صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / اسب /

فهرست مطالب

اسب


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَسْب، حیوانی که از دیرباز در امور گوناگون زندگی انسان، چون سواری، کشیدن بار، راندن ارابه و سوارکاری مورد استفاده قرار گرفته است. از نظر تاریخ طبیعی، اسب جانوری برخاسته از قارۀ آمریکاست که با شکلی متفاوت با اندام امروزین خود، به قارۀ آسیا راه یافته، و مراحلی از تکامل خود را در این قاره پیموده است. دشتهای آسیای مرکزی و خاور ایران، شاید نخستین عرصۀ جولان اسبهای اهلی شده بود و به ویژه مردمان آریاییِ ساکن در این نواحی، در تربیت اسب، از خود نامی جاودان بر جای نهادند. اسب اهلی، در جریانی تاریخی از خاورزمین مسیری روی به غرب را طی کرد و پس از راه یافتن به مراکز تمدن آسیای مقدم، مصر و نواحی آفریقا را نیز درنوردید. 
رام کردن اسب را اگر نتوان در تاریخ تمدن در حد رخدادهایی چون یافتن آتش و آهن، ارزیابی کرد، اما به تحقیق می‌توان گفت که در جریان شکل‌گیری تمدن بشری، رخدادی بسیار مهم بوده است. راه یافتن اسب به عنوان جانوری اهلی به مراکز تمدن، ورود آن را به فرهنگ ملل باستانی ممکن ساخت و این حیوان نجیب با چهره‌ای دوست‌داشتنی و باشکوه، در جوانب گوناگون فرهنگ ملل ــ از اسطوره‌ها تا آفرینشهای هنری ــ جلوه‌گر شد. 

I. اسب در فرهنگ اسلامی

فهرست این بخش: 1. کتاب‌شناسی، 2. نژادشناسی اسب عربی، 3. نژاد اسب و چگونگی انتشار آن بنا بر روایات کهن، 4. اسبان مشهور، 5. اسبان حضرت پیامبر(ص)، 6. اسب در قرآن و حدیث، 7. اسب در شعر عرب، 8. اسب‌شناسی در منابع کهن، 9. اوصاف و ویژگیهای اسب، 10. نگهداری اسب، 11. تربیت اسب (دربارۀ دیگر موضوعات مربوط به اسب، نک‍ : ه‍ د، چوگان، سوارکاری، فرس‌نامه...). 

1. کتاب‌شناسی

شمار کتابهای مربوط به اسب به عربی و فارسی، نخست شگفت به نظر می‌آید؛ اما بسیاری از آنها تکراری است. از حدود سدۀ 6ق/ 12م به بعد ملاحظه می‌کنیم که فرس‌نامه‌ها غالباً به اشارت بزرگی از دولتمردان تدوین یافته است و چون همیشه مطلعان از امور فنی اسب، میرآخوران و مهتران زبردست بوده‌اند ــ نه اهل ادب ــ ناچار ضعف تألیف و گرایش به سبک عامیانه در آثارشان فراوان است. از سوی دیگر، اسب به سبب کاربردهای بسیار و نیز به سبب زیبایی به وادی شعر و ادب نیز راه یافته است. 
اسب عربی، از آغاز سدۀ 13ق/ 19م مورد توجه اروپاییان و خاصه فرانسویان قرار گرفت. در کتاب‌نامۀ مرسیه (ص 423-429) انبوهی کتاب که به نحوی با اسبهای شرقی رابطه دارد، ذکر شده، و از حدود 15 کتاب به زبان فرانسه و چند کتاب به زبانهای انگلیسی، آلمانی و اسپانیایی ــ متعلق به سدۀ 19م ــ سخن رفته که منحصراً دربارۀ اسب عربی و نژاد آن و نفوذ احتمالی آن به اروپا تدوین شده است. کهن‌ترین کتاب، در این موضوع، کتاب الفلاحۀ ابن عوام است که بانکری آن را به اسپانیایی ترجمه کرد و در 1802م منتشر ساخت. همین کتاب را حدود 60 سال بعد (1864-1867م) کلمان موله به فرانسه برگرداند. این کار در سدۀ 20م نیز ادامه یافت و تاکنون حدود 10 کتاب در همان زمینه تدوین شده است. یکی از این کتابها، کامل الصناعتین ابوبکر بن بدرالدین بیطار است که پرون به فرانسه برگرداند. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است. 
دربارۀ کتاب‌شناسی اسب نیز چند اثر ارزنده فراهم آمده است. در 1855م هامر پورگشتال کتاب‌شناسی نسبتاً مفصلی تدارک دید. این اثر و نیز اثر لردمانستر را مرسیه کامل‌ترین فهرستها دانسته، و آنگاه خود در 1924م، براساس آن دو و نیز با استفاده از بروکلمان و حاجی خلیفه و ابن ندیم و فهرستهای کتابهای خطی در کتابخانه‌های اروپا (نک‍ : مرسیه، 431-432)، به تدوین فهرست تازه‌ای پرداخته است که 157 عنوان را دربر دارد (همو، 432 به بعد). 
متأسفانه از زمان مرسیه تاکنون، با آنکه چندین فرس‌نامۀ عربی به چاپ رسیده است، جز آنچه در فهرستهای کتب ذکر شده، کار مستقلی انجام نیافته است و شاید بهترین این فهرستها، از آنِ یحییٰ و هیب جبوری در مقدمۀ الاقوال الکافیۀ ملک مجاهد باشد (ص 17-25) که خود از مقدمۀ راغب طباخ بر فضل الخیل دمیاطی سود برده است (همانجا، حاشیه). در این فهرست به 90 کتاب یا بیشتر اشاره شده که از آنها، تنها 32 اثر ــ و بیشتر خطی ــ بر جای مانده است. 
کتابهای اسب‌شناسی را می‌توان به 4 دسته تقسیم کرد (نک‍ : مرسیه، EI2; 384، ذیل فروسیه): 

الف ـ لغت‌نامه‌ها

لغت‌نامه‌ها کهن‌ترین کتابهای اسب‌شناسی به شمار می‌روند. در خلال قرن 3ق هشام بن محمد کلبی (د 204ق)، ابوعبیده (د 209ق)، اصمعی (د 216ق) و ابن اعرابی (د 231ق) ــ که از هریک لااقل یک کتاب در اسب‌شناسی به جای مانده است ــ فهرستهای مفصلی از نام اسبها و اندامها، رنگها و نشانها، و نیز صاحبان آنها عرضه کرده‌اند که بیشتر جنبۀ لغت‌نویسی داشته است و به همین سبب، بیشتر لغت‌نویسان از آنها بهره‌مند شده‌اند. از میان ایشان، ابن سیده در المخصص عنایت خاصی نسبت به واژگان مربوط به اسب نشان داده است، ولی در مقابل، مؤلفان فرهنگهای فارسی ــ و به خصوص عربی به فارسی ــ که منبع جامع و شاملی در دست نداشته‌اند، ناچار در درجۀ اول به اطلاعات شخصی خود استناد کرده‌اند و با آنکه گاه در مقابل کلمات عربی کلمه‌ای فارسی یافته، و نهاده‌اند، در بیشتر موارد، تنها به شرح کلمه روی آورده‌اند. 
ادیب نطنزی (د 497ق) 4 فصل کوتاه از مرقاة خود را (ص 91-96) به واژگان اسب اختصاص داده است. حدود 3 قرن پس از او، بدر محمد دهار که دستورالاخوان را در هندوستان می‌نگاشته ــ و گویی از مرقاة هم بی‌بهره نبوده ــ کاری سودمندتر از پیشینیان عرضه نکرده است. 

ب ـ کتابهای ادب

اسب چون از آغاز به شعر جاهلی راه یافته، و در قرآن کریم و احادیث نبوی نیز مورد ستایش قرار گرفته بود، لاجرم در کتابهای «ادب» جایگاه ارجمندی یافت؛ سپس در آثار ادیبان بزرگی چون جاحظ و ابن قتیبه (خاصه در ادب الکاتب، 114-146) در قرنهای 3 و 4ق تا کتابهای دائرةالمعارف گونۀ ادب چون نهایة الارب نویری در سدۀ 8ق مورد توجه خاصی قرار گرفت. 
در زبان فارسی نیز اینگونه کتابهای ادب همچون نوروزنامه و آداب الحرب و نیز قابوس‌نامه (عنصرالمعالی، 96-97)، از مهم‌ترین منابع تحقیق در این باب به شمار می‌آیند. 

ج ـ کتابهای بیطاری

برخلاف نظر مرسیه (ص 384)، نمی‌توان در کار اسب‌شناسی از کتابهای بیطاری چشم پوشید، زیرا هیچ کتاب بیطره‌ای نیست که علاوه بر موضوع اسب پزشکی، به موضوعات معمول در فرس‌نامه‌ها نپردازد. مثلاً ابوبکر بن بدر بیطار (نیمۀ اول سدۀ 8ق) بخش بزرگی از فی معرفة امراض الخیل را به شکل ظاهری و خاصه رنگهای اسب، و یا به ترتیب کره اسب اختصاص داده است؛ و نیز حدود دوسوم از جلد اول کتاب البیطرۀ صاحب تاج‌الدین به مسائل غیرپزشکی اسب اختصاص دارد. 

د ـ فرس‌نامه‌ها

در نخستین سده‌های هجری، فرس‌نامه‌ها، به همان اندازه که در باب حدیث و روایت و حکایت و به خصوص واژه‌شناسی غنی است، دربارۀ تربیت اسب و سوارکاری و عموماً امور فنی اسب، فقیر و کم‌بهاست. این فقر در سده‌های 5 و 6ق همچنان ادامه یافته، و مثلاً غندجانی (د 430ق) کاری جز پیروی از سنت واژه‌پردازی گذشتگان نکرده است. این موضوعات فنی و تجربی به ویژه از سدۀ 8ق که باید آن را عصر طلایی فرس‌نامه‌نویسی پنداشت، میان عربها پدیدار گشت؛ اما چنانکه مرسیه (ص 384-395؛ قس: EI2، ذیل فرس و فروسیه) اشاره می‌کند، بیشتر فرس‌نامه‌نویسان متأخر عرب، اصلاً غیرعرب بوده‌اند. از سوی دیگر، فرس‌نامه‌های موجود فارسی که تألیف آنها از اوایل سدۀ 6ق آغاز شده است، بخشی شامل ترجمۀ روایات کهن عربی بوده‌اند و بخشی شامل امور فنی و درمان اسب و احتمالاً سنتهای کهن ایرانی. 
در سدۀ 5ق گویی دیگر سنتهای کهن ایرانی اندک اندک فراموش شده بود و صاحب نوروزنامه با اندوه به این موضوع اشاره می‌کند (ص 66). اما باز خود نوروزنامه و شاید فرس‌نامه‌ای که برای سلطان سنجر تدوین شده است ــ و جز چند برگ از آن باقی نیست ــ و سپس آداب الحرب والشجاعه در سدۀ 7ق به خوبی نشان می‌دهند که هنوز توشه‌ای نسبتاً شایسته از میراث فرهنگی ایرانی در میان ایرانیان، به ویژه در سرزمینهای خاوری، باقی مانده بوده که به سبب نیاز، با تجربیات اسب‌داران در می‌آمیخته، و دانشی بس گرانبها پدید می‌آورده است. 
اما فخر مدبر با آنکه در روایات و احادیث آشکارا از فرس‌نامه‌های عربی تأثیر پذیرفته است، باز اطلاعاتی عرضه می‌کند که خواه از نظر واژگان فارسی و خواه از نظر امور فنی اسب، در سراسر ادب فارسی بی‌مانند است. 
حدود 150 سال بعد، و صدها فرسنگ دورتر از زادگاه مؤلف آداب الحرب، کتاب دیگری پدید آمد که از بسیاری جهات، خاصه واژگان، بسیار به کتاب نخست شبیه است. این فرس‌نامه را مردی به نام محمدبن محمد در 767ق برای سیف‌الدین والدنیا پسر باکالیجار (محمدبن محمد، گ 2) که بر لار در جنوب ایران حکم می‌راند، نگاشته است. این کتاب را گرد فرامرزی، بدون ذکر نام مؤلف به چاپ رسانده است. 
تا آنجا که اطلاع داریم، این 3 کتاب، کهن‌ترین و اصیل‌ترین فرس‌نامه‌های فارسی است که در دست است. از سده‌های 8 و 9ق، کار فرس‌نامه‌نویسی شکوفا شد و تا اواخر دوران صفوی پیوسته بر حجم آنها افزوده شد (فهرست ظاهراً کاملی از فرس‌نامه‌های فارسی در مجلۀ آئینۀ پژوهش، 1375ش، شم‍ 40، منتشر شده است). 
امروزه در ایران تقریباً هیچ اثر جدی دربارۀ اسب تألیف نشده است. در میان دو سه نویسندۀ اسب‌شناس، محمدتقی ابراهیم‌پور کتاب سوارکاری گانر هولند را با همکاری فرامرز پزشک‌نیا ترجمه کرده است (تهران، 1364ش). وی همچنین کتاب آموزش سواری و تربیت اسب را به کمک اسماعیل نشاطی نگاشته، و چند جزوه در شناسایی سن اسب، تغذیۀ اسب، مشخصات و رنگ اسب، زایمان اسب، شناخت زیبایی و تناسب اسب، منتشر ساخته، و کتاب دائرةالمعارف اسب از همو در دست چاپ است. 

2. نژادشناسی اسب عربی

هیچ‌یک از روایات عربی دربارۀ اصل و خاستگاه و یا حتیٰ تیره‌های اسبان قابل تازی، با موازین علمی منطبق نیست، اما همین روایات چندان تکرار شده، و مورد تأیید نویسندگان اسب‌شناس عرب قرار گرفته‌اند که گویی دیگر در راستی آنها تردید نباید کرد. برای بازیافتن نژاد واقعی اسب عربی، به گفتۀ مرسیه (ص 308) و به تقلید از او ویره (نک‍ : EI2، ذیل فرس) ممکن است که در شعر جاهلی اشاراتی به سنتهای اصیل عرب، با احیاناً واقعیات تاریخی یافت شود، اما چنین می‌نماید که این اشعار بیش از آنکه مفید افتند، فریبنده‌اند، زیرا اولاً در آنها چیزی جز نام شماری اسب و گاه پدر و مادر آنها یافت نمی‌شود؛ ثانیاً جعل در شعر جاهلی سخت شایع است و بعید نیست که برخی از عربها، برای آنکه بر اعتبار و باهی اسبهای خود بیفزایند، ابیاتی شامل نام و تبار آنها ساخته، و به یکی از سواران شعرپرداز جاهلی نسبت داده باشند. 
اما روایات متأخرتر عرب، خود ادبی وسیع فراهم آورده‌اند که اینک ــ نه از جنبۀ علمی، که از نظر ادب عربی ــ نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. در خلاصه‌ای که اینک نقل می‌گردد، با چشم‌پوشی از ذکر منابع بسیار متعدد و یکنواخت، به ذکر کهن‌ترین آنها و سپس یکی دو منبع متأخرتر بسنده می‌شود: 
در نخستین روایت که رنگ عواطف دینی بر آن آشکار است، اسماعیل(ع) نخستین کسی است که بر اسب سوار شد. خداوند 100 اسب از دریا برای او بیرون آورد. این اسبان در چراگاههای اطراف مکه می‌چریدند تا اندک اندک به نزدیک خانۀ او رسیدند. وی نیز آنها را افسار زد و سوار شد و بار بر نهاد (کلبی، 28؛ ملک مجاهد، 102-103). 
در خلقت اسب حدیثی بسیار مفصل در دست است که در کتابهای متأخر سخت شهرت یافته است، اما گویا در اسب‌نامه‌های کهن (کلبی، ابن اعرابی، ابوعبیده) موجود نیست. این حدیث را فخر مدبر به روایت امیرالمؤمنین علی(ع) از پیامبر(ص) آورده، و به فارسی ترجمه کرده است. براساس آن «چون ایزد سبحانه... خواست اسب را بیافریند، باد جنوب را گفت که من از تو خلقی خواهم آفرید که اندر وی عزّ باشد دوستان مرا...» (ص 176-179). این حدیث به اختصار، بدون ذکر نام امام علی(ع)، در مروج الذهب مسعودی (4/ 23)، و سپس در بیشتر کتب ادب و اسب‌شناسی تکرار شده است (نک‍ : ابن هذیل، 7؛ نیز نک‍ : «فرس‌نامۀ منثور»، 13؛ ابن جزی، 32). 
در روایتی دیگر که کلبی آورده است، خداوند 100 اسب بالدار برای سلیمان(ع) از دریا بیرون آورد که نامشان «خیر» بود (همانجا). همو اشاره می‌کند که داوود نبی به اسب عشق می‌ورزید و چون از اسبی نیک خبر می‌یافت، آن را به دست می‌آورد، تا هزار اسب نزد او گرد آمد. پس از او سلیمان(ع) آن اسبان را نیکوترین میراث پدر دانست و به تربیت آنها پرداخت (همانجا). در این باب، یک روایت مهجور، اما بسیار جالب توجه نیز موجود است که با همۀ روایات دیگر دربارۀ خاستگاه اسبان سلیمان مغایر است. در این روایت آمده است که سلیمان(ع) به شهر نصیبین حمله برد و از آنجا هزار اسب به غنیمت گرفت و با خود آورد (نیشابوری، 23/ 99). داستانی که به دنبال این روایت می‌آید، تقریباً در همۀ کتابهای اسب‌شناسی، ادب و حتیٰ تفاسیر ــ دربارۀ آیات 30-33 از سورۀ ص (38) ــ تکرار شده است. حضرت سلیمان که شیفتۀ اسبان بود، روزی به‌سان دیدن آنها پرداخت و کار چندان به درازا کشید «تا آفتاب فرو شد و نماز دیگر از وقت بیرون شد» (ترجمۀ تفسیر...، 2/ 21؛ قس: طبری، تفسیر، 23/ 99-100). وی استغفار کرد و از شدت خشم به کشتن اسبان پرداخت، 900 اسبی را که سان دیده بود، کشت و تنها 100 اسب باقی ماند. آنگاه جبرئیل آمد که «یا سلیمان دست از کشتن این جانداران بدار تا ایزد تعالیٰ آفتاب را از جهت تو باز آورد تا تو نماز دیگر به وقت بگزاری» و چنین شد که جبرئیل گفته بود (فخر مدبر، 182؛ نیز نک‍ : کلبی، 29؛ ملک مجاهد، 104-105؛ طوسی، 557). این روایت را برخی از دانشمندان در حق پیامبری چون حضرت سلیمان روا نمی‌داشتند، به همین سبب برخی به توجیه و تعلیل آن پرداخته‌اند (نک‍ : ابن جزی، 95-96). 
در برخی روایات چنین آمده است که چون حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل(ع) خانۀ کعبه را بنا نهادند، خداوند اسماعیل را «گنجی پنهان» پاداش داد. چون وی به کوه جیاد رسید، آن دعایی که باید برای یافتن گنج می‌خواند، به او الهام شد و آنگاه همۀ اسبان جوان ــ که همان گنج پنهان بودند ــ نزد وی آمدند. خداوند همه را فرمانبردار اسماعیل کرد (همو، 34-35). در حکایتی دیگر آمده است که حضرت سلیمان دیوان را به گرفتن اسبان وحشی فرمان داد. آنان چون در این کار عاجز ماندند، ناچار آبشخور اسبان را بخشکاندند و به باده پیاکندند و آنگاه توانستند اسبان را اسیر کرده، نزد سلیمان بیاورند (فخر مدبر، همانجا؛ هاشمی، 8-9). بنا بر اغلب روایات، این اسبان نخست همه دوبال داشتند که به خواهش سلیمان، خداوند بال را از آنها گرفت. 

3. نژاد اسب و چگونگی انتشار آن بنا بر روایات کهن 

تا آغاز قرن حاضر، نویسندگان ایرانی و عرب برای اسبهای جهان منبعی جز اسبان سلیمان(ع) نمی‌شناخته‌اند و البته اسبان عربی را هم‌زادۀ اسبان او می‌پنداشتند (نیشابوری، همانجا). از همانجا تبارنامه‌هایی بسیار مفصل، گاه گنگ و بی‌سر و سامان به همراه صدها نام اسب فراهم آمده که تقریباً از 100‘1 سال پیش تاکنون پیوسته تکرار شده، و موضوع اشعار و داستانهای متعدد گردیده است. 

صفحه 1 از7

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: