اریحا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229877/اریحا
شنبه 13 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اَریحا، شهری كهن در كرانۀ غربی رود اردن در شمال بحرالمیت و در 37 كیلومتری شمال شرقی بیتالمقدس و مركز شهرستانی بههمین نام در استان قدس. اریحا كه در برخی منابع اریح یا ریحا (نك : اصطخری، 68؛ یعقوبی، 88؛ ابوعبید، 1/ 143؛ یاقوت، 2/ 884) و در تورات یریحو آمده (نك : سفر اعداد، 1:22، 3:26، جم)، واژهای كنعانی، مشتق از فعل «یریحو»، و به معنای ماه است و ظاهراً در قدیم پرستش ماه در آنجا رواج داشته است؛ اما برخی آن را واژهای سریانی و به معنای بوی خوش یا مكان خوشبو دانستهاند (هاكس، 42؛ مرعی، 9). جغرافینگاران مسلمان اریحا را به یكی از نوادگان نوح(ع) به نام اریحا بن مالك بن ارفخشد نسبت میدهند (ابوعبید، همانجا؛ یاقوت، 1/ 227).
برپایۀ كاوشها و مطالعات باستانشناسی، اریحا یكی از كهنترین شهرهای جهان بهشمار میرود كه نخستین گامها را بهسوی تمدن برداشته است. برخی آن را كهنترین شهر عالم و برخی دیگر كهنترین شهر خاورمیانه دانستهاند (ویلكینز، 36؛ بریتانیكا، X/ 136؛ حمادی، 105؛ دباغ، 1(1)/ 363). در 1867م یك هیأت انگلیسی نخستین تحقیقات باستانشناسی اریحا را در تلالسلطان آغاز كرد.سپس باستانشناسانآلمانیسِلین و واتسینگر بین سالهای 1901- 1909م حفاریهایی دامنهدار در این منطقه انجام دادند و سرانجام كِنیون در 1952م مطالعات و تحقیقات گستردهای را در تل السلطان آغاز كرد و به آگاهیهای تازهای دست یافت. وی نتیجۀ كاوشهای خود را در 3 كتاب مستقل به نامهای «كاوش در اریحا» (1957م)، «حفاری در اریحا»، در 2 جلد (1960-1965م) و «باستانشناسی در سرزمین مقدس» (1970م) منتشر ساخت. براساس یافتههای باستانشناسی، در هزارۀ هشتم قم (7800قم) انسانهایی كه زندگیشان از راه شكار تأمین میشد، از كوهها به دشت اریحا سرازیر شدند و در آنجا سكنى گزیدند و چون اریحا موقعیتی مسلط بر رود اردن داشت و دارای آب فراوان بود،آنجا را زیستگاهی مناسب برای خود یافتند و بدینسان نخستین زندگی اجتماعی در آنجا شكل گرفت. این ساكنان نخستین، روزها در پی شكار بودند و شبها را در حفرههای زیرزمینی بهسر میبردند (ویلكینز، همانجا؛ هاجز، 30؛ «دائرةالمعارف جدید...»، VII/ 870؛ جودائیكا، IX/ 1365؛ بستانی، 11/ 12). در حدود 6850 قم اقوام جدیدی احتمالاً از شمال سوریه به اریحا كوچیدند و در آنجا ساكن شدند. ساكنان جدید برای خود خانههایی از خشت و گل بنا كردند كه اینك بقایای آنها در سرزمین فلسطین كشف شده است و نمونههایی از نخستین خانههای ساخت انسان بهشمار میرود. بدینترتیب در این دوره، نظام اجتماعی اریحا یكسره متحول شد و شكار و بیابانگردی جای خود را به یكجانشینی داد. آنان همچنین اطراف محل زیست خود را با دیواری سنگی به ارتفاع 2 متر محصور ساختند و برجی به ارتفاع 9 متر در آن بنا كردند. این استحكامات نشان میدهد كه زندگی مسالمتآمیز آنان در این دوره در معرض خطر بوده است (آلبرایت، 135؛ گاردنر، 37؛ استار، 20؛ «معماری...»، 18؛ بریتانیكا، همانجا؛ جودائیكا، IX/ 1365, 1366). این زیستگاهها حكم شهری را داشت كه حدود 2 یا 3 هزار نفر را در خود جای داده بود. در این دوره مردمان اریحا با كشاورزی نیز آشنا شده بودند و نمونههایی از برخی غلات از قبیل گندم و جو در اریحا بهدست آمده كه بیانگر توسعۀ كشاورزی در این دوره است. همچنین آنان با تجارت نیز اندكی آشنا بودند و با نمكی كه از بحرالمیت استخراج میكردند، به داد و ستد میپرداختند (استار، 18-17؛ بریتانیكا، همانجا؛ قس: «دائرةالمعارف هنر...»، 57). 13 جسد متعلق به این دوره از داخل برج بهدست آمده است كه نشان میدهد در ایندوره اقوامی ناشناخته به اریحا حمله كرده بودهاند (بستانی، 11/ 13، به نقل از كنیون). در میان سالهای 7060-6640 قم اریحا ویران شد و شهری جدید با حصاری سنگی بر خرابههای آن بنا گردید. بناهای متعلق به این دوره مستطیل شكل، و ساخته شده از خشت است. كف آنها دارای پوششهایی به رنگ سرخ، یا زرد است كه به خوبی صیقل داده شده؛ در برخی از آنها نیز كف و دیوارها با گچ و آهك اندوده شده است. 11 ساختمان متعلق به این دوره با همین سبك در اریحا شناخته شده كه باستانشناسان احتمال میدهند بناهای عمومی، یا پرستشگاه بودهاند (تراختنبرگ، 47؛ جودائیكا، IX/ 1366). ساكنان اریحا در ایندوره هنوز با سفالگری آشنایی نداشتند، اما دربارۀ پیكرتراشی آگاهیهای نسبتاً وسیعی كسب كرده بودند و بهویژه در ساختن ظروفسنگیمهارت خاصی داشتند (گاردنر، تراختنبرگ، همانجاها؛ «دائرةالمعارف هنر»، 65؛ جودائیكا، همانجا). اما آنچه بیش از هرچیز شگفتی دانشمندان را برانگیخته، كاری است كه آنان بر روی جمجمۀ مردگان انجام میدادند. آنان كه گویی به نوعی زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته، و جمجمهها را منزلگاه روح مردگان میپنداشتهاند، پس از مرگ نیاكانشان ــ كه درواقع معبود آنان نیز بودهاند ــ جمجمۀ آنان را جدا كرده، چهرۀ آنان را به گونهای شگفتانگیز با گچ بازسازی میكردند. ظرافت و زیبایی این مجسمهها بیش از قدمت آنها مایۀ اعجاب دانشمندان شده است (جانسون، 23,22؛ ویلكینز، 36؛ تراختنبرگ، همانجا). در حدود 5500 قم ظاهراً اقوام جدیدی وارد اریحا شدند. آنان گرچه تمدن گذشتگان را نداشتند، ولی با هنر سفالگری آشنا بودند. ظروف سفالی این دوره با رنگهای سرخ و اشكال هندسی تزیینشده، اما درعینحال ابتدایی و زمخت است. این اقوام مدت زیادی در اریحا نماندند و اقوام دیگری كه پیشرفتهتر از آنان بودند، جایگزین آنان شدند (جودائیكا، همانجا؛ بستانی، همانجا، به نقل از كنیون؛ دباغ، 1(1)/ 363). كاوشهای باستانشناسی نشان میدهد كه در هزارۀ سوم قم تغییراتی بنیادی در استحكامات و بناهای اریحا پدید آمده، و در این دوره دیوارهای شهر 17 بار تعمیر و بازسازی شده است. ازاینرو، باستانشناسان، هزارۀ سوم را دورهای پرآشوب برای اریحا دانستهاند كه صحنۀ جنگهای سخت و زمین لرزههای شدید بوده است. از این دوره بقایای یك قلعه كشف شده، و همچنین برخی ظروف سفالی متعلق به 3200 قم بهدست آمده كه همچون ظروف هزارۀ پنجم، ابتدایی است و چون بهخوبی پختهشده، بهرنگ قهوهای روشن درآمده است (جودائیكا، همانجا؛ «سرامیكهای...»، 21).در دورۀ برنز (3000-1200 قم) نواحی غربی اردن در قلمرو فرهنگی فلسطینیان، و تحت نفوذ شدید مصر بود، تا اینكه در حدود 2300 قم عمّوریان در نواحی شرقی سكنى گزیدند و به شهرهای فلسطین حمله كردند. در این حملات اریحا بهكلی ازبین رفت و تا اواسط دورۀ برنز (2100-1900قم) بازسازی نشد. شماری مقبره، اسلحه، كوزه و چراغهایی متعلق به این دوره از آنجا به دست آمده است (همان، 15؛ «دائرةالمعارف هنر جهان»، VII/ 127, 930؛ جودائیكا، همانجا؛ بستانی، 11/ 14). در حدود سالهای 1900-1700 ق م اریحا دوباره رونق گرفت. استحكامات جدیدی در آنجا بنا گردید و شهر با سیستمهای پیشرفتهتری محافظت شد (جودائیكا، همانجا؛ «دائرةالمعارف هنر جهان»، VIII/ 934). در ایندوره هیچ نشانی از آمدن اقوامی جدید به این سرزمین وجود ندارد و ظاهراً همان قبایل بدوی در طی 4 قرن متمدن شدند و اریحا را بازسازی كردند و استحكام بخشیدند. مقبرههایی متعلق به این دوره در اریحا كشف شده كه از داخل آنها وسایلی از چوب، مرمر و برنز، و سبدها و حصیرهایی از نی و حتى میز و صندلیهایی از چوب بهدست آمده كه بیانگر توسعۀ تمدن و پیشرفت و ترقی ساكنان اریحا در ایندوره است (جودائیكا، IX/ 1367؛ بستانی، همانجا). در 1600قم اریحا به سختی ویران و خالی از سكنه گردید، اما بهتدریج جمعیتی اندك در آنجا سكنى گزیدند و شهر دوباره رونق گرفت («دائرةالمعارف هنر جهان»، همانجا). در سدۀ 15 قم در پی حملات تحوتمس سوم (1502- 1448قم) فرعون مصر به فلسطین و فینیقیه و سوریه، اریحا به تصرف مصریان درآمد. در سدۀ 14 قم اریحا از مهمترین شهرهای كنعانیان در كرانۀ غربی رود اردن بود. از ایندوره دو قلعه برجای مانده كه یكی از آنها در 3 طبقه بنا شده است. همچنین بقایای حصاری از این دوره بهدست آمده است. این حصار كه آجری، و عرض آن 3 متر بوده، بر روی پایههای سنگی قرار داشته است (بستانی، همانجا). در میان سالهای 1220-1200 قم گروههایی از عبرانیان به اریحا آمدند («دائرةالمعارف جدید»، VII/ 870) و چنانكه از روایات كتاب مقدس برمیآید، اریحا در این زمان دارای حصاری با برج و باروهای بلند بود و دروازههای متعدد داشت كه شب هنگام آنها را میبستهاند (یوشع، 5:2، 7، 15، 1:6). در كتاب مقدس داستان تصرف اریحا كه گاه از آن با نام شهر نخل یا شهر نخلستان یاد شده (سفرتثنیه، 3:34، دوم تواریخ، 15:28)، به تفصیل آمده است. براساس روایات تورات (سفر اعداد، 51:26) و نیز آیات قرآن كریم (مائده/ 5/ 21) چون خداوند به موسی فرمان داد تا وارد سرزمین مقدس شود، وی با بیش از 600 هزار جنگجو از مصر رهسپار شام شد (سفر اعداد، همانجا) و چون به خشكی میان مصر و شام رسیدند، موسی 12 نفر را برای تجسس روانه كرد «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اذثْنَیْ عَشَرَ نَقیباً...» (مائده/ 5/ 12؛ قس: سفر اعداد، 13: 1-16). اینان چون بازگشتند، در وصف اریحا چنین گفتند: «مردمانش بسی زور آورند... از ما قویترند و ما را یارای رویارویی با آنان نیست... اولاد جبارانند... و ما در نظر آنان چون ملخ مینمودیم» (سفر اعداد، 25:13، 28-33) و چون این خبر به بنی اسرائیل رسید، از فرمان موسی و حمله به اریحا سرباز زدند و به موسى گفتند: «خود و خدایت بروید و بجنگید» و چنین شد كه خداوند 40 سال آنان را در بیابان سرگردان كرد (مائده/ 5/ 22-26؛ سفر اعداد، باب 14؛ نیز نك : طبری، 1/ 429-430؛ ثعلبی، 213-215؛ قزوینی، 143). به روایت تورات بنی اسرائیل در عَرَبات، آن سوی رود اردن مقابل اریحا اردو زدند (سفر اعداد، 1:22) و پس از وفات موسى خداوند به یوشع بن نون امر كرد تا از رود اردن بگذرد (یوشع، 1: 1-2). پس وی در نهان دو مرد جاسوس فرستاد تا اریحا را ببینند و او را از اوضاع آنجا با خبر سازند (یوشع، 2: 1 به بعد). سرانجام اریحا به دست یوشع تصرف شد. بدینگونه كه خداوند فرمود بنیاسرائیل شهر را به مدت 6 روز و هر روز یكبار طواف كردند و در روز هفتم به هنگام طلوع فجر 7 بار گرد شهر چرخیدند و چون در مرتبۀ هفتم كاهنان به فرمان یوشع در شیپورها دمیدند و مردمان همآواز فریاد زدند، دیوارهای شهر به یكباره فرو ریخت و بنی اسرائیل شهر را تصرف كردند و «هر آنچه در آن بود، از مرد و زن و پیر و جوان و حتی گاو و گوسفند و الاغ همه را از دم شمشیر گذراندند» و شهر را با آنچه در آن بود، به آتش كشیدند (یوشع، باب 6). برخی از منابع اسلامی فتح اریحا را به موسى نسبت میدهند و برآنند كه یوشع در مقدمۀ سپاه موسى بوده است (نك : طبری، 1/ 436، 439؛ ثعلبی، 217- 218؛ ابن اثیر، 1/ 200). به روایت كتاب مقدس یوشع پس از تصرف و نابود ساختن اریحا سوگند خورده، گفت: «ملعون باد به حضور خداوند كسی كه برخاسته این شهر اریحا را بنا كند، به نخست زادۀ خود بنیادش خواهد نهاد و به پسر كوچك خود دروازههایش را برپا خواهد نمود» (یوشع، 26:6). چون یوشع پیر و سالخورده شد و سرزمین مقدس را به فرمان خداوند میان «اسباط» تقسیم كرد (همان، 1:13، 7)، اریحا در قلمرو سبط بنیامین قرار گرفت (همان، 21:18)، اما همچنان ویران ماند، تا اینكه شخصی به نام حیئیل بیتئیلی در زمان حكومت آحاب (875-853ق م) آن را دوباره ساخت (اول پادشاهان، 34:16). با توجه به روایت اخیر، اریحا باید تا سدۀ 9 قم ویران بوده باشد. حال آنكه مطالعات باستانشناسی نشان میدهد كه اریحا در سدۀ 10 قم مسكون بوده است و بناهایی از جمله ساختمانی متشكل از 4 اتاق كه به گفتۀ باستانشناسان احتمالاً انباری سلطنتی بوده، از این دوره كشف شده است (جودائیكا، IX/ 1367). افزون بر این در كتاب مقدس نیز دست كم دو روایت وجود دارد كه نشان میدهد اریحا در عصر داوران (1170- 1030ق م) و پس از آن مسكون بوده است. در نخستین روایت آمده است كه «بنیاسرائیل بار دیگر در نظر خداوند بدی كردند و خداوند، عجلون پادشاه مؤاب را بر بنی اسرائیل مستولی ساخت... او شهر نخلستان [اریحا] را گرفت و بنی اسرائیل 18 سال عجلون را بندگی كردند» (داوران، 12:3-14). همچنین بنابر گفتهای اریحا در این مدت پایتخت مؤابیان بوده است (نك : مرعی، 11). مضمون روایت دوم چنین است كه چون داوود قاصدانی نزد حانون پادشاه بنی عمون روانه كرد تا مرگ پدر را تعزیت گویند، حانون به قاصدان بدگمان شد و آنان را گرفت و نصف ریششان را تراشید و لباسهایشان را تا نشیمنگاه درید و سپس رهایشان ساخت و آنان به فرمان داوود در اریحا ماندند تا ریششان درآمد (دوم سموئیل، 10: 1- 5). اریحا پس از بازسازی توسط حیئیل اقامتگاه پیامبران الیشع و ایلیا بود و به گفتۀ كتاب مقدس ایلیای نبی در مقابل اریحا و در آن سوی رود اردن به آسمان صعود كرد (دوم پادشاهان، 1:2-12). به روایت كتاب مقدس در سدۀ 8 قم، 200 هزار نفر از اسیران یهودی كه در زمان آحاز پادشاه یهود (736-716قم) به اسارت گرفته شده بودند، به اریحا بازگردانده شدند (دوم تواریخ، 28: 8، 15). در پایان دورۀ بنی اسرائیل (اواخر سدۀ و اوایل سدۀ 7قم) اریحا گسترش قابل ملاحظهای یافت، اما بهتدریج از اهمیتش كاسته شد، تا اینكه در سدۀ 6قم به صحنۀ درگیریهای كلدانیان و یهودیان مبدل گردید و در 587قم به دست كلدانیان سقوط كرد (جودائیكا، IX/ 1368). در این سال كلدانیان كه قصد تصرف اورشلیم را داشتند، 345 تن از اهالی اریحا و همچنین صدقیا پادشاه یهود را كه بر اورشلیم حكم میراند، در صحرای اریحا به اسارت گرفته، نزد پادشاه بابل بردند (دوم پادشاهان، 5:25، ارمیا، 39: 5، 52: 4-9، عزرا، 2: 35). اسیران اریحا پس از آزادی و بازگشت به فلسطین در حدود سالهای 520-515 قم (نك : بستانی، 11/ 18) در ساختن باروهای اورشلیم با دیگر یهودیان همداستان شدند (نحمیا، 3: 2) و از آن پس گروه اندكی از آنان در اریحا سكنی گزیدند (جودائیكا، همانجا). در دورۀ تسلط ایرانیان بر فلسطین اریحا جزو ایالت یهودیه بود و در دورۀ یونان باستان یهودیه به 5 منطقه تقسیم شد و اریحا تختگاه یكی از این مناطق گردید. در این دوره اریحا بیشتر به طرف تل ابوالعلائق جایی كه وادیالقلط به درۀ اردن میریزد، پیشروی كرد. بقایای برخی استحكامات و بناهای متعلق به این دوره كشف شده است (همان، IX/ 1369).در روزگار امپراتوری روم، آنتونیوس اریحا را به كلئوپاترا، و او به هرود كبیر بخشید. هرود اریحا را بازسازی كرد و آن را وسعت داد و با بناهای عظیم و حیرتانگیز آن را آراست و شهر را تا فراسوی آنچه امروز به تپههای ابوعلیق (نزدیك عینالسلطان) مشهور است، گسترش داد و در جنوب آن دژهای مستحكمی برای پاسداری از شهر بنا كرد و سرانجام در 4قم در همانجا درگذشت. به گفتهای چون خبر مرگ وی انتشار یافت، شخصی بهنام شمعون كه از بردگان وی بود، دست به شورش زد و اریحا را غارت كرد و قصر را به آتش كشید (دباغ، 1(1)/ 629؛ موسوعه...؛ بستانی، نیز جودائیكا، همانجاها؛ كلیر...، XIII/ 540).در حفاریهای 1950-1951م بخشی از كاخ هرود در اریحا كشف شده است. سبك معماری این كاخ كاملاً رومی است و بیانگر دلبستگی و عشق هرود به روم است (دباغ، 1(1)/ 627؛ بریتانیكا، X/ 137).پس از هرود فرزندش ارخیلاوس اریحا را بازسازی كرد و شهری جدید نیز در نزدیكی آن بنا نمود و قناتهایی برای آبیاری نخلستانها در آنجا حفر كرد (بستانی، 11/ 18-19). در عهد جدید نیز چندینبار از اریحا سخن بهمیان آمده است. به روایتی حضرت مسیح(ع) در آنجا دو نابینا را شفا داد (متی، 20: 29-34، مرقس، 10: 46-52، لوقا، 18: 35-43) و سركردۀ باجگیران آنجا را كه شخصی به نام زكّا بود، هدایت فرمود (لوقا، 19: 1-10).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید