صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / هنر و معماری / بهزاد، کمال الدین /

فهرست مطالب

بهزاد، کمال الدین


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 مهر 1399 تاریخچه مقاله

بِهْزاد، كمال‌الدین‌، نامدارترین‌ نقاش‌ ایرانی‌. او در زمان‌ سلطنتِ آخرین‌ حكمران‌ تیموری‌،سلطان‌ حسین‌ بایقرا (سل‍ 873-911ق‌ /1468-1505م‌) در هرات‌ به‌ اوج‌ شهرت‌ در حرفۀ خود رسید. بهزاد را غالباً با مانی‌، نقاشِ افسانه‌ شده‌ مقایسه‌ كرده‌اند. سبك‌ او با بهترین‌ طراحی‌، رنگهای‌ جواهر مانند و نقاشیِ طبیعت‌‌گرای‌ موشكافانۀ اواخرِ تیموری‌ مترادف‌ است‌. به‌ رغم‌ آوازۀ بهزاد، آگاهی‌ دربارۀ زندگی‌ او نسبتاً اندك‌، عاری‌ از جزئیات‌، و گاه‌ ضد و نقیض‌ است‌؛ و با آنكه‌ نسخه‌های‌ خطی‌ مصور و مرقعهای‌ نقاشی‌ متعددی‌ به‌ این‌ استاد بزرگ‌ منتسب‌ گردیده‌، یا گفته‌ شده‌ كه‌ سرپرستی‌ كارگاههای‌ پدیدآورندۀ این‌ آثار را عهده‌دار بوده‌ است‌، روی‌هم‌رفته‌ تنها شماری‌ از آنها را می‌توان‌ به‌ طور مسلم‌ كار او دانست‌. 
بر پایۀ بررسی‌ كارهای‌ موجودِ بهزاد، احتمالاً او در دهۀ 860-870ق‌ زاده‌ شده‌ است‌. خواندمیر (حبیب‌...،3 /362) و میرزا حیدر دو غلات‌ (ص‌ 318) برآن‌اند كه‌ بهزاد كارِ خود را در كتابخانۀ امیر قدرتمند و شاعر، علیشیر نوایی‌ تحت‌ سرپرستیِ روح‌ الله‌ میرك‌ آغاز كرد؛ زمانی‌ پیش‌ از 893ق‌ /1488م‌ كه‌ بوستان‌ سعدی‌ (نسخۀ معروف‌ كتابخانۀ ملی‌ قاهره‌)، برای‌ سلطان‌ حسین‌ میرزا بایقرا نسخه‌برداری‌ و مصور شده‌ است‌، باید میرك‌ و بهزاد هر دو عضو كارگاه‌ سلطان‌ حسین‌ بایقرا بوده‌ باشند. 
منابع‌ دورۀ صفوی‌ اندكی‌ بیشتر جزئیات‌ زندگی‌نامۀ هنرمند را مطرح‌ كرده‌اند. بنابر نوشتۀ قاضی‌ احمد، بهزاد در كودكی‌ پدر و مادر را از دست‌ داد و استاد میرك‌ تربیتش‌ را عهده‌دار شد (ص‌ 134). دوست‌ محمدِ خوش‌نویس‌ نیز در دیباچۀ مرقع‌ بهرام‌ میرزا به‌ تربیت‌ او نزد میرك‌ كه‌ از سادات‌ كمانگر بوده‌، اشاره‌ كرده‌است‌ (ص‌ 128؛ بیانی‌، 1 /199-200). با این‌همه‌، مصطفى عالی‌، مورخ‌ نه‌ چندان‌ معتبر عثمانی‌، پیر سید احمد تبریزی‌ را استاد وی‌ انگاشته‌ است‌ (ص‌ 64). 
زمانی‌ كه‌ محمد شیبانی‌ (شیبك‌ خان‌) در 912ق‌ /1506م‌ سلطان‌ حسین‌ میرزا را شكست‌ داد و بر هرات‌ چیره‌ شد، احتمالاً بهزاد در شهر باقی‌ ماند و تا 916ق‌ كه‌ شاه‌ اسماعیل‌، مؤسس‌ سلسلۀ صفوی‌ هرات‌ را گشود، از حمایت‌ سردار ازبك‌ بهره‌مند بود. بنا بر نوشتۀ بابر، حكمران‌ مغول‌، شیبك‌ خان‌ حتى به‌ خود اجازۀ تصحیح‌ كار بهزاد را می‌داد (ص‌ 120). 
مرحلۀ بعدیِ زندگی‌ بهزاد و حرفه‌اش‌ موضوع‌ گفت‌ و گوهای‌ فراوانی‌ بوده‌ است‌. غالب‌ پژوهشگران‌ معتقدند كه‌ وی‌ سالهای‌ واپسینِ زندگی‌ را در تبریز سپری‌ كرد، اما تاریخ‌ انتقال‌ او از هرات‌ به‌ پایتخت‌ تازۀ صفوی‌ روشن‌ نیست‌. در فرمانی‌ از سوی‌ شاه‌ اسماعیل‌ (سل‍ 905-930ق‌ /1500-1524م‌) كه‌ تاریخ‌ 928ق‌ دارد، بهزاد به‌ سرپرستی‌ كتابخانۀ سلطنتی‌ منصوب‌ شده‌ است‌؛ این‌ امر ظاهراً اشاره‌ بر امكان‌ انتقال‌ هنرمند به‌ تبریز، در زمان‌ سلطنت‌ شاه‌ اسماعیل‌ دارد. با این‌ همه‌، تاریخ‌ این‌ سند موجب‌ بحثهایی‌ شده‌ است‌ (سوچك‌، 115). این‌ سند جزو گزیده‌ای‌ از نامه‌های‌ دیوانی‌ در «نامۀ نامی‌» خواندمیر صحافی‌ شده‌ است‌ (كتابخانۀ ملی‌ فرانسه‌، Ms .Suppl. Pers. 1842) كه‌ تاریخ‌ 925ق‌ دارد؛ ازاین‌رو، بر پایۀ گاه‌‌نگاری‌، تاریخ‌ فرمان‌ 3سال‌ دیرتر ثبت‌ شده‌ است‌ (نک‍ : خواندمیر، «نامه‌...»، 272-273). نسخۀ بدون‌ تاریخ‌ دیگری‌ اكنون‌ در مسكو نگاهداری‌ می‌شود؛ سدیگر نسخۀ مختصری‌ است‌ در كتابخانۀ دفتر دیوان‌ هند كه‌ در 1797م‌ برای‌ یك‌ حامی‌ هنر هندی‌ نوشته‌ شده‌ است‌. بر پایۀ نوشتۀ دیكسن‌ و ولش‌ چندین‌ نسخۀ دیگر نیز در مجموعه‌های‌ روسی‌، ایرانی‌ و هندی‌ موجود است‌ كه‌ نیازمند پژوهش‌اند (I /243).
روایتی‌ در مناقب‌ هنروران‌ مصطفى عالی‌ هست‌ كه‌ غالباً به‌ عنوان‌ مدركی‌ برای‌ تقویت‌ بیشترِ ارتباط بهزاد با شاه‌ اسماعیل‌ نقل‌ می‌شود. مورخ‌ عثمانی‌ شایعۀ بی‌اساسی‌ را مطرح‌ می‌كند كه‌ بهزاد و شاه‌ محمود نیشابوریِ خوش‌نویس‌ در جنگ‌ چالدران‌ (920ق‌ /1514م‌) همراه‌ شاه‌ اسماعیل‌ بوده‌اند و شاه‌ نگران‌ سلامت‌ آنها بوده‌، ازاین‌رو، آن‌ دو را در غاری‌ پنهان‌ ساخته‌ است‌ (ص‌ 37). از آنجا كه‌ مصطفى عالی‌ مطالب‌ را با شرح‌ و بسط بسیار و شاخ‌ برگ‌ فراوان‌ آورده‌، و هیچ‌ مورخ‌ ایرانی‌ این‌ رخداد را ذكر نكرده‌ است‌، در اصالت‌ آن‌ می‌توان‌ تردید كرد. قاضی‌ احمد (همانجا) و دوست‌ محمد (ص‌ 128- 129) هر دو او را وابسته‌ به‌ شاه‌ طهماسب‌ دانسته‌اند و هیچ‌ اشاره‌ای‌ به‌ پیوند وی‌ با شاه‌ اسماعیل‌ نكرده‌اند. بر پایۀ گزارش‌ قاضی‌ احمد كتابخانۀ شاه‌ طهماسب‌ پیش‌ از رسیدنِ بهزاد به‌ تبریز ایجاد شده‌ بوده‌، و سلطان‌ محمد به‌ شاه‌ درس‌ نقاشی‌ می‌داده‌ است‌ (همانجا؛ نیز نک‍ : اسكندربیك‌، 1 /174). مدركی‌ دیگر برای‌ احتمال‌ به‌ تبریز آمدنِ بهزاد پس‌ از جلوسِ شاه‌ طهماسب‌، جُنگی‌ با تاریخ‌ 930ق‌ است‌ كه‌ اكنون‌ در گالری ‌هنر فریرِ واشینگتن (F1944.48) نگاهداری‌ می‌شود و دارای‌ یك‌ مجلس‌ نقاشی‌ مشهور پیر و جوان‌ كار بهزاد است‌. قاضی‌ احمد نیز از یك‌ نسخۀ خمسۀ نظامی‌ به‌ خط شاه‌ محمود نیشابوری‌ و با تصویر بهزاد نام‌ می‌برد (ص‌ 87). 
بنابر نوشتۀ دوست‌ محمد، بهزاد در تبریز درگذشت‌ و در جوار شیخ‌ كمال‌ خجندی‌، عارف‌ و شاعرِ مشهور به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (ص‌ 129). گاه‌نگارۀ (ماده‌ تاریخِ) «خاكِ قبر بهزاد» درگذشت‌ او را در 942ق‌ /1535م‌ نشان‌ می‌دهد. قاضی‌ احمد مدعی‌ است‌ كه‌ بهزاد در هرات‌ درگذشته‌ است‌ (ص‌ 134). 
بهزاد حداقل ‌یك ‌خواهر داشته‌ است‌،زیرا یكی‌ از خواهرزاده‌هایش‌، رستم‌ علی‌ خوش‌نویس‌ مشهوری‌ بود (اسكندربیك‌، 1 /170) كه‌ با پسرش‌، محب‌ علی‌ به‌ كتابخانۀ سلطان‌ ابراهیم‌ پیوست‌ (قاضی‌ احمد، 100). خویشاوند دیگر او مظفرعلی‌ فرزند حیدرعلی‌ (خواهر زادۀ بهزاد) نیز نقاش‌ و خوش‌نویس‌ بود و غالباً كارش‌ با بهزاد مقایسه‌ می‌شود (همو، 141؛ صادقی‌، 256). 
 

غالب‌ منابع‌ تاریخی‌ و زندگی‌نامه‌ها آراء متفاوتی‌ دربارۀ مهارت‌ هنری‌ بهزاد ارائه‌ كرده‌اند. خواندمیر، یكی‌ از هم‌ زمانهای‌ بهزاد و عضو محفل‌ سلطان‌ حسین‌ بایقرا ــ محفلی‌ كه‌ امیرعلیشیرنوایی‌ و بهزاد را در برمی‌گرفت‌ ــ ضمن‌ تحسینِ ظرافت‌ قلم‌ او و درك‌ طبیعت‌‌گرایی‌اش‌، او را به‌ مانی‌ تشبیه‌ كرده‌ است‌ ( فصلی‌...، 64، حبیب‌، 3 /362). میرزا حیدر دوغلات‌ بهزاد و شاه‌ مظفر را به‌ منزلۀ وارثانِ بحق‌ عبدالحی‌، نقاش‌ نامی‌ سدۀ 8ق‌ /14م‌ می‌داند و می‌نویسد: در حالی‌ كه‌ سبك‌ بهزاد به‌ ظرافتِ شاه‌ مظفر نیست‌، اما آثار او استواری‌ بیشتر و كنترلِ قلم‌ بهتری‌ را نشان‌ می‌دهد. همو می‌نویسد: كار قاسم‌ علی‌، یكی‌ از شاگردان‌ بهزاد به‌ استادش‌ نزدیك‌ است‌، اما تركیب‌‌بندیِ نقاشیهایش‌ چون‌ او نیرومند نیست‌ (ص‌ 318). بابر بهزاد و شاه‌ مظفر را پیشگام‌ هنرمندانِ دربار امیر علیشیر نوایی‌ معرفی‌ كرده‌، می‌نویسد: كار بهزاد بسیار ظریف‌ است‌ و چهره‌های‌ ریش‌ دار را به‌ وجهی‌ نیكو طراحی‌ می‌كند (ص‌109، 115). 
در منابع‌ صفوی‌، بهزاد به‌ طور مشابه‌ تحسین‌ شده‌، و به‌ آوازه‌ای‌ افسانه‌ای‌ رسیده‌ است‌. قاضی‌ احمد او را «نادرۀ دوران‌ و اعجوبۀ زمان‌ و بهترینِ نقاشان‌» می‌داند (ص‌ 134) و دوست‌ محمد او را «نادر العصر» و برترینِ متأخران‌ در نگارگری‌ و تذهیب‌ و تحریر می‌شمارد (ص‌ 128). در دیباچۀ مرقع‌ امیر غیب‌ بیگ‌، گردآوری‌ شده‌ در 972ق‌ /1565م‌ سید احمد كه‌ ظاهراً بهزاد را ملاقات‌ كرده‌ بوده‌، معتقد است‌ كه‌ بهزاد «شبیه‌ و نظیر ندارد» و در قدرت‌ دست‌ و استواری‌ قلم‌ بسیار برتر از همتاهایش‌ است‌ (نک‍ : ثكستن‌، 27؛ نیز بیانی‌، 1 /52). خواندمیر كه‌ دیباچه‌ای‌ بر مرقع‌ كار بهزاد (اكنون‌ در كتابخانۀ ملی‌ فرانسه‌)، به‌ نام «نامۀ نامی‌» نگاشته‌، بسیار بیشتر از آنچه‌ در حبیب‌ السیر آورده‌ است‌، این‌ هنرمند را ستایش‌ می‌كند (ص‌ 268-272). 
در بدایع‌ الوقایع‌ كه‌ برای‌ تجدید خاطرۀ زندگی‌ فرهنگی‌ عصر تیموری‌ در 945ق‌ /1538م‌ برای‌ ازبكها تدوین‌ شده‌، مجلسی‌ توصیف‌ شده‌ است‌ كه‌ در آن‌ یكی‌ از نقاشیهای‌ بهزاد عالی‌ترین‌ تحسین‌ را برای‌ میزان‌ طبیعت‌گرایی‌ دریافت‌ می‌كند (نک‍ : واصفی‌، 2 /149-150). حكمرانانی‌ مانند اكبر، جهانگیر و شاه‌ جهان‌ از مغولهای‌ هند برای‌ تشخیص‌ سبك‌ بهزاد به‌ خود می‌بالیدند و مشتاقانه‌ نسخه‌های‌ خطی‌ تیموری‌ را با تأییدِ مصورات‌ آنها گردآوری‌ می‌كردند ( توزك‌...، 2 /237). 
پژوهشگرانِ زمان‌ حاضر عمدتاً علاقه‌مند به‌ تشخیص‌ سرشت‌ كار بهزادند كه‌ مسلماً كاری‌ تقریباً غیر ممكن‌ است‌، زیرا با آنكه‌ تنها معدودی‌ از كارهای‌ او شناخته‌ شده‌ است‌، به‌ دلیل‌ آوازۀ او، هنرمندان‌ طی‌ سده‌ها برای‌ افزایشِ اهمیت‌ هنری‌ و ارزش‌ مادی‌ كارهای‌ خود نام‌ وی‌ را به‌ آنها الحاق‌ كرده‌اند. همان‌ طور كه‌ در منابع‌ آغازین‌ آشكار است‌، بهزاد عضوی‌ از گروه‌ نقاشان‌ اواخر سدۀ 9ق‌ /15م‌ هرات‌ شاملِ چهره‌های‌ درخشان‌ دیگری‌ مانند میرك‌، مظفر علی‌ و قاسم‌ علیِ جوان‌تر است‌ كه‌ به‌ سبك‌ مشابهی‌ كار می‌كردند (قاضی‌ احمد، 133). 
در بعضی‌ از پژوهشهای‌ اخیر سعی‌ كرده‌اند تا سرشت‌ كار بهزاد و همكاری‌ هنری‌ تحت‌ سرپرستی‌ امیرعلیشیر نوایی‌ و سلطان‌ حسین‌ میرزا را با دقت‌ بیشتری‌ مشخص‌ كنند. نوآوریِ بهزاد و توانایی‌ او برای‌ وارد كردن‌ درك‌ تازه‌ای‌ از طبیعت‌ در نقاشی‌ ایرانی‌، به‌ كرات‌ نقل شده‌ است‌. او با استفاده‌ از بن‌مایه‌های‌ دنیایی‌ و چهره‌های‌ متفاوت‌ بخشیدن‌ به‌ تصاویر و جنبۀ روان‌ شناختی‌ عمیق‌تر، به‌ دگرگونی‌ زیباشناختی‌ و گسترش‌ بدیعِ آن‌ به‌ مرزهای‌ نو دست‌ یافت‌. گرچه‌ طبیعت‌گرایی‌ و واقع‌نگری‌ آفریده‌های‌ او دگرگونی‌ محدودی‌ بود، با این‌ همه‌، نقاشیهای‌ او بسیار صادقانه‌اند و واقعیت‌ طبیعی‌ متقاعدكننده‌تری‌ از نقاشی‌ كهن‌تر ایرانی‌ را القا می‌كنند (واصفی‌، همانجا؛ گروسه‌، 295؛ آریان‌، 37، 51-52). 
در بوستان‌ سعدی‌ كه‌ برای‌ كتابخانۀ سلطان‌حسین‌ میرزا ساخته‌ شده‌ است‌، نمایش‌ واضحی‌ از نبوغ‌ هنری‌ بهزاد مشاهده‌ می‌شود. این‌ نسخه‌ به‌ خط میرعلی‌ هروی‌، و شامل‌ دو مجلس‌ در دو صفحۀ پیش‌ از متن‌ و 4 مجلس‌ در داخل‌ متن‌ است‌ كه‌ در دو مجلسِ آن‌ تاریخ‌ 894، و رقم‌ بهزاد در كتیبه‌های‌ معماری‌ یا روی‌ اشیاء دور از دید جای‌ گرفته‌ است‌. تركیب‌بندی‌ مجالس‌ ــ به‌ دلیل‌ شفافیتِ فضای‌ نقاشی‌، طراحی‌ عالی‌ و رنگهـای‌ هماهنگ‌ ــ چشم‌گیر است‌. تصویر با آنكه‌ هنوز مثالی‌ است‌، اما نوعی‌ شخصیت‌‌پردازی‌ نیز در آن‌ حس‌ می‌شود كه‌ به‌ نگاره‌هاگیرایی‌ و سرزندگی‌ قابل‌ توجهی‌ بخشیده‌ است‌. این‌ ویژگیها در شماری‌ از نسخه‌های‌ خطی‌ اواخر سدۀ 9ق‌ پدیدار است‌. 
برخی‌ از متون‌ با نقاشیهایی‌ كه‌ همواره‌ كار بهزاد بودنِ آنها پذیرفته‌ شده‌، بدین‌ شرح‌ است‌: 
1. خمسۀ نظامی‌، مورخ‌ 846ق‌ (لندن‌، موزۀ بریتانیا، Add. 25900) (تیتلی‌، 137-138).
2. ظفرنامۀ شرف‌‌الدین یزدی‌، مورخ‌ 872ق‌، به‌ خط شیرعلی‌ كاتب‌ (بالتیمر، كتابخانۀ جانزهاپكینز، مجموعۀ جان‌ و گَرت‌، با 6 نقاشی‌ كه‌ كار بهزاد دانسته‌ شده‌ است‌ (نک‍ : آرنولد، سراسر كتاب‌). 
3. خمسۀ نوایی‌، مورخ‌ 890ق‌، كه‌ برای‌ بدیع‌ الزمان‌، پسر سلطان‌ حسین‌ میرزا نوشته‌ شده‌ است‌ (4 جلد در كتابخانۀ بادلیانِ آكسفرد، Mss. Elliot 287, 408, 317, 339؛ و یك‌ جلد در كتابخانۀ جانز ریلندِ منچستر، Turk. Ms. 3) (رابینسن‌، 65-67).
4. خمسۀ امیرخسرو دهلوی‌، مورخ‌ 890ق‌، به‌ خط محمد اظهر، دوبلین‌، كتابخانۀ چستر بیتی‌، شم‍ 163 (مارتین‌، 45-44؛ آربری‌، II /18-21).
5. گلستان‌ سعدی‌، مورخ‌ محرم‌ 891، به‌ خط سلطان‌ علی‌ كاتب‌، متعلق‌ به «مجموعۀ بنیاد هنر و تاریخ‌»، امانت‌ نزد گالری‌ آرثر م‌. سكلرِ واشینگتن‌ دی‌ سی‌ (سچوكین‌، 127-126؛ بهاری‌، 82-83).
6. بوستان‌ سعدی‌، مورخ‌ 893ق‌، كتابخانۀ ملی‌ قاهره‌ (یاد شده‌ در سطرهای‌ پیش‌). 
7. خمسۀ نظامی‌، مورخ‌ 900ق‌، لندن‌، موزۀ بریتانیا، Or. 6810 (تیتلی‌، 147).
8. دو صفحه‌ نقاشی‌، حضور سلطان‌ حسین‌ میرزا بایقرا در باغ‌ با خانمها و ندیمها، ح‌ 900ق‌، تهران‌، كتابخانۀ كاخ‌ گلستان‌. 
بهزاد همچنین‌ به‌ سبب‌ نقاشیهای‌ منحصر به‌ فردش‌ شناخته‌ شده‌ بود و آثارش‌ در مرقعهای‌ پرارزش‌ در مجموعه‌های‌ هنردوستان‌ نامدار نگاهداری‌ می‌شد. یكی‌ از چنین‌ كارهایی‌ در تصاحب‌ سلطان‌ ابراهیم‌ میرزا، داماد و خواهرزادۀ شاه‌ طهماسب‌ بود كه‌ پس‌ از قتل‌ سلطان‌ ابراهیم‌ میرزا، همسرش‌ گوهر سلطان‌ خانم‌ آن‌ مرقع‌ نفیس‌ را شست‌ تا به‌ دست‌ شاه‌ اسماعیل‌ دوم‌ نیفتد (قاضی‌ احمد، 143-144). خواندمیر وصف‌ مرقع‌ بهزاد را در «نامۀ نامی‌» آورده‌ است‌ (ص‌ 269 بب‍‌ ). 
یكی‌ از مشهورترین‌ نقاشیهای‌ بهزاد در مرقع‌ گلستان‌ كه‌ برای‌ جهانگیر حكمران‌ مغول‌ فراهم‌ شده‌ (اكنون‌ در تهران‌)، طراحی‌ِ دو شتر در حال‌ جنگ‌، با نوشته‌ای‌ است‌ كه‌ نشان‌ می‌دهد كار بهزاد در سن‌ 70سالگی‌ است‌ (بینین‌، 130-131).
نقشِ چشم‌گیرِ بهزاد جدا از نوآوری‌ و ایجاد سرزندگی‌ در نقاشی‌ اواخر عصر تیموری‌، گسترش‌ دادن‌ سنتهای‌ نقاشی‌ اوایل‌ صفوی‌، ازبك‌ و مغول‌ هند است‌. شاگردان‌ نامدار او مانند مظفر علی‌، قاسم‌علی‌، دوست‌ محمد و شیخ‌‌زاده‌ با خلاقیت‌ و نوآوری‌ خود، نگارگری‌ را در ایران‌، هندوستان‌ و ماوراءالنهر در سدۀ 10ق‌ /16م‌ دگرگون‌ ساختند. 

مآخذ

آریان‌، قمر، كمال‌‌الدین بهزاد، تهران‌، 1382ش‌؛ اسكندر بیك‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، 1350ش‌؛ بابر، ظهیر‌الدین محمد، بابرنامه‌، بمبئی‌، 1308ق‌؛ بیانی‌، مهدی‌، احوال‌ و آثار خوش‌نویسان‌، تهران‌، 1363ش‌؛ توزك‌ جهانگیری‌، لكهنو، 1863م‌؛ خواندمیر، غیاث‌‌الدین، حبیب‌ السیر، به‌ كوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، 1333ش‌؛ همو، فصلی‌ از خلاصة الاخبار، كابل‌، 1345ش‌ /1966م‌؛ همو، «نامۀ نامی‌»، بیست‌ مقالۀ قزوینی‌، تهران‌، 1332ش‌؛ دوست‌ محمد هروی‌، مقدمه‌ بر مرقع‌ بهرام‌ میرزا، نسخۀ عكسی‌ موجود در كتابخانۀ مركز؛ دوغلات‌، محمد حیدر، تاریخ‌ رشیدی‌، تهران‌، در دست‌ چاپ‌؛ صادقی‌ افشار، صادق‌، مجمع‌ الخواص‌، ترجمۀ عبدالرسول‌ خیام‌پور، تبریز، 1327ش‌؛ عالی‌، مصطفى‌، مناقب‌ هنروران‌، استانبول‌، 1926م‌؛ قاضی‌ احمد قمی‌، گلستان‌ هنر، به‌ كوشش‌ احمد سهیلی‌ خوانساری‌، تهران‌، 1359ش‌؛ واصفی‌، محمود، بدایع‌ الوقایع‌، تهران‌، 1349ش‌؛ نیز: 

Arberry; Arnold, T. W., Bihzad and His Paintings in the Zafar - Namah Ms., 1930; Bahari, E., Bihzad Master of Persian Painting, London /New York, 1996; Binyon, L. et al., Persian Miniature Painting, New York, 1971; Dickson, M. B. and S. C. Welch, notes on The Houghton Shahnameh, Cambridge etc. 1981; Grousset, R., La Civilisation iranienne, Paris, 1952; Martin, F. R., The Miniature Painting and Painters of Persia, India and Turkey..., London, 1912; Robinson, B. W., A Descriptive Catalogue of the Persian Paintings in the Bodleian Library, Oxford, 1958; Soucek, P., «Behzād, Kamāl-al- dīn», Iranica, vol. IV; Stchoukine, I., Les Peintures de la Khamseh de Nizami du British Museum, 1950; Thackston, W. M., Album Prefaces and Other Documents on the History of Calligraphers and Painters, Leiden, 2001; Titley, N. M., Miniatures from Persian Manuscripts, London, 1977.
معصومه‌ فرهاد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: