صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / استفهام /

فهرست مطالب

استفهام


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِسْتِفْهام، اصطلاحی در دستور زبان عربی به معنای پرسیدن، طلب خیر یا ایضاح کردن. در زبان عربی به دو طریق می‌توان جمله را به صورت پرسشی درآورد: 1. با تغییر آهنگ کلام، 2. با آوردن یکی از ابزارهای استفهام در جملۀ خبری، که در این حالت نیز ترتیب جمله حفظ خواهد شد. 
پرسش ممکن است دربارۀ یک گزارش، یا یکی از ارکان کلام، یا یکی از قیود جمله باشد؛ با این حال، جمله‌های پرسشی فراوانی وجود دارند که هدف آنها به راستی پرسش نیست، بلکه آن جمله‌ها برای بیان شگفتی، تحسین، یا تکیه و تأکید بر منظوری خاص به کار می‌روند. این موضوع را دانشمندان علم بلاغت ضمن بیان معانی مجازی جملات انشایی عرضه داشته‌اند (مثلاً نک‍ : خطیب قزوینی، 1/ 234-241). آنان برای جمله‌های استفهامی، در غیر از پرسش واقعی، معانی بسیاری یافته‌اند که مهم‌ترین آنها این معانی است: اثبات و اقرار، نفی و انکار، نهی، سخریه یا ریشخند، تعجب، و تحقیر. منطقیون نیز از استفهام مفهوم دیگری اراده می‌کنند، و آن «طلب حصول صورت شیئ در ذهن» است. 

کلمات پرسشی

ابزارهای پرسش را می‌توان بدین شکل تقسیم‌بندی کرد: الف ـ ادوات سادۀ استفهام، ب ـ قیدهای استفهام، ج ـ ضمایر استفهام. 

الف ـ ادوات سادۀ استفهام

1. همزه (أ): این حرف ساده‌ترین و اصلی‌ترین ادات استفهام است (سیبویه، 1/ 9؛ مبرد، 2/ 46، 362) و به اعتقاد برخی از دستورنویسان، دیگر ادوات استفهام قدرت پرسشی خود را از آن کسب می‌کنند (نک‍ : سیبویه، همانجا، 3/ 187). این ادات که در آغاز جمله‌های اسمی و فعلی می‌نشیند، در قیاس با دیگر ادوات استفهام کاربردی وسیع‌تر دارد (زمخشری، 149) و حتى گاه پیش از حروف عطف قرار می‌گیرد، مثل «ألستَ صاحبنا، أوَلست أخانا؟»، یا «أفأمنوا مکرالله؟»، یا «أثُمَ إذا ما وقع آمنتم به» (سیبویه، 3/ 187-190؛ مبرد، 3/ 307-308؛ ابن یعیش، 8/ 151-152؛ ابن هشام، 1/ 16). همزه گاه با یکی از دو حرف نفی «لا» و «ما» ترکیب شده، ادوات پرسشی منفی «ألا» و «أما» را می‌سازد که بیشتر برای تأکید و توجه دادن به امری به کار می‌روند؛ مثال: «ألا رجلاً جزاه الله خیراً؟»، یا «أما و الله لو تعدیتها قتلتک» (نک‍ : سیبویه، 2/ 308، 4/ 235؛ نیز نک‍ : رایت، II/ 309-310). در جمله‌های پرسشی که با همزۀ استفهام آغاز می‌شوند، مورد سؤال بلافاصله پس از همزه قرار می‌گیرد، مثل «أضربت زیداً؟»، یا «أ أنت ضربت زیداَ؟»، یا «أ زیداً ضربت؟» (خطیب قزوینی، 1/ 228). 
2. هل: این حرف یکی دیگر از ادوات سادۀ استفهام است که تا اندازه‌ای به همزۀ استفهام شباهت دارد، اما در قیاس با آن، نوع فعال‌تری از پرسش را مطرح می‌کند (نک‍ : رایت، II/ 308). حرف «ه‍‌ » در «هَلْ» می‌تواند یادآور «أ» باشد و شاید بتوان گفت که «هل» در آغاز «أل» بوده است (استرابادی، 4/ 449؛ نیز نک‍ : بلاشر، 218؛ رایت، I/ 288). شایان ذکر است که در برخی گویشها «ه‍‌ » و «أ» را به جای یکدیگر به کار می‌برده‌اند: هَما به جای أما، هذا الذی به جای أذا الذی، ألّا به جای هلّا و أل به جای هل (ابن هشام، 1/ 54؛ رایت، I/ 282, 288). سیبویه معتقد است که «هل» مطلقاً به معنای «قَد» است و پیش از آن یک همزۀ استفهام وجود داشته که در اثر کثرت استعمال حذف شده است (3/ 189؛ نیز نک‍ : ابن جنی، 2/ 462). شاید بتوان وجودِ همزه و «هل» در کنار هم را شاهد این مدعا دانست؛ مثال: «أهَل رأونا بسفح القف ذی الاُکم» (نک‍ : مبرد، 3/ 291؛ نیز ابن جنی، 2/ 463). 
سیبویه در خصوص تفاوت میان «أ» و «هَل» بر آن است که در جملۀ «هل تضربُ زیداً؟» مقصود گوینده این نیست که عمل زدن زید واقعاً صورت پذیرفته، اما در جملۀ «أتضربُ زیداً؟» مقصود گوینده این است که عمل زدن زید روی داده است (3/ 175-176). بر این اساس می‌توان گفت که «أ» برای پرسش با توجه به یک واقعیت است و «هل» برای پرسش از یک احتمال بدون داشتن هرگونه نظر یا عقیده دربارۀ تحقق آن؛ و از همین‌روست که جنبۀ استفهامی «هل» قوی‌تر است (نک‍ : EI2). «هل» برخلاف «أ» نمی‌تواند در آغاز یک جملۀ منفی قرار گیرد، اما با ادات نفی «لا» ترکیب شده (هَلّا)، به ابزاری تبدیل می‌شود که برای جلب توجه و فوریت ضمنی (با فعل مضارع)، یا برای سرزنش و نکوهش بر آنچه مخاطب انجام نداده است (با فعل ماضی)، به کار می‌رود، مثل «هلّا تعدون من الفخر الکمی المقنع؟»، یا «هلّا أعلمتنی؟» (سیبویه، 4/ 222؛ زمخشری، 147-148؛ ابن یعیش، 8/ 144؛ نیز نک‍ : کانتارینو، I/ 141؛ رایت، II/ 310-311؛ برای آگاهی از تفاوتهای ساختاری «أ» و «هل» نک‍ : استرابادی، 4/ 446-450). 
3. أم: این حرف در آغاز جزء دوم جملۀ پرسشی می‌آید که جزء اول آن با «أ» یا «هَل» آغاز شده است. بنابراین، دو اسلوب متمایز از یکدیگر وجود دارد: «أ... أمّ» و «هَل ... أم». به جای «أم» از «أو» نیز می‌توان استفاده کرد. در جملۀ پرسشی «أزید عندک أم عمرو؟» فرض بر آن است که یکی از آنان، یعنی زید یا عمرو نزد مخاطب است، اما دانسته نیست که کدام یک؛ و از همین‌روی، پاسخ چنین پرسشی را نمی‌توان با «نعم» یا «لا» داد. اما در جملۀ «أ لَقیتَ زیداً أو عمراً؟» پرسش از این است که آیا یکی از آن دو را دیده‌ای، یا نه؟ و بدیهی است که در این صورت می‌توان با «نعم» یا «لا» پاسخ داد (سیبویه، 3/ 169-179). 

ب ـ قیدهای استفهام

قیدهای استفهام کلماتی پرسشی هستند که در ساختمان جمله‌های عربی نقش قیدی (حالت، مکان، یا زمان) دارند و عبارتند از: 
1. کیف (= چگونه؟): این کلمه در حقیقت مصدری است که غالباً به عنوان ابزار پرسش به کار رفته است (نک‍ : بلاشر، 218). کیف به صورت کوتاه شدۀ «کَیْ» نیز دیده شده لاست (نک‍ : ابن هشام، 1/ 204). 
2. أیْنَ (= کجا؟): این کلمه برای پرسش از مکان است و گاه معنای آن توسط یک حرف جر تعیین می‌شود: «مِن أین» (= به کجا؟) «أین» به کار می‌رود: «أین تَخرج؟» (بلاشر، 407). 
3. أتى (= از کجا؟ کجا؟ چگونه؟ کِی؟ چه وقت؟): «أنى» واژه‌ای است بسیار ادیبانه که همه جا نمی‌توان آن را به کار برد (سیبویه، 4/ 235؛ نیز نک‍ : آذرنوش، 2/ 148-149). 
4. متى (= کِی؟ چه وقت؟): برای پرسش از زمان. 
5. أیّانَ، یا إیّانَ (نک‍ : سکاکی، 308، 313؛ رایت، I/ 285). این واژه مانند متى است، با این تفاوت که أیّان را در تهویل و تفخیم به کار برده‌اند. أیّان در اصل «أیّ + آن» بوده است (سیبویه، همانجا؛ خطیب قزوینی، 1/ 234؛ نیز نک‍ : فلیش، II/ 470). 

ج ـ ضمایر استفهام 

1. ما (چه؟): این کلمه در زبان کهن هم برای اشخاص و هم برای اشیاء به کار می‌رفته است، اما رفته رفته به اشیاء اختصاص پیدا کرده است (مبرد، 2/ 296؛ بلاشر، 204). مصوت بلندِ «آ» (ā) در این ضمیر پس از حروف جر به صورت کوتاه «ــَــ» (a) تبدیل می‌شود: بِمَ، لِمَ، فیمَ...، و در هنگام وقف به شکل بِمَهْ، عَمَّهْ... در می‌آید. گروهی نیز شکلهای بِمْ، لِمْ، علامْ و فیمْ را به کار می‌برده‌اند (نک‍ : سیبویه، 4/ 164؛ زمخشری، 59؛ ابن یعیش، 4/ 8، 9؛ ابن انباری، 1/ 299؛ نیز نک‍ : رایت، I/ 274). شکل کوتاه شدۀ ما (مَ) به تنهایی نیز در جمله به کار می‌رفته است (سیبویه، 4/ 164-165؛ نیز نک‍ : رایت، I/ 275). گاه کلمۀ «اذا» پس از «ما» قرار می‌گیرد (ماذا) که در این حالت برخی آنها را یک کلمه و برخی دو کلمه دانسته‌اند و بر همین اساس، دستورنویسان برای ماذا دو معنی تشخیص داده، و برای پاسخ آن دو اعراب قائل شده‌اند، مثلاً در جملۀ «ما ذا صنعتَ؟» (= آنچه ساختی، چیست؟) «ذا» به معنای الذی است؛ بنابراین، پاسخ چنین است: «متاعٌ حسنٌ»؛ اما در جملۀ «ماذا صنعتَ؟» (= چه ساختی؟» «ذا» با «ما» تشکیل یک کلمه داده است؛ بنابراین، پاسخ چنین خواهد بود: «متاعاً حسناً» (نک‍ : سیبویه، 2/ 416-417؛ زمخشری، 60-61). اما معمولاً ماذا یک کلمه محسوب می‌گردد و افزوده شدن «ذا» تنها پرسش را فعال‌تر می‌کند (فلیش، II/ 76). در موارد مقتضی ممکن است معنای «ما» با یک حرف جر تعیین شود: مانند: ممّا، عمّا... (بلاشر، 407). 
2. مَن (که؟): این کلمه برای پرسش دربارۀ شخص (مرد یا زن) به کار می‌رود (نک‍ : مبرد، همانجا) و مبنی است، اما عربهای بدوی هرگاه مسؤولٌ عنه نکره می‌بود، «مَن» را به صورت مذکر و مؤنث در مفرد و مثنى و جمع صرف می‌کردند (سیبویه، 2/ 408-409؛ مبرد، 2/ 306-308؛ زمخشری، 59). 
«ذا» ممکن است پسوند «مَن» قرار گیرد که در این حالت ترکیب آن دو (من ذا) پیش از یک موصول واقع می‌شود و پرسشی شدیدتر را به وجود می‌آورد، مثل «من ذا الذی أمر» (نک‍ : سیبویه، 2/ 61؛ نیز نک‍ : رایت، II/ 312؛ فلیش، همانجا). 
3. أیّ: «أیّ» و مؤنث آن «أیّة» همواره به صورت مفرد، گاه با یک مضاف‌الیه و گاه به تنهایی به کار می‌روند (همو، II/ 79-80؛ بلاشر، 204). در صورتی که «أیّ» مضاف نباشد، می‌توان آن را صرف کرد (نک‍ : سیبویه، 2/ 407؛ مبرد، 2/ 302-303؛ ابن یعیش، 4/ 22؛ نیز نک‍ : رایت، I/ 276؛ فلیش، II/ 80-81). «أیّ» گاه مخفف شده، به شکل «أیْ» همراه با یک پسوند می‌آید: أیْهما (به جای أیّهما)، أیْمَ (به جای أیّ ما) و أیْش (به جای أیّ شیئ) (نک‍ : ابن هشام، 1/ 77؛ رایت، همانجا). «أیّ» همچنین با «ما» یا «مَن» ترکیب شده، ادات پرسشی جدید به وجود می آورد: أیّما، أیّمَن (همو، I/ 270). شایان ذکر است که به جای «أیّ» با اسمی که در حالت اضافه به دنبال آن می‌آید، می‌توان أیّما را نیز به کار برد: «أیّما (یا أتِنا) احبُّ الیک؛ هو أم انا؟» (همو، I/ 276). 
هنگام پرسش از یک اسم نامعین، «أیّ» همان اعرابی را می‌گیرد که آن اسم نامعین در جمله دارد؛ مثلاً «ــ رأیتُ رجلاً ــ أیّاً؟»، «ــ جاء رجلٌ ــ أیُّ؟»، «ــ مررت برجلٍ أیَّ» (زمخشری، 60). 
4. کَم: این کلمه برای پرسش از مقدار به کار می‌رود و معمولاً پس از آن برای رفع ابهام، قیدی منصوب قرار می‌گیرد. نحویان کوفه برآنند که «کَم» در اصل «کَمَ» یا «کما» بوده که مصوت کوتاهِ «ــَــ» (a) یا مصوت بلند «آ» (ā) در اثر کثرت استعمال حذف شده است (نک‍ : ابن انباری، 1/ 298-303). 

مآخذ

آذرنوش، آذرتاش، آموزش زبان عربی، تهران، 1373ش؛ ابن انباری، عبدالرحمان، الانصاف فی مسائل الخلاف، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1964م؛ ابن جنی، عثمان، الخصائص، به کوشش محمدعلی نجار، قاهره، 1374ق/ 1955م؛ ابن هشام، عبدالله، مغنی اللبیب، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ابن یعیش، یعیش، شرح المفصل، بیروت، عالم الکتب؛ استرابادی، محمد، شرح الکافیة، به کوشش یوسف حسن عمر، 1398ق/ 1978م؛ خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالمنعم خفاجی، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ زمخشری، محمود، المفصل فی النحو، به کوشش ی. پ. بر.خ، لایپزیگ، 1296ق/ 1879م؛ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم؛ به کوشش نسیم زرزور، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ سیبویه، عمرو، الکتاب، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ مبرد، محمد، المقتضب، به کوشش محمد عبدالخالق عضیمه، بیروت، 1382ق/ 1963م؛ هروی، علی، الازهیة، به کوشش عبدالمعین ملوحی، دمشق، 1391ق/ 1971م؛ نیز: 

Blachère, R., Grammaire de l'arabe classique, Paris, 1960, Cantarino, V., Syntax of Modern Arabic Prose, London, 1974; EI2; Fleisch, H., Traité de philologie arabe, Beirout, 1990; Wright, W., A Grammar of the Arabic Language, Cambridge, 1955. 
بابک فرزانه

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: