اسماعیلی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230448/اسماعیلی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
8
اِسْماعیلی، ابوبكر احمد بن ابراهیم بن اسماعیل جرجانی (277- اول رجب 371ق/ 890 -31 دسامبر 981م))، محدث و فقیه شافعی. نیایویاسماعیل،خود از راویانبود و سهمیدر تاریخ جرجان (ص 129-130) از وی مستقلاً نام برده است (نیز نك : اسماعیلی، 2/ 577). پدرش به تحصیل فرزند عنایتی تام داشت و ظاهراً خود نیز از اهل علم و دانش بوده است (نك : منصور، 84 - 85، 102). چنین مینماید كه اسماعیلی در جرجان متولد شده باشد؛ چنانكه او خود گفته، در 283ق در حالی كه كودكی بیش نبوده، همراه پدرش به مجلس حدیث حسین بن حفص جرجانی حاضر شده است (2/ 625 -626؛ سهمی، 190). افزون بر این، در همان سالهای كودكی به رسم آن روزگار در مجلس دیگر محدثان جرجانی نیز حضور مییافت (نك : منصور، 99-101). سهمی در ضمن حكایتی آورده است كه وی در خردسالی نزد ابراهیم بن هانی مُهلّبی احكام فقهی را بر مذهب شافعی فراگرفته است (ص 86). در بررسی سفرهای علمی او میبایست پایه را بر المعجم خود وی و تاریخ سهمی نهاد. چنانكه خودش یادآور شده است، وی هنگامی كه خبر درگذشت ابن ضریس رازی (د294ق) را كه مشتاق شركت در محفل او بود، دریافت كرد، به اصرار از خانوادهاش خواست تا با سفر وی برای تحصیل علم و حدیث موافقت كنند. و چون توانست نظر مساعد آنان را جلب كند، راهی نسا شد و در آنجا از حسن بن سفیان نسوی، محدث مشهور بهره گرفت. آنگاه به جرجان بازگشت و بار دیگر در 296ق راهی بغداد شد (سهمی، 86 -87؛ نیز نك : ذهبی، سیر...، 13/ 450). گذار وی بر بسطام، ری، همدان، دینور و حُلوان نیز در راه این سفر بوده است (نك : منصور، 110-116). در همان سال از حضور كوتاه وی در انبار و نیز كوفه آگاهی داریم (اسماعیلی، 1/ 390، 392، 2/ 582؛ سمعانی، 1/ 239). وی در ادامۀ این سفر، در همان سال برای گزاردن مناسك حج و نیز استماع از شیوخ حدیث رهسپار مكه شد (اسماعیلی، 1/ 401). در راه بازگشت از مكه، از حضور دوبارۀ او در كوفه و بغداد و استماع حدیث در آن دو شهر نشانههایی در دست است (نك : همو، 1/ 402، 2/ 539). ابوبكر در 298 یا 299ق در رویان بوده، و در آنجا از محمد بن هارون رویانی حدیث شنیده است (همو، 1/ 397- 399، 476) و این نشان میدهد كه وی پس از سفر خود به عراق و حجاز، به ایران بازگشته بوده است. در دورۀ دیگری از سفر، وی پس از 300 ق بار دیگر در بغداد بوده است (همو، 2/ 539). همچنین از حضور او در دیگر شهرهای عراق، جزیره و خوزستان چون بصره، اُبلّه، واسط، سامرا، تكریت، موصل، عبّادان، اهواز و عسكر مكرم اطلاع داریم كه میبایست در خلال سفرهای وی به بغداد بوده باشد (برای استماعات او در این شهرها، نك : منصور، 124-132). درست نمیدانیم كه وی چه هنگام به جرجان بازگشته است، چنانكه به درستی آگاهی نداریم كه حضور او در شهرهای نزدیك به جرجان چون استراباد و دهستان در چه مرحلهای صورت گرفته است (نك : همو، 133-134). میدانیم كه وی برای استماع حدیث بارها به نیشابور رفته، و در آنجا از مشایخ حدیث شنیده است (سمعانی، 1/ 240). سفر او به نیشابور برای طلب علم میبایست در دورۀ جوانی وی صورت گرفته باشد (نك : منصور، 139)، اما از حضور وی در نیشابور در 317ق نیز آنگاه كه خود شیخی مدرس بود، آگاهیم (سمعانی، همانجا). اسماعیلی نام 410 تن از شیوخ خود را در المعجم آورده است و منصور علاوه براین عده، توانسته است نام 20 تن دیگر از مشایخ وی را گرد آورد (نك : ص 199-202). از میان این مشایخ و استادان، كسانی چون ابویعلی موصلی (اسماعیلی، 1/ 311)، ابن عقده (همو، 1/ 376)، محمد بن عثمان بن محمد بن شیبه (همو، 1/ 391)، ابوجعفر محمد بن حسین اُشنانی (همو، 1/ 407)، محمد بن عبدالله بن مملك، متكلم امامی كه به معتزله گرایش داشت (همو، 1/ 429)، ابن خزیمۀ نیشابوری (همو، 1/ 430)، ابوخلیفه فضل بن حباب جمحی (همو، 2/ 760)، ابوعوانۀ اسفراینی (همو، 2/ 796) و ابوبكر احمد بن اسحاق صبغی (ذهبی، همان، 15/ 484) قابل ذكرند. اسماعیلی گذشته از فقه و حدیث، در تفسیر و نیز غریب القرآن و غریب الحدیث تبحر داشت و ابن حجر در فتح الباری در برخی مواقع از دیدگاههای او در این زمینهها بهره برده است (نك : 1/ 359، 3/ 300). وی همچنین در نقد رجال نیز دست داشت و نظریات او در این باره در المعجم وی و نیز دیگر منابع منعكس شده است (نك : منصور، 240- 258). ابوالطیب طبری در حق وی گفته است كه ابوبكر میان اصول، فقه و حدیث جمع كرده بود (نك : ابن عساكر، 194) و حاكم نیشابوری از او به «شیخ المحدثین و الفقهاء» یاد كرده است (سمعانی، همانجا). سمعانی نیز او را «امام اهل جرجان» خوانده، و گفتهاست كه در فقه و حدیث مرجع مردمان بود (نك : 1/ 239)؛ چنانكه ذهبی او را شیخ الاسلام لقب داده است (همان، 16/ 292). اسماعیلی در فقه بر مذهب شافعی بود و در كتب طبقات شافعیان، از فقیهان آن مذهب شمرده میشد (نك : عبادی، 86؛ ابواسحاق، 124؛ سبكی، 3/ 73؛ اسنوی، 1/ 50). بازماندههای رسالۀ فی العقیدۀ و همچنین برخی منقولات دیگر از اسماعیلی، از اعتقاد وی به نظام فكری اصحاب حدیث حكایت دارد (نك : ابن تیمیه، 392؛ ذهبی، همان، 16/ 295؛ منصور، 187-194). با اینهمه، ابن عساكر (ص 192- 195) و سبكی (4/ 92-93) او را از اشعریان پنداشتهاند. در میان شاگردان و راویان وی، میتوان از ابواسحاق ابراهیم بن محمداسفراینی (سمعانی، 1/ 225)، احمدبنعلی ابنمنجویۀاصفهانی (همو، 12/ 450)، ابوحامد احمد بن ابی طاهر اسفراینی (سهمی، 89)، ابوسعد احمد بن محمد مالینی (همو، 88)، سهمی مؤلف تاریخ جرجان (ص 209، 210)، ابومنصور عبدالقاهر بغدادی (سبكی، 5/ 136-137) و حاكم نیشابوری، محدث نامدار (ذهبی، همان، 16/ 293) یاد كرد. منصور نام 104 تن از شاگردان و راویان او را فراهم آورده است (ص 202- 215). هنگامی كه خبر درگذشت ابوبكر به بغداد رسید، سهمی كه خود در بغداد بود، مینویسد كه فقها و محدثان شافعی و نیز حنبلی چون ابوحامد اسفراینی، ابوالحسین ابن سمعون، ابوالحسن تمیمی، ابوالحسن دارقطنی، ابوحفص ابن شاهین و همچنین قریب 300 تن از مشایخ و فقها در مسجد ابوالقاسم داركی چند روز به سوگواری نشستند و ابومحمد عبدالله بن احمد رُزجاهی در مرثیۀ وی شعری بلند سرود (ص 89 -92).
المعجم، كه اسماعیلی در آن از 410 شیخ خود، احادیثی به اسناد متصل روایت كرده است. این كتاب در مدینه (1410ق/ 1990م) به كوشش زیاد محمد منصور در 2 جلد به چاپ رسیده است. از این كتاب تنها یك نسخه در كتابخانۀ ولیالدین در استانبول شناخته شده است. منصور در مقدمهای كه بر این كتاب نوشته، دربارۀ اهمیت آن و روش مؤلف و همچنین از سماعاتی كه بر روی نسخه دیده میشود و نشان از اعتبار و تداول آن میان محدثان و علما دارد، بحث كرده است (ص 228-300). این كتاب به روایت احمد بن محمد برقانی از طریق ابوطاهر سلفی در دسترس ما قرار گرفته است (نك : اسماعیلی، 1/ 305-307). تاریخ آغاز تألیف كتاب جمادیالاول 361 بوده است (همو، 1/ 310). شوتسینگر در كتابی با عنوان «كتاب المعجم ابوبكر اسماعیلی» به تفصیل دربارۀ این كتاب و نسخۀ آن و خصوصاً تداول نسخه و سماعاتی كه بر آن مضبوط است، به تحقیق پرداخته است (نك : ص 64-106).
جزئیمشتمل بر احادیثوی همراهروایاتدیگر محدثان در كتابخانۀ ظاهریه در دمشق نگهداری میشود (نك : GAL, I/ 202).
مهم ترین این آثار عبارتند از: 1. المستخرج علی صحیح البخاری، و در برخی منابع: علی الصحیحین (نك : ابن عساكر، 194؛ ذهبی، تذكرۀ...، 3/ 948، سیر، همانجا؛ سیوطی، 1/ 111). این كتاب در 4 جزء بوده است (ذهبی، همانجا) و نسخهای از آن در اختیار ابن حجر عسقلانی ( فتح...، 10/ 404) بوده، و به گزارش منصور (ص 107) در 754 ،1م)ورد از آن در فتح الباری بهره برده است. منصور در مقدمۀ خود بر المعجم، برخی از خصوصیات این كتاب را براساس نقلهای ابن حجر شناسایی كرده است (نك :ص 168- 178). اسماعیلی بر این كتاب مدخلی نوشته بوده كه مورد استفادۀ ابن حجر عسقلانی در «هدی الساری» (ص 8 - 9) و فتح الباری (5/ 187- 188) و نیز دیگران واقع شده است. 2. المسند الكبیر، كه در حدود 100 جزء بوده است (نك : ذهبی، تاریخ...، 492؛ سبكی، 3/ 8؛ برای نقل از آن، نك : ابن حجر، همان، 11/ 293، 12/ 135، لسان...، 4/ 64). 3. احادیث الاعمش (سیوطی، 2/ 155). 4. حدیث یحیی بن ابی كثیر (ابن حجر، فتح، 1/ 350). 5. رسالۀ فی العقیدۀ، كه به اهل گیلان ارسال داشته بوده است (ابن تیمیه، 392). 6. العوالی (ابن تغری بردی، 4/ 140). 7. الفرائد (همانجا). 8. مسند یحیی بن سعید الانصاری (ابن حجر، «هدی الساری» ، 323). گویا اسماعیلی در فقه نیز تألیف مستقل داشته است (نك : خلیلی، 2/ 793؛ ذهبی، العبر، 2/ 137). چند تن از فرزندان و نوادگان اسماعیلی از محدثان و فقهای جرجان بودهاند:
(333- 15 ربیعالآخر 396ق/ 945- 19 ژانویۀ 1006م). وی نزد پدرش پرورش یافت و در فقه، اصول فقه، ادبیات و كلام متبحر شد و به تدریس فقه پرداخت. مسند مالك بن انس، تهذیب النظر در اصول فقه و الاشربۀ كه در آن به رد جصّاص پرداخته، از تألیفات اوست. وی به بغداد سفری داشته، و در 385ق به حج رفته است. املاك او را قابوس بن وشمگیر مصادره كرد (برای شرح احوال او، نك : سهمی، 133- 135؛ خطیب، 6/ 309؛ ابواسحاق، 129؛ ابن جوزی، 7/ 231؛ ابن اثیر، 9/ 190؛ ذهبی، سیر، 17/ 87؛ صفدی، 9/ 87؛ اسنوی، 1/ 51 -52).
(د ربیعالآخر 405/ اكتبر 1014). او نیز نزد پدرش دانش آموخت و در ری و همدان، عراق و مكه حدیث شنید. نخستین تدریس او در 366ق در مسجد صفاریین بود و پس از وفات پدر، به مسجدی كه پدرش در آنجا به تدریس میپرداخت، منتقل شد. قابوس بن وشمگیر چندی او را به زندان افكند و اموالش را مصادره كرد (برای شرح حال او، نك : سهمی، 521 -522؛ ابواسحاق، همانجا؛ سمعانی، 1/ 251؛ ذهبی، همان، 17/ 89؛ اسنوی، همانجا).
(360-430ق/ 971- 1039م). ابوالعلاء نزد پدرش تحصیل كرد و از جدش حدیث شنید. همراه پدر به مكه رفت و در آنجا و هم در مدینه، كوفه، بغداد و نیز همدان و ری حدیث شنید. در جرجان فقه و فرایض تدریس میكرد (برای شرح احوال او، نك : سهمی، 235؛ ذهبی، همان، 17/ 520؛ سبكی، 4/ 381؛ اسنوی، 1/ 53).
(360-431ق/ 971- 1040م). وی در جرجان متولد شد و نزد پدر وجدش شاگردی كرد. در بغداد و مكه حدیث شنید و در 386ق به جرجان بازگشت. او از جدش بهرۀ وافی برد و پس از آنكه پدرش درگذشت، در جرجان به مقام افتاء رسید. وی علاوه بر فقه و حدیث در شعر نیز دستی داشته است (برای شرح احوال او، نك : سهمی، 92، 535؛ ثعالبی، 4/ 43-47؛ سمعانی، 1/ 242؛ ذهبی، همان، 17/ 518، العبر، 3/ 176؛ سبكی، 5/ 31). همچنین باید از ابوسعید سعد بن اسماعیل بن احمد كه در مكه، بغداد، كوفه، عكبرا، همدان و ری حدیث شنیده بود (نك : سهمی، 235-236)، ابوالفضل مسعدۀ بن اسماعیل بن احمد (د رمضان 444/ ژانویۀ 1053) (نك : همو، 536؛ سمعانی، 1/ 243)، فرزند او اسماعیل (د 477ق) (نك : همانجا؛ ابن جوزی، 9/ 10؛ ذهبی، همان، 3/ 286) و ابوالحسن بشر بن اسماعیل بن احمد (نك : سهمی، سمعانی، همانجاها) كه همگی از جملۀ محدثان بودند، یاد كرد (دربارۀ خاندان اسماعیلی، نك : منصور، 85 -94).
ابن اثیر، الكامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن تیمیه، احمد، «شرح حدیث النزول»، ضمن ج 5 مجموع فتاوی، ریاض، 1412ق/ 1991م)؛ ابن جوزی، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1358ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، بولاق، 1301ق؛ همو، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1330ق؛ همو، «هدی الساری»، همراه فتح الباری (المقدمه)؛ ابن عساكر، علی، تبیین كذب المفتری، دمشق، 1347ق؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، به كوشش خلیل میس، بیروت، دارالقلم؛ اسماعیلی، احمد، المعجم، به كوشش زیاد محمد منصور، مدینه، 1410ق/ 1990م؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیۀ، به كوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1390ق؛ ثعالبی، عبدالملك، یتیمۀ الدهر، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ خلیلی، خلیل، الارشاد، به كوشش محمد سعید بن عمر ادریس، ریاض، 1409ق/ 1984م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ همو، تذكرۀ الحفاظ، حیدرآباد دكن، 1390ق/ 1970م؛ همو، سیر اعلامالنبلاء، بهكوشش شعیبارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ همو، العبر، به كوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت،1405ق/ 1985م؛ سبكی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیۀ الكبری، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1383ق/ 1964م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دكن، 1382ق/ 1962م؛ سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، حیدرآباد دكن، 1387ق/ 1967م؛ سیوطی، تدریب الراوی، به كوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، 1399ق/ 1979م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به كوشش ددرینگ، بیروت، 1392ق/ 1972م؛ عبادی، محمد، طبقات الفقهاء الشافعیۀ، به كوشش یوستاویتستام، لیدن، 1964م؛ منصور، زیاد محمد، مقدمه بر المعجم (نك : هم، اسماعیلی)؛ نیز:
GAS; Schutzinger, H., Das Kitab al-Muʿgam des Abu Bakr al-Ismāʿīlī, Wiesbaden, 1978.حسن انصاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید