اسکندربیک منشی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230304/اسکندربیک-منشی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
8
اِسْكَنْدَرْ بِیك مُنْشی (968 - پس از 1043ق/ 1561-1633م)، منشی و مورخ نامدار روزگار صفویه و صاحب تاریخ عالم آرای عباسی. به رغم شهرت اسكندربیك، آگاهی ما از زندگانی وی اندك، و منحصر است به اشارات كوتاه خود او در عالم آرای عباسی و ذیل آن و نیز آنچه قاضی احمد قمی، مورخ و تذكره نویس معاصر اسكندربیك در گلستان هنر دربارۀ او آورده است. خاستگاه او به درستی دانسته نیست، اما برخی از محققان (نك : پیگولوسكایا، 2/ 531؛ ، IA به نقل از روماسكویچ)، وی را از ایل تركمان آذربایجان دانستهاند (نیز نك : افشار، مقدمه بر عالم آرا...، یك). از آنجا كه اسكندربیك خود تصریح كرده كه در 1038ق/ 1629م (پس از مرگ شاه عباس و آغاز جلوس شاه صفی)، در 70 سالگی تألیف عالم آرا را به پایان رسانیده است (نك : ذیل...، 5؛ سهیلی، مقدمه بر ذیل، «ج»)، تولد وی میبایست در 968ق/ 1561م باشد. ابوالحسن قزوینی نیز در فواید الصفویه (تألیف: 1211ق) همین تاریخ را آورده است (نك : استوری، I/ 309؛ این مطلب در چاپ 1367ش فواید الصفویه موجود نیست). اسكندربیك چنانكه خود مینویسد پس از فراگیری علوم متداول آن زمان و نیز «علم سیاق» به كار دولتی پرداخت، اما به زودی از این شغل كه او را «از دریافت فضل و كمال به صد مرحله دور انداخته» بود، دست كشید و به فراگیری «علم انشاء» روی آورد ( عالم آرا، 1). به گفتۀ قاضی احمد قمی (ص 54 - 55)، اسكندربیك چندی در «دفتر شرعیات» به نویسندگی اشتغال داشت و آنگاه كه در 988ق به روزگار سلطان محمد خدابنده استیفای این دفتر به قاضی احمد قمی واگذار شد، اسكندر بیك زیر دست او به كار پرداخت (نیز نك : سهیلی، مقدمه بر گلستان هنر، پنجاه و هشت). در 994ق/ 1586م كه حمزه میرزای ولیعهد برای سركوب شورشیان تكلو به عراق عجم لشكر كشید، اسكندربیك در سمت منشی دیوان، ملازم او بود و خود نیز با شورشیان به نبرد پرداخت (نك : اسكندربیك، همان، 336، 339-340؛ نیز نك : اردمن، 464). او در 1001ق/ 1593م، نزد شاه عباس به اصفهان رفت و در زمرۀ «منشیان عظام» درآمد و در «دیوانانشاء»بهكارپرداخت (اسكندربیك،همان،455). اسكندربیك همچنانكه خود گفته است و نیز از كتابهای بسیاری كه در تألیف عالم آرای عباسی از آنها بهره برده، بر میآید كه وی ضمن پرداختن به امور دیوانی، مطالعات گستردهای نیز در زمینههای تاریخ، ادب، جغرافیا و علوم دیگر داشته است (نك : همان، 2، 1095، جم ). حاتم بیك اعتمادالدوله، وزیر شاه عباس، یكی از بزرگترین حامیان اسكندربیك به شمار میرفت. او در مأموریتهای متعدد، وزیر را همراهی میكرد و پس از مرگ حاتم بیك (1019ق/ 1610م) تا پایان عمر از پشتیبانی پسر او، ابوطالب میرزا كه برجای پدر به وزارت نشسته بود، برخوردار شد (همان، 924- 925). اسكندربیك پس از مرگ شاه عباس (1037ق/ 1628م) ثبت رویدادهای سلطنت شاه صفی، جانشین او را تا 1043ق/ 1633م ادامه داد (نك : همو، ذیل، 146). از این رو، مرگ او باید پس از این تاریخ رخ داده باشد. روایت استوری از مرآۀ العالم مبنی بر اینكه اسكندربیك در 1038ق درگذشته (I/ 310)، بیتردید نادرست است.
1. عالم آرای عباسی. اسكندربیك این كتاب را به یك مقدمه، دو صحیفه و یك خاتمه در 3 مجلد تقسیم كرده است. مقدمه دربارۀ نسب و احوال پادشاهان صفوی و ظهور شاه اسماعیل و رویدادهای حكومت اوست. صحیفۀ اول كه در 1025ق/ 1616م به پایان رسیده است، 12 مقاله را شامل میشود: مقالۀ اول به سلطنت جانشینان شاه اسماعیل (شاه طهماسب اول، شاه اسماعیل ثانی و سلطان محمد خدابنده) و جلوس شاه عباس اول بر تخت سلطنت، و 11 مقالۀ دیگر به روحیات، ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی و عادات او اختصاص یافته است (ص 5 -6، قس: ذیل، 2-3؛ نیز نك : استوری، همانجا؛ ریو، I/ 185). صحیفۀ دوم كه بخش اعظم عالم آرای عباسی است، به سلطنت شاه عباس مربوط میشود. مؤلف آن را به دو «مقصد» و یك «خاتمه» تقسیم كرده است: مقصد اول (یا جلد دوم) از جلوس شاه عباس تا پایان سال سیام سلطنتش در 1025ق، و مقصد دوم (یا جلد سوم) 12 سال (شاید مبنای این تقسیم بندی مانند 12 مقالۀ صحیفۀ اول، تقدس این عدد - 12 امام - باشد، نك : اردمن، 496) آخر سلطنت شاه عباس از 1026ق/ 1617م تا مرگ وی در 1037ق/ 1628م را دربر میگیرد. از «خاتمۀ» كتاب كه مؤلف آن را «حكایات غریبه و روایات عجیبه» نامیده، اكنون نشانی در دست نیست و یا نویسنده خود به تألیف آن نپرداخته بوده است (نك : ص 379، 919؛ افشار، همان، چهار پنج). عالم آرای عباسی را از نظر اهمیت مطالب آن میتوان به دو بخش تقسیم كرد: بخش نخست از آغاز كتاب تا حدود وقایع اواخر روزگار سلطان محمد خدابنده كه مؤلف از منابع گوناگون و روایات شفاهی بهره برده است؛ بخش دوم كه اسكندربیك خود در مقام منشی دیوان ناظر بسیاری از رویدادها بوده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. اسكندربیك چنانكه خود گفته (نك : ص 7- 9)، دربارۀ نسب پادشاهان صفوی و احوال نیاكان این دودمان - مانند بیشتر منابع آن دوره - بر صفوۀ الصفای ابن بزاز (نك : ص 11 به بعد) تكیه داشته، و از «اتفاق جمهور علمای انساب» یاد كرده است كه نسب شیخ صفیالدین اردبیلی را به امام موسی كاظم (ع) رساندهاند (نك : كسروی، 358، 360، 493-494، كه به اسكندربیك سخت تاخته، و او را به گزافهگویی متهم كرده است). مؤلف جز آن به روایات شفاهی نیز استناد جسته، و گاه دربارۀ آن داوری كرده است (مثلاً نك : ص 16، نظر او دربارۀ دو روایت مختلف دیدارهای سلطان صدرالدین موسی یا سلطان خواجه علی با امیر تیمور گوركان). از مهمترین مآخذ اسكندربیك دربارۀ شاه اسماعیل صفوی، حبیب السیر خواندمیر و احسن التواریخ روملوست. اگرچه وی اطلاعات این منابع را خلاصه و اندكی سادهتر كرده است (ص 25؛ قس: خواندمیر، 4/ 440-442). اسكندربیك اگر اختلافی میان این مورخان میدیده، ترجیح میداده است كه تنها به نقل روایات آنان بپردازد. مثلاً دربارۀ نبرد شاه اسماعیل اول با علاءالدولۀ ذوالقدر، شرح رویداد را از حبیب السیر (همو، 4/ 485 به بعد)، و نیز انتقاد روملو (12/ 123- 125) از خواندمیر را مبنی بر اینكه اصلاً بین آن دو نبردی رخ نداده بود، بیآنكه خود داوری كند، گزارش كرده است (ص 31-32)؛ در حالی كه برخی دیگر از مآخذ آن دوره (مثلاً نك : جهانگشای...، 245 به بعد؛ عالم آرای صفوی، 108 به بعد) به درستی اخبار حبیب السیر گواهی دادهاند. از دیگر منابعی كه اسكندر بیك دربارۀ سلطنت شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب از آن سود برده است، میتوان به تاریخ جهان آرا و لب التواریخ اشاره كرد (ص 27، 54، 99). سبك گزارش اسكندربیك از رویدادهای سلطنت شاه اسماعیل دوم به تدریج دگرگون شده، و بیشتر از روایات شفاهی بهره برده، و آن را با مآخذ كتبی كه در دست داشته، درآمیخته است. اسكندربیك گاه اطلاعات منحصری از این دوره به دست داده است كه در مآخذ دیگر كمتر میتوان یافت. از همین رو هینتس (ص 115-116) بر آن است كه از میان منابع عصر صفوی، روشنترین و مفصلترین گزارش دربارۀ طرز تفكر مذهبی شاه اسماعیل دوم را اسكندربیك در عالم آرای عباسی (ص 154- 155) به دست داده است. مهمترین بخش تاریخ عالم آرای عباسی بخش دوم آن است كه حاوی شرح وقایعی است كه اسكندربیك به اقتضای شغل خود ناظر بسیاری از آنها بوده است. افزون بر این، استفادۀ او از اسناد دولتی و تماس با دولتمردان حكومت و ایلچیان دولتهای بیگانه، به این بخش از اثر وی اعتبار بیشتری بخشیده است. عالم آرای عباسی از آغاز تا زمان جلوس شاه عباس كبیر به طور موضوعی فصل بندی شده، و از این پس دقیقاً بر اساس سنوات نگارش یافته است. هر فصل با ذكر سال تركی و معادل هجری قمری آن آغاز شده، و همین گونه به ترتیب سالهای سلطنت شاه عباس پیش رفته است؛ هر چند در تطبیق آنها گاه خطاهایی رخ داده كه نتیجۀ تصحیف، یا لغزش خود مؤلف بوده است (نك : حصوری، 16 به بعد). اسكندربیك در بسیاری مواضع به ناچار ذكر واقعهای را قطع كرده، و دنبالۀ آن را در بیان وقایع سال بعد پی گرفته است. این روش و نیز نقل جزئیات رویدادها در عالم آرای عباسی سبب شده است تا ادوارد براون سخت بر مؤلف خرده بگیرد. براون (IV/ 107) بر آن است كه در طرح كلی عالم آرای عباسی و آثار مشابه آن، نظم و ترتیب وجود ندارد و نقل جزئیات ماجراها برای خواننده ملال آور است و چگونگی اوضاع مذهبی و اجتماعی آن روزگار تنها به صورت ضمنی و تصادفی از میان شرح رویدادها یافت میشود. اما باید گفت اسكندربیك برای رعایت اسلوب تاریخنگاری سال شمارانۀ خود - همچون بسیاری از مورخان اسلامی - چارهای نداشته، جز آنكه رویدادها را ذیل سنوات ذكر كند؛ گرچه گاه موجب گسیختگی نظم مطلب شده است، با این حال مؤلف ماهرانه با شرح مختصری كه از وقایع پیشین به دست میدهد، خواننده را به پیگیری و ادامۀ ماجراها فرا میخواند. از سوی دیگر همانطور كه در ایرانیكا (I/ 796) آمده است، جزئیات وقایعی كه اسكندربیك به نقل آنها پرداخته، چندان مهم نیست، اما همین جزئیات با توجه به فقر منابع تاریخی آن عصر، مورخ امروزی را قادر میسازد تا به تاریخ واقعی آن دوره دست یابد، چنانكه از خلال همین جزئیات میتوان از ساختار اداری دولت صفویه و اوضاع اجتماعی - سیاسی آن دوره آگاه شد. والش این كتاب را یكی از بزرگترین آثار دورۀ اسلامی كه دو سده تاریخ ایران را دربر دارد، به شمار آورده است (ص 200 ، حاشیۀ 8).یكی از ویژگیهای برجستۀ عالم آرای عباسی شرح احوال دولتمردان، دیوانسالاران، علما، شاعران و هنرمندان است كه در دو بخش: یكی در پایان شرح وقایع سلطنت شاه طهماسب (ص 138- 191) و دیگری در پایان شرح وقایع سلطنت شاه عباس (ص 1084- 1093) تنظیم شده، و نیز شرح حال درگذشتگان در پایان هر سال آمده است. این بخشها سخت مورد توجه لمتون (ص 147-148) قرار گرفته، و بر آن است كه تراجم احوال در عالم آرای عباسی بازتاب واقعی جامعۀ عهد صفوی است كه نوعی توازن بین طبقات نظامی، مذهبی و دیوانسالاری در آن دیده میشود. اسكندربیك در این بخشها بیشتر به بیان پایگاه و نقش سیاسی كسانی پرداخته است كه در دولت اهمیتی داشتهاند. از همین رو وی را میتوان آغازگر شیوهای نو در تاریخ نگاری دوران متأخرتر ایران به شمار آورد كه بعدها مورخانی چون محمد یوسف واله اصفهانی (نك : «خلدبرین»، 257) از او پیروی كردهاند. اسكندربیك همچنین در پایان شرح وقایع سلطنت شاه طهماسب و شاه عباس آگاهیهای گرانبهایی از طوایف مختلف قزلباش و شرح حال - هر چند كوتاه - و مشاغل امرای آنان در دستگاه صفویان به دست داده است كه از این طریق به آسانی میتوان به جایگاه هر یك از آن طوایف در دولت صفوی پی برد. مینورسكی احتمال داده است كه اسكندربیك، در مقام منشی دیوان، شاید فهرست امرای مذكور در كتاب خود را از «لشكر نویس»، وزیر دستگاه «ایشیك آقاسی باشی» (برای آگاهی از وظایف هر یك، نك : تذكرۀ الملوك، 8 - 9، 40-41) كه ارقام مناصب همۀ اعضای دولت را مینوشت، برگرفته باشد. از سوی دیگر فهرست امرا و شرح مقامهای آنان در عالم آرای عباسی، در كنار تذكرۀ الملوك، معتبرترین اثر دربارۀ سازمان دیوانی و شرح وظایف نهادهای دولت صفوی به شمار میرود. دقت در عباراتی كه اسكندربیك با آنها منابع اخبار خود را بازگفته، سخت شایان توجه است. بیشتر منابع گزارش او با مكان و فضای رویدادها همسانی دارد. مثلاً آنگاه كه او از رقابت پری خان خانم، خواهر سلطان محمد خدابنده و مهد علیا، همسر او، دو زن جاه طلب دربار پرده بر میدارد، به گفتههای «بعضی خواجه سرایان» استناد جسته است. اسكندربیك آنگاه كه از منابع شفاهی استفاده كرده است، برای آنكه خواننده را به صحت آن و كثرت راویانش یا حضور آنها در وقایع مطمئن سازد، از عباراتی چون «صحیح القول» (ص 250، 748) و برای تأكید بیشتر «صحیح القول راست گفتار» (ص 982) یا «حضار آن معركه» (ص 230) یا «منهیان راست گفتار» (ص 1038) استفاده كرده، گرچه گاه راوی خود را به نام هم یاد كرده است (مثلاً نك : ص 278)؛ اما با شرحی كه از یكی از نبردهای شاه عباس با ازبكها به دست داده، خود باور دارد كه سربازان صفوی برای نشان دادن دلاوریهای خود، گاه اخبار جنگ را به گونهای مبالغهآمیز و تناقض آلود شرح دادهاند (ص 572 -574). اسكندربیك در گزارشهای مربوط به نواحی دور دست مثل قندهار و زمینداور به نقل قول تجار، مسافران و اهالی همان نواحی استناد جسته است و با اینكه در مواضعی راویان خود را ثقه دانسته، آوردن عباراتی چون «العهدۀ علی الرواۀ» (ص 487)، از دقت و وسواس او در نقل اخبار نشان دارد. مورخ گاه برای ترجیح روایتی به روایات دیگر در یك موضوع به استدلال پرداخته است (مثلاً نك : ص 330، دربارۀ شورش امرای تكلو و تركمان و ربودن شاهزاده طهماسب میرزا). اسكندربیك بجز نقل رویدادها، خواننده را با كاردانی یا سستی دولتمردان و توطئهها و دسیسههای آنان به خوبی آشنا میسازد؛ حتی به خواننده اجازه میدهد تا نیم نگاهی به حرم دربار داشته باشد. از سوی دیگر علل رویدادها و تأثیر آنها را بر اوضاع سیاسی و اجتماعی عهد صفوی به نیكی تبیین میكند. مثلاً دست اندازی ازبكها به نواحی شرقی و عثمانیها به ولایات غربی قلمرو صفویان به روزگار سلطان محمد خدابنده را در نتیجۀ كشمكش میان دولتمردان قزلباش و زنان حرم دانسته است (ص 228). رویدادها در عالم آرای عباسی بسیار جذاب و دل انگیز وصف شده است. شرح هیجان انگیز ماجرای قتل ملكه مهدعلیا در 987ق/ 1579م از جملۀ این رویدادهاست (ص 245-252؛ سیوری، I/ 25).اسكندربیك مورخی است واقع بین، مثلاً آنگاه كه شاه عباس، ابوطالب میرزا، ممدوح و حامی بزرگ او را از وزارت برانداخت، مورخ میتوانست به شیوۀ بسیاری از مورخان برای خشنودی سرور خود او را محسود حاسدان و رقیبان بداند، اما با صراحت سقوط وی را در نتیجۀ جهالت و غرور نفس و نشای شراب جوانی او دانست (نك : ذیل، 143؛ نیز نك : سیوری، I/ 26). اسكندربیك در عالم آرای عباسی با فروتنی اعتراف كرده كه در نبرد حمزه میرزا با امرای شورشی تكلو در عراق عجم - كه خود نیز شركت داشت - از نبرد هراسیده است (ص 337- 339). از جمله ویژگیهای برجستۀ عالم آرای عباسی ذكر پیشینۀ سیاسی دولتهای همسایه مثل عثمانیها، ازبكان و گوركانیان هند است. مورخ پیش از آنكه به مناسبات دولت صفوی با این دولتها بپردازد، نخست با اتكا به پارهای از مآخذ معتبر مربوط به آنها و اخباری كه خود شنیده، شرح مختصری از اوضاع سیاسی آن دولتها را به دست میدهد. مثلاً به مناسبت گسیل شدن سفیر از سوی شاه عباس به هندوستان در 999ق/ 1591م، اسكندربیك (نك : ص 429-430) با استفاده از تاریخ اكبری، خلاصهای از تاریخ سلسلۀ گوركانیان را از آغاز تا زمان خود آورده است؛ یا به مناسبت حملۀ ازبكها به خراسان در 1002ق/ 1594م، شرحی كه مورخ از تیرههای مختلف ازبكها و كشمكشهای داخلی آنان به دست میدهد، ارزشمند و شایان توجه است (ص 463- 464). كتاب او همچنین حاوی اطلاعات گرانبهایی دربارۀ جغرافیا و جغرافیای تاریخی شهرها و ولایاتی است كه با رویدادها ارتباط دارند؛ از جمله میتوان به گزارش او از جزیرۀ هرمز و پیشینۀ حضور پرتغالیها در آنجا (ص 979 -982)، لرستان و اتابكان لر كوچك (ص 469)، بحرین (ص 614)، ارزروم (ص 742) و دربند یا بابالابواب (ص 736) اشاره كرد. اسكندربیك گاه به خود اجازه میدهد كه اهالی برخی ولایات مثل گیلان و داغستان را نكوهش كند. این امر شاید با شورشهای متوالی آنان بر ضد دولت صفوی بی ارتباط نباشد (نك : ص 492-493، 738، 952). گاه شرح رویدادها را با طنز درآمیخته است؛ مثلاً آنگاه كه دبیران و مستوفیان دربار شاه عباس یكدیگر را به دخل و تصرف اموال دیوانی متهم كردند و به كشمكش پرداختند، مورخ این كار را به «تأثیرات افلاك انجم و احتراق عطارد [سمبل دبیری و نویسندگی] و رجعت مشتری» نسبت داده است (ص 953؛ برای نمونۀ دیگری از كاربرد طنز در این كتاب، نك : ص 750؛ نیز نك : سیوری، I/ 26، نمونههایی كه به دست داده است).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید