برسبای
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228563/برسبای
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
چاپ شده
11
بَرْسْبای، ملک اشرف سیفالدین ابونصر (ذیحجۀ 841/ ژوئن 1438)، از فرمانروایان سلسلّ ممالیک بُرجی که از 825ق/ 1422م تا 841ق بر مصر فرمان راند. برسبای بردهای چرکسی بود که در بازار شبه جزیرۀ کریمه خریداری شد و سپس به دست امیر دقماق محمدی، حاکم شهر ملطیه افتاد. انتساب برسبای به دقماقی هم از اینجاست. وی سپس در شمار بردگان اهدایی به دستگاه حکومت بَرقوق، نخستین فرمانروای ممالیک برجی درآمد (ابن عماد، 7/238؛ سخاوی، 3/8؛ ابنایاس، 2/81؛ مقریزی، 4(2)/607). برسبای در دستگاه سلاطین مملوک به زودی ترقی کرد و پس از آنکه مدتی را به ندیمی و ساقیگری گذراند، به منصبی نظامی دست یافت (ابنایاس، همانجا؛ ابنعماد، 7/239). سپس در عصر فرمانروایی مؤید سیفالدین شیخ (ﺣﻜ 815-824ق) به حکومت شهر طرابلس منصوب شد (سخاوی، همانجا؛ ابنایاس، 2/81-82). وی در همین منصب در برابر یورش ترکمانان در 821ق نتوانست مقاومت کند و مؤید شیخ بر وی خشم گرفت و مدتی دراز او را به قلعۀ مَرقَب به زندان انداخت (ابن تغری بردی، 14/73؛ ابن ایاس، 2/82). اگر چه پس از آزادی باز مورد عنایت قرار گرفت و به منصبی نظامی در دمشق به او داده شد، اما باز هم مورد سوء ظن قرار گرفت و این بار توسط امیر جقمق در قلعۀ دمشق محبوس شد (همانجا؛ ابن تغری بردی، 14/190).در 824ق هنگامی که سیفالدین طَطَر، غاصب سلطنت فرزند خردسال مؤید شیخ به دمشق وارد شد، برسبای بار دیگر آزادی خود را بازیافت و همراه وی به قاهره رفت (ابن عماد، سخاوی، ابن ایاس، همانجاها) و چون برخی از مخالفان ططر را به اطاعت او واداشت، در این روزگار، از وی به عنوان سر رشتهدار امور دولت، و بالقب امیرکبیر و نظامالملک یاد شده است (مثلاً ﻧﻜ: مقریزی، 4(2)/601)، اما ططر، خود از غصب سلطنت بهرۀ چندانی نبرد، زیرا چندی بعد به بستر بیماری افتاد و پس از آنکه فرزند 10سالۀ خویش محمد صالح را به جانشینی تعیین کرد، درگذشت (ابن ایاس، همانجا؛ مویر، 138). وی پیش از مرگ، جانی بک صوفی را به عنوان نایبالسلطنه، و برسبای را به عنوان ناظر برگزیده بود (همانجا). اما چون از مدتها پیش میان برسبای و برخی دیگر از امرای دولت، مانند جانی بک و طُربای سخت اختلاف و رقابت افتاده بود (مقریزی، 4(2)/604)، برسبای بر عهد خویش پای بند نماند و در ربیعالاول 825 جانی بک صوفی را دستگیر و زندانی کرد (همو، 4(2)/604-605؛ ابن ایاس، 2/78) و طربای را گرفت و با عزل محمد، در 8 ربیعالثانی همان سال، بر جای او نشست و الملکالاشرف ابوالعز لقب گرفت (مقریزی، 4(2)/607؛ ابن ایاس، 2/79؛ سخاوی، همانجا؛ مویر، 139).دورۀ 16 سالۀ فرمانروایی برسبای، در شمار آرامترین دورههای حکومتی ممالیک بهشمار میرود (عمَون، 169؛ عاشورا، 235-236؛ سخاوی، 3/9)، زیرا خشونت او در سرکوب مخالفان، بهرغم مشکلات اقتصادی بزرگ، مردم را از هر گونه مخالفت و شورش باز میداشت (همو، نیز عمون، همانجاها؛ عاشور، 235). اگرچه ظاهراً پیش از حکومت او نیز وضع اقتصادی چندان مناسب نبود و برسبای خود پیش از دست یافتن به حکومت، از تهی بودن خزانه شکوه داشت (ﻧﻜ: ابنایاس، 2/77)، اما گویا آزمندی فراوان وی به جمعآوری مال، مداخلهاش در بازرگانی و انحصار آن برای حکومت، این امر را شدت بیشتری بخشید، (پرووا، 551؛ عاشور، 235-236، 239؛ ابن عماد، همانجا).نخستین اقدام برسبای پس از فرونشاندن مخالفتها (ﻧﻜ: مویر، 140)، حمله به قبرس بود که به صورت پایگاه و پناهگاهی برای دزدان دریایی درآمده بود و آنها بهطور مستمر از آنجا به سواحل مصر و شام، و بازرگانان تجاوز میکردند (عاشور، 237؛ مویر، عمون، همانجاها). برسبای در 827ق کشتیهای جنگی خود را به سوی قبرس گسیل کرد و سپاهیان وی با پیروزی بازگشتند و غنایم و اسیران بسیار به قاهره آوردند. این پیروزی نسبتاً آسان، او را به تدارک حملۀ دیگری در 828ق تشویق کرد. این حمله نیز با اشغال بخشی از قبرس و گرفتن اسیر و غنیمت بسیار پایان یافت (همانجاها)، ولی وی قصد داشت سراسر قبرس را به تصرف آورد تا قلمرو خود را از تجاوز دزدان دریایی حفظ کند (عاشور، 237-238)؛ ازاینرو، سومین و آخرین حملۀ خود را به قبرس تدارک دید و در رمضان 829 با فتح کامل جزیره، یانوس، پادشاه قبرس را به اسارت گرفت (مویر، 141؛ عاشور، همانجا). سپاهیان پیروزمند وی در بازگشت به قاهره، اسیران جنگی از جمله یانوس و غنایم به دست آمده را در معرض تماشای استقبال کنندگان گذاشتند (همانجاها).برسبای پس از این رفتار خفت بار با یانوس، در 830ق وی را مورد عفو قرار داد و با دریافت فدیهای سنگین و تعیین جزیهای سالانه، او را به عنوان پادشاه دست نشاندۀ خویش، به حکومت قبرس گمارد. از آن پس، تا پایان حکومت ممالیک (922ق/1517م)، قبرس در شمار سرزمینهای تحت فرمانروایی آنان بود (عاشور، مویر، عمون، همانجاها).با اینهمه، برسبای هنوز خود را از جهات دیگر مورد تهدید میدید. زیرا از یک سو با ترکمانان آق قویونلو کشمکش داشت که در مرزهای سوریه تاختوتاز میکردند (همو، 170؛ سخاوی، همانجا؛ عزالدین، 50؛ مویر، 143) و از سوی دیگر مشاجرۀ وی با شاهرخ تیموری بر سر حق آویختن پوشش کعبه، مدتی دراز دوام داشت و برسبای با پاسخهای تندو توهینآمیز، ادعای برتری و سروری شاهرخ را رد کرد و خلعتی را که او فرستاده بود، در حضور فرستادهاش از هم درید. آنگاه خود را برای برخوردهای احتمالی با وی آماده ساخت و سرانجام با بست پیمان دفاعی از مرادعثمانی از خطر جَست (همو، 145-146). اما اقدامهای نظامی وی برای سرکوب ترکمانان چندان موفقیت آمیز نبود (همو، 143-146) و به ناچار در اواخر عمر خواهان صلح شد و سرانجام، پیش از آنکه خبر برقراری صلح کامل به وی برسد، به بیماری طاعون درگذشت (همو، 148) و گویا کسی نیز از مرگ وی متأسف نشد (عاشور، 239).برسبای با در آمیختن خشونت و بیرحمی با تعصب دینی، عرصه را بر مردم تنگ کرده بود، وی به محض رسیدن به قدرت، انتصاب مسیحیان و یهودیان را به مشاغل حکومتی ممنوع کرد (ابن ایاس، 2/82؛ مویر، 139). به هنگام شروع طاعون که آن را نتیجۀ گناهان مردم میدانست، فرمان منع خروج زنان را از خانه صادر کرد، و در ضمن ویران کردن عبادتگاههای یهودیان و مسیحیان، دریافت مالیات اجباری تازهای از آنان را کفارۀ این گناهان دانست (همو، 147)، افزون بر این، وی دست امیران خود را در تجاوز و تعدی به مردم، و ثروت اندوزی باز گذاشته بود (عمون، 169)، در حالی که بسیاری از مردم در فقر میزیستند (سخاوی، همانجا). با اینهمه، اعمال پسندیدهای نیز به وی نسبت دادهاند که فرمان منع بوسیدن زمین به هنگام شرفیابی به حضور سلطان (ابن ایاس، همانجا) و نیز ساختن چندین مدرسه و مسجد (ابن عماد، 7/240؛ ابن غزی، 1/202؛ قس: مویر، 139, 148) از آن جمله است.شاید تنها سخنی که در حمایت از وی میتوان گفت، این است که او به بدی بسیاری از پیشینیانش نبود (ﻧﻜ: همو، 148).
ابنایاس، محمد، بدائع الزهور، به کوشش محمد مصطفى، قاهره، 1404ق/ 1984م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابنغزی، محمد، دیوان الاسلام، به کوشش سید کسروی حسن، بیروت، 1411ق/1990م؛ پرووا، ادوار، القرون الوسطى، ترجمۀ یوسف اسعد داغر و فرید م، داغر، بیروت/ پاریس، 1986م؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، 1349ق؛ عاشور، سعید عبدالمفتاح، مصر و الشام فی عصر الایوییین و الممالیک، بیروت، 1972م؛ عزالدین، محمد کمالالدین، ابن حجر العسقلانی، بیروت، 1407ق؛ عمون، اسکندر، تاریخ مصر، قاهره، 1341ق/1923م؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، 1972م؛ نیز:
Muir, W., The Mameluke or Slave Dynasty of Egypt, Amsterdam,1968.محمد سیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید