صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اسکندر لودی /

فهرست مطالب

اسکندر لودی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِسْكَنْدَرِ لودی‌، یا سكندر لودی‌،نظام‌الدین‌ بن‌ بهلول‌ (حك 894 - 923ق‌/ 1489-1517م‌)، دومین‌ فرمانروای‌ سلسلۀ لودی‌ از سلاطین‌ دهلی‌ كه‌ حدود 3 دهه‌ بر منطقۀ بزرگی‌ در هندوستان‌ فرمان‌ می‌راند. 
اسكندر به‌ روزگار پدر و پس‌ از توفیق‌ در سركوب‌ شورش‌ تاتارخان‌، به‌ جانشینی‌ برگزیده‌ شد و از سوی‌ وی‌ حكومت‌ دهلی‌ یافت‌. دیگر فرزندان‌ و امرای‌ دولت‌ بهلول‌ نیز هر یك‌ از قلمرو وی‌ نصیبی‌ بردند (فرشته‌، 178؛ یادگار، 31-34). با اینهمه‌، پس‌ از مرگ‌ بهلول‌ میان‌ بازماندگان‌ بر سر جانشینی‌ اختلاف‌ افتاد و نزاع‌ روی‌ داد. در آن‌ هنگام‌ نظام‌الدین‌ در دهلی‌ بود و چون‌ خبر مرگ‌ پدر به‌ وی‌ رسید، با شتاب‌ خود را به‌ قصبۀ جلالی‌ (واقع‌ در 15 میلی‌ جنوب‌ شرقی‌ علیگره‌) كه‌ امیران‌ و بزرگان‌ دولت‌ آنجا گرد آمده‌ بودند، رسانید. گروهی‌ از اینان‌ طرفدار حكومت‌ باربك‌شاه‌ بزرگ‌ترین‌ پسر بهلول‌ بودند و دسته‌ای‌ اعظم‌ همایون‌ از نوادگان‌ بهلول‌ (فرزند خواجه‌ بایزید) را به‌ جانشینی‌ می‌خواستند و بقیه‌ نیز از نظام‌ الدین‌ پشتیبانی‌ می‌كردند. در این‌ كشاكش‌ مادر نظام‌الدین‌ كه‌ از زنان‌ پر قدرت‌ و طرف‌ توجه‌ سلطان‌ بهلول‌ بود و بیشتر امیران‌ نیز زیر نفوذ وی‌ بودند، خواهان‌ حكومت‌ پسر خویش‌ بود و سرانجام‌ نیز خان‌ خانان‌ قرملی‌ (فرملی‌) كه‌ سخت‌ هواخواه‌ نظام‌الدین‌ بود، به‌ پشتیبانی‌ برخی‌ از امرای‌ عالی‌ رتبه‌، نظام‌الدین‌ را به‌ سلطنت‌ برداشت‌. او را اسكندر شاه‌ (= سكندر) نامیدند و امیران‌ و سران‌ سپاه‌ با وی‌ بیعت‌ كردند (17 شعبان‌ 894) و او پس‌ از انعام‌ و عطا به‌ امیران‌ و سپاهیان‌، جنازۀ بهلول‌ را برای‌ دفن‌ به دهلی‌ فرستاد (نظام‌الدین‌، 1/ 314؛ نهاوندی‌، 1/ 452؛ طباطبایی‌، 1/ 139). 
چون‌ دولت‌ اسكندر استقرار یافت‌، به‌ سركوب‌ مخالفان‌ و اصلاح‌ امور مملكت‌ و گسترش‌ قلمرو خود پرداخت‌. نخست‌ ایالت‌ راپری‌ (رپری‌) را از برادر خود عالم‌ خان‌ گرفت‌ و پس‌ از آن‌ عیسی‌ خان‌ حاكم‌ پتیالی‌ را در جنگی‌ شكست‌ داد و آن‌ دیار را تسخیر كرد (فرشته‌، 180؛ هروی‌، 171-172؛ بدایونی‌، 83؛ نهاوندی‌، 1/ 454). پس‌ از آن‌ بر برادرش‌ باربك‌شاه‌ كه‌ سر از اطاعت‌ پیچیده‌ بود، تاخت‌ و در منطقۀ قنوج‌ او را به‌ سختی‌ شكست‌ داد و چون‌ باربك‌شاه‌ به‌ اطاعت‌ درآمد، به‌ حكومت‌ جونپور منصوب‌ شد؛ اما ناتوانی‌ باربك‌ شاه در مقابله‌ با برخی‌ مخالفان‌ سكندر، موجب‌ عزلش‌ شد و جونپور از آن‌ پس‌ به‌ طور كامل‌ جزو قلمرو سلطنت‌ دهلی‌ گردید (فرشته‌، 180-181؛ هروی‌، 173، 177- 179؛ طباطبایی‌، 1/ 140). 
اسكندر پس‌ از فتح‌ جونپور، ایالات‌ كالپی‌، گوالیار، بیانه‌، آگره‌، كنتت‌، اریل‌، شم‍س‌آباد و سنبل‌ (سنبهل‌) را بدون‌ جنگ‌ از دست‌ امرای‌ دولت‌ پدرش‌ بیرون‌ آورد (هروی‌، 180؛ نظام‌الدین‌، 1/ 316؛ نهاوندی‌، 1/ 454- 456). سرسخت‌ترین‌ دشم‍ن‌ و رقیب‌ لودیان‌، حسین‌ شاه‌ بن‌ محمود شرقی‌ بود كه در ایالتهای‌ شرقی‌ چون‌ بهار، قنوج‌ و بهرایج‌ حكومت‌ می‌كرد. اسكندر در جنگی‌ با او در قلعۀ چنار پیروز شد و به‌ تعقیبش‌ دست‌ زد و ایالت‌ بهار را گرفت‌ و عزم‌ تصرف‌ بنگال‌ كرد. چون‌ به‌ قتلغ‌ پور رسید، علاءالدین‌، سلطان‌ بنگال‌، پسر خود را به‌ استقبال‌ فرستاد و سلطان‌ اسكندر نیز محمود خان‌ لودی‌ را به‌ ملاقات‌ پسر علاءالدین‌ فرستاد و قرارداد صلح‌ بین‌ آنان‌ بسته‌ شد (هروی‌، 182- 185؛ یادگار، 39-40؛ فرشته‌، 181؛ بدایونی‌، 84). 
اسكندر لودی‌ بخش‌ عمدۀ حكومتش‌ را در جنگ‌ و لشكركشی‌ سپری‌ كرد و برخی‌ ایالات‌ را به‌ سرزمینی‌ كه‌ از پدر به‌ ارث‌ برده‌ بود، افزود و حكومت‌ شهرها را به‌ بزرگان‌ افغان‌ و امیران‌ خانوادۀ لودی‌ سپرد (فدایی‌، 1/ 506؛ محمد ایوب‌ خان‌، 44). 
با اینكه‌ به‌ روزگار اسكندر قدرت‌ سلطنت‌، نفوذ و گسترش‌ بسیار یافت‌ و اشراف‌ و زمین‌داران‌ مجبور به‌ اطاعت‌ از حكومت‌ وی‌ شدند، ولی‌ گه‌ گاه‌ میان‌ امیران‌، توطئه‌هایی‌ بر ضد اسكندر شكل‌ می‌گرفت‌ كه‌ می‌توان‌ به‌ توطئۀ هیبت‌ خان‌ و برخی‌ از امیران‌ در تحریك‌ شاهزاده‌ فتح‌الله‌ خان‌ برادر اسكندر برای‌ سرنگونی‌ وی‌ اشاره‌ كرد (نهاوندی‌، 1/ 460؛ فرشته‌، 182؛ بدایونی‌، 85؛ حمیدالدین‌، 225). همچنین‌ تسلط و حكومت‌ وی‌ بر ایالتهای‌ دور دست‌ فقط جنبۀ صوری‌ داشت‌، زیرا هر چند قلمرو اسكندر محسوب‌ می‌شدند، ولی‌ حاكمان‌ ایالات‌ با تكیه‌ بر اقتدار شخصی‌ و قوانین‌ داخلی‌ حكومت‌ می‌كردند و مردم‌ این‌ ایالتها به‌ حكومت‌ حاكمان‌ محلی‌ خود راغب‌تر بودند. از این‌ رو، لودیان‌ برای‌ توسعۀ نفوذ دولت‌، افراد و امیران‌ وابسته‌ به‌ خود را به‌ حكومت‌ آن‌ مناطق‌ می‌گماشتند. چنانكه‌ طوایف‌ لودی‌، قرملی‌ (فرملی‌) و لوحانی‌ (لوهانی‌) بدون‌ ملاحظه‌ و توجه‌ به‌ حكومت‌ مركزی‌، به‌ ضرب‌ شم‍شیر كارهای‌ خود را انجام‌ می‌دادند ( تاریخ‌...، 156-157). 
گرچه‌ نظام‌الدین‌ احمد (1/ 334) و به‌ نقل‌ و پیروی‌ از او فرشته‌ (ص‌ 186) و دیگران‌ نوشته‌اند كه‌ شرح‌ احوال‌ و مناقب‌ اسكندر لودی‌ در برخی‌ منابع‌ تاریخی‌ چنان‌ است‌ كه‌ حمل‌ بر مبالغه‌ و اغراق‌ می‌شود، اما پاره‌ای‌ از آنچه‌ این‌ دو نیز دربارۀ اسكندر نوشته‌اند، بیشتر به‌ افسانه‌ شبیه‌ است‌ (طباطبایی‌، همانجا). با این‌ حال‌، بیشتر مورخان‌، دورۀ حكومت‌ اسكندر را به‌ سبب‌ امنیت‌، ارزانی‌، رونق‌ و آبادانی‌، و خود او را به‌ نیك‌ خویی‌ و دین‌ پروری‌ و مردم‌داری‌ ستوده‌اند. او تمامی‌ معابد هندوان‌ و بتخانه‌ها را در قلمرو خود ویران‌ كرد و بر جای‌ آنها مسجدها و مدرسه‌ها و بازارها برآورد و در برابر عالمان‌ و دانشم‍ندان‌ مسلمانی‌ كه‌ با برخی‌ از این‌ اعمال‌ مخالف‌ بودند، ایستادگی‌ كرد؛ نیز مجالس‌ مناظره‌ میان‌ عالمان‌ مسلمان‌ و دانشم‍ندان‌ سایر ملل‌ برپا داشت‌ و برای‌ مساجد، قاری‌، خطیب‌، امام‌ و مستخدمانی‌ تعیین‌ كرد و وظیفه‌ و حقوقی‌ برای‌ آنان‌ مقرر داشت‌ (هروی‌، 212-217؛ نهاوندی‌، 1/ 474- 475؛ یادگار، 30-31، 46- 49؛ فرشته‌، 186-187). 
اسكندر به‌ علم‌ و فرهنگ‌ اهمیت‌ می‌داد و دورۀ او عصر رونق‌ علم‌ و ادب‌ به‌ شم‍ار می‌رود، چنانكه‌ سپاهیان‌ و امیران‌ نیز به‌ كسب‌ دانش‌ روی‌ می‌آوردند (هروی‌، 1/ 218). ادب‌ فارسی‌ در این‌ دوره‌ رواج‌ بسیار یافت‌، زیرا اسكندر به‌ زبان‌ فارسی‌ توجه داشت‌ و خود به‌ فارسی‌ شعر می‌گفت‌ و «گلرخی‌» تخلص‌ می‌كرد. او با شاعران‌ فارسی‌ گوی‌ انس‌ و مراوده داشت‌؛ حتی‌ دفترهای‌ خود را به دست‌ منشیان‌ و مترسلان‌ فارسی‌ سپرد و فارسی‌ نویسان‌ قدر و قیمت‌ فراوان‌ یافتند، تا آنجا كه‌ هندوان‌ نیز به‌ تعلیم‌ و تحریر فارسی‌ رغبت‌ پیدا كردند. چنانكه‌ گفته‌اند: «كافران‌ به‌ خواندن‌ و نوشتن‌ خط فارسی‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ در میان‌ ایشان‌ معمول‌ نبود، پرداختند». پاندیت‌ دونگرمل‌ برهمن‌ هندو نیز در زمان‌ اسكندر در دهلی‌ به‌ تدریس‌ زبان‌ فارسی‌ اشتغال‌ داشت‌ (نك‍ : فرشته‌، 187- 188؛ نهاوندی‌، 1/ 478؛ هروی‌، 224-227؛ بدایونی‌، 86؛ حكمت‌، 84 - 85، 90، 96). 
وی‌ نسبت‌ به‌ عالمان‌ دینی‌ هم‌ احترام‌ بسیاری‌ قائل‌ بود، تا آنجا كه‌ نوشته‌اند: ذره‌ای‌ از آنچه‌ علما می‌فرمودند، تخلف‌ نمی‌كرد (هروی‌، 212-217) و گاه‌ به دیدار آنان‌ می‌شتافت‌ (بدایونی‌، 83؛ فرشته‌، 186). 
اسكندر لودی‌ در اواخر عمر گرفتار بیماری‌ خناق‌ شد و بر اثر آن‌ درگذشت‌. جنازۀ وی‌ را به دهلی‌ بردند و در كنار قبر پدرش‌ در باغ‌ جود، به‌ خاك‌ سپردند (هروی‌، 210-211؛ طباطبایی‌، 1/ 140). 

مآخذ

بدایونی‌، عبدالقادر، منتخب‌ التواریخ‌، لكهنو، 1867م‌؛ تاریخ‌ سلاطین‌ مسلم‌ هند، ترجمۀ اسماعیل‌ لسان‌ السلطان‌، تهران‌، 1322ق‌؛ حكمت‌، علی‌اصغر، سرزمین‌ هند، تهران‌، 1337ش‌؛ طباطبایی‌، غلامحسین‌، سیرالمتأخرین‌، لكهنو، 1314ق‌؛ فدایی‌، نصرالله‌، داستان‌ تركتازان‌، بمبئی‌، 1310ق‌/ 1892م‌؛ فرشته‌، محمد قاسم‌، تاریخ‌، كلكته‌، 1886م‌؛ محمدایوب‌ خان‌، افاغنۀ هوشیارپور، لاهور، 1405ق‌/ 1985م‌؛ نظام‌الدین‌ احمد، طبقات‌ اكبری‌، كلكته‌، 1935م‌؛ نهاوندی‌، عبدالباقی‌، مآثر رحیمی‌، كلكته‌، 1910م‌؛ هروی‌، نعمت‌الله‌، تاریخ‌ خان‌جهانی‌ و مخزن‌ افغانی‌، كلكته‌، 1960م‌؛ یادگار، احمد، تاریخ‌ شاهی‌، به‌ كوشش‌ محمد هدایت‌الله‌، كلكته‌، 1358ق‌/ 1939م‌؛ نیز: 

Hameed - ud - din, «A Critical Study of Sultan Sikandar Lodi», Islamic Culture, Hyderabad, 1961, vol. XXXV. 
علی‌ رفیعی‌ 
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: