اسکافی، ابوالقاسم

اِسْكافی‌، ابوالقاسم‌ علی‌ بن‌ محمد (د ح‌ 343ق‌/ 954م‌)، دیوان‌ سالار و ادیب‌ عصر سامانی‌. به‌ گفتۀ ثعالبی‌ در یتیمۀ الدهر، اسكافی‌ از مردم‌ نیشابور بود و نخست‌ در همانجا دانش‌ اندوخت‌، فنون‌ ادب‌ را نزد حسن‌ بن‌ مهرگان‌، از بزرگ‌ترین‌ استادان‌ ادب‌ آن‌ دیار فرا گرفت‌ و یك‌ چند در یكی‌ از دستگاههای‌ دیوانی‌ به‌ نویسندگی‌ پرداخت‌ (4/ 95 -96؛ نیز نک‍ : یاقوت‌، 13/ 157- 158). 
اسكافی‌ در آغاز جوانی‌ به‍ دربار ابوعلی‌ محتاج‌ (نک‍ : ه‍ د، آل‌ محتاج‌)، فرمانروای‌ چغانیان‌ و از امرای‌ مشهور سامانی‌ راه‌ یافت‌ و چندان‌ زود مراتب‌ ترقی‌ را پیمود كه‌ به‌ ریاست‌ دیوان‌ رسائل‌ برگزیده‌ شد. دیری‌ نپایید كه‌ آوازۀ اسكافی‌ در بخارا، تختگاه‌ سامانیان‌ نیز پیچید و نامه‌هایی‌ كه‌ به‌ انشای‌ او به‌ بخارا فرستاده‌ می‌شد، چنان‌ شیوا بود كه‍ دبیران‌ دستگاه‌ سامانی‌ را به‌ شگفتی‌ و هم‌ چشم‍ی‌ وا می‌داشت‌. از همین‌ رو، صاحب‌ منصبان‌ نوح‌ بن‌ نصر (حك 331-343ق‌/ 943 -954م‌)، امیر سامانی‌، به‌ ابوعلی‌ محتاج‌ نامه‌ها نوشتند تا اسكافی‌ را به‌ بخارا روانه‌ كند، اما ابوعلی‌ از سر عناد بدان‌ نامه‌ها پاسخ‌ نگفت‌ و از فرستادن‌ وی‌ خودداری‌ كرد. اما چون‌ ابوعلی‌ بر ضد نوح‌ بن‌ نصر سر به‌ شورش‌ برداشت‌ و در حوالی‌ بخارا از وی‌ شكست‌ خورد و متواری‌ شد (336ق‌)، اسكافی‌ از جملۀ همراهان‌ او بود كه‌ به‌ اسارت‌ امیر سامانی‌ درآمد (ثعالبی‌، همان‌، 4/ 96؛ قس‌: نظامی‌، 101-102؛ نیز نک‍ : ه‍ د، آل‌ محتاج‌). نوح‌ با اینكه‌ بدو سخت‌ علاقه‌ و عنایت‌ داشت‌، در قهندز بخارا به‌ بندش‌ افكند، اما چون‌ بی‌علاقگی‌ اسكافی‌ را در پیوستن‌ به‌ چغانیان‌ آزمود، خشنود شد و او را از زندان‌ رهانید. سپس‌ به‌ نیابت‌ عمید ابوعبدالله‌، معروف‌ به‌ كُله‌ (پدر ابن‌ عمید، وزیر ركن‌الدوله‌) رئیس‌ دیوان‌ رسائل‌، به‌ كار گماشت‌. از این‌ پس‌ ابوعبدالله‌ جز نامی‌ از ریاست‌ نداشت‌ و در واقع‌ امور دیوان‌ یكسره‌ به‍ دست‌ اسكافی‌ افتاد و پس‌ از درگذشت‌ ابوعبدالله‌، ریاست‌ دیوان‌ رسائل‌ به‌ او واگذار شد (ثعالبی‌، همان‌، 4/ 96 -97). 
اسكافی‌ بعد از مرگ‌ نوح‌ بن‌ نصر و جانشینی‌ پسر عبدالملك‌ (343ق‌)، همچنان‌ در مقام‌ خود باقی‌ ماند، تا اینكه‍ در اوایل‌ حكومت‌ وی‌، در بخارا درگذشت‌ (همان‌، 4/ 99 -100). برخی‌ از شاعران‌ معاصر او چون‌ هرثمی‌ ابیوردی‌ (همانجا) و حسن‌ بن‌ علی‌ مطرانی‌ (نک‍ : همو، ثِمار...، 270) در رثای‌ وی‌ اشعاری‌ سرودند كه‌ از مرثیۀ ابیوردی‌ بیت‌ زیر شهرت‌ بسیار یافت‌ (نیز نک‍ : بیهقی‌، 795):

اَلَم‌ تَرَ دیوان‌ الرسائل‌ عطلت‌ / بفقدانه‌ اقلامه‌ و دفاتره‌ 
بجز ثعالبی‌، نظامی‌ عروضی‌ نیز در چهارمقاله‌ (ص‌ 13-16) شرحی‌ از زندگانی‌ اسكافی‌ به‍ دست‌ داده‌ كه‌ با خطاهای‌ شگفت‌انگیز تاریخی‌ همراه‌ است‌. مثلاً او را دبیر نوح‌ بن‌ منصور (حك 366-387ق‌/ 977 - 997م‌) و آلبتكین‌ (د 352ق‌/ 963م‌) پنداشته‌ است‌ كه‌ به‌ هیچ‌ روی‌ با قراین‌ تاریخی‌ سازگار نیست‌. همچنین‌ در برخی‌ منابع‌ (نک‍ : هدایت‌، 1/ 208)، میان‌ ابوالقاسم‌ اسكافی‌ و ابوحنیفۀ اسكافی‌ (ه م‌) كه‍ در سدۀ 5ق‌/ 11م‌ می‌زیسته‌، خلط شده‌ است‌ (برای‌ تفصیل‌، نک‍ : قزوینی‌، 140؛ فروزانفر، 199). 
ثعالبی‌، اسكافی‌ را «لسان‌ خراسان‌» و یگانۀ آن‌ دیار دانسته‌، و بر آن‌ است‌ كه‌ او گرچه‍ در نثر دستی‌ چیره‍ داشت‌، ولی‌ در سرودن‌ شعر مانند جاحظ اندك‌ مایه‌ بود. او در فن‌ دبیری‌ چنان‌ مهارت‌ داشت‌ كه‌ گفته‌اند یك‌ بار در حضور نوح‌ بن‌ نصر نامه‌ای‌ را كه‌ پیش‌تر امیر به‌ نگارش‌ آن‌ فرمان‌ داده‌، و او كوتاهی‌ كرده‌ بود، بی‌ آنكه‌ نوشته‌ باشد، فی‌ البداهه‌ بخواند، چندانكه‌ امیر سامانی‌ به‌ قصور او پی‌ نبرد و اسكافی‌ بعداً همان‌ مطالب‌ را به‌ رشتۀ تحریر درآورد. اما مراسلات‌ شخصی‌ و دوستانۀ (اخوانیات‌) او هرگز به‌ پایۀ مراسلات‌ دیوانیش‌ (سلطانیات‌) نمی‌رسید ( یتیمۀ، 4/ 95 - 98). ابوحیان‌ توحیدی‌ با اینكه‌ اسكافی‌ را بزرگ‌ترین‌ دبیر خراسان‌ دانسته‌، اما بر آن‌ است‌ كه‌ عراقیان‌ شیوۀ نگارش‌ او را كه‌ اندكی‌ با تكلف‌ همراه‌ است‌، خوش‌ نمی‌داشتند (3(1)/ 243-244) . پاره‌ای‌ از نوشته‌ها و سروده‌های‌ اسكافی‌ در برخی‌ منابع‌ برجای‌ مانده‌ است‌ (نک‍ : همو، 3(1)/ 241-243؛ ثعالبی‌، همان‌، 4/ 97 - 99؛ یاقوت‌، 13/ 160؛ صفدی‌، 22/ 162). 

مآخذ

ابوحیان‌ توحیدی‌، علی‌، البصائر و الذخائر، به‌ كوشش‌ ابراهیم‌ كیلانی‌، دمشق‌، 1964-1966م‌؛ بیهقی‌، ابوالفضل‌، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ علی‌ اكبر فیاض‌، مشهد، 1356ش‌؛ ثعالبی‌، عبدالملك‌، ثمار القلوب‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، 1384ق‌/ 1965م‌؛ همو، یتیمۀ الدهر، بیروت‌، 1352ق‌/ 1934م‌؛ صفدی‌، خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ كوشش‌ رمزی‌ بعلبكی‌، بیروت‌، 1404ق‌/ 1983م‌؛ فروزانفر، بدیع‌ الزمان‌، سخن‌ و سخنوران‌، تهران‌، 1350ش‌؛ قزوینی‌، محمد، تعلیقات‌ بر چهار مقاله‌ (نک‍ : هم، نظامی‌ عروضی‌)؛ نظامی‌ عروضی‌، احمد، چهار مقاله‌، به‌ كوشش‌ محمد قزوینی‌، لیدن‌، 1327ق‌/ 1909م‌؛ هدایت‌، رضا قلی‌، مجمع‌ الفصحاء، به‌ كوشش‌ مظاهر مصفا، تهران‌، 1336ش‌؛ یاقوت‌، ادبا.

ابوالفضل‌ خطیبی‌