ارزنجان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229798/ارزنجان
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اَرْزَنْجان، استانی در آناتولی شرقی در حوضۀ علیای فرات (قرهسو، شاخۀ بزرگ فرات) در تركیه كه مركز آن نیز شهری به همین نام است. استان ارزنجان میان ◦38 و ′16 تا ◦40 و ′45 طول شرقی و ◦39 و ′2 تا ◦40 و ′5 عرض شمالی قرار دارد و مساحت آن 903‘11 كمـ2 است (YA, IV/ 2585, 2594). در سرشماری عمومی 1990م، جمعیت این استان 251‘299 نفر گزارش شده است («آمار...»، 27). ارزنجان از شمال به استانهای گیرسون و گوموشخانه، از مشرق به ارزروم، از جنوب شرقی به بینگول، از جنوب غربی به مالاتیا (ملطیه) و الازیق، از جنوب به تونجهلی و از غرب به سیواس محدود است. بخشهای تابع آن اینهاست: چایرلی، ایلیچ، كماح (كماخ)، رفاهیه و ترجان (YA، همانجا). شهر ارزنجان با مساحت 166‘2 كمـ2 در ارتفاع 218‘1 متری از سطح دریا واقع شده است و براساس سرشماری عمومی 1990م، جمعیت آن 837‘149 نفر است (همان، نیز «آمار»، همانجاها). معنی واژۀ ارزنجان و سبب نامگذاری این شهر و همچنین تاریخ بنای آن به درستی روشن نیست. به روایت منابع ارمنی، قدمت ارزنجان به سدههای پیش از میلاد میرسد (IA, IV/ 338). زوهما (سوهما) كهنترین نامی است كه در منابع آشوری به این منطقه داده شده است (YA, IV/ 2596). مآخذ كهن از این منطقه با نام آكیلی سنه واقع در ارمنستان بزرگ یاد میكنند كه شهر مهم آن اریزا بوده است (پاولی، I/ 1168). بطلمیوس (ص 159) و برخی مآخذ متقدم آزیریس را در ارمنستان كوچك و كرانۀ فرات با ارسینگان (ارزنجان) امروزی مطابق میدانند (نك : پاولی، IV/ 2643). یاقوت (1/ 205) و ابناثیر (12/ 478) نام آن را ارزنكان نیز آوردهاند. پس از فتح آسیای صغیر به دست تركان، این شهر ارزنجان نامیده شد (IA, IV/ 339). احتمالاً این نام از اریزا كه در غرب ارزروم واقع بوده، گرفته شده است (YA، همانجا).
ارزنجان منطقهای است كوهستانی (همان، IV/ 2585). مهمترین كوههای آن كشیش داغ لاری 537‘3 متر در شمال شرقی ومونزور 449‘3 متر در جنوب شهر ارزنجان است و از دیگر كوههای آن قاطرتپه داغی، قراچه قلعهداغی، قره داغ و چال داغی را میتوان نام برد (همان، IV/ 2586). مهمترین رودخانۀ آن قرهسو، شاخۀ بزرگ فرات است كه از كوهستانهای ارزروم سرچشمه میگیرد (همان، IV/ 2587).ارزنجان در منطقۀ گذار بین آناتولی مركزی و شرقی واقع است. شرایط اقلیمی آن تحت تأثیر تودۀ فشار هوای آناتولی شرقی از یك سو و چهرۀ ناهمواریهای منطقه از سوی دیگر دستخوش تغییر است. متوسط دمای سالانه در آنجا 7/ 10 درجۀ سانتیگراد و باران متوسط سالانه 1/ 374 میلیمتر است. آبوهوای آن كوهستانی با زمستانهای سرد است. ارزنجان از نظر پوشش گیاهی فقیر است و تنها در بخش كوچكی از حوضۀ فرات جنگلهای پراكنده دیده میشود (همان، IV/ 2590-2591).
سابقۀ ارزنجان به هزارۀ سوم قم میرسد. این ناحیه در عصر مفرغ مسكون بود و ساكنان آن با دامداری و كشاورزی آشنایی داشتند. ساكنان باستانی آنجا، آزّی ـ هایاشا و سپس حتیها بودهاند (همان، IV/ 2596). یافتههای باستانشناسی در آلتین تپه واقع در 20 كیلومتری خاور ارزنجان، وجود تمدن اورارتو در سدۀ 8قم را در این ناحیه نشان میدهد (امره، 279-280). در واقع میتوان گفت كه تاریخ مدون ارزنجان با دولت اورارتو آغاز میشود. چنین به نظر میرسد كه آلتینتپه در مرز غربی دولت اورارتو، مركز اداری یكی از ایالات بوده، و موقعیت مهمی داشته است. حاكمیت اورارتو با هجوم مادها سرآمد و ناحیۀ ارزنجان نخست به دست مادها افتاد و سپس تحت ادارۀ دولت پارس (هخامنشی) قرار گرفت و یكی از 3 ساتراپنشین بزرگ در آسیای صغیر شد كه در زمان داریوش اول خراجگزار ایران بود (YA, IV/ 2598). با حملۀ اسكندر مقدونی به ایران تسلط پارسها بر این ناحیه پایان یافت و دوران سلطۀ هلنیسم در آسیای صغیر قوت گرفت. در عهد سلوكیان، ارزنجان در خارج از منطقۀ درگیری قرار داشت (همان، IV/ 2599). در 70قم دولت پونتوس، ارزنجان و حوالی آن را از حاكمیت رومیان خارج ساخت. آنگاه پارتها كه رهبری پادشاهی آراكس را نیز به اختیار خود در آورده بودند، توانستند تا 55م بر ناحیۀ ارزنجان فرمانروایی كنند (همان، IV/ 2599-2600).ارزنجان و نواحی اطراف آن در دورۀ ساسانی صحنۀ رقابت و نبرد ایران و روم بود كه در عهد پادشاهی خسرو دوم (پرویز) و اوایل سدۀ 7م حاكمیت ساسانی بر آنجا تثبیت شد (IA, IV/ 339)، تا اینكه در 622م هراكلیوس امپراتور بیزانس به حاكمیت ایران در این ناحیه پایان داد (پیرنیا، 224؛ همانجا). در عهد خلافت عمر و عثمان، آسیای صغیر مورد توجه مسلمانان قرار گرفت (IA، همانجا)، تا اینكه سرانجام در 83ق/ 702م با فتح ملطیه (بلاذری، 189)، ارزنجان به تصرف مسلمانان درآمد. از این تاریخ به بعد تا سدۀ 3ق كه متوكل پسر و ولیعهدش معتز را به حكومت ارزنجان گسیل داشت (YA، همانجا)، از سرگذشت این شهر اطلاعی دردست نیست. در 463ق/ 1071م جنگ ملازگرد در نزدیكی ارزنجان میان البارسلان و ارمانوس (رومانوس) امپراتور روم شرقی روی داد (نك : رشیدالدین، 2(5)/ 31- 38؛ آقسرایی، 16-17) و از آن پس دوران نفوذ تركها بر این ناحیه فرا رسید. در جریان مهاجرت تركها، ارزنجان به تصرف منگوچوك احمد غازی درآمد (YA, IV/ 2601). در 622ق/ 1225م علاءالدین كیقباد پسر قلیچ ارسلان بر این شهر تسلط یافت (ابن اثیر، 12/ 478؛ نیز نك : ابن خلدون، 5(2)/ 359، كه این رویداد را در 625ق آورده است). وی در یاسی چمن (یاسی جمان) نزدیك ارزنجان توانست جلال الدین خوارزمشاه را شكست دهد و دامنۀ تصرفاتش را گسترش بخشد (نسوی، 221؛ آقسرایی، 33). از این تاریخ به بعد ارزنجان در دست خاندان سلجوقی و پادشاهان و امیران آن از جمله ملك علاءالدین داوودشاه («مختصر...»، 142-143) و غیاثالدین (همان، 153) و دیگر افراد این خاندان قرار گرفت (همانجا؛ آق سرایی، جم). پس از علاءالدین جانشینش غیاثالدین كیخسرو در محل كوسه داغ، از نواحی ارزنجان، از بایجو سردار مغول شكست خورد (جوینی، 3/ 468؛ «مختصر»، 236-241؛ ابن عبری، 440-442) و به اینترتیب ارزنجان نیز به تصرف مغولها درآمد. آنگاه هلاكو در 655ق/ 1257م دیگر بار آنجا را تسخیر كرد و حكومت ارزنجان را به فرزندش یشموتداد YA)، همانجا). ارزنجان مدتی نیز تحت نفوذ امرای آل چوپان و آل جلایر بود و تیمورتاش فرزند امیرچوپان امارت آنجا را بر عهده داشت (اوزون چارشیلی، 155). پس از تشكیل امیرنشین ارتنا، نواحی ارزنجان تحت نفوذ علاءالدین ارتنا درآمد و خاندان ارتنا نزدیك به نیمقرن در این نواحی فرمان راندند (همو، 157, 160). سرانجام در 781ق/ 1379م مطهرتن (یوجل، 671) و یا به نوشتۀ برخی مآخذ طهرتن (شرفالدین، 185؛ ابوبكر طهرانی، 1/ 35- 38)، ارزنجان را مركز امارت خویش قرار داد و شهرهای بایبورد، كماخ، ارزروم و ترجان را نیز ضمیمۀ قلمرو خود ساخت. سپس در آنجا اعلان استقلال كرد و به نام خود سكه زد (همو، 1/ 35؛ یوجل، 671-673). دولت نوپای مطهرتن، مورد حملۀ علاءالدین علی فرمانروای ارتنا قرار گرفت (همو، 674)، اما مطهرتن با كمك امیران آق قویونلو، علاءالدین را از ارزنجان بیرون كرد و به پایتختش سیواس بازگرداند (همو، 676). مطهرتن با شنیدن خبر لشكركشی تیمور به آناتولی شرقی به هراس افتاد و با رسیدن فرستادۀ تیمور به ارزنجان، اظهار اطاعت كرد و ارزنجان را از خطر نابودی نجات داد (خواندمیر، 3/ 440؛ یوجل، 687). مطهرتن امیر ارزنجان تا 795ق/ 1393م به تثبیت امارت خود پرداخت و در لشكركشی دوم تیمور به آناتولی نیز با وی همكاری كرد (همو، 692-693).پس از مطهرتن، فرمانروایان قرا قویونلو بر سرنوشت این ناحیه حاكم شدند (همو، 718-717) و قرا یوسف امیر قرا قویونلو ارزنجان را محاصره كرد (اوزون چارشیلی، 182). پس از وی اوزون حسن آققویونلو در ارزنجان و دیاربكر صاحب نفوذ شد (همو، 184؛ ابوبكر طهرانی، 2/ 424-433). پس از شكست اوزون حسن (ربیعالاول 878/ اوت 1473) از سلطان محمد فاتح (اوزون چارشیلی، 193؛ روملو، 10/ 542)، ارزنجان به تابعیت دولت عثمانی درآمد و جزء ولایت ارزروم شد (IA, IV/ 339).در 906ق/ 1500م شاه اسماعیل برای جنگ با پادشاه شیروان، ارزنجان را محل تجمع نیروهای خود قرار داد (روملو، 12/ 61) و همچنین در 908ق/ 1502م در تعقیب الوندمیرزا به ارزنجان لشكر كشید (خواندمیر، 4/ 469؛ روملو، 12/ 88 - 89). در جریان جنگ چالدران و سایر نبردهای میان ایران و عثمانی، ارزنجان گذرگاه سپاه عثمانی بود (YA, IV/ 2603). در 955ق/ 1548م اسماعیل میرزا فرزند طهماسب اول آنجا را به تصرف آورد (روملو، 12/ 432-434). در دوران امپراتوری عثمانی، منابع گاه خبر از ناآرامیهایی در این ناحیه دادهاند. در سدۀ 13ق/ 19م ارامنه در آنجا به شورش برخاستند، تا اینكه در جریان جنگ جهانی اول از سوی روسیه ارزنجان اشغال، و پس از رهایی، فرمانداری مستقل شد (YA, IV/ 2604). در طول مبارزات رهاییبخش، این شهر یكی از مراكز نیروهای ملی بود (همان، IV/ 2608).ارزنجان به سبب موقعیت ویژۀ جغرافیایی و قرار داشتن بر سر راههای بازرگانی و نظامی غرب و شرق آناتولی و كشورهای همجوار، گذرگاه جهانگردان معروف بوده است كه گزارشهای آنان و نیز نوشتههای دیگر جغرافینگاران از دیدگاه جغرافیای تاریخی منطقه واجد اهمیت است. حمدالله مستوفی ارزنجان را از اقلیم چهارم، خوش آب و هوا و دارای غله و میوه فراوان نوشته است (نزهة...، 94 - 95). ابنبطوطه آنجا را در قلمرو پادشاه عراق دانسته، میگوید كه بیشتر ساكنان آن ارمنی هستند و مسلمانان به زبان تركی سخن میگویند. وی بازارها و صنعت مسگری آنجا را ستوده است (1/ 305). به گفتۀ قزوینی، ارزنجان جزء ولایت ارمینیه بوده، سكنۀ آن را مسلمانان و مسیحیان تشكیل میدادند (ص 493). یاقوت نیز ساكنان آن را ارمنی، و مسلمانان را در اقلیت دانسته، و زیبایی شهر را ستوده است (1/ 205). ابوالفدا نیز آنجا را جزء ولایت ارمینیه آورده، و ارزنكان نامیده است (ص 392-393). ماركوپولو جهانگرد ونیزی، ارزنجان را مهمترین شهر ارمنستان بزرگ خوانده، از پارچههای ابریشمی و پنبهای آنجا و نیز چشمههای آب گرم آن یاد كرده، و آن را زیباترین شهر آن ناحیه و اسقفنشین ذكر كرده است (ص 33). كلاویخو جهانگرد اسپانیایی، از تاكستانها و مزارع غله و باغهای زیبا و بازارها و خیابانهای آن یاد كرده، میگوید: آنجا را ارمنیان ساختهاند و بر دیوارهای سنگی شهر علامت صلیب حك شده است (ص 137). اولیا چلبی سیاح ترك از 200 خانه و یك مسجد در درون قلعۀ شهر و 800‘1 خانه، تكیۀ دراویش، حمام، مسجد و مدرسه در خارج از قلعه نام میبرد كه مشهورترین تكایا، تكیۀ مولانا بوده كه هر شب مراسم مولویه در آن بر پا میشده است (2/ 381). از آنجا كه ارزنجان امیرنشین و بزرگترین شهر این منطقه بوده است، ضرابخانهای در آنجا وجود داشته كه در نیمۀ دوم سدۀ 7ق/ 13م مسكوكاتی به نام غیاثالدین كیخسرو سوم پسر قلیچارسلان و مسعود بن كیكاووس و در سدۀ 8ق/ 14م به نام علاءالدین و محمد ارتنا در آن ضرب شده است (غالب، 87-88، 91، 100، 106-107). ارزنجان از نواحی زلزله خیز است كه زمین لرزههای بسیاری در آنجا روی داده است. قدیمترین زمین لرزهای كه ثبت شده، زلزلۀ سال 652ق/ 1254م است كه ویرانی بسیاری بهبار آورد (حمدالله، تاریخ...، 588) و شدیدترین آنها در 1358ق/ 1939م روی داد كه یكی از 15 زمین لرزۀ بزرگ دنیا در سدههای اخیر بود و قربانیان بسیار گرفت و بر اثر آن شهر به كلی ویران شد، چنانكه مردمانش آنجا را رها ساخته، در جوار آن شهری جدید بنا كردند (YA, IV/ 2592). آخرین زمین لرزۀ آن در 12 مارس 1992م/ 22 اسفند 1370ش روی داد كه ویرانی و خسارت بسیاری به بار آورد (تحقیقات مؤلف). از دیدگاه اقتصادی، ارزنجان از نواحی كم رشد تركیه محسوب میشود. اگر چه موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی آن تا حدودی مساعد است، اما مناسبات عشیرهای و ارباب رعیتی در سدههای گذشته، شورشهای مختلف از جمله شورش ارامنه در 1313ق/ 1895م، اشغال قوای بیگانه و از همه مهمتر، زمین لرزههای پی در پی از عواملی هستند كه سبب عقب ماندگی این ناحیه شده است (YA, IV/ 2617). بزرگترین منبع درآمد مردم، كشاورزی است، به طوری كه حدود 6/ 71 درصد آنان به این كار اشتغال دارند. محصولات كشاورزی آن بیشتر غلات، حبوبات، سبزی، میوه و چغندرقند است و دامپروری نیز در آنجا رواج دارد (همان، IV/ 2649).بیشتر آثار تاریخی شهر ارزنجان در زمین لرزۀ ویرانگر سال 1939م از میان رفته (همان، IV/ 2663)، و فقط شمار اندكی از آنها باقی مانده است. از جمله گنبدی كه بانی و تاریخ بنای آن معلوم نیست و احتمالاً متعلق به سدۀ 7ق/ 13م است. ساختمان این گنبد به صورت 8 ضلعی است. همچنین دو حمام یكی به نام حمامبیك كه در 876ق/ 1471م از سوی زیاد خاتون بنا شده، و دیگری حمام چادرچی كه در 955ق/ 1548م به دست شیخ احمد بن محمد احداث شده است (همان، IV/ 2663).از دانشمندان این شهر قاضی برهانالدین احمد (د 800ق) را میتوان نام برد كه مدتی امیر ارزنجان بوده است. وی حاشیهای بر التلویح تفتازانی نوشته، و آن را الترجیح نام نهاده است (طاشكوپری زاده، 19).
آقسرایی، محمود، مسامرةالاخبار و مسایرةالاخیار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1944م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن بطوطه، رحلة، به كوشش محمد عبدالمنعم عریان و مصطفى قصاص، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابنعبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به كوشش آنطوان صالحانی، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابوبكر طهرانی، دیار بكریه، به كوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنكارا، 1962م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنوو دوسلان، پاریس، 1840م؛ اولیاچلبی، محمد، سیاحتنامه، استانبول، 1314ق؛ بطلمیوس، الجغرافیا، ترجمۀ سدۀ 9ق، به كوشش فؤاد سزگین و دیگران، فرانكفورت، 1987م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، قاهره، 1959م؛ پولو، ماركو، سفرنامه، ترجمۀ منصور سجادی و آنجلادی جوانی رومانو، تهران، 1363ش؛ پیرنیا، حسن، «تاریخ ایران»، همراه تاریخ مفصل ایران عباس اقبال، تهران، 1362ش؛ جوینی، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1355ق/ 1937م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوائی، تهران، 1362ش؛ همو، نزهةالقلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331ق/ 1913م؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362ش؛ رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به كوشش احمد آتش، آنكارا، 1960م؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ج 10، 1349ش، ج 12، 1357ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصامالدین اورونبایوف، تاشكند، 1972م؛ طاش كوپری زاده، احمد، الشقائق النعمانیة، به كوشش احمد صبحی فرات، استانبول، 1405ق؛ غالب، اسماعیل، تقویم مسكوكات سلجوقیه، استانبول، 1309ق؛ قزوینی، زكریا، آثارالبلاد، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ كلاویخو، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1337ش؛ «مختصر سلجوق نامۀ ابن بیبی»، اخبار سلاجقة روم، به كوشش محمد جواد مشكور، 1350ش؛ نسوی، محمد، سیرت جلالالدین مینكبرنی، به كوشش مجتبى مینوی، تهران، 1344ش؛ یاقوت، بلدان؛ تحقیقات مؤلف؛ نیز:
Census of Population 1990, State Institute of Statistics, Ankara, 1991; Emre, K., «Alt o ntepe' de Urartu Seramiği», Belleten, Ankara, 1969, vol. XXXIII, no. 131; IA; Pauly; Uzunçarsılı, I. H., Anadolu beylikleri, Ankara, 1969; YA; Yücel, Y., «Mutahharten ve Erzincan emirligi», Belleten, Ankara, 1971, vol. XXXV, no. 140. علیاكبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید