صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ارزن /

فهرست مطالب

ارزن


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 28 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

اَرْزَن‌، شهر و منطقه‌ای‌ باستانی‌ در شرق‌ شبه‌جزیرۀ آناتولی‌. این شهر میان‌ سِعِرْد (سُعُرت‌) در شرق‌ و میافارقین‌ (مارتیروپولیس) در غرب‌ آن‌ واقع‌ بوده‌ است‌ («دائرةالمعارف‌...»، XV/ 353؛ EI1; IA, IV/ 337). 
ماركوارت‌ نام‌ ارمنی‌ این‌ شهر و منطقه‌ را آغزنیك‌ (آلزنیك‌) نوشته‌ كه‌ در متون‌ عربی‌ به‌ صورت‌ ارزن‌ آمده‌ است‌ (ص‌ 25). برخی‌ محققان ارزن‌ را نامی‌ ارمنی دانسته‌، و به جغرافیای موسی‌خورنی استناد كرده‌اند (همانجا؛ پاولی‌، IV/ 1498). در متن‌ روسی‌ كتاب‌ «تاریخ‌ ارمنستان‌» موسی‌ خورنی‌ این‌ نام‌ به‌ دو صورت‌ آردزن‌ و آغدزنیك‌ (ص‌ 38, 84, 149) آمده‌ است‌. در متن روسی‌ «تاریخ‌ ارمنستان‌» تألیف‌ فائوستوس‌ بوزند (ص‌ 19, 123, 163) نیز این‌ نام‌ به‌ همین‌ صورت‌ اخیر نوشته‌ شده‌ است‌. در متن‌ فارسی‌ تاریخ‌ ارمنستان‌، ترجمۀ گرمانیك‌، این‌ نام‌ به‌ صورت‌ آغزنیك‌ ذكر شده‌ است‌ (سركیسیان‌، 1/ 135). باوم‌گارتنر آن‌ را آغزنیك‌ آورده‌ است‌ (پاولی‌، همانجا). در ترجمۀ فارسی‌ تاریخ‌ ارمنستان‌ موسى‌ خورنی‌ نام‌ مزبور به‌ دو صورت‌ آقدزنیك‌ و آقتزنیك‌ مذكور افتاده‌، ولی‌ در هر دو مورد حروف‌ لاتینی‌ آنها یكسان‌ آمده‌ است‌ (ص‌ 124، 209). ماركوارت‌ حرف‌ غ‌ یا ق‌ را با l مشخص كرده‌ است‌ (همانجا)، ولی‌ در متن‌ روسی‌ «تاریخ‌» موسى خورنی‌ بااِل‌ روسی‌ (ص‌ 38, 84, 149) و در ترجمۀ فارسی‌ با حرف‌ گامای‌ یونانی‌ ارائه‌ شده‌ است‌ (ص‌ 124). ارزن‌ در متنهای‌ یونانی و لاتینی‌ سده‌های‌ میانه‌ به‌ صورت‌ ارزانن‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (پروكوپیوس‌، I/ 386, 387؛ پاولی‌، همانجا؛ كریستن‌ سن‌، 265). 
پلینیوس‌ آن‌ را به‌ صورت ارهن‌ آورده‌ است‌ (II/ 435). به‌ نظر ماركوارت‌، ارهن‌ می‌تواند تصحیف‌ ارزن‌ یا گویش‌ دیگری‌ از آن‌ باشد (همانجا). نام‌ كهن‌ ارزن‌ در نوشته‌های‌ یونانی‌ ارسانوس‌ بوده‌ است‌. ریشۀ این‌ نام‌ را متعلق‌ به‌ یكی‌ از زبانهای‌ محلی‌ شبه‌جزیرۀ آناتولی‌ در عصر یونانیان‌ و رومیان‌ دانسته‌اند (IA، همانجا). ارزن‌ به‌ عنوان‌ شهری‌ از ایالت‌ آغزنیك‌ در زبان‌ ارمنی‌ به‌ صورن‌ آَرْزْن‌ تلفظ می‌شده‌ است‌. این‌ نام‌ را در زبان‌ سریانی‌ ارزُن‌ می‌گفتند كه‌ در عربی‌ گاه‌ به‌ صورت‌ ارزون‌ نیز آمده‌ است‌ (همانجا؛ شمیسانی‌، 38). 
ارزن‌ در ◦40 و ′41 طول‌ شرقی‌ و اندكی‌ بالاتر از مدار ◦38 عرض شمالی‌ قرار داشته‌ (EI2؛ IA، همانجا)، و منطقه‌ای‌ در شمال‌ مسیر غربی‌ رود دجله‌ بوده‌ است‌ (یوزباشیان‌، 179، حاشیۀ 26). محل‌ ارزن‌ مدتی‌ دراز خلط شده‌، و ناروشن‌ مانده‌ بود. برخی‌ گفته‌اند كه‌ این‌ شهر در نزدیكی‌ تیگرانوكِرت‌ و كنار رود ارزن‌ واقع‌ بوده‌ است‌. رود ارزن‌ در تركی‌ اَرْزَن‌ سو و یا اِرْزِن‌ سو و در كردی‌ غَرْزَن‌ نامیده‌ می‌شده‌ است‌ (دائرةالمعارف‌ الاسلامیة، 2/ 575)، ولی‌ در نوشته‌های‌ تركی‌ معاصر آن‌ را گَرْزَن‌ و گِرْزِن‌ می‌نامند («دائرةالمعارف‌»، همانجا). اكنون‌ در نزدیكی محل شهر سابق ارزن‌، قصبۀ رضوان‌ قرار گرفته‌ است‌ (همانجا). آن‌ بخش‌ از رود ارزن‌ (گرزن) كه‌ از كنار قصبۀ رضوان‌ می‌گذرد، رضوان‌سو نامیده‌ می‌شود. نام‌ دیگر این‌ بخش‌ از رود، یزیدخانه‌سویی‌ (آب‌ یزید خانه‌) است‌. چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ این‌ نام‌ منسوب‌ به‌ كردان‌ پیرو طریقت یزیدی‌ (ایزدی‌) بوده‌ باشد (IA, IV/ 338؛ دائرةالمعارف‌ الاسلامیة، همانجا). تیلور ویرانه‌های‌ شهر كهن‌ ارزن‌ را درست‌ در برابر مسیر ارزن‌سو و یزیدخانه‌ سویی‌ آورده‌ است‌ (ص‌ 26، نقشه‌). این‌ رود كه‌ در نوشته‌های‌ جغرافی‌نگاران‌ اسلامی‌ نهرالذئب‌ (یا نهرالذیب‌) و یا سربط آمده‌ (دائرةالمعارف الاسلامیة، همانجا؛ لسترنج‌، 112)، از كوه‌ گرزن‌ سرچشمه‌ گرفته‌ است‌. شهر نیز در كرانۀ راست‌ این‌ رود واقع‌ بوده‌ است‌. بقایای‌ این‌ شهر منطقه‌ای‌ حدود 5 هزار گام‌ را شامل‌ می‌شود («دائرةالمعارف‌»، XV/ 353). 
ارزن‌ را نباید با ارزن‌ الروم‌ یكی‌ دانست‌ (نك‍ : لسترنج‌، 113-112؛ یاقوت‌، المشترك‌، 19؛ نیز نك‍ : ه‍ د، ارزروم‌). ارزن‌ در عهد اسلامی شهری آباد بود، ولی‌ بعدها دستخوش‌ ویرانی‌ شد. اصطخری‌ (ص‌ 188) ارزن‌ را همانند قالی‌ قلا (ارزروم‌) و میافارقین‌ شهری‌ كوچك‌، ولی‌آباد دانسته‌ است‌. ابن‌ حوقل‌ (ص‌ 295) می‌نویسد: میان‌ قالی‌ قلا و ارزن‌ و میافارقین‌ تفاوت‌ عمده‌ای‌ نیست و وسعت آنها به‌ هم‌ نزدیك است‌. ناصرخسرو كه‌ در 438ق‌ به‌ شهر ارزن‌ سفر كرده بود، در وصف آن می‌نویسد: «شهری آبادان‌ و نیكو بود، با آب‌ روان‌ و بساتین و اشجار و بازارهای‌ نیك و در آنجا در آذرماه‌ پارسیان دویست من انگور به یك دینار می‌فروختند» (ص 11). 
ارزن یكی از 4 بدشخ‌نشین‌ (بیدخش‌نشین‌) ارمنستان در عهد ارشكیان (اشكانیان ارمنستان‌: 63 - 428م‌) بوده‌ است‌ (یوزباشیان‌، همانجا؛ BSE2, III/ 227). موسى‌ خورنی‌ ارزن‌ را جزو قلمرو ایران‌ دانسته‌ است‌ (نك‍ : ماركوارت‌، 18). یغیشه‌، مورخ‌ ارمنی‌ سدۀ 5م‌، ارزن را یكی‌ از توابع‌ ایران‌ نوشته كه در آن آیین مسیح به صورتی‌ پنهانی‌ رواج‌ داشته‌ است‌ (ص‌ 59-60). پیش‌ از اسلام‌، ارزن‌ یكی‌از مناطق‌ كوست‌ خوربران‌ (مغرب‌) بوده‌ كه‌ در بندهش‌ به‌ صورت‌ خوروران‌ (خاوران‌) نیز آمده‌ است‌ (ماركوارت‌، 18-17؛ بهار، 76). ابن‌ خردادبه‌ (ص‌ 72) ضمن‌ شرح‌ سرزمین‌ ایران می‌نویسد كه‌ مغرب یك‌چهارم‌ كشور است‌ و اسپهبد آن‌ در روزگار پارسیان‌، خُرْبَران‌ اسپهبد نامیده‌ می‌شد. همو (ص‌ 95) ارزن‌ را شهری‌ از دیار ربیعه‌ دانسته‌ است‌. در متون‌ اسلامی‌ منطقۀ 
خوربران‌ را دیار ربیعه‌ می‌نامیدند. ادریسی‌ (ص‌ 662) نیز مشابه‌ همین‌ نظریه‌ را بیان‌ كرده‌ است‌. ابن‌ رسته‌ با ذكر اندك‌ تفاوتی‌ ارزن را از اقلیم‌ پنجم‌ و از خوره‌ (كوره‌)های‌ ناحیۀ جزیره‌ (بین‌النهرین‌) نوشته‌، و این‌ خوره‌ها را شامل‌ دو بخش‌ به‌ نامهای‌ دیار ربیعه‌ و دیار مُضَر ذكر كرده‌ است‌ (ص 96، 103). ابن‌خردادبه‌ (همانجا) دیار ربیعه‌ را شامل‌ نصیبین‌، آمد، رأس‌ عین‌، میافارقین‌، ماردین‌ و چند ناحیۀ دیگر دانسته‌، و خراج‌ آن‌ سرزمین را 7 میلیون‌ و 700 هزار درهم‌ نوشته‌ است‌. قدامةبن‌ جعفر رقم‌ آن‌ را 7 میلیون‌ و 635 هزار درهم‌ ذكر كرده‌، و خراج‌ ارزن‌ و میافارقین‌ را یكجا و به‌ مبلغ‌ 4 میلیون و یكصد هزار درهم‌ آورده‌ است‌ (ص‌ 183)، ولی‌ ابن‌ فقیه‌ خراج‌ ارزن‌ را جدا و یك‌ میلیون‌ و 56 هزار درهم‌ نوشته‌ است‌ (ص‌ 128). 
منطقۀ ارزن‌ مرز میان‌ ایران‌ و روم‌ بود و گرچه‌ گاه‌ رومیان‌ بر آن دست می‌یافتند، با این‌ وصف تا زمان‌ جنگ‌ میان‌ خسروپرویز با موریكیوس‌ امپراتور بیزانس‌ در 591م‌، همچنان‌ منطقۀ مرزی‌ میان‌ دو كشور به‌شمار می‌رفت‌ (ماركوارت‌، همانجا). در رأس‌ این‌ منطقه‌ مرزبانی‌ با عنوان‌ بدشخ‌ (بیدخش‌) قرار داشت‌. این‌ نكته‌ كه‌ در تاریخ‌ ساسانیان‌ عنوان‌ بدشخ‌ به‌ صورت‌ بیذخش‌ آمده‌، مؤید ایرانی‌بودن‌ منشأ آن‌ است‌ كه‌ از سازمان‌ اداری‌ و كشوری‌ پارتی‌ اقتباس شده‌ است‌ (كریستن‌سن‌، 37). مرزبانان‌ ارمنستان‌ و گرجستان‌ ابتدا عنوان‌ بدشخ‌ داشتند، ولی‌ پس‌ از تقسیم‌ منطقه‌ میان‌ ایران‌ و بیزانس در 430م‌ ارمنستان‌ به‌ صورت یكی‌ از استانهای‌ ایران‌ درآمد و حكومتش‌ به‌ فرمانروایانی‌ با عنوان‌ مرزبان‌ محول‌ شد. از آغاز سدۀ 5م‌ فرمانروایان‌ استانها عنوان مرزبان‌ داشتند (همو، 122). نرسه‌ (نرسی‌: 293-302م‌) پادشاه‌ ساسانی‌ در 296م‌ تیرداد، شاه‌ ارمنستان‌ را از این‌ سرزمین‌ بیرون‌ راند و سال‌ بعد نیز نواحی‌ میان‌رودان‌ (بین‌النهرین‌) را از تصرف رومیان‌ خارج‌ كرد، اما به‌ احتمال‌ در 298م‌ از رومیان‌ شكست‌ خورد و در معاهده‌ای‌ كه‌ میان‌ دو دولت منعقد گردید، ارزن‌ به‌ دولت‌ روم‌ واگذار شد (فرای‌، 3(1)/ 231؛ ماركوارت‌، همانجا). در روزگار هرمزد دوم‌ (302-309م‌)، پاكور بدشخ‌ ارزن‌ (آغزنیك‌) كه‌ خواستار خودمختاری‌ و استقلال بود، از اتحاد با آن‌ گروه‌ از بزرگان‌ ارمنی كه‌ قصد داشتند خسرو كوتاه‌قد، ملقب‌ به‌ كوتك‌ (330- 338م‌) را بر تخت‌ بنشانند، منصرف شد و از هرمزد پادشاه‌ ساسانی‌ یاری‌ خواست‌ (خورنی‌، 149, 150, 152؛ لانگ‌، 3(1)/ 630). 
در روزگار شاپور دوم‌ (309- 379م‌) مشهور به‌ ذوالاكتاف‌، ارزن‌ در 373م‌ دگر بار به‌ ایران‌ بازگردانده‌ شد (ماركوارت‌، همانجا). در عهد شاپور دوم‌ هنوز فرمانروای‌ ارزن‌ عنوان‌ بدشخ‌ داشت‌ و یكی از 4 شخصیت‌ بزرگ‌ ارمنستان‌ محسوب‌ می‌شد. بدشخ‌ ارزن‌ در روزگار این‌ پادشاه‌ نیز ارشك شاه‌ ارمنستان‌ را رها كرد و به‌ سوی‌ شاپور گریخت‌. درنتیجه‌ حاكمیت ایران‌ بر این‌ خطه حفظ شد (همانجا؛ فائوستوس‌ بوزند، 19, 123). در اواخر دوران‌ پادشاهی شاپور دوم‌، سرداری‌ ارمنی به‌ نام‌ موشغ‌ (موشل‌) به‌ سرزمین ارزن حمله‌ برد، بدشخ‌ ارزن‌ را به‌ اسارت‌ گرفت‌ و همسرش را در برابر دیدگانش به‌ قتل‌ رسانید. وی‌ با رومیان‌ همدست شد و با نرسه‌ (نرسس‌) جاثلیق‌ ارمنی‌ عقد اتحاد بست‌ (همو، 163؛ كریستن‌ سن‌، 265). 
شهر ارزن‌ از اوایل‌ سدۀ 5م‌ مركز اسقفهای‌ نسطوری بود («دائرةالمعارف‌»، XV/ 353؛ IA, IV/ 337) و با استحكاماتی‌ كه‌ داشت‌ در برابر تیگرانوكرت و مارتیروپولیس‌ (میافارقین‌) دژی‌ ایرانی‌ به‌شمار می‌رفت‌ («دائرةالمعارف‌»، همانجا). 
در 20ق‌/ 641م‌ ارزن‌ از سوی‌ مسلمانان‌ به‌ فرماندهی‌ عیاض‌ بن‌ غنم‌ فتح‌ شد (بلاذری‌، 176؛ قس‌: ابن‌شداد، 3(2)/ 537؛ نیز نك‍ : ابن‌اثیر، 2/ 535، كه‌ تاریخ‌ فتح‌ ارزن‌ را 19ق‌/ 640م‌ و 17ق‌/ 638م‌ نوشته‌اند). در 90ق‌/ 709م‌ عباس‌ بن ولید بن‌ عبدالملك‌ به‌ ارزن‌ لشكر كشید (همو، 4/ 547؛ طبری‌، 2/ 1200؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌، 1/ 221). در 176ق‌/ 792م‌ فضل‌ خارجی در ناحیۀ نصیبین‌ خروج‌ كرد. وی‌ به‌ ارزن‌ رفت‌ و اموال‌ مردم‌ آن‌ سرزمین‌ را به‌ غارت‌ برد (ابن‌اثیر، 6/ 133). در 237ق‌/ 851م‌ متوكل‌ خلیفۀ عباسی‌، یوسف‌ بن‌ محمد را عامل‌ ارمنستان‌ كرد، ولی‌ مردم‌ بر ضد او به‌ پا خاستند. بطریقان‌ هم‌ سوگند شدند و یوسف‌ را كشتند. متوكل‌ بغاء كبیر را به خونخواهی‌ یوسف‌ فرستاد و او جنگ‌ را از ارزن‌ كه‌ موسی‌ بن‌ زراره‌ بر آن‌ فرمان‌ می‌راند، آغاز كرد و موسى را نزد متوكل‌ گسیل‌ داشت‌. گروه‌ كثیری‌ در این‌ پیكار كشته‌ شدند (طبری‌، 3/ 1408-1410؛ ابن‌اثیر، 7/ 58- 59). یعقوبی‌ این‌ ماجرا را از وقایع‌ سال‌ 238ق‌ نوشته‌ است‌ (2/ 489). در 266ق‌/ 880م‌ اسحاق‌ بن‌ ایوب‌ و ابوالمغر فرزند موسی‌ بن‌ زراره‌ كه‌ در ارزن‌ بود، بر ضد اسحاق‌ بن‌ كنداجیق‌ (كنداج‌) همدست‌ شدند و با او به‌ جنگ‌ پرداختند (ابن‌اثیر، 7/ 334؛ قس‌: طبری‌، 3/ 1942، كه‌ فرزند موسی‌ بن‌ زراره‌ را ابوالمغراء نامیده‌ است‌). در 317ق‌/ 929م‌ مردم‌ ارزن‌ كه‌ قادر به‌ دفع‌ رومیان‌ نبودند و از یاری‌ مقتدر عباسی‌ نیز ناامید شدند، ناچار به‌ تبعیت‌ از رومیان‌ گردن‌ نهادند (ابن‌ اثیر، 8/ 213). در 318ق‌ ناصرالدوله‌ حسن‌ بن‌ عبدالله‌ از دودمان‌ شیعی‌ آل‌ حمدان‌ به‌ امارت‌ دیار ربیعه‌ ازجمله‌ ارزن‌ و میافارقین‌ منصوب‌ شد (همو، 8/ 217؛ نیز نك‍ : ه‍ د، 1/ 688، 689). در اوایل‌ سدۀ 4ق‌/ 10م‌ سیف‌الدولۀ حمدانی‌ ارزن‌ را تختگاه‌ خود قرار داد كه‌ در زمان‌ فرزندش ابوالمعالی‌ نیز مدتی‌ مركز حكومت بود (IA, IV/ 337؛ «دائرةالمعارف‌»، XV/ 353).
هنگامی‌كه‌ ناصرالدوله‌ برادر سیف‌الدوله‌ سرگرم‌ جنگ‌ در بابلیه‌ بود، بیزانسیها از فرصت بهره‌ جستند و در 330ق‌/ 942م‌ بین‌النهرین‌ را متصرف شدند و در جریان جنگ‌ ارزن‌ را مسخر و ویران‌ كردند (IA، همانجا). پس از مرگ‌ ناصرالدوله‌ (358ق‌)، در 359ق‌/ 970م‌ سرداری‌ به‌ نام‌ بگراس‌ از سرداران‌ نیكفورس‌ امپراتور بیزانس‌ ارزن را مسخر و ویران‌ كرد، ولی‌ چندی‌ بعد شهر به‌ وضع‌ پیشین‌ بازگشت‌ («دائرةالمعارف‌»، همانجا). 
در 367ق‌/ 978م‌ ارزن به‌ دست‌ شاهان‌ آل‌ بویه‌ اداره‌ می‌شد و سپس‌ زیر فرمان‌ خاندان مروانی‌ (آل‌ مروان‌) قرار گرفت‌. در 433ق‌/ 1042م‌ غزان‌ به‌ ارزن‌ حمله‌ بردند و پس‌ از نهب‌ و غارت‌، آنجا را به‌ ویرانی‌ كشانیدند. از آن‌ پس‌ شهر رو به‌ خاموشی‌ نهاد (همانجا). ارزن‌ در 441ق‌/ 1049م‌ توسط لشكریان‌ سلجوقی‌ به‌ كلی‌ ویران‌ شد و مردم‌ آن‌ قتل‌ عام‌ شدند. آنانكه‌ توانستند از چنگ‌ مهاجمان‌ بگریزند، به‌ شهر تئودُسیوپولیس‌ كه‌ ارمنیان‌ كارین‌ می‌نامیدند، مهاجرت‌ كردند و به‌ یاد زادگاه‌ ویران‌ شدۀ خویش‌ آن را روم‌ آردز(ن‌) نامیدند كه‌ در زبان‌ عربی‌ به‌ ارزن‌ الروم‌ شهرت یافت‌ و اكنون‌ ارزروم‌ نامیده‌ می‌شود (IA, IV/ 338؛ نیز نك‍ : ه‍ د، ارزروم‌). 
تا زمان حملۀ مغول‌ در 640ق‌/ 1242م‌، ارزن‌ در دست‌ ایوبیان‌ بود («دائرةالمعارف‌»، همانجا). در 658ق‌/ 1260م‌ یشموت فرزند هلاكو پس‌ از تصرف‌ میافارقین‌ به‌ سراغ‌ دژ ماردین‌ رفت‌ و 8 ماه‌ آنجا را به‌ محاصره‌ گرفت‌، اما چون‌ از تصرف‌ دژ عاجز ماند، به‌ دیگر شهرها از جمله‌ ارزن‌ حمله‌ برد و آنجا را سخت‌ ویران‌ كرد (همانجا؛ رشیدالدین‌، 3/ 81 -82). 
تاریخ‌ متروك‌ ماندن‌ شهر ارزن‌ چندان‌ روشن‌ نیست‌. تا آنجا كه‌ می‌دانیم‌ حمدالله‌ مستوفی‌ در سدۀ 8ق‌ ازارزن‌ به‌ عنوان‌ شهری‌ بزرگ‌ با دژی‌ عظیم‌ و محكم‌ یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 103)، ولی‌ یاقوت‌ حموی كه‌ در سدۀ 7ق‌ و پیش‌ از حملۀ یشموت‌ به‌ ارزن‌ می‌زیسته‌، متذكر شده‌ است كه‌ این‌ شهر با دژ استواری‌ كه‌ داشته‌، در گذشته‌ از شهرهای آباد ارمنستان‌ به‌شمار می‌رفته‌، ولی‌ اكنون‌ ویرانه‌ است‌ (بلدان‌، 1/ 205). محتمل است‌ حمدالله‌ مستوفی‌ مطالب‌ یاد شده‌ را بر پایۀ استفاده‌ از آثار متقدمان‌ نوشته‌ باشد. 
از مشاهیر ارزن‌، ابوغسّان‌ عیاش‌ بن‌ ابراهیم‌ ارزنی‌، ابومحمد یحیی بن‌ محمد بن‌ عبدالله‌ ارزنی‌، شاعر و ادیب‌ خوشنویس‌ كه‌ نسخه‌های‌ بسیاری از وی‌ برجا مانده‌ است‌ و نیز ابومحمد عبدالله‌ بن حدید ارزنی‌ شافعی‌، معروف‌ به‌ ابن‌ الشواء و ابوالقاسم‌ عبدالوارث‌ بن‌ موسى ارزنی‌ را می‌توان‌ یاد كرد (ابن‌ ماكولا، 1/ 151-152؛ نیز نك‍ : سمعانی‌، 1/ 164- 165؛ ذهبی‌، 1/ 19). 

مآخذ

ابن‌اثیر، الكامل‌؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌؛ ابن‌حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، بیروت‌، دارمكتبة الحیاة؛ ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1889م‌؛ ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسة، بیروت‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ ابن‌شداد، محمد، الاعلاق‌ الخطیرة، دمشق‌، 1991م‌؛ ابن‌ فقیه‌ همدانی‌، محمد، مختصر كتاب‌ البلدان‌، بیروت‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ ابن‌ ماكولا، علی‌، الاكمال‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ یحیى معلمی‌ یمانی‌، حیدرآباد دكن‌، 1385ق‌/ 1966م‌؛ ادریسی‌، محمد، نزهةالمشتاق‌، بیروت‌، 1409ق‌/ 1989م‌؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1927م‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1863م‌؛ بهار، مهرداد، واژه‌نامۀ بندهش‌، تهران‌، 1345ش‌؛ حمدالله‌ مستوفی‌، نزهةالقلوب‌، به‌ كوشش‌ گ‌. لسترنج‌، لیدن‌، 1331ق‌/ 1913م‌؛ خورنی‌، موسى، تاریخ‌ ارمنستان‌، ترجمۀ گئوركی‌ نعلبندیان‌، ایروان‌، 1984م‌؛ دائرةالمعارف‌ الاسلامیة، قاهره‌، 1933م‌؛ ذهبی‌، محمد، المشتبه‌، به‌ كوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌، 1962م‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالكریم‌ علی‌زاده‌، باكو، 1957م‌؛ سركیسیان‌، ك‌. خ‌. و دیگران‌، تاریخ‌ ارمنستان‌، ترجمۀ ا. گرمانیك‌، تهران‌، 1360ش‌؛ سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان بن‌ یحیى معلمی‌ یمانی‌، حیدرآباد دكن‌، 1382ق‌/ 1962م‌؛ شمیسانی‌، حسن‌، مدینة ماردین‌، بیروت‌، 1407ق‌/ 1987م‌؛ طبری‌، محمد، تاریخ‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1882-1890م‌؛ فرای‌، ر.ن‌.، «تاریخ‌ سیاسی‌ ایران‌ در دورۀ ساسانیان‌»، تاریخ‌ ایران‌، به‌ كوشش‌ جی‌. آ. بویل‌، ترجمۀ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، 1368ش‌؛ قدامةبن‌ جعفر، الخراج‌ و صناعةالكتابة، به‌ كوشش محمدحسین‌ زبیدی‌، بغداد، 1981م‌؛ كریستن‌ سن‌، آرتور، ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌، ترجمۀ رشید یاسمی‌، تهران‌، 1351ش‌؛ لانگ‌، دیوید م‌.، «ایران‌، ارمنستان‌ و گرجستان‌»، تاریخ‌ ایران‌، به‌ كوشش‌ جی‌. آ. بویل‌، ترجمۀ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، 1368ش‌؛ ناصرخسرو، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، 1356ش‌؛ یاقوت‌، بلدان‌؛ همو، المشترك‌، بیروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ یعقوبی‌، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر؛ نیز: 

BSE2; Egishe, O Vardane i voine armianskoi, tr. I.A. Orbeli, Erevan, 1971; EI1; EI2; Favstos Buzand, Istoriya Armenii, tr. M.A. Gevorgyan, Erevan, 1953; IA; Khorenatsi, Movses, Istoriya Armenii, tr. Gagik Sarkisyan, Erevan, 1990; Le Strange, G., The Lands of Eastern Caliphate, London, 1966; Marquart, J., «Ērānšahr nach der Geographie des Moses Xorenacʿi», Abhandlungen der königlichen Gesellschaft der Wissenschaften zu Göttingen, Berlin, 1901, vol. III; Pauly; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1947; Procopius, History of the Wars, tr. H.B. Dewing, London, 1954; Taylor, «Travels in Kurdistan», The Journal of the Royal Geographical Society, London, 1865, vol. XXXV; Türk ansiklopedisi, Ankara, 1968; Yuzbashyan, K.H., notes on O Vardane... (vide: Egishe). 
عنایت‌الله‌ رضا

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: