صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / بکتاشیه /

فهرست مطالب

بکتاشیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 31 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَكْتاشیه‌، یكی‌ از طریقه‌های‌ بزرگ‌ صوفیه‌ كه‌ در آسیای‌ صغیر و منطقه بالكان‌ پیروان‌ بسیار دارد. 

تاریخ‌ شكل‌گیری‌

تاریخ‌ طریقۀ بكتاشیه‌ به‌ شخصی‌ به‌ نام‌ حاجی‌ بكتاش‌ ولی‌ (هـ م‌) بازمی‌گردد كه‌ زندگی‌ او در منابع‌ مختلف‌ آمیخته‌ با افسانه‌ها و حکـایتهای‌ اغراق‌آمیز است‌. درباره او آنچه‌ می‌توان‌ گفت‌ آن‌ است‌ كه‌ وی‌ ظاهراً از جمله صوفیان‌ تركمن‌ خراسانی‌ معروف‌ به «بابا» بود كه‌ از پیروان‌ احمد یسوی‌ (هـ م‌) بودند و در سدۀ 6ق‌ / 12م‌ همراه‌ با موج‌ مهاجران‌ تركمنی‌ از شرق‌ به‌ آسیای‌ صغیر آمدند. چنین‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ حاجی‌ بكتاش‌ پس‌ از مسافرتهایی‌ به‌ نقاط مختلف‌ این‌ سرزمین‌، سرانجام‌ در روستایی‌ در نزدیكی‌ قیرشهر ساكن‌ شد و به‌ تدریج‌ در میان‌ قبایل‌ تركمن‌ اطراف‌ پیروانی‌ یافت‌. وی‌ با افزوده‌ شدن‌ بر شمار مریدانش‌ اندك‌ اندك‌ طریقه‌ای‌ با اعتقادات‌ ویژه‌ بنیاد نهاد كه‌ در ابتدا دارای‌ آیینهای‌ ساده‌ای‌ چون‌ استفاده‌ از شمع‌ در مراسم‌، یك‌ وعده‌ غذای‌ آیینی‌، مجلس‌ سماع‌ و نیز تراشیدن‌ موی‌سر، پوشیدن‌ كلاه «الفی‌ تاج‌» و تكبیر گفتن‌ در مراسم‌ پذیرش‌ تازه‌ واردان‌ بود، اما در سده‌های‌ بعد این آیینها صورت‌ منسجم‌تر و مفصل‌تری‌ یافت‌. 
جریان‌ تحول‌ طریقۀ بكتاشیه‌ در دو سده پس‌ از مرگ‌ حاجی‌ بكتاش‌ و پیش‌ از مطرح‌ شدن‌ نام‌ بالیم‌ سلطان‌ چندان‌ روشن‌ نیست‌، اما این‌ دوره‌ از تاریخ‌ این‌ طریقه‌ با نام‌ دو تن‌ یكی‌ ساری‌ صالتق‌، از مریدان‌ حاجی‌ بكتاش‌، و دیگری‌ سیدعلی‌ سلطان‌، از «ابدالان‌» پیوند خورده‌ است‌. شرح‌ زندگی‌ این‌ دو شخصیت‌ در منابع‌ بكتاشی چنان با افسانه‌ها و حکـایتهای‌ مبالغه‌آمیز از معجزات‌ و كرامات آنها آمیخته‌ است‌ كه‌ بازسازی‌ تاریخی‌ زندگی‌ آنان‌ را غیرممكن‌ می‌سازد. درباره ساری‌ صالتق‌ تنها می‌توان‌ گفت‌ كه‌ وی‌ شخصیتی‌ تاریخی‌ داشته‌، و ظاهراً یكی‌ از درویشان‌ مبلغی‌ بوده‌ است‌ كه‌ حاجی‌ بكتاش‌ به‌ نقاط مختلف‌ می‌فرستاده‌ است‌. مهم‌ترین‌ بخش‌ افسانه‌های‌ زندگی‌ او نیز مربوط به‌ سفرش‌ به‌ بالكان‌ و منطقه آلبانی‌ است‌ (بِرج‌، .(51,52, 119,251 
از میان‌ افسانه‌ها و حکـایتهایی‌ كه‌ دربارۀ ساری‌ صالتق‌ در مناقب‌نامه‌های‌ گوناگون‌ آمده‌ است‌، می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ وی‌ در حدود سال‌ 662ق‌ / 1264م‌ همراه‌ با عده‌ای‌ از تركان‌، نخست‌ به‌ دوبروجه‌ و سپس‌ به‌ بالیكسیر رفت‌ و در دوبروجه‌، بالیكسیر و كالیگره‌ و مناطق‌ اطراف مردم‌ را به‌ اسلام‌ دعوت‌ كرد و خانقاههایی‌ ساخت‌. چنین به‌ نظر می‌رسد كه‌ ساری‌صالتق‌ پس‌ از ترك موقت‌ دوبروجه‌ و اقامت در قراسی‌، بار دیگر به‌ آنجا بازگشته‌، و در همان‌جا درگذشته‌ است‌. بااین‌همه‌، در منابع‌ موجود هیچ‌ شاهد تاریخی حاكی‌ از رابطه او با حاجی‌ بكتاش‌ یافت‌ نمی‌شود (نکـ: گولپینارلی‌، مولانا...، 30؛ كوپریلی‌، 135-137، حاشیۀ 14). 
ابن‌ بطوطه‌ (د 779ق‌ / 1377م‌) در سفرنامۀ خود در شرح‌ سفر به‌ آسیای‌ صغیر، دوبار از شهر «بابا سلطوق‌» كه‌ ظاهراً به‌ یادبود ساری‌ صالتق‌ به‌ این‌ نام‌ خوانده‌ می‌شده‌ است‌، نام‌ برده‌، و وی‌ را عارفی‌ اهل‌ مكاشفه‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ 345، 356). با توجه‌ به‌ فاصله زمانی‌ اندك‌ میان‌ سفر ابن‌ بطوطه‌ و حدود تاریخی‌ زندگی‌ ساری‌ صالتق‌، نام‌ این‌ شهر را می‌توان‌ تأییدی‌ بر وجود تاریخی‌ ساری‌ صالتق‌ دانست‌. در ولایت‌نامۀ منسوب‌ به‌ سیدعلی‌ سلطان‌، ساری‌ صالتق‌ یكی‌ از 40 تن‌ ابدال‌ روم‌ معرفی‌ شده‌ است‌ كه‌ با دعای‌ حاجی‌ بكتاش‌ به‌ كمك‌ اورخان‌، سلطان‌ عثمانی‌ فرستاده‌ شده‌ بود (برج‌، .(52 
ابدالان گروهی‌ از صوفیان‌ بودند كه‌ در كنار قلندریه‌، حیدریه‌، شمسیه‌ و ... در قیام‌ باباییها شركت‌ داشتند («دائرةالمعارف‌ ترك‌»، VI / 35) و این خود بیانگر رابطه‌ای‌ است‌ كه‌ از ابتدا میان‌ بكتاشیه‌ و حركتهای‌ نظامی‌ غازیان‌ در آن‌ زمان‌ وجود داشته‌ است‌. نام‌ سیدعلی‌ سلطان‌ همچنین‌ در حکـایتهای‌ بكتاشی‌ با نام‌ دومین‌ شخصیت‌ مهم‌ طریقه بكتاشیه‌، یعنی‌ بالیم‌ سلطان‌ (هـ م‌) پیوند خورده‌ است‌. 
ارزش‌ تاریخی‌ این‌ روایتها هرچه‌ باشد، خاستگاه‌ مسیحی‌ بالیم‌ سلطان‌ را به‌ روشنی‌ مورد تأكید قرار می‌دهد. در هر حال‌، اهمیت‌ شخصیت‌ بالیم‌ سلطان‌ در طریقۀ بكتاشیه‌ چنان‌ است‌ كه‌ وی‌ پس‌ از حاجی‌ بكتاش‌ به «پیرثانی‌» مشهور شده‌ است‌. بالیم‌ سلطان‌ طریقت‌ بكتاشیه‌ را سامان بخشید و آیینهای‌ جدیدی‌ آورد و سلسله‌ مراتبی‌ در طریقه بكتاشیه‌ بنیان‌ نهاد كه‌ پس‌ از او ساختار این‌ طریقه‌ براساس‌ آن‌ شكل‌ گرفت‌ (نکـ: هـ د، بالیم‌ سلطان‌). 
پس‌ از درگذشت‌ بالیم‌ سلطان‌، میان «شاخه باباها» یا «دده‌ها» كه‌ خود را فرزندان‌ معنوی‌ حاجی‌ بكتاش‌ می‌دانستند و در شهرها قدرت‌ بیشتری‌ داشتند، و «چلبیها» یا «شاخه صوفیان‌» كه‌ خود را از نسل‌ حاجی‌ بكتاش‌ می‌شمردند و پیروانشان‌ بیشتر در روستاها پراكنده‌ بودند، بر سر جانشینی‌ و هدایت‌ طریقه‌ اختلاف‌ افتاد. در این‌ اختلاف‌ به‌ تدریج‌ باباها قدرت‌ بیشتری‌ پیدا كردند و از زمان‌ سِرسِم‌ علی سلطان‌ (د 997ق‌ / 1589م‌) همۀ تكیه‌های‌ بكتاشی‌ زیرنظر پیری كه‌ در تكیه حاجی‌ بكتاش‌ در نزدیكی‌ قیرشهر اقامت داشت‌، قرار گرفتند (اینالجیك‌، 195؛ ایرانیكا، IV / 118-119؛ برج‌، 58؛ هاشم‌پور، 515-516). 
همچنین‌ اندكی پس‌ از درگذشت‌ بالیم‌ سلطان‌ به‌تدریج‌ عقاید شیعی‌ افراطی‌ در میان‌ بكتاشیه‌ پذیرفته‌ شد و این‌ طریقه‌ هرچه‌ بیشتر با اعتقادات‌ اهل‌ تسنن‌ رایج‌ در محیط پیرامون‌ خود فاصله‌ گرفت‌ و نیز در حدود همین‌ زمان‌ بكتاشیان‌ با آموزه‌های‌ حروفیه‌ كه‌ ظاهراً توسط علی‌الاعلی‌ (مقـ 882ق‌ / 1477م‌) از شاگردان‌ فضل‌الله‌ حروفی‌ (د 796ق‌ / 1394م‌) به‌ آناتولی‌ وارد شده‌ بود و با سفرهای‌ متعدد نسیمی‌ شاعر معروف حروفی‌ (د 807ق‌ / 1404م‌) و دیگر حروفیان‌ كه‌ در سرتاسر آناتولی‌ انتشار یافته‌ بودند، آشنایی‌ یافتند و آنها را جذب‌ عقاید خود نمودند، تا آنجا كه‌ كتاب‌ جاویدان‌نامۀ فضل‌الله‌ حروفی‌ را یكی‌ از پیروان‌ طریقه بكتاشیه‌ به‌ تركی‌ برگرداند (تریمینگام‌، 82؛ براون‌، III / 369-372؛ حکـمت‌، 3 / 505-507؛ «دائرةالمعارف ترك‌»، VI / 36؛ ایرانیكا،IV / 120 ؛ آژند، 113-116). 
ازجمله‌ موضوعات‌ مهم‌ در تحولات‌ بعدی‌ این‌ طریقه‌، ارتباط آن‌ با قزلباشها و ینی‌چریان‌ است‌. در طول‌ سدۀ 10ق‌ / 16م‌ قزلباشها كه‌ شیعه‌ و طرفدار دولت‌ صفوی‌ بودند، به‌تدریج‌ در میان‌ بكتاشیان‌ جای گرفتند و با آن‌ درآمیختند. در این‌ دوره‌ طریقۀ بكتاشیه‌، ظاهراً به‌ تشویق‌ دولت‌ عثمانی‌، نقش‌ واسطه‌ای‌ میان‌ حکـومت‌ و طوایف‌ قزلباش‌ كه‌ با قیامهای‌ خود حکـومت‌ را دچار مشكل‌ ساخته‌ بودند، ایفا می‌كرد. چه‌، دولت‌ عثمانی‌ با نظارت‌ بر بكتاشیان‌ در واقع‌ می‌توانست‌ قزلباشها را نیز زیرنظر داشته‌ باشد و از قیامهای‌ پی‌ در پی‌ آنان‌ جلوگیری‌ كند. جذب‌ قزلباشها در طریقه بكتاشیه‌ خود ازجمله‌ عوامل‌ مؤثر در پذیرش‌ عقاید شیعی‌ در این‌ طریقه‌ بوده‌ است‌ (اینالجیك‌، همانجا؛ تریمینگام‌، 83-82؛ ایرانیكا، همانجا). 
این‌ طریقه‌ از سوی‌ دیگر پیوندی‌ محکـم‌ با ینی‌ چریان‌ داشت‌ كه‌ درواقع‌ سپاه‌ برگزیده‌ در فتوحات‌ نظامی‌ عثمانیها بودند. گرچه‌ برخی روایتها ایجاد این‌ سپاه‌ را به‌ حاجی‌ بكتاش‌ ولی‌ نسبت‌ می‌دهند، ولی‌ این‌ دسته‌ از روایتها را نمی‌توان‌ از نظر تاریخی‌ قابل اعتماد دانست‌. مسلّم‌ آنکـه‌ ینی‌ چریان‌ حاجی‌ بكتاش‌ ولی‌ را پیر و مرشد خود می‌دانستند، تا آنجا كه‌ وی گاه «اجاق‌ ینی‌ چری‌» و گاه «اجاق‌ بكتاشیان‌» نامیده‌ می‌شد. چنین‌ پیوندی‌ میان‌ بكتاشیه‌ و سپاه‌ ینی‌ چری‌ - كه‌ نقش‌ مهمی‌ در حفظ قدرت‌ در حکـومت‌ عثمانی‌ داشتند - ازجمله‌ عوامل‌ بسیار مهم‌ در بقای‌ این‌ طریقه‌ در محیط متعصب‌ سنی‌ مذهب‌ بود (همانجا؛ EI² )، اما همین‌ ارتباط با ینی‌ چریها سرانجام‌، موجب‌ كاهش‌ فعالیت‌ بكتاشیان‌ گردید، زیرا سلطان‌ محمود دوم‌ كه‌ از شورشهای‌ ینی‌چریان‌ به‌ تنگ‌ آمده‌ بود، در 1241ق‌ / 1826م‌ این‌ سپاه‌ را منحل‌، و برخی از بكتاشیان‌ را اعدام‌ كرد و بسیاری‌ را به‌ نقاط سنی‌نشین‌ كه‌ علمای دینی‌ در آنجا نفوذ بسیاری‌ داشتند، تبعید كرد. وی‌ همچنین‌ تكیه‌های‌ تازه‌ تأسیس را ویران‌ نمود و تكیه‌های‌ قدیم‌ را به‌ مشایخ‌ نقشبندی‌ سپرد و اوقاف‌، مزارع‌ و روستاهای محل‌ درآمد بكتاشیان‌ را مصادره‌ كرد و از آن‌ پس‌ این‌ طریقه‌ را هرچه‌ بیشتر در تنگنا قرار دارد (تریمینگام‌، 125,81؛ حکـمت‌، 3 / 517؛ EI²؛ اصفهانیان‌، 21-22). 
اما طریقه‌ بكتاشیه‌ با پشت‌ سرگذاشتن‌ این‌ بحران‌ پس‌ از چندی‌ به‌تدریج‌ دوباره جان‌ گرفت‌ و به‌ ویژه‌ در دوره سلطان‌ عبدالحمید (حکـ 1293-1327ق‌ / 1876- 1909م‌) با چاپ‌ كتابهای‌ طریقه‌ و نفوذ در حركتهای سیاسی‌، عضویت در فراماسونری‌ و همراهی‌ با تركهای‌ جوان‌، فعالیت‌ گسترده‌ای‌ را آغاز نمود. 
در 1304ش‌ / 1925م‌ طریقۀ بكتاشیه‌ همچون‌ دیگر طریقه‌ها در كشور تركیه‌ منحل‌ اعلام‌ شد و از آن‌ پس‌ رهبری‌ این‌ طریقه‌ به‌ آلبانی‌ انتقال‌ یافت‌ (تریمینگام‌، 254 -253 ؛ «دائره المعارف‌ اسلام‌...»، V / 378؛ رامزاور، 114-109؛ حکـمت‌، همانجا). به‌طوركلی‌ طریقه بكتاشیه‌ در خارج‌ از سرزمین‌ آناتولی‌ تنها در میان‌ جماعات‌ ترك‌ پذیرفته‌ شده‌ بود و در آلبانی‌ بیش‌ از هر جای‌ دیگر پیرو داشت‌. این طریقه‌ ظاهراً در سدۀ 9ق‌ / 15م‌ به‌ آلبانی‌ وارد شد و به‌ تدریج‌ در میان‌ مردمان‌ آن‌ منطقه‌ كه‌ از عثمانیان‌ متعصب‌ سنی‌ مذهب‌ دل‌زده‌ بودند، پیروانی‌ یافت‌، تا آنجا كه‌ پس‌ از انحلال‌ این‌ طریقه‌ در تركیه‌، بیشترین‌ جمعیت‌ بكتاشی‌ خارج‌ از تركیه‌ در آلبانی‌ ساكن‌ بودند. پیروان‌ طریقۀ بكتاشیه‌ در سایر مناطق‌ بالكان‌ همچون‌ تراكیه‌، مقدونیه‌، كوزوو، و نیز بلغارستان‌ فعالیت‌ داشتند، اما همه آنان‌ با سخت‌گیریهای‌ نظام‌ كمونیستی‌ در این‌ سرزمینها به‌ تدریج‌ از فعالیت‌ افتادند (كیسلینگ‌، 286-281؛ تریمینگام‌، 125؛ ایرانیكا، .(IV / 120-121
طریقۀ بكتاشیه‌ در مصر نیز پیروانی‌ در میان‌ جماعت‌ ترك‌ و آلبانی‌تبار ساكن‌ قاهره‌ داشت‌. این‌ جماعت‌ در سده‌های‌ 9-12ق‌ / 15- 18م‌ تكیه‌هایی‌ مخصوص‌ به‌ خود در مصر داشتند؛ اما با آغاز سدۀ 13ق‌ / 19م‌ تنها تكیه قصرالعین‌ در قاهره‌ فعالیت‌ داشته‌ است‌. بكتاشیان‌ در كربلا نیز تكیه‌ای‌ به‌ نام «عبدالمؤمن‌ بابا» داشتند (نکـ: كوپریلی‌، «طریقه‌...»، 31-13؛ ایرانیكا، .(IV / 121

اعتقادات

این‌ طریقه‌ در میان‌ آمیخته‌ای‌ از مسیحیان‌ بومی‌ آسیای‌ صغیر، تركمانهای‌ مهاجری‌ كه‌ پس‌ از فتح‌ ملازگرد و روی كار آمدن‌ سلاجقه روم‌ هرچه‌ بیشتر در این‌ منطقه‌ مستقر می‌شدند، و مسلمانانی‌ از نژادهای‌ گوناگون‌ كه‌ در مناطق‌ مختلف‌ این‌ سرزمین‌ ساكن‌ شده‌ بودند، به‌ ظهور رسید و رشد یافت‌. در چنین‌ بستر فرهنگی‌ متشكل‌ از باورها، آداب‌ و رسوم‌ و آیینهای‌ گوناگون‌، مردمانی‌ با اعتقادات‌ مختلف‌ پیوسته‌ با هم‌ در تماس‌ بودند و از یكدیگر تأثیر می‌پذیرفتند؛ به‌ویژه‌ مسلمانان و مسیحیان‌ با هم‌ ارتباطی‌ بسیار نزدیك‌ داشتند. در مناطق‌ مرزی‌ نیز به‌ سبب دست‌ به‌ دست‌ گشتن‌ مكرر این‌ سرزمینها میان‌ حاكمان‌ مختلف‌، اجتماعاتی‌ با فرهنگهای‌ گوناگون‌ پدید آمدند. طبیعی‌ است‌ كه‌ این‌ جوامع‌ متنوع‌ راه‌ را برای‌ پیدایش‌ گرایشهای‌ نوظهور و بدعت‌آمیز می‌گشودند. طریقه بكتاشیه‌ در چنین‌ بستر بی‌ثبات‌ فرهنگی‌ و در حال‌ دگرگونی‌ اجتماعی ظاهر شد و گسترش‌ یافت‌. در طول‌ تاریخ‌ تحول‌ این‌ طریقه‌ اعتقاداتی‌ با خاستگاههای‌ گوناگون‌ در آن‌ نفوذ كرد. از باورها و آیینهای‌ شمنی‌ بازمانده‌ میان‌ تركمانان‌ مهاجر گرفته‌ تا رد پای‌ تثلیث‌ و رهبانیت‌ مسیحی‌، شیوه‌ها و آداب‌ قلندری‌، اعتقادات‌ شیعی‌، باورهای‌ حروفیه‌ و عرفان‌ ابن‌عربی‌، همه‌ در پیكره ناهمگون‌ اعتقادات‌ این‌ طریقه‌ در كنار یكدیگر جای‌ گرفته‌اند (نکـ: برج‌، 23-22؛ شیبی‌، 2 / 325-336، 340؛ اینالجیك‌، .(197-198
بكتاشیان‌ خود را مسلمان‌ و شیعه‌ می‌دانند. آنان‌ به‌ وحدانیت‌ خدا، نبوت‌ محمد(ص‌) و ولایت‌ و امامت‌ علی‌(ع‌) معتقدند، اما این‌ سه‌ را در تثلیثی‌ شبیه‌ به‌ تثلیث‌ مسیحی‌ می‌نگرند. در دیدگاه‌ آنان‌ خدای‌ متعال «حقیقت‌» مطلقی‌ است‌ كه‌ در وجود محمد(ص‌) و علی‌(ع‌) تجلی‌ كرده‌ است‌ و این‌ دو تجلی‌ خود با یكدیگر و با آن‌ حقیقت‌ مطلق‌ یكی‌ هستند. محمد(ص‌) و علی‌(ع‌) در ظاهر دو شخص‌ و در باطن‌ حقیقتی‌ واحدند (برج‌، 133-132؛ شیبی‌، 2 / 340؛ EI2) درنگاه‌ از زاویه‌ای‌ دیگر، بكتاشیه‌ بر آن‌ باورند كه‌ ذات‌ بی‌تعین‌ احدیت‌ نخست‌ در «نورمحمدی‌» تعین‌ یافت‌. اما در این‌ نورمحمدی‌، علی‌(ع‌) نیز به‌ همان‌ اندازۀ محمد(ص‌) ظهور و حضور دارد. به‌ علاوه‌، در دیدگاه‌ آنان‌ گرچه‌ خداوند قرآن‌ را بر پیامبر(ص‌) نازل‌ كرد، اما همان‌گونه‌ كه‌ پیامبر(ص‌) علی‌(ع‌) را باب‌ مدینه علم‌ دانسته‌ است‌، در واقع‌ بدون‌ علی‌(ع‌) درك‌ معارف‌ و حقایق‌ موجود در قرآن‌ امكان‌ناپذیر است‌ و از این‌ روست‌ كه‌ در حقیقت‌ علی‌(ع‌) آشكار كننده دین‌ و مفسر آن‌ به‌ شمار می‌آید و در مرتبه‌ای‌ حتی‌ بالاتر از پیامبر(ص‌) قرار می‌گیرد (برج‌، 134 ,114؛ شیبی‌، 2 / 341). 
بكتاشیان‌ در بزرگداشت‌ علی‌(ع‌) از این‌ هم‌ فراتر رفته‌اند و با استناد به‌ كتابی‌ منسوب‌ به‌ علی‌(ع‌) به‌ نام‌ خطبة البیان‌ - كه‌ گفته‌ می‌شود براساس‌ یكی‌ از خطبه‌های‌ آن‌ حضرت‌ نوشته‌ شده‌، و در بردارنده مضامینی‌ غلوآمیز درباره اوست‌ - جایگاه‌ منحصر به‌ فرد علی‌(ع‌) را در هستی‌توجیه‌ و تبیین‌می‌كنند (همو، 2 / 341-343؛ EI2؛ برج‌، .(134-136, 140-145
افزون‌ بر اعتقادات‌ یاد شده‌، بكتاشیان‌ به‌ دیگر امامان‌ شیعۀ اثنا عشری‌ نیز معتقدند و آنان‌ را ائمۀ بر حق‌، معصوم‌ و جانشینان‌ علی‌(ع‌) می‌دانند و به‌ویژه‌ برای‌ امام‌ جعفرصادق‌(ع‌) احترام‌ خاصی‌ قائلند. همچنین‌ علاوه‌ بر دوازده‌ امام‌، به «چهارده‌ معصوم‌» نیز اعتقاد دارند كه‌ با چهارده‌ معصوم‌ شیعه‌ متفاوت‌ است‌. اینان‌ فرزندان‌ صغیر ائمۀ دوازده‌گانه‌ را كه‌ در كودكی‌ درگذشته‌، و مرتكب‌ گناهی‌ نشده‌اند، معصوم‌ می‌دانند. به‌ باور آنان‌ دوازده‌ امام‌ و چهارده‌ معصوم‌، همراه‌ با فاطمه‌ و خدیجه‌ (ع‌) همه‌ تجلیات‌ گوناگون‌ ذات‌ الهی‌اند و براساس‌ عقاید حروفیان‌جمع‌ آنان‌ معادل‌ 28 حرف‌الفبای‌ عربی است‌ (همو، 148-145؛ شیبی‌، 2 / 343؛ پاكالین‌، .(I / 196-197
دیدگاه‌ بكتاشیان‌ دربارۀ گناه‌ و تأثیر آن‌ در زندگی‌ فردی‌ و معادشناسی‌ از دیگر موضوعات‌ شایان‌ توجه‌ است‌. در این‌ دیدگاه‌، گناه‌ با توجه‌ به «وحدت‌ وجود» توجیه‌ می‌شود كه‌ براساس‌ آن‌ همه عالم‌، جز تجلیات‌ گوناگون‌ و رنگ‌ به‌ رنگ‌ حقیقت‌ الهی‌ نیست‌. جهان‌ و هرچه‌ در آن‌ است‌، تنها «نمود» آن‌ حقیقت‌ است‌ و بهره‌ای‌ از «بود» ندارد و از این‌رو، در چنین‌ مجموعه آمیخته‌ای‌ از نمودهای‌ بی‌حقیقت‌، انسان‌ و آنچه‌ غالباً گناه‌ تصور می‌شود، نیز درواقع‌ توهمی‌ بیش‌ نیست‌. توهمی‌ كه‌ براساس‌ آن‌ فرد ظاهربین‌، عالم‌، خود، و رابطه خود با عالم‌ و خداوند را حقیقی‌ می‌پندارد، حال‌ آنکـه‌ در چشم‌ اهل‌ معرفت‌ این‌ تنها دریافتی‌ بی‌حقیقت‌ است‌. گناه‌ واقعی‌ در حقیقی‌ پنداشتن‌ نمود و غافل‌ شدن‌ از بود، و در قائل‌ شدن‌ به‌ دو وجود حقیقی‌، یعنی‌ خداوند و عالم‌ است‌ و فلاح‌ واقعی‌ در از میان‌ برداشتن‌ پردۀ این‌ توهم‌، و دریافتن‌ واقعیت‌ نمودین‌ عالم‌ و حقیقت‌ خداوند است‌ (نکـ: برج‌، .(126-129 منشأ این‌ دیدگاه‌ وحدت‌ وجودی‌ كه‌ به «ادویته‌ ودانته‌ شنکـره» هندوان‌ بسیار نزدیك است‌، چندان‌ روشن‌ نیست‌ و ممكن‌ است‌ در اثر آمیختن‌ دیدگاههای‌ وحدت‌ وجودی‌ ابن‌ عربی‌ با تفكرات‌ بومی‌ رایج‌ در آن‌ مناطق‌، به‌ وجود آمده‌ باشد. 
تصور بكتاشیان‌، به‌ ویژه‌ توده‌های‌ آنان‌ دربارۀ سرنوشت‌ روح‌ پس از مرگ نیز از دیگر نکـات‌ شایان‌ ذكر است‌. به‌ اعتقاد آنان‌، روح‌ پس‌ از مرگ با توجه‌ به‌ شیوه زندگی‌، خلقیات‌ و اعمال‌ شخص‌، بار دیگر با حلول‌ در پیكر حیوانات‌ یا موجودات‌ دیگر، زندگانی‌ در این‌ عالم‌ را از سر می‌گیرد. این‌ اعتقاد به‌ تناسخ‌ را شاید بتوان‌ از بقایای‌ عقاید بودایی‌ و مانوی‌ بازمانده‌ در میان‌ تركمنهای‌ مهاجری‌ دانست كه‌ از شرق‌ به‌ غرب‌ آمدند و در آسیای‌ صغیر سكنی گزیدند و بخش‌ عمده‌ای‌ از آنان‌ به‌ بكتاشیان‌ پیوستند. با این‌ همه‌، گروهی‌ از بكتاشیه‌ كه‌ باورهای اسلامی‌ عمیق‌تری‌ دارند، اعتقاد به‌ تناسخ‌ را رد كرده‌، درباره سرنوشت‌ روح‌ پس‌ از مرگ‌ عقایدی‌ همانند دیگر مسلمانان‌ دارند (برج‌، 131-129؛ هاشم‌پور، 536؛ پاكالین‌، I / 197؛ كوپریلی‌، «ادبیات‌...»، .(352-353

سلسله‌مراتب

پیروان‌ طریقۀ بكتاشیه‌ در 5 گروه‌ عاشق‌، محب‌، درویش‌، بابا و خلیفه‌ جای‌ می‌گیرند. «عاشق‌» مرد یا زنی‌ است كه‌ متمایل‌ به‌ این‌ طریقه‌ و علاقه‌مند به‌ ورود به‌ آن‌ باشد. «محب‌» كسی‌ است‌ كه‌ در مراسم‌ رسمی‌ ورود به‌ طریقه‌ شركت‌ كرده‌، و در آن‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌. محب‌ می‌تواند در مراسم‌ مختلف‌ این‌ طریقه‌ شركت‌ كند و پس‌ از دیدن‌ آموزشهای‌ لازم‌ و پیشرفت‌ در مراتب‌ سلوك‌، در مراسمی‌ رسمی‌ با عنوان «وقف‌ وجود» به‌ مرتبۀ «درویش‌» ارتقا یابد. درویشها اجازه‌ دارند كه‌ كلاه‌ مخصوص‌ طریقه‌ یا «تاج‌» بر سر بگذارند. آنان‌ معمولاً بیشتر وقت‌ خود را زیرنظر «بابا»ها و صرف‌ رسیدگی‌ به‌ امور مختلف‌ تكیه‌ می‌كنند. «خلیفه‌» بابا را از میان‌ درویشان‌ انتخاب‌ می‌كند و هر «بابا» مسئولیت آموزش‌ و نظارت‌ بر سلوك‌ درویشان‌ و محبان‌ را دارد و ممكن‌ است‌ مجرد یا دارای‌ همسر باشد. در بسیاری‌ از موارد درصورتی‌ كه‌ بابا فرزند پسری‌ داشته‌ باشد، مقام‌ بابایی‌ به‌ طور موروثی‌ به‌ او منتقل‌ می‌شود. باباها دستاری‌ سفید (یا سبز ویژۀ سیدها) به‌ دور تاج‌ خود می‌پیچند ( ایرانیكا، همانجا؛ اینالجیك‌، 199-198؛ برج‌، .(162-164
در مرتبه‌ای‌ تقریباً همسنگ‌ درویشان «مجرّدان‌» قرار دارند. اینان‌ با شركت‌ در مراسم‌ خاصی‌ سوگند تجرد یاد می‌كنند و گوشواری‌ به‌ نام «منقوش‌» به‌ گوش‌ می‌آویزند. عده‌ای‌ رسم‌ تجرد در این‌ طریقه‌ را متأثر از قلندریه‌، و برخی‌ آن‌ را برگرفته‌ از تجرد و رهبانیت‌ مسیحی‌ می‌دانند (پاكالین‌، I / 198؛ ایرانیكا، IV / 119؛ برج‌، .(164-165 بالاترین‌ مرتبه‌ در میان‌ بكتاشیان‌ از آن‌ خلیفه‌ است‌. درگذشته‌ 4 خلیفه‌ در 4 تكیۀ مشهور بكتاشی‌ - تكیۀ حاجی‌ بكتاش‌ در قیر شهر و تكیه‌های‌ دیمتوقه‌، كربلا و قاهره‌ - بر امور دیگر تكیه‌ها نظارت‌ می‌كردند (برج‌، 166-162؛ ایرانیكا، همانجا). 

آیینها

از مهم‌ترین‌ آیینهای‌ بكتاشیان «آیین‌ اقرار» یا «آیین‌ جمع‌» است‌ كه‌ مراسم‌ ورود تازه‌واردان‌ به‌ این‌ طریقه‌ است‌. این‌ آیین‌ كه‌ مبتنی‌ بر حکـایت‌ گردهم‌آیی‌ علی‌(ع‌) و 11 امام‌(ع‌) و عده دیگری‌ (جمعاً 40 تن‌) در خانۀ فاطمه‌(ع‌) و در واقع‌ بازآفرینی‌ همان‌ رویداداست‌. پیش از شروع‌ مراسم‌ داوطلب ورود به‌ این‌ طریقه‌، گوسفندی‌ قربانی‌ می‌كند و مخارج‌ مراسم‌ را برعهده‌ می‌گیرد؛ سپس‌ كسی‌ را به‌ عنوان‌ رهبر برمی‌گزیند كه‌ او را در اجرای‌ مراسم‌ هدایت‌ كند؛ پس‌ از غروب‌ آفتاب‌ به‌ اتاق‌ بزرگی‌ در تكیه‌ به‌ نام «میدان‌» وارد می‌شود و با ادای‌ احترام‌ در جای‌ مخصوص‌ خود می‌نشیند. سپس‌ بابا «صلوات‌ نامه‌»ای‌ شامل‌ نام‌ دوازده‌ امام‌ می‌خواند و مشكلات‌ طریقه‌ را برای‌ عاشق‌ شرح‌ می‌دهد. پس‌ از آن‌ با خواندن‌ ترجمانها (سخنان‌ منظوم‌ و منثور خاص‌) شمعها روشن‌ می‌شود و آنگاه‌ عاشق‌ با رهبر از میدان‌ خارج‌ می‌شود. در بیرون‌ از میدان‌ مطابق‌ فقه‌ شیعه‌ وضو می‌گیرد و همراه‌ با رهبر به‌ میدان‌ باز می‌گردد و پس‌ از ادای‌ احترام‌ نزد بابا می‌رود. بابا با سفارش‌ به‌ پرهیز از بدیها، شهوات و افشای‌ اسرار، به‌ او تلقین‌ می‌كند كه‌ مذهبش‌ جعفری‌، مرشدش‌ محمد(ص‌)، راهبرش‌ علی‌(ع‌) و پیر طریقتش‌ حاجی‌ بكتاش‌ است‌. آنگاه‌ عرق‌چینی‌ بر سر او می‌گذارد و به‌ طنابی‌ كه‌ بر گردن‌ اوست‌، 3 گره‌ می‌زند كه‌ نماد مراقبت‌ از دست‌، زبان‌ و خودداری‌ از شهوات‌ است‌. پس‌ از ادای‌ احترام‌ به‌ همه حاضران‌، عاشق‌ در جای‌ خود می‌نشیند و به‌ همه‌ شربتی‌ داده‌ می‌شود. با پایان‌ مراسم‌ ورود به‌ طریقه‌، سفره‌ گسترده‌ می‌شود و حاضران‌ شراب‌ می‌نوشند و سپس‌ مراسم‌ سماع‌ كه‌ زنان‌ نیز در آن‌ شركت‌ دارند، برگذار می‌شود. حضور آزادانه زنان‌ در آیینهای‌ بكتاشی‌ از ویژگیهای‌ این‌ طریقه‌ است‌ (پاكالین‌، I / 199-200؛ هاشم‌پور، 529-531؛ برج‌، 199-175؛ گولپینارلی‌، تصوف‌...، 111، 161؛ ایرانیكا، همانجا). 
از مهم‌ترین‌ اوقات‌ سال در نزد بكتاشیان‌ 10 روز نخست‌ محرم‌ است كه‌ در آن‌ روزه‌ای به نام «صیام‌ فاطمه‌» می‌گیرند و از خوردن‌ گوشت‌، شیر و كره‌ اجتناب‌ می‌ورزند. همچنین‌ در این‌ 10 روز مراسم‌ عزاداری‌ برگذار می‌كنند و در پایان‌ آن‌ غذای‌ خاصی‌ به نام «عاشوره‌» در تكیه‌ می‌خورند. بكتاشیان‌ همچنین‌ نوروز را به‌عنوان‌ سالروز تولدعلی‌(ع‌) جشن‌ می‌گیرند ( ایرانیكا، IV / 119-120؛ برج‌، 170-169؛ هاشم‌پور، 531-532). 
غالب‌ منابع‌ تحقیق‌ دربارۀ بكتاشیان‌ به‌ عدم‌ التزام‌ آنان‌ به‌ احکـام‌ شریعت‌ و ترك‌ نمازهای‌ یومیه‌، روزه رمضان‌ و... اشاره‌ كرده‌اند. این‌ امر یكی‌ از وجوه‌ اختلاف‌ این‌ طریقه‌ با شیعه اثنا عشری‌ است‌. البته‌ وجود اركان‌ نامه‌ ها از جمله آنها «شرعیات‌ بكتاشی‌» نوشته نجیب‌ عاصم‌ (د 1354ق‌ / 1935م‌) كه‌ بر ادای‌ فرایض‌ و پای‌بندی‌ به‌ قوانین‌ شرعی‌ شیعه‌ تأكید دارند، خود شاهد آن‌ است‌ كه‌ همواره‌ اقلیتی‌ پیرو شریعت‌ نیز در این‌ طریقه‌ وجود داشته‌ است‌ ( ایرانیكا، همانجا؛ EI² ؛ «دائرةالمعارف‌ خاورمیانه‌...»). 
در این‌ طریقه‌ ادعیه‌ و اذكاری‌ به‌ نامهای «گلبانگ‌» و «ترجمان‌» نیز وجود دارد كه‌ مریدان‌ آنها را می‌آموزند و در اوقات‌ مشخصی‌ از روز می‌خوانند (نکـ: برج‌، 168-166؛ پاكالین‌، .(I / 200-201

ادبیات‌

ادبیات‌ بكتاشیه‌ مشتمل‌ بر آثاری‌ منثور و منظوم‌ است كه‌ در این‌ مجموعه‌ نظم‌ جایگاهی‌ والاتر از نثر دارد. بكتاشیه‌ نیز چون‌ مولویه‌ آراء و عقاید خود را با شعر، موسیقی‌ و سماع‌ بكتاشی‌ بیان‌ داشته‌اند (بانارلی‌، .(I / 294 اشعار آنها كه‌ به «نَفَس‌» و «دوریه‌» مشهور است‌، با وزن‌ هجایی‌ و به‌ زبان‌ تركی‌ است‌. بكتاشیان‌ در این‌ اشعار خواسته‌های‌ خود را به‌ زبان‌ ساده‌ و عامیانه‌ بیان‌ كرده‌اند. شاعرانی‌ كه‌ با ادب‌ تركی‌ آشنایی‌ بیشتر داشته‌اند، نیز گاه‌ وزن‌ عروضی‌ به‌ كار برده‌اند. تاریخ‌ ادبیات‌ بكتاشیه‌ از سدۀ 8ق‌ / 14م‌ با سعیدامره‌ آغاز شده‌، در سدۀ 8 و 9ق‌ / 14 و 15م‌ با ظهور شاعر توانایی‌ چون‌ قایقوسوز ابدال‌ تحول‌ نوینی‌ یافت‌. قایقوسوز ابدال‌ در شعر و نثر بكتاشی‌ جایگاهی‌ برجسته‌ دارد («دائرةالمعارف‌ ترك‌»، VI / 38؛ هاشم‌پور، 537- 538؛ گولپینارلی‌، همان‌، 180، نیز 176-170؛ برج‌، .(87, 120
یونس‌ امره‌ (د 720ق‌ / 1320م‌) كه‌، مضامین‌ اشعار او به‌ زبان‌ تركی آناتولی‌ شاهدی‌ بر بكتاشی‌ بودن‌ اوست‌، با سرودن‌ معنوی‌ترین‌ اشعار همراه‌ با احساسات‌ عمیق‌ دینی‌ و خلوصی‌ آشكار، ادبیات‌ بكتاشی‌ را به‌ اوج‌ خود رسانید (برج‌، .(53-55 اشعار یونس‌ امره‌ نمونه‌ای‌ قابل‌ استناد برای‌ بیان‌ ویژگی‌ خاص‌ ادبیات بكتاشی‌ است‌. بیان‌ طنزآمیز شاعر نسبت‌ به‌ خدا بی‌پرواست‌ و گاه‌ با اعتراضی‌ گستاخانه‌ بر او، عقاید اهل‌ تسنن‌ در باب‌ داوری‌ خداوند را موردنقد قرار می‌دهد. هر چند این‌ ابیات‌ در ظاهر به‌ شوخی‌ شباهت‌ دارد، اما در واقع‌ بیان‌ اعتقاداتی‌ است‌ كه‌ بیش‌ از ترس بر محبت‌ متكی‌ است‌ (همو، 89 -88 ؛ گولپینارلی‌، تصوف‌، 179، نیز .(171-179
در ادبیات‌ و اشعار بكتاشی‌ از موضوعاتی‌ چون‌ محبت‌ اهل‌ بیت‌، تقدیس‌ دوازده‌ امام‌، تولی‌ و تبری‌، علاقه افراط آمیز به‌ علی‌(ع‌) و گاه‌ به‌ الوهیت‌ رسانیدن‌ آن‌ حضرت‌، سخن‌ رفته‌ است‌. همچنین‌ مراثی‌ امام‌ حسین‌(ع‌) و فاجعۀ كربلا، اشعاری‌ در مدح‌ حاجی‌ بكتاش‌ و بزرگان‌ طریقت‌ علوی‌ - بكتاشی‌ و مناقب‌ آنان‌، شعرهایی‌ دربارۀ البسه‌ و آیینها و گاه‌ عقاید حروفیه‌، قلندریه‌، حیدریه‌، باباییه‌،... و نیز آراء ابن‌ عربی‌ و جلال‌الدین‌ مولوی‌ در آثار ادبی‌ بكتاشیه‌ یافت‌ می‌شود (كوپریلی‌، «ادبیات‌ ترك‌»، 353-349؛ گولپینارلی‌، تصوف‌، 178-179). 
گرچه‌ پس‌ از یونس‌ امره‌ شاعران‌ بسیاری‌ در زمینۀ ادبیات‌ بكتاشی‌ شعر سروده‌اند، اما اشعار آنان‌ در واقع‌ تكرار مضامین‌ اشعار گذشتگان‌ است‌ (هاشم‌پور، 538). از جمله‌ آثار منثور ادبیات‌ بكتاشیه‌ می‌توان‌ به‌ مقالات‌ غیبیه‌ و كلمات‌ عینیه‌ اشاره‌ كرد كه‌ مشتمل‌ بر دو رسالۀ منسوب‌ به‌ حاجی‌ بكتاش‌ ولی‌ است‌. در این‌ دو رساله‌ ابیاتی‌ پراكنده‌ از شاعران‌ دیگر نیز به‌ چشم‌ می‌خورد كه‌ به‌ تناسب‌ موضوع‌ در لابه‌لای‌ صفحات‌ گنجانده‌ شده‌ است‌ (همو، 539-540؛ ایرانیكا، .(IV / 118

مآخذ

آژند، یعقوب‌، حروفیه‌ در تاریخ‌، تهران‌، 1369ش‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحله، بیروت‌، 1964م‌؛ اصفهانیان‌، داوود، «سیری‌ در افكار بكتاشیه‌»، ارمغان‌، 1355ش‌، شمـ 1؛ حکـمت‌، علی‌اصغر، تعلیقات‌ بر تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ (از سعدی‌ تا جامی‌) ادوارد براون‌، تهران‌، 1357ش‌؛ شیبی‌، كامل‌ مصطفی‌، الصلة بین‌ التصوف‌ و التشیع‌، بیروت‌، 1402ق‌ / 1982م‌؛ كوپریلی‌، محمد فؤاد، «ریشه‌های‌ افسانه‌های‌ مربوط به‌ حاجی‌ بكتاش‌ ولی‌...»، ترجمه محمدتقی‌ امامی‌، گستره تاریخ‌ و ادبیات‌، تهران‌، 1364ش‌؛ گولپینارلی‌، عبدالباقی‌، تصوف‌ در یكصد پرسش‌ و پاسخ‌، ترجمۀ توفیق‌ هاشم‌پور سبحانی‌، تهران‌، نشردریا؛ همو، مولانا جلال‌الدین‌، ترجمه توفیق‌ هاشم‌پور سبحانی‌، تهران‌، 1363ش‌؛ هاشم‌پور سبحانی‌، توفیق‌ و قاسم‌ انصاری‌، «حاجی‌ بكتاش‌ ولی‌ و طریقت‌ بكتاشیه‌»، نشریه دانشكده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌، تبریز، 1355ش‌، شمـ 120؛ نیز:

Banarlt, N.S., Turk edebiyati tarihi, Istanbul, 1971; Birge, J.K., The Bektashi Order of Dervishes, London, 1965; Browne, E.G., A Literary History of Persia, Cambridge, 1976; EI²; Encyclopedia of the Modern Middle East, New York, 1996; Golpinarli , A., Yunus Emre hyati, Istanbul, 1936; Inalcik, H., The Ottoman Empire, tr. N. Itzkowitz and C. Imber , London , 1973; Iranica; Kissling , H. J.,«Zur Frage der Anfange des Bektasitums in Albanien», Oriens, Leiden, 1962, vol. XV; Koprulu, M. F.,«Misir'da Bektasilik», Turkiyat mecmuasi, Istanbul, 1939, vol. VI; id. Turk edebiyati'nda ilk mutasavviflar, Ankara, 1966; Pakalin, M.Z., Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sozlugu, Istanbul, 1983; Ramsaur, E.E., The Young Turks, Prelude to the Revolution of 1908, Princeton, 1957; Trimingham, J.S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971; Turk ansiklopedisi, Istanbul, 1968; Turkiye diyanet vakfi Islâam ansiklopedisi, Istanbul, 1992.

فاطمه‌ لاجوردی‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: