ارنیط
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229874/ارنیط
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اَرْنیط، یا آرنِدو، نام دژ و شهری كهن در شرق استان لوگرونیو ی اسپانیا. این شهر در°42 و´11 عرض شمالی و°2 و´4 طول غربی، و در 43 كیلومتری جنوب شرقی لوگرونیو، بر جانب چپ ساحل رود سیداكوس (نك : EI2، كه به اشتباه سیكادوس ذكر شده است)، یكی از شاخههای رود اِبرو، و در سرزمین مرتفع و حاصلخیز واقع شده است (همانجا؛ EUE، ذیل آرندو؛ بستانی).جغرافیدانان مسلمان فاصلۀ ارنیط را با تطیله، 30 میل (ح 42 كمـ) و با سرقسطه، 80 میل (ح 117كمـ) آوردهاند و غالباً ارنیط را از توابع تطیله (مونس، 70، به نقل از احمد بن محمد رازی؛ یاقوت، 1/ 224) و گاه از روستاهای سرقسطه (انصاری، 418) خواندهاند. ارنیط از شمالیترین شهرهای تصرف شدۀ مسلمانان اسپانیا (ثغراعلی) و مشرف بر سرزمینهای مسیحینشین ناوار بود؛ اما آنچه یاقوت (همانجا) دربارۀ فاصلۀ این شهر از سرزمینهای اسلامی از ابن حوقل آورده، مربوط به شهر اوبیط مركز آستوریاس است (ابن حوقل، 1/ 111؛ نیز نك : عبدالمؤمن، 1/ 61؛ حمیری، 27). واژۀ ارنیط معرب واژۀ Arneto است و این واژه از تركیب پسوند –etu و واژۀ arena (= شن) پدید آمده، كه در اسپانیایی به معنی شنزار است (نك : دوبلر، 342).
در مآخذ اسلامی بارها به استواری و اهمیت نظامی دژ ارنیط اشاره شده است (نك : ابن عذاری، 4/ 84؛ یاقوت، عبدالمؤمن، حمیری، همانجاها). ارنیط تا پایان سدۀ 3ق در دست بنوقَسی، از مسیحیان تازه مسلمان اسپانیا (مولّدون) قرار داشت. نیای آنان كنت قَسی (كاسی) كه از اشراف قوط (گوت) و قومس (كنت) ثغراعلی بود، پس از فتح اندلس به شام رفت و تنها برای دستیابی دوباره به داراییهایخود، نزد ولیدبنعبدالملك اسلام آورد. فرزندان و نوادگان وی نیز كه یكی پس از دیگری به استقلال بر این ناحیه فرمان میراندند، چندان به دستگاه خلافت امویان اندلس اعتنا نداشتند و حتى گاه با آنان به جنگ میپرداختند (نك : ابن حزم، 502؛ عنان، 1/ 260؛ نیز نك : دنبالۀ مقاله). با اینهمه، آنان بارها حكومت مركزی را در برابر یورشهای پیدرپی مسیحیان شمال اسپانیا یاری دادند و در این میان ارنیط به تعبیر احمد بن محمد رازی «برای مسلمانان، چون زرهی در برابر مسیحیا بود» (مونس، همانجا، حاشیۀ 2). نخستین و بزرگترین نبرد بنوقسی با امویان اندلس در زمان موسی بن موسی بن فرتون بن قسی روی داد (نك : ابن حزم، همانجا). در 226ق/ 841م عبدالرحمان بن حكم اموی، عبدالله و عامر، دو فرزند كُلیب را بر سرقسطه و تطیله گماشت. این دو برادر بر موسی بن موسی و بستگانش آسیبهای بسیار وارد آوردند. در سال بعد مطرف بن عبدالرحمان برای جنگ با غرسیۀ بن وَنقه امیر بمبلونه (پایتختناوار) بدانسو رفت. اما موسی به تلافی و نیز بهسبب خویشاوندی با غرسیه، تنها فرتون فرزند خود را با سپاهی اندك به یاری مطرف فرستاد و خود در ارنیط ماند. این كار خشم مطرف را چنانبرانگیخت كه كمكموسی را نپذیرفت. چندی بعد عبدالرحمان، حارث بن بزیع را بر سرقسطه گمارد. او پس از آنكه موسی بن موسی را در تطیله به محاصره افكند، با بیرون رفتن او به سوی ارنیط موافقت كرد و خود به سر قسطه رفت. او بارها از سرقسطه به ارنیط تاخت و موسی ابن موسی را در تنگنا قرارداد؛ تا آنكه موسی از غرسیه، داماد خود یاری خواست. حارث در آخرین حملۀ خود به ارنیط به هنگام گذر از سیداكوس (در مآخذ اسلامی: ابره) در محلی نزدیك ارنیط، به نام بلمه، با سپاه متحد این دو روبهرو شد و به سختی شكست خورد و به اسارت رفت. عبدالرحمان برای تلافی این شكست چند بار به سرزمینهای موسی و غرسیه لشكر كشید. سرانجام موسی بن موسی امان خواست و در برابر به رسمیت شناختهشدن حكومتش بر ارنیط،حارث را رها كرد (نك : ابن دلایی، 29-30؛ ابنحیان، «المقتبس»، 298، 300؛ قس: ابن اثیر، 7/ 7- 9، كه این رویدادها را یك سال دیرتر آورده است؛ نیز نك : لوی پرووانسال، I/ 215-217؛ سامرایی، 169-170؛ عنان، 1/ 260-261؛ بستانی). پس از كشته شدن موسی بن موسی در نبردی به سال 248ق، فرزندش لُب كه در قرطبه نزد محمد بن عبدالرحمان گروگان بود، رها شد و بر جای پدر نشست. او در 257ق در ارنیط بر محمد خروج كرد. برادرانش را به سوی سرقسطه، تطیله و دیگر شهرهای ثغراعلی فرستاد و اینناحیه را از دست كارگزاران محمد خارج ساخت (نك : ابن دلایی،30-32؛ ابن عذاری، 2/ 101). ابن دلایی به نقل از برخی منابع آورده است: پس از آنكه لُب به ثغر آمد، دژ بقیره را بنا نهاد. وی پس از آنكه برادرانش را كه بر وی شوریده بودند، شكست داد، به سوی ارنیط رفت. زنان بنی قسی و نیز كارگزاران آنان، از جمله همسر لب، به سبب جنگهای این ناحیه در دژ گرد آمده بودند. لب با چهرۀ پوشیده به دژ درآمد و بر آن چیره شد؛ اما برادرانش با نیرنگی وی را به سوی قَلَهُره كشاندند و در راه وی را اسیر كردند. سپس به سوی ارنیط رفتند و از همسر لب خواستند دژ را بدانها واگذارد تا لب را رها كنند. او ابتدا نپذیرفت، ولی چون دانست كه در این صورت لب را خواهند كشت، دژ را به برادران همسرش سپرد. از آن پس لب به سوی بقیره رفت و در 261ق/ 875م در آنجا درگذشت (ابن دلایی، 31-32).
پس از لب فرزندش محمد بر جای وی نشست. در 270 یا 271ق محمد بن عبدالرحمان خلیفۀ اموی سرقسطه را در برابر مالی از او گرفت و در مقابل، حكومت وی را بر ارنیط و چند شهر دیگر پذیرفت (نك : همو، 35-36، كه به اشتباه 261ق آورده است؛ عنان، 1/ 303). در 294ق/ 907م عبدالله بن محمد بن لب به حكومت ارنیط دست یافت. اندكی بعد ارنیط به دست سانچو افتاد. در این زمان قدرت بنی قسی در ثغر اعلی از بین رفته بود. در 303ق، پس از مرگ عبدالله، فرزندش محمد به امارت تطیله رسید. وی در جریان سلسله نبردهای موسوم به موئش، عبدالرحمان الناصر بالله خلیفۀ اموی اندلس را در برابر سانچو و اردونیوی دوم (در مآخذ اسلامی: اُردون بن اذفونش) پادشاه لئون یاری داد. عبدالرحمان سوم پس از آنكه این دو را چند بار شكست داد، به دژ قلهره در شمال غربی ارنیط رسید؛ اما سانچو آنجا را رها كرد و به ارنیط گریخت. گویا او و متحدش میخواستند در این مكان راه را بر مسلمانان ببندند. عبدالرحمان پس از ویران كردن دژ قلهره به سوی ارنیط رفت. هنگامی كه سپاه او از رود ابره (سیداكوس) گذشت، سانچو از دژ بیرون آمد و در نبردی كه روی داد، مسلمانان شكست سنگینی بر سپاه وی وارد آوردند؛ چندانكه وی ارنیط را رها كرد و به كوههای شمال آن ناحیه پناه برد و ارنیط دوباره به دست مسلمانان افتاد (نك : ابنحیان، المقتبس، 161- 165؛ ابنعذاری، 2/ 175-178؛ نیز نك : عنان، 2/ 396-397؛ سامرایی، 181-183). در 501ق/ 1108م المستعین احمد بن محمد (یوسف) بن احمد بن سلیمان بن هود، امیر سرقسطه، از تطیله به ارنیط رفت. مردم ارنیط به كنیسۀ كهنی پناه بردند. المستعین پس از آنكه با آنان بر سر پرداخت مالی توافق كرد، از ارنیط خارج شد و در ثغر اعلی به تاختوتاز پرداخت تا آنكه در 503ق در نبرد با مسیحیان كشته شد (ابنعذاری، 4/ 53؛ ابنخطیب، 174). در 525ق علی بن یوسف بن تاشفین پادشاه مرابطی، ابومحمد عبدالله بن ابیبكر را بر قرطبه گمارد. عبدالله پس از رسیدن به قرطبه بیدرنگ دستور داد تا بر رساندن خواربار به ارنیط نظارت شود. چه، مسیحیان در سرزمینهای پیرامون این دژ سپاه بسیار گرد آورده، به گشودن آن چشم داشتند. عبدالله برای جنگ با آنان از علی بن یوسف یاریخواست. او نیز به تنخویش به كمك عبدالله آمد. این دو در مرسیه به هم رسیدند. در آنجا یحیی بن علی بن غانیه امیر مرسیه و بسیاری از مردم آن نواحی به آنها پیوستند و به سوی ارنیط رفتند. علی بن یوسف، یحیى را بر موضعی در كنار رود ــ آن سو كه خواربار از آن میگذشت ــ گمارد. پس از آنكه مسیحیان در نبرد نخست شكست خورده، به كوهها گریختند، علی بن یوسف دستور داد تا طبلهای جنگ را بنوازند. در این هنگام یحیى آن جایگاه مهم را رها كرد و مسیحیان از همانجا بر مسلمانان تاختند. در این نبرد گرچه بسیاری از مسلمانان در رود غرق شدند، اما سرانجام بر دشمن چیره گشتند و علی بن یوسف در ربیعالاول 526ق/ 1132م به غرناطه بازگشت. در 536ق/ 1142م بنی هود در برابر مسیحیان از پای درآمدند و از آن پس دست مسلمانان از ناحیۀ ثغراعلی و از جمله ارنیط كوتاه شد (ابن عذاری، 4/ 84-85؛ زامباور، 90). امروزه آرندو (ارنیط) مركز «حوزۀ اداری و قضایی» (= شهرستان) آرندو است و بیش از 10 هزار نفر جمعیت دارد (آمار پیش از 1960م). این شهر از طریق یك خط فرعی به راه آهن ساراگوسا ـ لوگرونیو متصل میشود. شهرستان آرندو دارای زمینهایی حاصلخیز است و محصولات آن عبارتند از میوه، لبنیات و روغن زیتون. دامداری و كوزهگری نیز ازجمله مشاغل رایج در این ناحیه است (نك : EUE,VI/ 313، همان، پیوست، EI2, I/ 356؛ بستانی؛ «اطلس...5»، 50-51).در سدههای 5 و 6ق/ 11 و 12م نام ارنیط (آرندو) بر ناحیهای وسیع اطلاق میشده است. ادریسی (2/ 538) در تقسیمبندی جغرافیایی اسپانیا به 26 اقلیم، به اقلیم ارنیط اشاره كرده، و شهرهای این اقلیم را سرقسطه، تطیله، وشقه، قلعۀ ایوب و قلعۀ دروقه دانسته است. این ناحیۀ پهناور شامل بخشهای مهمی از ارغون، قشتاله و نبره در اندلس اسلامی یا استانهای ناوار، آراگون، لوگرونیو، ساراگوسا، كاستیل و هوئسكا در اسپانیای امروزی است. افزون براین، در سندی با تاریخ 1040م به عبارت «سرزمین آرندو» بر میخوریم كه اطلاق نام ارنیط به یك ناحیۀ وسیع توسط ادریسی را تأیید میكند. علت اطلاق نام ارنیط یا آرندو بر این ناحیه ظاهراً وجود چند نقطه به نامهای آرندو (در استان لوگرونیو و بورگوس) و مصغّر آن آرندیلو و نیز «بانیوس دِآرندیلو» در این ناحیه است (نك : دوبلر، 343-342؛ نیز نك: EI2).
ابناثیر، الكامل؛ ابن حزم، علی، جمهرةانساب العرب، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به كوشش دخویه، لیدن، 1938م؛ ابنحیان، حیان، المقتبس، به كوشش ب. شالمیتا، مادرید، 1979م؛ همو، «المقتبس» (نك : مل ، ابنحیان)؛ ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛ ابن دلایی، احمد، ترصیع الاخبار، به كوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، 1965م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، ج 2 به كوشش ژ. س. كولن و ا. لوی پرووانسال، لیدن، 1951م، ج 4 به كوشش احسان عباس، بیروت، 1967م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، رم، 1972م؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبةالدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357ش؛ بستانی؛ حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ زامباور، نسب نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشكور، تهران، 1356ش؛ سامرایی، خلیل ابراهیم صالح، الثغر الاعلی الاندلسی، بغداد، 1976م؛ عبدالمؤمن، صفیالدین، مراصد الاطلاع، به كوشش علیمحمد بجاوی، قاهره، 1373ق/ 1954م؛ عنان، محمد عبدالله، دولةالاسلام فی الاندلس، العصر الاول، قاهره، 1408ق/ 1988م؛ مونس، حسین، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیین فی الاندلس، قاهره، 1986م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Dubler, C.E., «Las laderas del Pirineo segú n Idrīsī», Al-Andalus, 1953,vol.XVIII(2); EI2; EUE; Great World Atlas, London, 1961; Ibn Ḥayyān, «Muqtabis», Al-Andalus, ed. E. Lévi-Provençal, Madrid,1954, vol. XIX(1); Lévi-Provençal, E., Histoire de l'Espagne musulmane, Paris/ Leiden, 1950. یونس كرامتی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید