صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / بوستان /

فهرست مطالب

بوستان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 تاریخچه مقاله

سه ـ تفاهم و همدلی: این دو صفت ــ كه در روزگار ما به عنوان صفات سعادت بخش زندگی مشترك شناخته می‌شود ــ در روزگارانی كه دوران حكومت مرد بر زن بوده است، نیز مورد توجه سعدی قرار داشته، و وی زن نیك را با تعبیراتی چون «یار موافق»، «غمگسار» و «دوست یكدل» (نک‍ : بیتهای 3116-3120) معرفی كرده است. 
در جنب این صفات، زن نیك به صفاتی دیگر چون «خوش سخنی» و «فرمانبرداری» (بیتهای 3115، 3121) آراسته است كه نخستین صفت حاصل ذوق شاعرانه سعدی، و دومین صفت معلول سنتهای حاكم بر جامعۀ آن روزگار ایران است. حكما در جنب شرح صفات زن نیك، به وصف و معرفی زن بد نیز می‌پردازند. به نظر آنان، زن بد متصف به صفاتی است كه نقیض صفات زن نیك به شمار می‌آید؛ چنین زنی نه زن، كه بلای مرد است: «زنی را كه جهل است و ناراستی / بلا بر سر خود نه زن خواستی» (بیت 3134). 
سعدی با تعبیر «جهل و ناراستی» ظاهراً خواسته است خواننده را به زنان بد كه حكما (نک‍ : قطب‌الدین، 138؛ نصیرالدین، همان، 221) به وصف آنها پرداخته‌اند، توجه دهد: 1. حنانه، زنی كه می‌خواهد از امكانات شوی خود به سود فرزندان شوی پیشین بهره گیرد. 2. منانه، زن ثروتمندی كه از بابت ثروت خود بر شوی خویش منت می‌نهد. 3. انانه، زنی كه به سبب وضع بهتری كه پیش‌تر، و یا با همسر پیشین خود داشته، پیوسته از وضع فعلی خود در گله و شكایت است. 4. كیه القفا، زن ناپارسای آلوده دامن كه به تعبیر سعدی «راه بازار گیرد» (بیت 3132)، «در روی بیگانه» بخندد (بیت 3137)، «پای بر جای» نباشد (بیت 3139) و داغ ننگ بر پیشانی شوی نهد. 5. سرانجام خَضراءالدمن، یا همان «پری چهرۀ زشت خوی» (بیت 3123). 
سعدی به مسئله نگاه داشتن زن نیك نیز توجه می‌كند و مرد را به تحمل خار درختی كه پیوسته بارش می‌خورد، فرا می‌خواند (بیتهای 3148-3153)، اما در اینکـه مرد نکـو باید از دست زن بد رهایی یابد، تردید نمی‌كند، چنان كه در گلستان آورده است: «زن بد در سرای مرد نکـو / هم در این عالم است دوزخ او» ( كلیات، 88). حكما راه رهایی از دست زن بد را با اِعمال 4 روش صرف مال، جدا خفتن مرد، تشویق غیرمستقیم زن به جدایی، و سفر كردن ممكن می‌دانند (نک‍ : نصیرالدین، همان، 220-221)، اما سعدی با توجه به قرآن كریم (نساء / 4 / 34)، ضمن تجویز خشونت در مورد زنی كه «راه بازار گیرد» (بیت 3132)، سفر كردن و حتى سر در جهان به آوارگی نهادن را چاره كار می‌بیند (بیتهای 3127- 3128) تا بدین سان، امید زن به ادامه زندگی مشترك به نومیدی بدل شود. 

دوم ـ تدبیر فرزندان

تربیت فرزندان طبق نظر حكما از دورۀ شیرخوارگی آغاز می‌شود و از نام نیكو بر فرزند نهادن، انتخاب دایۀ سلیم العقل و تربیت جسمانی تا تربیت روحانی را ــ كه مشتمل بر آموزشهای گوناگون و انتخاب هم‌نشین مناسب است ــ در بر می‌گیرد (نک‍ : نصیرالدین، همان، 222-240). گرچه سعدی در بوستان از دوران شیرخوارگی و مسائل مربوط بدان سخن در میان نمی‌آورد، اما نیك پیداست كه مسائل بنیادی تدبیر فرزندان مورد توجه جدی اوست و در سخنان وی می‌توان روش تعلیم و تربیت، مسئله آموزش مسائل نظری و عملی و مسئلۀ انتخاب هم‌نشین مناسب را به روشنی باز شناخت: 
یك ـ روش تعلیم و تربیت: روش عملی سعدی در تعلیم و تربیت ــ به گفته خود او در گلستان ــ روش «درشتی و نرمی» با هم است (نک‍ : كلیات، 175، نیز بوستان، بیتهای 292-293). جلوه‌های این نرمی‌ و درشتی را در توصیه‌ها و تأكیدهای خاص سعدی می‌توان ملاحظه كرد: 1. جلوه‌های نرمی: توصیه به «نکـو داشتن» فرزندان و «راحت رساندن» به آنان برای آنکـه حسرت نخورند و چشمشان به دست دیگران نباشد؛ توصیه به «غم فرزندان خوردن» تا دیگران غم آنان نخورند و تباهشان نسازند (بیتهای 3171-3172)؛ تأكید بر كارآمدی و تأثیر تشویق و تحسین نوآموز، به جای توبیخ و تهدید وی؛ دادن وعده پاداش نیك به نوآموز با هدف تشویق او (بیتهای 3160-3161). 2. جلوه‌های درشتی: توصیه به آموزش و تربیت تؤم با سختی (زجر) در كودكی، روشی كه سعدی ادعا می‌كند در مورد خود وی نیز اعمال شده، و نتایج مطلوب به بار آورده است (بیتهای 3160، 3167-3170)؛ تأكید بر «جور آموزگار» كه مراد شدت عمل و جدیت در كار تعلیم و تربیت است، جوری كه سعدی آن را «بِه ز مهر پدر» می‌داند و بر آن است كه هر كودكی كه جور آموزگار نبیند، از روزگار جفا خواهد دید، زیرا كه ناپروردگان ره به مقصود نمی‌برند و گرفتار سختی روزگار می‌شوند (بیتهای 3158، 3160، 3170). 
دو ـ موارد تعلیم و تربیت: این موارد از دو جهت قابل بررسی است: الف ـ از جهت ایجابی، ب ـ از جهت سلبی. 
الف ـ تعلیم و تربیت از جهت ایجابی شامل آموزشهای نظری و عملی (حكمت نظری و عملی) است. تأكید سعدی بر آموزش «خردمندی» و «رای» (بیت 3156) به فرزندان، نخست بیانگر آموزشهای نظری است و سپس ناظر است بر تهذیب اخلاق كه در بخشهای پیشین بدانها پرداخته شد. همچنین توصیه به برآوردن فرزند به پرهیزگاری (بیت 3159) از سویی ناظر است بر تهذیب اخلاق و اخلاقی پروردن فرزندان و از سویی ناظر است بر دین‌داری و آموزش دین به آنان؛ چه، هدف دین و اخلاق پرهیزگاری است. 
در جنب آموزشهای نظری و عملی و دینی، سعدی در مقام یكی از بزرگ‌ترین سخن گویان فرهنگ ایران، بر آموزش یك پیشه (فن، هنر، حرفه) به فرزندان تأكید می‌ورزد. این آموزش، همگانی است و حتى برای خانواده‌های متمكن كه چون قارون دست به گنج دارند (بیت 3162) نیز ضرورت دارد؛ زیرا نعمت و دولت و مكنت نمی‌پاید، اما پیشه و هنر پایدار است: «به پایان رسد كیسۀ سیم و زر / نگردد تهی كیسۀ پیشه‌ور» (بیت 3164)؛ علاوه بر آن، بسا كه گردش روزگار آدمی‌ را به غربت‌ اندازد و از دولت و مكنتش دور سازد. در چنین وضعی آن كس موفق است و دست نیاز به سوی كسان دراز نمی‌كند كه پیشه‌ای بداند و از دست رنج خود بهره گیرد (بیتهای 3160-3166). 
ب ـ از جهت سلبی پرهیز از هم‌نشینی با بدان، در جریان تربیت روحانی فرزندان اهمیتی ویژه دارد. به همین سبب، سعدی چونان دیگر حكما بر این مسئله تأكیدی خاص می‌ورزد و آمیزش فرزندان را با هم نشینان بد موجب تیره بختی و بیراهی آنان می‌داند (بیت 3173) و پسری را كه با قلندران (نمونه‌های انحراف) هم‌نشینی كند، تباه شده و از دست رفته می‌بیند (بیت 3182). او بر آن است كه هم‌نشینی پسرانی كه سنشان از 10 می‌گذرد با نامحرمان، به افروختن آتش در كنار پنبه می‌ماند و در‌اندك زمان تباهی به بار می‌آورد (بیتهای 3154-3155). چنین است كه تدبیر فرزندان با رعایت جنبۀ ایجابی و سلبی تعلیم و تربیت تحقق می‌یابد (برای نمونه‌هایی از این دست، نک‍ : شبلی، 1 / 53-54؛ یوسفی، «جهان»، 28-29). 

3. سیاست مدن:  سومین مسئله از مسائل حكمت عملی سیاست مدن است كه در آن از رفتار نیك جمعی، در جامعه و كشور و به تعبیر قدما در مدینه ــ البته مدینۀ فاضله ــ سخن می‌رود و از چگونگی رفتار افراد با یكدیگر و نسبت به حاكم سخن در میان می‌آید و نیز از این معنا كه حاكم چگونه باید باشد و چگونه باید حكم براند. با تحقق تهذیب اخلاق مردم، و با سامان گرفتن منزل و تربیت شدن فرزندان به گونه‌ای بایسته، بدنه مدینه (آرمانشهر) چنانکـه باید شكل می‌گیرد و سامان می‌پذیرد. در پی این شكل‌گیری و سامان‌پذیری طراحان مدینۀ فاضله می‌كوشند تا وضع رفتار مردم در مدینه و نیز وضع رفتار حاكم را روشن سازند. اساسی‌ترین پرسش در این زمینه این است كه حاكم چگونه باید باشد، یا چه كسی باید حكومت كند؟ در جریان پاسخ دادن بدین پرسش است كه پرسشهای دیگری نیز طرح می‌شود و مسائل دیگری نیز به میان می‌آید. افلاطون بدین پرسش بنیادی چنین پاسخ داده است كه حاكم باید حكیم باشد، یا حكیم باید حكومت كند و به بیان دیگر باید شاه فیلسوف شود، یا فیلسوف شاه گردد تا مدینۀ فاضله متحقق شود؛ چه، فیلسوف شاه مظهر عدل و مجری عدالت است (ص 315-316). 
سعدی ــ كه طرح آرمان‌شهرش، یعنی بوستان چونان جمهوری افلاطون به 10 بخش (باب، كتاب) تقسیم می‌شود و موضوع آن با بحث از عدالت آغاز می‌گردد ــ چونان افلاطون با پذیرش نظام پادشاهی اعلام می‌دارد كه باید پادشاه با عدل و تدبیر و رای حكومت كند و تلویحاً نظر می‌دهد كه صاحب عدل و تدبیر و رای، شایستۀ پادشاهی است. بی‌گمان باب اول بوستان، باب عدل و تدبیر و رای، حاوی نظریات سعدی در باب حاكم و حكومت آرمانی و به طور كلی در باب آرمانشهرِ مورد قبول اوست و اگر آن سان كه برخی از محققان گفته‌اند، باب دوم بوستان كه در احسان است، مكمل باب اول به شمار آید و چون باب اول خطاب به پادشاه باشد (ایران پرست، سه)، حاكم مطلوب سعدی حاكمی‌ است كه گذشته از تكیه كردن بر عدل و تدبیر و رای در حكومت، احسان را هم از نظر دور نمی‌دارد و بدین سان، در خدمت به خلق توفیقی چشم گیرتر می‌یابد. 

طبقات 3گانه

آرمانشهر سعدی نیز چونان آرمانشهر افلاطون از 3 طبقۀ شهریاران، سپاهیان و پیشه‌وران تشكیل می‌شود، اما سعدی ذات شهریاران را طلا، ذات سپاهیان را نقره و ذات پیشه‌وران را آهن و برنج نمی‌داند (نک‍ : افلاطون، 202) و برای هر طبقه شأنی خاص قائل است: 
شهریاران: نظامی‌كه سعدی می‌شناسد، نظام پادشاهی است. وی در اصلاح این نظام می‌كوشد و بر آن است كه اگر پادشاه دارای صفاتی نیك باشد و به تعبیر حكما به فضایلی چند آراسته باشد، پادشاهی مطلوب و آرمانی خواهد بود. بر این اساس، پادشاه باید اولاً زندگی ساده‌ای داشته باشد و از تجمل كه لازمه آن تحمل محرومیت از سوی مردم است، بپرهیزد (بیتهای 461-467، 512-525). تأكید بر زندگی ساده پادشاه یادآور توصیه‌های افلاطون در باب زندگی شهریاران فیلسوف است كه از داشتن مال و ملك و حتى زن و فرزند محرومند (افلاطون، 205-206)؛ ثانیاً متصف به صفاتی چون خردمندی، پارسایی و خداترسی (بیتهای 225- 228، 249)، انصاف، جوانمردی و خوش خویی باشد (بیتهای 246، 294)؛ ثالثاً در عین شفقت ورزیدن به مردم (بیتهای 512-527) و در نظر گرفتن صلاح آنان (بیت 240)، باید به دو امر بسیار مهم توجه كند: 
نخست آنکـه روش درشتی و نرمی‌ همراه با هم را (بیتهای 290-293) در پیش گیرد و بر اجرای عادلانۀ مكافات كه دادن پاداش به نیكان، و به كیفر رساندن بدان است (بیتهای 253-255، 266-271)، تأكید ورزد. توصیۀ سعدی به پادشاه مبنی‌بر رسیدگی به احوال زندانیان و بازشناسی گناهكار از بی‌گناه در میان آنان معلول همین دقت نظر اوست (بیت 452). 
دوم آنکـه در انتخاب عاملان شایسته و تحقق شایسته سالاری (بیتهای 329-330، 1050-1054) دقت نظر معمول دارد و عاملانی خداترس، پرهیزگار، امانت‌گزار، دادگر و مداراكننده با مردم برگزیند (بیتهای 249-251، 281)، توانگر بودن عاملانی را كه به امور مالی می‌پردازند، از جمله شرایط انتخاب آنان شمارد (بیتهای 277-279) و عاملانی را كه احتمال تبانی و همدستی آنان می‌رود، انتخاب نکـند (بیتهای 279-286). با این همه، نخست آنان را بیازماید، آن گاه مقام و مسئولیت بخشد (بیتهای 329-333) و با چنین تدبیرها و در پرتو چنین راههایی راه اجرای عدالت را هموار سازد (بیتهای 499-502). 
سعدی در طراحی شخصیت پادشاه و شیوۀ مطلوب پادشاهی، به تاریخ میهن خود، ایران توجهی خاص دارد و بر نیك و بد پادشاهان ایران زمین انگشت می‌نهد و سرگذشت و سرنوشت نیك و بد پادشاهان ایران را در برابر چشمان خواننده ترسیم و تجسیم می‌كند؛ چنانکـه باب عدل، با‌ اندرز خسرو انوشیروان ــ كه در فرهنگ ایران اسلامی ‌نماد عدل است و طبق حدیثی معروف، پیامبر(ص) به تولد خود در روزگار وی اشاره كرده است (نک‍ : ثعالبی، 605-606) ــ در لحظۀ مرگ، در زمینۀ توجه به مردم آغاز می‌شود، با تصریح بدین معنا: «كه خاطر نگهدار درویش باش / نه در بند آسایش خویش باش» (بیت 219، نیز نک‍ : بیتهای 220- 238) و با ‌اندرز خسروپرویز به شیرویه كه «بر آن باش تا هرچه نیت كنی / نظر در صلاح رعیت كنی» (بیت 240، نیز نک‍ : بیتهای 241- 248) ادامه می‌یابد و از دارای فرخ تبار سخن می‌رود و اینکـه پادشاه باید دوست خود را از دشمن باز شناسد (بیتهای 483- 498) و سرانجام، به ستم خسروان عجم بر زیردستان كه نتیجه آن نارضایی مردم بود و برافتادن بنیاد پادشاهی این خسروان اشاره می‌شود (بیتهای 641-642). 
سپاهیان: در آرمانشهر سعدی سپاهیان اهمیتی ویژه دارند. سخنان سعدی در این باب را می‌توان در دو بخش صلح و جنگ مورد بحث قرار داد: 
نخست ـ صلح: سعدی جنگ را به شدت زشت می‌شمارد (بیتهای 476-480) و بر صلح تأكید می‌ورزد: «به نزدیك من صلح بهتر كه جنگ» (بیت 1006) و اعلام می‌دارد كه «به مردی كه ملك سراسر زمین / نیرزد كه خونی چكد بر زمین» (بیت 477). به نظر سعدی باید با تدبیر در حفظ صلح كوشید كه حكایت، حكایت رهاندن مور است از «طاس رخشنده» كه «رهاننده را چاره باید نه زور» (نظامی، 291) و «به تدبیر رستم درآید به بند» (بیت 999، نیز بیت 994). بنابراین، باید با تدبیر در حفظ صلح كوشید و آتش جنگ را خاموش ساخت؛ تدبیرهای پیشنهادی سعدی اینهاست: 1. بستن درِ فتنۀ جنگ با صرف مال و نعمت، به ویژه وقتی كه دشمن قوی است (بیت 995)؛ 2. دفع دشمن با «تعویذ احسان» (بیتهای 996-997)؛ 3. دفع دشمن با احترام: «چو دستی نشاید گزیدن ببوس» (بیت 998). 
دوم ـ جنگ: از آنجا كه گاه چاره‌گریها و تدبیرها در امر حفظ صلح كارگر نمی‌افتد و چاره‌ای جز جنگ نمی‌ماند، دست به شمشیر بردن حلال است (بیت 1007) و دفاع ضرورت می‌یابد. سعدی بدین امر توجه خاص دارد و از 4 جهت به مسئله می‌پردازد: 
اولاً ضرورت تشكیل دادن نیروی نظامی ‌را طی مباحثی مستقل، با واقع‌بینی و توجهی ویژه به پادشاه گوشزد می‌كند: «گفتار ‌اندر رای و تدبیر ملك و لشكركشی» (بیتهای 994-1033)؛ «گفتار‌اندر نواخت لشكریان در حالت امن» (زمان صلح)، یعنی كوشش در امر پرورش و نگهداری سپاهی منظم، كارآزموده و راضی و خوش دل تا در زمان جنگ و دفاع از كشور به كار آیند (بیتهای 1034-1043)؛ «گفتار ‌اندر تقویت مردان كار آزموده» (بیتهای 1044- 1068)؛ سرانجام آنجا كه از تربیت «اهل رای» و «اهل بازو» (بیتهای 1069-1074) سخن می‌رود و بر این معنا تأكید می‌شود كه «قلم زن نکـودار و شمشیرزن» (بیت 1072). 
در خلال همین مباحث است كه سعدی به نکـاتی بس مهم در امر تربیت و نگاهداری سپاه توجه می‌كند و به پادشاه هشدار می‌دهد كه «سپاهی كه خوش دل نباشد ز شاه / ندارد حدود ولایت نگاه» (بیت 468) و «كنون دست مردان جنگی ببوس / نه آنگه كه دشمن فرو كوفت كوس» (بیت 1037). 
توجه بدین امر بایسته می‌نماید كه تربیت فردی سپاهیان در آرمانشهر سعدی برطبق ضوابط و قواعدی صورت می‌گیرد كه در بحث «تهذیب اخلاق» از آن سخن رفت، یعنی سپاهیان نیز از افرادی فراهم می‌آیند كه از مرحلۀ تهذیب فردی گذشته‌اند. 
ثانیاً از همین منظر و بر بنیاد همین نگرش اخلاقی ـ تربیتی است كه سعدی خطاب به پادشاه و سپاهیان بر اجرای آیین مردانگی تأكید می‌ورزد. فی‌المثل حمله به سرزمین دشمن را منع می‌كند، از آن رو كه دشمن در حصاری امن پناه می‌جوید و مردم بی‌گناه پایمال می‌شوند و آسیب می‌بینند (بیتهای 450-451)؛ یا حمله آوردن به سپاه ضعیف‌تر را نامردی و نامردمی‌ می‌شمارد: «نه مردی است بر ناتوان زور كرد» (بیت 1005). 
ثالثاً آنجا كه راهی جز جنگ نمی‌ماند و تدبیرها و چاره‌گریها بی‌نتیجه می‌ماند و دست از همه حیلتی درمی‌گسلد (بیت 1007)، سعدی به دقیق‌ترین نکـته‌ها و سنجیده‌ترین راهها توجه می‌كند و به پادشاه و به سپاهیان این موارد را می‌آموزد: 1. پیشنهاد صلح دشمن را بپذیرند؛ چه، این امر بر قدر و هیبت آنان می‌افزاید (بیتهای 1008-1009)، اما از مكر او نیز غافل نمانند (بیتهای 1015-1016، 1075-1076). 2. با دشمنی كه بر جنگ پای می‌فشارد، بجنگند: «كه با كینه‌ور مهربانی خطاست» (بیتهای 1011-1012) و در برابر خداوند نیز مسئولیت متوجه دشمن است (بیت 1010). 3. دلیران كارآزموده و فرماندهان كاركشته به كار گیرند و در هر حال از تدبیر پیران كهن بهره‌مند گردند كه توفیق جوانان در جنگ با نیروی تدبیر پیران به بار می‌آید (بیتهای 1017- 1018، 1044-1059). 
رابعاً سعدی از چند و چون جنگ و گریز به پادشاه ــ كه هنگام جنگ نقش فرماندهی سپاه را به عهده دارد ــ توصیه‌هایی درخور توجه می‌كند كه از جمله آنهاست: 1. «چو شب شد، در اقلیم دشمن مایست» (بیت 1022) و هنگام حركت در شب از كمینگاهها غافل مباش (بیت 1024). 2. در فاصلۀ یك روزه از دشمن توقف كن كه اگر دشمن در حمله پیش‌دستی كرد، یك روز راه آمده، و خسته باشد و امكان پیروزی تو بیشتر شود (بیتهای 1025- 1028). 3. پرچم دشمن شكست خورده را بیفكن تا دشمن دوباره تجمع نکـند (بیت 1029). 4. نه فرمانده باید در تعقیب فراریان از سپاه خود چندان دور شود كه در خطر افتد، نه غارت سپاه شكست خورده باید موجب غفلت سپاه از فرمانده گردد (بیتهای 1030-1033). 5. فرمانده باید با فراریان از جنگ با شدت عمل رفتار كند و پایداران در جنگ را بنوازد (بیتهای 1060-1061). 6. ضمن جلوگیری از اتحاد دو دشمن و مشغول داشتن یكی از دشمنان به نیروی تدبیر، دشمن دیگر را سركوب كند و در صورت لزوم با دشمن دشمن از در دوستی درآید، اختلاف در سپاه دشمن‌اندازد و بدین سان به هدف خود برسد (بیتهای 1080- 1088). 7. با فرماندهان دشمن كه بدو پناه می‌آورند، مدارا كند تا زمینۀ پناهندگی دیگر فرماندهان سپاه دشمن فراهم آید (بیت 1097). 8. فرماندهان اسیر شده را بنوازد تا در موقع مناسب امكان مبادلۀ آنان را با فرماندهان اسیر در دست دشمن داشته باشد (بیتهای 1092-1094). 9. با دشمنی كه به ظاهر دوست شده است، برخورد احتیاط‌آمیز كند و سپاهی عاصی شده بر فرمانده خود را به كار نگیرد (بیتهای 1099-1106). 10. اقلیم فتح شدۀ دشمن را به زندانیان آن اقلیم سپرد كه زندانیان دشمن حاكم شكست خورده‌اند و لاجرم طرفدار پادشاه فاتح؛ همچنین با مردم سرزمین فتح شده رفتاری شایسته‌تر از حاكم پیشین داشته باشد و بدین سان، مردم را با خود همراه سازد كه آزردن مردم سبب نارضایی آنان می‌شود و زمینه را برای نفوذ دشمن و تسلط مجدد وی فراهم می‌آورد (بیتهای 1108-1113). 
تحلیل هریك از این معانی ــ حتى با معیارهای امروزین ــ نتایجی بس ارجمند به بار می‌آورد. محمد قراگوزلو در یك مقاله بدین مهم پرداخته، و دیدگاههای سعدی را در زمینه جنگ و صلح، با توجه به دیدگاههای امروز مورد بحث قرار داده است (ص 41-54). 
پیشه‌وران: پیشه‌وران یا عامۀ مردم در آرمانشهر سعدی، جایگاهی بس والا و بالا دارند و ارزش آنان در قیاس با طلا و نقره ــ چنانکـه افلاطون می‌پندارد ــ ارزش مفرغ نیست. سعدی قرنها پیش، از ارزش و اهمیت مردم به مثابه اساس جامعه و بنیاد حكومت سخن می‌گوید و تصریح می‌كند كه تاجداری شاه از رعیت است (بیت 222) و قدرت شاه از مردم سرچشمه می‌گیرد؛ به زبان تشبیه و تمثیل، سلطان به درختی می‌ماند كه مردم ریشه آن درختند (بیت 223) و درخت بی‌ریشه برپای نمی‌ماند. پیداست كه میان آهن و برنج و مفرغ بودن مردم در جنب طلا بودن پادشاه ــ آن سان كه افلاطون در جمهوری تصریح می‌كند (ص 202) ــ با بنیاد قدرت بودن مردم ــ كه سعدی بر آن پای می‌فشارد ــ تا چه مایه تفاوت است. از این دیدگاه است كه در آرمان شهر سعدی، حاكم (پادشاه) پاسدار درویش محتاج است و نگاهبان مردم از دشمنان (بیتهای 221-222) و در یك كلام، خدمتگزار مردم است و موظف است كه جز در صلاح رعیت نظر نکـند (بیت 240)؛ حتى طریقت او خدمت خلق است و بس (بیت 543) و این معنا را سعدی در حكایت اتابك تُكله (بیتهای 537-547) كه با صاحب دلی رای می‌زند تا سلطنت را ترك گوید و به كنج عبادت نشیند، از زبان صاحب دل چنین باز می‌گوید: «طریقت بجز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست» (بیت 543). 
تأكید سعدی بر خدمت به خلق و تأمین آسایش مردم تا بدانجاست كه ترجیح می‌دهد خزانه تهی بماند، اما مردم در رنج نباشند (بیت 599) و تصریح می‌كند كه «كسی زین میان گوی دولت ربود / كه در بند آسایش خلق بود» (بیت 794) و در تأیید داد و دهش و نیكی و خدمت به خلق و نقد و رد بیداد و ستم ــ ضمن تذكار به ناپایداری جهان و «گفتار‌اندر بی‌وفایی دنیا» (بیتهای 791-795) ــ حكایتها باز می‌گوید تا آثار مثبت و منفی داد و بیداد و نتایج مطلوب و نامطلوب خدمت و خیانت به خلق را بنماید. از جملۀ این حكایتهاست: «حكایت قزل ارسلان با دانشمند» (بیتهای 810-826) و حكایت پادشاه غور با مردی روستایی و شكوه‌ها و شكایتهای وی از بیداد و ستم شاه (بیتهای 836 - 905) كه از مصادیق بارز «ناله دادخواه» است كه فقط حاكمان دادگر می‌شنوند و به گوش خفتگان غفلت و مستان قدرت و غرور نمی‌رسد (بیتهای 499-502). 
هدف سعدی از نقل این گونه حكایتها و نمودن نیك و بدها ــ كه چیزی جز نقد روشن‌بینانه و شجاعانۀ قدرت و قدرت مداران نیست ــ دعوت پادشاه به دادگری و نیكی نسبت به مردم است؛ مردمی‌ كه در آرمانشهر سعدی یا خود از حاكم بیدادگر انتقام می‌گیرند، یا خدایشان؛ و بر این اساس، تصریح می‌كند: «پریشانی خاطر دادخواه / براندازد از مملكت پادشاه» (بیت 509) و می‌افزاید: «ستاننده دادِ آن كس خداست / كه نتواند از پادشه دادخواست» (بیت 511)؛ و بدین سان، آن گونه كه در گلستان نیز تصریح كرده است از شكل‌گیری جنبش مردم در برابر بیدادگریهای حكام سخن می‌گوید: «اندك‌اندك خیلی شود و قطره قطره سیلی گردد، یعنی آنان كه دست قوت ندارند سنگ خورده نگه دارند تا به وقت فرصت دمار از دماغ ظالم برآرند» ( كلیات،183). 
سعدی در پی طرح این معنا از یك سو به طرح داستانهایی چون داستان دادگری و شفقت «ابن عبدالعزیز» می‌پردازد كه در خشك سال حتى نگین بی مانند و بی‌بهای انگشتری خود را می‌فروشد و با تمام توان در كار حل مشكل مردم می‌كوشد و آسایش مرد و زن را بر آرایش خویشتن ترجیح می‌دهد (بیتهای 512-525)؛ ازاین‌رو كه شاه را به دادگری و انصاف و مردم‌داری برانگیزد. از سوی دیگر حكایتهایی چون «حكایت شحنه مردم آزار» را طرح می‌كند كه چون در چاه افتاد، مردم ستم‌دیدۀ مترصدِ فرصت، انتقام‌جویانه سنگ بر سرش می‌كوفتند و در پاسخ او كه طلب كمك می‌كرد، یكی از انتقام‌جویان فریاد برآورد: «تو هرگز رسیدی به فریاد كس / كه می‌خواهی امروز فریادرس» (بیتهای 724-736). همچنین به دنبال این حكایت، حكایت یكی از بیدادگریهای حجاج بن یوسف را می‌آورد و بر انتقام الهی از حجاج و ننگ و عقوبتی كه به ارادۀ الهی تا قیامت بر او می‌ماند (بیتهای 737- 752)، تأكید می‌كند تا نشان دهد كه سرنوشت و سرگذشت شحنه‌های مردم آزار و سرگذشت و سرنوشت «حجاج»ها یكی است كه به هر حال، یا مردم خود انتقام می‌گیرند، یا خداوند دادگر داد آنان را از بیدادگر می‌ستاند. 
از این منظر است كه سعدی سرانجام، توسل به خدا را در برابر ظلم ستمكار توصیه می‌كند: «جزای نیك و بد خلق با خدای ‌انداز / كه دست ظلم نماند چنین كه هست دراز» ( كلیات، 829) و به سلطان جورپیشه توصیه می‌كند كه مرگ را از خاطر نبرد (همان، 745-746؛ ماسه، 202-204). در جنب این معانی توجه بدین نکـته بایسته می‌نماید كه اهمیت خلق، یا به تعبیردیگر پایگاه بلند پیشه‌وران و ارزش طلایی آنان برآمده از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی‌ است؛ زیرا اولاً در فرهنگ ایران پیش از اسلام، پیشه‌ور بودن و دانستن یك حرفه ارزش محسوب می‌شد و آموختن یك پیشه به فرزند ــ از هر طبقه كه بود ــ فضیلت به شمار می‌آمد (نک‍ : همین مقاله، تدبیر فرزندان)؛ ثانیاً این تلقی در فرهنگ ایران اسلامی ‌نیز ادامه یافت و آموزه‌های اسلامی‌ بدان قوت بخشید، چنانکـه فی‌المثل حدیث «الكاسِب حَبیب‌الله: پیشه‌ور دوست و دوستدار خداست» (آلوسی، 20 / 109) مؤید این معنا تواند بود. 
با اتخاذ چنین شیوه‌ها و در پرتو چنین تدبیرها و چنین رایهاست كه دادگری تحقق می‌یابد و مدینۀ فاضلۀ موردنظر سعدی شكل می‌گیرد؛ شهری كه وظایف شهریار آن در برابر رعایا، در برابر دستگاه حكومت، در برابر دشمنان ملك و در برابر خداوند (ماسه، 190 بب‍‌ ) معین است و در آن هرچیز در جای خویش قرار دارد و سایۀ عدل بر آن گسترده است؛ زیرا كه از دیدگاه اهل حكمت، عدل معنایی جز نهادن هر چیز در جای خود نمی‌تواند داشت (شهرستانی، 1 / 42) و عادل آن كس است كه هرچیز را در جای خود نهد (طریحی، 5 / 427). 

3. نسخه‌ها، شرحها، ترجمه‌ها و چاپها

آثار سعدی، از جمله بوستان از زمان پدید آمدن مورد توجه خاص و عام قرار داشته، و در گسترۀ ایران فرهنگی نه فقط به عنوان اثری ادبی و زبانی، كه به عنوان اثری در زمینۀ حكمت و اخلاق و تعلیم و تربیت همواره مورد توجه بوده است. به همین سبب، این اثر پیوسته مورد استنساخ قرار می‌گرفته، و نسخه‌های بسیاری از آن برای استفاده خاص و عام فراهم می‌آمده است. همچنین بر آن شرحها می‌نوشته‌اند، فرهنگ لغات و اصطلاحات تنظیم می‌كرده‌اند و به زبانهای دیگر (زبانهای هندی و تركی از قدیم و زبانهای فرنگی از حدود سدۀ 17م به این سو) بر می‌گردانده‌اند: 

نسخه‌های خطی

از بوستان نسخه‌های خطی بسیاری فراهم آمده است كه در كتابخانه‌های بزرگ ایران و جهان نگهداری می‌شود. منزوی افزون بر 300 نسخۀ خطی از این كتاب معرفی می‌كند كه در كتابخانه‌های پاكستان محفوظ است (خطی مشترك، 7 / 262-283). همو در كتاب سعدی بر مبنای نسخه‌های خطی پاكستان به معرفی 355 نسخه خطی می‌پردازد (ص 24-51) و در فهرست نسخه‌های خطی فارسی مشخصات و نشانی نزدیك به 400 نسخۀ خطی بوستان در كتابخانه‌های ایران، شبه قاره، تركیه، روسیه، فرانسه، مصر، انگلستان، آمریكا و... را در اختیار اهل تحقیق قرار می‌دهد (خطی، 4 / 2663- 2668، 3347-3360). چنین می‌نماید كه در كتابخانه‌های قفقاز و آسیای مركزی، مثل كتابخانۀ بزرگ تاشكند نیز نسخه‌هایی خطی از بوستان موجود باشد. 

شرحها

بر بوستان به زبان فارسی، تركی و حتى برخی از زبانهای هندی مثل زبان پنجابی و اردو شروح بسیار نوشته‌اند كه از جمله آنها شرح سروری به زبان فارسی، و شروح شمعی، سودی و هوایی به زبان تركی است (طبری، 102). شمار شروح بوستان به زبان فارسی و همچنین فرهنگ واژه‌های این كتاب در شبه قارۀ هند چشم‌گیر است. منزوی افزون بر 150 شرح و فرهنگ واژه‌های بوستان در كتابخانه‌های پاكستان معرفی می‌كند (خطی مشترك، 7 / 284-294؛ سعدی ...، 52-71؛ نیز نک‍ : خزائلی، بیست و نه). 

ترجمه‌ها

ترجمه‌های بوستان شامل ترجمه به زبانهای اسلامی ‌و زبانهای فرنگی است: 

الف ـ به زبانهای اسلامی

شامل ترجمه به زبان تركی (نک‍ : طبری، همانجا)، به زبانهای پاكستانی اعم از ترجمه‌های چاپ شده (راهی، 286-287) و نسخه‌های خطی ترجمۀ بوستان كه به چاپ نرسیده است (همو، 338، 352). 

ب ـ به زبانهای فرنگی

شامل ترجمه به زبانهای لاتین، فرانسه، آلمانی، هلندی و انگلیسی و جز آنها. این ترجمه‌ها كه از سدۀ 11ق / 17م آغاز می‌شود، شامل ترجمۀ تمام بوستان، یا بخشهایی از آن است. برخی از این ترجمه‌ها منثور است و برخی منظوم، برخی آزاد، و برخی لفظ به لفظ.‌هانری ماسه گزارشی كوتاه، اما جامع و سودمند از ترجمه‌های بوستان به زبانهای فرنگی به دست داده است (ص 385- 388؛ نیز نک‍ : خزائلی، بیست و نه ـ سی). 

چاپها

از بوستان چاپهای بسیاری به صورت مستقل، یا ضمن كلیات به ویژه در ایران و شبه قاره، به صورت سنگی و سربی صورت گرفته است. بیشتر این چاپها، چاپهای بازاری و غیرعلمی ‌است و شماری از آنها با روش علمی ـ انتقادی تصحیح شده است. 
مشار در فهرست كتابهای چاپی فارسی نسخه‌های چاپ شده بوستان را تا بهمن 1350 معرفی كرده است (1 / 794-797). از آن سال تاكنون نیز نسخه‌هایی از بوستان به چاپ رسیده كه مشهورتر و منقح‌تر از همه نسخه مصحح غلامحسین یوسفی است.

مآخذ

آلوسی، محمود، روح المعانی، قاهره، ادارة الطباعة المنیریه؛ ابن سینا، التنبیهات و الاشارات، به كوشش محمود شهابی، تهران، 1339ش؛ ارسطو، اخلاق نیكو ماخس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، تهران، 1356ش؛ افلاطون، جمهور، ترجمۀ فؤاد روحانی، تهران، 1348ش؛ ایران پرست، نورالله، مقدمه بر بوستان سعدی، تهران، 1356ش؛ بهجت الفقیه، «ستایش سعدی از خودش»، یغما، تهران، 1354ش، س 28، شم‍ 3؛ بهمنیار، احمد، «بر حكمت سعدی نتوان خرده گرفتن»، تعلیم و تربیت، تهران، 1316ش، س 7، شم‍ بهمن و اسفند؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوك الفرس و سیرهم، به كوشش زتنبرگ، پاریس، 1900م؛ خزائلی، محمد، شرح بوستان، تهران، 1362ش؛ دادبه، اصغر، «پاسخ استادان»، نامه فرهنگ، تهران، 1379ش، س 10، دورۀ 3، شم‍ 38؛ همو، «حكایت تناقض‌گوییهای سعدی»، سعدی‌شناسی، به كوشش كورش كمالی سروستانی، شیراز، 1382ش، دفتر 6؛ دشتی، علی، قلمرو سعدی، تهران، 1344ش؛ راهی، اختر، ترجمۀ متون فارسی به زبانهای پاكستانی، اسلام‌آباد، 1365ش / 1986م؛ زرین‌كوب، عبدالحسین، با كاروان حله، تهران، 1374ش؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحكم، به كوشش ابوالحسن شعرانی و ابراهیم میانجی، تهران، 1380ق؛ همو، شرح منظومه، به كوشش مهدی محقق و ت. ایزوتسو، تهران، 1348ش؛ سعدی، بوستان، به كوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1372ش؛ همو، كلیات، به كوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1362ش؛ شبلی نعمانی، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخرداعی، تهران، 1363ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370ش؛ همو، سبك‌شناسی شعر، تهران، 1374ش؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به كوشش محمد سید كیلانی، بیروت، 1395ق / 1975م؛ صدرالدین شیرازی، محمد، شرح الهدایة الاثیریة، تهران، 1313ق؛ همو، الشواهد الربوبیة، به كوشش جلال‌الدین آشتیانی، تهران، 1360ش؛ طبری، محمدعلی، زبدة الآثار، تهران، 1372ش؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به كوشش احمدحسینی، بیروت، 1403ق / 1983م؛ فروغی، محمدعلی، مقدمه بر «بوستان»، كلیات (نک‍ : هم‍ ، سعدی)؛ قرآن كریم؛ قراگوزلو، محمد، «جنگ و صلح از مزغل سعدی»، سعدی‌شناسی، به كوشش كورش كمالی سروستانی، شیراز، 1383ش، دفتر 7؛ قطب‌الدین شیرازی، درة التاج، به كوشش ماهدخت بانوهمایی، تهران، 1369ش؛ لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، به كوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت كرباسی، تهران، 1371ش؛ ماسه،‌هانری، تحقیق دربارۀ سعدی، ترجمۀ غلامحسین یوسفی و محمد حسن مهدوی اردبیلی، تهران، 1364ش؛ محلاتی، صدرالدین، مكتب عرفان سعدی، شیراز، 1346ش؛ مشار، خانبابا، فهرست كتابهای چاپی فارسی، تهران، 1350ش؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترك؛ همو، سعدی بر مبنای نسخه‌های خطی پاكستان، اسلام‌آباد، 1363ش؛ موحد، ضیاء، سعدی، تهران، 1373ش؛ نصیرالدین طوسی، محمد، اخلاق ناصری، به كوشش مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، 1360ش؛ همو، شرح الاشارات و التنبیهات، تهران، 1379ق؛ نظامی ‌گنجوی، شرف‌نامه، به كوشش وحید دستگردی، تهران، 1316ش؛ وحید دستگردی، حسن، «حكیم نظامی ‌گنجوی»، ارمغان، تهران، 1318ش، س 20، شم‍ 6؛ هخامنشی، كیخسرو، حكمت سعدی، تهران، 1356ش؛ یغمایی، حبیب، «گردش در بوستان»، ارمغان، تهران، 1318ش، س 20، شم‍ 6؛ یوسفی، غلامحسین، توضیحات بر بوستان (نک‍ : هم‍ ، سعدی)؛ همو، «جهان مطلوب سعدی در بوستان»، بوستان (نک‍ : هم‍ ، سعدی)؛ همو، «سیری در بوستان سعدی»، درآرزوی خوبی و زیبایی، تهران، 1370ش؛ نیز:

Iranica.

اصغر دادبه

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: