اسفندیار اغلی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230266/اسفندیار-اغلی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
8
اِسْفَنْدْیارْ اُغْلی، یا بنی جاندار،از خاندانهای حاكم آسیایصغیر كه 174 سال (690 -864ق/ 1291-1460م) بر ایالتهای قسطمونی و سینوپ - پافلاگونیۀ سابق - در ساحل غربی دریای سیاه فرمان راندند. این خاندان همچنین به جاندار اغوللاری (جاندار به معنی محافظ، از مشاغل دربار سلجوقی) نیز مشهورند، اما مورخان عثمانی آنان را به اسفندیار بیك، هشتمین امیر این سلسله كه 47 سال فرمان راند، نسبت دادهاند و اسفندیار اغوللاری یا اسفندیار زادگان (اوزون چارشیلی، «تاریخ...»، I/ 81، «امیرنشینها... »، 127-128) نامیدند؛ چنانكه به قزل احمدلو، منسوب به قزل احمد یازدهمین فرمانروای این خاندان نیز نامبردارند (منجم باشی، 3/ 29؛ زامباور، 224؛ اوزتونا، I/ 37).حكومت آنان از آغاز تا انجام با فراز و نشیبهایی همراه بوده است. در آغاز تابع سلجوقیان روم، آنگاه ایلخانان و سپس عثمانیها بودند و به عنوان نمایندگان و گماشتگان خاندان اخیر، و مدتی نیز به طور مستقل حكومت داشتند. قلمرو آنان شامل قسطمونی، سینوپ، سامسون، جانگیری، زُنگول داغ، و چُروم تا غرب رود قزل ایرماق بوده است (همو، I/ 38). تبار این خاندان به طور دقیق مشخص نیست. برخی آنان را از اغزها و تیرۀ كایی (همو، I/ 39) و یا آلایوند (یوجل، 54) میدانند، اما آنان نسب خود را به خالد بن ولید میرسانند (منجم باشی، همانجا). مسلم است كه آنان تركمانانی هستند (یوجل، 55) كه به روزگار سلجوقیان، روم را گشودند (ابوالفدا، 431).
در جریان نزاع داخلی میان اعضای خاندان سلجوقیان روم، ركن الدین قلیچ ارسلان در 691ق/ 1292م در رأس تركمانان قسطمونی، بر برادرش مسعود، سلطان سلجوقی شورید (اوزون چارشیلی، همان، 121 ، «تاریخ»، همانجا) و مسعود با آنكه از گیخاتو فرمانروای مغول كمك نظامی گرفته بود، شكست خورد و اسیر شد (آقسرایی، 174)، اما نیروی كمكی كه دیگر بار گیخاتو به فرماندهی شمسالدین یامان جاندار فرستاد، باعث رهایی مسعود شد (اوزون چارشیلی، همانجا؛ آقسرایی، 175). پس از آن گیخاتو، ناحیۀ افلانی، در ایالت قسطمونی را به عنوان پاداش به شمس الدین جاندار داد (منجم باشی، 3/ 29-30؛ اوزون چارشیلی، همانجاها) و از این پس بنی جاندار در صحنۀ تاریخ آناتولی در سدههای 7- 9ق/ 13- 15م ظاهر شدند. فرمانروایان این خاندان از این قرارند:
(تمر = تیمور) جاندار، بنیادگذار سلسله. از شجرهنامۀ مندرج در مقدمۀ وقف نامۀ حلویات سلطانی مورخ 876ق مربوط به اسماعیل بیك جاندار اغلی بر میآید كه شمسالدین جد اعلای این خاندان بوده است (یوجل، 56). واژۀ تمر (همانجا) و یا تیمور (منجم باشی، همانجا) احتمالاً همان یامان است كه در ناحیۀ افلانی پافلاگونیه به این صورت خوانده شده است (یوجل، همانجا). دربارۀ جزئیات زندگی و تاریخ درگذشت او آگاهی دقیق در دست نیست، احتمالاً حدود سال 708ق/ 1308م درگذشته است. وی همواره تابع ایلخانان بود (همو، 57 -56 ؛ اوزون چارشیلی، «امیرنشینها»، همانجا).
پسر شمس الدین، ملقب به امیر شجاعالدین غازی (منجمباشی، زامباور، همانجاها) و نیز بدرالدین غازی (اوزتونا، همانجا). نخست قسطمونی، آنگاه زعفرانبولی را تسخیر كرد و مركز حكومت را از افلانی به قسطمونی منتقل ساخت (اوزون چارشیلی، همان، 122 ؛ یوجل، 58). سپس سینوپ را كه مركز مهم بازرگانی در كرانۀ دریای سیاه بود، گرفت و طبق یك سنت كهن قلمرو خویش را میان پسرانش تقسیم كرد و ادارۀ سینوپ را به ابراهیم (ابن بطوطه، 1/ 357) و زعفرانبولی را به پسر دیگرش علی بیك سپرد (اوزون چارشیلی، همانجا؛ یوجل، 59). هنگام لشكركشی ابوسعید بهادرخان به آناتولی، در محل قرانبوك به پیشواز وی رفت تا بر فرمانبرداری خود تأكید كرده باشد (آقسرایی، 311)؛ پس از آن به نام ابوسعید بهادرخان سكه زد و برای خزانۀ وی مالیات فرستاد (یوجل، 60 ؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ»، I/ 82). اما سلیمان پس از درگذشت ابوسعید و تضعیف قدرت ایلخانان، استقلال خود را اعلام كرد و به نام خود سكه زد (یوجل، همانجا). بدینسبب، وی را مؤسس اصلی دولت اسفندیار اغلی میتوان دانست. سلیمان با همسایگان خود یعنی بیزانس و عثمانی در غرب، جنواییها در دریای سیاه و امیران تركمن در آناتولی شمالی (تاجالدین اغوللاری) روابط بسیار دوستانه داشت (همو، 61). ابن بطوطه هنگام توقف در قسطمونی با سلیمان - كه او را سلطان سلیمان نامیده است - ملاقات كرد و میگوید كه وی نزدیك به 70 سال عمر داشت و با فقها و صلحا مینشست (1/ 353). سلیمان را مردی دانشمند و دانش دوست (منجم باشی، 3/ 30) دانستهاند، چنانكه علامه محمود بن مسعود شیرازی كتاب انتخاب سلیمانی را كه گزیدۀ ترجمۀ فارسی احیاء علوم غزالی است، به نام او تدوین كرد (اوزون چارشیلی، همان، I/ 83). سلیمان همچنین ارادت خاصی به خاندان مولانا داشت. عارف چلبی، نوۀ مولانا، دوبار او را ملاقات كرد و سلیمان هر بار هدایای بسیاری به او داد (یوجل، 60). تاریخ دقیق درگذشت او مشخص نیست (همو، 61).
پس از درگذشت سلیمان، پسرش ابراهیم كه ملقب به غیاث الدین بود و در زمان پدر نیز امارت داشت، زمام امور امیرنشین اسفندیار اغلی را بر عهده گرفت (همو، 66 ؛ ابن بطوطه، 1/ 357). بزرگترین رویداد زمان او، جنگ دریایی با ونیزیها - جنواییها در 742ق بود كه در آن شمار بسیاری از كشتیهای ونیزیها نابود شد و اسفندیار اغلی قدرت دریایی خود را نشان داد (یوجل، 66-67). ابراهیم را كه امیرالمعظم، «صاحب القلم و السیف» و «محب العلماء» مینامیدند، پس از فوت در آرامگاه خانوادگی در سینوپ به خاك سپردند (اوزون چارشیلی، «امیرنشینها»، 124 ؛ یوجل، 67).
پس از ابراهیم، عمویش یعقوب پسر شمسالدین به قدرت رسید. دوران حكومت او بسیار كوتاه و آگاهی ما دربارۀ او بسیار اندك است (اوزتونا، I/ 39؛ یوجل، همانجا).
پسر یعقوب و پنجمین حكمران خاندان اسفندیار اغلی كه به عدل و احسان شهرت داشت (منجم باشی، همانجا). در سكۀ بدون تاریخ كه در قسطمونی ضرب شده، از او با عنوان «امیر العادل» نام برده شده است (اوزون چارشیلی، «تاریخ»، همانجا). از رویدادهای زمان او نیز آگاهی دقیق در دست نیست. احتمالاً نخستین مهاجرنشین و نمایندگی بازرگانی جنواییها و ونیزیها در زمان او در سینوپ تأسیس شده است. در این دوره امیرنشینهای آسیای صغیر هنوز تابع ایلخانان بودند (یوجل، 68-69). تاریخ درگذشت او نیز معلوم نیست. با توجه به كتاب مقتل حسین كه در 763ق به نام پسرش بایزید نوشته شده است، میتوان گفت كه احتمالاً قبل از این تاریخ درگذشته است (اوزون چارشیلی، «امیر نشینها»، 125).
معروف به كوتوروم (فلج) و ملقب به جلالالدین (منجم باشی، همانجا؛ زامباور، 224؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ»، نیز یوجل، همانجاها). دوران حكومت 25 سالۀ او با رویدادها و فراز و نشیبهای زیادی تؤم بوده است. در دریای سیاه با ونیز و جنوا به ستیزهجویی پرداخت. با آنكه از گسترش روز افزون قدرت امرای عثمانی در هراس بود، با آنان مناسبات دوستانه برقرار ساخت، اما برای مقابله با حملات احتمالی آنان با امیران محلی دیگر از جمله امیراحمد فرمانروای آماسیه روابط نزدیك برقرار ساخت و او را در جنگ با قاضی برهان الدین، امیر سیواس، یاری كرد (همو، 70-71). دوران حكومت او صحنۀ رقابت میان فرزندانش نیز بود. بایزید خواهان واگذاری امور كشور به اسكندر پسر كوچكش بود، اما این امر موجب نارضایی و شورش سلیمان، پسر بزرگ او شد كه سرانجام برادرش را كشت (اوزون چارشیلی، «امیرنشینها»، 126) و به مراد عثمانی پناهنده شد (همو،«تاریخ»، همانجا). از این رو، میان عثمانیها و اسفندیار اغلی دشمنی پدید آمد و مراد اول نیز سلیمان را به تصرف قسطمونی فرستاد. بایزید شكست خورد و به سینوپ رفت و امیرنشین اسفندیار اغلی به دو شاخه در قسطمونی و سینوپ تقسیم شد (همو، «امیرنشینها»، همانجا). با آنكه طی جنگهای میان پدر و پسر، قسطمونی چند بار دست به دست شد، اما سرانجام سلیمان با حمایت مراد عثمانی در آنجا استقرار یافت و با برادرزادۀ او نیز ازدواج كرد. مداخلۀ پادشاه عثمانی در امور داخلی دولت اسفندیار اغلی مقدمات تسلط عثمانی بر سرزمین این خاندان را فراهم آورد (یوجل، 73-74). بایزید كه در خود یارای برابری با عثمانیان نمیدید، امیران افلاق را بر ضد ایلدرم بایزید تحریك میكرد و به این ترتیب، حملۀ او را به تعویق میانداخت (منجم باشی، 3/ 30). بایزید در 787ق درگذشت و در آرامگاه خاندان خود واقع در مسجد علاءالدین در سینوپ به خاك سپرده شد (اوزون چارشیلی، همان، 127 ؛ یوجل، 74).
پس از بایزید، اسفندیار بیك در سینوپ و سلیمان در قسطمونی به حكومت نشستند. سلیمان كه با عثمانیها روابط دوستانه داشت، چون دریافت كه ایلدرم بایزید خواهان تصرف سراسر آناتولی است و نیز بدان سبب عثمانیها میخواستند مراكزی را كه بر سر راه تجارت ابریشم تبریز - بورسه قرار داشت و متعلق به اسفندیار اغلی بود، تحت نظارت خویش درآورند (همو، 78 ، حاشیۀ 170 )، با امیران سیواس و قرامان بر ضد ایلدرم بایزید متحد شد (همانجا)، اما در جنگ با وی كشته شد و قسطمونی به قلمرو عثمانی ضمیمه شد (اوزون چارشیلی، «تاریخ»، I/ 84). سلیمان دوم فردی سیاستمدار بود و برای نجات قلمرو خود به هر اقدامی كه لازم بود، دست میزد (یوجل، 83).
معروفترین حكمران این خاندان و ملقب به عزالدین (نك : اوزون چارشیلی، همانجا)، سلطان زاده، افتخارالدین (اوزتونا، I/ 40) و مبارزالدین (همانجا؛ زامباور، همانجا). از جانب مادر به عثمانیان نسب میبرد (اوزون چارشیلی، همانجا). مقارن تصرف قسطمونی به دست ایلدرم بایزید، او در سینوپ حكومت داشت. در نخستین سالهای حكومتش با ایلدرم بایزید پیمان صلح منعقد ساخت و ناحیۀ كورمبل مرز میان قلمرو آندوقراردادهشد (یوجل، 85 ؛ اوزونچارشیلی، «امیرنشینها»، 129). هنگامی كه تیمور به آناتولی لشكر كشید، اسفندیار او را در ارزنجان ملاقات كرد (یوجل، 87) و بر اطاعتش گردن نهاد و هزار اسب بدو پیشكش كرد. تیمور نیز او را بنواخت (ابن عربشاه، 194؛ شرفالدین، 861؛ نظامالدین، 264) و تمام قلمرو پدرش را بدو باز گرداند (منجم باشی، همانجا؛ كلاویخو، 121) و ادارۀ نواحی جانكیری و قلعه جیق را نیز به او واگذارد (یوجل، 88). اسفندیار نیز سكه به نام تیمور ضرب كرد و توانست قدرت خاندان خود را حفظ كند (همو، .(89 وی دوستی با تیموریان را حتی بعد از درگذشت تیمور ادامه داد. نامهای كه وی به تاریخ 833ق/ 1430م دربارۀ استخلاص آذربایجان از تركمانان و تشویق شاهرخ تیموری برای آمدن به آناتولی نوشت، حاكی از این معنی است. این نامه در راه به دست كسان مراد دوم افتاد (نك : فریدونبك، 1/ 220-221؛ اسناد...، 255-257). اسفندیار پس از درگذشت ایلدرم بایزید و رقابت و مبارزه میان فرزندان وی، سیاست مدبرانهای پیش گرفت. ابتدا به شاهزادگان ضعیف در برابر دیگران كمك كرد و موسی چلبی را كه نزد او آمده بود، با احترام پذیرفت (سعدالدین، 247). آنگاه با سلطان محمد چلبی كه در رأس خاندان عثمانی قرار گرفته، و به جنگ وی به سینوپ آمده بود، صلح كرد و با ضرب سكه و خواندن خطبه به نام وی موافقت كرد (مقریزی، 4(1)/ 369). سپس سلطان را در جنگ با قرامانیان یاری داد (روملو، 78) و پسرش قاسم بیك را به كمك او فرستاد (سعدالدین، 284؛ یوجل، 91-92). در 819ق/ 1416م هنگام لشكركشی به افلاق نیز محمدچلبی را یاری كرد (اوزون چارشیلی، «امیرنشینها»، 130 )، اما در بازگشت از این جنگ پادشاه عثمانی بخشی از قلمرو اسفندیار اغلی، شامل كانقری (جانكیری )، قلعه جیق و طوسیه را به قاسم بیك داد (سعدالدین، 286). پس از درگذشت محمد، اسفندیار بیك با مراد دوم سلطان عثمانی روابط دوستانه برقرار ساخت و نوهاش، دختر ابراهیم، را به ازدواج مراد درآورد (یوجل، 96 ؛ سعدالدین، 320) و تابعیت عثمانیان را پذیرفت (منجم باشی، 3/ 31). این دوستی مجدداً با پیوند زناشویی استحكام یافت. مراد دوم یكی از خواهرهایش را به ازدواج قاسم بیك (سعدالدین، 321) و دیگری را به ازدواج ابراهیم - پدر زنش - درآورد (یوجل، همانجا). اسفندیار در 843ق درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در سینوپ به خاك سپرده شد.
پس از اسفندیار پسرش ابراهیم حكومت یافت. از رویدادهای زمان فرمانروایی او آگاهی بسیاری در دست نیست. همین قدر میتوان گفت كه وی به سبب خویشاوندی نزدیك با خاندان عثمانی از احترام فوق العادهای برخوردار بود. از برخی وقفنامههای منسوب به پسرش اسماعیل دانسته میشود كه وی تاج الدین لقب داشته است (همو، 99). ابراهیم نیز در سینوپ در آرامگاه خانوادگی به خاك سپرده شد (اوزون چارشیلی، همان، 133-134).
پسر ابراهیم و ملقب به كمال الدین (زامباور، 224) كه پس از پدر به فرمانروایی رسید. در آغاز، برادرش قزل احمد بر او شورید، اما كاری از پیش نبرد و به عثمانی پناهنده شد و مورد حمایت محمود پاشا صدراعظم عثمانی قرار گرفت (منجم باشی، همانجا؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ»، I/ 83). سلطان محمد فاتح در لشكركشی به طرابوزان از اسماعیل یاری خواست و تعمیر كشتیها را در سینوپ به او سپرد (همو، «امیرنشینها»، 135). وی نیز بهترین سربازان خود را به فرماندهی پسرش حسن به كمك سلطان محمد فرستاد، اما چون حسن به آنكارا رسید، عثمانیها او را توقیف كردند و از اسماعیل خواستند كه سینوپ را به آنان دهد (تانسل، 257). اسماعیل چون یارای مقاومت در خود نمیدید، قلعۀ شهر سینوپ را تسلیم كرد. سلطان محمد نیز او را با احترام پذیرفت و ادارۀ نواحی ینیشهر، اینهگول و یارحصار را به اسماعیل، و بولو را به پسرش حسن داد (سعدالدین، 476؛ تانسل، 258). اسماعیل پس از چندی به درخواست خود به روم ایلی رفت و در همانجا درگذشت (اوزون چارشیلی، «تاریخ»، I/ 88). مداخلۀ اسماعیل در اتحاد اروپاییها بر ضد حاكمیت عثمانی، تهدید راه بازرگانی تبریز - توقات - بورسه و اهمیت بندر سینوپ از علل عمدۀ حملۀ عثمانیها به قلمرو اسفندیار اغلی است (یوجل، 109). اسماعیل بیك در میان فرمانروایان خاندان اسفندیار اغلی مردی دانشمند و دانش دوست به شمار میفت و كتاب حلویات شاهی را در 78 باب در فقه نوشت. دانشمندانی مانند فتح شیروانی و سید علی عجمی در دستگاه او خدمت میكردند. همچنین آثار خیریۀ بسیاری مانند مسجد، مدرسه، كاروانسرا و منبع آب در قسطمونی و سینوپ از او به یادگار مانده است (اوزون چارشیلی، «امیرنشینها»، 138-139).
ملقب به جلالالدین و آخرین فرمانروای اسفندیار اغلی. وی كه با كمك دولت عثمانی امارت قسطمونی را به دست آورده بود (تانسل، همانجا)، در لشكركشی سلطان محمد فاتح به طرابوزان در 865ق همراه سلطان بود، اما هنگام بازگشت از آنجا قلمروش مصادره شد (اوزون چارشیلی، «تاریخ»، I/ 89؛ «امیرنشینها»، 137) و خود به حكومت موره منصوب شد و بدینسان، حكومت سلسلۀ اسفندیار اغلی به پایان رسید. اما افراد این خانواده بعدها در دستگاه عثمانی به مقامهای مهم دولتی رسیدند (منجم باشی، تانسل، همانجاها). احمد كه قلمروش از دست رفته بود، از رفتن به جزیرۀ موره خودداری كرد. ابتدا نزد ابراهیم قرامانی رفت (همو، 259) و سپس در آذربایجان نزد اوزون حسن آق قویونلو پناهنده شد (كمال پاشازاده، 7/ 206-207). پس از درگذشت سلطان محمد فاتح، هنگام فرمانروایی بایزید دوم به آناتولی بازگشت و ایالت بولو به او داده شد (همانجا). افراد این خاندان به دانش دوستی و ادب پروری معروفند. تدوین كتاب انتخاب سلیمانی توسط محمود شیرازی، نوشتن تفسیر قرآن كریم به زبان تركی به نام جواهر الاصداف به دستور اسفندیار بیك، همچنین كتابهای مثنوی مقتل حسین، معراجنامه، خلاصۀ الطب، رسالۀ منجیه در قرائت سبعه، معیار الاخیار و الاشرار در تصوف تألیف یونس بن خلیل و مفتاح النور و خزائن السرور در بیماریهای چشم اثر خلیل بن مؤمن سینوپی از جمله آثاری است كه در روزگار حكومت آنان ترجمه و تألیف شد (اوزون چارشیلی، همان، 143 -142 ، «تاریخ»، همانجا).
آقسرایی، محمد، مسامرۀ الاخبار و مسایرۀ الاخیار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1943م؛ ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1348ش؛ ابن عربشاه، احمد، زندگانی شگفت آور تیمور، ترجمۀ محمدعلی نجاتی، تهران، 1356ش؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1349ش؛ اسناد و مكاتبات تاریخی ایران، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1356ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، تهران، 1349ش؛ زامباور، معجم الانساب، ترجمۀ زكی محمدحسن و حسن احمد محمود، بیروت، 1980م؛ سعدالدین، محمد، تاج التواریخ، استانبول، 1279ق؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصام الدین اورونبایوف، تاشكند، 1970م؛ فریدون بك، احمد، منشآت السلاطین، استانبول، 1274ق؛ كلاویخو، روی، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1337ش؛ كمال پاشازاده، تواریخ آل عثمان، به كوشش شرفالدین توران، آنكارا، 1954م؛ مقریزی، احمد، السلوك، قاهره، 1972م؛ منجم باشی، احمد، صحائف الاخبار، ترجمۀ احمدندیم، استانبول، 1285ق؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه، به كوشش پناهی سمنانی، تهران، 1363ش؛ نیز:
Oztuna, Y., Büyük Türkiye tarihi, Istanbul, 1983; Tansel, S., Osmanli kaynaklarina gore Fatih Sultan Mehmed'in siyasi ve askeri faaliyeti, Ankara, 1985; Uzuncarsili, I. H., Anadolu beylikleri, Ankara, 1969; id, Osmanli tarihi, Ankara, 1982; Yücel, Y., Coban - Ogullari, Candar- Ogullari beylikleri, Ankara, 1980. علیاكبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید