صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / کلام و فرق / بکریه /

فهرست مطالب

بکریه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 31 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَكْرّیه، عنوانی كه هم به پیروان بكربن اخت عبدالواحد ــ صوفی زهدگرای بصری سدۀ 2ق كه دستی نیز در علم كلام داشت ــ اطلاق می‌شود و هم به جماعتی كه معتقدند امامت ابوبكر بر اساس «نص» پیامبر (ص) بوده است. البته برخی برآنند كه این هر دو فرقه یك گروهند. 
شرح حالی از بكر در دست نیست. با توجه به گزارش جاحظ (6 / 287، 319) دربارۀ مناظرۀ بكر و بشر بن معتمر (د 210ق / 825م) و نیز سال درگذشت عبدالواحدبن زید (ه‍ م)، دایی بكر (پس از 150ق) (نک‍ : ذهبی، تاریخ ... ، 513، سیر ... ، 7 / 180)، می‌توان دریافت كه وی در سدۀ 2ق می‌زیسته است. ظاهراً نام پدر بكر، عبدربه بوده است (نک‍ : نسفی، 2 / 757، 887). اینکـه چرا بكر، برخلاف رسم رایج عرب نه به نام پدر، بلكه به نام دایی‌اش ــ كه در روزگار خود در زمره مشایخ صوفیۀ بصره بوده ــ معروف شده، قابل تأمل است. فان اس سبب آن را شهرت عبدالواحد دانسته است (II / 108). اما به نظر می‌رسد كه این قرابت در اسم احتمالاً حاكی از انس و ارادت بكر به عبدالواحد بوده كه مشی و مشربی همچون دایی خود داشته است. عبدالواحد از شاگردان حسن بصری (ه‍ م) بود و بیشتر به عبادت و ارشاد می‌پرداخت و هم‌نشینی با متكلمان و بحثهای كلامی ‌را خوش نمی‌داشت (ذهبی، تاریخ، 511). بدین سان، شاید نتوان بكر و پیروانش را دنباله‌رو یك مكتب صرفاً كلامی ‌به حساب آورد، بلكه چنین می‌نماید كه وی از زاهدان صوفی مشربی بوده كه به تأسی از حسن بصری برای پیروان خود مجالسی برای بیان آموزه‌های معنوی برگذار می‌كرده كه گاه به فراخور حال وارد مباحث كلامی ‌نیز می‌شده است. شاید به همین دلیل است كه سخنان او از لحاظ كلامی ‌نه تنها فاقد انسجام، بلكه حاوی تناقض است و گاه با اصول اولیه عقل نیز در تعارض می‌افتد (نک‍ : ادامۀ مقاله). 
اوج فعالیتهای این فرقه در اواخر سدۀ 2 و نیز سدۀ 3ق بوده است. گزارشهای جاحظ (6 / 287، 319-320)، ابن قتیبه (ص 46-47)، اشعری (ص 216، 286-287، 457، كه آنها را به صورت فرقه‌ای مستقل معرفی كرده است)، و نیز ردیه‌های هشام بن عمرو فوطی (د 230ق / 845م) (نک‍ : ابن ندیم، 214)، محمد بن سحنون مالكی (د256ق / 870م) و ابن ابی زید مالكی (د 386ق / 996م) (نک‍ : قاضی عیاض، 4 / 207، 6 / 218؛ ابن فرحون، 2 / 171) كه برضد این فرقه نوشته‌اند، نشان‌دهنده فعالیت آنها و واكنش فرقه‌های مختلف نسبت به آنهاست. پس از این دوره از اهمیت آنها كاسته می‌شود. بغدادی آنها را فرقه‌ای مستقل با پیروانی ‌اندك می‌داند ( الفرق ... ، 20). شهرستانی اصلاً درباره آنها سخنی نمی‌گوید و گویی آنها را نمی‌شناسد (نک‍ : فان اس، .(II / 109 
بكر معتقد بود كه خداوند در همه جا هست (نک‍ : اشعری، 287)؛ در باب «رؤیت» بر آن بود كه خداوند در قیامت صورتی را خلق می‌كند و بندگانش او را با آن صورت می‌بینند و با وی سخن می‌گویند (خیاط، 105؛ اشعری، 216، 287؛ بغدادی، همان، 129). وی انسان را روح می‌دانست (اشعری، 287؛ بغدادی، همانجا) و در این امر با نظّام معتزلی هم رأی بود. قاضی عبدالجبار كه به رد این نظریه پرداخته، به عقاید بكر در این زمینه اشاره‌ای نکـرده است (11 / 339-344). او دربارۀ حیوانات نیز همین نظر را داشت، ولی جایز نمی‌دانست كه خداوند در جامدات، حیات، علم و قدرت خلق كند (اشعری، همانجا). 
بكر مرتكب گناه كبیره را منافق می‌داند و بر آن است كه منافق شیطان را عبادت می‌كند و منکـر خداوند است و از این رو، جایش تا ابد در دوزخ است (همو، 286؛ بغدادی، همانجا). این سخن برگرفته از آراء حسن بصری است (فان اس، .(II / 111 پافشاری بر گناه صغیره نیز گناه كبیره شمرده می‌شود (اشعری، همانجا). دربارۀ گناهكار نظر دیگری را نیز به بكر نسبت داده‌اند. او بر آن بود كه هر كس كوچك ترین گناهی مرتكب شود ــ حتی به ‌اندازه دانه خردلی ــ جایگاهش دوزخ است (ابن قتیبه، 46؛ ابن حزم، 3 / 273، 5 / 56). به نظر می‌رسد كه همین رأی سبب شده است كه وی را از خوارج بدانند (همو، 5 / 56؛ ابن ابی یعلی، 1 / 34؛ نیز نک‍ : فان اس، همانجا). ابن قتیبه بر این حكم بكر اعتراض كرده است (ص 46-47). البته بكر معتقد است كه اگر شخص گناهكار توبه كند، از عذاب در امان استس (نک‍ : همو، 46). در واقع گناهكار با شرمنده شدن و توبه كردن، به گناه خود پی می‌برد (جاحظ، 6 / 320). 
بشر بن معتمر، متكلم معتزلی در خلال مناظره‌ای با بكر كوشید تا نظر او را درباره گناهكار و منافق، رد كند. بشر داستان هدهد و سلیمان را پیش كشید و این پرسش را مطرح كرد كه چرا سلیمان هدهد را با آنکـه گناه كرده بود و به نظر بكر منافق بود، عقاب نکـرد (همو، 6 / 319-320)؛ البته جاحظ پاسخ بكر را نیاورده است. با این همه، بكر بر آن است كه اگر اهل بدر (ه‍ م) بعداً مرتكب گناه شوند و از این رهگذر سزاوار دوزخ باشند، خداوند آنان را می‌بخشد، زیرا در حدیثی قدسی خطاب به آنان آمده است كه «هر چه خواهید، انجام دهید، شما را بخشوده‌ام». بدین قرار، بكر با اینکـه علی (ع)، طلحه و زبیر را منافق و مشرك قلمداد كرده است، آنان را مستوجب عقاب نمی‌داند (نوبختی، حسن، 13؛ اشعری، 287، 457؛ بغدادی، همانجا؛ ابن حزم، 4 / 79؛ نسفی، 2 / 887). 
به نظر بكر توبه در دو جا پذیرفته نمی‌شود: نخست توبه كسی كه مرتكب قتل شده است (اشعری، 286، برخی برآنند كه در اینجا منظور از قتل، كشتن یك مسلمان است؛ نیز نک‍ : فان اس، II / 112-113)؛ دیگری توبه كسی كه خداوند بر قلبش مهر نهاده است (اشعری، همانجا؛ قاضی عبدالجبار، 14 / 374-375). قاضی عبدالجبار این رأی را نمی‌پذیرد. به نظر وی اگر مهر (طبع) به معنای منع باشد، منع از توبه با تكلیف سازگار نیست و تكلیف قبیح خواهد بود. از سوی دیگر قاضی عبدالجبار بر آن است كه بكریه معنای «طبع» را در قرآن مجید به درستی در نیافته‌اند (14 / 374). شیخ طوسی نیز همین نظر را درباره بكریه دارد (4 / 483).
اما از سوی دیگر، بكر شخص منافق را مؤمن و مسلمان می‌دانست (اشعری، همانجا؛ بغدادی، الفرق، 129). حتی شخصی كه خداوند بر قلبش مهر زده، به ایمان امر شده است و باید اخلاص بورزد، اما آن مهر میان شخص و ایمان و اخلاص وی قرار گرفته است و عقوبت وی به شمار می‌آید (اشعری، همانجا). گویا بكر در اینجا با دایی خود اختلاف نظر داشته است، چه، عبدالواحد امری را كه میان شخص و اخلاص حائل باشد، نمی‌پذیرفت و معتقد بود كه گناهكار به اخلاص امر نشده است (همانجا). به هر حال، آرائی از این دست بكر را به جبریه نزدیك می‌كند. 
از سوی دیگر بكر آثار تولید شده از فعل را به خود فعل نسبت نمی‌دهد و به اصطلاح منکـر «تولد» است و عقیده دارد كه به آفرینش الهی است كه فعلی فعل دیگر را می‌زاید (همو، 287؛ بغدادی، همانجا). شاید همین طرز تلقی باعث شده است كه برخی وی را جبری مذهب بدانند (مثلاً نک‍ : مقریزی، 3 / 297- 298). بدین سان، مثلاً خداوند است كه درد و رنج را هنگام ضرب و جرح می‌آفریند و جایز است كه خداوند ضرب و جرح را بیافریند، ولی درد را نیافریند (اشعری، بغدادی، همانجاها). اما خداوند درد را تنها برای كسی می‌آفریند كه استحقاق آن را دارد. از این رو، كودكان درد را احساس نمی‌كنند (ابن قتیبه، 47؛ اشعری، 286-287؛ قاضی عبدالجبار، 13 / 226؛ مانکـدیم، 483؛ بغدادی، همانجا؛ ابن‌حزم، 3 / 157؛ نسفی، 2 / 757)؛ زیرا خداوند عادل‌تر از آن است كه بی‌گناهی را بیازارد. البته واكنش كودكان در مقابل ضرب و جرح به‌سبب مجازات و عقوبت والدینشان است (ابن قتیبه، همانجا). حیوانات نیز با آنکـه گناهی نکـرده‌اند، برای سود انسانها دچار درد می‌شوند (همانجا). این رأی بعدها تغییر كرد و بكریه برآن شدند كه كودكان، دیوانگان و حیوانات هیچ یك درد را حس نمی‌كنند، زیرا اگر خداوند آنها را بدون گناه دچار درد كند، به آنها ظلم كرده است (نوبختی، ابراهیم، 48؛ ابن حزم، 5 / 56). این نظر مورد پسند برخی نیفتاده است و بكریه را منکـر معلومات بدیهی و ضروریات دانسته‌اند (نک‍ : نوبختی، ابراهیم، همانجا؛ قاضی عبدالجبار، 13 / 382-386؛ مانکـدیم، 483بب‍ ؛ علامۀ حلی، انوار ... ، 125، كشف ... ، 308). 
عجیب اینکـه بكر با آنکـه در پاره ای از عقاید جبرگراست، اما در مسألۀ استطاعت (ه‍ م) جانب معتزله را می‌گیرد و آن را پیش از فعل می‌داند (اشعری، 287). 
بكریه امامت را براساس «نص» می‌دانستند و بر آن بودند كه بنابر نص، پس از پیامبر (ص) ابوبكر امام است (مسعودی، 337؛ ابن فورك، 189؛ قاضی عبدالجبار، 20(1) / 130؛ مانکـدیم، 754، 761؛ ابن مرتضی، البحر ... ، 1 / 42، المنیة ... ، 24، 111). 
فان اس معتقد است آن دسته ای كه امامت ابوبكر را به نص می‌دانند و به بكریه موسومند، غیر از این بكریه، یعنی طرفداران بكر بن اخت عبدالواحدند و این اشتراك لفظی موجب شده است كه عده ای این دو را یكی بینگارند .(II / 117
ظاهراً بكر با شیعیان مخالف بوده است. وی خوردن نبیذ و مسح بر كفشها را جزو سنت می‌دانست (ابن قتیبه، همانجا)، كه خلاف نظر شیعیان است (نک‍ : فان اس،II / 116-117 ). بغدادی نیز بر آن است كه بكریه عایشه را برتر از فاطمه (ع) می‌دانند ( اصول‌الدین، 306). ابن ابی الحدید آنها را متهم می‌كند كه احادیثی به نفع ابوبكر و به زیان علی (ع) جعل كرده‌اند (6 / 48-50؛ برای برخی احكام فقهی بكر، نک‍ : اشعری، نیز بغدادی، الفرق، همانجاها؛ مقریزی، 3 / 298؛ بخاری، 1 / 207، 6 / 213؛ مسلم، 1 / 393-397؛ فان اس، .(II / 112
از شاگردان وی تنها دو تن را نام برده‌اند: نخست عبدالله بن عیسی (ابن حزم، همانجا) و دیگری ابوعبید محمد بن شریك (؟) المسمعی (فان اس،.(II / 118 

مآخذ

ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378ق / 1959م؛ ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371ق / 1952م؛ ابن حزم، علی، الفصل، به كوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، 1402ق / 1982م؛ ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، 1394ق / 1974م؛ ابن‌فورك، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به كوشش دانیل ژیماره، بیروت، 1987م؛ ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به كوشش محمد زهری نجار، بیروت، دارالجیل؛ ابن مرتضی، احمد، البحر الزخار، بیروت، 1394ق / 1975م؛ همو، المنیه و الامل، به كوشش محمد جواد مشكور، دمشق، 1988م؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به كوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400ق / 1980م؛ بخاری، محمد، صحیح، به كوشش محمد ذهنی، استانبول، 1401ق / 1981م؛ بغدادی، عبدالقاهر، اصول‌الدین، استانبول، 1346ق / 1928م؛ همو، الفرق بین الفرق، به كوشش محمد زاهد كوثری، قاهره، 1367ق / 1948م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد‌ هارون، قاهره، 1388ق / 1969م؛ خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، بیروت، 1957م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث 141-160ق، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1408ق / 1988م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و علی ابوزید، بیروت، 1406ق / 1986م؛ شیخ طوسی، محمد، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ علامۀ حلی، حسن، انوار الملكوت، به كوشش محمد نجمی ‌زنجانی، تهران، 1338ش؛ همو، كشف المراد، بیروت، 1408ق / 1988م؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1382- 1385ق؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارك، به كوشش عبدالقادر صحراوی و دیگران، رباط، 1401-1403ق / 1981-1983م؛ مانکـدیم، احمد، ] تعلیق[ شرح الاصول الخمسة، به كوشش عبدالكریم عثمان، نجف، 1383ق / 1963م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به كوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ مسلم ابن حجاج، صحیح، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1376ق / 1956م؛ مقریزی، احمد، الخطط، شیاح، 1959م؛ نسفی، میمون، تبصرة الادلة، به كوشش كلود سلامه، دمشق، 1993م؛ نوبختی، ابراهیم، الیاقوت، به كوشش علی‌اكبر ضیایی، قم، 1412ق؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به كوشش هلموت ریتر، استانبول، 1931م؛ نیز:

Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, Berlin, 1992.

علیرضا سید تقوی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: