرامات شیخ روزبهان بقلی نقل كرده كه بنابر آن، اشنهی در «قصبۀ اشنوه» اقامت داشته، و در آنجا صاحب خانقاهی بوده است (قس: شرف‌الدین، همانجا).
اشنهی مریدانی نیز داشت و از آن میان یكی ابوالمعالی سیف‌الدین باخرزی (د 646 ق) از مشایخ سدۀ 6 و 7 ق بود كه در هرات از دست اشنهی خرقه گرفت (فصیح، 2 / 316)، دیگری خواجه امام‌الدین داوود بن محمد بن روزبهان فرید (د 671 ق) بود كه به نجم‌الدین كبرى ارادت داشت و در عین حال از اشنهی اجازۀ دعوت و ذكر و ارشاد یافته بود (جنید، 352)؛ شیخ محمد گهرزنی، از مشایخ سدۀ 7 ق نیز از مریدان اشنهی بوده است (نك‍ : اسفراینی، 62).
اشنهی از مشایخ بزرگ اوایل سدۀ 7 و هم‌روزگار جوان‌ترِ روزبهان بقلی محسوب می‌شده است و با توجه به آنچه دربارۀ مریدان او گفته شد، وی احتمالاً در نیمۀ اول سدۀ 7 ق در هرات وفات یافته است. آرامگاه وی نیز در همان شهر در مقبرۀ سلطان مجدالدین قرار دارد (جامی، واعظ، همانجاها).

آثـار

از اشنهی 3 رسالۀ عرفانی و نیز اشعاری برجای مانده است :

1. رسالۀ غایة الامكان فی درایة المكان یا غایة الامكان فی معرفة الزمان و المكان، كه در كهن‌ترین نسخۀ موجود، عنوان آن به صورت نخست آمده، و كلمۀ «الزمان» بعدها به آن افزوده شده است (مایل هروی، 18- 19). این رساله چنانكه از عنوان آن پیداست، به بحث در حقیقت زمان و مكان می‌پردازد. تألیف این رساله به كسان دیگری نیز نسبت داده شده است. این اثر در یك مجموعۀ نسخۀ خطی متعلق به سدۀ 9 ق در كنار تمهیدات عین القضات آمده، و به همین سبب آن را به عین القضات نسبت داده‌اند (نك‍ : فرمنش، «الف، ب، و، ز»). در برخی نسخه‌های این رساله، نـام مؤلف شیخ محمـود شبستری آمده است (نك‍ : موحد، 11) و همچنین وقتی كه متن غایة الامكان در تهران، نخستین بار در 1311 ش همراه رسائل شاه نعمت‌الله ولی به چاپ رسید، ناشر كتاب، عبدالحسین ذوالریاستین آن را به خواجه محمود بن محمد دهدار عیانی اشنوی منسوب كرد (آقابزرگ، 16 / 8؛ مشار، 2 / 1658، 2361؛ دانش‌پژوه، 51؛ مایل هروی، 19). به نظر می‌رسد كه نسبت اشنوی در اینجا موجب خلط و اشتباه شده است. در 1401 ق، نذر صابری این رساله را با مقدمه‌ای به زبان اردو، به نام تاج‌الدین اشنوی در پاكستان چاپ كرد و بار دیگر در 1403 ق، لطیف‌الله، همین رساله را با ترجمۀ اردوی آن، به نام عین‌القضات به چاپ رساند (نوشاهی، 183-185). واپسین چاپ این رساله از آنِ نجیب مایل هروی است كه آن را ضمن مجموعۀ آثار فارسی تاج‌الدین اشنوی تصحیح و منتشر كرده است. رسالۀ غایة الامكان، یك مقدمه و 4 فصل دارد. اشنهی در مقدمۀ این رساله خاطر نشان كرده است كه آن را برای ردّ اتهامات كسانی كه او را از اصحاب تشبیه شمرده، و كافرش خوانده‌اند، نوشته است (ص 48- 49). فصل نخست به توحید و مراتب آن اختصاص دارد و روش فلاسفه و معتزله در علم توحید در آن رد شده است. در فصل دوم، مؤلف دربارۀ مكان خداوند سخن گفته، و وجود آن را براساس ادلۀ نقلی و شرعی اثبات نموده است. او در فصل سوم به بحث در انواع مكان پرداخته، و فصل چهارم را به بیان انواع زمان و تبیین زمان خداوند اختصاص داده است.
از دیدگاه اشنهی مكان 3 قسم است: 1. مكان جسمانیات؛ 2. مكان روحانیات، كه هر كدام اقسامی دارد؛ 3. مكان‌الله تعالى. او وجود خداوند را در مكانهای جسمانی و روحانی محال می‌داند و مكانی را برای او اثبات می‌كند كه لایق ذات مقدسش باشد و این مكانی است فوق همۀ مكانها. به گفتۀ اشنهی «همۀ آن مكان قرب در قرب است»، هیچ بعدی ندارد ــ نه طول، نه عرض و نه عمق ــ و همۀ نامتناهیها نقطه‌ای از آن مكانند (ص 66).
به اعتقاد اشنهی زمان نیز 3 گونه است: 1. زمان جسمانیات، 2. زمان روحانیات، 3. زمان حق تعالى. زمان جسمانیات خود دو مرتبه دارد: الف ـ زمان جسمانیات كثیف كه از حركت افلاك ایجاد می‌شود و روز و ماه و سال نتیجۀ آن است (ص 74-75)، ب ـ زمان جسمانیات لطیف كه زمانهای طولانیِ جسمانیات كثیف در آن كوتاه خواهد بود. زمان روحانیات نیز انواع گوناگون دارد. اما آنچه از این نوع در نظر اشنهی اهمیت دارد، زمان ملائكه است كه نسبت به زمانهای دیگر كوتاه است (همانجا) و سرانجام، زمان حق تعالى است كه گذشته و آینده را در آن راه نیست و به ازل و ابد محیط است. این زمان یكی است و انواع ندارد (ص 76). اشنهی سپس با اشاره به معراج پیامبر (ص)، اعتقاد معتزله در باب معراج را كه می‌گویند در خواب بوده، نه در بیداری، و با دیدۀ سِرّ بوده، نه به دیدۀ سَر، رد می‌كند (ص 77-82).
بسیاری از عارفان سده‌های 7 و 8 ق از آراء اشنهی دربارۀ مكان و زمان بهره جسته، و تحت‌تأثیر آن بوده‌اند. از مشهورترین و مهم‌ترین ایشان می‌توان عبدالعزیز بن محمد نسفی (د 661 ق)، شیخ محبوب الٰهی (د 725 ق) و خواجه احمد بن محمد پارسای حافظی بخاری (د 822 ق) را یاد كرد (مایل هروی، 20-21).
2. «پاسخ به چند پرسش»، رساله‌ای است در پاسخ به سؤالاتی كه یاران اشنهی در راه میان مكه و مدینه از او كرده بودند. وی نیز پاسخ ایشان را به صورت رساله‌ای به عربی نوشته كه چندی بعد توسط ابومنصور اصفهانی، عارف سدۀ 7 ق، مترجم عوارف المعارف، به فارسی برگردانده شده است.
موضوع این رساله، نفس، دل و سِرّ و پیوند میان آنهاست. اشنهی نفس انسان را ذات و حقیقت وجودی او دانسته كه غایت آفرینش عالم و آدم است و هموست كه خلیفۀ خداوند در میان مخلوق است (ص 88). اشنهی در این رساله حالاتی را كه سبب می‌شود تا نفس به صورت امّاره، لوّامه و مطمئنه درآید، برشمرده است (ص 90) و سپس به دل پرداخته، و آن را لطیفه‌ای غیبی دانسته كه جایگاه محبت الٰهی نیز همانجاست (ص 92). اما سِرّ، لطیف‌ترین لطیفۀ انسان است كه خاصیتش فنا شدن در انوار جلال الٰهی است (ص 93).
3. «تحقیق الروح». این رساله چنانكه از عنوان آن برمی‌آید دربارۀ حقیقت روح است، ولی نویسنده در آن به مسائل دیگری از قبیل خلق قرآن و موضوع وحدت و كثرت نیز پرداخته، و از انواع سلوك در طریق عرفان سخن گفته است. تنها نسخۀ این رساله به كوشش نجیب مایل هروی در مجلۀ معارف (1369 ش، شم‍ 2) چاپ شده است.
4. اشعار. از اشنهی اشعاری نیز برجای مانده كه بیتهایی از آنها در متون بازمانده از سدۀ 7 ق به چشم می‌خورد. بیشترین بخش از اشعار موجودِ اشنهی در ترجمۀ فارسی عوارف المعارف آمـده اسـت (مثلاً نك‍ : سـهـروردی، 8، 10، 85، 93، جم‍ ؛ نیز نك‍ : شروانی، 110). بجز چند بیت پراكنده، بقیۀ این اشعار كه به بیش از 200 بیت می‌رسد، غزلیاتی است با محتوای عرفانی و شامل مواعظ و حكم. در سراسر اشعار او تعبیرات و استعارات عارفانه و عاشقانه دیده می‌شود كه البته خالی از تكرار مضمون نیست. این اشعار نیز ضمن مجموعۀ آثار فارسی او به چاپ رسیده است.
صدرالدین محمد اشنهی: وی عارف و واعظ مشهور سدۀ 7 ق و فرزند تاج‌الدین محمود اشنهی است كه ظاهراً در اواخر سدۀ 6 ق زاده شده، و در هرات و شیراز زیسته است (وصاف، چ 1269 ق، 2 / 158؛ مایل هروی، 11). او را مردی دوستدار حكمت و جامع علوم معقول و منقول شمرده‌اند (وصاف، همانجا؛ احمد زركوب، 57، 58) و ظاهراً به همین سبب، در زمان اتابك ابوبكربن سعد زنگی (حك‍ 623- 658 ق) كه گویا با حكمت و فلسفه میانه‌ای نداشت، از شیراز رانده شد و در عراق سكنى گزید. خود وی در شعری به این مهاجرت اجباری اشاره كرده، و از اتابك و بارگاهش به تلخی یاد نموده است (وصاف، چ 1269 ق، 2 / 159، چ 1346 ش، 93). گفته‌اند كه شهاب‌الدین عمر سهروردی (د 632 ق) را كه در اواخر عمر نابینا شده بود، به مجلس وعظ صدرالدین بردند، و او سخنان اشنهی را مورد تحسین قرار داد (همانجاها). تاریخ و محل وفات وی نیز دانسته نیست، ولی از آنجا كه ابومنصور اصفهانی عوارف را در 660 ق ترجمه كرده، و در آن نام صدرالدین را همراه عباراتی چون «رحمةالله علیه» یاد كرده، پیداست كه وی پیش از 660 ق درگذشته است. صدرالدین اشنهی از شیفتگان روزبهان بقلی شیرازی (د 606 ق) بوده، و سخنانی از او در بزرگداشت روزبهان نقل شده است (شرف‌الدین، 28).
مجموعه‌ای از نوشته‌ها و تقریرات عرفانی صدرالدین با عنوان تحفة اهل الوصول فی علم الفصول كه پس از وفات وی ظاهراً توسط ابومنصور اصفهانی گردآوری شده، به دست آمده است و اكنون نسخه‌ای از آن در تهران موجود است (دانش‌پژوه و منزوی، 3 / 355-356). اشعاری نیز از وی برجای مانده كه در ترجمۀ عوارف المعارف نقل شده است (نك‍ : سهروردی، 109، 115، 122).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ احمد زركوب، شیرازنامه، به كوشش بهمن كریمی، تهران، 1310 ش؛ اسفراینی، عبدالرحمان، كاشف الاسرار، به كوشش هرمان لندلت، پاریس، 1986 م؛ اشنهی، محمود، «پاسخ به چند پرسش»، «غایة الامكان فی درایة المكان»، مجموعۀ آثار فارسی، به كوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1368 ش؛ انصاری، قاسم، «تاج‌الدین اشنهی و ترجمۀ نوشته‌ای از او»، آینده، تهران، 1362 ش، س 9، شم‍ 10؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به كوشش محمود عابدی، تهران، 1370 ش؛ جنید شیرازی، شد الازار، به كوشش محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران، 1328 ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، تعلیقات بر روزبهان نامه، تهران، 1347 ش؛ همو و علینقی منزوی، فهرست كتابخانۀ سپهسالار، تهران، 1356 ش؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباددكن، 1382 ق / 1962 م؛ سهروردی، عمر، عوارف المعارف، ترجمۀ ابومنصور اصفهانی، به كوشش قاسم انصاری، تهران، 1364 ش؛ شرف‌الدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، ضمیمۀ روزبهان نامه، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1347 ش؛ شروانی، جمال خلیل، نزهة المجالس، به كوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش؛ عابدی، محمود، تعلیقات بر نفحات الانس (نك‍ : هم‍ ، جامی)؛ عبداللطیف بن روزبهان ثانی، «روح الجنان فی سیرة الشیخ روزبهان»، ضمیمۀ روزبهان‌نامه، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1347 ش؛ فرمنش، رحیم، مقدمه بر احوال و آثار عین القضاة، تهران، 1338 ش؛ فصیح‌خوافی، مجمل فصیحی، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1340 ش؛ كربن، هانری و محمدمعین، مقدمه بر عبهر العاشقین روزبهان بقلی، تهران، 1360 ش؛ مایل هروی، نجیب، مقدمه بر مجموعۀ آثار فارسی (نك‍ : هم‍ ، اشنهی)؛ مشار، خانبابا، فهرست كتابهای چاپی فارسی، تهران، 1352 ش؛ موحد، صمد، مقدمه بر مجموعۀ آثار شیخ محمود شبستری، تهران، 1365 ش؛ نوشاهی، عارف، «كتابون پر نقد و نظر»، دانش، اسلام‌آباد، 1364 ش، س 1، شم‍ 1؛ واعظ، عبدالله، مقصد الاقبال سلطانیه، به كوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1351 ش؛ وصاف، تاریخ، به كوشش محمدمهدی اصفهانی، بمبئی، 1269 ق؛ همان، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346 ش؛ یاقوت، بلدان.

كیانوش صدیق

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: