صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ارگنه قون /

فهرست مطالب

ارگنه قون


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِرْگَنه‌ قون‌، سرزمینی‌ احاطه‌ شده‌ با كوههای‌ بلند كه‌ بر پایۀ افسانه‌، تنها بازماندگان‌ مغولان‌ پس‌ از كشتاری‌ فراگیر در آن سكنى‌ گزیده‌، و قومی‌ بزرگ‌ را پدید آورده‌اند. افسانۀ مغولی‌ ارگنه‌ قون كه‌ ریشه‌ در اسطوره‌های‌ باستانی‌ آسیای‌ مركزی‌ دارد، با نقل‌ روایتهایی‌ از آن‌ در منابع‌ اسلامی‌ برجای‌ مانده‌ است‌. 
دربارۀ اشتقاق‌ این‌ نام‌، نخست‌ باید به‌ گفتار رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، پیش‌ترین راوی‌ داستان‌ ارگنه‌ قون‌ اشاره‌ كرد كه‌ بدون‌ تصریح‌ بر مغولی‌ بودن این‌ نام‌، آن‌ را به‌ معنی‌ «كمرِ تُند» دانسته‌ است (نك‍ : چ‌ روشن‌، 1/ 148، قس‌: چ‌ كریمی‌، 1/ 113: كمرِ سد). در تحلیل این‌ معنی‌، رشیدالدین‌ توضیحی‌ داده كه‌ دست‌كم‌ در نسخ‌ رایج‌ كتاب‌ با خلط همراه‌ بوده‌ است‌. برپایۀ این نسخ‌، اركنه‌ به‌معنی‌ سد، و قون به‌ معنی‌ كمر كوه‌ است‌ (نك‍ : همانجاها). آشفتگی‌ این‌ ضبط در مقایسۀ آن با توضیحات‌ ابوالغازی‌ بهادرخان‌ آشكار می‌گردد كه‌ اركنه‌ را عبارت از كمرِ كوه‌، و قون‌ را به‌ معنیِ تیز و بُرَنده (به‌ جغتایی‌: اوتكور) دانسته‌ است‌ (ص‌ 32). از این‌رو معادلهای دو بخش‌ كلمه‌ در ضبط نسخ‌ جامع‌ التواریخ‌ رشیدالدین‌ را باید جابه‌جا انگاشت‌ و سد را نیز تحریفی‌ از واژۀ تُند شمرد. دورفر اِرگنه‌ به‌ معنی‌ كمرِ كوه‌ را واژه‌ای‌ مربوط به‌زبان‌ مغولی‌ میانۀ غربی‌ شمرده‌، و واژۀ همگونِ آن را در زبان‌ مغولی‌ قلموقی‌ به‌معنی كنارۀ تُند و دیوارۀ صخره‌ آورده‌ است‌ (I/ 127). برخی‌ از زبان‌شناسان برپایۀ ذكر این‌ واژه‌ در كتاب‌ ابوالغازی‌، آن‌ را واژه‌ای‌ جغتایی‌ پنداشته‌اند (نك‍ : همانجا).
از نظر آوانگاری‌، با توجه‌ به‌ اینكه‌ این‌ نام‌ تنها در منابع‌ اسلامی آمده‌، و ضبط آن‌ با نوشتار عربی‌ بوده‌ است‌، خواندن‌ مصوّتها به‌طور عام‌ و خواندن‌ صامتِ ك‌ به‌طور خاص‌ تنها با یاری‌ شناختِ بیرونی‌ دربارۀ واژه‌ و ریشۀ آن‌ امكان‌پذیر خواهد بود. در آوانگاریِ بخش نخست‌ نام‌، نظرات‌ گوناگونی‌ ابراز شده‌ است‌. با تكیه‌ بر معادل قلموقیِ این‌ واژه‌ كه‌ با توضیحات‌ ابوالغازی‌ و رشیدالدین دربارۀ واژۀ اصلی‌ تأیید می‌گردد، خواندن‌ آن‌ به‌ صورت اِرگنه‌ درست‌ خواهد بود كه‌ دورفر برگزیده‌ است‌ (همانجا). زبان‌شناسانی‌ كه‌ به‌ منابع‌ تركی‌ این‌ واژه‌ نظر داشته‌اند، نوشتۀ اركنه‌ (و گاه‌ با ضبط اركینه یا ایركنه‌) را به‌ صورت‌ اَركینه، اِرگینه و نیز اَرگنه بازخوانده‌اند (نك‍ : همو، I/ 127-128؛ نیز برای‌ بررسی‌ مشابه‌ها در زبان‌ یاقوتی‌، نك‍ : همانجا). بانزارُف‌ در پژوهشی‌ با عنوان «دربارۀ نام‌ ارگنه‌ قون‌»، بر دفاع‌ از تلفظ اِرگونه‌ تلاش‌ دارد و چنین‌ استدلال‌ می‌كند كه‌ این‌ واژه‌ به‌ عنوان‌ نام‌ رود یا جز آن‌ بارها در منبع‌ مغولیِ «تاریخ‌ سرّی‌ مغولان‌» آمده‌ است‌ (همو، I/ 127). دربارۀ آوانگاری بخش‌ دوم‌، برخی‌ از زبان‌شناسان‌ كه‌ براساس‌ منابع‌ زبانهای‌ تركی‌ با این‌ واژه‌ برخورد نموده‌اند، آن‌ را به‌ صورت‌ قون‌ و نه‌ قُن‌ قرائت‌ كرده‌اند (نك‍ : همو،I/ 127-128).
بجز نظریۀ رشیدالدین‌ و ابوالغازی‌ در برگردان‌ نام‌ و نظرات‌ مؤید آن‌، گفتار فیشر است‌ كه‌ آن‌ را به‌صورت‌ ایركُنِكُن‌ ضبط كرده‌، و با واژۀ فرضی‌ مغولی‌ ایركُن‌ به‌ معنی‌ مس‌ مرتبط دانسته‌ است‌. به‌ گفتۀ او اگرچه‌ این‌ واژه‌ در مغولیِ كنونی‌ كاربردی‌ ندارد، اما در زبانهای‌ خویشاوند چون‌ سورِنی‌، پِرمی‌،وُتی‌ و چِرِمی ‌(از زبانهای‌ فین‌ ــ اوگری‌ از خانوادۀ اورال‌ ــ آلتایی‌)، ایرگُن‌ به‌معنی‌ مس‌ به‌ كار می‌رود (نك‍ : دورفر، I/ 128).
برخی‌ به دنبال‌ نظایر ارگنه‌ قون‌ در زبان‌ مجاری‌ جست‌وجو كرده‌، آن‌ را با تركیب‌ مجاری‌ اُرِگ‌ هُن‌، یعنی‌ میهن‌ باستانی‌ مقایسه‌ نموده‌اند (نك‍ : قدری‌، 4/ 217). دربارۀ مقایسۀ بخش‌ دوم‌ نام‌ باید گفت‌ كه‌ در برخی‌ از زبانهای‌ مغولی‌ و تركی‌ كاربرد واژۀ قون‌ به‌ معنی‌ منزلگاه‌، مسكن‌ و میهن‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌ (نك‍ : همو، 3/ 891؛ نیز قس‌: ریشۀ تركی‌ قون‌ + پسوند مصدری‌، به‌ معنی فرودآمدن‌ و منزل‌گزیدن‌). دربارۀ بخش‌ نخستین‌، مقایسۀ آن‌ با كلمۀ مجاری‌ اُرِگ‌ آنیا، یعنی‌ مادر بزرگ‌ (بالاسا، 268) نیز جای تأمل‌ دارد (قس‌: با عنصر مادر بزرگ‌ یا گرگ‌ خاكستری‌ در روایتهای‌ كهن‌ داستان‌). 
به‌كار رفتن‌ واژۀ اِرگِنه‌ در زبان‌ عامیانۀ تركی‌ در آسیای‌ صغیر به‌ معنی‌ معدن‌ (دورفر، I/ 127؛ میدان‌ لاروس‌، IV/ 312) با عنصر معدن‌ در داستان‌ جای‌ بررسی‌ دارد. سرانجام‌ نامیده‌ شدن‌ رودی‌ در بخش اروپایی‌ تركیه‌ به‌ اِرگِنه‌ كه‌ به‌ رود مریچ‌ می‌پیوندد، كاربرد نام‌ اِرگونه‌ برای‌ رود در «تاریخ‌ سری‌ مغولان‌» كه‌ بانزارُف‌ بر آن‌ عنایت‌ داشته‌، و تصور فیشر كه‌ ایركُنِكُن‌ را در اطراف‌ رود آرگون‌ (به‌ چینی‌: اُ اِرْه‌ كو نا، نك‍ : WNGD, 72) می‌جسته‌ است (نك‍ : دورفر، I/ 128). ارتباط احتمالی‌ این‌ نام‌ با مفهوم‌ رود را به‌نظر می‌آورد. 
بدون‌ در نظر داشتن نام‌ ارگنه‌ قون‌، باید گفت‌ كه‌ عناصر اصلی‌ داستان‌ در افسانه‌های‌ دیرین‌ آسیای‌ مركزی تا هزارۀ نخست‌ پیش‌ از میلاد، پیشینۀ شناخته‌ شده‌ دارد. در تاریخ‌نامۀ بسیار كهن‌ چینی‌، «تاریخ سلسلۀ چو» به‌ تفصیل‌ سخن‌ از آن‌ است‌ كه‌ چگونه‌ نسل‌ مردم‌ توچوئه‌ (كوك‌ توركها) كه‌ نسب‌ به‌ هونها می‌بردند، از سوی‌ دشمنان‌ آنان‌ بركنده‌ شد و تنها یك‌ پسر به‌ یاری‌ ماده‌ گرگی‌ رهایی یافت‌. گرگ‌ او را بر فراز كوهی‌ كه‌ هر سوی‌ آن‌ با دیواره‌های‌ بلند محصور شده‌ بود، برد و از او 10 نسل‌ توچوئه‌ (كوك‌ توركها) پدید آمدند. آنان‌ پس‌ از فزونی‌ گرفتن‌ فرزندان‌، از آن‌ كوه‌ كه‌ در شمال تورفان‌ جای‌ داشت‌، فرود آمدند و در دامنه‌های‌ جنوبی‌ كوههای آلتایی‌ مسكن‌ گزیدند و آهنگری‌ پیشه‌ كردند. مضامین‌ این‌ افسانه دربارۀ ظهور كوك‌توركها با اندك‌ گونه‌گونی در منابع‌ پسین‌ چینی چون‌ گزارش‌ چیان‌ كِن‌ (در 119ق‌م‌) و گاهنامۀ پِی‌شیه‌ (ح‌ 692م‌) با وجود گذشت‌ روزگاری‌ دراز بازگو شده‌ است‌ (نك‍ : «دائرةالمعارف‌...»، XV/ 299-300).
در این‌ داستانها عناصری‌ چون‌ رسانیدن‌ تبارِ كوك‌ توركها (حك‍ 552-745م‌) به مردمان‌ هون‌ و بالمآل‌ تصویر احیای‌ پادشاهی‌ هونها (حك‍ 209-174ق‌ م‌) از سوی‌ كوك‌ توركها به‌ عنوان‌ وارث‌ آنان‌، سخن‌ از ماده‌ گرگ‌ (به‌ مغولی‌: بورته‌ چینو = گرگ خاكستری) به‌عنوان یار پسرك‌ رسته‌ از مرگ‌، سكنى یافتن‌ پسرك‌ بر فراز كوهی‌ سخت‌ گذر و محصور با دیواره‌های‌ بلند، آهنگری‌ اعقاب‌ آن‌ پسر و سرانجام‌ فرود آمدن‌ آن‌ فرزندان‌ از فراز كوه‌ و احیای‌ توانمندی‌ نیاكان‌ به‌طور مشترك‌ دیده‌ می‌شود. 
این‌ افسانۀ كهن‌ كه‌ با هاله‌ای‌ از حماسه‌ و تقدس‌، حقانیت‌ حكومت‌ كوك‌ توركها را به‌ عنوان‌ وارثان‌ هونها نشان‌ می‌داد، پس‌ از ظهور چنگیزخان‌ (حك‍ 600 -624ق‌/ 1204-1227م‌) چهره‌ای‌ مغولی‌ یافت‌ و برخی‌ از عناصر داستان‌ با نسب‌ چنگیز پیوند خورد، پیوندی‌ كه‌ می‌توانست‌ حكومت‌ چنگیز را ریشه‌دار بنماید. برپایۀ منبع‌ مهم‌ مغولی‌، «تاریخ‌ سری‌ مغولان‌» (تألیف‌: 1240م‌)، چنگیزخان‌ نسب به‌ بورته‌ چینو (گرگ‌ خاكستری‌) می‌برد كه‌ آفرینش‌ آسمانی‌ داشت‌ و همسر او قوا¸ی‌ مارال‌ (آهوی‌ وحشی‌) بود. چنگیز با گذار از دریا در سرچشمۀ رود اُنُن‌ در بورقان‌ قالدون‌ فرود آمد (فصل‌ 1، بند 1). در جای‌ دیگر از این‌ تاریخ‌ اشاره‌ رفته‌ است‌ كه‌ تاتارها در روزگاری‌ كهن‌، نیاكان‌ مغول‌ را قتل‌ عام‌ كرده‌ بودند (فصل‌ 4، بند 133).
پرداخت‌ خاص‌ افسانه‌ برپایۀ چهرۀ مغولی‌ آن‌ در منابع‌ اسلامی‌ با اندك‌ فاصله‌ای‌ از ظهور چنگیز دیده‌ می‌شود. سخن‌ از ارگنه‌ قون‌ نخست‌ در جامع‌التواریخ‌ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌(تألیف‌: 704ق‌/ 1304م‌) به‌ میان‌ آمده‌ است‌. او در بیان‌ پیدایش‌ اقوام‌ مغول‌، چنین‌ آورده‌ است‌: «آن‌ قوم‌ را كه‌ از قدیم‌ ایشان‌ را مغول‌ گفته‌اند، كمابیش‌ دو هزار سال‌ پیش‌ از این‌ با دیگر اقوام‌ اتراك‌ مخاصمتی‌ و معاندتی‌ افتاده‌ و [به‌] مكاوحت‌ و محاربت‌ انجامیده‌. روایت‌ است‌ از معتبران‌ معتمد القول‌ كه‌ دیگر اقوام‌ بر اقوام‌ مغول‌ غالب‌ آمدند و ایشان‌ را چنان‌ به‌ قتل‌ آوردند كه‌ دو مرد و دو زن‌ زیادت‌ نماند و آن‌ دو خانه‌ از بیم‌ خصم‌ گریخته‌، به‌ موضعی‌ صعب‌ رفتند كه‌ پیرامن‌ آن‌ كوهها و بیشه‌ بود و از همۀ جوانب‌ جز یك‌ راه‌ باریك‌ صعب‌ كه‌ به‌ دشواری‌ و مشقت‌ تمام‌ در آنجا توان‌ رفت‌، نبوده‌، و در میان‌ آن‌ كوهها صحرای‌ پر علف‌ بوده‌، نام‌ آن‌ موضع‌ اركنه‌ قون‌ ... و نام‌ آن‌ دو كس‌ نكوز و قیان‌ بوده‌... چون‌ در میان‌ آن‌ كوه‌ و بیشه‌ آن‌ گروه‌ انبوه‌ شدند و فسحت‌ عرصه‌ بر ایشان‌ تنگ‌ شد و دشوار گشته‌، با یكدیگر كنكاج‌ كرده‌اند كه‌ به‌ حسن‌ تدبیر و رای‌ مشكل‌گشایی‌ از آن‌ دربند سخت‌ و درغالۀ تنگ‌ چون‌ بیرون‌ آیند، و موضعی‌ را در آن‌ كوه‌ یافته‌اند كه‌ كانِ آهن‌ بوده‌ و همواره‌ از آنجا آهن‌ می‌گداخته‌اند؛ و به‌ اتفاق‌ جمع‌ شده‌اند از بیشه‌ هیمۀ بسیار و انگشت‌ به‌ خروار گرد كرده‌ و هفتاد سر اسب و گاو كشته‌ و پوست‌ درست‌ از آن‌ كشیده‌ و دمهای‌ آهنگران‌ ساخته‌ و هیمه‌ و فحم‌ فراوان‌ در آن‌ بن‌ كمر نهاده‌ و موضع‌ چنان‌ ترتیب كرده‌ كه‌ بدان‌ هفتاد دم‌ بزرگ‌ به‌ یكبارگی‌ می‌دمیده‌اند تا آن كمر گداخته‌ گشته‌ و آهن‌ بی‌اندازه‌ از آن‌ حاصل‌ شده‌ و راهی‌ پدید آمده‌ و ایشان‌ به‌ جمعیت‌ كوچ‌ كرده‌اند و از تنگنای‌ به‌ فراخ‌ جای صحرا آمده‌اند» (چ‌ روشن‌، 1/ 147-149). رشیدالدین‌ می‌افزاید كه‌ مغولانی كه‌ در زمان‌ وی‌ در دیار او مقیم‌ بوده‌اند، اركنه‌ قون‌ را دیده بوده‌، سخت‌گذاربودن‌ این‌ موضع‌ را به‌گونه‌ای كه‌ در داستان‌ آمده‌، اغراق‌آمیز می‌شمرده‌اند (همانجا). 
در روایت شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌ در ظفرنامه‌ (تألیف‌: 828ق‌/ 1425م‌) زیاداتی بر عبارات‌ رشیدالدین‌ دیده‌ می‌شود. در این‌ روایت‌، جنگ‌ آغازین‌، جنگی‌ میان‌ تور فرزند فریدون‌، پادشاه‌ تركستان‌ و ماوراءالنهر و سیونج‌خان‌، پادشاه‌ تاتاران‌ از یك‌سو، و ایل‌خان پادشاه‌ مغولان‌ از دگرسو دانسته‌ شده‌ كه‌ به‌ قتل‌ عام‌ مغولان انجامیده‌ است‌ (گ‌ 21 الف‌ ـ 21 ب‌). گذاری‌ بر داستان‌ ارگنه‌ قون‌ با همین‌ مضامین‌ را می‌توان‌ در برخی‌ دیگر از آثار تاریخی بعدی‌ نیز بازیافت‌ (مثلاً نك‍ : بلخی‌، 292-293؛ نیز نك‍ : طوغان‌، 147).
داستان‌ رشیدالدین‌ و زیادات‌ شرف‌الدین‌ در سدۀ 11ق‌ از سوی‌ ابوالغازی‌ بهادرخان‌ (د 1074ق‌/ 1663م‌) در كتاب‌ شجرة ترك‌ با ویژگیهایی‌ به‌ جغتایی‌ روایت‌ شده‌ است‌ (ص‌ 31 - 33، جم‍‌). از خصوصیات‌ روایت‌ او این‌ است‌ كه‌ در جنگ‌ سیونج‌خانِ تاتار با ایل‌ خانِ مغول‌، یادی‌ از تور پسر فریدون‌ به‌ میان‌ نیاورده‌ است‌ (ص‌ 31) و كشتار مغولان‌ را تنها به‌ تاتارها منسوب‌ می‌دارد (ص‌ 33). عبارت‌ ابوالغازی‌ همچنین‌ حكایت‌ از آن‌ دارد كه‌ تازه‌ واردانِ مغول‌ بر آن‌ زیستگاه‌ كوهستانی‌ نام‌ ارگنه‌ قون‌ نهادند (ص‌ 32). در روایت‌ رشیدالدین‌ و شرف‌الدین‌ به‌ آیین‌ باستانی‌ مغولان اشاره‌ شده‌ است‌ كه‌ با آتش‌افروزی‌ و آهن‌گدازی‌ همه‌ ساله‌ در موسمی‌ خاص‌، یاد خروج‌ نیاكان‌ خود از ارگنه‌ قون‌ را گرامی‌ می‌دارند (نك‍ : رشیدالدین‌، همان‌، 1/ 149؛ شرف‌الدین‌، گ‌ 22 الف‌؛ دربارۀ این‌ آیین‌، نیز نك‍ : كوپرولو، 129).
علاوه‌ بر عنصر قتل‌ عام‌ قوم‌ و گریز بازماندگان‌ آن‌ به‌ كوهی‌ دور از دسترس كه‌ میان‌ همۀ گونه‌های‌ داستان مشترك‌ است‌، رسانیدن‌ نسب‌ چنگیز به‌ آن‌ بازماندگان‌ به‌ صراحت‌ و رسانیدن‌ نسب‌ آن‌ بازماندگان‌ به‌ نیای‌ بزرگ‌، بورته‌ چینو در روایات‌ منابع‌ اسلامی‌ و نسب‌نامۀ متصل‌ چنگیز تا بورته‌ چینو در «تاریخ‌ سری‌ مغولان‌» نزدیكی‌ بسیار آن‌ دو را می‌نماید. 
در داستان‌ قرآنی سد آهنین‌ یأجوج‌ و مأجوج‌ (ه‍ م‌) و تفصیلات‌ آن‌ در منابع‌ روایی‌ اسلامی كه‌ به‌ سده‌های‌ 1-3ق‌/ 7-9م‌ بازمی‌گردند، شباهتهای‌ شایان‌ توجهی‌ میان‌ برخی‌ از عناصر داستان‌ با عناصر داستان‌ ارگنه‌ قون‌ دیده‌ می‌شود، رابطه‌ای‌ كه‌ نمی‌توان‌ بدون‌ دلیل‌ آن‌ را از یك‌ شباهت‌ فراتر دانست‌. در قرآن‌ كریم‌ اشاره‌ بر آن‌ است‌ كه‌ ذوالقرنین‌ برای‌ ایجاد سدی‌ در برابر حملات‌ یأجوج‌ و مأجوج‌، باریكه‌ راهی‌ میان‌ دو دیوارۀ كوه‌ را با انباشتن‌ پاره‌های‌ آهن‌ و گداختن‌ آنها سد كرد و آهن‌ را با لایه‌ای‌ از مس‌ پوشانید، سدی‌ كه‌ در روزی‌ موعود به‌ دست‌ یأجوج‌ و مأجوج‌ فرو خواهد ریخت‌ (كهف‌/ 18/ 93- 98). برخی‌ از مفسران‌ صحابی‌ و تابعی‌، تركان‌ را خویشاوندانی‌ بازمانده‌ از یأجوج‌ و مأجوج در این‌ سوی‌ سد دانسته‌اند (نك‍ : سیوطی‌، 3/ 250؛ طبرسی‌، 6/ 494)، هرچند واژۀ ترك‌ در عبارات‌ اینان‌ از نظر نژادشناختی‌ مفهوم‌ روشنی‌ را در بر ندارد، ولی‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ مفسران نخستین‌، این‌ سد آهنین‌ را در فراسوی‌ تركستان‌ جست‌وجو می‌كرده‌اند. وصف‌ آهن‌گدازی‌ ذوالقرنین‌ در روایتی‌ بلند چنین‌ آمده‌ است‌ كه‌ او فرمود تا كوهی از آن‌ را كندند و خشتهای‌ آهنین‌ ساختند و آنها را میان‌ دو تیغۀ كوه‌ بر هم‌ انباشتند. هیزمی‌ فراوان‌ بر گرد پاره‌های‌ آهن‌ فراهم‌ آورده‌، آتش‌ افروختند و دمها را برنهاده‌، بر آن‌ تودۀ آهن‌ دمیدند تا بگداخت‌. آنگاه‌ كوهی‌ از مس‌ را كاویده‌، پاره‌های‌ مس‌ بر آن‌ آهن‌ گرم‌ ریختند تا ذوب‌ شد و با آهن‌ در آمیخت‌ (عیاشی‌، 2/ 343؛ نیز نك‍ : ثعلبی‌، 365). 
در سدۀ 18م‌، فیشر نویسندۀ آلمانی‌ تاریخ‌ سیبری‌، بیان‌ داشته‌ كه‌ چگونه‌ در جست‌ و جوی‌ ایركُنِكُن‌ در اطراف‌ رود آرگون‌ در فاصله‌ای‌ از شمال‌ شرق مغولستان‌ - كه‌ از كوههای‌ خینگان‌ سرچشمه‌ می‌گیرد - بوده‌، و بر آن‌ تأكید داشته‌ كه‌ در آنجا سنگ‌ معدن‌ نقره‌، مس‌ و آهن‌ یافت‌ می‌شده‌ است‌ (دورفر، I/ 128).

مآخذ

ابوالغازی‌ بهادرخان‌، شجرۀ ترك‌، به‌كوشش‌ بارون‌ دمزون‌، سن‌ پترزبورگ‌، 1871م‌؛ بلخی‌، محمود، بحر الاسرار فی‌ معرفةالاخیار، به‌كوشش‌ حكیم‌ محمد سعید و دیگران‌، كراچی‌، پاكستان‌ هستاریكال‌ سوسایتی‌؛ ثعلبی‌، احمد، قصص‌ الانبیاء، بیروت‌، 1401ق‌/ 1981م‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌كوشش‌ بهمن‌ كریمی‌، تهران‌، 1338ش‌؛ همو، همان‌، به‌كوشش‌ روشن‌ و موسوی‌، تهران‌، 1373ش‌؛ سیوطی‌، الدر المنثور، قاهره‌، 1314ق‌؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، به‌كوشش‌ عصام‌الدین‌ اورونبایوف‌، تاشكند، 1972م‌؛ طبرسی‌، فضل‌، مجمع‌ البیان‌، صیدا، 1333ق‌؛ عیاشی‌، محمد، تفسیر، تهران‌، 1380-1381ق‌؛ قدری‌، حسین‌ كاظم‌، ترك‌ لغتی‌، استانبول‌، 1943- 1945م‌؛ قرآن‌ كریم‌؛ نیز: 

Balassa, J., Langenscheidts Taschenwörterbuch der ungarischen und deutschen Sprache, Berlin/ Schönenberg, 1915; Doerfer, G., Tükische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1963; Köprülü, F., Edebiyat arastırmaları, Ankara, 1986; Meydan-Larousse, Istanbul, 1987; The Secret History of the Mongols, tr. F.W. Cleaves, London, 1982; Togan, Z.V., introd. Oğuz destanı, Istanbul, 1982; Türk ansiklopedisi, Ankara, 1968; WNGD. 
احمد پاكتچی‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: