بغدادی خاتون
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 30 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228846/بغدادی-خاتون
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
12
بَغْدادْ خاتون (د ربیعالآخر 736 / دسامبر 1355)، دختر امیر چوپان سلدوز و همسر سلطان ابوسعید بهادرخان (حکـ 717-736ق / 1317-1335م). بغداد خاتون پیش از ازدواج با ابوسعید، در 723ق / 1323م به عقد امیر شیخ حسن بن امیر حسین گوركان جلایر - كه بعدها به شیخ حسن بزرگ شهرت یافت - درآمد (شبانکـارهای، 295؛ حافظ ابرو، 163؛ عبدالرزاق، 20، 59؛ میرخواند، 5 / 966)؛ اما سلطان ابوسعید كه عشق و علاقهای بسیار به او داشت، در 725ق یكی از محرمان خود را نزد امیر چوپان فرستاد و از او خواست تا دخترش را از شیخ حسن گرفته، به عقد وی در آوَرَد (حافظ ابرو، 163-164؛ عبدالرزاق، 59 -60؛ خواندمیر، 3 / 209؛ ابنحجر، 2 / 13). امیر چوپان با تقاضای ابوسعید به شدت مخالفت كرد و همین سبب شد تا سلطان كینه چوپان و خاندانش را در دل گیرد (حافظ ابرو، 164؛ عبدالرزاق، 60؛ میرخواند، همانجا؛ صفدی، 1 / 221). از آن سوی، امیر چوپان برای دور ساختن بغداد خاتون از ابوسعید، سلطان را به بهانه تغییر آب و هوا به بغداد برد و شیخ حسن و همسرش را نیز به قراباغ فرستاد. این كار ابوسعید را سخت دلتنگ كرد و او را برای دست یافتن به بغداد خاتون مصممتر ساخت (حافظ ابرو، همانجا؛ عبدالرزاق، 60 -61؛ میرخواند، 5 / 967). پیشآمدهایی كه پس از این موجب شد تا ستاره قدرت و شوكت امیر چوپان كه از 717 تا 724ق در اوج خود بود، افول كند و ابوسعید او و پسرانش را در 728ق / 1328م به قتل برساند، نمیتواند بیارتباط با این قضیه باشد (حافظ ابرو، 163 ببـ، 172- 178؛ حمدالله، 617-619؛ خواندمیر، 3 / 210-213؛ میرخواند، 5 / 967-969). ابوسعید پس از قتل امیر چوپان و پسرانش، خاصه دمشق خواجه - بر اساس یاسای چنگیزی كه اگر پادشاهی زنی شوهردار را خواهان گردد، شوهر آن زن میباید با رضای تمام او را طلاق دهد و به پادشاه ببـخشد - قاضی مباركشاه را نزد شیخ حسن فرستاد و او را به وعده و وعید واداشت تا بغداد خاتون را طلاق دهد. گویند زنی دیگر به شیخ حسن بخشید تا او به جدایی از بغداد خاتون راضی گشت (شبانکـارهای، همانجا؛ حافظ ابرو، 163، 199؛ عبدالرزاق، 60، 84؛ خواندمیر، 3 / 209؛ ابن حجر، همانجا). پس از انقضای مدت شرعی، بغداد خاتون رسماً به عقد ابوسعید درآمد. او محبوبترین همسر سلطان بود و چنان تقربی داشت كه ابوسعید او را لقب «خواندگار» داده بود. بغداد خاتون از اعتبار و اختیارات فراوان برخوردار بود و بر سلطان نیز تسلط كامل داشت (ابنبطوطه، 243؛ حافظ ابرو، 179، 185؛ عبدالرزاق، 77، 85؛ صفدی، 1 / 221؛ قزوینی، 242-243)، چنانکـه كوششهای برخی از امرای سلطان، مانند نارین طغای (حکـمران خراسان) و تاش تیمور برای از بین بردن بغداد خاتون و غیاثالدین محمد وزیر به جایی نرسید و در عوض بغداد خاتون ابوسعید را بر ضد آنان تحریك كرد و به فرمان سلطان در 729ق ایشان را به قتل رساندند (حافظ ابرو، 186؛ عبدالرزاق، 88 -89؛ خواندمیر، 3 / 216- 218؛ اقبال، 1 / 343). پس از این، باردیگر چوپانیان در دستگاه ایلخان از قدرت و عزت برخوردار گشتند. سرانجام در 732ق عدهای كه بر نفوذ و اقتدار بغداد خاتون رشك میبردند، او را متهم كردند كه پنهانی با شیخ حسن - شوهر سابق خود - بر ضد سلطان توطئه میكند (اهری، 156؛ حافظ ابرو، همانجا). ابوسعید چنان برآشفت كه حکـم قتل شیخ حسن را صادر كرد، اما به خاطر مادر شیخ - كه عمۀ ابوسعید بود - از آن رأی بازگشت و او را به قلعه كماخ (كماح كنونی بر كرانه غربی فرات) تبعید كرد (همانجا؛ عبدالرزاق، 95؛ میرخواند، 5 / 972؛ قس: شرفالدین، 162، كه علت تغیر ابوسعید بر شیخ حسن را بدگوییهای بغداد خاتون دانسته است). بغداد خاتون پس از این ماجرا مدتی اعتبار و نفوذ خود را از دست داد، اما چون آشكار شد كه این داستان، تهمتی بیش نبوده است، مقام و جایگاه سابق را باز یافت (حافظ ابرو، 186-187؛ عبدالرزاق، میرخواند، همانجاها). گفتهاند كه ابوسعید در اواخر عمر بر دلشاد خاتون، دختر دمشق خواجه - برادر بغداد خاتون - دل باخت و او را به عقد خویش درآورد. همین امر رشك و حسد بغداد خاتون را برانگیخت و سبب گشت كه ابوسعید را تدریجاً با زهر به هلاكت رساند (شرفالدین، همانجا؛ خواندمیر، 3 / 219). چون از نسل ابوسعید فرزندی نمانده بود، خود او پیش از وفات، آرپاخان (هـ م) را بهجانشینی انتخاب كرد (شرفالدین، 163؛ حافظ ابرو، 190؛ اقبال، 1 / 349). بغداد خاتون با این انتخاب مخالف بود و هرگز به اطاعت آرپاخان گردن ننهاد. همین امر سبب شد كه وی با وجود بغداد خاتون سلطنت خود را استوار نبیند (شبانکـارهای، 295؛ حافظ ابرو، 191؛ عبدالرزاق، 123). در این میان برخی از مغرضان به بدگویی از بغداد خاتون پرداختند و او را به قتل سلطان ابوسعید متهم كردند و گفتند كه مخفیانه ازبك خان را به لشكركشی به ایران تشویق میكند. آرپا خان به همین بهانه حکـم قتل او را صادر كرد و خواجه لؤلؤ، یكی از بزرگان امرا، در حمام و با ضربات چوب وی را از پای درآورد (حافظ ابرو، همانجا؛ شبانکـارهای، 295-296). گویند: بغداد خاتون، خاندانش و نیز سلطان ابوسعید از مریدان و ارادتمندان شیخ صفیالدین اردبیلی بودهاند (برای مثال، نکـ: ابنبزاز، 348، 792، 912؛ نیز نکـ: بیانی، 150-151).
ابن بزاز، توكل، صفوة الصفا، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، 1373ش؛ ابن بطوطه، رحلة، به كوشش طلال حرب، بیروت، 1407ق / 1987م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، الدرر الكامنة، حیدرآباد دكن، 1393ق / 1973م؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، از حمله چنگیز تا تشكیل دولت تیموری، تهران، 1347ش؛ اهری، ابوبكر، تاریخ شیخ اویس، به كوشش وان لون، لاهه، 1373ق؛ بیانی، شیرین، تاریخ آل جلایر، تهران، 1345ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامعالتواریخ رشیدی، به كوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362ش؛ شبانکـارهای، محمد، مجمعالانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصامالدین اورونبایف، تاشكند، 1972م؛ صفدی، خلیل، اعیانالعصر و اعوانالنصر، به كوشش فؤاد سزگین، فرانکـفورت، 1410ق / 1990م؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1353ش؛ قزوینی، یحیی، لب التواریخ، تهران، 1363ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به كوشش عباس زریاب، تهران، 1373ش.
كیانوش صدیق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید