صفحه اصلی / مقالات / بندار بن حسین شیرازی /

فهرست مطالب

بندار بن حسین شیرازی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 2 تیر 1399 تاریخچه مقاله

بُنْدارِ بْنِ حُسِینِ شیرازی، مكنى به ابوالحسین (د 353ق / 964م)، از مشایخ بزرگ صوفیۀ فارس در سدۀ 4ق / 10م. درباره جزئیات زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست؛ تنها می‌دانیم كه در شیراز به دنیا آمد و در ارّجان، نزدیك بهبهان ساكن بود. گفته‌اند كه در علم اصول دستی قوی، و در بیان علم حقایق زبانی شیوا و رسا داشت (سلمی، 467؛ ابونعیم، 10 / 384؛ خواجه عبدالله، 501). 
در شرح احوال بندار آورده‌اند كه پدرش او را در جوانی برای تجارت با 40 هزار دینار مال‌التجاره به بغداد فرستاد، اما در بغداد گذار او به مجلس شبلی افتاد و شیفته او شد. شبلی به تدریج او را به انفاق سرمایۀ خویش و قدم نهادن در راه سلوك برانگیخت. بندار نیز چنین كرد و به زهد و تجرید روی آورد (نک‍ : ابن عساكر، 181-180؛ ذهبی، 16 / 108-109). این حكایت در منابع قدیم‌تر نیامده، ولی قدر مسلم آن است كه او صحبت شبلی را دریافته بود و شبلی نیز وی را بزرگ می‌داشت. بندار همچنین با جعفر حذّاء نیز مصاحبت داشت و مرتبۀ جعفر را در طریقت بالاتر از شبلی می‌دانست. 
خواجه عبدالله انصاری (همانجا) و به تبع او جامی (ص 231) بندار را استاد ابوعبدالله خفیف (د 371ق / 981م) دانسته‌اند. این دو كه از مشایخ معاصر فارس بودند، ظاهراً با هم مفاوضاتی هم داشتند كه در آنها دیدگاههای گاه متفاوت خود را بیان كرده‌اند و در پاره‌ای از آنها بندار در رد اعتراضات ابن خفیف، از سخنان مشایخ درباره ایمان حمایت كرده است (سلمی، خواجه عبدالله، همانجاها؛ ابن‌عساكر، 179؛ جنید، 249؛ جامی، همانجا). ابوعبدالله بانیك یا مانک، از صوفیان ارجان نیز ازجمله شاگردان بندار معرفی شده است (خواجه عبدالله، 554؛ جامی، 272). 
بندار در ازجان درگذشت و ابوزرعۀ طبری او را غسل داد و همان‌جا به خاكش سپردند (سلمی، ابونعیم، خواجه عبدالله، همانجاها؛ حمدالله، 656؛ جامی، 231). از او تنها یك حدیث از پیامبر (ص) نقل شده است كه فرمود: «دین هركس دین دوست و مصاحب اوست پس هر یك از شما بنگرد تا با چه كسی دوستی می‌كند» (ابن عساكر، 180؛ ذهبی، 16 / 108). 3بیت شعر به عربی نیز از او دربارۀ سختیهای روزگار و اثر تربیتی آن بر انسان در منابع آمده است (سلمی، 470؛ خواجه عبدالله، 502؛ ذهبی، 16 / 109). سخنان پراكنده‌ای هم از او در تعریف صوفی و برخی عقاید صوفیه و دیگر موضوعات عرفانی در منابع مختلف آمده است (نک‍ : منابع پیشین). همچنین او را صاحب آثاری دانسته، و به ویژه تفسیری به نام تفسیر بندار به او نسبت داده‌اند (نک‍ : روزبهان بقلی، 42؛ روزبهان ثانی، 299). 
به عقیدۀ بندار صوفی كسی است كه خداوند او را برای خویش برگزیند و با او دوستی كند و او را از نفس خویشتن بیزار كرده، به تكلف همراه با دعوی بازنگرداند (سلمی، 467- 468؛ مستملی بخاری، 1 / 163؛ جامی، همانجا). وی كلمۀ صوفی را به شكلی نمادین تفسیر كرده، و معتقد است كه هر حرف آن دارای 3 معنی است: «ص » دلالت بر صدق و صبر و صفای صوفی، «و» دلالت بر ودّ و ورود و وفای او، و «ف » دلالت بر فقر و فقد و فنای او (ابونعیم، 10 / 385). 
در دیدگاه بندار اهل تصوف دربارۀ وحدانیت حق نظر و سخنی یگانه دارند و تنها تفاوت آنها اختلاف در راه وصول به وحدانیت است. بندار بر این باور است كه هریك از صوفیه مستحق اسمی از اسامی حقند كه بر آنها ظاهر شده، و احوال آنها موصوف به آن اسم است و از راه صفتی از صفات حق كه بر او متجلی شده، به حق راه می‌یابد (سلمی، 469). نظر او دربارۀ سماع و بحث از مشروعیت و ارزش آن، مورد استناد نویسندگان صوفیه همچون ابونصر سراج (د 378ق / 988م) و ابوالقاسم قشیری (د 465ق / 1073م) قرار گرفته است. بنا به قول آنان، بندار سماع را بر 3 گونه می‌دانست: سماع به طبع، سماع به حال و سماع به حق. سماع به طبع حالتی طبیعی و در واقع همان احساس لذت از شنیدن صوت خوش است كه ذاتی بشر و امری مشترك میان خاص و عام است؛ سماع به حال هنگامی است كه علاوه بر خوش‌آیندی صوت، فرد به تناسب وضع روانی و درونی خود، با شنیدن آن صوت احساس طرب یا حزن، بیم یا تأسف، اشتیاق و یا آرامش می‌كند؛ و سرانجام سماع به حق سماعی است كه در آن شنونده از احوالی كه به لذتهای مادی و احساسات بشری آمیخته، به دور است و آن سماعی است از حق به حق و برای حق و از سر صفای توحید (سراج، 278-279؛ قشیری، 169-170).

مآخذ

ابن عساكر، علی، تبیین كذب المفتری، بیروت، 1404ق / 1984م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، 1357ق / 1938م؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به كوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ جنید شیرازی، ابوالقاسم، شدالازار، به كوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة، به كوشش محمد سرور مولایی، تهران، 1362؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و اكرم بوشی، بیروت، 1404ق؛ روزبهان بقلی، شرح شطیحات، به كوشش هانری كربن، تهران، 1344ش / 1966م؛ روزبهان ثانی، ابراهیم، «روح الجنان »، روزبهان‌نامه، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1374ش؛ سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، به كوشش نیكلسن، لیدن، 1914م؛ سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به كوشش نورالدین شریبه، حلب، 1406ق / 1986م؛ قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، قاهره، 1359ق؛ مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به كوشش محمد روشن، تهران، 1363ش.

حسین لاشیء

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: