صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / بهاءالدین سلطان ولد /

فهرست مطالب

بهاءالدین سلطان ولد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 13 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَهاءُالدّینْ سُلْطانْ وَلَد، محمد بن‌ جلال‌الدین‌ محمد، معروف‌ به‌ سلطان‌ ولد و متخلص‌ به «ولد» (25 ربیع‌الاخر 623-712ق‌ /25 آوریل‌ 1226-1312م‌)، فرزند بزرگ‌ و دومین‌ جانشین‌ مولانا جلال‌الدین‌ بلخی‌. نام‌ او در برخی‌ منابع‌ بهاءالدین‌ احمد آمده‌ است‌، اما با توجه‌ به‌ تصریح‌ افلاكی‌ بر آنكه‌ مولانا در بزرگداشت‌ پدر خود، نام‌ و لقب‌ او را بر پسرش‌ نهاد (نک‍ : 2 /785)، بهاءالدین‌ محمد درست‌تر به‌ نظر می‌رسد. 
سلطان‌ ولد در لارنده‌ ــ قرمان كنونی‌ ــ واقع‌ در جنوب‌ قونیه‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ یكی‌ از مراكز حكومت‌ سلجوقیان‌ روم‌ در آسیای‌ صغیر بود، هنگامی‌ كه‌ پدرش‌ 19 سال‌ داشت‌ و هنوز در قونیه‌ ساكن‌ نشده‌ بود، به‌ دنیا آمد (همو، 1 /26، 303؛ خواندمیر، 3 /115؛ فروزانفر، 171-172؛ نفیسی‌، تعلیقات‌...، 319-320، مقدمه‌...، 5؛ مدرس‌، 3 /62؛ گولپینارلی‌، 29؛ براون‌، ادوارد، .(III /155 بهاءالدین‌ محمد و برادرش‌ علاءالدین‌ محمد هر دو از همسر نخست‌ مولانا، گوهر خاتون‌، دختر خواجه‌ شرف‌الدین‌ لالای‌ سمرقندی‌ بودند (افلاكی‌، 1 /26،321،2 /994-995). 
مولانا جلال‌الدین‌ از همان‌ ابتدا لطف‌ و عنایت‌ خاصی‌ به‌ او داشت‌ و این‌ توجه‌ و مهربانی‌ را بارها با قول‌ و فعل‌ خود بیان‌ كرده بود (نک‍ : همو، 2 /704، 784-785، جم‍ ؛ سپهسالار، 149؛ جامی‌، 470). ظاهراً مولانا خود كتاب‌ هدایۀ برهان‌الدین‌ ابوبكر مرغینانی‌ (د 593ق‌ /1197م‌) را به‌ او آموخت‌ و هنگامی‌ كه‌ به‌ سن‌ تحصیل‌ رسید، او و برادرش‌ علاءالدین‌ را به‌ حلب‌ و دمشق‌ فرستاد (افلاكی‌، 1 /547، 548؛ فروزانفر، 172؛ گولپینارلی‌، .(34 بهاءالدین‌ پس‌ از بازگشت‌ از شام‌، به‌ سلوك‌ باطنی‌ نزد پدر، برهان‌الدین‌ محقق ترمذی‌ (د ح‌ 638ق‌ / 1240م‌)، شمس‌ تبریزی‌ (د 645ق‌ / 1247 م‌)، صلاح‌الدین‌ فریدون‌ زركوب‌ (د 657 ق‌ / 1259 م‌) و حسام‌الدین‌ چلبی‌ (د 638ق‌) پرداخت‌ (بهاءالدین‌، 47- 48، 65-66، 101 بب‍ ؛ افلاكی‌، 2 /786، 828؛ سپهسالار، 123؛ خواندمیر، همانجا؛ داراشكوه‌، 109؛ جامی‌، 469). 
بهاءالدین رابطۀ بسیار نزدیكی با پدرش مولانا داشت و برخلاف‌ برادرش‌ كه‌ چندان‌ علاقه‌ای‌ به‌ طریق‌ زندگی‌ و سلوك‌ صوفیانۀ پدر نشان‌ نمی‌داد، همواره‌ از مولانا پیروی‌ می‌كرد و در جمع‌ دوستان‌ و مریدان‌ او حاضر می‌شد و روش‌ و منش‌ او را سرمشق‌ خود قرار داده‌ بود. شاید به‌ همین‌ سبب‌ بود كه‌ مولانا از میان‌ پیروان‌ و نزدیكانش‌، صلاح‌الدین‌ زركوب‌، حسام‌الدین‌ چلبی‌ و او را نزدیك‌ترین‌ كسان‌ به‌ خود می‌دانست‌ (افلاكی‌، 1 /317، 523، 2 /686، جم‍‌ ). بهاءالدین‌ در بیشتر محافل‌ صوفیان‌ در كنار پدر حاضر بود و چنان‌ شباهت‌ ظاهری‌ به‌ او داشت‌ كه‌ اغلب‌ او را برادر مولانا می‌پنداشتند (همو 1 /26، 2 /785). پس‌ از ناپدید شدن‌ شمس‌ تبریزی‌ در 643ق‌ /1245م‌، مولانا سلطان‌ ولد را برای‌ بازگرداندن‌ او به‌ دمشق‌ فرستاد. در راه‌ بازگشت‌ سلطان‌ ولد از دمشق‌ تا قونیه‌ را پیاده در ركاب شمس آمد و در این سفر نصیبهای‌ فراوان از او برد (بهاءالدین‌، 47 بب‍ ؛ سپهسالار، 132؛ افلاكی‌، 2 /695- 698؛ جامی‌، 470-471). 
سلطان ولد به خواست مولانا با فاطمه‌ خاتون‌، دختر صلاح‌الدین‌ فریدون‌ زركوب‌ ازدواج‌ كرد. مولانا فاطمه‌ خاتون‌ را بسیار گرامی‌ می‌داشت‌ و همواره‌ سلطان‌ ولد را به‌ نیكی‌ در حق‌ او سفارش‌ می‌كرد. سلطان‌ ولد از فاطمه‌ خاتون‌ دو دختر به‌ نامهای‌ مطهره‌ خاتون‌ (عابده‌) و شرف‌ خاتون‌ (عارفه‌)، و یك‌ پسر به‌ نام‌ چلبی‌ جلال‌الدین‌ امیر عارف‌ (د 719ق‌ /1319م‌) داشت‌ كه‌ بعد از وی‌ جانشین‌ او شد. وی‌ همچنین‌ از همسر دیگرش‌ نصرت‌ خاتون‌، دارای پسری به نام چلبی شمس‌الدین امیر عابد، و از همسر سومش‌ سنبله‌ خاتون‌ نیز، دارای‌ دو پسر به‌ نامهای‌ چلبی‌ حسام‌الدین‌ امیر زاهد و چلبی‌ امیر واجد بود (افلاكی‌، 2 /719، 732، 995-996؛ مولوی، 68-70، 132-133؛ نفیسی، مقدمه، 6-7؛ همایی، 5-6؛ فروزانفر، 176-177). 
پس‌ از درگذشت‌ مولانا در 672ق‌ /1273م‌، سلطان‌ ولد كه‌ می‌دانست‌ مولانا خود حسام‌الدین‌ چلبی‌ را به‌ خلیفگی‌ منصوب‌ داشته‌ است‌ و نیز می‌دانست‌ كه‌ در زمان‌ حیات‌ پدر نیز وی‌ خلافت‌ او را عهده‌دار بود، با وجود اصرار حسام‌الدین‌ جانشینی‌ را نپذیرفت‌. از این‌رو، حسام‌الدین‌ به‌ جای‌ مولانا نشست‌ و بهاءالدین‌ در تمام‌ مدت‌ 11 سال خلافت‌ وی‌، به‌ او در مقام‌ مرشد و خلیفه‌ احترام‌ می‌گذاشت‌ و با فروتنی‌ از او اطاعت‌ می‌كرد (سپهسالار، 147- 148؛ افلاكی‌ 2 /586، 772، 785-786؛ جامی‌، 471؛ بهاءالدین‌، 112 بب‍ ؛ مولوی‌، 161-162). 
این‌ نكته‌ كه‌ پس‌ از درگذشت‌ حسام‌الدین‌ (683ق‌ /1284م‌) چه‌ كسی‌ جانشینی‌ او را به‌ عهده‌ گرفت‌، چندان‌ روشن‌ نیست‌. چنان‌كه‌ از روایت‌ افلاكی‌ (2 /786، 807- 808) و سپهسالار (ص‌ 148) بر می‌آید، پس از حسام‌الدین، سلطان‌ ولد به‌ خلافت‌ نشست‌ و طریقۀ مولویه‌ را سامان‌ داد. این همان روایت مورد قبول‌ معتقدان‌ به‌ اقطاب‌ سبعه‌ در سلسلۀ مشایخ‌ مولویه‌ (بهاءولد، برهان‌الدین‌ محقق‌ ترمذی‌، مولانا جلال‌الدین‌، شمس‌ تبریزی‌، صلاح‌الدین‌ زركوب‌، حسام‌الدین‌ چلبی‌، سلطان‌ ولد) است‌. اما عده‌ای‌ از محققان‌ براساس‌ برخی‌ ابیات‌ ولدنامه‌ كه‌ در آنها از فردی‌ به‌ نام‌ كریم‌الدین‌ بن‌ بكتمور (د ح‌ 691ق‌ /1292م‌) با ستایش‌ یاد شده‌ است‌، در این‌ باره‌ تردیدهایی‌ روا داشته‌اند. بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد در این‌ ابیات‌ كریم‌الدین‌ را همچون‌ مرشد و خلیفه‌ ستوده‌، و بر 7 سال‌ خلافت‌ او تصریح‌ كرده‌ است‌ (نک‍ : ص‌ 325، 330). با استناد به‌ این‌ ابیات‌، برخی‌ محققان‌ بر آن‌ باورند كه‌ كریم‌الدین‌ بن‌ بكتمور، از جمله‌ مریدان‌ برجسته‌ و از یاران‌ نزدیك‌ مولانا بوده‌ است‌ و پس‌ از درگذشت‌ حسام‌الدین‌ چلبی‌، در 7 سال‌ باقی‌ماندۀ عمر خود خلافت‌ را برعهده‌ داشته‌ است‌. این‌ روایتی‌ است‌ كه‌ مورد پذیرش‌ معتقدان‌ به اقطاب تسعه (بهاء‌ولد، برهان‌الدین‌ محقق‌، مولانا جلال‌الدین‌، شمس‌ تبریزی‌، صلاح‌الدین‌، حسام‌الدین‌، كریم‌الدین‌، سلطان‌ ولد، امیر عارف‌ چلبی‌) است‌ (مایل‌ هروی‌، 14-16؛ همایی‌، 9-11؛ گولپینارلی‌، .(31-32 
برخی‌ دیگر از محققان‌ نیز با جمع‌بندی‌ شواهد موجود چنین‌ نتیجه‌ گرفته‌اند كه‌ گرچه‌ سلطان‌ ولد عملاً پس‌ از درگذشت‌ حسام‌الدین‌ بر مسند خلافت طریقۀ مولویه‌ نشست‌، اما چون‌ كمال‌ معنوی‌ لازم‌ را در خود نمی‌دید، كریم‌الدین‌ بن‌ بكتمور را مرشد و پیر خود قرار داد و از او متابعت‌ نمود؛ در عین‌ حال‌، چون‌ تجربۀ شمس‌ تبریزی‌ و پدرش‌ را پیش‌ رو داشت‌، این‌ موضوع‌ را فاش نكرد تا طریقۀ تازه پا گرفته‌ را دستخوش‌ تشویش‌ و پریشانی‌ نسازد، و از این‌ روست‌ كه‌ موضوع‌ كریم‌الدین‌ در پرده‌ای‌ از ابهام‌ باقی‌ مانده‌ است‌ (همو، 34-33؛ همایی‌، 11 بب‍ ؛ ریتر، .(127 
به‌ هر روی‌، شكل‌گیری‌ و انسجام‌ سلسلۀ مولویه‌ با خلافت‌ سلطان‌ ولد آغاز می‌شود. او مریدان‌ پدر را به‌ دور خود گرد آورد و امور این‌ طریقه‌ را سامان‌ بخشید (EI2؛ ریتر، .(125 نخست‌ در همان‌ زمان‌ خلافت‌ حسام‌الدین‌ به‌ یاری‌ مریدان‌ بقعه‌ای‌ بر فراز مزار مولانا در قونیه‌ ساخت‌ كه‌ به‌ این‌ شهر مركزیتی‌ درخور بخشید (افلاكی‌، 2 /792). وی‌ پس‌ از آن‌، در طول‌ 30 سال‌ پیشوایی‌ طریقۀ مولویه‌ به‌ وضع‌ آداب‌ و سامان‌بخشی‌ امور و تشكیلات‌ این‌ طریقه‌ پرداخت‌ و با برپایی‌ خانقاههای‌ مولویه‌ و فرستادن‌ نمایندگان‌ و نواب‌ به‌ شهرهای‌ مختلف‌ در انتشار طریقۀ مولویه‌ كوشید (بهاءالدین‌، 129؛ صفا، 3 /706؛ فروزانفر، 173- 174؛ تریمینگام‌، 61؛ گولپینارلی‌، .(34-35
با آنكه‌ در گذشته‌ سلطان ولد را مبدع‌ اصول‌ و ضوابط معینی‌ برای‌ سماع‌ مولویه‌ می‌دانستند، امروزه‌ اعتقاد بر آن‌ است‌ كه‌ شكل‌ فعلی‌ سماع‌ این‌ طریقه‌ زیر نظر پیر عادل‌ چلبی‌ (د 864ق‌ / 1460م‌) شكل‌ گرفته‌ است‌. در این‌ شكل‌ از سماع‌، دور سه‌گانۀ رسمی‌ در ابتدای‌ این‌ آیین‌ به‌ یاد بود سلطان‌ ولد «دور ولدی‌» نامیده‌ می‌شود (همو، 375-374؛ براون‌، جان‌، 252؛ EI2; EI1؛ قس‌: ریتر، .(126 
سلطان‌ ولد نخستین‌ زندگی‌نامه‌نویس‌ و مفسر افكار و اشعار پدرش‌ مولاناست‌. وی قبل از سپهسالار و افلاكی‌ به‌ شرح‌ زندگی‌ مولانا و تدوین‌ تاریخ‌ مولویه‌ پرداخت‌ و آثار او مآخذ قابل‌ اعتمادی‌ برای‌ این‌ دو تن‌ بوده‌ است‌. همچنین‌ بنا به‌ اعتقاد برخی‌ محققان‌ وی‌ نخستین‌ كسی‌ است‌ كه‌ به‌ بازخوانی‌ و بازنویسی‌ خطابه‌ها و مجالس‌ پدرش‌ پرداخت‌ و آنها را در قالب‌ مجالس‌ سبعه‌ گرد آورد. نیز به‌ اعتقاد برخی دیگر قدیم‌ترین‌ نسخۀ مقالات‌ شمس‌ نیز توسط سلطان‌ ولد گردآوری‌، و به‌ دست‌ او نوشته‌ شده‌ است‌ (گولپینارلی‌، 62؛ موحد، 39). گرچه‌ برخی‌ دقت‌ او در ارائۀ اطلاعات‌ تاریخی‌ را مورد انتقاد قرار داده‌اند، اما در هر حال‌، آثار وی‌ از جملۀ معتبرترین‌ منابع‌ برای‌ درك‌ زندگانی‌ و اندیشۀ پدرش‌ و نیز شرایط اجتماعی‌ و چگونگی‌ سیر تحول‌ طریقۀ مولویه‌ به‌ شمار می‌رود (شیمل‌، 370؛ گولپینارلی‌، 35؛ ریتر، همانجا). 
آثار بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد در بررسی‌ و بازسازی‌ سیر تحول‌ شعر تركی‌ نیز دارای‌ اهمیت‌ بسیار است‌. در دیوان‌ فارسی‌ او 129 بیت‌، در ولدنامه‌ 76-80 بیت‌ و در رباب‌ نامه‌ 162-175 بیت‌ اشعار تركی‌ وجود دارد كه‌ به‌ تركی‌ سلجوقی‌ و لهجۀ اغوزی‌ سروده‌ شده‌اند و نخستین‌ نمونه‌های‌ شعر تركی‌ غربی‌ در آسیای‌ صغیر به‌ شمار می‌روند. در این‌ ابیات‌ كه‌ معرف‌ ابتدایی‌ترین‌ مرحلۀ شكل‌گیری‌ شعر تركی‌ در آغاز تشكیل‌ دولت‌ عثمانی‌اند، در همه‌ حال‌ غلبه‌ با واژه‌ها و اصطلاحات‌ تركی‌ است‌ و نسبت‌ به‌ اشعار تركی‌ دوره‌های‌ بعد لغات‌ عربی‌ و فارسی‌ اندكی‌ در آنها یافت‌ می‌شود (نک‍ : گیب‌، I /151-153؛ گولپینارلی‌، 62-60؛ منصور اوغلو، 2-1؛ .(EI1 این‌ دسته‌ از اشعار سلطان‌ ولد توجه‌ بسیاری‌ از محققان‌ غربی‌ همچون‌ هامر پورگشتال‌، ویكرهاوزر، برناور و... را به‌ خود جلب‌ كرده‌ است‌، تا آنجا كه‌ مجموعه‌های‌ متعددی‌ از این‌ اشعار را در نشریات‌ گوناگون‌ و یا به‌ طور مستقل‌ به‌ چاپ رسانیده‌اند و برخی همچون گیب (I /156-157) در تحقیقات‌ خود سلطان‌ ولد را آغازگر شعر یك‌ ملت‌ دانسته‌اند (نیز نک‍ : ویكرهاوزر، 575-574؛ برناور، 208-201؛ EI2; EI1; IA, XI /31) اهمیت‌ دو چندان‌ این‌ اظهارنظر آن‌گاه‌ روشن‌ می‌شود كه‌ به‌ خاطر آوریم سلطان ولد به‌ عنوان‌ آغازگر شعر تركی‌، خود فردی‌ ایرانی‌ و پارسی‌ زبان‌ بوده‌ است‌ و این‌ نكته‌ خود بیانگر جایگاه‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ در شكل‌گیری‌ ادبیات‌ تركی‌ است‌ (نک‍ : براون‌، ادوارد، III /155-156؛ گیب‌، همانجا). 
برخی‌ دیگر از محققان‌ در مقایسۀ شعر تركی‌ عارفانۀ عامیانه‌ - كه‌ توسط «عاشق‌»ها سروده‌ می‌شد و یونس‌ امره‌ برجسته‌ترین‌ نمایندۀ آن‌ به‌ شمار می‌رود ــ با شعر تركی‌ ادیبانه‌ ــ كه‌ سرودۀ «شاعر»ها بود و سلطان‌ ولد شاخص‌ترین‌ نمونۀ آن‌ دانسته‌ می‌شود ــ سلطان‌ ولد را معرف‌ گرایش‌ یا مكتبی‌ در شعر تركی‌ دانسته‌اند كه‌ زیر تأثیر شعر فارسی‌ قرار داشته‌، و در نخستین‌ گام‌ خود كوشیده‌ است‌ تا شعر تركی‌ را در وزن‌ اشعار فارسی‌ بگنجاند (نک‍ : كوپرولو، 241-231؛ EI1)علاوه‌ بر محققان‌ غربی‌ و پیش‌ از آنها ولد چلبی‌ (ایزبوداق‌) و كیسیلی‌ رفعت‌ ابیات‌ تركی‌ سلطان‌ ولد را در كتابی‌ با عنوان‌ دیوان‌ تركی‌ سلطان‌ ولد در 1341ق‌ /1923م‌ در استانبول به چاپ رسانیدند و پس‌ از آن‌ منصور اوغلو این‌ ابیات‌ را در مجموعه‌ای‌ به‌ نام‌ سلطان‌ ولدن‌ تركچه‌ منظومه ‌لری «منظومه‌های‌ تركی‌ سلطان‌ ولد» در 1377ق‌ /1958م‌ در استانبول‌ منتشر ساخت‌. 
سلطان ولد در 10 رجب‌ 712 در 89 سالگی‌ در قونیه‌ درگذشت‌ و در جوار پدرش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد و پس‌ از مرگ‌ او، پسرش‌ امیر عارف چلبی خلافت طریقۀ مولویه را برعهده گرفت‌ (سپهسالار، 151؛ جامی‌، 472؛ غلام‌ سرور، 2 /284؛ نفیسی‌، مقدمه‌، 6؛ گولپینارلی‌، .(43 

آثـار

از بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد 4 اثر منظوم‌ و یك‌ اثر منثور به‌ فارسی‌ به‌ جای‌ مانده‌ است‌. همۀ این‌ آثار كه‌ نسخه‌های‌ خطی‌ متعددی‌ از آنها وجود دارد، به‌ چاپ‌ رسیده‌اند: 
1. دیوان‌، كه‌ نزدیك‌ به‌ 13 هزار بیت‌ از غزلیات‌، قصاید، مقطعات‌، تركیبات‌ و رباعیات‌ و ترجیع‌بندهای‌ او را در بر دارد. در این‌ دیوان‌ علاوه‌ بر اشعار فارسی‌، ابیات‌ تركی‌ و عربی‌ و نیز گاهی‌ ابیات‌ یونانی‌ دیده‌ می‌شود. این‌ اثر را كه‌ بهاءالدین‌ به‌ تقلید از غزلهای‌ دیوان‌ شمس‌ سروده‌ است‌، نخستین‌بار فریدون‌ نافذ اوزلُق‌ در 1320ش‌/1941م‌ در استانبول‌ و آنكارا، و پس‌ از او سعید نفیسی‌ براساس‌ نسخه‌ای‌ دیگر در 1338ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسانید. 
2. مثنویهای‌ سه‌گانه‌ كه‌ مجموعاً مثنویات‌ ولدی‌ یا ولدنامه‌ نامیده‌ می‌شوند و عبارتند: 
الف‌ ـ ولدنامه‌ یا مثنوی‌ ولدی‌ یا ابتدا نامه‌، كه‌ نخستین‌ مثنوی‌ از این‌ مجموعه‌ و دارای‌ ده‌ هزار بیت‌ است‌. وی‌ این‌ اثر را در فاصلۀ ربیع‌الاول تا جمادی‌الاخر 690 در بحر خفیف‌ مخبون‌ مقصور و به‌ وزن‌ حدیقۀ الحقیقۀ سنایی‌ سروده‌، و در آن‌ به‌ شرح‌ زندگانی‌ و مقامات‌ بهاء ولد، برهان‌الدین‌ محقق‌، مولانا، شمس‌ تبریزی‌، صلاح‌الدین‌ زركوب‌ و حسام‌الدین‌ چلبی‌ پرداخته‌ است‌ (نک‍ : ص‌ 2-3). این‌ مثنوی‌ با مقدمۀ مفصل‌ و حاشیۀ جلال‌الدین‌ همایی‌ در تهران‌ (1315-1316ش‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. ‌. 
ب‌ ـ رباب‌ نامه‌، دومین‌ مثنوی‌ سلطان‌ ولد و اثری‌ عرفانی‌ است كه در مقایسه با ولدنامه از استحكام، فصاحت و صبغۀ عرفانی‌ بیشتری برخوردار است‌. وی‌ این‌ مثنوی‌ را ــ چنان‌كه‌ خود گفته‌ ــ به‌ درخواست‌ یكی‌ از مریدان‌ یا بزرگان‌ و در مدت‌ 5 ماه‌ در 700ق‌ /1301م‌ در بحر رمل مسدس مقصور، یعنی‌ همان‌ وزن‌ مثنوی‌ پدرش‌ مولانا سروده‌ است‌. در این‌ كتاب‌ نیز علاوه‌ بر اشعار فارسی‌، شماری‌ ابیات‌ تركی و یونانی‌ وجود دارد. علاوه‌ بر مجموعه‌های‌ ابیات‌ تركی‌ ــ كه‌ پیش‌تر به‌ آنها اشاره‌ شد ــ 13 بیت‌ از ابیات‌ یونانی‌ این‌ مثنوی‌ نیز توسط مایر به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ IA)، همانجا). بهاءالدین‌ در این‌ مثنوی‌ بیش‌ از آنكه‌ به‌ صنایع‌ ادبی‌ و ظرافتهای‌ شاعرانه‌ توجه‌ داشته‌ باشد، به‌ دنبال‌ آن‌ بوده‌ است‌ كه‌ نكات‌ و مشكلات‌ مثنوی‌ مولوی‌ را شرح‌، و دقایق‌ عرفانی‌ را توضیح‌ دهد. از همین‌ رو، گاه‌ مضمون‌ اشعار آن‌ مكرر و ملال‌آور به‌ نظر می‌رسد و لحن‌ آن‌ به‌ كتابهای‌ تعلیمی‌ نزدیك‌ می‌شود. با این‌ همه‌، این‌ مثنوی‌ از نظر درك‌ مشكلات‌ و نكات‌ مبهم‌ و خلاصۀ مثنوی‌ اهمیت‌ خاص‌ خود را دارد (نک‍ : سلطانی‌، 6-13، 108). این‌ كتاب‌ به‌ كوشش‌ علی‌ سلطانی‌ گرد فرامرزی‌ در 1359ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. 
ج‌ ـ انتهانامه‌، سومین‌ مثنوی‌ از این‌ مجموعه‌ است‌ كه‌ مانند رباب‌ نامه‌ در وزن‌ رمل‌ سروده‌ شده‌، و در آخرین‌ روز ذیقعدۀ 708 به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌. سلطان‌ ولد در این‌ مثنوی‌ كه‌ متمم‌ دو مثنوی‌ دیگر به‌ شمار می‌رود و مشتمل‌ بر بیش‌ از 7 هزار بیت‌ است‌، بی‌آنكه‌ مضامین‌ جدید و اندیشه‌های‌ نوی‌ آورده‌ باشد، نكات‌ عرفانی‌ و مسائل‌ مربوط به‌ سلوك‌ معنوی‌ را با بیانی‌ دیگر شرح‌ داده‌، و با استناد به‌ آیه‌های‌ قرآنی‌ و احادیث‌ نبوی‌ به‌ توضیح‌ اعتقادات‌ صوفیانه‌ پرداخته‌ است‌ (خزانه‌دار لو، 13-15). 
3. معارف‌، اثری‌ منثور در تصوف‌ و عرفان‌ است‌ كه‌ بدون‌ مقدمه‌، خطبۀ ثنا و حمد و... بوده‌، و متشكل‌ از فصلهای‌ مستقلی‌ است‌ كه‌ در آنها موضوعاتی‌ چون‌ تفسیر آیات‌ قرآنی‌، شرح‌ دقایق‌ عرفانی‌ آداب‌ خانقاهی‌ و... آمده‌ است‌. هریك‌ از این‌ فصلها ظاهراً نخست‌ مجلس‌ یا گفتاری‌ بوده‌ كه‌ بعدها توسط خود سلطان‌ ولد نوشته‌ شده‌، و از مجموعۀ آنها كتابی‌ این‌چنین‌ فراهم‌ آمده‌ است‌. معارف‌ سلطان‌ ولد را باید ادامۀ سنتی‌ دانست‌ كه‌ از زمان‌ بهاء ولد، جد سلطان‌ ولد در میان‌ آنان‌ وجود داشته‌ است‌؛ چنان‌كه‌ معارف‌ بهاء ولد و فیه‌ مافیه‌ مولانا نیز مجموعه‌ای‌ از گفتارها و مجالس‌ است‌ كه‌ به‌ همین‌ شیوه‌ گردآوری‌ و نوشته‌ شده‌اند (مایل‌ هروی‌، 19-21؛ گولپینارلی‌، .(51-52
سلطان‌ ولد در این‌ گفتارها با بیانی‌ شیوا به‌ مضامین‌ گوناگون‌ پرداخته‌، و با استفاده‌ از تمثیلها، آیات‌ قرآنی‌ و احادیث‌ نبوی‌ نكته‌های‌ موردنظر خود را بیان‌ كرده‌ است‌. از آنجا كه‌ پاره‌ای‌ از این‌ نكته‌ها در مثنوی‌ مولوی‌، معارف‌ بهاء ولد، فیه‌ مافیه‌ و مقالات‌ شمس‌ نیز دیده‌ می‌شود، می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ سلطان‌ ولد در حین‌ مجلس‌ گویی‌ یا در هنگام‌ نوشتن‌ این‌ مطالب‌ به‌ مضامین‌ این‌ آثار توجه‌ داشته‌ است‌ (مایل‌ هروی‌، 21-22). معارف‌ سلطان‌ ولد نخستین‌بار به‌ طور ناقص‌، همراه‌ با فیه‌ مافیه‌ مولانا و به‌ عنوان‌ ضمیمه‌ یا جلد دوم‌ فیه‌ مافیه‌ در 1334ق‌/1916م‌ با چاپ‌ سنگی‌ در تهران‌ منتشر شد. سپس‌ مجموعۀ كامل‌ آن‌ به‌ كوشش‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌ در 1361ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسید. 

مآخذ

افلاكی‌، احمد، مناقب‌ العارفین‌، به‌ كوشش‌ تحسین‌ یازیجی‌، آنكارا، 1959م‌؛ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد، محمد، ولدنامه‌، به‌ كوشش‌ جلال‌الدین‌ همایی‌، تهران‌، 1315- 1316ش‌؛ جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، به‌ كوشش‌ مهدی‌ توحیدی‌پور، تهران‌، 1366ش‌؛ خزانه‌دارلو، محمدعلی‌، مقدمه‌ بر انتهانامۀ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد، تهران‌، 1376ش‌؛ خواندمیر، غیاث‌الدین‌، حبیب‌ السیر، به‌ كوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، 1362ش‌؛ داراشكوه‌، محمد، سفینة الاولیا، كانپور، 1884م‌؛ سپهسالار، فریدون‌، احوال‌ مولانا جلال‌الدین‌ مولوی‌، به‌ كوشش‌ سعید نفیسی‌، تهران‌، 1325ش‌؛ سلطانی‌ گرد فرامرزی‌، علی‌، مقدمه‌ بر رباب‌ نامۀ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد، تهران‌، 1359ش‌؛ صفا، ذبیح‌ الله‌، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، تهران‌، 1366ش‌؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، خزینۀ الاصفیاء، كانپور، 1894م‌؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان‌، زندگانی‌ مولانا جلال‌الدین‌ محمد، تهران‌، 1354ش‌؛ گولپینارلی‌، عبدالباقی‌، مولانا جلال‌الدین‌، ترجمۀ توفیق‌ هاشم‌پور سبحانی‌، تهران‌، 1363ش‌؛ مایل‌ هروی‌، نجیب‌، مقدمه‌ بر معارف‌ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد، تهران‌، 1367ش‌؛ مدرس‌، محمدعلی‌، ریحانۀ الادب‌، تهران‌، 1369ش‌؛ موحد، محمدعلی‌، مقدمه‌ بر مقالات‌ شمس‌ تبریزی‌، تهران‌، 1356ش‌؛ مولوی‌، مكتوبات‌، به‌ كوشش‌ توفیق‌ هاشم‌پور سبحانی‌، تهران‌، 1371ش‌؛ نفیسی‌، سعید، تعلیقات‌ بر احوال‌ مولانا جلال‌الدین‌ مولوی‌ (نک‍ : هم، سپهسالار)؛ همو، مقدمه‌ بر دیوان‌ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد، تهران‌، 1338ش‌؛ همایی‌، جلال‌الدین‌، مقدمه‌ بر ولدنامه‌ (نک‍ : هم، بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد)؛ نیز: 

Behrnauer, W. F. A., «Ueber die 156 seldschukischen Distichen aus Sultân Weled's Rebâbnâme», ZDMG, 1869, vol. XXIII; Brown, J., The Dervishes, ed. H. A. Rose, London, 1968; Browne, E. G., A Literary History of Persia, Cambridge, 1969; EI1; EI2; Gibb, E. J. W., A History of Ottoman Poetry , Cambridge, 1985 ; Gölpınarlı, A., Mevlânâ'dan sonra Mevlev Q lik, Istanbul, 1953; IA; Iranica; Köprülü, Fuad, Türk edebiyatı’nda ilk mutasavvı flar, Ankara, 1976; Mansuroglu, M., Sultan Veled’in türke manzumeleri, Istanbul, 1958; Ritter, H., «Maulānā Ğalāladdīn Rūmī und sein Kreis», Der Islam, Berlin, 1942, vol. XXVI; Schimmel, A., The Triumphal Sun, London, 1978; Trimingham, J. S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971; Wickerhauser, M., «Seldschukische Vers», ZDMG, 1866, vol. XX. 
لیلا رحیمی‌بهمنی‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: